موارد دلداریدهنده به محمد (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مواردی که بنا به
آیات قرآن باعث
دلداری به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میشدند عبارتند :
تسلّاى خاطر بخشيدن خداوند به
محمّد صلیاللهعلیهوآله، با اعطاى
کوثر كثرت نسل
و ذريّه، در برابر ابتر خواندن آن حضرت از زبان دشمنان:
«إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ • إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛
به يقين ما به تو كوثر
و خير
و بركت فراوان عطا كرديم.
و بدان دشمن تو به يقين ابتر
و بريده نسل است.»
از معانى «كوثر»، كثرت نسل
و ذريّه است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان ايمان گروهى از
اهل کتاب، در برابر
دشمنی گروهى ديگر:
«فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ
وَ الزُّبُرِ
وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ •
وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ
وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ
وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ؛
پس اگر اين بهانه جويان تو را تكذيب كنند، چيز تازهاى نيست؛ پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند؛ پيامبرانى كه دلايل آشكار،
و نوشتههاى متين
و محكم،
و كتاب روشنى بخش آورده بودند.
و از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خدا،
و آنچه بر شما نازل شده،
و آنچه بر خودشان نازل گرديده، ايمان دارند؛ در برابر فرمان خدا خاضعند؛
و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سريعالحساب است. تمام اعمال نيك آنها را بسرعت حساب مىكند،
و پاداش مىدهد.»
با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات
۱۸۰ تا
۱۸۷ كه از كارشكنيها
و آزار
و اذيّتهاى فراوان اهلكتاب سخن گفته، مطلب ياد شده قابل استفاده است.
پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله نيز همچون ساير
انبیا، نيازمند تقويت روحيّه
و دلدارى در برابر مشكلات برخاسته از رسالت الهى خويش:
«
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ •
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
ما پيش از تو نيز پيامبرانى در ميان امّتهاى نخستين فرستاديم. هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند.»
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان عاقبت نيک
و پيروزى انبيا در برابر مخالفتها
و تكذيبهاى
مشرکان:
۱. «فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْناهُ
وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ
وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ
وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ؛
سرانجام آنها او را تكذيب كردند.
و ما، او
و كسانى را كه با او در كشتى بودند، نجات داديم؛
و آنان را جانشين
و وارث كافران قرارداديم؛
و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق نموديم. پس ببين عاقبتِ كار كسانى كه انذار شدند (
و نپذيرفتند)، چگونه بود!»
۲. «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ •
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ • ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ
وَ مَنْ نَشاءُ
وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ؛
آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است؛ اصلًا آن را بدروغ به خدا بسته؛ بلكه او يك شاعر است؛ اگر راست مىگويد بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند. ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. همه انسان بودند اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. آنها
و هر كس را كه مىخواستيم از چنگ دشمنانشان نجات داديم؛
و مسرفان را هلاک نموديم!»
۳. «فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ •
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ • إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ •
وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ • فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ •
وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ؛
امّا وقتى
قرآن آمد، به آن كافر شدند؛ ولى بزودى خواهند دانست! وعده قطعى ما درباره بندگان فرستاده شده ما از پيش مسلّم شده، كه آنان يارى شدگانند،
و لشكر ما پيروزند. بنابراين از آنها (كافران) روى بگردان
و آنان را رها كن تا زمان معيّنى (كه فرمان جهاد فرا رسد).
و آنها را بنگر! كه بزودى نتيجه اعمال خود را مىبينند!»
بيان سرگذشت پيامبران
و برخورد نارواى
امّتها با آنان، به جهت تسلّا بخشيدن
و دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله:
۱. «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ
وَ الزُّبُرِ
وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ؛
پس اگر اين بهانه جويان تو را تكذيب كنند، چيز تازهاى نيست؛ پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند؛ پيامبرانى كه دلايل آشكار،
و نوشتههاى متين
و محكم،
و كتاب روشنى بخش آورده بودند. »
۲. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
با اينحال، نگران نباش. جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را گرفت؛
و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).»
۳. «
وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا
وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا
وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ
وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛
به يقين پيش ازتو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛
و در برابر تكذيبها، صبر
و استقامت كردند؛
و در اين راه، آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد.
و هيچ چيز سنّتهاى خدا را تغيير نمىدهد؛
و به يقين اخبار پيامبران به تو رسيده است.»
۴. «
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ
وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ • فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا
وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ
وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛
ما به سوى امّتهايى كه پيش از تو بودند، پيامبرانى فرستاديم؛
و هنگامى كه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند، آنها را با سختى
و رنج مواجه ساختيم؛ شايد تسليم گردند. چرا هنگامى كه سختى
و عذاب ما به آنان رسيد، تضرع نكردند
و تسليم نشدند؟! بلكه دلهاى آنها قساوت پيدا كرد؛
و شيطان، آنچه را انجام مىدادند، در نظرشان زينت داد.»
۵. «
وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ
وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ
وَ مَوْعِظَةٌ
وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ •
وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ؛
ما از سرگذشتهاى همه پيامبران براى تو شرح مىدهيم، تا بوسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم؛ (
و ارادهات قوى گردد.)
و در اين اخبار
و سرگذشتها، براى تو حقّ آمده،
و براى مؤمنان موعظه
و تذكّرى است.
و انتظار بكشيد؛ ما هم منتظريم!»
۶. «
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ • حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ
وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ
وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ
الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛
و ما نفرستاديم پيش از تو، جز مردانى از اهل آباديها كه به آنها وحى مىكرديم. آيا مخالفان دعوت تو، در زمين سير نكردند تا ببينند سرانجام كسانى كه پيش از آنها بودند چگونه شد؟!
و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است! آيا فكر نمىكنيد؟! پيامبران به دعوت خود،
و دشمنان به مخالفت با آنها، همچنان ادامه دادند تا آنگاه كه پيامبران مأيوس شدند،
و گروهى گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شدهاست؛ در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد؛ آنان را كه خواستيم نجات يافتند؛
و مجازات
و عذاب ما از
قوم گنهكار بازگردانده نمىشود.»
۷. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ؛
تنها تو را استهزا نكردند، بلكه پيامبران پيش از تو نيز مورد استهزا قرار گرفتند؛ من به كافران مهلت دادم؛ سپس آنها را مجازات كردم؛
و چه مجازات شديدى بود؟!»
۸. «
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ •
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ • كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ • لا يُؤْمِنُونَ بِهِ
وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ؛
ما پيش از تو نيز پيامبرانى در ميان امّتهاى نخستين فرستاديم. هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند. ما اينچنين
و از هر طريق ممكن
قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مىدهيم. امّا با اين حال، آنها به آن ايمان نمىآورند؛
و روش
اقوام پيشين نيز چنين بود.»
۹. «
وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها
وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلَّا قَلِيلًا • سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا
وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا؛
و نزديک بود با نيرنگ
و توطئه جايگاه تو را در اين سرزمين سست ساخته، تا از آن بيرونت كنند؛
و هر گاه چنين مىكردند، گرفتار مجازات سخت الهى شده،
و پس از تو، جز مدّت كمى باقى نمىماندند. اين سنّت ما در مورد پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم؛
و هرگز براى سنّت ما تغيير
و دگرگونى نخواهى يافت.»
۱۰. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
اگر تو را استهزا كنند نگران نباش، پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان استهزاكنندگان را گرفت (
و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد).»
۱۱. «
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ عادٌ
وَ ثَمُودُ؛
اگر تو را تكذيب كنند، امر تازهاى نيست؛ پيش از آنها
قوم نوح
و عاد
و ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند.»
۱۲. «
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ
وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً
وَ نَصِيراً •
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ
الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ
وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا •
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ
وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً • فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى
الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً •
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ
وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً
وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً •
وَ عاداً
وَ ثَمُودَ
وَ أَصْحابَ الرَّسِّ
وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً؛
آرى، اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ امّا همين بس كه پروردگارت هادى
و ياور تو باشد.
و كافران گفتند: چرا
قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟! اين نزول تدريجى براى اين است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم،
و از اين رو آن را بتدريج بر تو خوانديم.
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛
و برادرش هارون را ياورِ او قرار داديم؛
و گفتيم: به سوى اين
قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد! امّا آن مردم به مخالفت برخاستند
و ما آنان را به طور كامل هلاک كرديم.
و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند غرق نموديم،
و آنان را نشانه
و عبرتى براى مردم قرار داديم؛
و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم! همچنين
قوم عادو ثمود
و اصحاب رسّ (گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند)
و اقوام بسيارى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم.»
۱۳. «
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ • فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
و هيچ يادآورى تازهاى از سوى خداوند رحمان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن رويگردان مىشوند. آنان تكذيب كردند؛ امّا بزودى اخبار كيفر آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!»
۱۴. «
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ •
وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالًا
وَ أَوْلاداً
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ؛
و ما در هيچ شهر
و ديارى پيامبرى بيمدهندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان آنها كه مست ناز
و نعمت بودند گفتند: ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم.
و گفتند: اموال
و فرزندان ما از همه بيشتر است (
و اين نشانه علاقه خدا به ماست.)؛
و ما هرگز عذاب نخواهيم شد.»
۱۵. «
وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
كسانى كه پيش از آنان بودند نيز آيات الهى را تكذيب كردند، در حالى كه اينها به ده يك آنچه به آنان داديم نرسيدهاند. آرى آنها فرستادگان مرا تكذيب كردند؛ پس ببين مجازات من نسبت به آنها چگونه بود!»
۱۶. «
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ
وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛
اگر تو را تكذيب كنند غم مخور، موضوع تازهاى نيست پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند؛
و همه كارها به سوى خدا بازگشت داده مىشود.»
۱۷. «
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ
وَ بِالزُّبُرِ
وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ • ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
اگر تو را تكذيب كنند (عجب نيست)؛ كسانى كه پيش از آنان بودند نيز پيامبران خود را تكذيب كردند؛ آنها با دلايل روشن
و نوشتههاى محكم
و متين
و كتاب آسمانى روشنگر به سراغ آنان آمدند امّا كوردلان ايمان نياوردند. سپس من كافران را بعد از اتمام حجّت مجازات كردم، پس ببين مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟!»
۱۸. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ
وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ
وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ؛
پيش از آنها
قوم نوح
و گروههايى كه بعد از آنها بودند پيامبرانشان را تكذيب كردند؛
و هر امّتى در پى آن بودند كه پيامبرشان را بگيرند (
و آزار دهند)،
و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را مجازات كردم؛ ديدى كه مجازات من چگونه بود!»
۱۹. «
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ
وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ
وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ
وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ؛
ما پيش از تو پيامبرانى فرستاديم؛ سرگذشت گروهى از آنان را براى تو باز گفته،
و سرگذشت گروهى را براى تو بازگو نكردهايم؛
و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز به فرمان خدا بياورد.
و هنگامى كه فرمان خداوند براى مجازات كافران صادر شود، بحق داورى خواهد شد؛
و آن جا اهل باطل زيان خواهند كرد.»
۲۰. «
وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ •
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ • فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً
وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ؛
چه پيامبران بسيارى براى هدايت در ميان
اقوام پيشين فرستاديم؛ ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند. امّا ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاک كرديم،
و داستان هلاكت پيشينيان گذشت.»
۲۱. «
وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ
وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ؛
و اين گونه در هيچ شهر
و ديارى پيش از تو، انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست
و مغرور آن گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم
و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.»
۲۲. «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ
وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا
الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛
آنگونه كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند،
و براى عذاب آنان شتاب مكن! روزى كه وعدههايى را كه به آنها داده مىشود ببينند، احساس مىكنند كه گويى جز ساعتى از يک روز در دنيا توقف نكردهاند؛ اين ابلاغى است براى همگان؛ آيا جز
قوم نافرمان هلاک خواهند شد؟!»
رؤیای پيامبر صلیاللهعلیهوآله در تشبيه ماهيّت
بنیامیّه به
شجره ملعونه، براى دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله:
«
وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ
وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ
وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي
الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً؛
به ياد آور زمانى را كه به تو گفتيم: پروردگارت احاطه
و آگاهى كامل به مردم دارد؛
و رؤيايى را كه به تو نشان داديم
و درخت نفرين شده را كه در
قرآن ذكر كردهايم، فقط براى آزمايش مردم بود.
و ما آنها را بيم مىدهيم؛ امّا جز طغيان شديد، چيزى بر آنها نمىافزايد!»
بر اساس احتمالى، مقصود از رؤياى ذكر شده در آيه رؤيايى است كه پيامبر صلیاللهعلیهوآله مردانى را به شكل بوزينگانى ديد كه بر منبر آن حضرت بالا مىروند
و مردم را به روش گذشتگانشان بر مىگردانند، پس از بيدارى آثار
حزن و اندوه در چهرهاش نمايان شد، پس جبرئيل اين آيه را براى حضرت نازل نمود «
و ما جعلنا الرّؤيا ...»
و شجره ملعونه بنى اميه است.
دلدارى به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله
و تسكين اندوه آن حضرت، از اهداف بيان سرگذشت
اصحاب کهف:
«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً • أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ
وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً؛
گويى مىخواهى، خود را به خاطر اعمال آنها از غم
و اندوه هلاک كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند! آيا گمان كردى اصحاب كهف
و رقيم از آيات شگفتانگيز ما بودند؟!»
سرگذشت
الیاس پیامبر علیهالسلام، درسآموز
و تسلّابخش، براى پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
و مؤمنان:
«
وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ • إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ • أَ تَدْعُونَ بَعْلًا
وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ • فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ؛
و همچنين الياس از پيامبران ما بود. به خاطر بياور هنگامى را كه به قومش گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! آيا بت بعل را مىخوانيد
و بهترين آفريدگار را رها مىسازيد؟! امّا آنها او را تكذيب كردند؛ ولى به يقين همگى در دادگاه عدل الهى احضار مىشوند.»
يادآورى رسالت دشوار
موسی علیهالسلام، تسلّابخش پيامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر تكذيب
و انكار مشركان:
۱. «فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هؤُلاءِ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا كَما يَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ
وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ •
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ
وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ؛
پس ترديدى در باطل بودن معبودهايى كه آنها مىپرستند، به خود راه مده. آنها همان گونه اين معبودها را پرستش مىكنند كه پدرانشان قبلًامىپرستيدند؛
و ما نصيبشان را بى كم
و كاست به آنان خواهيم داد. ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ سپس در آن اختلاف شد؛
و اگر فرمان پيشين خدا در زمينه آزمايش
و اتمام حجّت بر آنها نبود، در ميان آنان داورى مىشد.
و آنها هنوز در شكّى آميخته با بدگمانىاند.» غرض از داستان موسى عليهالسلام تسليت
و دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت به تكذيب
و انكار
قوم او است كه
قوم موسی هم نسبت به او چنين بودند.
۲. «
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ •
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ
وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ؛
چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او يادآورى شده، سپس او از آن اعراض كرده است؟! به يقين ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت.
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛
و شك نداشته باش كه او آن را دريافت داشت؛
و ما آن را وسيله هدايت بنىاسرائيل قرار داديم.»
دلدارى خداوند به محمّد صلیاللهعلیهوآله، در قبال
کفر و حقستيزى دشمنان، با بيان سرگذشت
قوم نوح:
۱. «
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ
وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً
وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً؛
و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند غرق نموديم،
و آنان را نشانه
و عبرتى براى مردم قرار داديم؛
و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم!»
۲. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا
وَ قالُوا مَجْنُونٌ
وَ ازْدُجِرَ • فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ • فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ •
وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ •
وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ
وَ دُسُرٍ • تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ؛
پيش از آنها
قوم نوح پيامبرشان را تكذيب كردند، آرى بنده ما را تكذيب كرده
و گفتند: او ديوانه است.
و با انواع آزارها از ادامه رسالتش بازداشته شد. او به پيشگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب اين
قوم طغيانگر شدهام، پس مرا يارى كن! در اين هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان
و بىوقفه گشوديم؛
و زمين را شكافتيم
و چشمههاى زيادى بيرون فرستاديم؛
و اين دو آب براى هدفى كه مقدّر شده بود درآميختند (
و درياى وحشتناكى تشكيل شد)!
و او را بر كشتى ساخته شده از الواح
و ميخها سوار كرديم؛ آن كشتى تحت مراقبت ما حركت مىكرد. اين پاداشى بود براى كسانى كه از سوى دشمنان مورد انكار قرار گرفته بودند.»
خداوند با بيان مكر
برادران یوسف عليه وى، تسلّادهنده پيامبر صلیاللهعلیهوآله بر مخالفت مردم با وى:
«فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ
وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ • ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ
وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ
وَ هُمْ يَمْكُرُونَ •
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ
وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ؛
و هنگامى كه بر
یوسف وارد شدند، او
پدر و مادر خود را در آغوش گرفت
و نزديک خود جاى داد
و گفت: همگى وارد
مصر شويد، كه ان شاءالله در
امنیت خواهيد بود. اى پيامبر! اين از اخبار غيبى است كه به تو وحى مىفرستيم؛ تو هرگز نزد آنها نبودى هنگامى كه به اتفاق تصميم مىگرفتند
و توطئه مىكردند. ولى اكثر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ايمان نمىآورند.»
برداشت ياد شده مقتضاى ارتباط ميان «ما أكثر النّاس ...» با خصوص مكر برادران يوسف، عليه وى -
و هم يمكرون- است
و به اين نكته اشاره دارد كه اى پيامبر! آنان كه فرزندان
یعقوب پيامبر بودند با پدر
و برادرشان آنگونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى
و خود را مقصّر پندارى، چرا كه اكثر مردم حقناپذيرند.
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان
گمراهی اكثر پيشينيان:
«إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ • فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ •
وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ •
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ • فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ؛
چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتهاند، با اين حال بسرعت
و بدون انديشه به دنبال آنان كشانده مىشوند.
و قبل از آنها بيشتر پيشينيان نيز گمراه شدند. ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم،! ولى بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود!»
بيان دوران سخت زندگى پيامبر صلیاللهعلیهوآله
و حمايتهاى الهى از آن حضرت،
آرامشبخش و مايه تسلّاى ايشان در برابر سخنان نارواى مشركان:
«
وَ الضُّحى •
وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى • ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ
وَ ما قَلى •
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى •
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى • أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى •
وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى •
وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى؛
سوگند به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد
و گسترده شود،
و سوگند به
شب هنگامى كه آرام گيرد، كه پروردگارت هرگز تو را وانگذاشته
و مورد خشم قرار نداده.
و به يقين آخرت براى تو از دنيا بهتر است.
و بزودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه راضى شوى. آيا او تو را
یتیم نيافت
و پناه داد؟!
و تو را گمشده يافت
و هدايت كرد،
و تو را نيازمند يافت
و بىنياز نمود.»
چند روزى
وحی بر پيامبر صلیاللهعلیهوآله قطع شد. مشركان گفتند: پروردگارش او -محمّد صلیاللهعلیهوآله- را رها كرده است. اين آيات براى تسلّا دادن به آن حضرت نازل شد.
دلدارى خدا به محمّد صلیاللهعلیهوآله، با يادآورى استهزاى انبياى گذشته
و سرنوشت شوم
استهزاکنندگان:
۱. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
با اينحال، نگران نباش. جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را گرفت؛
و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).»
۲. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ؛
تنها تو را استهزا نكردند، بلكه پيامبران پيش از تو نيز مورد استهزا قرار گرفتند؛ من به كافران مهلت دادم؛ سپس آنها را مجازات كردم؛
و چه مجازات شديدى بود؟!»
۳. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
اگر تو را استهزا كنند نگران نباش، پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان استهزاكنندگان را گرفت (
و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد).»
۴. «فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
آنان تكذيب كردند؛ امّا بزودى اخبار كيفر آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!»
۵. «
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ • فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً
وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ؛
ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند. امّا ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاک كرديم،
و داستان هلاكت پيشينيان گذشت.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، درباره رويارويى مشركان با آن حضرت، با ذكر برخوردهاى
اقوام گذشته با پيامبرانشان:
«
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ •
وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالًا
وَ أَوْلاداً
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ • قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ
وَ يَقْدِرُ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛
و ما در هيچ شهر
و ديارى پيامبرى بيمدهندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان آنها كه مست ناز
و نعمت بودند گفتند: ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم.
و گفتند: اموال
و فرزندان ما از همه بيشتر است (
و اين نشانه علاقه خدا به ماست.)؛
و ما هرگز عذاب نخواهيم شد. بگو: پروردگار من روزى را براى هر كس بخواهد وسعت مىبخشد يا تنگ مىگيرد، (اين نشانه قرب
و بعد به درگاه او نيست)؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند.»
خداوند، تسلّادهنده پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با تبيين فرجام
تکذیبکنندگان و منكران
رسالت آن حضرت:
۱. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
با اينحال، نگران نباش. جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را گرفت؛ (
و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).»
۲. «
وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا
وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا
وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ
وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛
به يقين پيش ازتو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛
و در برابر تكذيبها، صبر
و استقامت كردند؛
و در اين راه، آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد.
و هيچ چيز سنّتهاى خدا را تغيير نمىدهد؛
و به يقين اخبار پيامبران به تو رسيده است.»
۳. «
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ
وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ • فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا
وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ
وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ • فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛
ما به سوى امّتهايى كه پيش از تو بودند، پيامبرانى فرستاديم؛
و هنگامى كه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند، آنها را با سختى
و رنج مواجه ساختيم؛ شايد تسليم گردند. چرا هنگامى كه سختى
و عذاب ما به آنان رسيد،
تضرع نكردند
و تسلیم نشدند؟! بلكه دلهاى آنها قساوت پيدا كرد؛
و شيطان، آنچه را انجام مىدادند، در نظرشان زينت داد. آرى، هنگامى كه آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز از نعمتها را به روى آنها گشوديم؛ تا كاملًا به آن خوشحال شدند (
و دل بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (
و سخت مجازات كرديم)؛ در اين هنگام، همگى مأيوس شدند؛ (
و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).»
۴. «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا
وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها ...
وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... • لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ
وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ
وَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ؛
كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند،
و دربرابر آن تكبّر ورزيدند، ...
و هيچ گاه داخل بهشت نخواهند شد ... براى آنها بسترى از آتشِ دوزخ،
و روى آنها پوششى از آن است؛
و اينچنين ستمكاران را جزا مىدهيم.»
۵. «تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها
وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ؛
اينها، شهرها
و آباديهايى است كهقسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهيم؛ پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آنها چنان لجوج بودند كه به آنچه قبلًا تكذيب كرده بودند، ايمان نمىآوردند. اين گونه خداوند بر دلهاى كافران مهر مىنهد (
و بر اثر لجاجت
و ادامه گناه، توان تشخيص را از آنها سلب مىكند).»
۶. «
وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ
وَ أَدْبارَهُمْ
وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ • ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ
وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ • كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ
وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ؛
و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان (
مرگ)، جانشان را مىگيرند، در حالى كه بر صورت
و پشت آنها مىزنند
و مىگويند: بچشيد عذاب سوزنده را، (به حال آنان تأسّف خواهى خورد)!
و به آنان گفته مىشود: اين، در مقابل كارهايى است كه با دست خود از پيش فرستادهايد؛
و خداوند نسبت به بندگان، هرگز ستم روا نمىدارد! حال اين گروه مشركان، همانند حال فرعونيان،
و كسانى است كه پيش از آنان بودند؛ آنها آيات خدا را انكار كردند؛ خداوند هم آنان را به گناهانشان كيفر داد؛ خداوند توانا،
و سخت كيفر است!»
۷. «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ
وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ؛
ولى آنها از روى علم
و دانش
قرآن را انكار نكردند؛ بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، در حالى كه هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند؛ پس بنگر عاقبت كار ستمكاران چگونه بود!»
۸. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ؛
تنها تو را استهزا نكردند، بلكه پيامبران پيش از تو نيز مورد استهزا قرار گرفتند؛ من به كافران مهلت دادم؛ سپس آنها را مجازات كردم؛
و چه مجازات شديدى بود؟!»
۹. «
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ • قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ
وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ؛
و هنگامى كه به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل كرده است؟ مىگويند: اينها افسانههاى پيشينيان است. كسانى كه قبل از ايشان بودند نيز مكر
و توطئه كردند؛ ولى خداوند شالوده زندگى آنها را از اساس ويران كرد؛
و سقف از بالاى سرشان بر آنها فرو ريخت؛
و عذاب الهى از جايى كه نمىدانستند
و انتظار نداشتند به سراغشان آمد.»
۱۰. «
وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ
وَ لا آباؤُنا
وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ •
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ
وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ
وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛
مشركان گفتند: اگر خدا مىخواست، نه ما
و نه پدران ما، غير او چيزى را پرستش نمىكرديم؛
و چيزى را بدون اجازه او حرام نمىساختيم. آرى، كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند؛ ولى آيا پيامبران وظيفهاى جز ابلاغ آشكار دارند؟! ما در هر امّتى رسولى برانگيختيم كه: خداى يكتا را بپرستيد؛
و از پرستش طاغوت اجتناب كنيد. خداوند گروهى از آنان را هدايت كرد؛
و گروهى از آنان ضلالت
و گمراهى دامانشان را گرفت؛ پس در روى زمين بگرديد
و ببينيد عاقبت تكذيبكنندگان چگونه بود!»
۱۱. «أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ ... • فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ
وَ قَبْلَ غُرُوبِها
وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ
وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
پآيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از
اقوام پيشين را كه
طغیان و فساد كردند هلاک نموديم، در حالى كه اينها در مسكنهاى ويران شده آنان راه مىروند؟! ... پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن؛
و پيش از طلوع آفتاب،
و قبل از غروب آن،
تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور؛
و در ساعاتى از شب
و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه از الطافالهى خشنود شوى.» مراد از «مساكنهم» مساكن
قوم عاد و ثمود است كه به هنگام سفر تجارتى به سوى شام از آن ديار عبور مىكردند.
آيه در مقام دلدارى از پيامبر صلیاللهعلیهوآله است.
مراد از «صبر»،
مقاومت در مقابل گفتار كفرآميز مشركان
و انكار نبوّت پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله است.
۱۲. «
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
اگر تو را استهزا كنند نگران نباش، پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان استهزاكنندگان را گرفت (
و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد).»
۱۳. «
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ عادٌ
وَ ثَمُودُ •
وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ •
وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ
وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ • فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها
وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها
وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ
وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ؛
اگر تو را تكذيب كنند، امر تازهاى نيست؛ پيش از آنها
قوم نوح
و عاد
و ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند.
و همچنين
قوم ابراهیم و قوم لوط؛
و اصحاب مدين (
قوم شعيب)؛
و نيز
موسی از سوى
فرعونیان تكذيب شد؛ امّا من به كافران مهلت دادم، پس از آن، آنها را مجازات كردم. ديدى چگونه عمل آنها را پاسخ گفتم؟! چه بسيار اهل شهرها
و آباديهايى كه آنها را نابود
و هلاک كرديم در حالى كه ستمكار بودند،
و ديوارهاى آن بر روى سقفهايش فرو ريخت!
و چه بسيار چاه پرآب
و قصرهاى محكم
و مرتفع كه بىصاحب ماند!»
۱۴. «لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ
وَ مَأْواهُمُ النَّارُ
وَ لَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛
گمان مبر كافران مىتوانند از مجازات الهى در زمين فرار كنند. جايگاه آنان آتش است،
و چه بد سرانجامى است!»
۱۵. «
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ
وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً • فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى
الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً •
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ
وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً
وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً •
وَ عاداً
وَ ثَمُودَ
وَ أَصْحابَ الرَّسِّ
وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً؛
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛
و برادرش هارون را ياورِ او قرار داديم؛
و گفتيم: به سوى اين
قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد! امّا آن مردم به مخالفت برخاستند
و ما آنان را به طور كامل هلاک كرديم.
و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند غرق نموديم،
و آنان را نشانه
و عبرتى براى مردم قرار داديم؛
و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم! همچنين
قوم عادو ثمود
و اصحاب رسّ (گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند)
و اقوام بسيارى را كه در اين ميان بودند، هلاک كرديم.» تسليت
و دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله با سرگذشت گروهى از پيغمبران كه به دشمنانشان گرفتار شدند
و خداى متعال دشمنان ايشان را به نسبت دشمنىشان هلاك
و تباه ساخت، در اين آيه شريفه بيان گرديده است.
۱۶. «فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
آنان تكذيب كردند؛ امّا بزودى اخبار كيفر آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!»
۱۷. «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ • أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ • ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ •
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ؛
يا براى عذاب ما عجله مىكنند؟! آيا مىدانى كه، اگر باز هم ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم، سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد، اين تمتع
و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت! ما اهل هيچ شهر
و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه بيم دهندگانى از پيامبران الهى داشتند.»
۱۸. «
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلى
قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا
وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛
و پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ
قوم خود رفتند، ولى هنگامى كه اندرزها سودى نداد مجرمان را مجازات كرديم؛ (
و مؤمنان را يارى نموديم)؛
و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما.»
۱۹. «
وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
كسانى كه پيش از آنان بودند نيز آيات الهى را تكذيب كردند، در حالى كه اينها به ده يك آنچه به آنان داديم نرسيدهاند. آرى آنها فرستادگان مرا تكذيب كردند؛ پس ببين مجازات من نسبت به آنها چگونه بود!»
۲۰. «
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ
وَ بِالزُّبُرِ
وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ • ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
اگر تو را تكذيب كنند (عجب نيست)؛ كسانى كه پيش از آنان بودند نيز پيامبران خود را تكذيب كردند؛ آنها با دلايل روشن
و نوشتههاى محكم
و متين
و کتاب آسمانی روشنگر به سراغ آنان آمدند امّا كوردلان ايمان نياوردند. سپس من كافران را بعد از
اتمام حجّت مجازات كردم، پس ببين مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟!»
۲۱. «إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ •
وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ • بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ
وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ • إِنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِيمِ؛
چرا كه وقتى به آنها گفته مىشد: معبودى جز خدا وجود ندارد، تكبّر
و سركشى مىكردند؛
و پيوسته مىگفتند: آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟! (چنين نيست)، بلكه او حق را آورده
و پيامبران پيشين را تصديق كرده است. امّا شما
مستبکران كوردل بطور مسلّم عذاب دردناک را خواهيد چشيد!»
۲۲. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ عادٌ
وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ •
وَ ثَمُودُ
وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ • إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ؛
پيش از آنان
قوم نوح
و عاد
و فرعون صاحب قدرت پيامبران ما را تكذيب كردند!
و نيز
قوم ثمود
و لوط و اصحاب أيكه (
قوم شعيب)، اينها احزابى بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند)! هر يک از اين گروهها فرستادگان ما را تكذيب كردند،
و عذاب من درباره آنان تحقّق يافت!»
۲۳. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ
وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ
وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ •
وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ؛
پيش از آنها
قوم نوح
و گروههايى كه بعد از آنها بودند پيامبرانشان را تكذيب كردند؛
و هر امّتى در پى آن بودند كه پيامبرشان را بگيرند (
و آزار دهند)،
و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را مجازات كردم؛ ديدى كه مجازات من چگونه بود! واين گونه فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كافر شدند مسلّم شده كه آنها همه اهل آتشند.» آيه شريفه در مقام اين معنا است كه گروهها
و اقوامگذشته، پيامبران را تكذيب
و قصد كشتن آنان را كرده،
مجادله باطل مىكردند، به اينكه خداوند اگر مىخواست رسولى را بفرستد، فرشتگانى را مىفرستاد. ما هم به علّت همين -تكذيبشان- آنان را به عذابمان گرفتار كرديم.
۲۴. «
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ • فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً
وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ؛
ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند. امّا ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاک كرديم،
و داستان هلاكت پيشينيان گذشت.»
۲۵. «
وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ •
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ
وَ كُنْتُمْ
قَوْماً مُجْرِمِينَ؛
در آن روز هر امّتى را مىبينى كه از شدّت ترس
و وحشت به زانو درآمده؛ هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود،
و به آنها مىگويند: امروز جزاى آنچه را انجام مىداديد به شما داده مىشود. امّا كسانى كه كافر شدند به آنها گفته مىشود: مگر آيات من بر شما خوانده نمىشد
و شما
استکبار كرديد
و قوم مجرمى بوديد؟!»
۲۶. «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ
وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا
الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛
آنگونه كه پيامبران اولوا العزم صبر كردند،
و براى عذاب آنان شتاب مكن! روزى كه وعدههايى را كه به آنها داده مىشود ببينند، احساس مىكنند كه گويى جز ساعتى از يک روز در دنيا توقف نكردهاند؛ اين ابلاغى است براى همگان؛ آيا جز
قوم نافرمان هلاک خواهند شد؟!»
۲۷. «...
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ
وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ
وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ •
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ؛
... در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مىگيرند
و همچون
چهارپایان مىخورند،
و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست.
و چه بسيار شهرهايى كه از شهر تو كه بيرونت كرد نيرومندتر بودند؛
و ما همه آنها را به سزاى اعمالشان هلاک كرديم
و هيچ ياورى نداشتند.»
۲۸. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ • بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ • كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ
وَ أَصْحابُ الرَّسِّ
وَ ثَمُودُ •
وَ عادٌ
وَ فِرْعَوْنُ
وَ إِخْوانُ
لُوطٍ •
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ
وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ؛
آنها تعجب كردند كه پيامبرى انذارگر از ميان خودشان به سراغ آنها آمده (
و سخن از معاد مىگويد)؛
و كافران گفتند: اين چيز شگفت آورى است! آنها حق را هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند؛ از اين رو پيوسته در كار آشفته خود متحيرند. پيش از آنان
قوم نوح
و اصحاب رسّ (
قومى كه در يمامه زندگى مىكردند
و پيامبرى به نام حنظله داشتند)
و قوم ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند،
و همچنين
قوم عاد و فرعون
و قوم لوط،
و اصحاب ایکه (
قوم شعيب)
و قوم تُبَّع (كه در سرزمين يمن زندگى مىكردند)، هر يك از آنها پيامبران را تكذيب كردند
و وعده عذاب درباره آنان تحقّق يافت.»
۲۹. «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ • فِرْعَوْنَ
وَ ثَمُودَ • بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ •
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ؛
آيا سرگذشت آن لشكرها به تو رسيده است، لشكريان
فرعون و ثمود؟! ولى كافران پيوسته در حال تكذيب حقّند،
و خداوند به همه آنها احاطه دارد.»
تسلّا
و دلجويى خداوند از پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در پى اذيّت
منافقان، با بيان چگونگى جان كندن كافران:
«إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ
وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ •
وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ
وَ أَدْبارَهُمْ
وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ؛
و هنگامى را كه منافقان،
و بيمار دلان مىگفتند: اين گروه مسلمانان را دينشان مغرور ساخته است. آنها نمىدانستند كه هر كس بر خدا
توکّل كند، پيروز مىگردد؛ خداوند توانا
و حكيم است.
و اگر ببينى كافران را هنگامى كه (فرشتگان مرگ)، جانشان را مىگيرند، در حالى كه بر صورت
و پشت آنها مىزنند
و مىگويند: بچشيد عذاب سوزنده را، (به حال آنان تأسّف خواهى خورد)!»
بيان هلاكت
اقوام حقناپذير انبياى گذشته
و نجات انبيا
و مؤمنان به آنان از سوى خداوند، براى تسلّا
و دلدارى به پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله:
«
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ... • ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ
وَ مَنْ نَشاءُ
وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ؛
ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. ... سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. آنها
و هر كس را كه مىخواستيم از چنگ دشمنانشان نجات داديم؛
و مسرفان را هلاک نموديم!»
«مَن نشاء» مؤمنان به رسولانند.
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان عاقبت نيک
و پيروزى انبيا در برابر مخالفتها
و تكذيبهاى مشركان:
۱. «فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْناهُ
وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ
وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ
وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ؛
سرانجام آنها او را تكذيب كردند.
و ما، او
و كسانى را كه با او در
کشتی بودند، نجات داديم؛
و آنان را جانشين
و وارث كافران قرارداديم؛
و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند،
غرق نموديم. پس ببين عاقبتِ كار كسانى كه انذار شدند (
و نپذيرفتند)، چگونه بود!»
۲. «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ •
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ • ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ
وَ مَنْ نَشاءُ
وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ؛
آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است؛ اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ بلكه او يک شاعر است؛ اگر راست مىگويد بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند. ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. همه انسان بودند اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. آنها
و هر كس را كه مىخواستيم از چنگ دشمنانشان نجات داديم؛
و مسرفان را هلاک نموديم!»
۳. «فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ •
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ • إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ •
وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ • فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ •
وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ؛
امّا وقتى
قرآن آمد، به آن كافر شدند؛ ولى بزودى خواهند دانست! وعده قطعى ما درباره بندگان فرستاده شده ما از پيش مسلّم شده، كه آنان يارى شدگانند،
و لشكر ما پيروزند. بنابراين از آنها (كافران) روى بگردان
و آنان را رها كن تا زمان معيّنى (كه فرمان جهاد فرا رسد).
و آنها را بنگر! كه بزودى نتيجه اعمال خود را مىبينند!»
بيان فلسفه مهلت دادن خدا به كافران، موجب تسلّاى خاطر
و صبر پيامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر فشارهاى تبليغاتى
کافران:
۱. «
وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ •
وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ
وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ
وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ؛
اى پيامبر! هرگز گمان مبر كه خدا، از آنچه ستمكاران انجام مىدهند، غافل است! نه، بلكه كيفر آنها را براى روزى كه چشمها در آن بخاطر ترس
و وحشت از حركت باز مىايستد تأخير مىاندازد.
و مردم رااز روزى كه عذاب الهى به سراغشان مىآيد، بترسان! آن روز كه ستمكاران مىگويند: پروردگارا! مدّت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم
و از پيامبران پيروى كنيم! امّا پاسخ مىشنوند كه: مگر شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد كرديد كه زوال
و فنايى براى شما نيست؟!»
۲. «
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً
وَ أَجَلٌ مُسَمًّى • فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ
وَ قَبْلَ غُرُوبِها
وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ
وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
و اگر سنّت
و تقدير پروردگارت
و اجل مقرّر آنها نبود، مجازات الهى دامان آنان را مىگرفت! پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن؛
و پيش از
طلوع آفتاب،
و قبل از
غروب آن، تسبيح
و حمد پروردگارت را به جا آور؛
و در ساعاتى از شب
و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه از الطاف الهى خشنود شوى.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان تأثير نداشتن كفر كافران
و محروم بودن آنان، از هر بهرهاى در
آخرت:
«
وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ... يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ ...؛
كسانى كه در راه كفر، شتاب مىكنند، تو را غمگين نسازند! ...
و خدا مىخواهد آنها را به حال خودشان واگذارد؛
و در نتيجه، بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد....»
دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله از سوى خدا به اعطاى
شفاعت در
قیامت به آن حضرت:
«
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى؛
و بزودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه راضى شوى.»
بنابر اين مراد از عطاى خدا در آيه مقام شفاعت پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله باشد.
دلدارى خداوند، از پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، با نزول آيات
و برشمردن
نعمتهای الهی بر وى، پس از قطع موقّت
وحی:
«ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ
وَ ما قَلى •
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى •
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى • أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى •
وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى •
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛
كه پروردگارت هرگز تو را وانگذاشته
و مورد خشم قرار نداده.
و به يقين آخرت براى تو از دنيا بهتر است.
و بزودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه راضى شوى. آيا او تو را يتيم نيافت
و پناه داد؟!
و تو را گمشده يافت
و هدایت كرد،
و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن!»
در شأن نزول
سوره ضحی از ابن عبّاس آمده كه وحى به مدّت پانزده روز بر پيامبر صلیاللهعلیهوآله نازل نشد. مشركان بر حضرتش خرده گرفته، مىگفتند: خداوند، او را واگذاشته
و دشمن داشته است.
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله در
غزوه بدر، با وعده
امداد ملائكه، پس از تنگناى به وجود آمده براى
مسلمانان:
«إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ؛
(به خاطر بياوريد زمانى را كه از شدّت ناراحتى در ميدان بدر،) از پروردگارتان كمک مىخواستيد؛
و او خواسته شما را پذيرفت (
و گفت): من شما را با هزار
فرشته، كه پياپى فرود مىآيند، يارى مىكنم.»
آيه، درباره جنگ بدر است.
دلدارى خداوند با وعده بر نصرت
و راهبرى پيامبر صلیاللهعلیهوآله
و مؤمنان، در برابر دشمنانشان:
«
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ
وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً
وَ نَصِيراً؛
آرى، اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ امّا همين بس كه پروردگارت هادى
و ياور تو باشد.»
دلدارى خداوند به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، در بازگشت دوباره آن حضرت به
مکّه:
«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ
الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ ...؛
آن كس كه
قرآن را بر تو لازم كرد، تو را به جايگاهت (زادگاهت) باز مىگرداند....»
برخى گفتهاند: مقصود از «معاد» در آيه؛ مكّه است. نكره آوردن «معاد»، بيانگر اهمّيّت آن است، زيرا با بازگشت پيامبر صلیاللهعلیهوآله به مكّه، عزّت اسلام
و مسلمانان آشكار شد. خداوند با اين آيه به پيامبر صلیاللهعلیهوآله آن هم در حالى كه در مكّه مورد
تهدید و اذیّت بوده، وعده نصرت داده است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر مشكلات رسالت
و وعده نصرت
و پيروزى به آن حضرت:
«قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ
وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها
وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ •
وَ اتَّبِعْ ما يُوحى إِلَيْكَ
وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ
وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ؛
بگو: اى مردم! حقّ از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر كس در پرتو آن هدايت يابد، به نفع خود هدايت مىشود؛
و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد؛
و من مأمور (به اجبار شما نيستم.)
و از آنچه بر تو وحى مىشود پيروى كن،
و شكيبا باش (
و استقامت نما)، تا خداوند حكم پيروزى را صادر كند؛
و او بهترين حاكمان است.»
آيه شريفه «واتّبع ما يوحى اليك ...» در تعزيت
و دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله است كه در دعوت خود نسبت به اذيّت
و مخالفت مردم صبر كند تا خداوند او را يارى كند
و بر آنان غلبه نمايد.
از موارد دلداریدهنده بهپیامبر صلیاللهعلیهوآله، وعده انتقام از کافران است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با وعده
انتقام از كافران مكّه:
۱. «فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هؤُلاءِ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا كَما يَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ
وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ؛
پس ترديدى در باطل بودن معبودهايى كه آنها مىپرستند، به خود راه مده. آنها همان گونه اين معبودها را
پرستش مىكنند كه پدرانشان قبلًامىپرستيدند؛
و ما نصيبشان را بى كم
و كاست به آنان خواهيم داد.»
۲. «
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ؛
و چه بسيار شهرهايى كه از شهر تو كه بيرونت كرد نيرومندتر بودند؛
و ما همه آنها را به سزاى اعمالشان هلاک كرديم
و هيچ ياورى نداشتند.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر ستم
ظالمان و انتقام از آنان:
«
وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ؛
اى پيامبر! هرگز گمان مبر كه خدا، از آنچه ستمكاران انجام مىدهند، غافل است! نه، بلكه كيفر آنها را براى روزى كه چشمها در آن بخاطر
ترس و وحشت از حركت باز مىايستد تأخير مىاندازد.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با تذكّر آخرت
و انتقام الهى از كافران:
«فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ ... •
وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ • يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ • نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ
وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ ...؛
در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، ...
و گوش فرا ده
و منتظر روزى باش كه منادى از مكانى نزديک ندا مىدهد، روزى كه همگان صيحه رستاخيز را بحق مىشنوند؛ آن روز، روزِ خروج از
قبرها است. ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم،
و تو مأمور به اجبار آنها به ايمان نيستى....»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله با وعده قطعى به بخشش پياپى به آن حضرت، تا حدّ رضايت كامل در آخرت:
«ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ
وَ ما قَلى•
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى •
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى؛
كه پروردگارت هرگز تو را وانگذاشته
و مورد
خشم قرار نداده.
و به يقين آخرت براى تو از دنيا بهتر است.
و بزودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه راضى شوى.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله با وعده نصرت در دنيا
و پاداش در آخرت، در مقابل اذيّت
و تكذيب كافران:
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ ...؛
پس اى پيامبر! صبر
و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است....»
مقصود از «صبر»
مقاومت در مقابل اذيّت
و تحمّل مشقّت در برابر تكذيب پيامبر صلیاللهعلیهوآله است. مراد از «وعد اللّه» وعده نصرت به آن حضرت در دنيا
و پاداش در آخرت است.
بشارت و دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با
پیروزی وى بر كافران:
۱. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ
وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها
وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ •
وَ اتَّبِعْ ما يُوحى إِلَيْكَ
وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ
وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ؛
بگو: اى مردم! حقّ از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر كس در پرتو آن هدايت يابد، به نفع خود هدايت مىشود؛
و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد؛
و من مأمور (به اجبار شما نيستم.)
و از آنچه بر تو وحى مىشود پيروى كن،
و شكيبا باش (
و استقامت نما)، تا خداوند حكم پيروزى را صادر كند؛
و او بهترين حاكمان است.»
۲. «
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا
الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ
وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ • فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ
وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛
ما براى مردم در اين
قرآن از هر چيز نمونهاى آورديم (
و همه گونه معارف در آن جمع است)؛
و اگر معجزهاى براى آنان بياورى، كافران مىگويند: شما اهل باطليد (
و اينها سحر است). اكنون كه چنين است صبر
و استقامت پيشه كن كه وعده خدا حق است؛
و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (
و سبک نشمرند)!» منظور از وعده خدا، عذاب دشمنان
و يارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است.
۳. «
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ • إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ •
وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ؛
وعده قطعى ما درباره بندگان فرستاده شده ما از پيش مسلّم شده، كه آنان يارى شدگانند،
و لشكر ما پيروزند.»
۴. «
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ •
وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ؛
از آنان روى بگردان تا زمان معيّنى.
و آنها را بنگر كه بزودى نتيجه اعمال خود را مىبينند!» ضمير در «عنهم» اشاره به كفّار است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با بيان وعده
ذلّت دنيايى كافران:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ... أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ ...؛
اى پيامبر! كسانى كه در مسير كفر شتاب مىكنند تو را اندوهگین نسازد! ... آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاک كند؛ در دنيا رسوايى نصيبشان خواهد شد....»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، نسبت به تثبيت دعوت وى
و نابودى مخالفانش:
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً ...
وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ
وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ؛
آيا مىگويند: او بر خدا دروغ بسته است؟! ... در حالى كه خدا
باطل را محو مىكند
و حق را به فرمانش پا برجا مىسازد؛ به يقين او از آنچه درون سينههاست آگاه است.»
«افترى على اللّه كذباً» يعنى پيامبر صلیاللهعلیهوآله به
دروغ، ادّعاى رسالت از طرف خداوند مىكند.
دلدارى
و تقويت روحيّه پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله از جانب خداوند، به سبب
اتّهامات واهى كافران، عليه آن حضرت:
۱. «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ •
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ... •
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ
وَ ما كانُوا خالِدِينَ • ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ
وَ مَنْ نَشاءُ
وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ؛
آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است؛ اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ بلكه او يك شاعر است؛ اگر راست مىگويد بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند. ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. ... آنان را پيكرهايى كه غذا نمىخوردند قرار نداديم
و عمر جاويدان هم نداشتند. سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. آنها
و هر كس را كه مىخواستيم از چنگ دشمنانشان نجات داديم؛
و مسرفان را هلاک نموديم!»
۲. «...
وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ • كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ • فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ
وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛
...
و اگر
معجزهای براى آنان بياورى، كافران مىگويند: شما اهل باطليد (
و اينها سحر است.) اينگونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مىنهد. اكنون كه چنين است صبر
و استقامت پيشه كن كه وعده خدا حق است؛
و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (
و سبک نشمرند)!»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲۶، ص۳۴۵، برگرفته از مقاله «موارد دلداریدهنده به محمد صلیاللهعلیهوآله».