مهدویت در فریقین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعتقاد به
مهدویت ریشه در تاریخ بشریت دارد و همه
ادیان الهی و حتی برخی از اديان غير الهی اصل ظهور منجی در
آخرالزمان را امری مسلم میدانند. تمام
مذاهب اسلامی اعم از
شیعه و
سنی نیز اعتقاد به
مهدویت و
منجی آخرالزمان را به دلیل
تواتر روایات پذیرفتهاند و برخی از دانشمندان اهل سنت و حتی علمای وهابی، منکران
حضرت مهدی (علیهالسّلام) را
کافر دانستهاند.
اعتقاد به
مهدویت و
منجی آخرالزمان، یکی از اعتقاداتی است که تمام مسلمانان بر قبول آن اتفاق داشته و تاکید دارند که شخصی در
آخرالزمان از
نسل حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
قیام خواهد کرد و
زمین را که پر از
ظلم و جور شده است، از
عدل و داد آکنده میسازد.
متاسفانه در این اواخر دیده شده است که برخی از علمای وهابی در این مساله تشکیک کرده و میگویند که روایات مهدویت از طریق
اهل تسنن با
سند صحیح نقل نشده است؛ بلکه حد اکثر «
حسن» هستند. به همین خاطر اثبات اصل مهدویت ممکن نیست و تشکیک در آن اشکالی ندارد. برخی دیگر پارا فراتر گذاشته و ادعا کردند که حتی از طریق
شیعه نیز اصل مهدویت قابل اثبات نیست و هیچ روایت صحیحی در این زمینه وجود ندارد. گاهی نیز ادعا کردهاند که حتی یک
روایت صحیح وجود ندارد که
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) صاحب
فرزند شده باشند.
در پاسخ به این شبهه واهی که بیشتر بیسوادی و عناد گویندهاش را ثابت میکند، بر آن شدیم تا مقالهای در این زمینه تهیه نماییم تا چهره واقعی شبهه افکنان برای مردم منصف و متدین آشکارتر شود.
از دیدگاه ما، روایات مهدویت چه از طریق اهل تسنن و چه از طریق
اهلالبیت (علیهمالسّلام)، با سندهای صحیح و بلکه به صورت
متواتر نقل شده است. ما در ابتدا تصریحات بزرگان اهل سنت و حتی وهابی را در باره «تواتر احادیث مهدویت» نقل و سپس به موضوع احادیث شیعیان در این زمینه خواهیم پرداخت.
تعداد زیادی از علماء و بزرگان اهل تسن و حتی وهابی تصریح کردهاند که احادیث مهدویت
متواتر هستند و حتی برخی از آنها گفتهاند که منکران
حضرت مهدی (علیهالسّلام) کافر هستند. ما به جهت اختصار به چند مورد اشاره میکنیم:
قرطبی متوفای۶۷۱هـ، تفسیرپرداز شهیر اهل سنت در تفسیر خود در ذیل
آیه مبارکه ۳۳ از
سوره توبه: «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند
مشرکان کراهت داشته باشند!» مینویسد:
"وقال السدی: ذاک عند خروج المهدی لا یبقی احد الا دخل فی الاسلام او ادی الجزیة و قیل: المهدی هو
عیسی فقط و هو غیر صحیح لان الاخبار الصحاح قد تواترت علی ان المهدی من عترة رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فلا یجوز حمله علی
عیسی؛ سدی گفته: این وعده خداوند در زمان خروج حضرت مهدی (علیهالسّلام) تحقق مییابد، همان زمانی که کسی باقی نمیماند؛ مگر این که
مسلمان میشود یا
جزیه پرداخت میکند. گفته شده است که مهدی، همان
عیسی (علیهالسّلام) است نه کس دیگری. این سخن درست نیست؛ زیرا روایات صحیح به صورت متواتر نقل شده است که مهدی (علیهالسّلام) از
نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ پس جایز نیست که آن را بر
عیسی (علیهالسّلام) حمل کنیم."
محمد بن احمد بن سالم السفارینی الحنبلی متوفای۱۱۸۸هـ، در کتاب
لوامع الانوار البهیۀ، تصریح میکند که روایات مهدویت
متواتر معنوی است، او از
فرزندان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) است و سپس میگوید که بر اساس روایات، هر کس منکر حضرت مهدی (علیهالسّلام) شود، کافر است:
"و منها: ای من اشراط الساعة التی وردت بها الاخبار و تواترت فی مضمونها الآثار ای من العلامات العظمی و هی اولها ان یظهر «الامام» المقتدی باقواله و افعاله «الخاتم» للائمة فلا امام بعده کما ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هو الخاتم للنبوة والرسالة فلا نبی و لا رسول بعده.... و اما نسبه فانه من اهل بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). ثم ان الروایات الکثیرة و الاخبار الغزیرة ناطقة انه من ولد فاطمة البتول ابنة النبی الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و رضی عنها و عن اولادها الطاهرین، و جاء فی بعض الاحادیث انه من ولد العباس و الاول اصح... قال بعض حفاظ الامة و اعیان الائمة ان کون المهدی من ذریته (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مما تواتر عنه ذلک فلا یسوغ العدول ولا الالتفات الی غیره.... قد کثرت الاقوال فی المهدی حتی قیل لا مهدی الا
عیسی، و الصواب الذی علیه اهل الحق ان المهدی غیر
عیسی و انه یخرج قبل نزول
عیسی (علیهالسّلام)، و قد کثرت بخروجه الروایات حتی بلغت حد التواتر المعنوی و شاع ذلک بین علماء السنة حتی عد من معتقداتهم. و قد روی الامام الحافظ ابن الاسکاف بسند مرضی الی جابر
بن عبدالله (رضیاللهعنهما) قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «من کذب بالدجال فقد کفر ومن کذب بالمهدی فقد کفر». ... فالایمان بخروج المهدی واجب کما هو مقرر عند اهل العلم ومدون فی عقائد اهل السنة و الجماعة و کذا عند اهل الشیعة ایضا لکنهم زعموا انه محمد
بن الحسن العسکری کما تقدم؛ خروج حضرت مهدی (علیهالسّلام) یکی از
علامتهای قیامت است که روایات در این باره وارد شده است و مضمون این روایات متواتر است. یکی از علامتهای بزرگ
قیامت و نخستین آنها این است که امامی ظهور میکند که لازم است به گفتار و کردار او اقتدا شود، او خاتم امامت است و هیچ امامی پس از او نخواهد آمد؛ همانطوری که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاتم
نبوت و
رسالت بود و هیچ نبی و رسولی بعد از او نخواهد آمد. اما نسب او؛ به درستی که او از خاندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. زیرا روایات بسیاری در این باره وارد شده است که ثابت میکند او از نسل
فاطمه زهرا دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. در برخی از روایات آمده است که او از نسل عباس است؛ ولی روایات دسته اول صحیحتر هستند. بعضی از حفاظ و سرشناسان ائمه گفتهاند: این که حضرت مهدی از نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، به صورت متواتر نقل شده است؛ پس جایز نیست که ما از آن عدول و به دیگر اقوال توجه کنیم. در باره حضرت مهدی دیدگاههای متعددی وجود دارد؛ تا جایی که برخی گفتهاند: مهدی همان
عیسی است. اما نظر درست که پیروان حق آن را قبول دارند، این است که مهدی غیر از حضرت
عیسی (علیهالسّلام) است، او قبل از نزول
عیسی خروج میکند. روایات در این باره بسیار زیاد است؛ به طوری که به حد تواتر معنوی میرسد. این روایات در علمای اهل سنت منتظر شده و از اعتقادات آنها شده است. امام و حافظ ابن اسکاف با سند مقبول از
جابر بن عبدالله نقل کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر کس (خروج)
دجال را تکذیب کند، کافر شده است، هر کس (خروج) حضرت مهدی (علیهالسّلام) را تکذیب کند، به درستی که کافر شده است، پس ایمان به خروج مهدی واجب است؛ چنانچه اهل عمل بر همین اعتقاد هستند و از اعتقادات اهل سنت و جماعت نیز به شمار میرود. همانطوری که شیعیان نیز بر این مساله اعتقاد دارند؛ اما گمان کردهاند که حضرت مهدی همان محمد
بن الحسن العسکری (علیهماالسّلام) است".
ابوالحسین محمد بن الحسین الآبری السجستانی متوفای ۳۶۳هـ، در کتاب
مناقب الامام الشافعی تصریح کرده است که روایات مهدویت متواتر است.
مزی متوفای۷۴۲هـ، در
تهذیب الکمال و
ابن قیم الجوزیه متوفای۷۵۱هـ، در کتاب
المنار المنیف نوشتهاند:
"قال ابوالحسن الابری: قد تواترت الاخبار استفاضت بکثرة رواتها عن المصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، یعنی فی المهدی، و انه من اهل بیته، و انه یملک سبع سنین و یملا الارض عدلا، وانه یخرج
عیسی بن مریم فیساعده علی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین، و انه یؤم هذه الامة، و
عیسی صلوات الله علیه یصلی خلفه؛ ابو الحسن الابری گفته: روایات به صورت متواتر و از طریق راویان متعدد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره حضرت مهدی (علیهالسّلام) نقل شده است که او از اهل بیت آن حضرت است، هفت سال حکومت میکند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، او همان کسی است که حضرت
عیسی به همراه او خروج کرده و او را در کشتن دجال در دروازهای که در
سرزمین فلسطین وجود دارد، یاری میکند. او
امام این
امت خواهد شد و
عیسی پشت سر او
نماز میخواند."
محمد بن علی الشوکانی کتابی با عنوان «
التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح» دارد، در این کتاب تصریح کرده است که روایات مهدویت بدون شک متواتر است.
محمد بن جعفر کتانی متوفای: ۱۳۴۵ هـ، در کتاب
نظم المتناثر سخنان شوکانی نقل کرده است:
"و للقاضی العلامة محمد
بن علی الشوکانی الیمنی رحمه الله رسالة سماها التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح قال فیها و الاحادیث الواردة فی المهدی التی امکن الوقوف علیها منها خمسون حدیثا فی الصحیح و الحسن و الضعیف المنجبر و هی متواترة بلا شک و لا شبهة بل یصدق وصف التواتر علی ما دونها علی جمیع الاصطلاحات المحررة فی الاصول و اما الآثار عن الصحابة المصرحة بالمهدی فهی کثیرة ایضا لها حکم الرفع اذ لا مجال للاجتهاد فی مثل ذلک اه؛ قاضی علامه محمد
بن علی الشوکانی یمنی رسالهای دارد که عنوان او را «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجال والمسیح» گذاشته است. در این کتاب گفته: احادیثی که در باره حضرت مهدی (علیهالسّلام) که امکان دسترسی به آنها وجود دارد، پنجاه روایت است که برخی از آنها
صحیح، برخی
حسن و تعداد دیگری ضعیفی است که ضعف آنها قبل جبران است. بدون شک و تردید این روایات متواتر است. بلکه گاهی به روایتی که کمتر از روایات مهدویت بوده، بنابر تمام مبناهایی که در
علم اصول وجود دارد، متواتر گفته شده است.
اما روایتی که از
صحابه آمده و در آن به مهدی تصریح شده است، زیاد هستند که به همه آنها حکم
مرفوع (روایتی که صحابی از پیامبر نقل میکند) داده میشود؛ زیرا محال است که آنها در چنین مسالهای
اجتهاد کرده باشند.
محمد
بن جعفر کتانی در کتاب نظم المتناثر در رد کلام
ابن خلدون مینویسد که روایات مهدویت متواتر است؛ پس انکار آن شایسته نیست:
"و تتبع ابن خلدون فی مقدمته طرق احادیث خروجه مستوعبا لها علی حسب وسعة فلم تسلم له من علة لکن ردوا علیه بان الاحادیث الواردة فیه علی اختلاف روایاتها کثیرة جدا تبلغ حد التواتر و هی عند احمد و الترمذی و ابی داود و ابن ماجه و الحاکم و الطبرانی و ابی یعلی الموصلی و البزار وغیرهم من دواوین الاسلام من السنن و المعاجم و المسانید و اسندوها الی جماعة من الصحابة. فانکارها مع ذلک مما لا ینبغی و الاحادیث یشد بعضها بعضا و یتقوی امرها بالشواهد و المتابعات و احادیث المهدی بعضها صحیح و بعضها حسن و بعضها ضعیف و امره مشهور بین الکافة من اهل الاسلام علی ممر الاعصار و انه لا بد فی آخرالزمان من ظهور رجل من اهل البیت النبوی یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیة ویسمی بالمهدی؛ ابن خلدون در مقدمه خودش طریقهای روایات خروج حضرت مهدی (علیهالسّلام) را بهاندازه توان خودش تحقیق کرده و هیچ روایتی بدون اشکال نمانده است؛ ولی علماء سخن او را رد کرده و گفتهاند که روایات وارده در این زمینه با اختلافاتی که دارد، بسیار زیاد است و به حد تواتر میرسد. این روایات را احمد،
ترمذی، ابو داود، ابن ماجه، حاکم، طبرانی،
ابویعلی، بزار و دیگران در کتابهای سنن، معاجم و مسانید نقل کردهاند و آنها را به گروهی از صحابه نسبت دادهاند. بنابراین انکار آنها شایسته نیست و این احادیث با توجه به شواهد و متابعاتی که دارد، همدیگر را تقویت میکنند. برخی از احادیث مهدویت صحیح، برخی حسن و برخی
ضعیف هستند. مساله مهدویت بین تمام مسلمانان در تمام زمانها مشهور است که حتما در آخرالزمان مردی از اهل البیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ظهور میکند،
دین را تقویت و
عدالت را آشکار میکند. مسلمانان او را همراهی کرده و بر تمام ممالک اسلامی
حکومت خواهد کرد و «مهدی» نامیده میشود".
شمسالحق
محمد عظیم آبادی متوفای۱۳۲۹هـ، در کتاب عون المعبود، پس از نقل کلام محمد
بن علی شوکانی و دیگر علمای اهل سنت در این باره، مینویسد:
"فتقرر بجمیع ما سقناه ان الاحادیث الواردة فی المهدی المنتظر متواترة و الاحادیث الواردة فی الدجال متواترة و الاحادیث الواردة فی نزول
عیسی (علیهالسّلام) متواترة؛ پس با تمام آن چیزهایی که ما برشمردیم، ثابت میشود که احادیث وارد شده در باره مهدی منتظر، متواتر هستند، همچنین احادیث دجال و نزول
عیسی (علیهالسّلام) متواتر هستند".
عبدالعزیز بن باز مفتی اعظم سابق
عربستان سعودی، یکی از چهرههای شرسناس
وهابیت در زمان معاصر از کسانی است که اعتقاد به مهدویت را پذیرفته و احادیث آن را متواتر دانسته است:
"فامر المهدی امر معلوم و الاحادیث فیه مستفیضة بل متواترة متعاضدة، و قد حکی غیر واحد من اهل العلم: تواترها، کما حکاه الاستاذ فی هذه المحاضرة، و هی متواترة تواترا معنویا لکثرة طرقها و اختلاف مخارجها وصحابتها و رواتها و الفاظها، فهی بحق تدل علی ان هذا الشخص الموعود به امره ثابت وخروجه حق... و قد اطلعت علی کثیر من احادیثه فرایتها کما قال الشوکانی و غیره، و کما قال ابن القیم و غیره: فیها الصحیح و فیها الحسن، و فیها الضعیف المنجبر، و فیها اخبار موضوعة، و یکفینا من ذلک ما استقام سنده، سواء کان صحیحا لذاته او لغیره، و سواء کان حسنا لذاته او لغیره، و هکذا الاحادیث الضعیفة اذا انجبرت وشد بعضها بعضا فانها حجة عند اهل العلم. فان المقبول عندهم اربعة اقسام: صحیح لذاته، و صحیح لغیره، و حسن لذاته، و حسن لغیره. هذا ما عدا المتواتر، اما المتواتر فکله مقبول سواء کان تواتره لفظیا او معنویا، فاحادیث المهدی من هذا الباب متواترة تواترا معنویا، فتقبل بتواترها من جهة اختلاف الفاظها و معانیها و کثرة طرقها و تعدد مخارجها، و نص اهل العلم الموثوق بهم علی ثبوتها و تواترها. و قد راینا اهل العلم اثبتوا اشیاء کثیرة باقل من ذلک، و الحق ان جمهور اهل العلم - بل هو اتفاق منهم - علی ثبوت امر المهدی، و انه حق، و انه سیخرج فی آخرالزمان. اما من شذ عن اهل العلم فی هذا الباب فلا یلتفت الی کلامه فی ذلک؛ مساله مهدویت، یک مساله قطعی است و احادیث در این زمینه مستفیضه و بلکه متواتر هستند و همدیگر را تقویت میکنند. چندین نفر از اهل علم تواتر آن را بازگو کردهاند؛ چنانچه استاد در همین مجلس نیز آن را حکایت کرد. این روایات متواتر معنوی است؛ زیرا طرق آن بسیار زیاد، ناقلین از
صحابه و دیگران زیاد است و با الفاظ متعدد نقل شده است؛ پس به درستی دلالت میکنند که آمدن این شخص وعده داده شده، قطعی و خروج او حق است. من روایات مهدویت را زیاد مطالعه کردم؛ پس آنها را همانطور یافتم که شوکانی و دیگران گفتهاند، همان طور که
ابن قیم و دیگران گفتهاند: برخی از روایات آن صحیح و برخی دیگر حسن هستند. همچنین در میان آنها روایت ضعیف که قابل جبران است وجود دارد و
احادیث جعلی نیز دیده میشود. برای ما آن روایاتی که سندش استقامت دارند، کفایت میکنند، چه صحیح لذاته باشد یا صحیح لغیره. چه حسن لذاته باشد و چه حسن لغیره. همچنین اگر احادیث ضعیف جبران شوند و همدیگر را تقویت کنند، از دیدگاه اهل علم
حجت هستند؛ زیرا از دیدگاه علما روایات مقبول چند دسته هستند: ا. صحیح لذاته؛ ۲. صحیح لغیره؛ ۳. حسن لذاته و حسن لغیره. آن چه گفته شد، بدون در نظر گرفتن تواتر آن است؛ اما روایات متواتر همگی آنها پذیرفته شده است؛ چه
تواتر لفظی باشد و چه
تواتر معنوی؛ پس احادیث مهدی از این باب است و تواتر معنوی دارند؛ پس با توجه به تواتر آنها و اختلاف در الفاظ و معانی و کثرت طرق و مخارجش پذیرفته میشوند. اهل علم که به آنها اعتماد میشود، بر متواتر بودن آنها تصریح کردهاند. گاهی میبینیم که اهل علم، چیزهای زیادی را قبول میکنند، با این که سندهای آنها کمتر از احادیث مهدویت هستند. حق این است که عموم اهل علم و بلکه تمام آنها اتفاق دارند که مساله مهدی ثابت است، این مساله حق است و او در آخرالزمان خروج خواهد کرد؛ اما سخن افراد شاذ از اهل علم در این باره، ارزش توجه کردن ندارد".
او بازهم در جای دیگر تاکید میکند که روایات مهدویت متواتر است و هر کس انکار کند، کافر است:
"انکار الدجال ونزول
عیسی علیه السلام؛ یوجد لدینا رجل ینکر المسیح الدجال و المهدی و نزول
عیسی (علیهالسّلام) و یاجوج و ماجوج و لا یعتقد فی شیء منها، و یدعی عدم صحة ما ورد فی ذلک من احادیث، مع العلم بانه لا یفقه شیئاً فی علم الحدیث و لا فی غیره، وقد نوقش فی هذه الامور من قبل علماء ولکنه یزعم ان کل الاحادیث الواردة فی هذه الامور مکذوبة علی النبی صلی الله علیه وسلم و دخیلة علی الاسلام، و هو یصلی و یصوم ویاتی بالفرائض. فما حکمه؟ وفقکم الله. مثل هذا الرجل یکون کافراً و العیاذ بالله؛ لانه انکر شیئاً ثابتاً عن رسول الله علیه الصلاة و السلام، فاذا کان بین له اهل العلم و وضحوا له و مع هذا اصر علی تکذیبها و انکارها فیکون کافراً؛ لان من کذَّب الرسول صلی الله علیه وسلم فهو کافر، و من کذَّب الله فهو کافر، و قد صحت و تواترت هذه الاخبار عن رسول الله علیه الصلاة و السلام فی نزول المسیح ابن مریم من السماء فی آخرالزمان، و من خروج یاجوج و ماجوج و خروج الدجال فی آخرالزمان، و من مجیء المهدی، کل هذا الاربعة ثابتة: المهدی فی آخرالزمان یملا الارض قسطاً بعد ان ملئت جوراً، و نزول المسیح ابن مریم، و خروج الدجال فی آخرالزمان، و خروج یاجوج و ماجوج، کل هذا ثابت بالاحادیث الصحیحة المتواترة عن رسول الله صلی الله علیه و سلم، فانکارها کفر و ضلال نسال الله العافیة و السلامة. فالدجال و المسیح ابن مریم و یاجوج و ماجوج؛ هؤلاء الثلاثة لیس فیهم شک و لا ریب تواترت فیهم الاخبار عن الرسول صلی الله علیه وسلم، و اما المهدی فقد تواترت فیه الاخبار ایضاً، و حکی غیر واحد انها تواترت عن النبی صلی الله علیه و سلم، لکن لبعض الناس فیها اشکال و توقف، فقد یتوقف فی کفر من انکر المهدی وحده فقط. اما من انکر الدجال او المسیح ابن مریم او یاجوج و ماجوج فلا شکَّ فی کفره و لا توقف و انما التوقف فی من انکر المهدی فقط، فهذا قد یُقال بالتوقف فی کفره وردته عن الاسلام؛ لانه قد سبقه من اشکل علیه ذلک؛ والاظهر فی هذا والاقرب فی هذا کفره، واما ما یتعلق بیاجوج وماجوج والدجال والمسیح ابن مریم فقد کفر نسال الله العافیة؛ (سؤال کننده) در این جا افرادی دیده میشود که
دجال، مهدی و
نزول عیسی و
یاجوج و
ماجوج را منکر میشود و به هیچ یک از آنها اعتقاد ندارند و ادعا میکنند که روایات وارد شده در این زمینهها صحت ندارد؛ با این که این افراد در باره
علم حدیث و دیگر علوم تخصص ندارند. گاهی از جانب علماء نیز مناقشه میشود و آنها خیال میکنند که احادیث وارد شده در این زمینهها
دروغ بر پیامبر است و وارد
اسلام شده است؛ در حالی که این افراد
نماز میخوانند،
روزه میگیرند و واجبات را نیز انجام میدهند. حکم این مساله چیست؟
(پاسخ
بن باز) چنین شخصی کافر است؛ زیرا او چیزی را انکار کرده است که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثابت شده است؛ پس اگر اهل علم آن را توضیح دهند و مساله را روشن کنند؛ در عین حال اصرار بر تکذیب و انکار این روایات داشته باشد، کافر است؛ زیرا کسی که رسول خدا را تکذیب کند، کافر است. کسی که خداوند را تکذیب کند، کافر است. روایات نزول
مسیح پسر
مریم در آخرالزمان از
آسمان، خروج یاجوج و ماجوج، خروج دجال در آخرالزمان و آمدن مهدی با سند صحیح و به صورت متواتر نقل شده است. هر کدام از این چهار مورد قطعی است: مهدی در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ پس از آن که پر از جور میشود. همچنین نزول
عیسی بن مریم، خروج دجال در آخرالزمان و خروج یاجوج و ماجوج. همه این موارد با سندهای صحیح و متواتر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است؛ پس انکار این موارد کفر و گمراهی است. از خداوند عافیت و سلامت خواستاریم. پس دجال، مسیح پسر مریم و یاجوج و ماجوج قطعی است و شکی در آن نیست. تردیدی نیست که روایات در این باره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متواتر است. اما در باره مهدی نیز روایات متواتر است، چندین نفر تواتر آن را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حکایت کردهاند؛ ولی بعضی از مردم در آن اشکال گرفته و توقف کردهاند. پس تنها در کفر کسی که مهدی را انکار کند توقف کردهاند. اما کسی که دجال یا مسیح
بن مریم و یا یاجوج و ماجوج را انکار کند، شکی در کفر او نیست و هیچ توقفی نمیشود؛ توقف تنها در منکر مهدی است. در این باره گاهی در کفر و ارتدادش از اسلام توقف شده است؛ زیرا کسانی در گذشته به آن اشکال گرفتهاند؛ اما نظر بهتر و نزدیکتر به حق این است که منکر مهدی نیز کافر است؛ اما آن چه متعلق به یاجوج و ماجون و دجال و مسیح است، به درستی که کافر شده است. از خداوند عافیت میطلبیم".
بنابراین تردیدی نیست که روایات مهدویت از دیدگاه اهل سنت و حتی
وهابیت متواتر است؛ اما کسانی که در این باره تشکیک میکنند و میگویند روایت صحیحی در این زمینه وجود ندارد، تنها بیسوادی و بیاطلاعی خود را به رخ همگان میکشند و جز آبروریزی برای خود، به اعتقاد مهدویت نمیتوانند هیچگونه خدشهای وارد سازند.
روایات مهدویت از طریق اهلالبیت (علیهمالسّلام) فوق تواتر است و حتی میتوان ادعا کرد که در هیچ زمینهای بهاندازه مهدویت روایت نقل نشده باشد. حتی کتابهای مستقلی در این زمینه نوشته شده است که بهترین نمونه آن را میتوان کتاب
کمال الدین و تمام النعمه نوشته محدث بزرگ و افتخار شیعه، مرحوم
شیخ صدوق معرفی کرد. همچنین حضرت
آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی (حفظهالله) کتابی با عنوان «
منتخب الاثر» تالیف کردهاند که یکی از بهترین کتابها در این موضوع به شمار میرود.
بنابراین تشکیک درباره مهدویت و روایاتی که از طریق اهل بیت (علیهمالسّلام) نقل شده است، نهایت جهل و نادانی ادعا کننده را ثابت میکند و بس. از آن جایی که روایات در این باره بسیار گسترده است، ما تنها به نقل چهل روایت که البته همگی با سند صحیح نقل شدهاند، بسنده کرده و مشتاقان بحث مهدویت را به کتابهای مفصل ارجاع میدهیم. روایات درباره مهدویت از طریق شیعیان به چند دسته تقسیم میشود:
دسته اول: تصریح به نام و نسب حضرت مهدی فرزند امام عسکری (علیهماالسّلام).
نام تکتک ائمه از زبان
امام جواد (علیهالسلام)؛
شیخ کلینی متوفای۳۲۸ هـ، (رحمةاللهعلیه) در کتاب
کافی با سند صحیح از امام جواد (علیهالسّلام) نقل میکند که آن حضرت نام تکتک ائمه (علیهمالسّلام) را آورده و تصریح میکند که حضرت حجت (سلاماللهعلیه)،
فرزند حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است:
"عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ
بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیهالسّلام) قَالَ: اَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ومَعَهُ الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَةِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ - فَرَدَّ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَسْاَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ اِنْ اَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ اَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ اَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ واَنْ لَیْسُوا بِمَاْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ واِنْ تَکُنِ الْاُخْرَی عَلِمْتُ اَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) سَلْنِی عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ اَخْبِرْنِی عَنِ الرَّجُلِ اِذَا نَامَ اَیْنَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یَذْکُرُ ویَنْسَی وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یُشْبِهُ وَلَدُهُ الْاَعْمَامَ والْاَخْوَالَ فَالْتَفَتَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) اِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ: یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَجِبْهُ قَالَ فَاَجَابَهُ الْحَسَنُ (علیهالسّلام) فَقَالَ الرَّجُلُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِذَلِکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ واَشَارَ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّهُ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ واَشَارَ اِلَی الْحَسَنِ علیه السلام وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْحُسَیْنَ
بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ اَخِیهِ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَهُ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ وَ اَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُوسَی اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ مُوسَی اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُوسَی
بْنِ جَعْفَرٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ مُوسَی وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ وَ اَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یُکَنَّی ولَا یُسَمَّی حَتَّی یَظْهَرَ اَمْرُهُ فَیَمْلَاَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةُ اللَّهِ وبَرَکَاتُهُ. ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ اَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ
بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) فَقَالَ مَا کَانَ اِلَّا اَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ اَیْنَ اَخَذَ مِنْ اَرْضِ اللَّهِ فَرَجَعْتُ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فَاَعْلَمْتُهُ فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُ ورَسُولُهُ واَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَعْلَمُ. قَالَ: هُوَ الْخَضِرُ علیه السلام؛
امام محمد تقی (علیهالسّلام) فرمود: امیرمؤمنان همراه
حسن بن علی (علیهماالسّلام) میآمد و به دست
سلمان تکیه داده بود. وارد
مسجد الحرام شد و بنشست، مردی خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) سلام کرد. حضرت جواب سلام وی را داد. او نیز پس از این که نشست: گفت: یا امیر مؤمنان سه سؤال از شما میپرسم، اگر جواب آنها را دادید، میفهمم مردمی که بعد از پیامبر حکومت را متصرف شدند در باره تو مرتکب عملی اشتباه شدهاند و با این کار خود را محکوم ساختهاند و در
دنیا و
آخرت خویش آسوده و در امان نیستند. اما اگر جواب سؤالاتم را ندادی میفهمم که تو هم با آنها برابری.
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) به او فرمودند: هر چه میخواهی از من بپرس، او گفت: به من بگو: وقتی
انسان میخوابد روحش کجا میرود؟ و چگونه میشود که انسان گاهی به یاد میآورد و گاهی فراموش میکند؟ و چگونه میشود که فرزند انسان مانند عموها و دائیهایش میشود؟ (یعنی ویژگیهای وراثتی آنها را به ارث میبرد.) امیر مؤمنان (علیهالسّلام) رو به امام حسن (علیهالسّلام) کرده و فرمودند: ای ابامحمد! جوابش را بگو، امام حسن (علیهالسّلام) جواب سؤالات را فرمودند، آن مرد گفت: گواهی میدهم که کسی جز خداوند، شایسته پرستش نیست و همواره به آن گواهی میدهم. گواهی میدهم که محمد رسول خداست و همواره بدان گواهی میدهم. گواهی میدهم که تو وصی رسول خدا هستی و به حجت او قیام کردهای- اشاره به امیر مؤمنان کرد- و همواره بدان گواهی میدهم. گواهی میدهم که تو وصی او هستی و وظایف او را انجام میدهی- اشاره به امام حسن کرد. گواهی میدهم که
حسین بن علی وصی برادر خود و انجام دهنده وظایف وی خواهد بود. گواهی میدهم که
علی بن الحسین پس از حسین انجام دهنده و ظایف امامت اوست. گواهی میدهم که
محمد بن علی انجام دهنده وظایف امامت علی
بن الحسین است. گواهی میدهم که
جعفر بن محمد جانشین و انجام دهنده وظایف امامت محمد است. گواهی میدهم که
موسی (بن جعفر) جانشین و انجام دهنده وظایف امامت جعفر
بن محمد است. گواهی میدهم که
علی بن موسی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت موسی
بن جعفر است. گواهی میدهم که
محمد بن علی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت علی
بن موسی است. گواهی میدهم که
علی بن محمد جانشین و انجام دهنده وظایف امامت محمد
بن علی است. گواهی میدهم که
حسن بن علی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت علی
بن محمد است. و گواهی میدهم که مردی از فرزندان حسن است که تا هنگام ظهور نباید به
کنیه و نام خوانده شود. او زمین را از عدالت پر میکند چنان که از ستم پر شده است. درود و
رحمت و برکات خدا بر تو باد، ای امیر مؤمنان!، سپس برخاست و برفت. امیر مؤمنان فرمودند: ای ابامحمد! دنبالش برو و ببین کجا میرود؟ حسن
بن علی (علیهماالسّلام) بیرون آمده و فرمودند: به محض این که پایش را از
مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم به کدام سمت از زمین خدا رفت. سپس خدمت امیر مؤمنان (علیهالسّلام) بازگشتم و به او خبر دادم. فرمود: ای ابامحمد! او را میشناسی؟ گفتم: خدا و پیغمبرش و امیر مؤمنان داناترند، فرمودند: او
خضر (علیهالسّلام) بود".
به اعتقاد علامه
محمدتقی مجلسی متوفای۱۰۷۰هـ، این روایت صحیح است و ۹ سند دارد: "و فی الصحیح بتسع طرق، عن ابیهاشم الجعفری عن ابی جعفر الثانی محمد
بن علی الجواد (علیهماالسّلام) قال اقبل امیرالمؤمنین ذات یوم و معه الحسن
بن علی (علیهماالسّلام) و هو متکئ علی ید سلمان".
علامه
محمدباقر مجلسی (رحمةاللهعلیه) نیز مینویسد: "باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم من الله (علیهمالسّلام) الحدیث الاول: صحیح".
• مقصود از «عدة من اصحابنا» در این سند: «علی
بن ابراهیم و علی
بن محمد
بن عبدالله ابن اذینة واحمد
بن عبدالله
بن امیة و علی
بن الحسن» هستند که مورد اعتماد بودن آنان، جای هیچ تردیدی وجود ندارد.
•
احمد بن محمد البرقی؛
نجاشی میگوید: "خود او مورد اعتماد است؛ و کان ثقة فی نفسه...".
•
داود بن القاسم ابوهاشم الجعفری؛ نجاشی میگوید: داوود
بن القاسم ابوهاشم الجعفری نزد امامان معصوم (علیهمالسّلام) از جایگاه بزرگ و رفیعی برخوردار بود. وی مورد اعتماد و گرانقدر است: "کان عظیم المنزلة عند الائمة (علیهمالسّلام)، شریف القدر، ثقة".
شیخ طوسی نیز میگوید: "وی گرانقدر بود و نزد امامان معصوم از جایگاه بزرگ و رفیعی برخوردار بود؛ جلیل القدر عظیم المنزلة عند الائمة (علیهمالسّلام)".
نام تکتک ائمه (علیهالسّلام) از زبان
امام صادق (علیهالسلام)؛ مرحوم
خزاز قمی در کتاب معتبر «
کفایة الاثر» روایتی را با سند صحیح از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است. آن حضرت
اصول عقاید شیعه و از جمله امامت را به تفصیل در این روایت توضیح داده و تصریح کرده است که حضرت حجت (علیهالسّلام) فرزند حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است:
"حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ
بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ
بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ
بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام: اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ
بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِکِ
بْنُ اَعْیَنَ... ثُمَّ قَالَ علیه السلام: اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرَائِضِ واَوْجَبَهَا عَلَی الْاِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ والْاِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ وحَدُّ الْمَعْرِفَةِ اَنَّهُ لَا اِلَهَ غَیْرُهُ ولَا شَبِیهَ لَهُ ولَا نَظِیرَ لَهُ واَنَّهُ یَعْرِفُ اَنَّهُ قَدِیمٌ مُثْبَتٌ بِوُجُودٍ غَیْرُ فَقِیدٍ مَوْصُوفٌ مِنْ غَیْرِ شَبِیهٍ ولَا مُبْطِلٍ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ والشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ واَدْنَی مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الْاِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ واَنَّ مَا اَتَی بِهِ مِنْ کِتَابٍ اَوْ اَمْرٍ اَوْ نَهْیٍ فَذَلِکَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الْاِمَامِ الَّذِی بِهِ یَاْتَمُّ بِنَعْتِهِ وصِفَتِهِ واسْمِهِ فِی حَالِ الْعُسْرِ والْیُسْرِ واَدْنَی مَعْرِفَةِ الْاِمَامِ اَنَّهُ عِدْلُ النَّبِیِّ اِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ ووَارِثُهُ واَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وطَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ والتَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ اَمْرٍ والرَّدُّ اِلَیْهِ والْاَخْذُ بِقَوْلِهِ. وَ یَعْلَمُ اَنَّ الْاِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلِیُّ
بْنُ اَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ
بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ
بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ اَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ...؛ از هشام روایت میکنند که وی گفت: نزد حضرت صادق (علیهالسّلام) بودم.
معاویة بن وهب و
عبدالملک بن اعین نزد آن حضرت آمدند... سپس امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: بهترین
فرائض و واجبترین آنها بر انسان شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست، و حدّاقل
معرفت این است که به یکتایی او اقرار کند و شبیه و شریکی برای او قائل نشود، و بداند که او
قدیم و ثابت و موجود است، و به چیزی مقیّد نیست، توان او را توصیف شده؛ ولی نه از روی شبیه و مانندی، و بداند که او باطل نیست و مانندش چیزی نیست و او شنوا و بینا است. و پس از او شناخت پیامبر و گواهی به
نبوت اوست، و کمترین چیزی که در شناسایی او لازم است این است که اقرار به نبوت او کند، و اینکه آنچه آورده از جمله کتاب یا امر و نهی از نزد خدای (عزّوجلّ) است. و پس از او شناخت امامی است که وصف و نام او در حال سختی و خوشی پیروی میشود، و کمترین چیزی که در شناخت امام لازم است، این است که او به جز در مقام نبوت مشابه و همتای پیامبر و
وارث اوست؛ و این که اطاعت او اطاعت خداوند و رسول اوست، و در هر امری تسلیم او باشد و (در آنچه نمیداند) به او مراجعه کند و گفتار او را آویزه گوش کند. و بداند که پس از رسول خدا
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) امام است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی
بن الحسین و سپس محمد
بن علی و پس از او منم، و پس از من موسی فرزندم و پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او نیز علی فرزندش سپس فرزندش حسن و حضرت حجت از فرزندان حسن است".
این روایت مطالب زیادی را ثابت میکند؛ از جمله:
۱. بعد از شناخت خداوند و پیامبران، شناخت امامی که همتراز خداوند و پیامبر در اطاعت است، واجب است؛
۲. امام بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی
بن ابیطالب، امام حسن، امام حسین (علیهمالسّلام) و... است؛
۳. ائمه (علیهمالسّلام) همتراز با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند و تمام مقامات آن حضرت جز نبوت را دارا هستند؛
۴. اطاعت از امام، اطاعت از پیامبر و اطاعت از خداوند است؛
۵. آخرین امام و حجت، فرزند امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است.
• الحسین
بن علی
بن الحسین
بن موسی؛ نجاشی و شیخ طوسی در باره او گفتهاند که وی مورد اعتماد است: "ثقة".
• هَارُونُ
بْنُ مُوسَی
بن احمد؛ نجاشی میگوید: "
ابومحمد التلعکبری از قبیله بنیشیبان: در میان شیعیان چهره شناخته شده و مورد اعتماد بود. وی قابل اطمینان بود و نمیتوان به او اشکال گرفت؛ ابو محمد التلعکبری، من بنی شیبان: کان وجها فی اصحابنا ثقة، معتمدا لا یطعن علیه...".
شیخ طوسی میگوید: "وی عالم گرانقدر و والامقام است. روایات زیادی از وی نقل شده، بینظیر و مورد اعتماد است؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة، واسع الروایة، عدیم النظر، ثقة. روی جمیع الاصول والمصنفات".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید: "بزرگ مردم
قم،
فقیه و پیشکسوت آنان به شمار میرفت، وی بسیار مورد اعتماد و مطمئن بود و شخصیت برجستهای داشت؛ شیخ القمیین و فقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید: "وی گرانقدر و والامقام است، به
علم رجال تسلط دارد و مورد اعتماد است. در فقه نکته سنج و آگاه و مطمئن است؛ جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
•
محمد بن الحسن بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: "در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت؛ کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
• یعقوب
بن یزید؛ نجاشی میگوید: "وی مورد اعتماد و بسیار صادق و راستگو بود؛ وکان ثقة صدوقا...".
شیخ طوسی میگوید: وی روایات بسیاری نقل کرده و مورد اعتماد است: "کثیر الروایة، ثقة".
•
محمد بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از
اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: "وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
و شیخ طوسی میگوید: "وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد
شیعه و
سنی است؛ و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، وانسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
•
هشام بن سالم؛ نجاشی میگوید: وی بسیار مورد اعتماد و اطمینان است: "ثقة ثقة".
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) در کتاب شریف
عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) به نقل از آنحضرت مینویسد:
امام رضا (علیهالسّلام) نام تکتک جانشینان خود را تا حضرت حجت (علیهالسّلام) میبرند:
"حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ
بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ
بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ
بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا اَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا (علیهالسّلام) قَصِیدَتِیَ الَّتِی اَوَّلُهَا مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ اِلَی قَوْلِی: خُرُوجُ اِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللَّهِ والْبَرَکَاتِ یُمَیِّزُ فِینَا کُلَّ حَقٍّ وبَاطِلٍوَ یُجْزِی عَلَی النَّعْمَاءِ والنَّقِمَاتِ بَکَی الرِّضَا (علیهالسّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا خُزَاعِیُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَی لِسَانِکَ بِهَذَیْنِ الْبَیْتَیْنِ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْاِمَامُ ومَتَی یَقُومُ فَقُلْتُ لَا یَا سَیِّدِی اِلَّا اَنِّی سَمِعْتُ بِخُرُوجِ اِمَامٍ مِنْکُمْ یُطَهِّرُ الْاَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ ویَمْلَؤُهَا عَدْلًا. فَقَالَ یَا دِعْبِلُ الْاِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِی غَیْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِی ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ فَیَمْلَاَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وظُلْماً واَمَّا مَتَی فَاِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ وَلَقَدْ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهمالسّلام) اَنَّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَتَی یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ؟ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ والْاَرْضِ لا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَةً»؛
دعبل خزاعی میگوید: هنگامی که
قصیده خود را که با این ابیات شروع میشد: «مدارس آیات خلت من تلاوة ومنزل وحی مقفر العرصات» برای حضرت امام رضا (علیهالسّلام) خواندم، موقعی زمانی که به این
شعر رسیدم: «خروج امام لا محالة خارج یقوم علی اسم اللَّه والبرکات ••• یمیّز فینا کلّ حقّ وباطل ویجزی علی النعماء والنقمات؛ ظهور امامی که ناگزیر از آن هستیم، حتمی است او به نام خدا و برکات او قیام میکند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و نقمتی را عطا نماید.»
حضرت امام رضا (علیهالسّلام) با شنیدن این اشعار سخت گریستند، آنگاه رو به من کرده و فرمودند: ای خزاعی!
روحالقدس با زبان تو این دو بیت را خواند! آیا میدانی این امام کیست و چه زمانی قیام میکند؟ گفتم: آقای من! نه! این قدر شنیدهام که امامی از نسل شما قیام میکند، و زمین را از لوث فساد پاک میگرداند و آن را پر از عدل خواهد کرد؛ چنان که پر از ظلم شده باشد. حضرت فرمودند: ای دعبل! پسرم محمد امام بعد از من است و بعد از او پسرش علی؛ بعد از او نیز پسرش حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم، امام امت است که (اهل ایمان) در زمان غیبتش انتظار او را میکشند و بعد از ظهورش از وی فرمانبرداری میکنند. اگر تنها یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد خداوند آن روز را بهاندازهای طولانی میکند تا او بیاید و جهان را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده است. اما چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ نمیتوان وقت آن را تعیین نمود. پدرم (موسی
بن جعفر) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از علی (علیهالسّلام) روایت کردهاند که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سؤال شد: حضرت قائم که از نسل شما است چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ ایشان فرمودند: آمدن وی مثل آمدن
روز رستاخیز است که خداوند در
قرآن میفرماید: «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَةً؛
کسی جز خداوند وقت آن را معلوم نمیکند، این مطلب در آسمانها و زمین گران آمده» آن حضرت به طور ناگهانی به سوی شما خواهد آمد".
این روایت امامت امام رضا (علیهالسّلام) تا امامت حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) و همچنین غیبت طولانی حضرت حجت و ظهور آن حضرت و... ثابت میکند.
• احمد
بن زیاد
بن جعفر همدانی؛ نخستین راوی در سند روایت احمد
بن زیاد همدانی استاد شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است. وی در باره استادش میگوید: "او شخصی مورد اعتماد، متدین و فاضل بود. رحمت و رضوان خداوند بر او باد؛ و کان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) و رضوانه".
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ نجاشی در باره او میگوید: "علی
بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بنهاشم؛
سید بن طاووس در سندی که ابراهیم
بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: "و رواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام شیعیان بر وثاقت او
اجماع داشتهاند.
•
عبدالسلام بن صالح ابوالصلت الهروی؛ نجاشی میگوید: "وی مورد اطمنینان است و احادیثش مطابق واقع است؛ ثقة، صحیح الحدیث".
شیخ کلینی (رحمةاللهعلیه) در کتاب شریف
کافی روایتی را نقل میکند که
امام کاظم (علیهالسّلام) در این روایت به شیعیان توصیه کرده است در
سجده شکر خود ذکری را بخوانند. در این ذکر از ائمه دوازده گانه (علیهمالسّلام) یاد شده است:
"عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الْمَاضِیَ (علیهالسّلام) عَمَّا اَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ فَقَدِ اخْتَلَفَ اَصْحَابُنَا فِیهِ: فَقَالَ: قُلْ واَنْتَ سَاجِدٌ: اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً وفُلَاناً وفُلَاناً اِلَی آخِرِهِمْ اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ عَدُوِّهِمْ اَتَبَرَّاُ اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُکَ دَمَ الْمَظْلُومِ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُکَ بِاِیوَائِکَ عَلَی نَفْسِکَ لِاَوْلِیَائِکَ لِتُظْفِرَنَّهُمْ بِعَدُوِّکَ وعَدُوِّهِمْ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وعَلَی الْمُسْتَحْفَظِینَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...؛
عبدالله بن جندب میگوید: از امام کاظم (علیهالسّلام) در باره سجده شکر سؤال کردم و این که اصحاب ما (شیعیان) در باره آن دیدگاههای مختلفی دارند؛ پس آن حضرت فرمود که در حال سجده بگو: «بار الها من تو را، فرشتگانت را، پیامبران و فرستادگانت را و تمامی مخلوقات و بندگانت را گواه میگیرم که خداوند یکتا، پروردگار من است. اسلام دین من است. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر من و علی و فلانی و فلانی (نام همه ائمه را بیاورد) امامان و پیشوایان دین من هستند. با آنها دوست و از دشمنانشان بیزارم. بارالها، تو را
سوگند میدهم به خون ریخته شده مظلوم سه بار پروردگارا، تو را سوگند میدهم به آن قسمی که یاد کردهای و وعده دادهای که دشمنان خود را به دست ما و به دست مؤمنین هلاک کنی. بار خدایا، تو را به آن سوگندی که یاد کرده و وعده فرمودهای تا یاران و دوستدارانت را بر دشمنان خود و دشمنان آنان (دوستداران) پیروز سازی قسم میدهم که بر محمّد و حافظان دین و اهل بیت معصوم درود فرستی» (سه بار)".
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) با همین سند این روایت را نقل کرده است که در آن نام تکتک ائمه (علیهمالسّلام) نیز آورده شده و تصریح شده است که حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)، فرزند امام عسکری (علیهالسّلام) است:
"رَوَی عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جُنْدَبٍ عَنْ مُوسَی
بْنِ جَعْفَرٍ (علیهماالسّلام) اَنَّهُ قَالَ تَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اَنْتَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً والْحَسَنَ والْحُسَیْنَ- وعَلِیَّ
بْنَ الْحُسَیْنِ ومُحَمَّدَ
بْنَ عَلِیٍّ وجَعْفَرَ
بْنَ مُحَمَّدٍ ومُوسَی
بْنَ جَعْفَرٍ وعَلِیَّ
بْنَ مُوسَی ومُحَمَّدَ
بْنَ عَلِیٍّ- وعَلِیَّ
بْنَ مُحَمَّدٍ والْحَسَنَ
بْنَ عَلِیٍّ والْحُجَّةَ
بْنَ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِیٍ (علیهمالسّلام) اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ اَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّاُ. اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُک...".
طبق این روایت حضرت حجت علیه السلام، فرزند امام عسکری (علیهالسّلام) هستند.
علامه مجلسی سند این روایت را به خاطر وجود ابراهیم
بن هاشم در سند «حسن» دانسته است، آن جا که میگوید: "الحدیث السابع عشر: حسن".
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ "نجاشی میگوید: علی
بن ابراهیم
بن هشام قمی در نقل روایات و احادیث مورد اعتماد و مطمئن است و مذهب و اعتقادات راستینی نیز دارد؛ قال النجاشی: القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بنهاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بنهاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته: "ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشتهاند.
• عبدالله
بن جندب؛ شیخ طوسی میگوید: "وی اهل کوفه و مورد اعتماد و اطمینان است؛ قال الشیخ: کوفی ثقة".
دسته دوم: امام عسکری (علیهالسّلام) به شیعیانش خبر داد که صاحب فرزند شده است. امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در زمانی زندگی میکرد که بیشترین خفقان و اختناق از سوی دشمنان آن حضرت وجود داشت؛ تا جایی که گاه و بیگاه به خانه آن حضرت میریختند و به دنبال وجود نازنین حضرت مهدی (علیهالسّلام) میگشتند تا او را دستگیر نموده و به خیال خودشان از نابود شدن حکومتشان جلوگیری کنند. در چنین وضعیتی امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نمیتوانست فرزندش را به هر کسی نشان داده و همگان را از وجود آن حضرت باخبر سازد. از این میان تنها برخی از شیعیان که امام عسکری (علیهالسّلام) به آنها اعتماد کامل داشت، از آن حضرت شنیدند که صاحب فرزند شده و در برخی از موارد از نزدیک حضرت مهدی (علیهالسّلام) را ملاقات کردند.
ابوهاشم جعفری از جمله راویان موثقی است که امام عسکری (علیهالسّلام) از وجود فرزندش حضرت مهدی به او خبر دادهاست. مرحوم کلینی این روایت را به سند صحیح آوردهاست:
"مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ اِسْحَاقَ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: جَلَالَتُکَ تَمْنَعُنِی مِنْ مَسْاَلَتِکَ فَتَاْذَنُ لِی اَنْ اَسْاَلَکَ فَقَالَ: سَلْ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ وَلَدٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ فَقُلْتُ: فَاِنْ حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَاَیْنَ اَسْاَلُ عَنْهُ؟ قَالَ: بِالْمَدِینَةِ؛ ابوهاشم جعفری میگوید: به امام حسن عسکری (علیهالسّلام) عرضکردم: جلالت و بزرگی شما مرا از پرسش باز میدارد، اجازه میفرمائید از شما سؤالی کنم؟ فرمود، بپرس، عرضکردم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری، عرضکردم: اگر برای شما پیش آمدی کند، در کجا از او بپرسم؟ فرمود: در
مدینه.
در سند این روایت سه نفر از راویان: ۱. محمد
بن یحی العطار؛ ۲. احمد
بن اسحاق؛ ۳. ابوهاشم جعفری واقع شدهاند که باید هریک آنان را بررسی کرد.
•
محمد بن یحیی العطار؛ راوی نخست این روایت، محمد
بن یحیای عطار است. این شخص از دیدگاه رجالشناسان شیعه، ثقه است. نجاشی از بزرگان رجالیون در باره او میگوید: "محمد
بن یحیی ابو جعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث؛ محمد
بن یحی ابو جعفر عطار قمی، از بزرگان اصحاب امامیه در زمان خودش، موثق، بزرگ قوم است و روایات بسیاری را نقل کردهاست".
•
احمد بن اسحاق؛ دومین راوی در این روایت، احمد
بن اسحاق قمی است. نجاشی در باره او مینویسد: "احمد
بن اسحاق
بن عبدالله
بن سعد
بن مالک
بن الاحوص الاشعری، ابو علی القمی، وکان وافد القمیین، وروی عن ابی جعفر الثانی وابی الحسن علیهما السلام، وکان خاصة ابی محمد علیه السلام؛ احمد
بن اسحاق
بن عبدالله
بن سعد
بن مالک
بن احوص اشعری، ابوعلی قمی است، او نماینده مردم قم بود و از ابیجعفر و امام علی النقی (علیهماالسّلام) روایت کرده است و از یاران ویژهای امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود".
شیخ طوسی نیز در فهرست او را به همان عبارت نجاشی ستوده و اضافه میکند که او امام زمان (علیهالسّلام) را دیدهاست: "الاشعری، ابوعلی، کبیرالقدر، و کان من خواص ابیمحمد علیه السلام، و رای صاحب الزمان علیه السلام، و هو شیخ القمیین و وافدهم".
و در رجال خود او را ثقه دانسته است: "احمد
بن اسحاق
بن سعد الاشعری، قمی، ثقة".
•
ابوهاشم الجعفری؛ اسم ابوهاشم، داود، فرزند قاسم و کنیهاش ابوهاشم است. او شخصی بزرگوار و مورد وثوق است. نجاشی در باره او مینویسد: "داود
بن القاسم
بن اسحاق
بن عبدالله
بن جعفر
بن ابی طالب، ابوهاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزلة عند الائمة (علیهمالسّلام)، شریف القدر، ثقة، روی ابوه عن ابی عبدالله علیه السلام؛ داود
بن قاسم
بن اسحاق
بن عبدالله
بن جعفر
بن ابی طالب، ابوهاشم جعفری در نزد ائمه (علیهمالسّلام) دارای منزلت بزرگ بود، او یک انسان با شرافت و ثقه است. و پدرش از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است".
شیخ طوسی نیز او را موثق و جلیلالقدر تعریف کردهاست: "داود
بن القاسم الجعفری، یکنی اباهاشم، من ولد جعفر
بن ابی طالب علیه السلام، ثقة جلیل القدر؛ داود
بن قاسم جعفری کنیهاش ابوهاشم از فرزندان جعفر
بن ابیطالب (علیهالسّلام) است، او فرد موثق و جلیلالقدر است".
بنابراین سند این روایت در نهایت اتقان و تمام روات آن از بزرگان تاریخ شیعه هستند. از نظر دلالت نیز روشن و صریح در این است که امام حسن عسکری (علیهالسّلام) فرزند دارد که ابوهاشم را به او راهنمائی میکند.
محمد
بن علی
بن بلال میگوید: دو بار امام عسکری از وجود فرزندش به من خبر داده است، مرحوم کلنیی و
شیخ مفید روایت کردهاند:
"عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیِّ
بْنِ بِلَالٍ قَالَ: خَرَجَ اِلَیَّ مِنْ اَبِی مُحَمَّدٍ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِسَنَتَیْنِ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ خَرَجَ اِلَیَّ مِنْ قَبْلِ مُضِیِّهِ بِثَلَاثَةِ اَیَّامٍ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه؛ محمد
بن علی
بن بلال میگوید: از جانب امام حسن عسکری (علیهالسلام)، دو سال پیش از وفاتش پیامی به من رسید که از جانشین بعد از خود به من خبر داد، بار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد".
در سند این روایت نیز دو نفر: ۱. علی
بن محمد ۲. محمد
بن علی
بن بلال واقع شده است:
• علی
بن محمد؛ "علی
بن محمد
بن ابراهیم
بن ابان الرازی الکلینی المعروف بعلان یکنی ابا الحسن. ثقة، عین. له کتاب اخبار القائم علیه السلام".
• محمد
بن علی
بن بلال؛ "محمد
بن علی
بن بلال، ثقة".
این روایت که با سند صحیح نقل شده است، به روشنی ثابت میکند که امام عسکری (علیهالسّلام) فرزند داشته است و به محمد
بن علی
بن بلال خبر داده و جانشین را معرفی کرده است.
شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) روایتی را نقل کرده است که در آن، امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به
ابوهاشم جعفری از به وجود آمدن فرزنش حضرت حجت (سلاماللهعلیه) خبر داده است:
"وَرَوَی سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَحْبُوساً مَعَ اَبِی مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) فِی حَبْسِ الْمُهْتَدِی
بْنِ الْوَاثِقِ فَقَالَ لِی یَا بَا هَاشِمٍ اِنَّ هَذَا الطَّاغِیَ اَرَادَ اَنْ یَعْبَثَ بِاللَّهِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَقَدْ بَتَرَ اللَّهُ عُمُرَهُ وَجَعَلَهُ لِلْقَائِمِ مِنْ بَعْدِهِ وَلَمْ یَکُنْ لِی وَلَدٌ وَسَاُرْزَقُ وَلَداً. قَالَ اَبُو هَاشِمٍ فَلَمَّا اَصْبَحْنَا شُغِبَ الْاَتْرَاکُ عَلَی الْمُهْتَدِی فَقَتَلُوهُ وَوَلِیَ الْمُعْتَمِدُ مَکَانَهُ وَسَلَّمَنَا اللَّهُ تَعَالَی؛ سعد
بن عبدالله از ابوهاشم جعفری نقل میکند که من به همراه حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در زندان مهتدی پسر واثق حضرت عسکری (علیهالسّلام) زندانی بودم، آن حضرت فرمود: این ستمگر تصمیم دارد امشب با خدا به شوخی بپردازد؛ ولی خدا عمر او را قطع میکند و مقامش را در اختیار جانشینش قرار میدهد. با اینکه اکنون من فرزندی ندارم؛ ولی به زودی صاحب فرزند میشوم. ابوهاشم گفت: فردا صبح ترکها بر
مهتدی شوریده او را کشتند و
معتمد به جای او نشست و ما نجات یافتیم".
• سند شیخ طوسی تا سعد
بن عبدالله؛ "عدة من اصحابنا منهم: الشیخ ابوعبدالله محمد
بن محمد
بن النعمان المفید و الحسین
بن عبیدالله و احمد
بن عبدون و غیرهم
عن محمد
بن علی
بن الحسین
بن بابویه، عن ابیه ومحمد
بن الحسن، عن سعد
بن عبدالله و قال شیخ الطائفة: اخبرنا الحسین
بن عبید الله و ابن ابیجید، عن احمد
بن محمد
بن یحیی العطار، عن ابیه، عن سعد
بن الله جمیعا".
مرحوم
آیتالله خوئی در باره سند شیخ طوسی تا سعد
بن عبدالله میگوید: "وطریق الصدوق الیه: ابوه، ومحمد
بن الحسن (رضیاللهعنهما) و الطریق کطریق الشیخ الیه صحیح".
بنابراین سند شیخ تا سعد
بن عبدالله صحیح است و شکی در وثاقت این افراد نیست.
•
سعد بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ،
فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: "شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها...".
و شیخ طوسی نیز میگوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: "جلیل القدر، ثقة".
•
ابوهاشم الجعفری؛ اسم ابوهاشم، داود، فرزند قاسم و کنیهاش ابوهاشم است. او شخصی بزرگوار و مورد وثوق است. نجاشی در باره او مینویسد: "داود
بن القاسم
بن اسحاق
بن عبدالله
بن جعفر
بن ابی طالب، ابوهاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزلة عند الائمة (علیهمالسّلام)، شریف القدر، ثقة، روی ابوه عن ابی عبدالله علیه السلام، داود
بن قاسم
بن اسحاق
بن عبدالله
بن جعفر
بن ابی طالب، ابوهاشم جعفری در نزد ائمه (علیهمالسّلام) دارای منزلت بزرگ بود، او یک انسان با شرافت و ثقه است. و پدرش از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است".
شیخ طوسی نیز او را موثق و جلیل القدر تعریف کردهاست: "داود
بن القاسم الجعفری، یکنی اباهاشم، من ولد جعفر
بن ابیطالب علیه السلام، ثقة جلیل القدر؛ داود
بن قاسم جعفری کنیهاش ابوهاشم از فرزندان
جعفر بن ابیطالب (علیهالسّلام) است، او فرد موثق و جلیلالقدر است".
پس سند این روایت نیز صحیح است و ثابت میکند که امام عسکری (علیهالسّلام) پیش از تولد حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) از به دنیا آمدن آن حضرت خبر داده است.
دسته سوم: دیده شدن حضرت مهدی (علیهالسّلام) در
زمان غیبت. علاوه بر روایاتی که گذشت و ثابت میکرد که امام عسکری (علیهالسّلام) صاحب فرزند بوده و به شیعیانش خبر داده است، روایات دیگری با سندهای صحیح در کتابهای شیعه یافت میشود که تعدادی از شیعیان خاص در زمان
غیبت صغری و یا در کودکی وجود نازنین آن حضرت را دیده و برای دیگران تعریف کرده است.
یکی از کسانی که به دیدار حضرت مهدی (علیهالسّلام) بار یافته، نائب و سفیر او
عثمان بن سعید عمری است، او در جواب سؤال
عبدالله بن جعفر حمیری که از راویان موثق است تصریح میکند که امام زمان (علیهالسّلام) را دیده است. مرحوم کلینی این روایت را با سند صحیح اینگونه نقل کردهاست:
"مُحَمَّدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ: اجْتَمَعْتُ اَنَا وَالشَّیْخُ اَبُو عَمْرٍو رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ اَحْمَدَ
بْنِ اِسْحَاقَ فَغَمَزَنِی اَحْمَدُ
بْنُ اِسْحَاقَ اَنْ اَسْاَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اَبَا عَمْرٍو اِنِّی اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَکَ عَنْ شَیْءٍ وَ مَا اَنَا بِشَاکٍّ فِیمَا اُرِیدُ اَنْاَسْاَلَکَ عَنْهُ فَاِنَّ اعْتِقَادِی وَدِینِی اَنَّ الْاَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ اِلَّا اِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِاَرْبَعِینَ یَوْماً فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ رُفِعَتِ الْحُجَّةُ وَاُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُ نَفْساً اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْراً فَاُولَئِکَ اَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَهُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَةُ وَلَکِنِّی اَحْبَبْتُ اَنْ اَزْدَادَ یَقِیناً وَاِنَّ اِبْرَاهِیمَ (علیهالسّلام) سَاَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَنْ یُرِیَهُ «کَیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ اَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی». ... ثُمَّ قَالَ: سَلْ حَاجَتَکَ فَقُلْتُ لَهُ: اَنْتَ رَاَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ اَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام؟ فَقَالَ: اِی وَاللَّهِ وَرَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَاَوْمَاَ بِیَدِهِ....؛ عبدالله
بن جعفر حمیری میگوید: من با عثمان
بن سعید عمروی
سفیر امام زمان (علیهالسّلام) در خانه احمد
بن اسحاق، وکیل امام بودیم. احمد
بن اسحاق به من اشاره کرد تا از جانشین امام عسکری بپرسم، من به سفیر امام زمان عثمان
بن سعید گفتم: میخواهم سؤالی مطرح کنم. سؤال من در اثر شک و تردید نیست، زیرا کیش و آئین من بر این است که زمین از حجت خالی نمیماند، مگر چهل روز قبل از
قیامت که در آن روز حجت خدا به آسمان پر میکشد. در آن روز راه توبه و بازگشت به ایمان مسدود میشود آن سان که بعد از آن نه ایمان کسی پذیرفته شود که تا آن روز کافر بوده است، و نه کردار شایسته مردمان مورد قبول میافتد که پاداشی بر آن مترتب گردد. مردمی که در آن چهل روز بر روی زمین باشند بدکارههای خلق خدا هستند و عالم هستی بر سر همانان خراب میشود. با این
اعتقاد و
یقین، دوست دارم بر یقین خود بیفزایم. همانا
ابراهیم خلیل از خدا مسالت کرد تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده میکند. و خدا به او گفت: مگر این را باور نداری؟ ابراهیم گفت: «چرا باور دارم. اما میخواهم اطمینان و آرامش دل بیابم». من نیز به شما که سفیر امام زمانی وثوق کامل دارم .... عثمان
بن سعید گفت: سؤال خود را مطرح کن و آنچه حاجت داری بپرس. من گفتم: «تو خودت جانشین امام حسن عسکری را دیدهای؟». گفت: آری به خدا. موقعی که او را دیدم گردن او تا این حد رشد کرده بود و به دست خود اشاره کرد ...".
• مُحَمَّدُ
بْنُ عَبْدِاللَّهِ؛ نجاشی در بار او مینویسد که او مورد اعتماد، سرشناس و کاتب امام عصر (علیهالسّلام) بوده است: "محمد
بن عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن جامع
بن مالک الحمیری ابو جعفر القمی، کان ثقة، وجها، کاتب صاحب الامر علیه السلام".
• مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی العطار؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها در زمان خود، مورد اعتماد و سرشناس بود: "محمد
بن یحیی ابو جعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث".
• عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
و شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "عبدالله
بن جعفر الحمیری القمی، یکنی اباالعباس، ثقة ...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• احمد
بن اسحاق القمی؛ نجاشی میگوید: "وکان وافد القمیین، وروی عن ابی جعفر الثانی و ابی الحسن علیهما السلام، و کان خاصة ابی محمد علیه السلام؛ او نماینده مردم قم بود و از ابی جعفر و امام علی النقی (علیهماالسّلام) روایت کرده است و از یاران ویژهای امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود".
شیخ طوسی نیز در فهرست او را به همان عبارت نجاشی ستوده و اضافه میکند که او امام زمان (علیهالسّلام) را دیدهاست: "الاشعری، ابو علی، کبیر القدر، وکان من خواص ابی محمد علیه السلام، ورای صاحب الزمان علیه السلام، وهو شیخ القمیین ووافدهم".
و در رجال خود او را ثقه دانسته است: "احمد
بن اسحاق
بن سعد الاشعری، قمی، ثقة".
• عثمان
بن سعید العمری؛ شیخ طوسی میگوید که او گرانقدر، مورد اعتماد و
وکیل امام (علیهالسّلام) بوده است: "عثمان
بن سعید العمری الزیات، ویقال له: السمان، یکنی ابا عمرو، جلیل القدر ثقة، وکیله علیه السلام".
سند این روایت صحیح اعلائی است و تمام روات آن از برترین راویان تاریخ شیعه هستند.
شیخ صدوق در کتاب
من لا یحضره الفقیه مینویسد: محمد
بن عثمان عمری،
حضرت حجت بن الحسن (علیهالسّلام) را در کنار خانه خدا زیارت کرده است:
"وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ اَنَّهُ قَالَ: سَاَلْتُ مُحَمَّدَ
بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ رَاَیْتَ صَاحِبَ هَذَا الْاَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ وَ آخِرُ عَهْدِی بِهِ عِنْدَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَهُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ اَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی. قَالَ مُحَمَّدُ
بْنُ عُثْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَاَرْضَاهُ وَرَاَیْتُهُ مُتَعَلِّقاً بِاَسْتَارِ الْکَعْبَةِ فِی الْمُسْتَجَارِ وَهُوَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِی مِنْ اَعْدَائِکَ؛ از عبدالله
بن جعفر حمیری روایت شده است که از محمد
بن عثمان العمری که خداوند از او راضی باد سؤال کردم و گفتم: آیا صاحب الامر را دیدهای؟ پس گفت: بلی، آخرین دیدارم با ایشان در کنار بیت الله الحرام بود که آن حضرت میفرمود: خدایا آن چه را که به من وعده دادهای عملی کن. محمد
بن عثمان گفت: و دیدم که پرده کعبه را در رکن مستجار گرفته و میفرمود: خدایا به وسیله من از دشمنانت انتقام بگیر".
شیخ صدوق در مشیخه کتاب من لایحضر سند خود را از
عبدالله بن جعفر حمیری این گونه نقل کرده است: "و ما کان فیه عن عبدالله
بن جعفر الحمیری فقد رویته عن ابی، و محمد
بن الحسن، و محمد
بن موسی
بن المتوکل (رضیاللهعنهم) عن عبدالله
بن جعفر
بن جامع الحمیری".
پس شیخ صدوق در حقیقت این روایت را از سه نفر: پدر بزگوارش، محمد
بن الحسن و محمد
بن موسی المتوکل از عبدالله
بن جعفر از محمد
بن عثمان العمری نقل کرده است. این سند هیچ اشکالی ندارد و تمام راویان آن از بزرگان تاریخ شیعه به شمار میروند:
•
علی بن الحسین بن بابویه؛ او از
فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او میگوید: "شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم...".
شیخ طوسی نیز او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه میداند: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید که او بزرگ مردم
قم،
فقیه باسابقه و پیشکسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجستهای دارد: "شیخ القمیین و فقیههم، و متقدمهم و وجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی نیز میگوید که وی عالم گرانقدر، آگاه به
علم رجال و در
فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: "جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• عَبْدِاللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و چهره سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• محمد
بن عثمان العمری؛ شیخ طوسی میگوید که او و پدر بزرگوارش
وکیل حضرت صاحب الزمان بودند و نزد شیعیان جایگاه بلندی داشتند: "محمد
بن عثمان
بن سعید العمری، یکنی ابا جعفر، و ابوه یکنی ابا عمرو، جمیعا وکیلان من جهة صاحب الزمان علیه السلام، ولهما منزلة جلیلة عند الطائفة".
بنابراین سند این روایت هم کاملا صحیح است و ثابت میکند که محمد
بن عثمان عمری آن حضرت را در زمان
غیبت صغری و در کنار
خانه کعبه دیده است.
شیخ صدوق در کتاب
کمال الدین و تمام النعمة این گونه نقل کرده است:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ
بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: اِنِّی اَسْاَلُکَ سُؤَالَ اِبْرَاهِیمَ رَبَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حِینَ قَالَ لَهُ «رَبِّ اَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ اَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَلکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» فَاَخْبِرْنِی عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ هَلْ رَاَیْتَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ وَلَهُ رَقَبَةٌ مِثْلُ ذِی وَاَشَارَ بِیَدِهِ اِلَی عُنُقِه؛ عبد اللَّه
بن جعفر حمیری میگوید: به محمد
بن عثمان عمری گفتم من از تو همان سؤالی را میکنم که
ابراهیم (علیهالسّلام) از پروردگارش پرسد وقتی گفت: «پروردگارا به من نشان بده چگونه مردهها را زنده میکنی گفت: مگر
ایمان نداری؟ عرضکرد: چرا، ولی میخواهم دلم مطمئن شود» به من خبرده از صاحب الامر که او را دیدی؟ فرمود: آری، گردنی دارد مانند این و با دست خود اشاره به گردن خود نمود".
راویان این حدیث نیز همگی مورد وثوق هستند؛
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی درباره او مینویسد: "محمد
بن الحسن
بن احمد
بن الولید ابو جعفر شیخ القمیین، وفقیههم، و متقدمهم، و وجههم. و یقال: انه نزیل قم، و ما کان اصله منها. ثقة ثقة، عین، مسکون الیه".
شیخ طوسی نیز درباره او مینویسد: "محمد
بن الحسن
بن احمد
بن الولید القمی، جلیل القدر بصیر بالفقه، ثقة".
• عَبْدِاللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و چهره سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
•
محمد بن عثمان العمری؛ محمد
بن عثمان
بن سعید، یکی از وکیلان و
نواب خاص امام عصر (علیهالسّلام) بوده و جایگاه عظیمی در نزد
امام عسکری و حضرت مهدی (علیهماالسّلام) داشته است؛ چنانچه شیخ طوسی در باره او و پدر بزرگوارش مینویسد: "محمد
بن عثمان
بن سعید العمری، یکنی ابا جعفر، و ابوه یکنی ابا عمرو، جمیعا وکیلان من جهة صاحب الزمان علیه السلام، ولهما منزلة جلیلة عند الطائفة".
شیخ کلینی در کتاب شریف کافی مینویسد:
"عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلْعَمْرِیِّ قَدْ مَضَی اَبُو مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) فَقَالَ قَدْ مَضَی وَلَکِنْ قَدْ خَلَّفَ فِیکُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذَا وَاَشَارَ بِیَدِهِ؛
حمدان القلانسی گوید: به عثمان
بن سعید گفتم: امام عسکری از دنیا رفت؟ پس گفت: بلی؛ ولی در میان باقی گذاشت کسی را که گردن او این چنین است ـبا دستش نشان دادـ".
• عَلِیُّ
بْنُ مُحَمَّدٍ العلان الکلینی؛ مرحوم نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و چهره سرشناسی بود: "علی
بن محمد
بن ابراهیم
بن ابان الرازی الکلینی المعروف بعلان یکنی ابا الحسن. ثقة، عین. له کتاب اخبار القائم (علیهالسلام)".
• حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ؛ مرحوم
کشی میگوید که او فقیه، مورد اعتماد و اهل خیر بود: "و اما محمد
بن احمد النهدی: وهو حمدان القلانسی کوفی فقیه ثقة خیر".
دسته چهارم: حضرت مهدی (علیهالسّلام) نهمین فرزند، از
نسل امام حسین (علیهالسّلام) است.
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) در کتاب «
الخصال» با سند صحیح از
سلمان فارسی نقل میکند که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امام حسین (علیهالسّلام) را امام، فرزند امام و پدر ائمه (علیهمالسّلام) معرفی کرده است:
"حَدَّثَنَا اَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ اَبِی خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ
بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ
بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَیْمِ
بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واِذَا الْحُسَیْنُ عَلَی فَخِذَیْهِ وهُوَ یُقَبِّلُ عَیْنَیْهِ ویَلْثِمُ فَاهُ وهُوَ یَقُولُ اَنْتَ سَیِّدٌ ابْنُ سَیِّدٍ، اَنْتَ اِمَامٌ ابْنُ اِمَامٍ، اَبُو الْاَئِمَّةِ، اَنْتَ حُجَّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ، اَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِکَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ؛ سلمان فارسی (رحمةاللهعلیه) روایت میکند: نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودم، دیدم حسین (علیهالسّلام) بر زانوی آن حضرت نشسته، پیامبر چشمها و دهان وی را میبوسد و میگوید: تو سرور امت من و فرزند سرور امت من هستی، و تو امام فرزند امام و پدر امام هستی، تو حجت خدا و پدر ۹ تن از حجتهای خداوندی که از نسل تو هستند که نهمین آنان، حضرت قائم است".
همین روایت در کتاب
الاختصاص شیخ مفید (رحمةاللهعلیه) با سند دیگر و در کتاب
الامامة و التبصرة و
کفایة الاثر با همان سند شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) نقل شده است.
از این روایت نکات ذیل قابل استفاده است:
۱. امام حسین (علیهالسّلام) «
امام» و پدر او امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز «امام» بوده است؛
۲. «امامت» بعد از امام حسین در نسل آن حضرت ادامه خواهد یافت؛
۳. ائمه (علیهمالسّلام)
حجت خداوند بر مردم هستند؛
۴. نهمین فرزندن امام حسین (علیهالسّلام) قائم آل محمد (مهدی) خواهد بود.
•
علی بن الحسین بن بابویه؛ مرحوم نجاشی او را بزرگ، پیشتاز، پیشکسوت فقها و دانشمندان قم و
ثقه دانسته است: "شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم...".
شیخ طوسی نیز میگوید که از فقهای بزرگ و مورد اعتماد بوده است: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
•
سعد بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: "شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها...".
شیخ طوسی نیز میگوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: "جلیل القدر، ثقة".
• یعقوب
بن یزید؛ نجاشی میگویدکه وی مورد اعتماد و بسیار راستگو بوده است: "و کان ثقة صدوقا...".
شیخ طوسی نیز او را ثقه میداند: "کثیر الروایة، ثقة".
•
حماد بن عیسی؛ نجاشی او در
نقل حدیث قابل اعتماد و بسیار راستگو توصیف کرده است: "و کان ثقة فی حدیثه، صدوقا".
شیخ طوسی نیز وی را از نویسندگان شیعه و مورد اعتماد میداند: "له کتب، ثقة".
•
عبدالله بن مسکان؛ نجاشی میگوید که از دانشمندان سرشناس و مورد اعتماد بوده است: "ثقة، عین".
شیخ طوسی نیز او را توثق کرده است: "عبدالله
بن مسکان ثقة".
•
ابان بن تغلب؛ نجاشی مینویسد که او محضر سه امام (علیهمالسّلام) را درک و جایگاه خاصی نزد آن بزرگواران داشته و شیعیان نیز برای او موقعیت ممتازی قائل بودهاند: "عظیم المنزلة فی اصحابنا، لقی علی
بن الحسین، و اباجعفر، و اباعبدالله (علیهمالسّلام) و روی عنهم، و کانت له عندهم منزلة و قدم".
شیخ طوسی نیز میگوید که او جایگاه ویژه نزد شیعیان داشته و گرانقدر و محترم بوده است: "ثقة، جلیل القدر، عظیم المنزلة فی اصحابنا".
شیخ صدوق در کتاب
عیون اخبار الرضا، هنگام نقل
حدیث شریف ثقلین، نام ائمه (علیهمالسّلام) را نیز از زبان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده است:
"حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ
بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ
بْنِ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ
بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ (علیهمالسّلام) قَالَ: ... سُئِلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: اَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْاَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَوْضَه؛ از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) پرسیدند: معنی سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟
عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرموند: مقصود از عترت، من و حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهم مهدی و قائم عترت است، اینان از
قرآن جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار
حوض کوثر خدمت پیغمبر برسند".
این روایت ثابت میکند که اهل بیت (علیهمالسّلام) و قرآن کریم، جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از آن حضرت هستند و مقصود از حدیث شریف ثقلین امامان دوازدگانه شیعه هستند. همچنین این روایت، عصمت مطلق اهل بیت (علیهمالسّلام) و همراهی همیشگی آنها را با قرآن گوشزد میکند.
• احمد
بن زیاد
بن جعفر همدانی؛ او از اساتید شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است و شیخ از او به بزرگی یاد کرده و میگوید: "و کان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) ورضوانه؛ او شخص مورد اعتماد، متدین و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد".
با تایید شیخ صدوق، نیازی نیست تا سخن دیگران را در این باره ذکر کنیم.
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او میگوید: "علی
بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بنهاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته: "ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام علمای شیعه بر وثاقت او
اجماع داشتهاند.
•
محمد بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از
اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والامقام است: "جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: وی مطمئنترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد
شیعه و
سنی است: "و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، و انسکهم نسکا، و اورعهم واعبدهم".
•
غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسدی؛ نجاشی میگوید: "وی مورد اعتماد بود و از امام صادق و
امام کاظم (علیهماالسّلام) حدیث نقل کرده است؛ ثقة. روی عن ابی عبدالله وابی الحسن علیهماالسلام".
شیخ کلینی با سند صحیح نقل میکند:
"عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعِیدِ
بْنِ غَزْوَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ یَکُونُ تِسْعَةُ اَئِمَّةٍ بَعْدَ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ؛ ابوبصیر از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده است که بعد از امام حسین
بن علی (علیهماالسلام) ۹ امام خواهند آمد که نهمین امام قائم آنها است".
علامه مجلسی در باره سند این روایت میگوید: "الحدیث الخامس عشر: حسن کالصحیح".
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ نجاشی در باره او میگوید: "علی
بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بن هاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: "ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشتهاند.
• محمد
بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: "وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است: "و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، و انسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
•
سعید بن غزوان؛ نجاشی میگوید: "او مورد اعتماد است؛ ثقة".
•
ابوبصیر اسدی؛ او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او مینویسد: "یحیی
بن قاسم، ابو بصیر اسدی یا به عبارت دیگر ابو محمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است؛ یحیی
بن القاسم، ابو بصیر الاسدی، وقیل ابو محمد: ثقة، وجیه...".
دسته پنجم: چهارمین فرزند از فرزندان امام رضا (علیهالسلام).
امام هشتم (علیهالسّلام) به
ریان بن صلت میفرماید: صاحبالامر چهارمین شخص از فرزندان من است:
"حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ
بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام: اَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ؟ فَقَالَ اَنَا صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ وَ لَکِنِّی لَسْتُ بِالَّذِی اَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَکَیْفَ اَکُونُ ذَلِکَ عَلَی مَا تَرَی مِنْ ضَعْفِ بَدَنِی وَاِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِی اِذَا خَرَجَ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّی لَوْ مَدَّ یَدَهُ اِلَی اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَی وَجْهِ الْاَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بَیْنَ الْجِبَالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا یَکُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَی وَخَاتَمُ سُلَیْمَانَ (علیهالسّلام) ذَاکَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی یُغَیِّبُهُ اللَّهُ فِی سِتْرِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَاُ بِهِ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً؛ ریان
بن صلت میگوید به امام رضا (علیهالسّلام) عرض کردم شما صاحب الامر هستید؟ فرمود من هم صاحب الامرم ولی آن صاحب الامر نیستم که زمین را پر از
عدالت کند چنانچه پر از ستم شده است و چگونه او باشم با اینکه میبینی بدنم ضعیف است ولی قائم آنست که چون ظهور کند در سن پیران است و سیمای جوانان دارد نیرومند باشد تا بجائی که اگر دست به بزرگترین درخت زمین اندازد آن را از جا بکند و اگر میان کوهها نعره کشد سنگهای آنها از هم بپاشد با او است
عصای موسی و
خاتم سلیمان (علیهماالسّلام) او چهارمین فرزند من است خدا او را زیر پرده خود دارد تا بخواهد سپس او را ظاهر کند تا زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ستم شده است".
• احمد
بن زیاد
بن جعفر همدانی؛ او از اساتید شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است و شیخ از او به بزرگی یاد کرده و میگوید: "و کان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) و رضوانه؛ او شخص مورد اعتماد، متدین و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد".
با تایید شیخ صدوق، نیازی نیست تا سخن دیگران را در این باره ذکر کنیم.
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او میگوید: "
علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بن هاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته: "و رواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام علمای شیعه بر وثاقت او اجماع داشتهاند.
• ریان
بن الصلت؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و بسیار راستگو بوده است: "روی عن الرضا (علیهالسلام)، کان ثقة صدوقا".
شیخ طوسی نیز میگوید که او مورد اعتماد و اصالتا اهل خراسان بوده است: "بغدادی، ثقة، خراسانی الاصل".
دسته ششم: مخفی بودن ولادت حضرت مهدی (علیهالسلام).
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین مینویسد:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ
بْنِ اَحْمَدَ
بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ
بْنِ یَزِیدَ عَنْ اَیُّوبَ
بْنِ نُوحٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (علیهالسّلام) اِنَّا لَنَرْجُو اَنْ تَکُونَ صَاحِبَ هَذَا الْاَمْرِ وَاَنْ یَرُدَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَیْکَ مِنْ غَیْرِ سَیْفٍ فَقَدْ بُویِعَ لَکَ وَضُرِبَتِ الدَّرَاهِمُ بِاسْمِکَ. فَقَالَ: مَا مِنَّا اَحَدٌ اخْتَلَفَتْ اِلَیْهِ الْکُتُبُ وَسُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَاَشَارَتْ اِلَیْهِ الْاَصَابِعُ وَحُمِلَتْ اِلَیْهِ الْاَمْوَالُ اِلَّا اغْتِیلَ اَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِهَذَا الْاَمْرِ رَجُلًا خَفِیَ الْمَوْلِدِ وَالْمَنْشَاِ غَیْرَ خَفِیٍّ فِی نَسَبِهِ؛
ایوب بن نوح گفت: به
امام رضا (علیهالسّلام) عرض کردم: امیدوارم صاحب الامر تو باشی و خدا آن را بدون شمشیر کشیدن به تو برگرداند، به درستی که با شما
بیعت شده است و به نام شما سکه زدهاند. آن حضرت فرمود: کسی از ما امامان نباشد که نامهها نزد وی رفت و آمد نماید و از او مساله پرسند و انگشتنما باشد و به وی مال امام بدهند جز آن که کشته میشود یا در بستر خود میمیرد، تا خدای (عزّوجلّ) برای این امر مردی را بر انگیزد که ولادت و زندگانیش مخفی و نسبش آشکار است".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید: "بزرگمردم قم، فقیه و پیشکسوت آنان به شمار میرفت، وی بسیار مورد اعتماد و مطمئن بود و شخصیت برجستهای داشت؛ شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید: "وی گرانقدر و والامقام است، به علم رجال تسلط دارد و مورد اعتماد است. در فقه نکته سنج و آگاه و مطمئن است؛ جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت: "کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
• یعقوب
بن یزید؛ نجاشی میگوید: وی مورد اعتماد و بسیار صادق و راستگو بود: "و کان ثقة صدوقا...".
شیخ طوسی میگوید: وی روایات بسیاری نقل کرده و مورد اعتماد است: "کثیر الروایة، ثقة".
• ایوب
بن نوح؛ مرحوم نجاشی میگوید که او وکیل امام جواد و امامهادی (علیهماالسّلام) بوده و در نزد آن دو امام همان جایگاه بلندی داشت، امین و بسیار باتقوا بود، زیاد
عبادت میکرد و در نقل روایت مورد اعتماد بود: "کان وکیلا لابی الحسن و ابی محمد علیهما السلام، عظیم المنزلة عندهما، مامونا، وکان شدید الورع، کثیر العبادة، ثقة فی روایاته".
شیخ طوسی نیز او را توثیق کرده است: "ایوب
بن نوح
بن دراج، ثقة".
دسته هفتم: پیشبینی غیبت حضرت مهدی (علیهالسلام).
شیخ صدوق با سند صحیح از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که آن حضرت، غیبت امام مهدی (علیهالسّلام) را پیش بینی کرده است:
"حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ
بْنُ مُوسَی الْمُتَوَکِّلُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ عِیسَی وَ اِبْرَاهِیمُ
بْنُ هَاشِمٍ وَ اَحْمَدُ
بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا اَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ
بْنُ مَحْبُوبٍ السَّرَّادُ عَنْ دَاوُدَ
بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (علیهمالسّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَکُنْیَتُهُ کُنْیَتِی اَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ حَتَّی تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ اَدْیَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَیَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ مهدی از فرزندان من است، همنام و همکنیه من است. او شبیهترین شخص نسبت به من از نظر صورت و سیرت است. او دارای غیبتی است که مردم حیران هستند؛ به حدی که مردم از دینشان بر میگردند، در این زمان است که او همانند ستاره نفوذ کننده خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همانگونه که پر از ظلم و جور شده است".
این روایت ثابت میکند که حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) از نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و غیبت طولانی خواهد داشت که در این دوران عدهای به خاطر عدم ایمان به گفتههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دین خود خارج و گمراه میشوند. حضرت مهدی (علیهالسّلام) در چنین دورانی ظهور خواهند کرد. همچنین این روایت ثابت میکند که حضرت مهدی (علیهالسّلام) از نظر
اخلاق و سیرت شبیهترین فرد به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. این مساله میتواند در پاسخ به شبهه وهابیت که مدعی هسند آن حضرت در زمان ظهور خونریزی زیادی خواهد کرد، کاربرد زیادی دارد. اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خونریزی کرده است، حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز خواهد کرد؛ پس اشکالی ندارد و او پیرو سنت جدش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و اگر رسول خدا چنین نکرده است، حضرت مهدی نیز نخواهد کرد.
• علی
بن الحسین
بن بابویه؛ او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او میگوید: "شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم...".
شیخ طوسی او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه میداند: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت: "کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
• سعد
بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: "شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها...".
شیخ طوسی نیز میگوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: "جلیل القدر، ثقة".
• محمد
بن الحسین ابیالخطاب؛ نجاشی میگوید: وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است: "جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته...".
شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد میکند: "کوفی، ثقة".
•
حسن بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
•
داود بن الحصین؛ نجاشی او را ثقه میداند: "داود
بن حصین الاسدی: مولاهم، کوفی، ثقة".
• ابوبصیر اسدی؛ او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او مینویسد: "یحیی
بن القاسم، ابو بصیر الاسدی، وقیل ابو محمد: ثقة، وجیه...؛یحیی
بن قاسم، ابوبصیر اسدی و گفته شده ابومحمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است".
شیخ کلینی با سند صحیح از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که حضرت مهدی دارای دو غیب خواهد بود:
"مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اِسْحَاقَ
بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ اِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ الْاُخْرَی طَوِیلَةٌ الْغَیْبَةُ الْاُولَی لَا یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا اِلَّا خَاصَّةُ شِیعَتِهِ وَ الْاُخْرَی لَا یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا اِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِیهِ؛ برای قائم (علیهالسّلام) دو غیبت است که یکی کوتاه و دیگری طولانی خواهد بود. در غیبت اول کسی جایگاه او را نمیداند؛ مگر شیعیان خاص آن حضرت و در غیب دیگر کسی جایگاهش را نمیداند؛ مگر خادمان خاص ایشان".
• محمد
بن یحیی العطار؛ نجاشی میگوید: "او بزرگ شیعیان در زمان خود، شخصیت برجسته آنان بود و مورد اعتماد و اطمینان است. از وی احادیث بسیاری نقل شده است؛ شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث...".
• محمد
بن الحسین ابیالخطاب؛ نجاشی میگوید: وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است: "جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته...".
شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد میکند: "کوفی، ثقة".
• حسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• اسحاق
بن عمار
بن حیان الساباطی الصیرفی؛ شیخ طوسی او را ثقه دانسته است: "اسحاق
بن عمار، ثقة، له کتاب".
دسته هشتم: وظایف شیعیان در
دروان غیبت.
شیخ کلینی با دو سند صحیح نقل میکند که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
"عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ اَبِی اَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقُولُ اِنْ بَلَغَکُمْ عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ غَیْبَةٌ فَلَا تُنْکِرُوهَا؛ اگر از صاحب این امر (امام شما) خبر غیبتش رسید، او را انکار نکنید".
این روایت با اندک تفاوت در سند، در جای دیگر
اصول کافی نیز نقل شده است:
"عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ
بْنِ الْحَکَمِ عَنْ اَبِی اَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقُولُ اِنْ بَلَغَکُمْ عَنْ صَاحِبِکُمْ غَیْبَةٌ فَلَا تُنْکِرُوهَا".
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ نجاشی در باره او میگوید: "علی
بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بن هاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: "ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
• محمد
بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: "وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: وی مطمئنترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است: "و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، و انسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
• مقصود از «عدة من اصحابنا» در این سند: «علی
بن ابراهیم و علی
بن محمد
بن عبدالله ابن اذینة و احمد
بن عبدالله
بن امیة و علی
بن الحسن» هستند که در مطمئن و مورد اعتماد بودن هیچ یک از آنها تردیدی نیست و دستکم وثاقت علی
بن ابراهیم در همین جا بررسی شده است.
• احمد
بن محمد
بن عیسی الاشعری؛ وی از بزرگان قم و دارای منزلتی عظیم در میان آنان بود. شیخ طوسی میگوید: "شیخ قم، ووجیهها، وفقیهها".
• علی
بن الحکم الانباری؛ شیخ طوسی او را مورد اعتماد و گرانقدر معرفی کرده است: "علی
بن الحکم الکوفی، ثقة، جلیل القدر".
• اَبواَیُّوبَ الْخَزَّازِ؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و دارای مقام بلند در نزد شیعیان بود: "ابراهیم
بن عیسی ابو ایوب الخراز و قیل ابراهیم
بن عثمان، روی عن ابی عبدالله وابی الحسن علیهما السلام، ذکر ذلک ابو العباس فی کتابه، ثقة، کبیر المنزلة له کتاب نوادر کثیر الرواة".
شیخ طوسی نیز میگوید که او مورد اعتماد است: "ابراهیم
بن عثمان، المکنی بابی ایوب، الخزاز الکوفی، ثقة. له اصل".
• محمد
بن مسلم
بن ریاح؛ نجاشی میگوید: او در میان شیعیان کوفه قدر و منزلت داشت. فقیهی باتقوا و از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) است. او از این دو امام بزرگوار روایات زیادی نقل کرده و از مورد اعتمادترین و مطمئنترین افراد به شمار میرود: "وجه اصحابنا بالکوفة، فقیه، ورع، صحب ابا جعفر وابا عبدالله علیهما السلام، وروی عنهما، وکان من اوثق الناس".
امام صادق (علیهالسّلام) به عبدالله
بن سنان و ابوعلی فرمودند، در زمان غیبت، به روایاتی که از ائمه به دستتان رسیده عمل کنید:
"مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ
بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ عَلِیِّ
بْنِ مَهْزِیَارَ، عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ حَمَّادِ
بْنِ عِیسَی، عَنْ اِسْحَاقَ
بْنِ جَرِیرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: دَخَلْتُ اَنَا وَ اَبِی عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: فَکَیْفَ اَنْتُمْ اِذَا صِرْتُمْ فِی حَالٍ لَا تَرَوْنَ فِیهَا اِمَامَ هُدًی؟ وَ لَا عَلَماً یُرَی؟ وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا اِلَّا مَنْ دَعَا دُعَاءَ الْغَرِیقِ؟ فَقَالَ لَهُ اَبِی: اِذَا وَقَعَ هَذَا لَیْلًا فَکَیْفَ نَصْنَعُ؟ فَقَالَ: اَمَّا اَنْتَ فَلَا تُدْرِکُهُ، فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ، فَتَمَسَّکُوا بِمَا فِی اَیْدِیکُمْ، حَتَّی یَتَّضِحَ لَکُمُ الْاَمْرُ؛
عبدالله بن سنان گوید: من و ابوعلی بر امام صادق (علیهالسّلام) وارد شدیم؛ پس آن حضرت فرمود: چگونه خواهید بود آن هنگام که زندگی شما بگذرد؛ اما امام هدایتگر و پرچم نبینید. در این زمان کسی نجات نیابد مگر این که
دعای غریق بخواند؟ پدرم عرض کرد: اگر این وضعیت ظلمانی اتفاق بیفتد، چه کار کنیم؟ آن حضرت فرمود: اما تو آن زمان را درک نخواهی کرد، اگر چنین شد؛ به آن چه در دست شما است تمسک کنید (به آن چه از ائمه قبل آموختهاید، عمل کنید) تا این که وضعیت برای شما واضح شود".
• محمد
بن الحسن
بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت: "کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
•
عباس بن معروف؛ نجاشی میگوید که او اهل قم و مورد اعتماد بوده است: "ابو الفضل مولی جعفر
بن عمران
بن عبدالله الاشعری، قمی، ثقة".
شیخ طوسی میگوید که خود او مورد اعتماد و روایتش صحیح است: "العباس
بن معروف، قمی، ثقة صحیح، مولی جعفر
بن عمران
بن عبدالله الاشعری".
•
علی بن مهزیار؛ مرحوم نجاشی میگوید که وکیل امام جواد (علیهالسّلام) بود و نزد آن حضرت جایگاه ویژهای داشت. همچنین در نقل روایت مورد اعتماد است و هیچ اشکالی نمیتوان به او گرفت، اعتقادش صحیح است و کتابهای مشهوری نوشته است: "علی
بن مهزیار الاهوازی ابو الحسن دورقی الاصل، مولی... و روی عن الرضا و ابیجعفر علیهما السلام، و اختص بابی جعفر الثانی علیهالسلام و توکل له و عظم محله منه، و کذلک ابو الحسن الثالث (علیهالسّلام) و توکللهم فی بعض النواحی، و خرجت الی الشیعة فیه توقیعات بکل خیر، و کان ثقة فیروایته لا یطعن علیه، صحیحا اعتقاده. و صنف الکتب المشهورة".
شیخ طوسی میگوید: "او بسیار گرانقدر بود، روایات زیادی نقل کرد و مورد اعتماد است؛ علی
بن مهزیار الاهوازی رحمه الله، جلیل القدر، واسع الروایة، ثقة، له ثلاثة وثلاثون کتابا".
• حسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
•
حماد بن عیسی؛ وی از بزرگان شیعه در
نقل حدیث، مورد اعتماد و بسیار صادق است. نجاشی از او با عنوان: "و کان ثقة فی حدیثه، صدوقا" یاد کرده است.
شیخ طوسی نیز او را مورد اعتماد دانسته است: "ثقة".
• اسحاق
بن جریر؛ نجاشی او را مورد اعتماد دانسته است: "اسحاق
بن جریر
بن یزید
بن جریر
بن عبدالله البجلی، ابو یعقوب، ثقة".
• عبدالله
بن سنان؛ نجاشی در باره او میگوید: وی اهل کوفه و از علمای مورد اطمینان ما شیعیان و بسیار گرامی است و هیچ عیبی از آن نمیتوان جست... بسیاری از علمای ما از وی روایاتی نقل کردهاند؛ زیرا نزد بزرگان شیعه، مردی بزرگ و مورد اطمینان به شمار میرود: "کوفی، ثقة، من اصحابنا، جلیل لا یطعن علیه فی شئ.... روی هذه الکتب عنه جماعات من اصحابنا لعظمه فی الطائفة، وثقته وجلالته".
شیخ طوسی میگوید: "عبدالله
بن سنان مردی مورد اعتماد است؛ عبدالله
بن سنان، ثقة له کتاب".
امام صادق (علیهالسّلام) به
حمران بن اعین فرمودند: امامت را بشناس اگر شناختی، تقدم و تاخیر ظهورش به تو ضرری نمیرساند و مثل کسی هستی که در خیمه حضرت با آن حضرت باشد:
"حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی یَحْیَی
بْنُ زَکَرِیَّا
بْنِ شَیْبَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ سَیْفِ
بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حُمْرَانَ
بْنِ اَعْیَنَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: اعْرِفْ اِمَامَکَ فَاِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْاَمْرُ اَمْ تَاَخَّرَ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ»
فَمَنْ عَرَفَ اِمَامَهُ کَانَ کَمَنْ هُوَ فِی فُسْطَاطِ الْقَائِمِ علیه السلام؛ امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: امامت را بشناس؛ زیرا زمانی که امامت را شناختی، جلو افتادن و یا به تاخیر افتادن این امر ضرری به تو نمیزند. به درستی که خداوند فرموده است: «روزی که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم» پس کسی که امامش را بشناسد؛ همانند کسی است که با قائم (علیهالسّلام) در خیمهاش باشد".
• احمد
بن محمد
بن سعید؛ نجاشی در باره او میگوید: "هذا رجل جلیل فی اصحاب الحدیث، مشهور بالحفظ، و الحکایات تختلف عنه فی الحفظ و عظمه، و کان کوفیا زیدیا جارودیا علی ذلک حتی مات، و ذکره اصحابنا لاختلاطه بهم و مداخلته ایاهم و عظم محله وثقته و امانته؛ این شخص نزد اصحاب حدیث قدر و منزلت داشت، در حفظ مشهور بود، خبرهای زیادی در باره حفظ و عظمت او نقل شده است. اهل کوفه و پیرو
فرقه جارودیه از
مذهب زیدیه بود و تا آخر عمر بر این
مذهب ماند. شیعیان از او به خاطر این که زیاد با آنها رفت و آمد داشت و همچنین به خاطر جایگاه بزرگ او، مورد اعتماد و امانتداریش، از او یاد کردهاند".
شیخ طوسی میگوید: "و امره فی الثقة والجلالة وعظم الحفظ اشهر من ان یذکر؛ وضیعت او در وثاقت و جلالت، و حافظه قوی، مشهورتر از آن است که ذکر شود".
• یحیی
بن زکریا
بن شیبان؛ نجاشی میگوید که او بزرگ، مورد اعتماد و بسیار راستگو بود و نمیتوان به او اشکالی وارد کرد: "الشیخ، الثقة، الصدوق، لا یطعن علیه".
• علی
بن سیف
بن عمیرة؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد است: "علی
بن سیف
بن عمیرة النخعی ابو الحسین کوفی، مولی، ثقة".
• سیف
بن عمیرة؛ شیخ طوسی او را توثیق کرده است: "ثقة، کوفی نخعی عربی".
•
حمران بن اعین؛ روایات فراوانی در کتابهای شیعه در باره جلالت و عظمت حمران ابن اعین نقل شده است که
حضرت آیتالله العظمی خوئی پس از نقل آنها میگوید: "و هذه الروایات و ان کانت اکثرها ضعیفة السند الا ان فی المعتبرة منها کفایة فی اثبات جلالة حمران، و قد تقدم فی ترجمة اویس القرنی حدیث اسباط ابن سالم عن ابی الحسن موسی علیه السلام، ان حمران
بن اعین، من حواری محمد
بن علی وجعفر
بن محمد (علیهمالسّلام)؛ این روایت اگر چه اکثر آنها ضعیف هستند؛ ولی روایات معتبری نیز در این میان وجود دارد که برای اثبات جلالت و عظمت او کفایت میکند. در ترجمه
اویس قرنی حدیث اسباط
بن سالم گذشت که امام کاظم (علیهالسّلام) فرمود: حمران
بن اعین از حواری (اصحاب خاص) امام باقر و امام صادق (علیهالسّلام) بوده است".
بنابراین در وثاقت او شکی نیست.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین مینویسد:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ
بْنِ اَحْمَدَ
بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ مُحَمَّدِ
بْنِ عِیسَی ومُحَمَّدُ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ
والْهَیْثَمُ بْنُ اَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیُّ عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ السَّرَّادِ عَنْ عَلِیِّ
بْنِ رِئَابٍ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اِنَّ اَقْرَبَ النَّاسِ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ واَعْلَمَهُمْ بِهِ واَرْاَفَهُمْ بِالنَّاسِ مُحَمَّدٌ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) والْاَئِمَّةُ (علیهالسّلام) فَادْخُلُوا اَیْنَ دَخَلُوا وفَارِقُوا مَنْ فَارَقُوا. ـ عَنَی بِذَلِکَ حُسَیْناً ووُلْدَهُ (علیهمالسّلام) ـ فَاِنَّ الْحَقَّ فِیهِمْ وهُمُ الْاَوْصِیَاءُ ومِنْهُمُ الْاَئِمَّةُ فَاَیْنَمَا رَاَیْتُمُوهُمْ فَاتَّبِعُوهُمْ واِنْ اَصْبَحْتُمْ یَوْماً لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ اَحَداً فَاسْتَغِیثُوا بِاللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وانْظُرُوا السُّنَّةَ الَّتِی کُنْتُمْ عَلَیْهَا واتَّبِعُوهَا واَحِبُّوا مَنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ واَبْغِضُوا مَنْ کُنْتُمْ تُبْغِضُونَ فَمَا اَسْرَعَ مَا یَاْتِیکُمُ الْفَرَجُ؛ ابو حمزه ثمالی گفت: شنیدم امام باقر (علیهالسّلام) میفرمود: به راستی نزدیکترین مردم به خدای (عزّوجلّ) و داناترشان به او و آشناترین آنان نسبت به مردم، محمد و ائمه (صلواتاللَّهعلیهم) هستند. پس هر جا که آنها وارد شدند، شما نیز وارد شوید و آنها از هر کس که جدا شدند شما هم جدا شوید ـ مقصود امام حسین (علیهالسّلام) است و فرزندانش ـ زیرا که حق با آنها است. چه اوصیای خوبی هستند! و امامان امت از آنها هستند. هر کجا آنها را دیدید از آنها پیروی کنید. اگر روزی شد که هیچ کسی از آنها را ندیدید؛ پس از خدای (عزّوجلّ) طلب یاری کنید و از همان روشی که داشتید، پیروی کنید. کسانی را که دوست داشتید، دوست بدارید و با کسانی که آنها را دشمن میداشتید، همچنان دشمن باشید. در این صورت به زودی فرج شما سرخواهد رسید".
در این روایت امام دورانی را پیشبینی میکند که شیعیان امام خود را نخواهند دید و میفرماید که در این دوران
شیعه وظیفه دارد به روش گذشته خود که از ائمه گذشته یاد گرفتهاند عمل نمایند و ...
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید که او بزرگ مردم قم، فقیه باسابقه و پیشکسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجستهای دارد: "شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین ...".
شیخ طوسی میگوید که وی عالم گرانقدر، آگاه به علم رجال و در فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: "جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت: "کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
• محمد
بن الحسین ابیالخطاب؛ نجاشی میگوید: وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است: "جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته ...".
شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد میکند: "کوفی، ثقة".
• حسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
•
علی بن رئاب؛ شیخ طوسی میگوید: علی
بن رئاب اهل کوفه و کتاب او یکی از اصول (چهارصدگانه حدیث شیعه در زمان ائمه) بود. وی بسیار گرانقدر و مورد اعتماد بود: "علی
بن رئاب الکوفی: له اصل کبیر، وهو ثقة جلیل القدر".
•
ابو حمزة الثمالی؛ ثابت
بن دینار یا ثابت ابی صفیه، مشهور به ابو حمزه ثمالی، از یاران خاص
امام سجاد (علیهالسّلام) بود و توسط بزرگان شیعه توثیق شده است. شیخ طوسی گفته است که او مورد اعتماد بود: "ثقة".
نجاشی در باره او مینویسد: "وی از اهالی کوفه و مورد اعتماد است. از شیعیان برگزیده، تایید شده و مورد اعتماد آنان در نقل روایت به شمار میرود؛ کوفی، ثقة... وکان من خیار اصحابنا وثقاتهم، ومعتمدیهم، فی الروایة والحدیث".
شیخ صدوق نیز در مشیخه کتاب
من لایحضره الفقیه در توصیف او مینویسد: "و هو ثقة، عدل".
امام صادق (علیهالسّلام) به
زاره توصیه فرمود که در زمان غیبت بر اعتقاداتیکه دارید استوار بمانید:
"عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ، عَنْ اَیُّوبَ
بْنِ نُوحٍ، عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ جَمِیلِ
بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَاْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمَامُهُمْ. فَقُلْتُ لَهُ: مَا یَصْنَعُ النَّاسُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ؟ قَالَ: یَتَمَسَّکُونَ بِالْاَمْرِ الَّذِی هُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ؛ زمانی بر مردم خواهد گذشت که امام آنها غائب میشود. سؤال کردم، وظیفه مردم در آن زمان چیست؟ فرمود: بر همان طریقهای که دارند بمانند تا مطلب بر آنها روشن شود".
• عَبْدِاللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و چهره سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در فهرست و رجالش توثیق کرده است: "علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• ایوب
بن نوح؛ مرحوم نجاشی میگوید که او وکیل امام جواد و امام هادی (علیهماالسّلام) بوده و در نزد آن دو امام همان جایگاه بلندی داشت، امین و بسیار باتقوا بود، زیاد
عبادت میکرد و در نقل روایت مورد اعتماد بود: "کان وکیلا لابی الحسن و ابی محمد علیهما السلام، عظیم المنزلة عندهما، مامونا، وکان شدید الورع، کثیر العبادة، ثقة فی روایاته".
شیخ طوسی نیز او را توثیق کرده است: "ایوب
بن نوح
بن دراج، ثقة".
• محمد
بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است: "جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: "وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است؛ وکان من اوثق الناس عند الخاصة والعامة، وانسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
•
جمیل بن دراج؛ نجاشی به نقل ابن فضال مینویسد که او بزرگ و چهره سرشناس شیعیان و مورد اعتماد بود: "و قال ابنفضال: ابومحمد شیخنا و وجه الطائفة، ثقة".
شیخ طوسی نیز او را توثیق کرده است: "جمیل
بن دراج. له اصل - وهو ثقة".
• زرارة
بن اعین؛ نجاشی میگوید که او بزرگ شیعیان در زمان خود، با سابقه و پیشکسوت آنان، قاری،
فقیه،
متکلم، شاعر و ادیب بود... و در نقل احادیث بسیار راستگو بود: "شیخ اصحابنا فی زمانه ومتقدمهم، وکان قارئا فقیها متکلما شاعرا ادیبا... صادقا فیما یرویه".
این روایت را شیخ صدوق چنین نقل میکند:
"حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ جَمِیعاً عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدِ
بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَاَرْضَی مَا یَکُونُ عَنْهُ اِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ فَلَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَحُجِبَ عَنْهُمْ فَلَمْ یَعْلَمُوا بِمَکَانِهِ وَهُمْ فِی ذَلِکَ یَعْلَمُونَ اَنَّهُ لَا تَبْطُلُ حُجَجُ اللَّهِ وَلَا بَیِّنَاتُهُ فَعِنْدَهَا فَلْیَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَمَسَاءً وَاِنَّ اَشَدَّ مَا یَکُونُ غَضَباً عَلَی اَعْدَائِهِ اِذَا اَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ فَلَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَقَدْ عَلِمَ اَنَّ اَوْلِیَاءَهُ لَا یَرْتَابُونَ وَلَوْ عَلِمَ اَنَّهُمْ یَرْتَابُونَ مَا اَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَیْنٍ؛ حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمود: بهترین زمانی که خداوند به بندگانش نزدیک و از آنها خشنود است، هنگامی است که مردم حجت خدا را از دست بدهند؛ و او برای آنها آشکار نشود و از نظر آنها غائب گردد، و آنها ندانند جای او کجاست. با این حال این بندگان میدانند که حجتهای الهی و نشانههای او، از میان نرفته است. در آن موقع صبح و شام منتظر فرج و ظهور باشید. سختترین زمانی که خداوند بر دشمنانش غضب میکند، هنگامی است، که خداوند حجت خود را از میان آنها بیرون ببرد و برای آنها آشکار نکند، و این در موقعی است که خداوند میداند دوستانش (در باره حجت خدا) تردید ندارند، و اگر بداند که در بودن و نبودن وی شک دارند به مقدار یک چشم بهم زدن او را غائب نمیکند!".
• علی
بن الحسین
بن بابویه؛ او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او میگوید: "شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم...".
شیخ طوسی او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه میداند: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید که او بزرگ مردم قم، فقیه باسابقه و پیشکسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجستهای دارد: "شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید که وی عالمی گرانقدر، آگاه به علم رجال و در فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: "جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• احمد
بن محمد
بن عیسی الاشعری؛ وی از بزرگان قم و دارای منزلتی عظیم در میان آنان بود. شیخ طوسی میگوید: "شیخ قم، و وجیهها، و فقیهها".
• الحسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• محمد
بن علی
بن النعمان الاحول؛ شیخ طوسی در باره ایشان مینویسد: "یلقب عندنا مؤمن الطاق، و یلقبه المخالفون بشیطان الطاق، و هو من اصحاب الامام جعفر الصادق (علیهالسّلام) و کان ثقة، متکلما، حاذقا، حاضر الجواب؛ ما محمد
بن علی
بن نعمان الاحول به نام «
مؤمن الطاق» میشناسیم؛ اما مخالفان او لقب «شیطان الطاق» را به وی دادهاند. او از اصحاب و یاران امام جعفر صادق (علیهالسّلام) و مورد اعتماد بود. وی سخنور، زیرک بود و برای هر سؤالی یک پاسخ سریع و آماده داشت".
دسته نهم: تاویل آیات در باره حضرت مهدی (علیهالسلام).
امام صادق (علیهالسّلام) در ذیل آیه «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً اِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ»
میفرماید که آیت منتظره، حضرت قائم (علیهالسّلام) است:
"حَدَّثَنَا اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حدثنا سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحُسَیْنِ
بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِیِّ
بْنِ رِئَابٍ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، اَنَّهُ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً اِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ». فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الْآیَاتُ هُمُ الْاَئِمَّةُ، وَالْآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ نَفْساً اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِیَامِهِ بِالسَّیْفِ، وَاِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَ مِنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ؛ علیّ
بن رئاب از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کند که در
تاویل این آیه قرآن: «اما آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمانآوردن افرادی که قبلًا ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام ندادهاند، سودی به حالشان نخواهد داشت»
فرمود: آیات عبارت از ائمّه هستند و آیه منتظره قائم (علیهالسّلام) است، و در آن روز ایمان کسی که پیش از قیام او با شمشیر ایمان نیاورده باشد سودی ندارد، گرچه به پدرانش ایمان آورده باشد".
این روایت از
امام موسی بن جعفر در تفسیر آیه «وَاَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً»
بیان شده است:
"حَدَّثَنَا اَحْمَدُ
بْنُ زِیَادِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ
بْنُ اِبْرَاهِیمَ
بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی اَحْمَدَ مُحَمَّدِ
بْنِ زِیَادٍ الْاَزْدِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ سَیِّدِی مُوسَی
بْنَ جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ «وَاَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»
فَقَالَ علیه السلام: النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْاِمَامُ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِنَةُ الْاِمَامُ الْغَائِبُ فَقُلْتُ لَهُ وَیَکُونُ فِی الْاَئِمَّةِ مَنْ یَغِیبُ قَالَ نَعَمْ یَغِیبُ عَنْ اَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَلَا یَغِیبُ عَنْقُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ وَهُوَ الثَّانِی عَشَرَ مِنَّا یُسَهِّلُ اللَّهُ لَهُ کُلَّ عَسِیرٍ وَیُذَلِّلُ لَهُ کُلَّ صَعْبٍ وَیُظْهِرُ لَهُ کُنُوزَ الْاَرْضِ وَیُقَرِّبُ لَهُ کُلَّ بَعِیدٍ وَیُبِیرُ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَیُهْلِکُ عَلَی یَدِهِ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَةِ الْاِمَاءِ الَّذِی تَخْفَی عَلَی النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَلَا یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَیَمْلَاَ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً؛ محمّد
بن زیاد ازدیّ گوید: از سرور خود موسی
بن جعفر (علیهماالسّلام) از تفسیر این کلام الهی پرسیدم: «و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است» فرمود: نعمت ظاهری امام ظاهر و نعمت باطنی امام غائب است، گفتم: آیا در میان ائمه کسی هست که غائب شود؟ فرمود: آری، شخص او از دیدگان مردم غایب میشود امّا یاد او از قلوب مؤمنین نمیرود و او دوازدهمین فرد از ما امامان است، خداوند برای او هر امر سختی را آسان و هر امر دشواری را هموار سازد و گنجهای زمین را برایش آشکار کند و هر دوری را برای وی نزدیک سازد و به توسّط وی تمامی جبّاران لجوج را نابود کند و هر شیطان سرکشی را به دست او هلاک میکند، او فرزند سرور کنیزان است کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست تا آنگاه که خدای تعالی او را ظاهر ساخته و زمین را پر از عدل و داد نماید؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد".
• احمد
بن زیاد
بن جعفر همدانی؛ نخستین راوی در سند روایت
احمد بن زیاد همدانی استاد شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است. وی در باره استادش میگوید: "او شخصی مورد اعتماد، متدین و فاضل بود. رحمت و رضوان خداوند بر او باد؛ وکان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) و رضوانه".
• علی
بن ابراهیم
بن هاشم؛ نجاشی در باره او میگوید: "علی
بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب".
• ابراهیم
بن هاشم؛ سید
بن طاووس در سندی که ابراهیم
بنهاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: "ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
این جمله به روشنی ثابت میکند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشتهاند.
• اَبِیاَحْمَدَ مُحَمَّدِ
بْنِ زِیَادٍ الْاَزْدِیِّ (محمد
بن ابیعمیر): وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است: "جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: وی مطمئنترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است: "و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، و انسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
دسته دهم: شباهت امام زمان (علیهالسّلام) به پیامبران.
وجود چهار سنت انبیاء (علیهمالسّلام) در حضرت صاحب الامر (علیهالسلام):
"حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ عِیسَی عَنْ سُلَیْمَانَ
بْنِ دَاوُدَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ فِی صَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ اَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ اَرْبَعَةِ اَنْبِیَاءَ (علیهمالسّلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَی وَسُنَّةٌ مِنْ
عِیسَی وَسُنَّةٌ مِنْ یُوسُفَ وَسُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآهل فَاَمَّا مِنْ مُوسَی فَخَائِفٌ یَتَرَقَّبُ وَاَمَّا مِنْ یُوسُفُ فَالْحَبْسُ وَاَمَّا مِنْ
عِیسَی فَیُقَالُ اِنَّهُ مَاتَ وَلَمْ یَمُتْ وَاَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَالسَّیْفُ. حدثنا احمد
بن زیاد الهمدانی رضی الله عنه قال حدثنا علی
بن ابراهیم
بنهاشم عن محمد
بن عیسی عن سلیمان
بن داود عن ابی بصیر عن ابی جعفر ع بمثل ذلک؛ امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: صاحب این امر چهار سنت از سنتهای انبیاء را دارد: سنتی از
موسی، سنتی از
عیسی، سنتی از
یوسف و سنتی از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). اما سنت آن حضرت از موسی (علیهالسّلام) این است که میترسد و هر لحظه منتظر حادثهای است. اما سنت یوسف (علیهالسّلام) این است که او حبس میشود، اما سنتی از
عیسی (علیهالسّلام) این است که میگویند او مرده است؛ در حالی که نمرده است؛ اما سنتی از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این است که او با شمشیر قیام خواهد کرد".
• علی
بن الحسین
بن بابویه؛ او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او میگوید: "شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم...".
شیخ طوسی او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه میداند: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید که او بزرگ مردم قم، فقیه باسابقه و پیشکسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجستهای دارد: "شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید که وی عالم گرانقدر، آگاه به علم رجال و در فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: "جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و چهره سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• محمد
بن عیسی بن عبید
بن یقطین؛ نجاشی میگوید که او از بزرگان شیعه وگرانقدر بود. مورد اعتماد است و شخصیت برجستهای داشت. و روایات زیادی از وی نقل شده است. تالیفات خوبی نیز دارد: "ابو جعفر: جلیل فی اصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف".
•
سلیمان بن داود المنقری؛ مرحوم نجاشی میگوید که گروهی از شیعیان از او روایت نقل کرده است، از اصحاب امام باقر (علیهالسّلام) و ثقه است: "روی عن جماعة اصحابنا من اصحاب جعفر
بن محمد (علیهالسّلام)، وکان ثقة".
• ابوبصیر اسدی؛ او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او مینویسد: "یحیی
بن القاسم، ابو بصیر الاسدی، وقیل ابو محمد: ثقة، وجیه...؛ یحیی
بن قاسم، ابوبصیر اسدی یا به عبارت دیگر ابومحمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است".
دسته یازدهم: روایتی درباره حرمت تعیین وقت ظهور.
ابن بابویه قمی متوفای۳۲۹هـ، در کتاب الامامة و التبصرة من الحیرة، روایتی نقل نموده به این مضمون که، تعیین کنندگان وقت ظهور دروغگویند.
"مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَحْمَدَ، عَنْ صَفْوَانَ
بْنِ یَحْیَی، عَنْ اَبِی اَیُّوبَ الْخَزَّازِ، عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ، اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مِهْزَمٌ، فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، اَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْاَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُهُ، مَتَی هُوَ؟ قَالَ: یَا مِهْزَمُ، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ، وَ اِلَیْنَا یَصِیرُونَ؛
محمد بن مسلم میگوید که نزد امام صادق (علیهالسّلام) بود که شخصی به نام مهزم وارد شد و گفت: فدایت شوم! به من خبر بده که این امری که ما منتظر او هستیم، چه زمانی اتفاق میافتد؟ فرمود: ای مهزم! کسی که وقت تعین کند، دروغگو است، کسی که شتابزدگی کند، هلاک خواهند شد؛ اما کسانی که تسلیم باشند نجات پیدا میکنند و به سوی ما بازمیگردند".
• محمد
بن احمد
بن یحیی
بن عمران؛ نجاشی میگوید که او در نقل حدیث مورد اعتماد بوده است: "کان ثقة فی الحدیث".
•
صفوان بن یحیی، نجاشی میگوید: وی اهل کوفه و بسیار مورد اعتماد است و شخصیت برجستهای دارد: "کوفی، ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید: مطمئنترین فرد در دوران خود در میان عالمان حدیث و از همه آنها عابد تر بود: "اوثق اهل زمانه عند اهل الحدیث و اعبدهم".
•
ابراهیم بن عیسی ابوایوب، (ابراهیم
بن عثمان)، (ابراهیم
بن الخزاز ابوایوب)؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و با منزلت بزرگ بود: "ثقة، کبیر المنزلة، له کتاب نوادر، کثیر الرواة عنه".
شیخ طوسی نیز او را توثیق کرده است: "ابراهیم
بن عثمان، المکنی بابی ایوب، الخزاز الکوفی، ثقة. له اصل".
•
محمد بن مسلم بن ریاح؛ نجاشی میگوید: او در میان شیعیان کوفه قدر و منزلت داشت. فقیهی باتقوا و از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) است. او از این دو امام بزرگوار روایات زیادی نقل کرده و از مورد اعتمادترین و مطمئنترین افراد به شمار میرود: "وجه اصحابنا بالکوفة، فقیه، ورع، صحب ابا جعفر وابا عبدالله علیهما السلام، وروی عنهما، وکان من اوثق الناس".
دسته دوازدهم:
حرمت نام بردن آن حضرت در زمان غیبت.
شیخ کلینی در کتاب شریف کافی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت نقل نموده است، درباره حرمت نام بردن آن حضرت در زمان غیبت:
"مُحَمَّدُ
بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ لَا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ اِلَّا کَافِرٌ؛ علی
بن رئاب از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: هچ کس صاحب این امر را به نامش صدا نمیزند؛ مگر کسی که کافر است".
• محمد
بن یحیی العطار؛ نجاشی میگوید: "او بزرگ شیعیان در زمان خود، شخصیت برجسته آنان بود و مورد اعتماد و اطمینان است. از وی احادیث بسیاری نقل شده است؛ شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث...".
• محمد
بن الحسین ابیالخطاب؛ نجاشی میگوید: "وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است؛ جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته...".
شیخ طوسی نیز او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد میکند: "کوفی، ثقة".
• الحسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• علی
بن رئاب؛ شیخ طوسی میگوید که مورد اعتماد و گرانقدر بود: "له اصل کبیر، وهو ثقة جلیل القدر".
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین در روایتی از امام هشتم (علیهالسلام) مینویسد:
"حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدِ
بْنِ مَالِکٍ عَنْ عَلِیِّ
بْنِ الْحَسَنِ
بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الرَّیَّانِ
بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا (علیهالسّلام) عَنِ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) فَقَالَ: لَا یُرَی جِسْمُهُ وَ لَا یُسَمَّی بِاسْمِهِ".
• علی
بن الحسین
بن بابویه؛ او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او میگوید: "شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، وثقتهم...".
شیخ طوسی او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه میداند: "کان فقیها، جلیلا، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید که او بزرگ مردم قم، فقیه باسابقه و پیشکسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجستهای دارد: "شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید که وی عالم گرانقدر، آگاه به علم رجال و در فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: "جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• سعد
بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: "شیخ هذه الطائفة و فقیهها و وجهها...".
شیخ طوسی نیز میگوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: "جلیل القدر، ثقة".
• جعفر
بن محمد
بن مالک فزاری؛ اما در رابطه با جعفربن محمد
بن مالک باید گفت که در باره او بین علمای رجال اختلاف وجود دارد،
نجاشی و
ابن غضائری وی را تضعیف کردهاند؛ اما شیخ طوسی در باره او مینویسد: "جعفر
بن محمد
بن مالک، کوفی، ثقة".
ابوالقاسم کوفی متوفای ۳۵۲ هـ، در کتاب
الاستغاثه، وی را این گونه توثیق میکند: "حدثنا جماعة من مشایخنا الثقاة منهم جعفر
بن محمد
بن مالک الکوفی...".
البته تضعیف نجاشی و ابن غضائری در مقابل توثیق شیخ طوسی ارزشی ندارد؛ زیرا تضعیفات این دو بزرگوار به خاطر نقل روایاتی بوده است که در آن زمان از دیدگاه آنها
غلو محسوب میشده؛ در حالی که امروزه همه آنها از
ضروریات مذهب شیعه به حساب میآید. مرحوم علامه جلیل القدر، حاج
شیخ عبدالله مامقانی در
تنقیح المقال بعد از نقل تضعیفات نجاشی و ابن غضائری مینویسد: "و اقول قد نبهنا فی المقدمة فوائد عشر علی انّ جملة ممّا هو من ضروریات مذهبنا الیوم قد کان یعد فی السلف الزّمان غلوّا و علیه فرّعوا تضعیف جمع من الثقات و ظنّی انّ ما صدر فی المقام فی حقّه من الغمز و التضعیف ناش من روایته جملة من معجزات الائمة سیما معجزات ولادة القائم... و تحقیق المقال انّ الاقوی کون الرجل ثقةاعتماداً علی توثیق الشیخ....؛ در فوائد دهگانه در مقدمه کتابمان گفتیم که برخی از مسائل که امروز از ضروریات مذهب شمرده میشود درگذشته آن را غلو میدانستهاند که بر همین اساس هم جمعی از راویان مورد ثقه را تضعیف میکردهاند ومن فکر میکنم آنچه که در مورد جعفر
بن محمد مالک از ضعف و غیر آن گفته شده است ناشی از نقل او معجزات ائمه مخصوصا داستان ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) باشد.... . نتیجه این تحقیق آن است که وی بنا بر سخن شیخ طوسی ثقه است".
علامه محقق نمازی شاهرودی مینویسد: "و التحقیق ان الاقوی کون الرجل من الثقات المعتمدین اعتمادا علی توثیق الشیخ، وابی القاسم الکوفی فی کتاب الاستغاثة، والعلامة المامقانی فی رجاله؛ رای محکمتر در باره جعفر
بن محمد مالک کوفی این است که بگوئیم: بنا بر توثیق شیخ و ابوالقاسم کوفی در کتاب استغاثه و مامقانی در کتاب رجالش، ثقه و مورد اعتماد است".
• علی
بن الحسن
بن علی
بن فضال؛ نجاشی میگوید که او فقیه شیعیان در کوفه، چهره سرشناس، مورد اعتماد و آشنا به علم حدیث بود: "کان فقیه اصحابنا بالکوفة، و وجههم، و ثقتهم، و عارفهم بالحدیث، و المسموع قوله فیه".
•
ریان بن الصلت؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و بسیار راستگو بوده است: "روی عن الرضا (علیهالسلام)، کان ثقة صدوقا".
شیخ طوسی نیز میگوید که او مورد اعتماد و اصالتا اهل خراسان بوده است: "بغدادی، ثقة، خراسانی الاصل".
دسته سیزدهم: اتفاقات قبل از ظهور.
جبرئیل نخستین کسی که با حضرت مهدی (علیهالسّلام)
بیعت میکند؛ این روایت را شیخ صدوق اینگونه نقل میکند:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ
بْنِ اَحْمَدَ
بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ
بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ اَبَانِ
بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُ الْقَائِمَ (علیهالسّلام) جَبْرَئِیلُ یَنْزِلُ فِی صُورَةِ طَیْرٍ اَبْیَضَ فَیُبَایِعُهُ ثُمَّ یَضَعُ رِجْلًا عَلَی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَرِجْلًا عَلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ یُنَادِی بِصَوْتٍ طَلِقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ «اَتی اَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: نخستین کسی که با حضرت قائم (علیهالسّلام) بیعت میکند، جبرئیل است که به صورت پرنده سفید رنگ نازل میشود و با آن حضرت بیعت میکند؛ سپس یک پایش را بر
بیتاللهالحرام و پای دیگر خود را بر
بیتالمقدس میگذارد و سپس با صدای رسا که همه خلایق میشنود، فریاد میزند: فرمان خدا (برای مجازات مشرکان و مجرمان) فرا رسیده است؛ پس برای آن عجله نکنید! منزّه و برتر است خداوند از آنچه همتای او قرار میدهند".
• محمد
بن الحسن
بن ولید؛ نجاشی میگوید: "بزرگ مردم قم، فقیه و پیشکسوت آنان به شمار میرفت، وی بسیار مورد اعتماد و مطمئن بود و شخصیت برجستهای داشت؛ شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...".
شیخ طوسی میگوید: "وی گرانقدر و والامقام است، به علم رجال تسلط دارد و مورد اعتماد است. در فقه نکته سنج و آگاه و مطمئن است؛ جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة".
• محمد
بن الحسن
بن فروخ الصفار؛ نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت: "کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة".
• یعقوب
بن یزید؛ نجاشی میگوید: وی مورد اعتماد و بسیار صادق و راستگو بود: "وکان ثقة صدوقا...".
شیخ طوسی میگوید: وی روایات بسیاری نقل کرده و مورد اعتماد است: "کثیر الروایة، ثقة".
• محمد
بن ابیعمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او میگوید: "وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...".
شیخ طوسی میگوید: "وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است؛ و کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، و انسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم".
•
ابان بن عثمان الاحمر؛ مرحوم
کشی او را جزء اصحاب اجماع آورده است: "اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح من هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و اقروا لهم بالفقه، من دون اولئک الستة الذین عددناهم و سمیناهم، ستة نفر: جمیل
بن دراج. و عبدالله
بن مسکان، و عبدالله
بن بکیر، و حماد
بن عیسی، و حماد ابن عثمان، و ابان
بن عثمان؛ تمام شیعیان اجماع دارند بر تصحیح روایاتی که با سند صحیح از این افراد نقل شود و همچنین بر راستگو بودن آنها اجماع دارند...".
همین مطلب برای اثبات وثاقت او کافی است.
• ابان
بن تغلب؛ نجاشی مینویسد که او محضر سه امام (علیهالسّلام) را درک و جایگاه خاصی نزد آن بزرگواران داشته و شیعیان نیز برای او موقعیت ممتازی قائل بودند: "عظیم المنزلة فی اصحابنا، لقی علی
بن الحسین، وابا جعفر، وابا عبدالله (علیهالسّلام) وروی عنهم، وکانت له عندهم منزلة وقدم".
شیخ طوسی نیز میگوید که او جایگاه ویژه نزد شیعیان داشته و گرانقدر و محترم بوده است: "ثقة، جلیل القدر، عظیم المنزلة فی اصحابنا".
بنابر حدیثی که شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة از امام صادق (علیهالسّلام) آورده است تعداد اصحاب خاص حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) سیصد و سیزده نفر میباشد:
"وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام سَیَاْتِی فِی مَسْجِدِکُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا یَعْنِی مَسْجِدَ مَکَّةَ یَعْلَمُ اَهْلُ مَکَّةَ اَنَّهُ لَمْ یَلِدْهُمْ آبَاؤُهُمْ وَلَا اَجْدَادُهُمْ عَلَیْهِمُ السُّیُوفُ مَکْتُوبٌ عَلَی کُلِّ سَیْفٍ کَلِمَةٌ تَفْتَحُ اَلْفَ کَلِمَةٍ فَیَبْعَثُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رِیحاً فَتُنَادِی بِکُلِّ وَادٍ هَذَا الْمَهْدِیُّ یَقْضِی بِقَضَاءِ دَاوُدَ وَسُلَیْمَانَ (علیهماالسّلام) وَلَا یُرِیدُ عَلَیْهِ بَیِّنَةً؛ ابان
بن تغلب گفت: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: در همین مسجد شما یعنی در
مکه به زودی سیصد و سیزده مرد میآیند که اهل مکه بخوبی میدانند آنها را پدران و نیاکان آنان به دنیا نیاوردهاند (آنها را نمیشناسند). به دست آنها شمشیرهای است که بر هر کدام آنها کلمهای نوشته شده که هزار کلمه از آن گشوده میشود؛ پس خداوند بادی میفرستد تا هر وادی فریاد بزنند که این مهدی است و به روش
داود و
سلیمان قضاوت میکند و برای حکم خود
بینه و
شاهد نمیطلبد.
امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) صالح و بدکردار را میشناسد:
"بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اِذَا قَامَ الْقَائِمُ (علیهالسّلام) لَمْ یَقُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِ الرَّحْمَنِ اِلَّا عَرَفَهُ صَالِحٌ هُوَ اَمْ طَالِحٌ لِاَنَّ فِیهِ آیَةً لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هِیَ بِسَبِیلٍ مُقِیمٍ؛ ابان
بن تغلب از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمود ک هنگامی که قائم (علیهالسّلام) ظهور کند کسی از آفریدگان خداوند روبرویش نمیایستد؛ مگر اینکه میشناسد که او صالح است یا بدکار؛ زیرا در او نشانهای است برای هوشیاران و این نشانههای است که در راه استوار است (همگان میتوانند آن را ببینند)".
سند این روایت، همان سند روایت قبلی است که صحتش ثابت شد.
حضرت قائم (علیهالسّلام) برای حکم کردن نیازی به بینه و شاهد ندارد:
"وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام دَمَانِ فِی الْاِسْلَامِ حَلَالٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَقْضِی فِیهِمَا اَحَدٌ بِحُکْمِ اللَّهِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ- الْقَائِمَ مِنْ اَهْلِ الْبَیْتِ (علیهمالسّلام) فَیَحْکُمُ فِیهِمَا بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَا یُرِیدُ عَلَی ذَلِکَ بَیِّنَةً الزَّانِی الْمُحْصَنُ یَرْجُمُهُ وَمَانِعُ الزَّکَاةِ یَضْرِبُ رَقَبَتَهُ؛ ابان
بن تغلب گفت: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود؛ در
اسلام دو خون
مباح است که احدی به حکم خدای (عزّوجلّ) در آنها قضاوت نمیکند؛ تا این که خداوند امام قائم را برمیانگیزد و او به حکم خدای (عزّوجلّ) در آن حکم کند؛ اما بینه نمیخواهد، یکی
زانی محصن است که او را
سنگسار میکند و دیگری مانع الزکاة است که او را گردن میزند".
بعد از ظهور، امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) ساکن پشت نجف (
کوفه) میشود و
فرشتگان او را همراهی و کمک میکنند:
"وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقَائِمِ (علیهالسّلام) عَلَی ظَهْرِ النَّجَفِ فَاِذَا اسْتَوَی عَلَی ظَهْرِ النَّجَفِ رَکِبَ فَرَساً اَدْهَمَ اَبْلَقَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ شِمْرَاخٌ ثُمَّ یَنْتَفِضُ بِهِ فَرَسُهُ فَلَا یَبْقَی اَهْلُ بَلْدَةٍ اِلَّا وَهُمْ یَظُنُّونَ اَنَّهُ مَعَهُمْ فِی بِلَادِهِمْ فَاِذَا نَشَرَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انْحَطَّ اِلَیْهِ ثَلَاثَةَ عَشَرَ اَلْفَ مَلَکٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ مَلَکاً کُلُّهُمْ یَنْتَظِرُ الْقَائِمَ (علیهالسّلام) وَ هُمُ الَّذِینَ کَانُوا مَعَ نُوحٍ (علیهالسّلام) فِی السَّفِینَةِ وَالَّذِینَ کَانُوا مَعَ اِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ (علیهالسّلام) حَیْثُ اُلْقِیَ فِی النَّارِ وَ کَانُوا مَعَ
عِیسَی (علیهالسّلام) حَیْثُ رُفِعَ وَ اَرْبَعَةُ آلَافٍ مُسَوِّمِینَ وَ مُرْدِفِینَ وَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ مَلَکاً یَوْمَ بَدْرٍ وَ اَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ الَّذِینَ هَبَطُوا یُرِیدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فَصَعِدُوا فِی الِاسْتِئْذَانِ وَ هَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) فَهُمْ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَا بَیْنَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) اِلَی السَّمَاءِ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ؛ ابان
بن تغلب گفت: امام ششم فرمود: گویا میبینم که قائم (علیهالسّلام) به پشت نجف رسیده است و هنگامی که در آن جا مستقر میشود سوار اسب تیره رنگ ابلقی میشود که میان دو چشمش خط سپیدی است. سپس اسبش او را از جا بکند و هیچ شهری نماند که گمان نبرند قائم در شهرهای خودشان با آنها است و چون پرچم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برافراشد سیزده هزار و سیزده
فرشته از
آسمان براو فرود میآیند که همه منتظر هستند قائم (علیهالسّلام) چه دستوری میدهد. این فرشتگان همان فرشتگانی هستند که با
نوح (علیهالسّلام) در کشتی بودند و با
ابراهیم (علیهالسّلام) وقتی که در آتش افکنده شد همراه بودند و با
عیسی (علیهالسّلام) بودند هنگامی که بالا برده شد. و چهار هزار فرشته نشاندار به همراه سیصد و سیزده فرشته که در روز
بدر فرود آمدند و چهار هزار فرشتهای که در
زمین کربلا فرود آمدند تا به همراه
حسین بن علی (علیهالسّلام) با لشکر یزید نبرد کنند؛ اما به آنها اجازه داده نشد و به آسمان برگشتند تا کسب تکلیف کنند و پس از شهادت حسین (علیهالسّلام) دو باره به زمین کربلا فرود آمدند و پریشان و گرد آلود بالای قبر او تا روز قیامت گریه میکنند و در آسمان میان قبر حسین (علیهالسّلام) و آسمان محل رفت و آمد فرشتگان است.
امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) پرچم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در نجف به اهتزاز درمیآورد:
"وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ
بْنِ تَغْلِبَ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِیُّ قَالَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقَائِمِ (علیهالسّلام) قَدْ ظَهَرَ عَلَی نَجَفِ الْکُوفَةِ فَاِذَا ظَهَرَ عَلَی النَّجَفِ نَشَرَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ تَعَالَی وَسَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا تُهْوَی بِهَا اِلَی اَحَدٍ اِلَّا اَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَی. قَالَ قُلْتُ: اَ وَ تَکُونُ مَعَهُ اَوْ یُؤْتَی بِهَا؟ قَالَ: بلی
[۳۷۱] یُؤْتَی بِهَا یَاْتِیهِ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام؛ ابو حمزه ثمالی گفتک امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: گویا قائم را مینگرم که در کوفه پشت نجف ظهور کرده است و چون به نجف میرسد پرچم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برافرازد که عمودش از عمودهای عرش خدای تعالی است و ابزارهای دیگری دارد از نصرت خدای جل جلاله میباشد و آن را بر کسی فرود نیاورد؛ مگر آن که خدای تعالی او را نابود میسازد، ابو حمزه گفت: عرضکردم: این پرچم با او بوده است یا برای او میآوردند؟ فرمود: برای او میآورند.
جبرئیل (علیهالسّلام) آن را میآورد".
تنها تفاوت در سند این روایت با روایات قبلی، ابو حمزه ثمالی است که او نیز ثقه است:
• ابو حمزة الثمالی؛
ثابت بن دینار یا ثابت ابیصفیه، مشهور به ابو حمزه ثمالی، از یاران خاص امام سجاد (علیهالسّلام) بود و توسط بزرگان شیعه توثیق شده است. شیخ طوسی گفته است که او مورد اعتماد بود: "ثقة".
نجاشی در باره او مینویسد: "وی از اهالی کوفه و مورد اعتماد است. از شیعیان برگزیده، تایید شده و مورد اعتماد آنان در نقل روایت به شمار میرود؛ کوفی، ثقة... وکان من خیار اصحابنا وثقاتهم، ومعتمدیهم، فی الروایة والحدیث".
شیخ صدوق نیز در
مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه در توصیف او مینویسد: "وهو ثقة، عدل".
دسته چهاردهم: اتفاقات و علائم ظهور
خروج
سفیانی، کشته شدن
نفس زکیه و... . شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین مینویسد:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ مُوسَی
بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدِ
بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ
بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اِنَّ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) کَانَ یَقُولُ: اِنَّ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْاَمْرِ الْمَحْتُومِ قَالَ لِی نَعَمْ وَ اخْتِلَافُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لَهُ: کَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ النِّدَاءُ؟ قَالَ: یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ اَوَّلَ النَّهَارِ اَلَا اِنَّ الْحَقَ فِی عَلِیٍ وَ شِیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی اِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی آخِرِ النَّهَارِ اَلَا اِنَّ الْحَقَّ فِی السُّفْیَانِیِّ وَ شِیعَتِهِ فَیَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِکَ الْمُبْطِلُونَ؛ ابو حمزه ثمالی گفت: به امام ششم عرض کردم: امام باقر (علیهالسّلام) میفرمود: خروج سفیانی امر حتمی است، فرمود: آری عرض کردم: حتمی است؟ فرمود آری، اختلاف بنی عباس نیز حتمی است، کشته شدن نفس زکیه هم حتمی است، ظهور قائم هم حتمی است. عرض کردم: این نداء چگونه خواهد بود؟ فرمود: یک منادی اول روز از آسمان فریاد میزند: آگاه باشید حق با علی و شیعیان او است و در آخر همان روز
ابلیس ملعون فریاد میزند حق با سفیانی و شیعیان او است. کسانی که دنبال باطل هستند با ندای شیطان فریب میخوردند".
•
محمد بن موس المتوکل؛ سید
بن طاووس در سندی که محمد
بن موس المتوکل در سلسله آن وجود دارد، گفته: "و رواة الحدیث ثقات بالاتفاق".
همین برای اثبات وثاقت او کفایت میکند.
• عَبْدِ اللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و چهره سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• احمد
بن محمد
بن عیسی الاشعری؛ وی از بزرگان قم و دارای منزلتی عظیم در میان آنان بود. شیخ طوسی میگوید: "شیخ قم، و وجیهها، و فقیهها".
• حسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• ابوحمزة الثمالی؛ ثابت
بن دینار یا ثابت ابیصفیه، مشهور به ابوحمزه ثمالی، از یاران خاص امام سجاد (علیهالسّلام) بود و توسط بزرگان شیعه توثیق شده است. شیخ طوسی گفته است که او مورد اعتماد بود: "ثقة".
نجاشی نیز در باره او مینویسد: "وی از اهالی کوفه و مورد اعتماد است. از شیعیان برگزیده، تایید شده و مورد اعتماد آنان در نقل روایت به شمار میرود؛ کوفی، ثقة... و کان من خیار اصحابنا و ثقاتهم، و معتمدیهم، فی الروایة و الحدیث".
شیخ صدوق نیز در مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه در توصیف او مینویسد: "وهو ثقة، عدل".
قبل از ظهور مردم به گرسنگی و ... امتحان میشوند؛
ابن ابیزینب نعمانی در کتاب الغیبه مینویسد:
"حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ
بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ
بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ
بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ
بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: اِنَّ قُدَّامَ قِیَامِ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ بَلْوَی مِنَ اللَّهِ تَعَالَی لِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ وَمَا هِیَ قَالَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوالِ وَ الْاَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
قَالَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ یَعْنِی الْمُؤْمِنِینَ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوکِ بَنِی فُلَانٍ فِی آخِرِ سُلْطَانِهِمْ وَالْجُوعِ بِغَلَاءِ اَسْعَارِهِمْ وَنَقْصٍ مِنَ الْاَمْوالِ فَسَادِ التِّجَارَاتِ وَقِلَّةِ الْفَضْلِ فِیهَا وَالْاَنْفُسِ قَالَ مَوْتٌ ذَرِیعٌ وَالثَّمَراتِ قِلَّةِ رَیْعٍ مَا یُزْرَعُ وَقِلَّةِ بَرَکَةِ الثِّمَارِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ عِنْدَ ذَلِکَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) ثُمَّ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ هَذَا تَاْوِیلُهُ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ وَما یَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ؛
محمّد بن مسلم از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: همانا پیش از قیام قائم (علیهالسّلام) نشانههائی خواهد بود از جمله: آزمایش (به گرفتاری) از جانب خدای تعالی برای بندگان با ایمان. عرض کردم: آن آزمایش چیست؟ فرمود: همان فرمایش خدای عزّوجلّ است که «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامتکنندگان». آن حضرت فرمود: «حتما شما را خواهیم آزمود» یعنی مؤمنان را «به چیزی از ترس» از پادشاهان فلان خاندان در پایان سلطنتشان «و گرسنگی» با گرانی نرخهایشان. و «کاستی در مالها» منظور خراب شدن بازرگانی و کم شدن رشد و سود در آن. «و جانها» حضرت (در باره آن) فرمود: یعنی مرگ زودرس «و میوهها» کم شدن باروری آنچه کاشته میشود و کمبود برکت میوهها و محصولات مراد است، «و بردباران را بشارت ده» در هنگام خروج قائم (علیهالسّلام) به آنها بشارت بده. سپس به من فرمود: ای محمّد این
تاویل آن است، همانا خدای عزّوجلّ میفرماید: «و تاویل آن را جز خدا و پایداران در علم کسی نمیداند".
• محمد
بن ابیبکر همام؛ نجاشی میگوید که او بزرگ شیعیان و پیشتاز آنان بود، او مقام بلندی داشت و روایات زیادی نقل کرده است: "شیخ اصحابنا ومتقدمهم، له منزلة عظیمة، کثیر الحدیث".
شیخ طوسی میگوید که او گرانقد و مورداعتماد بود: "جلیل القدر، ثقة. له روایات کثیرة".
• عَبْدِاللَّهِ
بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی میگوید که او بزرگ قمیها و سرشناس آنان بود: "عبدالله
بن جعفر
بن الحسین
بن مالک
بن جامع الحمیری ابوالعباس القمی. شیخ القمیین و وجههم".
شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: "عبدالله
بن جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقة...".
"عبدالله
بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة".
• الحسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• علی
بن رئاب؛ شیخ طوسی میگوید: علی
بن رئاب اهل کوفه و کتاب او یکی از اصول (چهارصدگانه حدیث شیعه در زمان ائمه) بود. وی بسیار گرانقدر و مورد اعتماد بود: "علی
بن رئاب الکوفی: له اصل کبیر، وهو ثقة جلیل القدر".
• محمد
بن مسلم
بن ریاح؛ نجاشی میگوید: او در میان شیعیان کوفه قدر و منزلت داشت. فقیهی باتقوا و از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) است. او از این دو امام بزرگوار روایات زیادی نقل کرده و از مورد اعتمادترین و مطمئنترین افراد به شمار میرود: "وجه اصحابنا بالکوفة، فقیه، ورع، صحب اباجعفر واباعبدالله علیهما السلام، و روی عنهما، و کان من اوثق الناس".
ندای جبرئیل قبل از ظهور؛ شیخ طوسی متوفای۴۶۰هـ، با سند خود از
فضل بن شاذان نقل میکند:
"وَ عَنْهُ (الفضل
بن شاذان) عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی اَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ (علیهالسّلام) فَیَسْمَعُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ اِلَی الْمَغْرِبِ فَلَا یَبْقَی رَاقِدٌ اِلَّا قَامَ وَلَا قَائِمٌ اِلَّا قَعَدَ وَلَا قَاعِدٌ اِلَّا قَامَ عَلَی رِجْلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ الصَّوْتِ وَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْاَمِینِ؛ گویندهای از آسمان حضرت قائم (علیهالسّلام) را به نامش صدا میزند؛ به طوری که مردم در شرق و غرب آن را میشنوند پس کسی به
خواب رفته بیدار شده و میایستد و هر کس ایستاده روی زمین مینشیند و هر کس نشسته برمیخیزد و آن صدای جبرئیل امین است".
• سند شیخ طوسی تا فضل
بن شاذان صحیح است؛ چنانچه
آیتالله خوئی (رضواناللهتعالیعلیه) در این باره میگوید: "نعم ان طریق الشیخ الیه فی المشیخة صحیح".
• الفضل
بن شاذان؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و یکی از فقها و متکلمین شیعه بود، و در بین شیعیان دارای شان و مقام، ارزش و مقام او مشهورتر از آن است که من او را توصیف کنم: "و کان ثقة، احد اصحابنا الفقهاء و المتکلمین. و له جلالة فی هذه الطائفة، و هو فی قدره اشهر من ان نصفه".
• حسن
بن محبوب؛ شیخ طوسی میگوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است: "کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعة فی عصره".
• اَبواَیُّوبَ الْخَزَّازِ؛ نجاشی میگوید که او مورد اعتماد و دارای مقام بلند در نزد شیعیان بود: "ابراهیم
بن عیسی ابو ایوب الخراز و قیل ابراهیم
بن عثمان، روی عن ابیعبدالله وابیالحسن علیهما السلام، ذکر ذلک ابو العباس فی کتابه، ثقة، کبیر المنزلة له کتاب نوادر کثیر الرواة".
شیخ طوسی نیز میگوید که او مورد اعتماد است: "ابراهیم
بن عثمان، المکنی بابی ایوب، الخزاز الکوفی، ثقة. له اصل".
• محمد
بن مسلم
بن ریاح؛ نجاشی میگوید: "او در میان شیعیان کوفه قدر و منزلت داشت. فقیهی باتقوا و از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) است. او از این دو امام بزرگوار روایات زیادی نقل کرده و از مورد اعتمادترین و مطمئنترین افراد به شمار میرود؛ وجه اصحابنا بالکوفة، فقیه، ورع، صحب ابا جعفر وابا عبدالله علیهما السلام، وروی عنهما، وکان من اوثق الناس".
کشته شدن پانزده جوان میان
مکه و
مدینه؛ شیخ طوسی در کتاب الغیبه مینویسد:
"الْفَضْلُ عَنْ اَحْمَدَ
بْنِ مُحَمَّدِ
بْنِ اَبِی نَصْرٍ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسّلام) قَالَ: اِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ حَدَثاً یَکُونُ بَیْنَ الْحَرَمَیْنِ قُلْتُ وَ اَیُّ شَیْءٍ یَکُونُ الْحَدَثُ فَقَالَ عَصَبِیَّةٌ تَکُونُ بَیْنَ الْحَرَمَیْنِ وَ یَقْتُلُ فُلَانٌ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ خَمْسَةَ عَشَرَ کَبْشاً؛ یکی از علائم فرج حادثهای است که در بین حرمین (مکه و مدینه) روی میدهد. عرض کردم: آن حادثه چیست؟ فرمود: تعصبی در بین حرمین بوقوع میپیوندد؛ و فلانی از اولاد فلان پانزده جوان دلاور را میکشد".
سند شیخ طوسی تا فضل
بن شاذان در روایت قبلی بررسی شد:
•
احمد بن محمد بن ابینصر البزنطی؛ نجاشی میگوید که او با امام رضا و امام جواد (علیهماالسّلام) ملاقات کرده و مقام بزرگی نزد آن دو امام داشت: "کوفی لقی الرضا وابا جعفر علیهما السلام، وکان عظیم المنزلة عندهما".
شیخ طوسی میگوید که امام رضا (علیهالسّلام) را ملاقات کرد و مقام بلندی نزد آن حضرت داشت: "کوفی ثقة، لقی الرضا (علیهالسّلام) وکان عظیم المنزلة عنده".
تا این جا چهل حدیث از کتابهای شیعه با
سند صحیح نقل شد که به روشنی اعتقاد شیعیان به مهدویت را ثابت میکند. ذکر این نکته نیز ضروری است که ما مدعی نیستیم روایات صحیح مهدویت به همین چهل حدیث محدود میشود؛ بلکه این روایات به صدها روایت میرسد که به جهت اختصار تنها به همین چهل حدیث بسنده کردیم.
پس روایات مهدویت از دیدگاه
شیعه و
سنی با سندهای صحیح و به صورت
متواتر نقل شده است؛ بنابراین انکار عدهای ناآگاه ضرری به اعتقاد مهدویت نمیزند و تنها بیسوادی، عناد و بیآبرویی مدعی را ثابت میکند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «روایات صحیح السند «مهدویت» از طریق اهلالبیت (علیهمالسّلام).»