• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میراث فرهنگ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



به همت پژوهشکده‌ی فقه و حقوق، نشستی با محوریت میراث فرهنگی؛ موضوع شناسی و چالش‌های فقهی حقوقی برگزار شد.
در این نشست، سه تن از پژوهشگران، از سه منظر به بحث و نظر پرداختند:
۱. مهندس سید محمد بهشتی.
• مسئول پیشین سازمان میراث فرهنگی (۱۳۷۶ ۳۸۲).
• معاون رئیس سازمان و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری (۳۱۳۸۴۱۳۸).
۲. آقای صمدی.
• کارشناس حقوقی سازمان میراث فرهنگی.
• مدیرکل دفتر حقوق بین الملل سازمان میراث فرهنگی (۴۶۱۳۸۴۱۳).
• استاد دانشگاه.
• پژوهشگر عرصه‌ی میراث فرهنگی.
۳. حجت الاسلام والمسلمین اراکی.
• عضو مجلس خبرگان رهبری.
• سرپرست مجمع جهانی اهل بیت.
• نماینده‌ی پیشین رهبری در کشور انگلستان.
در پایان این نشست، پژوهشگران به پرسش‌های حاضران پاسخ دادند.

فهرست مندرجات

۱ - سخنرانی مهندس محمد بهشتی
       ۱.۱ - موضوع‌شناسی میراث فرهنگی
       ۱.۲ - منظور از میراث فرهنگی
       ۱.۳ - زبان‌ها و گویش‌های کشور
       ۱.۴ - غنای فرهنگی ایران
       ۱.۵ - دوره قرون وسطی در غرب
       ۱.۶ - مباحث حقوقی میراث فرهنگی
       ۱.۷ - چیستی اثر تاریخی
       ۱.۸ - چیستی میراث فرهنگی
       ۱.۹ - حیات دنیوی و مقتضیات فرهنگ
۲ - سخنران دوم آقای یونس صمدی
       ۲.۱ - نوع نگاه دولت به میراث فرهنگی
       ۲.۲ - قانون میراث فرهنگی در ایران
       ۲.۳ - بحث بین الملل میراث فرهنگی
              ۲.۳.۱ - اولین معاهده بینالمللی
              ۲.۳.۲ - معاهده دوم لاهه
              ۲.۳.۳ - جایگاه تاریخ شفاهی
              ۲.۳.۴ - تعامل فرهنگی کشورها
              ۲.۳.۵ - معاهده یونسکو
              ۲.۳.۶ - ثبت آثار برجسته جهانی
              ۲.۳.۷ - سازمان‌های مرتبط
۳ - سخنرانی حجت‌الاسلام اراکی
       ۳.۱ - اهمیت بحث میراث فرهنگی
       ۳.۲ - تعریف موضوع
       ۳.۳ - بازمانده‌های فرهنگی
       ۳.۴ - اثر تاریخی مفید
       ۳.۵ - عناوین شرعی مرتبط
              ۳.۵.۱ - شعائر الهی
              ۳.۵.۲ - موعظه و عبرت
              ۳.۵.۳ - مصلحت عامه
              ۳.۵.۴ - اثر علمی
۴ - پرسش‌های کنگره میراث فرهنگی
       ۴.۱ - مراد از آثار باستانی
       ۴.۲ - حکم شرعی آثار غیرمفید
       ۴.۳ - تقسیم آثار به مفید و غیرمفید
       ۴.۴ - خرید و فروش میراث فرهنگی
       ۴.۵ - امر معنوی بودن موضوع عقلی
       ۴.۶ - شهر سوخته
       ۴.۷ - متولّی حفظ میراث فرهنگی
۵ - منبع




۱.۱ - موضوع‌شناسی میراث فرهنگی

لازم می‌دانم خوشحالی خود را از اهتمام پژوهشگران حوزه‌ی علمیه و نگریستن از منظر فقه به موضوع میراث فرهنگی و مباحث حقوقی آن ابراز کنم چون به تجربه دیده‌ام که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های فرهیختگی هر جامعه‌ای توجه به میراث فرهنگی است که این نشان می‌دهد جامعه‌ی حوزوی ما از فرهیختگی بیشتری نسبت به گروه‌های دیگر برخوردار است. بحث میراث فرهنگی و توجه به قلمرو این موضوع مشکلاتی دارد که من ابتدا توجه شما را به این مشکلات جلب می‌کنم.
میراث فرهنگی یک موضوع سهل و آسان است. اگر به کسی بگویید (میراث فرهنگی) به یاد چیزی خواهد افتاد و احساس نمی‌کند که با یک موضوع ناشناخته روبرو است ولی من بعد از هشت سال مسؤولیت مستقیم در مورد میراث فرهنگی می‌توانم بگویم نخبگان جامعه‌ی ما نسبت به میراث فرهنگی دچار سوء تفاهم هستند و آن را نمی‌شناسند و احساس نمی‌کنند که این موضوع را نمی‌شناسند بلکه چنین فکر می‌کنند که با یک موضوع شناخته شده‌ای روبه رو هستند. من به عنوان کسی که سال‌ها در عرصه‌ی فرهنگ فعالیت کرده هیچ موضوع دیگری را در عرصه‌ی فرهنگ نمی‌شناسم که این اندازه آسان، و در عین حال مشکل داشته باشد.

۱.۲ - منظور از میراث فرهنگی

معمولاً زمانی که از میراث فرهنگی سخن می‌رود به یاد آثار تاریخی می‌افتیم؛ به یاد تخت جمشید و اصفهان می‌افتیم؛ به یاد سلطانیه و بناهای تاریخی. و اگر در این زمینه مقداری گشت و گذار کرده باشیم به یاد اشیاء دیگری در موزه‌ها از نسخ خطی و آثار هنری گرفته تا آثار باقی مانده از تمدن‌های گذشته. اگر مطالعه‌ی بیشتری داشته باشیم چه بسا چیزهای دیگری را نیز به عنوان میراث فرهنگی مدنظر داشته باشیم و در زمره‌ی میراث فرهنگی بیاوریم و آن بخش غیرملموسی است مثل زبان، باورها، سنت‌ها، آیین‌ها و امثال این‌ها. در صورتی که شاید درست‌تر این باشد که بگوییم این‌ها آثار تاریخی فرهنگی هستند و میراث فرهنگی چیز دیگری است؛ این‌ها آثاری هستند که به چیزی شهادت می‌دهند، و بر چیزی دلالت دارند. یک میراث فرهنگی وجود دارد ولی میلیون‌ها اثر تاریخی و فرهنگی داریم؛ اگر درباره‌ی میراث فرهنگی سخن می‌گوییم در واقع تنها در مورد یک امر واحد سخن می‌گوییم. در عرف مراکز بین المللی از آثار تاریخی به عنوان آثار ملموس تاریخی فرهنگی و آثار غیرملموس تاریخی فرهنگی یاد می‌شود و بر این اساس طبقه‌بندی می‌شوند. ما در کشورمان در مورد آثار غیرمنقول مانند ابنیه‌ی تاریخی، محوطه‌های تاریخی، تپه‌ها، قلعه‌ها و بناهای تاریخی که وجود دارد چیزی حدود یک میلیون و دویست هزار اثر وجود دارد که یک میلیون بنای تاریخی و حدود دویست هزار محوطه تاریخی تخمین زده می‌شود. آثار تاریخی غیرمنقول تا چندین میلیون اثر در کشور تخمین زده می‌شود که سازمان میراث فرهنگی، موزه‌ها و مخازن خود بیش از سه میلیون شیء تاریخی غیر منقول در اختیار دارند و دستگاه‌های دیگری مثل بنیاد جانبازان. وزارت خارجه، سازمان اوقاف چندین برابر سازمان میراث فرهنگی آثار تاریخی دارند. می‌توان گفت چند ده میلیون شیء تاریخی در اختیار دولت قرار دارد و یا بیشتر از این میزان در اختیار مردم.

۱.۳ - زبان‌ها و گویش‌های کشور

وقتی در مورد آثار غیرملموس تأمل کنیم؛ مانند زبان و گویش حدود هفتاد هزار گویش در کشور وجود دارد. اردکان و میبد که چسبیده به هم هستند و آران و بیدگل که تقریباً به هم چسبیده‌اند از گویش‌های متفاوتی برخوردار هستند. در کشور چیزی بین بیست تا شصت زبان تخمین می‌زنند؛ اختلاف بین بیست تا شصت اختلاف نظری هست و باید دید که اهل این رشته چه چیزی را زبان تلقی می‌کنند و چه چیزی را گویش.

۱.۴ - غنای فرهنگی ایران

ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که در زمینه‌ی هنرها و سنت‌ها و آیین‌ها غنی است از این نظر شاید یکی از استثنائی‌ترین سرزمین‌های جهان است اما همه‌ی این‌ها در حوزه‌ی آثار تاریخی فرهنگی است و هنوز ما به میراث فرهنگی نپرداخته‌ایم.
کشوری مثل یونان و مصر را مسلماً به عنوان کشوری تاریخی می‌شناسیم ولی برای مقایسه‌ی بهتر باید گفت: تقریباً از ۳۰۰۲ سال پیش تا ۳۰۰۳ سال پیش آثار تمدن باشکوهی داشته‌ایم با نام یونان باستان ولی بعد از آن خبری جدی در یونان نبوده و هر چه هست هزار ساله است میان ۳۳۰۰ تا ۲۳۰۰ سال پیش و مصر به عنوان کشوری با سابقه‌ی تاریخی، دومین کشور تاریخی است که از آغاز فراعنه، هزاره‌ی سوم پیش از میلاد تا دوره‌ی هخامنشیان که فراعنه شکست می‌خورند و سرزمین‌ها تحت حکومت هخامنشی قرار می‌گیرند. دوره‌ی باشکوه تمدنی مصر که در چند مقطع پشت سر هم قرار گرفته با نام و عنوان فراعنه و غیره، همه در این فاصله است. بعد از هخامنشیان، تقریباً ۲۳۰۰ سال پیش، در مصر خبری نیست تا دوره‌ی فاطمیان که دوباره شاهد یک دوره‌ی باشکوه هستیم و بعد از آن نیز دوباره رکود فرا می‌رسد و در مصر دوباره خبری نیست نه اینکه اصلاً چیزی نباشد؛ آثاری هست اما شکوه تمدنی که در این بخش با آن روبرو هستیم در آن‌جا نیست.
و وقتی صحبت از یونان می‌شود که به اندازه یکی از استان‌های ما است و شاید اغراق نباشد که هر یک از سی استان ما بیش از یونان دارای آثار تاریخی است.
اگر به نقشه‌ها مراجعه کنیم می‌بینیم که در مصر رودی به نام نیل وجود دارد و در حاشیه‌ی رودخانه نیل به عمق چند کیلومتر اطراف آن امکان زیست وجود دارد، امکان آوردن آب وجود دارد، زمین قابل کشت وجود دارد؛ یعنی هر چه آثار تمدنی وجود دارد در حاشیه‌ی رود نیل است در صورتی که در کشور ما در یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع به صورت پراکنده ما شاهد زیست‌گاه‌های متعددی هستیم در حدود ۱۴۰ هزار نقطه‌ی زیست در کشورمان وجود دارد با قابلیت تبدیل شدن به ۱۴۰ هزار نقطه‌ای که دارای آثار گذشتگان می‌باشد از تپه‌ها تا ابنیه تاریخی.
با نگاه به گذشته‌ی خود می‌بینیم دوران باشکوه تمدنی ایران هیچ‌گونه شباهتی به مصر و یونان ندارد و همین‌گونه هست تا گذشته‌های دور؛ تا دوران یک جانشینی انسان حدود ۱۲ هزار سال پیش که سرزمین ایران موقعیتی ارزشمند داشته در سرنوشت بشری و نقاط عطفی که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد. ایران همواره یا اولین بوده یا یکی از سه رتبه‌ی اول مثلاً در بحث شهر آثار مربوط به ایجاد شهر و یا کهن‌ترین شهر جهان که بیش از چهار شهر نام برده نمی‌شود؛ شهر معجدان در پاکستان؛ شهر سوخته در سیستان و بلوچستان ایران؛ شهر شوش در خوزستان؛ شهر عور در بین النهرین یعنی از چهار شهر تاریخی دو شهر در فلات ایران قرار دارد. در حوزه‌های دیگر نیز مانند آغاز آشنایی بشر با فلز و آغاز یک جانشینی فلات ایران وضعیتی داشته که آن‌ها را فراهم می‌کرده و به عنوان آغاز کننده یا به عنوان یکی از چند آغاز کننده نخست به شمار می‌آید. به همین خاطر در سرزمین ما تداوم حیات و تداوم تمدن سازی باشکوه وجود داشته که نتیجه‌ی آن به وجود آمدن آثار تاریخی فراوان و متنوع مربوط به دوره‌های متنوع تاریخی است که این‌ها همه مربوط به آثار تاریخی است نه میراث فرهنگی. توجهی که بشر به موضوع میراث فرهنگی کرده در دوره‌ی جدید چیزی به این شکل سابقه نداشته است.

۱.۵ - دوره قرون وسطی در غرب

تا قبل از رنسانس، غرب در عالم سنت زندگی می‌کرد؛ در عالم ریشه‌های خودشان و از آن زمان که نسبت بشر به جهان بیرون تغییر کرد کم کم غربی‌ها معانی جدیدی برای آن پیدا کردند ولی از آن‌جا که انسان در این عالم زندگی می‌کند هر اندازه ذهنیت او دچار خلجان شود مقتضیات جهان در او حاکم است؛ مثل این‌که ما بنا به بحث فلسفی بگوییم که بشر نیازمند آب نیست، اما بالاخره بدن به آب نیاز دارد؛ لب‌های ما خشک می‌شود و ناگزیر هستیم که دست آخر یک لیوان آب بنوشیم هر چند فلسفه بگوید که به آب نیاز نداریم اما این آب خوردن با آب خوردن قبل از متقاعد شدن ما تفاوت خواهد داشت و نوع نسبتی که بشر بعد از رنسانس با میراث فرهنگی داشته، کاملاً متفاوت است در آغاز مثل یک ماهی بود که در اقیانوس زندگی می‌کرد اما امروزه مثل یک ماهی است که در خشکی به آب فکر می‌کند و این تفاوت نگاهی است که در دوران تفکر جدید در مورد میراث فرهنگی پیدا شده، نیز در محیط زیست و مسایل دیگر.

۱.۶ - مباحث حقوقی میراث فرهنگی

اما مشکل مباحث حقوقی درباره‌ی میراث فرهنگی که چنین ابعاد و تنوعی دارد دارای ویژگی‌هایی است. در کشور ما بیش از هر چیز نوع نگاهی جامعه‌ی نخبگان ما نسبت به میراث فرهنگی و به عبارتی دیگر، مشکل از سهل و آسان بودن میراث فرهنگی آغاز می‌شود و بیشتر ما با موانع ذهنی روبه رو هستیم که اجازه‌ی شناخت نخبگان را می‌گیرد اما اگر آن‌ها را بشناسیم می‌توان ابتکار عمل و خلاقیت داشت و جالب این‌که ادبیات حقوقی میراث فرهنگی در کشور ما از پیشرفته‌ترین کشورها به شمار می‌آید ولی چون موضوع میراث فرهنگی موضوعی فاقد سرمایه اجتماعی بوده، از سوی جامعه‌ی نخبگان کشور چندان شناخته شده نیست، این ادبیات بسیار ارزشمند و پیشرفته‌ی حقوقی در مرحله‌ی اجرا با مشکل مواجه می‌شود؛ چه با کسانی که در ارتباط است؛ چه با حقوقی که مراحل قانونی خود را طی کرده؛ و چه کسانی که در پی انجام کارهای حقوقی تا مراحل قانونی‌اند؛ مانند کسانی که تصویب کرده؛ کسانی که می‌خواهند اجرا کنند؛ و کسانی که براساس موازین حقوقی تکلیفی بر گردن دارند همه‌ی این‌ها دچار موانع ذهنی هستند؛ دچار سوء تفاهم؛ گاه گفته می‌شود برخی از قوانین رسمی کشور عادلانه نیستند، یا با موازین فقهی مطابق نمی‌باشند در حالی که از راه مراجعه طی طریق کرده، مراجع تشخیص خود را داده‌اند. تشخیص خود را داده‌اند. مثلاً در اجرای مجازات اسلامی برای تخلفات میراث فرهنگی قاضی باید حکم را صادر کند که برای قضات ما بسیار سخت است و اگر حکمی صادر کنند مجازات در نظر گرفته شده بسیار خفیف است چرا که فکر می‌کنند مجازات با عقل جور در نمی‌آید و با منطق حقوقی همسان نیست. از منظر من این نگاه در سوء تفاهم نسبت به موضوع میراث فرهنگی ریشه دارد. من تأکید کرده‌ام که میان آثار تاریخی و میراث فرهنگی تفاوتی قائل شویم چون فکر می‌کنم یکی از اولین اقدامات است. زمانی که ما از میراث فرهنگی سخن می‌گوییم به سرعت به فکر آثار تاریخی نیفتیم و فکرمان به آن محدودیت کمی که آثار دارند، محدود نشود چون برای حجت‌هایمان؛ برای حقانیت پرداختن به میراث فرهنگی از طریق آثار خود و اکتفا کردن به آثار نمی‌توان دلایلی بدست آورد.

۱.۷ - چیستی اثر تاریخی

یک اثر تاریخی چیست؟ زمانی که از مسجد شیخ لطف اللّه در اصفهان سخن می‌گوییم، این مسجد چه ارزشی دارد و چه تفاوتی با مسجد نوح در تهران دارد؟ احتمالاً مسجد نوح بزرگ‌تر، کامل‌تر، مجهزتر، سیستم تهویه‌ی بهتر، در برابر زلزله مقاوم‌تر است و موقعیت شهری بهتری دارد. به راستی مسجد شیخ لطف اللّه چه امتیازی نسبت به مسجد نوح دارد؟ این سؤالی است که تا حالا چه بسا به صراحت بیان نشده اما پرسشی است که در اذهان مطرح شده، اتفاقاً به آن پاسخ داده شده، چرا که اکثر اوقات مسجد نوح بر مسجد شیخ لطف اللّه ترجیح داده شده است. البته بعضی تفاوتی قائل شده‌اند که مسجد شیخ لطف اللّه زیباتر و قشنگ‌تر است چون کاشی کاری‌های زیبایی دارد و این باعث شده که توجیهی قائل شوند بین این دو مسجد. اگر به آثار تاریخی این‌گونه نگاه کنیم هیچ اثر تاریخی دارای ارزش جدی نیست و فقط مقداری زیبایی دارند در صورتی که ما آثار تاریخی بسیار فراوانی داریم که اصلاً زیبایی هم ندارند؛ یعنی حتی کاشی کاری تمیز و تزئینات زیبای مسجد شیخ لطف اللّه را ندارند؛ مسجد خشتی نزدیک اصفهان مربوط به دوره‌ی سلجوقی که هیچ‌گونه زیبایی ندارد و یک مسجد با یک گنبد خشتی است. امروزه اگر بپرسند مسجد شیخ لطف اللّه را حفظ کنیم و یا مسجد بهتری جای آن بسازیم می‌بینیم که ترجیح ذهنی جامعه‌ی نخبه‌ی ما این است که مسجد جدیدتری بسازیم؛ مسجدی که خدمات و استحکام بیشتری داشته، با نوع بهره‌وری امروز ما تناسب بیشتری داشته باشد. ما در طون قرن اخیر با همین استدلال هزاران اثر تاریخی را از دست داده‌ایم؛ یعنی کسانی که به این موضوع خیرخواهانه نگاه می‌کردند با همین استدلال از بسیاری از آثار تاریخی چشم‌پوشی کردند، که شاهد جامع‌اش بقاع متبرکه است. بقاع متبرکه در سطح کشور ما حداقل از دوره‌ی قاجار است. در دوره‌ی پهلوی و در دوره‌ی جدید، جمهوری اسلامی، امام‌زاده تولید نکرده‌ایم و هر یک از بقاع امام‌زاده‌های کنونی مربوط به دوران صفوی، ایلخانی، تیموری و دوره‌های دیگر است. مراجعه کنیم به این بقاع متبرکه و نگاه کنیم که چند بقعه حفظ شده و چند بقعه ساختمانی دارند مربوط به دوره تیموری یا دوره‌ی صفویه. بسیاری از آن‌ها ساختمان جدید دارند و ساختمان قدیمی آن‌ها تخریب شده است. درست با همین استدلال که ما یک ساختمان مستحکم‌تر، مجهزتر و زیباتر به جای ساختمان‌های کهن می‌سازیم! در واقع بین یک اثر تاریخی و یک ساختمان که نیازهای ما را مرتفع کند تفاوت چندانی قائل نیستیم. اگر ارزش یک اثر تاریخی فقط به زیبایی آن باشد همین گرفتاری را پیدا می‌کند چرا که زیبایی نسبی است و هرکس زیبایی را به گونه‌ای تشخیص می‌دهد و کافی است که کسی زیبا تشخیص ندهد و تصمیمی بگیرد که ما شاهدیم؛ هزاران اثر تاریخی عملاً مشمول تغییر و تحول شده، از بین رفته، جای آن چیز دیگری را بنا کرده‌اند. در عرصه‌های دیگر نیز، حتی در بخش غیرملموس، احساس می‌کنیم مثلاً گویش یزدی چه ارزشی دارد و اگر زبان وسیله‌ی است برای انتقال منویات به کس دیگر این کار را می‌توان با هر زبانی انجام داد و چرا باید گویش یزدی باشد یا در رشت گویش رشتی باشد چرا در اصفهان گویش اصفهانی باشد و یا در مازندان گویش مازندرانی و این همه تنوع گویش! اگر همه به یک زبان سخن بگویند ارتباطات خیلی بهتری با هم برقرار می‌کنند پس این تنوع گویش یک چیز بی معنا قلمداد می‌شود و تنوع گویش اثر زیان‌باری در برقراری ارتباط دارد؛ چرا که مثلاً یک گیلک با یک لر نمی‌تواند ارتباط برقرار کند یا یک کرد با یک بلوچ اگر ما برای گویش فقط این ارزش را قائل شویم همان بلایی می‌آید که در مورد بقاع متبرکه‌ی ما آمده، همان بلایی که برای بسیاری از محوطه‌های تاریخی ما آمده، که تقریباً چیزی باقی نمی‌ماند. ممکن است زبان اسپرانتو جای همه‌ی زبان‌ها را بگیرد چون واسطه‌ی ساده‌تری است مثلاً برای انتقال بخشی از معنویات.

۱.۸ - چیستی میراث فرهنگی

اما میراث فرهنگی حقیقتاً چیست؟ ارزش آثار تاریخی فرهنگی زمانی فهمیده می‌شود که مفهوم میراث فرهنگی را بدانیم؛ مقصود جهان امروز که از میراث فرهنگی سخن می‌گوید، چیست. وقتی سخن از فرهنگ به میان می‌آید معمولاً توجه ما در عرف اجتماعی مان آن چیزی است که وزارت فرهنگ و ارشاد مسئولیت دارد چه کتابی چاپ می‌شود؛ موسیقی چه کار می‌کند؛ و چه فیلمی ساخته شده است. این بخش قابل توجهی از عرصه‌ی فرهنگ را نشان می‌دهد. از بخش دیگری در جامعه تحت عنوان فرهنگی عمومی یاد می‌شود. رفتارهای مردم، سلوک مردم، آداب روزمره‌ی مردم، نوع لباس پوشیدن، نوع حرف زدن مردم، نوع ماشین سوار شدن مردم، و غیره که با عنوان فرهنگ از این‌ها صحبت می‌شود. در حقیقت فرهنگ مانند درختی است که بخش ملموس و قابل توجه آن بخش برگ و بار درخت است که هر سال در بهار جوانه می‌زند، شکوفه می‌دهد، و در تابستان میوه‌های آن به بار می‌نشیند؛ در پاییزمیوه‌ها را می‌چینیم؛ پاییز برگ‌های آن زرد می‌شوند و در زمستان برگ‌ها می‌ریزد و دوباره این فرایند در سال بعد هم تکرار می‌شود که نوعی تغییر و تحول سالیانه است. این بخش از فرهنگ، بخشی است که ما به آن توجه می‌کنیم، اهمیت می‌دهیم و چون فقط به این بخش اهمیت می‌دهیم در نتیجه برنامه ریزی و مدیریت کشور نیز به این بخش اهمیت می‌دهد چون مدیریت کشور به این بخش اهمیت می‌دهد بخشی را شامل می‌شود که ما در آن هر نوع مهندسی را که می‌خواهیم اعمال می‌کنیم؛ می‌توان فرهنگ‌سازی کرد کاری کرد که مردم فرهنگ دیگری داشته باشند. مثلاً این درخت که گلابی می‌دهد را می‌توان تغییر داد تا پرتقال بدهد، بساط دیگری را چید چون متوجه درخت نیستیم ما فکر می‌کنیم که این یک پیشخوان میوه فروشی است که با این برگ‌ها و با این میوه‌ها تزئین شده، ما می‌توانیم تحت اراده خودمان این آرایش را تغییر دهیم و برای خودمان قدرت فاعلی بسیار زیادی قائل هستیم و عملاً هم اقدام می‌کنیم و تعجب هم نمی‌کنیم که چرا اقدامات ما ثمری نداده است ولی متوجه نمی‌شویم که مطلب از چه قرار است؛ واقع قضیه این است که این درخت دارای تنه و ریشه هم است. اگر این درخت برگ و میوه داده، به خاطر این تنه و ریشه و فعل و انفعالاتی است که تنه و ریشه انجام می‌دهند و اگر این تنه و میوه نباشد ما هر سال شاهد برگ و میوه دادن و جوانه زدن نخواهیم بود حتی اگر برگ‌ها چروکیده باشد و میوه‌ها آفت‌زده و تنه‌ی این درخت خشک است باید به ریشه‌ی درخت توجه کرد؛ به تنه‌ی آن توجه کرد.
ولی اغلب به این تنه و ریشه توجه نمی‌کنیم و این تنه و ریشه میراث فرهنگی است که بیش از یکی نیست؛ یعنی ایران یک میراث فرهنگی بیشتر ندارد و آن (حقیقت فرهنگ) است آن بخش از فرهنگ بنا به تعابیر سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی جنبه‌ی بخشی ندارد و در ردیف سینما و کتاب قرار نمی‌گیرد. بلکه امری است فرابخشی؛ امری است که بر همه چیز تأثیر می‌گذارد و چیزی نیست در کشور ما که تحت تأثیر این موضوع قرار نگیرد. میراث فرهنگی چیزی است که ما تحت عنوان هویت از آن نام می‌بریم اگر این درخت گردو باشد توقع نداشته باشید که کدو بدهد. درخت گردو اقتضائاتی دارد و اگر به درستی رسیدگی شود گردوهای بیشتر و بزرگتری می‌دهد و اگر بد باغ‌داری شود گردوهای کوچک‌تری می‌دهد اما درخت گردو هست و ما نمی‌توانیم در ماهیت آن دگرگونی ایجاد بکنیم.
ما در سایه‌ی این درخت متولد شده‌ایم. البته می‌توانیم اره به دست گرفته، این درخت را ببریم ولی باز فقط می‌توانیم تنه‌ی این درخت را ببریم و ریشه‌های این درخت همچنان وجود دارد و گوشه‌ای دوباره باز جوانه می‌زند و ما باز شاهد یک درخت گردوی تازه خواهیم بود؛ اقتضای طبیعت این درخت است.
طبیعت درخت این‌گونه است اگر که درخت ما درخت گردو هست تنه و ریشه دارد و هرچه ما برگ و بار می‌بینیم حاصل آن است.

۱.۹ - حیات دنیوی و مقتضیات فرهنگ

چه چیزی در حیات دنیوی ما وجود دارد که می‌تواند فارق از مقتضیات این درخت جریان پیدا کند. من مثال‌هایی عرض می‌کنم. در آمریکا توفان کاترینا آمد در حالی که آمریکا مرکز علم و فناوری اطلاعات است ولی در مقابل توطفان کاترینا زمین‌گیر شد و نتوانستند شهر نیواورلان را طوری بسازند که بتواند در مقابل توفانی مانند توفان کاترینا مقاومت کند.
به این دلیل که هنوز نتوانسته‌اند رازهای سرزمین‌شان را بشناسند چون اگر می‌شناختند شهر نیواورلان را این‌گونه نمی‌ساختند.
ما البته در کشورمان توفانی مانند توفان کاترینا نداریم ولی یک شیوه‌ی دیگر هست که از توفان کاترینا کمتر نیست.
در بهمن ماه سال ۱۳۸۳ برف سنگینی در قم و سایر نقاط کشور آمد؛ در منطقه‌ی گیلان در شهر رشت و حومه، برفی حدود ۱۶۰ سانتی متری آمد این برف باعث ریزش سقف ۲۷ هزار خانه در رشت شد و مانند زلزله‌ی شهر بم اتفاق افتاد ولی چون برف کم کم آب می‌شد و صدای سقف‌ها بلند می‌شد به همین خاطر همه از زیر سقف‌ها فرار کرده بیرون رفتند که به همین خاطر در شهر رشت ضایعات انسانی نداشتیم وی ضایعات ساختمانی در حدود ۲۷ هزار خانه بود و شهر رشت تا چند سال بعد این خسارت را باید بپردازد؛ برفی که در سال ۸۳ در رشت آمد شبیه طوفان کاترینا بود برای شهر نیواورلان. در سال ۱۳۵۱ مانند همین برف در شهر رشت آمده بود با این تفاوت که در آن سال تعداد سقف کمتری خراب شد. و باز هم در همین شهر در سال ۱۳۲۷ همین برف آمد اما هیچ سقفی خراب نشده بود و ما هر چه از سال ۱۳۲۷ به این طرف آمدیم تکنولوژی و فناوری‌مان در ساخت و ساز بیشتر شد و ساختمان‌های‌مان را نظام‌مندتر می‌سازیم و آیین نامه‌ها ساختمان‌های ما را کنترل می‌کند و به ما می‌گوید که ساختمان‌ها را چگونه بسازیم هر چه این مسیر بیشتر طی شده، شهر رشت ضربه‌پذیرتر شده؛ هرچه ما به قبل بر می‌گردیم شهر رشت مصون‌تر بوده است. این مسأله بسیار غیرعادی است امروزه اطلاعاتمان بسیار بیشتر شده ولی زمانی مردم رشت رازهای سرزمین خود را می‌دانسته‌اند ولی الان میزان صدمات خیلی بالا رفته است. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی، رازهای خود را از دست داده‌اند این رازهای سرزمین ما یکی از اقلامی هست که مندرج است در این تنه و ریشه‌ی درخت. مثال دیگر شهر قم است. ما آثار هزاره‌ی سوم و چهارم قبل از میلاد را داریم در حدود ۶ یا ۷ هزار سال پیش از آن زمان مردم در این نقطه از جهان زندگی می‌کردند که در نزدیکی قم در منطقه‌ی قمرود آثار هفت هزار سال پیش یافت شده که نشان می‌دهد انسان در این منطقه زندگی می‌کرده است و در منطقه شهر ری که آثار زیست هشت هزار ساله یافت شده؛ یعنی در طول هفت هشت هزار سال پیش، مردم در این دو نقطه زندگی می‌کرده، که شاید با هم رفت و آمد داشته‌اند و هفت هزار سال بشر فرصت داشته تا بداند بهترین راه بین تهران و قم کجاست. جالب است که در آن موقع ماهواره و وسایل نقشه‌برداری نداشته‌اند ولی این مشکل را داشته‌اند که کدام راه از همه کوتاه‌تر، امن‌تر و هموارتر است و بهترین راه راهی که این ویژگی‌ها را داشته باشد راه قدیمی بین تهران و قم است که در حدود ۲۰ کیلومتر نزدیکتر از این راه جدید است. امروزه ما با وجود این همه تکنولوژی و دانش رازهای سرزمین مان را در حد گذشتگان هم نمی‌شناسیم.
میراث فرهنگی تنها واسطه‌ی ما با گذشتگان است. یعنی این چند میلیون اثر مربوطه و غیر مربوطه که هرکدام چیزی را نشان می‌دهد که آن یکی نشان نمی‌دهد و هر کدام یگانه است و رازی را نشان می‌دهد که اثر دیگر آن را نشان نمی‌دهد. از این جهت است که این‌ها باید حفظ شود. چرا؟ به خاطر این‌که ما چیزی می‌توانیم از این طریق به دست بیاوریم، شناختی که می‌توان از موضوعات بدست آورد، از طریق دیگر نمی‌توان به دست آورد.
در آمریکا نمی‌توان میراث فرهنگی پیدا کرد هرچه قدر هم پیشرفت کنند، چون سابقه‌ی زیست در آن نقاط محدود است، نتوانسته‌اند آثار تاریخی خود را بشناسند.
نیوزیلند، استرالیا و کانادا سرزمین‌هایی هستند که بشر عمر کوتاهی در آن‌ها دارد و تعامل چندانی با طبیعت نداشته است.
اما در سرزمین ما چیزی نزدیک به یک میلیون سال انسان دوپای راست قامت سابقه زیست دارد. در این یک میلیون سال، انسان فرصت داشته که این رازها را بشناسد به هر صورت، من فکر می‌کنم برای ورود کامل و دقیق می‌توان راهی برای مباحث حقوقی این حوزه در سایه‌ی آن چیزی که در شریعت خودمان امروز در اختیارمان هست، یافت. ابتدا باید این موضوع را بشناسیم و اگر به عنوان یک امر مفروضی آن را قلمداد کنیم حتماً راه خطا پیش خواهیم گرفت و به بسیاری از ارزش‌ها و نکات باارزش که در این موضوع هست بی توجه خواهیم بود. طبعاً اثر این پیش فرض‌ها باعث خواهد شد نتایج به دست آمده مفید نباشد و حتی می‌تواند باعث تخریب شد و باعث می‌شود چیز مبتنی بر فقه و موازین حقوقی ناهنجار جلوه کند.




۲.۱ - نوع نگاه دولت به میراث فرهنگی

در دو قرن اخیر بحث میراث فرهنگی بحثی است جهانی و کشور ما متأثر از این بحث که در سر تا سر جهان رشد یافته، موج گرفته، تحت تأثیر قرار گرفته، موضوع میراث فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است. از سال ۱۲۸۶ اولین حرکت‌ها در دل دستگاه‌های دولت حاکم که برای حفظ میراث فرهنگی آغاز شده، تشکیل وزارت اوقاف و معارف و صنایع بوده است.
این وزارت‌خانه چنان‌که از اسمش پیداست هم امر اوقاف را بر عهده داشته، هم معارف و مفهوم آموزش، آموزش ابتدایی و هم بحث آموزش عالیه و صنایع مستظرفه را به مفهوم هنر، فرهنگ و میراث فرهنگی؛ وزارت خانه عریض و طویلی که به دلیل سن زیادش خیلی قادر به ادامه‌ی حیات نشد و در سال ۱۳۴۳ به چندین وزارت خانه تبدیل شد. از جمله وزارت فرهنگ و هنر که مأموریت مدیریت فرهنگ و میراث فرهنگی کشور را بر عهده داشت و در آستانه‌ی انقلاب در سال ۵۸ جای خود را به وزارت ارشاد و در سال ۶۴ به سازمان میراث فرهنگی کشور داد.
سیر تحول مدیریت دولت در حوزه‌ی میراث فرهنگی و فرهنگ، مطالعه‌ی دقیق و عالمانه‌ی تحول وظایف، دولت برای خود در این حوزه قائل بوده است. قبل از سال ۱۳۰۰ تا به امروز نگاه کشور در طول قرن اخیر به موضوع میراث فرهنگی نشان می‌دهد منحنی، که افت و خیز فراوانی دارد؛ به میراث فرهنگی گاهی نوعی نگاه کرده‌اند گاه (ساده) و گاه (پیچیده) و گاه (در اوج).
از آن زمان که وزارت اوقاف و صنایع مستظرفه شکل یافت و دستگاه متولی فرهنگ و میراث فرهنگی در کشور وظایفی را هر چند ناقص و اندک بر عهده گرفت، به طور طبیعی اندیشه‌ی قانون‌گذاری در این حوزه هم در ذهن قانون‌گذاران موج گرفت. قانون اساسی مشروطه خیلی پیش از این به تصویب رسیده بود. در قانون اساسی مشروطه برخلاف قانون اساسی ایران ردّپایی از میراث فرهنگی دیده نمی‌شود. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل ۸۳ را به موضوع میراث فرهنگی اختصاص داده، تکالیف دولت و مجلس را در مورد میراث فرهنگی تسریع نموده است. به اصل قانون اساسی استحضار دارید که از سوی دولت و مجلس لازم الرعایه است و برخلاف آن اقدامی نمی‌توان کرد، اما قانون اساسی مشروطه که تا پیروزی انقلاب اسلامی در جریان بود فاقد مطلبی در مورد میراث فرهنگی است. این نقص را قانون مدنی در سال ۱۳۰۸ تکمیل کرد و در دو ماده، حدود اختیارات دولت را در موضوع آثار تاریخی با آثاری دیگر که دولت جهت انتفاع عمومی در اختیار دارد و آثار تاریخی مقید بین آثار غیر قابل خصوصی اعلام کرد و قانون مدنی بر مبنای فقه شیعه تنظیم شده است. علی رغم اینکه از سال ۱۳۰۸ تاکنون در جریان است هنوز اصلاح جدی نپذیرفته جز مسائلی در سن بلوغ و مواردی در این حد و همواره مورد تأیید علما و مراجع بوده، در حال حاضر نیز هست.

۲.۲ - قانون میراث فرهنگی در ایران

تا سال ۱۳۰۹ در ایران قانون خاص و جامعی که موضوع میراث فرهنگی و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار دهد و احکامش را بیان کند، وجود نداشت. قبل از سال ۱۳۰۹ دو معیار برای حل و فصل موضوعات میراث فرهنگی در مراجع تصمیم‌گیری کشور وجود داشت؛ احکامی راجع به دفینه از قانون مدنی و قراردادهای قبل از آن و در بین سلاطین قاجار با کشورهای دیگر بود؛ مانند قراردادی در دوران ناصرالدین شاه که بعدها در دوران مظفرالدین شاه نیز تکرار شد، حق حفاری در ممالک محبوس ایران به فرانسوی‌ها واگذار شده بود که ده‌ها سال نیز ادامه داشت. تاریخ شگفتی است که به مطالعه‌ی جدی نیاز دارد و کتاب‌هایی هم هست که از سوی میراث فرهنگی کشور که در این رابطه منتشر شده است.
اما در سال ۱۳۰۹ قانونی در مجلس به تصویب رسید با عنوان (قانونی راجع به حفظ آثار ملی)، (قانون تشکیل وزارت اوقاف معارف و صنایع مستظرفه به جای کلمه میراث فرهنگی از کلمه‌ی ودایع ملی استفاده کرده بود، عبارتی که قابل تأمل است) اما قانون سال ۱۳۰۹ هنوز هم در میراث فرهنگی جریان پیدا نکرده است و از آن هنوز هم به عنوان عتیقه نام برده می‌شود. برای آثار منقول و آثار ملی برای آثار غیرمنقول و قانون برای حفظ آثار ملی آیین نامه‌ی اجرایی هم دارد. سه سال بعد در سال ۱۳۱۲ به تصویب رسید و بعد با اصلاحات و تکمله‌هایی هنوز اعتبار قانونی‌اش را دارد و معیار و مبنای عملیات حوزه‌ی میراث فرهنگی در سطح کشور است که فصول مختلفی را شامل می‌شود؟ از شناسایی آثار فرهنگی تاریخی ثبت آن‌ها، شیوه‌های حفاظت از آن‌ها، نحوه جلوگیری از تعرض به آثار فرهنگی تاریخی و مباحث دیگر.
قانون راجع به حفظ آثار ملی تلاش کرده است در حدود خود به زبان و ادبیات زمانه تصویب شود؛ رابطه‌ی مردم با همدیگر در رابطه با یک اثر تاریخی و رابطه‌ی دولت با مردم و وظایف متقابل مردم و حاکمیت راجع به میراث فرهنگی بیان کننده تکالیف دولت و تعهدات ملت و تلاش هر یک در این قانون به روشنی بیان شده است. هر چند این قانون بر مبنای تحکم و امر عامه و اطاعت مردم نوشته شده و به روشنی تکالیف دولت را بیان نکرده است. قانون سال ۱۳۰۹ یک روش مدیریت است، نظامی حقوقی مدیریتی که الان هم با اصلاحاتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته. میراث فرهنگی در کشور مدیریت می‌شود و به مرحله‌ی اجرا می‌رسد و تخلفاتی هم در آن صورت می‌گیرد، قانون گذار تخلف میراث فرهنگی و مقررات آن و برای حفظ میراث فرهنگی آن را جرم می‌داند و قانون مجازات اسلامی جرم را عملی تعریف می‌کند که امنیت عمومی جامعه را مخدوش کند.
قانون‌گذار، تعرض به میراث فرهنگی را در حکم تعرض به امنیت عمومی جامعه می‌داند و کسانی که امنیت عمومی جامعه را مورد تعرض قرار می‌دهند، مجازات خواهند شد. افعالی در قانون عتیقه‌ها (۱۳۰۹) که بعداً در قانون مجازات عمومی سابق قبل از پیروزی انقلاب، یک بار تکمیل شد که نهایتاً کامل‌ترین شکل قانون جزایی که ناظر بر میراث فرهنگی است که یکی از متنوع‌ترین قانون جزایی عالم است. من، سایر حوزه‌های میراث فرهنگی را عرض نمی‌کنم که در حوزه‌ی حقوق جزای ایران یکی از مترقی‌ترین قانون‌هاست و تناسب مجازات‌ها، حدود تکالیف دولت، احراز تخلف منوط بر انجام تکالیف دولت، و در جایی که دولت تکلیفی را انجام نداده تعهدی به گرده‌ی مردم بار نکرده، از این حیث قانون عادلانه است و قابل تحسین. تخریب، مرمت آثار تاریخی، سرقت، قاچاق اثر که از نظر قانون‌گذار خدشه به امنیت فرهنگی ملی جامعه است از نظر قانون اسلامی تخلف و جرم معرفی شده که به دقت اعمال مجازات و متناسب با جرم تأیید شده است.

۲.۳ - بحث بین الملل میراث فرهنگی



۲.۳.۱ - اولین معاهده بینالمللی

تاریخ بین الملل حقوق میراث فرهنگی یعنی قانونمندسازی رفتار بین المللی کشورها در برابر همدیگر در سراسر جهان. تاریخ درازی است که اولین معاهده‌ی بین الملل، که موضوع حفاظت از میراث فرهنگی و تعهدات دولت در قبال همدیگر و در برابر اثر تاریخی واقع در سرزمین خود و سرزمین‌های کشورهای دیگر بیان کرده؛ معاهده‌ای است در سال ۱۹۰۷ که حدود ۱۰۰ سال قبل تصویب شد و کشورهایی به آن ملحق شده‌اند. این معاهده، مبنایی برای تنظیم معاهده‌های دیگری شد تا سال ۱۹۹۹ سیر تکمیلی را پیمود؛ موضوع نحوه‌ی حفاظت از میراث فرهنگی در مقابل صدمات ناشی از جنگ. این معاهده هر دو کشور متخاصم، و اگر بیش از یک یا دو کشور باشد همه دول متخاصم را نسبت به حفاظت از آثار تاریخی فرهنگی موجود در سرزمین‌های هر یک از دولت‌های درگیر هم در سرزمین خود و هم در دولت متخاصم را مسئول می‌داند و آخرین تحولی که کنوانسیون در سال ۱۳۰۷ در ۱۹۹۹ اصلاح شد، تخریب آثار تاریخی را از جمله‌ی جرائم علیه بشر تلقی کرده، کسی که در زمانه جنگ به بهانه‌ی تهاجم به کشور متخاصم، آثار فرهنگی تاریخی را طی تشریفاتی که در فهرست مخصوص ثبت شده، مورد تهاجم قرار دهد در حکم جنایت کار جنگی علیه بشریت تلقی کرده، صلاحیت رسیدگی به آن را به دیوان داوری لاحه داده‌اند در جنگ جهانی اول و دوم که صدمات زیادی به ویژه اروپا از دو جنگ تحمل کرد. موضوع میراث فرهنگی در حدود نیم قرن در سطح بین الملل و در حوزه‌ی حفاظت از میراث فرهنگی در زمان جنگ محدود کرد و جهان فرصت پرداختن به سایر حوزه‌هایی که میراث فرهنگی رفتارهای بین المللی را در سطح جهان ایجاب می‌کند، پیدا نکرده است.
شاید به خاطر این‌که جهانی که غارت شده بود و شهرهای تاریخی زیر بمب باران از بین رفته بود، این حس را شدیدتر و نزدیک‌تر می‌دید که به مقابله با این پدیده برخیزد.

۲.۳.۲ - معاهده دوم لاهه

در سال ۱۹۵۴ در لاهه، معاهده‌ی دیگری تنظیم شد و امروز که تمام کشورهای جهان عضو این معاهده هستند، معاهده‌ی مکمل کنوانسیون ۱۹۰۷ و ۱۹۳۵ واشنگتن که موضوع آن حفاظت از میراث فرهنگی در زمان جنگ است. در سال ۱۹۵۴ در لاهه یک بار دیگر متأثر از تجارت جنگ‌های جدید و پیشرفته و تکنولوژی نظامی و پیچیده‌تر شدن شیوه‌ی تهاجم و حملات نظامی، علمی شدن حملات نظامی و علمی‌تر شدن اهداف نظامی باعث شد که کنوانسیون ۱۹۹۵ یونسکو بار دیگر به اصلاح و تکمیل اقدام کند و در سال ۱۹۹۹ ورژن نهایی کنوانسیون بیرون آمد که جمهوری اسلامی نیز از آن کشورها است که به آن ملحق شده، سند متفق القول جهانی است برای رفتار کشورها نسبت به میراث فرهنگی در سرزمین خود و دیگری.
یکی از وظایفی که در این کنوانسیون همه‌ی کشورهای عالم بر عهده دارند چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ احترام به میراث فرهنگی کشور خود و کشورهای دیگر حتی کشور متخاصم به عنوان بخشی از میراث فرهنگی بشری، مفهوم تازه‌ای که از سال ۱۹۷۲ به این طرف بر عموم ملت باز شده چیزی به عنوان میراث فرهنگی بشری در ادبیات حقوق بین الملل وارد شده، با این استدلال که برخی از آثار وجود دارند که تمدن بشری از آغاز تا امروز از نقاط عطفی حرکت کرده که این نقاط عطف نشان دهنده‌ی اوج حرکت تمدن بشری و متعلق به همه‌ی بشر است؛ مانند میدان امام اصفهان که نشان دهنده‌ی اوج تمدن در حیات همه‌ی جوامع بشری است در این نقطه‌ای که آفریده شده، سهم دارند و حق دارند از آن استفاده کنند و وظیفه دارند از آن محفاظت کنند. مأموریت اصلی همه‌ی کشورهای جهان، آموزش نیروهای مصلح است؛ یعنی احترام گذاشتن به میراث فرهنگی کشورهاست. احترام گذاشتن چیزی غیر از تعرض نکردن است، زیرا میراث فرهنگی هویت ماست؛ چیزی که به (من کیستم؟) پاسخ می‌دهد اگر در یک سفر با یک پاکستانی هم اتاقی باشیم و هر دو به زبان انگلیسی سخن بگوییم به این معناست که من ایرانی هستم و تو پاکستانی. این وجه فارق بین ما و او، میراث فرهنگی هر کدام از ماست که او دورترین کوله بار تاریخی خود را نسل به نسل گردانده، امروز این چنین نهاده شده، ما نیز تاریخ خود را به نسل‌های بعد می‌دهیم. نکته‌ی دیگر این است که از سال ۷۲ به بعد که در حقوق بین الملل و میراث فرهنگی پیدا شده و هنوز در حقوق میراث فرهنگی ما وارد نشده انتقال آثار به نسل‌های آینده است. نظام حقوق بین الملل، حق نسل معاصر از میراث فرهنگی را بهره‌برداری می‌دانند آن‌گونه که به عین ارزش‌های اثر صدمه نزند. اثر تاریخی دو وجه دارد و اولین وجه، وجه عینی آن است خاک و گل و سنگ است و وجه دیگر، ارزش‌هایی نهفته در آن است.

۲.۳.۳ - جایگاه تاریخ شفاهی

اگر تاریخ شفاهی مکتوب مفرد بدانیم و تاریخ شفاهی که سینه به سینه نقل می‌شود و به همین خاطر کمتر مورد اعتبار است و تاریخ مکتوب که توسط مورخان نوشته شده، میراث فرهنگی تاریخ مستند که بر جریان حیات خود به طور قطع دلالت می‌کند؛ مانند مسجد امام اصفهان که همیشه مسجد امام اصفهان بوده امکان تحریف در آن نیست مگر حضور نابخردانه از سوی نسلی که باید بهره می‌گرفت. به هر حال تکلیف نسل حاضر، بهره گرفتن از ساختارها و انتقال اصیل آن به نسل آینده است. کنوانسیون ۱۹۵۴ به دلایلی که در سال ۱۹۹۹ مورد بازنگری قرار گرفت، ایراد جمهوری اسلامی ایران به محتوای این کنوانسیون بود که در کنوانسیون ۱۹۵۴ بر مبنای جنگ آن زمان و تکنولوژی جنگ آن دوره طراحی شده بود؛ یعنی مثلاً خلبان باید علامتی را در بالای مسجد می‌دید تا بمباران نکند؛ مثل صلیبی که در بالای بیمارستان‌ها می‌گذارند، که این قابل قبول نیست چرا که در همین جنگ ایران و عراق، اصفهان مورد تهاجم قرار گرفت. در نتیجه این ایراد پذیرفته شد و منجر به معاهده‌ی ۱۹۹۹ پایان جنگ جهانی دوم و بازسازی کشورهای تخریب شده از جنگ و فراغت جهان و خاطره‌ی تلخ که آرام آرام از ذهن مردم پاک و باعث شد وجوه دیگری از رفتارهای بین المللی در حوزه‌ی میراث فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.

۲.۳.۴ - تعامل فرهنگی کشورها

در سال ۱۹۷۰ ضرورت تعامل فرهنگی و مبادله‌ی آثار تاریخی فرهنگی بین المللی به عنوان یک راه برای ارتقاء تعادلات فرهنگی و وصول صلح جهانی مورد توجه قرار گرفت و کشورها در این داد و ستد فرهنگی نه داد و ستد سوداگرانه بلکه امانت دارانه‌ی فرهنگی هنری با همدیگر باعث می‌شود که با فرهنگ و آداب و سنن و هنر همدیگر آشنا شوند. این آشنایی و احترام به مدیگر باعث می‌شود پایه‌های صلح جهانی را تحکیم بخشند.

۲.۳.۵ - معاهده یونسکو

ایجاد این فضا ضرورت‌هایی را ایجاد می‌کرد؛ سوء ظن‌هایی بین کشورها بود نسبت سرقت و قاچاق اموال فرهنگی و تاریخی، به‌ویژه رفتار اروپایی‌ها نسبت به کشورهای صاحب تمدن مانند ایران و مصر که مجموعاً این بحث‌ها منجر شد به تصویب معاهده‌ی ۱۹۷۰ در یونسکو که در آن چند کشور دنیا به ویژه فرانسه، بلژیک و یکی دو کشور اروپایی دیگر کشورهای جهان به آن ملحق شده‌اند. جالب این‌که مقر یونسکو در پاریس است و از سال ۱۹۷۰ تا به امروز ۳۶ سال می‌گذرد و دولت فرانسه عضو این کنوانسیون نشده؛ کنوانسیونی که ناظر به ممنوعیت ورود و صدور آثار فرهنگی از یک کشور به کشور دیگری است. که بیان ساده‌تر این‌که خرید و فروش هر اثر تاریخی به هر یک از کشورها اگر دارای جواز رسمی از کشور مبدأ نباشد ممنوع اعلام می‌شود و قاچاقچی دست‌گیر، کالای قاچاق ضبط، مقامات کشور مبدأ که اثر از آنِ آن‌هاست مطلع می‌شوند تا اقدامات نهایی را انجام دهند و این امر با همکاری نیروی یونسکو و ارائه خدمات آموزشی و فنی و مالی به کشورهای نیازمند تقویت می‌شود. کنوانسیون ۱۳۷۰ هر چند در کشورهایی به ویژه مانند ایران که در این سال‌ها آماج قاچاق زیاد بوده در قبل از انقلاب و دوره‌ی قاجار ولی در عمل به خاطر غلبه بر سیاست در فرهنگ این معاهده موفق نبود و توانست مدارک کمی را در اجرای این کنوانسیون قرار بدهد به همین خاطر این کنوانسیون دچار تجدید شد؛ یک بار در سال ۱۹۹۵ در نایروبی برای وارد کردن همکاری‌های ضروری گمرکات متقابل کشورها در رابطه با قاچاق بار دیگر به سال ۱۹۹۵ در روم تکمیل شد. از حیث ورود کنوانسیون به حقوق گمرکی در سال ۱۳۷۲ یکی از بهترین زمان‌ها در عرصه‌ی حقوق بین الملل میراث فرهنگی است. از سال ۵۴ به بعد هر سه سال یک بار و در جهان یک پروتکل و قطعنامه از یک سازمان جهانی که به شدت نظام حقوق بین الملل را تکمیل می‌کند با آثار منقول و غیرمنقول ۷۴ کنوانسیون ۱۳۵۴ دامنه‌ی شروع هم منقول را فرا می‌گیرد و هم غیر منقول را؛ یعنی هم موزه‌ها و هم بناهای تاریخی را محافظت می‌کند و اشیاء و هم بافت‌های تاریخی، کنوانسیون ۱۹۷۰ روی همکاری بین المللی برای جلوگیری از جرائمی مانند سرقت و قاچاق که علیه شیء منقول متمرکز شده است.

۲.۳.۶ - ثبت آثار برجسته جهانی

کنوانسیون ۱۹۷۰ برای تکمیل این چرخه‌ی حقوقی بین الملی موضوع ثبت آثار برجسته‌ی جهانی را در فهرست میراث بشری قرار داد و برای اولین بار در تاریخ حقوق بین الملل واژه‌ی میراث طبیعی در کنار میراث فرهنگی قرار گرفت و جهان طبق تعریف کنوانسیون ۷۰، در عرصه‌ی علمی در طبیعت خود بدایعی را دارد که میراث بشری نامیده می‌شود. چرا که این میراث بی نظیر و منحصر به فرد است و امکان بازتولید آن وجود ندارد و در عرصه‌ی میراث فرهنگی و میراث طبیعی، نسل حاضر به حراست و حفاظت از آن مأمور است و حق ندارد خدشه‌ای به آن وارد کند. زمانی که گروه طالبان در افغانستان مجسمه‌ای را تخریب کرد، در جهان واکنشی به وجود آمد و در آن زمان آن مجسمه‌ها به ثبت آثار تاریخی درنیامده بود.
کنوانسیون ۱۹۷۰ برای حفاظت و حراست از آثار غیرمنقول تلاش کرده است.
کنوانسیون ۷۰ و ۵۴ آثار منقول و غیرمنقول را پوشش کامل داده. معاهده‌ی ۹۵ و ۹۹ این کوشش را به لحاظ نظری و حقوقی کامل کرده‌اند. تنها یک عرصه از میراث فرهنگ کشورها بعد از ۱۹۷۰ و ۱۹۹۵ در حوزه‌ی حقوق بین الملل فاقد حمایت‌های گروهی است. حوزه‌ی میراث فرهنگی غیرملموس یا غیرمادی آن بخش از میراث فرهنگی و قابل لمس نیست و در برخی از موارد، قابل رویت نیست اما قابل ادراک است و می‌توان حس کرد که در ذهن و در سلوک ماست؛ در رفتار و اندیشه و شیوه‌ی کتابت ما و شیوه‌های پذیرایی از مهمان و تمام شیوه‌ها و حالاتی که در ما و در حیات اجتماعی ما جریان دارد این موضوع از سال ۱۹۹۶ در دستور کار یونسکو قرار گرفت و گروهی از کارشناسان برجسته‌ی همه‌ی کشورها عضو دعوت شدند. حدود هفت سال این مباحث ادامه داشت که نهایتاً در سال ۲۰۰۳ به تصویب معاهده‌ای منجر شد که مشهور به (معاهده‌ی محافظت از میراث فرهنگی غیرمادی) در میراث فرهنگی غیرمادی. نیز کنوانسیون در دو بخش بحث احکام خود را بیان کرده؛ بخشی که تعهدات دولت‌ها در داخل سرزمین‌های خودشان برای حفاظت از میراث فرهنگی غیرمادی خود؛ و بخشی که مربوط است به تعهدات دولت‌ها در مقابل جامعه جهانی و کشورهای عضو برای همکاری‌های بین المللی و حمایت‌های جهانی از کشورهای دیگر برای حفاظت از میراث فرهنگی غیرمادی خودشان و باز به تبعیت از کنوانسیون ۷۲، کنوانسیون ۲۰۰۳ نیز معتقد شد که در حوزه‌ی میراث فرهنگی غیرمنقول و غیرمادی بعضی از آداب و سنن و مصادیق میراث فرهنگی غیرمادی وجود دارد که صرف نظر از آن که در کشورهای خاص حضور فیزیکی دارد و متعلق به جامعه‌ی بشری، می‌تواند در فهرست میراث جهانی آثار غیرمادی و فرهنگی و تاریخی ثبت شود.
جمهوری اسلامی در تلاش است که این دو مورد را در فهرست جهانی آثار غیر منقول ثبت کند؛ کوششی که کنوانسیون ۲۰۰۳ در حقیقت نظام حمایت از میراث فرهنگی در نظام حقوق بین الملل آن را کامل کرد و به این صورت می‌توان گفت در حقوق بین الملل میراث فرهنگی دو گروه بزرگ دارد؛ گروه آثار مادی و گروه آثار غیر مادی که آثار مادی نیز در دو گروهِ آثار منقول و غیرمنقول قرار می‌گیرند و آثار غیر مادی که گروه‌بندی چهارگانه‌ی خود را دارد به آداب و سنن و… بعد از سال ۲۰۰۳ یک سؤال دیگر در ذهن اندیشمندان حوزه‌ی فرهنگ و حقوق فرهنگی باقی ماند که مجموعه‌ی حقوق، به حمایت از تک اثرها می‌پردازد اما اجتماعی از آثار در یک کشور، در یک قوم و سرزمینی که یک قوم در آن ساکن است یک فضای فرهنگی پدید آورده به گونه اینکه این آثار در کنار یکدیگر، یک مجموعه و حیات و اجتماعی را پدید آورده که حذف یکی از این مجموعه، مجموعه را ناقص می‌کند؛ مثلاً در کشوری که آداب و سنن و رفتار آن مثل رفتار اسلامی است اما با خط لاتین مواجه می‌شویم که احساس اشکال می‌کنیم و می‌گویید یک چیز بیگانه است اما این تغییر خط در حقیقت یک حادثه بوده، از قبل نبوده است. صورت مسئله در این مورد بنا شده که علی رغم تکمیل نظام حقوقی هنوز یک جایگاه در این نظام اشکال دارد که آن هم حمایت از تمامیت فرهنگ‌ها و ایجاد امکان تعامل بین تمامیت دو فرهنگ است که این روش‌ها در سال ۲۰۰۱ آغاز شد و در سال ۲۰۰۵ پایان یافت و به کنوانسیون (حمایت از تنوع فرهنگی در جهان) منجر شد. اهمیت این کنوانسیون واکنش کشورهایی مثل کشور ما و کشورهای صاحب تمدن است که در جهان این پدیده یکسان سازی فرهنگی است و تنوع فرهنگی و یک جهان متنوع و فرهنگ در ذهن اندیشمندان ترجیح داده شده است.

۲.۳.۷ - سازمان‌های مرتبط

در حوزه‌ی حقوق بین الملل سازمان‌های متعددی وجود دارد که بحث‌های میراث فرهنگی را مدیریت می‌کند و سازمان‌های بین المللی ناظر بر این موضوع که خود می‌تواند موضوع بحث باشد. در بحث امور داخلی با این‌که نظام بین الملل با توجه به ایرادهایی که مهندس بهشتی گرفته، که یک نظام پخته و کامل داخلی نیست، نیز با توجه به وضعیت و تعهدات و ضرورت حیات بین المللی کشورها و معاهدات بین المللی باید اهل نظر را به جستجو و پر کردن خلأهای قانونی موجود در نظام حقوق بین الملل وارد کنیم. نظام حقوقی ما در دو حوزه‌ی میراث فرهنگی مادی منقول و غیرمنقول، نظامی است کامل اما جامع نیست؛ هرچند می‌شود این حوزه را مدیریت کرد اما در حوزه‌ی میراث فرهنگی غیرمادی، موضوع جدیدی که از سال ۲۰۰۳ به این طرف وارد شده نظام حقوقی ما ناقص است و نقص جدی دارد با آن اندازه که در نظام حقوقی ما هست موضوع میراث فرهنگی غیر مادی قابل مدیریت کامل نیست که یک بخشی از آن به مطالعات پژوهشی می‌تواند تحقق یابد و سایر بخش‌ها باید دارای تغییراتی شود و همین ایراد جدی در حوزه‌ی میراث طبیعی هم وجود دارد چون نظام حقوقی بین الملل ساخته و پرداخته است ما را متأثر خواهد کرد و عیناً در حمایت از خُرده فرهنگ‌های داخلی و نحوی تعامل فرهنگ‌های درون سرزمینی در کنوانسیون تنوع فرهنگی، ایرادی که بعضی از دوستان دارند که ایراد صحیحی است و پایه‌ی نظام حقوقی ما متأثر از معاهده‌های بین المللی و این متن اولیه ترجمه شده از یک کشور بیگانه است. تحولات اجتماعی اتفاق افتاده، به شکل اصلاحات یک نظام حقوقی در آن وارد شده، هر دوره، بخشی اصلاح، تکمیل و اضافه شده است. مبنا و اساس کار متن حقوقی سال ۱۳۰۹ تدوین شد و بالاخره در این کشور یک انقلاب اتفاق افتاد در فاصله ۱۳۰۹ تا به امروز جامعه‌ی ما تحولات عظیمی را به خود دیده و جامعه جهانی از آن روز به این طرف شاهد ده معاهده‌ی جهانی بوده که این‌ها همه تأثیرگذار و در نظام حقوقی داخلی و اموری که ما را متعهد می‌کند در برابر نظام حقوقی جهانی. به نظر من، صرف نظر از اینکه نظام حقوقی موجود را کامل بدانیم و یا ناقص بدانیم به هرحال یک مطالعه‌ی ژرف اندیشانه برای تدوین نگاه و منظر ایرانی و اسلامی به میراث فرهنگی ضرورت است و یک بار این اندیشه باید شکل بگیرد که در حوزه‌ی اندیشه اسلامی، میراث فرهنگی را چگونه می‌شود دید. آیا همچنان که اکنون داریم یا متفاوت است اصلاً به عنوان اندیشه‌ای فراگیر در این حوزه، دستاورد و توقع و آرمانش چیست؟
اگر ما همه‌ی این حرف‌ها را باور داریم، حرف جهان شمولی است برای همه‌ی جهان و همه‌ی اعصار. نیز، برای همه‌ی موضوعات است و علی القاعده در حوزه‌ی میراث فرهنگی بازخوانی و پخته و بازتولید شود و به شکل قابل فهم، موضوعی و بازتابانده شود به عرصه‌ی قوانین ناظر بر حوزه. در آن صورت ما مجموعه‌ای از قوانین را خواهیم داشت منطبق بر خود میراث فرهنگی؛ چون میراث فرهنگی را فقط می‌شود با قوانین اداره کرد که خود منبعث از میراث فرهنگی این ملت باشد و میراث فرهنگی یک ملت، سرزمین و آداب و سنن و دین آن است.




۳.۱ - اهمیت بحث میراث فرهنگی

بحث میراث فرهنگی یکی از بحث‌های مهم عصر حاضر و از مسائل مستقل به شمار می‌آید زیرا این موضوع با این عنوان در مباحث فقهی ما سابقه نداشته، لذا برای ترمیم فقهی این موضوع ابتدا باید به تشخیص یا تعریف موضوع بپردازیم و سپس بر مبنای طرح موضوع و تشخیص موضوع و در ادله‌ی شرعی عناوینی قابل تطبیق بر این عنوان را به دست آوریم تا پس از این، حکم شرعی مربوط به این موضوع را با استفاده از منابع شرعی مشخص کنیم لذا سه کار را باید انجام دهیم:
۱. تعریف موضوع؛
۲. تحلیل عناوین منطبق بر موضوع و عناوینی که می‌توان در موانع شرعی آن احکام و آن عناوین را یافت؛
۳. تعیین حکم شرعی میراث فرهنگی.

۳.۲ - تعریف موضوع

اگر به منابع مربوطه مراجعه کنیم چه مراجع حقوقی و چه مراجع فرهنگی تعریف واحدی برای میراث فرهنگی، که همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند، کمتر دیده می‌شود چون بر تعریف فرهنگ اختلاف نظر هست و هم در تعریف میراث فرهنگی موضوع بحث است و هم میراث فرهنگی خاص موضوع بحث می‌باشد که اگرچه بر سر این سه موضوع اتفاق نظر است ولی در مجموع، کاربردهای واژه‌های میراث فرهنگی در متون قانونی و حقوقی و متون فرهنگی می‌توانند ما را به یک تعریف جامع و مشترک برسانند و من در نوشته‌هایی که در کنفرانس یونسکو آماده کرده بودم این تعریف را به عنوان جمع‌بندی تعریف‌های کاربردی این واژه پیشنهاد کرده بودم که (هر اثر تاریخی مفید را می‌توان به عنوان میراث فرهنگی نام برد)؛ فارق از آن‌چه جناب مهندس بهشتی فرمودند که آثار تاریخی نمادهای میراث فرهنگی هستند نه خود میراث فرهنگی. اما اگر بخواهیم حکم شرعی آن را تشخیص دهیم، بهتر است بحث تاریخی را به کار ببریم چون به هر حال آن میراث فرهنگی که به تعبیر ایشان تنه‌ی درخت فرهنگ را تشکیل می‌دهد زیر این اثر تاریخی پنهان است و آن‌چه که می‌تواند اثر داشته باشد به تعبیری همین اثر تاریخی است. همین اثر تاریخی را بحث کنیم و ببنیم که حکم چه هست و این اثر تاریخی خواه ناخواه نشأت گرفته از آن ریشه‌ی فرهنگ و ریشه‌ی هویت حقیقی یک جامعه است. آیا هر اثر تاریخی مورد بحث ما است یا یک اثر تاریخی مفید؟ به هرحال آن‌چه که موضوع بحث ماست آن اثر تاریخی است که شایستگی حفاظت و نگهداری و اهتمام دارد و آن اثر تاریخی که منشأ اهتمام جامعه‌ی عقلا است؛ یعنی نگهداری و حفاظت منشأ اهتمام عقلاست و نه نگهداری هر اثر تاریخی بازمانده از گذشته. برای مثال آیا نگهداری سلاح‌های کشتار جمعی موضوعی است که می‌توان از آن به عنوان یک موضوع میراث فرهنگی بحث کرد و آن میراث فرهنگی که در مورد نگهداری آن بحث می‌کنیم و آن منشأ حقوقی و یک جامعه که دارای میراث می‌دانیم شامل چنین بازمانده‌ی فرهنگی هم نمی‌شود.

۳.۳ - بازمانده‌های فرهنگی

اولاً این بازمانده‌ی فرهنگی است؛ گاه بازمانده‌های فرهنگی اگر مضر نباشد، مفید نیست که در همین چند روز پیش در رسانه‌های جمعی خودمان اعلام شد که کتاب خانه‌ی ملی تعداد زیادی از اسناد تاریخی غیرمفید خود را معدوم می‌کند و در خیلی از خانه‌ها و مساجد قدیمی مجموعه‌ای از کاغذها وجود دارد که سند هم می‌توان به آن‌ها گفت ولی سند مفیدی نیستند که منشأ اهتمام جامعه‌ی عقلا باشد، مثل اینکه فردی تمرین خط می‌کرده و خطش هم خیلی خوب نبوده ولی کاغذ سیاه به جای مانده‌اش گاهی ممکن است مفید باشد ولی بحث بر سر این است اگر مفید نبود، چه باید کرد؟ آیا باید نگهداری شود و هزینه‌ی نگهداری باید پرداخته شود که نگهداری و حفاظت هزینه‌ی سنگینی دارد. پس نمی‌توان گفت هر اثر تاریخی موضوع بحث ماست و اگر بگوییم اثر تاریخی مفید، معیار فایده چیست؟ البته در آغاز باید در مقام تبیین مفهوم کلی موضوع بحث به یک جمع‌بندی برسیم که مقصود ما از میراث فرهنگی به عنوان منشأ حقوق و منشأ آثار حقوقی و قانونی شرعی، چه نوع میراث فرهنگی است.

۳.۴ - اثر تاریخی مفید

ما به این نتیجه رسیده‌ایم که آن میراث فرهنگی که منشأ آثار حقوقی و قانونی و شرعی می‌شود، (اثر تاریخی مفید) است. گاهی این فایده فایده‌ی علمی است یا فایده‌ی هنری و یا این‌که یک مطلب علمی در این اثر نقش بسته و این اثر نگهدارنده‌ی یک مطلب علمی مفید است، و گاه چون اثر هنری است از هنر یک جامعه‌ی گویا حکایت می‌کند یا از هویت و فن یک جامعه در جامعه حکایت می‌کند که نگهداری چنین اثری فواید اقتصادی دارد؛ یعنی نگهداری می‌کند و ارتباط برقرار کردن مردم با پیشینیان لذت بخش است که نگهداری از آن باعث می‌شود به یاد گذشته‌ی بشر بیافتند و به یاد چیزهای تازه‌ای که برای آن‌ها تازگی دارد و حداقل منشأ اقتصادی دارد؛ یعنی می‌توان این اثر را در یک موزه نگهداری کرد و برای مردم لذت بخش است نگاه کردن به آن، که این لذت بخش بودن و نگاه کردن به این اثر یک فایده است که بر این اثر مترتب می‌شود و این‌ها فوایدی هستند که می‌تواند این اثر داشته باشد، و گاهی یک اثر نشانگر هویت فرهنگی یک جامعه است که این اثر صرف نظر از استفاده و منشأ فایده می‌تواند تعریف جامعی باشد که براساس این تعریف جامع، حکم شرعی موضوع را تعیین می‌کنیم و برای اینکه بتوان به حکم شرعی نزدیک شویم و راه برای استنباط فقهی باز شود موضوع بحث خود را یک اثر تاریخی مفید قرار می‌دهیم و معتقد هستیم از این راه می‌توان زمینه را برای بحث‌های فقهی هموار کرد و در مرحله‌ی دوم؛ زمانی که توانستیم تعریف کلی بحث را به سرانجام برسانیم ببینیم که در ادله‌ی شرعی ما، چه در کتاب و سنت و همه‌ی منابعی که بتوان حکم شرعی را استخراج کرد چه عناوینی وجود دارد که این عناوین قابل تطبیق با این میراث فرهنگی است؛ میراث فرهنگی با آن تعریفی که ارائه شد یعنی (اثر تاریخی مفید). پس از بررسی مشخص شد که تعدادی از عناوین شرعی قابل تطبیق است و این عناوین شرعی دو نوع هستند؛ برخی از این عناوین شرعی قابل تطبیق بر همه‌ی مصادیق میراث فرهنگی است و قابل تطبیق بر همه‌ی آثار تاریخی مفید؛ ولی بعضی از این عناوین بر تعدادی از آثار تاریخی قابل تطبیق هستند لذا ما همه‌ی این عناوین را بررسی کردیم؛ عناوینی که بر همه‌ی آثار تاریخی قابل تطبیق هستند لذا به نظر ما، دو عنوان وجود دارد:عنوان اول، عنوان (ما یقبل العمارة و الاحیاء) است در بحثی که اینجا مفصل شد که در اختیار دوستان قرار می‌گیرد و به زبان عربی است و به زبان فارسی ترجمه بشود، گفته‌ایم که ما یکی از عناوین احکام شرعیه (وجوب الاحیاء الأرض و ما فیها) است. بلکه در گستره‌ی وسیع‌تری می‌توان از عقل هم فراتر رفت حکم داریم که حکم فقهی آن هم وجوب کفایی احیاء یا یک وجوب به یک وجوب عینی تبدیل می‌شود. انسان موظف است تلاش کند که ثروت‌های زمین، آن‌چه استعداد حیات و رشد در آن وجود دارد به فعلیت برسد.
(اذا قضیت الصلاة فانتشروا فی الأرض) و در منابع روایی ما هم زیاد است. بنابراین انسان موظف به عمارت، احیای زمین و ما فیهاست. و از چیزهایی که انسان موظف به عمارت و احیای زمین و مافیهاست آثار باقی مانده از نسل‌های پیشین است و انسان موظف است که آن‌ها را احیا کند. از آن‌ها پاسداری و نگهداری کند و این مسأله بر همه‌ی آثار تاریخی مفید قابل تطبیق است. این عنوان از عناوین شرعی که بر هر اثر تاریخی مفید منطبق است و عنوان دیگر (ما ینفع الناس) است یا هر مال نافع و یا هر ثروت اقتصادی ثمربخش باز تفسیری در همین نوشته آمده که اتلاف یا در معرض اتلاف قرار دادن هر نوع (ما ینفع الناس) سزاوار نیست و در متون شرعی ما و در ادله‌ی شرعی ما نهی شده و هر اثر تاریخی مفید عنوان ماینفع الناس در آن صدق می‌کند که هر نوع منفعتی که در آن باشد، لذا باید از ما ینفع الناس نگهداری شود و از تلف آن جلوگیری گردد که این عنوان از عناوین عامه است که بر هر اثر تاریخی قابل تطبیق است.

۳.۵ - عناوین شرعی مرتبط

عناوینی هم داریم که بر بسیاری از آثار تاریخی قابل تطبیق هستند:

۳.۵.۱ - شعائر الهی

شعائر الهی؛ بر بسیاری از آثار تاریخی عنوان شعائر الهی منطبق می‌شود و شعائر الهی که جمع شریعه است که در مجمع البیان این‌گونه تفسیر کرده است:(الشعائر، المعالم للأعمال و شعائَرُ اللّه معالِمُه التیّ جعلها مواطنَ للعباد و کلُّ معلمة لعبادهِ منِ دعأِ او صلاة أو غیرها فهو مشعر لتلک العبادة). ما با استفاده از متن مجمع البیان و سایر متون پیرامون آن شریعه را این‌گونه معنا کرده‌ایم: چیزی که برای یک کار ممدوح و شرع اختصاص پیدا کند؛ یعنی هر چیزی که مثلاً مکان باشد، ابزار باشد اگر اختصاص برای کار ممدوح پیدا کرده باشد که گاهی این اختصاص، اختصاص شرعی است، مانند مسجد که اختصاص به انجام نماز یا سایر امور شرعی دارد، و گاه این چیزی که اختصاص ممدوح پیدا می‌کند، اختصاص عرفی پیدا می‌کند؛ یعنی به تدریج مردم با رفتارشان این چیزی را مخصوص این عمل قُربی می‌دانند. مثلاً فرض کنید که در جایی صدها سال نماز خوانده می‌شود بدون آنکه عنوان مسجد برای آن قائل شوند که اگر کسی به آن‌جا توهین کند، اگر چه احکام مسجد بر آن وارد نمی‌شود، مجاز نیست زیرا در عرف مردم جای نماز تلقی می‌شود و حرمت پیدا می‌کند و اگر در مدرسه‌ای، در جایی که برای نماز خواندن اختصاص بدهند و یا برای تدریس حرمت پیدا می‌کند ولی حرمتش باید هدایت شود.
اختصاص پیدا کردن به این عمل قربی و هرجا و مکانی که اختصاص پیدا کند به یک عمل قربی می‌شود معلم. مثلاً همین لباس روحانیت که می‌پوشیم و در جامعه و عرف لباس مقدس است ولی دلیلی بر مقدس بودن آن نداریم؛ نه در آیه و نه در روایت ولی چون این لباس اختصاص پیدا کرده به یک عمل قربی، که درس علوم دینی دارد و درس چیز ممدوحی است از لحاظ شرعی اگر کسی بخواهد وارد این رشته از علوم بشود این لباس را مَعلم این کار عرف تلقی می‌کند چون معلم این کار است و حرمتی پیدا می‌کند و بر اهانت به آن اثر شرعی مترتب می‌شود. معلم یا شریعه‌ی الهی چیزی است که اختصاص پیدا کند به کار راجحی از لحاظ شرعی که این اختصاص، چه اختصاص شرعی و چه عقلایی و چه عرفی باشد شیء به معلم الهی و تبدیل می‌شود به شریعه‌ی الهی و آثار شریعه‌ی الهی می‌یابد که تعظیم به آن شود؛ باید نگهداری شود و آثار شرعی دیگری نیز داشته باشد.

۳.۵.۲ - موعظه و عبرت

عنوان دیگری که ممکن است بر همه‌ی آثار تاریخی صدق نکند که در بسیاری از آثار تاریخی صدق می‌کند عنوان موعظه و عبرت است؛ بسیاری از آیات، آیات موعظه و عبرت‌اند و آثار تاریخی از مصادیق آیات موعظه و عبرت تلقی می‌شوند و در آیات کریمه‌ی الهی به آن‌ها اشاره شده است. در روایت شاذان بن جبرئیل قمی در کتاب الفضائل عن عمار الساباطی می‌خوانیم: (قال قدم امیرالمؤمنین (ع) المدائن فنزل أیوانَ کسری وکان معه دلف بن بحیر فلما صلی قام وقال لدلف: قُم معی و کان معه جماعةُ من أهل ساباط فما زال یطوف منازل کسری ویقول کان لکسری فی هذا المکان کذا وکذا ویقول دلف:هو واللّه کذلک حتی طاف المواضع بجمیع من کان عنده؛ و دلفی قال یا سیدی ومولای کانّک وضعتَ هذه الاشیاء فی هذا المساکن) وقال الزمخشری فی ربیع الأبرار الأیوان علی بغداد علی مرحلة أن قال:ولما بنی المنصور بغدادَ أحب أن ینقضه ویبنیَّ بنقضه، فاستشار خالد بن برمک فنها، و قال: هو آیةُ الاسلام ومَن رآهُ عَلِمَ أنَّ من هذا بناه لایزیل أمره الاّ بنی و هو مصلّی علی بن ابی طالب (ع) … روایت عجیبی که حضرت علی (ع) به مدائن آمده، دیدن کردند؛ امام از ایوان کسری دیدن کرد؛ ایوان کسری را بررسی و بازرسی کردند یا شخصی که به عنوان راهنمای برای معرفی ایوان کسری آمده بود. ایوان کسری آن زمان بسیار بزرگ بوده است. از روایات استفاده می‌شود که بنای عظیمی بوده دارای اتاق‌های فراوان و تشکیلات بسیار که این راهنما (دلف بن بحیر)، می‌گوید که با حضرت علی (ع) می‌گشتم قبل از این‌که من مطلبی در مورد ایوان بگویم ایشان در مورد ایوان مطالبی را می‌فرمودند. که این اتاق، محل فلان کاری بوده که در آن چه کارها شده و چه کارها نشده است و دیدم اطلاعاتی که امام علی (ع) از ایوان کسری دارد بسیار بیش از چیزی است که من می‌شناسم و حضرت علی (ع) خود نیز در آن‌جا نماز خوانده، که چیز عجیبی است. زیرا ایوان کسری محل شاهان طاغوتی بوده که در آن‌جا حکومت کرده‌اند. چون در آن زمان که حضرت علی به آن‌جا رفته، گذر کرده‌اند این تبدیل شده به یک آیه‌ی موعظه و عبرت که حضرت علی (ع) با تجلیل با این ساختمان برخورد کرده نماز اقامه کرده‌اند. با این‌که در آن‌جا مسجد نبوده ولی قطعاً اقامه‌ی نماز در آن‌جا حکایت از استحباب نماز در چنین اماکنی می‌کند. ما از این رفتار امام علی چنین استفاده می‌کنیم چون آن‌جا خصوصیتی نداشته که آن حضرت در خصوص‌ای وان کسری اقامه‌ی نماز کند و بحیر که همراه حضرت بود به حضرت گفت: آن قدر شما خبره‌اید در این ساختمان، که گویا این چیزها را شما در این‌جا گذاشته‌اید و آن قدر آن حضرت مسلط و آشنا به طاق کسری بوده‌اند.
زمانی که منصور می‌خواست این ایوان کسری را ویران کند برمک او را از این کار نهی کرد و بعد مشخصات این ایوان را به منصور بیان می‌کند و او را از ویران کردن باز می‌دارد او آن‌جا را به عنوان مصلی علی بن ابی طالب بیان می‌کند.
به هر حال این نشان دهنده‌ی این است که آثار تاریخی به این عنوان و به عنوان آیه بودن و آیه‌ی موعظه و عبرت بودن هم از یک تقدسی برخوردار می‌شود و هم خواه ناخواه موضوع حکم حفظ و نگهداری از آن.

۳.۵.۳ - مصلحت عامه

عنوان سوم، عنوان مصلحت عامه است؛ هر اثر تاریخی که به شکلی نگهداری آن جزء مصالح عامه به شمار آید و یا منفعت اقتصادی داشته باشد و یا منفعت نگهداری هویت و شخصیت یک جامعه باشد، مصداق مصلحت عامه خواهد بود و نگهداری آن واجب خواهد شد.

۳.۵.۴ - اثر علمی

چهارم، اثر علمی است و هر چیزی که علمی باشد مانند کتاب و سند عنوان آخر عنوان تعامل فرهنگ‌ها است هر اثر تاریخی که نگهداری از آن منشأ اثر مثبتی باشد؛ منشأ یک کار مثبت باشد و منشأ رشد در جامعه باشد نگهداری آن حکم شرعی دارد.
بسیاری از آثار تاریخی و نیازهای فرهنگی، که عنوان حکمش، حکم وجوب حفظ پیدا می‌کند و وجوب نگهداری. وجوب صیانت دارد؛ وجوب عمران دارد یا محافظت از چنین میراث فرهنگی واجب می‌شود. بعضی از مباحث میراث فرهنگی تحت عناوینی مندرج است که نمی‌توان استفاده‌ی وجوب از آن عنوان کرد ولی استفاده‌ی رجحان از آیه‌ی موعظه و عبرت قطعاً نگهداری چنین آثاری که نشانگر موعظه و عبرت است، می‌تواند رجحان شرعی داشته باشد و لذا رجحان شرعی داشته باشد و لذا میراث‌های فرهنگی از نظر حکم‌های شرعی دو گونه خواهد بود و بر طبق عناوینی که بر آن‌ها منطبق می‌شود. من بسیار مختصر مطلب را مطرح کردم. در حقیقت قصد من از این نحوه‌ی طرح به طور خلاصه و طرح سخن، اثبات چهارچوب و استخوان‌بندی این موضوع‌ها بود و نیاز به یافتن دلایل و ادله‌ای که در این رابطه بخواهیم از تک تک آیات و روایات استفاده کنیم و حکم این عناوین را اثبات کنیم.




۴.۱ - مراد از آثار باستانی

پرسش از مهندس بهشتی:
• مراد از آثار باستانی چیست و چه مقطع زمانی را شامل است؟ به نظر شما تمدن آیا زاده‌ی فرهنگ جامعه است که در این صورت آثار تاریخی فرهنگی خواهد بود و یا تمدن، فرهنگ‌های متعدد منطقه‌ای در دل خود جای داده. به عبارت دیگر، اگر ما فرهنگ کلی و عام نداریم، با این گفته، میراث فرهنگی یک منطقه را چگونه برای کل کشور تعمیم می‌دهیم؟
• به لحاظ حقوقی وقتی صحبت از آثار تاریخی می‌کنیم البته در قوانین قبلی یک محدودیت زمانی داشتیم که پایان دوره‌ی زندیه را به عنوان آثار تاریخی محسوب می‌کردند ولی در قوانین بعد که پس از انقلاب تصویب شد، آن را به تشخیص کارشناس گذاشته‌اند. حتی ممکن است امروزه یک اثری ساخته شود و بنا به شأن ملی و دلایل مختلف و عبور حادثه‌ی تاریخی و دلالت تاریخی به عنوان آثار تاریخی محسوب شود. اما در مورد مطلب دوم عقیده‌ی بنده این است که در سرزمینی مانند ایران، با توجه به تداوم تاریخی و تاریخ طولانی و دلایل متعدی که وجود دارد که توانسته برای ما فرهنگ واحدی را ایجاد کند که در آن عملاً یک تنوع فرهنگی گسترده می‌بینیم و از وحدت فرهنگی و وحدت هویتی کشور ما برخوردار است و هم از تنوع فرهنگی که این دو ضامن یکدیگر است، در مراحل مختلف ما این هویت را در صورت‌های مختلف دیده‌ایم و این در حقیقت مثل باغی است که یک باغ است و یگ گلستان ولی گل‌ها و گیاهان گوناگونی دارد. نسبت فرهنگ و تمدن این است که تمدن زاییده‌ی فرهنگ است و آن چیز که در طی تاریخ تداوم پیدا می‌کند و از نسلی به نسل دیگر می‌رسد فرهنگ است و آن چیزی که از دوره‌ی تاریخ باقی می‌ماند تمدن. تمدن از این جهت که دلالت در فرهنگ‌های دوره‌ای تاریخی می‌کند و ما در بسیاری از ویژگی‌های تاریخی، از هزار سال پیش تا امروز، تفاوت نکرده ایم و همچنان ویژگی‌های فرهنگی خودمان را حفظ کرده‌ایم در صورتی که در این هزار سال چندین بار تمدن‌های مختلف را گذشتگان ما ایجاد کرده‌اند؛ تمدن سلجوقی، تمدن ایلخانی و تمدن صفوی داشته‌ایم و امروزه داریم. تمدن آن چیزی است که به ظهور و تبلور فرهنگ است در مقاطع مختلف تاریخی؛ یعنی تداوم پیدا می‌کند به مثابه آن عنصر حیاتی گندمی است که در بین همه‌ی گندم‌های دوره‌های مختلف تداوم پیدا می‌کند، آن فرهنگ نیست.

۴.۲ - حکم شرعی آثار غیرمفید

پرسش از حجت‌الاسلام اراکی:
• آثار تاریخی به مفید و غیر مفید تقسیم می‌شوند. آیا اثر تاریخی غیر مفید نمی‌تواند مشمول ادله‌ی ما باشد؛ مثلاً به نفی و تخریب آن‌ها نظر دارند. چرا موضوع‌های فقهی فقط از آثار غیرمفید بحث می‌کند؟
• در بحث ما گاهی آثار تاریخی منشأ خطر هستند، مثلاً بمب‌های به جا مانده از جنگ جهانی دوم و یا در جنگ ایران بمب‌هایی مورد استفاده قرار گرفت که عمل نکرده ولی با همان شکل نگهداری کرده‌ایم پس چنین چیزی نه عقلایی است و نه شرعی که حداقل برای نگه داشتن این بمب هم باید قسمت خطرناک آن را برداریم و قسمت مفید آن بماند.
یعنی هم باید خطر آن را کناری بزنیم تا بتوانیم از آن نگهداری کنیم و الاّ جایز نیست نگهداری شود. یا ساختمانی که در حال ویران شدن است و مانند همین سقف بازار قم که می‌گفتند در حال ریزش است برای حذف خطر باید این عنصر خطر را از آن جدا کنیم و اگر می‌خواهیم نگه‌داری کنیم، باید آن را بدون خطر نگهداری کنیم تا این‌که اثر تاریخی مفید شود و اثر تاریخی یک مرز است؛ باید خطرش از آن جدا شود. اگر بگوید که اثر تاریخی خطرش به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود و این اثر خطرزاست و برای بشر ضرر دارد مانند بمب که اگر خطر آن از آن جدا نشود و نمی‌توان آن را خنثی کرد اما این خطرزا است و هر دم ممکن است منفجر شود و فاجعه‌ای را درست کند و اگر که نمی‌توانیم آن را خنثی کنیم و منشأ خطر است باید آن را از بین ببریم هرچند از آثار تاریخی باشد. بسیاری از آثار تاریخی مفید نیز نیستند. مانند دفاتری که برای ثبت و ازدواج قرن دوازدهم هجری است و یا برای دوره‌ی زندیه که نگهداشتن همه‌ی آن‌ها اصلاً سودی ندارد و اگر بخواهیم دفاتر زیادی را نگهداری کنیم اصلاً هزینه زیادی برای نگهداری می‌خواهد درحالی که هیچ‌گونه سودی ندارند. البته برای نمونه می‌توان تعداد کمی از آن‌ها را برای نشان دادن شیوه‌ی استفاده در آن زمان استفاده کرد؛ مثلاً می‌توان فرهنگ ازدواج آن دوران را از طریق این دفاتر فهمید. اما آیا باید همه‌ی آن‌ها نگهداری شوند چرا که آثار تاریخی هستند؟ این‌گونه نیست و این مطلب نه عقلایی است و نه شرعی.

۴.۳ - تقسیم آثار به مفید و غیرمفید

پرسش از آقای مهندس بهشتی:
• به نظر شما تقسیم آقای اراکی به آثار تاریخی مفید و غیرمفید درست است؟
آثار تاریخی اگر ضرری متوجه ما کند باید این ضرر را دور بکنیم اما مانند همین بازار گذرخان در قم که دارد سقف آن می‌ریزد آیا خطر در ذات طاق است و یا به دلیل گذر زمان فرسوده شده، در اثر فرسایش در وضعیتی قرار گرفته که تهدیدآمیز شده، خطرِ ذاتیِ آن نیست و البته وقتی یک اثر تاریخی خراب می‌شود به خاطر عدم توجه و مراقبت نکردن است؛ پس خطر ذاتی نیست و یک امر عارضی است. اگر ما می‌خواهیم به مفید بودن آثار تاریخی پی ببریم باید به همه‌ی رشته‌های تخصص که با اثر تاریخی سر و کار پیدا می‌کند و مورد بررسی قرار می‌دهند توجه کنیم و ممکن است که همه‌ی آثار تاریخی را مفید بدانند و مشمول گفته شما می‌شود که گفته بودید اگر از جهت علمی ارزش داشته باشند، این ارزش‌مند است. امروزه در بسیاری از مناطق دنیا اگر تمکن مالی و تمکن فنی پیدا کرده‌اند، تقریباً چیز زیادی را دور نمی‌ریزند و آرشیوهایی که در نقاط مختلف دنیا است، تمام آن دفاتری را که مثلاً برای ازدواج است نگه می‌دارندچون بعدها پی برده‌اند که حاوی چه اطلاعاتی است که آن نویسنده و آن عاقد و آن محضردار اصلاً خودشان مطلع نبوده‌اند که چه اطلاعاتی را ثبت و ضبط کرده‌اند و این دفاتر به چه نکاتی دلالت می‌کند که بعدها نمی‌توانند از طریق دیگری به دست بیاورند که در این آرشیوها این‌ها را نکته برداری کرده‌اند. خوشبختانه امروزه امکاناتی وجود دارد که می‌توان اطلاعات بسیار زیادی را در حجم بسیار کمتری جمع‌آوری کنیم در واقع این نکته را می‌خواهم بگویم که بنا به آن چیزی که مثلاً در حوزه‌ی باستان شناسی یا حوزه‌ی مردم شناسی است و اصولاً در بحث انسان شناسی چیزی را دور نمی‌ریزند حتی زباله‌دانی یک محل تاریخی، زمانی که باستان شناس به آن می‌رسد، دور نمی‌ریزد و مثل این است که به گنج رسیده چون می‌تواند از این آثار اطلاعاتی را به دست بیاورد که مراتب بیشتر از چیزی است که در محل دیگری می‌توان به دست آورد.
پیشنهاد من این است ما اساساً اثر تاریخی را مفید بدانیم مگر این‌که این اثر، اثر تاریخی نباشد؛ یعنی همه چیز آثار تاریخ نیست مثلاً چه چیز این اتاق تاریخی است. چیزی که می‌تواند به حیات خود ادامه بدهد و بعدها بتواند دلالت تاریخی کند؛ یعنی چیزی که به صورت طبیعی باقی بماند می‌توان آن را اثر تاریخی شمرد و اثر تاریخی را به ذات، مفید بدانیم مگر اینکه در وضعیتی قرار گرفته باشیم که در معرض خطر از جانب آن باشیم. به این ترتیب حتی عبادت نیز زمانی که در وضعیتی قرار بگیریم که در خطر باشیم آیا لازم است که عبادت کنیم و جان خود و دیگران را به خطر بیندازیم! پس طبیعی است که در ابتدا باید خطر را رفع کنیم و بعد مثلاً عبادت کنیم و بحث خطر از آثار تاریخی جداست و شاید اثر تاریخی را از جهتی که فرمودید مانند جهت علمی ‌ذاتاً مفید می‌توان دید.

۴.۴ - خرید و فروش میراث فرهنگی

پرسش از آقای صمدی:
• آیا از حیث دین صرف وارد کردن و خرید و فروش میراث فرهنگی جرم است یا خیر؟ سازمان میراث فرهنگی در این زمینه چه اقداماتی انجام داده است؟
• قاعدتاً وارد کردن و خرید و فروش منظور وارد کردن آثار منقول تاریخی فرهنگی است و ورود هر چیز به کشور، تابع امور گمرکی. آثار فرهنگی و هنری مستثنا از این قاعده نیستند. صرف ورود آن‌ها نیز جرم نیستند اگر به روش مجرمانه و در خارج از کشور تسهیل شده باشد و به صورت قاچاق وارد کشور شده باشد طبیعتاً قاچاق است و تابع قوانین کشور ورود آثار تاریخی به کشور ممنوع نیست ولی خروج آن‌ها از کشور ممنوع است که ثروت‌های ملی کشور می‌باشند. اشیاء تاریخی منقول دو طبقه‌ی بزرگ دارد؛ گروه آثاری که حاصل حفاری غیرمجاز است و از زیر خاک به دست آمده که رابطه‌ی کهن با مالک این آثار قطع شده که اثبات مالکیت با القای آن شیء دیگر غیرممکن است و علی القاعده مالکیت آن برابر احکام متعلق به دولت است و این نوع آثار که حاصل حفاری غیرمجاز و از زیر خاک به دست آمده، مرتبط به قدیم است اصطلاحاً به آن‌ها اشیاء باستان شناسی حاصل از حفاری غیرمجاز که اصطلاح عرفی دیگری هم دارد که به اشیاء زیرخاکی معروف است و این اشیاء متعلق به دولت می‌باشد و داشتن و خرید و فروش آن غیر مجاز؛ اما نوع دیگر آثار فرهنگی منقول که زیرخاکی نیست مانند کتاب خطی و یک سجاده و یک فرش متعلق به دوره‌ی زندیه خرید و فروش آن در داخل کشور بلا اشکال است. سازمان میراث فرهنگی کشور در برابر قاچاق کالا، کارهایی انجام داده است که اول اصلاح قانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۷۵ و برای اعمال مجازات افرادی که در حد وسیع‌تری قاچاق کرده‌اند به صورت شدیدتری است که در قالب مجازات مفسدان اقتصادی است و کار دیگر در حوزه‌ی قضایی تشکیل کلاس‌های آموزش حقوقی میراث فرهنگی برای قضات دادگستری است که مجموع قضات دادگستری را در استان‌های مختلف و در تهران در سمینارهای مختلف جمع می‌کرده‌اند، بحث و بررسی می‌شد. اما در حوزه‌ی انتظامی یگان ویژه‌ی پاسداران میراث فرهنگی طبق برنامه‌ی سوم تشکیل شده در جاهای موردنظر حضور دارند و کار حفاظت از آثار را ادامه می دهند. اما همکاری با گمرکات، که تلاش شده سطح آن ارتقاء پیدا کند و یک دوره‌ی آموزش تشخیص آثار فرهنگی در سازمان گذاشته شده، یا در دانشکده‌ی گمرک می‌گذرانند که امکان خروج گمرکی آن کنترل می‌شود. اما در برنامه‌ی چهارم، مهمترین برنامه‌ی سازمان که تکمیل نظام حقوقی آثار منقول بوده است تصویب شده که در دولت در سال اول برنامه؛ یعنی تا پایان سال گذشته طرح مدیریت میراث فرهنگی در کشور طراحی و به تصویب رسیده به نحوی که اگر آن نظام مدیریت در کشور پیاده شود، صدمات وارده به آثار فرهنگی به حداقل می‌رسد. این طرح تهیه شده، به تصویب رسیده، آیین نامه‌ی اجرایی آن نیز اواخر دوره‌ی آقای خاتمی تصویب و ابلاغ شده است و اکنون هم قانون و آیین نامه‌ی نظام مدیریت آثار منقول از سوی سازمان در حال اجراست.

۴.۵ - امر معنوی بودن موضوع عقلی

پرسش از حجت‌الاسلام اراکی:
• به نظر شما تعریف آقای بهشتی که یک امر معنوی ملموس می‌تواند باشد چرا نمی‌تواند موضوع عقلی باشد؟
• این‌که ما باید میراث فرهنگی را مفید در نظر بگیریم که میراث فرهنگی موضوع بحث حقوقی و فقهی است چه بسا بگوییم میراث فرهنگی که منشأ حقوق و تعهداتی است هزینه کردن و نگهداری کردن است. میراث فرهنگی مسأله‌ی ساده‌ای نیست. در خود عرف عقلا و عرف قانون‌گذاری دنیا روی هر میراث فرهنگ و هر اثر باقی مانده از گذشته سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. اما درست است که این اثر برای گذشته است ولی در آن نه یک کار هنری به کار برده شده و نه فایده‌ی خاصی دارد و اگر ارزش داشت به آن‌ها مجوز می‌دهند و این‌گونه هم بوده اگر مجوز نمی‌دادند این همه خانه‌ی قدیمی خراب نمی‌شد که به جای آن خانه‌های جدیدی ساخته شود، دلیل‌اش آن اثر تاریخی که شایسته‌ی نگهداری و حفاظت و اثری است که فایده‌ای دارد و بتواند بازگو کننده‌ی فرهنگ مردم گذشته و نشان دهنده‌ی هویت گذشتگان باشد.
فرهنگ یا میراث فرهنگی دو نوع است. درست است که میراث فرهنگی ریشه در فرهنگ یک جامعه دارد و اگر ما بحث فرهنگ بکنیم آن هم یک بحث فقهی دارد ولی آن دیگر میراث فرهنگی نیست. ما بحث مان در این جلسه، بحث میراث است ما می‌خواستیم حکم فقهی میراث فرهنگی را بیان کنیم. میراث فرهنگی یعنی این فرهنگ ترجمه شده در این آثار ماندگار که ما از این آثار ماندگار به این گونه تعریف کردیم: (اثر تاریخی مفید). آن فرهنگی که در یک اثر تاریخی مفید خود را نشان می‌دهد و ماندگار می‌شود. این می‌شود میراث فرهنگی و این می‌شود موضوع بحث فقهی، ما حالا اگر بحث بکنیم که فرهنگ و آن چیزی که ما آن را به عنوان هویت یک جامعه تعریف می‌کنیم (هویت درونی یک جامعه) که منشأ تمدن می‌شود گفت: منشأ قانون می‌شود گفت؛ منشأ روابط اقتصادی می‌شود گفت؛ منشأ حکومت می‌شود گفت؛ منشأ رسوم می‌شود گفت؛ آن چیست و چه احکامی دارد و آن هم بحث خاص خودش را دارد. منتها خروج از موضوع بحث ما است و آن می‌شود یک موضوع فقهی دیگر که بحث‌های فقهی خاص خود را دارد و احکام فقهی خود را خواهد داشت اما بحث میراث فرهنگی بحث دیگری است.

۴.۶ - شهر سوخته

پرسش از مهندس بهشتی:
• مطالبی در مورد شهر سوخته توضیح دهید و این‌که شهر دارای چه وسعتی است؟
• شهر سوخته در منطقه‌ای است در ۵۰ کیلومتری شهر زابل و آثاری که در آن‌جاست دلالت بر سکونت بشر در این نقطه از حدود ۴ هزار سال پیش دارد که در حدود ۲ هزار سال جمعیت کثیری در آن‌جا زندگی نسبت به مقاییس آن موقعیت در آن‌جا زندگی می‌کردند؛ در حدود ۵ هزار نفر. در طول این مدت که در آن‌جا زندگی می‌کرده‌اند یکی از محوطه‌های مهمی که در کشور وجود دارد و در فرمولوژی حیات بشر. مقطع مهم آن یک جانشینی است؛ آغاز کشاورزی است و سپس آغاز اولین روستا و روستاهایی که تبدیل به اولین قصبه‌ها می‌شود و بعد، نقطه‌ی آغاز شهرنشینی است. شهر سوخته یکی از چهار شهر کهن جهان است که به عنوان اولین شهرهای تاریخی که تجربه شهرنشینی را دارد، بعلاوه موازین انسانی شناسی تفاوت شهر و تفاوت قصبه و تفاوت روستا در چیست هر کدام که تکامل پیدا می‌کند و در مورد آن‌ها باید دانست از این جهت مورد اهمیت است. در شهر سوخته ما شاهد یک تمدن هستیم که نسبت به زمان خود بسیار پیشرفته بوده، آن‌جا یکی از غنی‌ترین محدوده‌های تاریخی و آثار فراوانی در آن‌جا وجود دارد و قدیمی‌ترین پارچه‌های جهان در شهر سوخته بدست آمده است. نیز، قدیمی‌ترین قلم نوشتن. در شهر سوخته نمونه‌ای از آثار پزشکی پیدا شده که نشان می‌هد جراحی جمجمه در حدود ۵ هزار سال پیش در این شهر انجام شده، مثلاً فاصله‌ی این جراحی با زمان هخامنشی، فاصله زمان هخامنشی با زمان ماست و فاصله‌ای زیاد است. زمانی که آن‌جا را مورد بررسی قرار داده‌اند پزشکان ما که در زمینه‌ی انسان باستان شناسی مطالعه می‌کنند به عنوان یک دوره‌ی درخشان از جهت علم پزشکی آن‌جا را تشخیص داده‌اند. به هر صورت از این جهت مقوله بسیار مهمی است.

۴.۷ - متولّی حفظ میراث فرهنگی

پرسش از حجت‌الاسلام اراکی:
• توضیح درباره‌ی احیا که جایز است نه واجب، علاوه بر این‌که میراث فرهنگی احیا نمی‌شود بلکه حفظ می‌شود. حفظ سازمانی در میراث فرهنگی بر عهده‌ی دولت است؟
• خیر. احیا، امر واجبی است و واجب کفایی و اگر به مکاسب توجه بفرمایید که در آن‌جا اشاره شده، تمام کارهایی که مورد نیاز جامعه بوده، زندگی جامعه بر آن متوقف باشد، واجب کفایی است. وجوب کفایی که جوازش جواز عینی است. نسبت فاعله مصداق روشنی دارد و مصادیق غیر روشنی که مصادیق روشنش را باید مراجع مربوطه مشخص کنند. معنای عمومی مفهوم فاعله روشن است اما تطبیقات مصداقی‌اش دو نوع است؛ مصادیق روشن که نیاز به تفسیر ندارد اما از مصادیق غیر روشن باید مصادیق مجمل کارشناسی شود که باید مراجع مربوطه‌ی هر فن آن را کارشناسی کنند.


دفتر تبلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله «میراث فرهنگ؛ چالش‌های فقهی و حقوقی»، ج۱، ص۵، ش۵۹.    




جعبه ابزار