مناظره پیرمرد شیعه با معاویه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناظره پیرمرد
شیعه با
معاویه، مناظرهای در مورد
حقانیت و
فضایل امام علی (علیهالسّلام) و
تمرد عایشه از فرمان
خدا رخ داده که با شکست معاویه پایان یافته است.
جابر بن عبدالله انصاری گوید: روزی به
شام،
سفر کرده بودم و در آنجا
معاویه و دو پسرش
خالد و
یزید و نیز با
عمرو بن عاص ملاقات کردم. ناگاه مردی سالخورده که از طرف
عراق میآمد نمودار شد. او پیری فرتوت بود که کمربندی از لیف
خرما بر میان بسته و نعلی از لیف خرما در پای داشت و لباسی بسیار مندرس بر تن داشت و دیدگانش فرو رفته بود.
معاویه گفت: خوب است که این پیرمرد را به حرف بگیریم و اندکی تفریح کنیم. معاویه: ای
شیخ! از کجا میآیی و به کجا میروی؟ پیرمرد: پاسخی نداد. عمرو بن العاص: ای پیرمرد! چرا به سؤال امیرالمؤمنین پاسخ نگفتی؟ پیرمرد: خداوند ما را پس از بیرون آمدن از
جاهلیت،
تحیت و درودی غیر از آنچه معاویه گفت قرار داده است. معاویه: ای شیخ! راست گفتی و من خطا کردم. السلام علیک یا شیخ! شیخ: علیکم السلام. معاویه: از کجا میآیی و به کجا میروی؟ شیخ: از عراق میآیم و به
بیت المقدس میروم. معاویه: چه خبر از عراق؟ شیخ: به
خیر و
برکت. معاویه: گفتی که از
کوفه و از ارض غری میآیی؟ شیخ: «غری» کدام است؟! معاویه: جایگاه
ابوتراب. شیخ: ابوتراب کیست؟! معاویه: علی بن ابیطالب است.
شیخ: ای معاویه! خداوند
دماغ تو را به
خاک بمالد و دهانت را بشکند و
پدر و مادرت را
لعنت کند چرا نمیگویی:
امام عادل و پناه مردم و سلطان
دین و کشنده مشرکین و شمشیرِ کشیده خدا و پسر عمّ رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله) و
شوهر بتول و تاج
فقهاء و
کنز فقراء و پنجمین از
اصحاب کساء و شیر غالب و پدر
حسن (علیهالسّلام) و
حسین (علیهالسّلام) امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)؟ «قال له الشیخ: اَرغَمُ اللهُ اَنفَکُ وُ فَض الله فاکُ وُ لعن اللهُ امکُ و اَباکُ لِمُ لا تَقول الامامْ العادِلِ وُ الغیث الهاطل، یعسوبْ الدین و
قاتِلُ المشرکینُ وُ القاسطینُ و المارِقینُ،
سُیفْ اللهِ المُسلولِ، ابنُ عم الرسولِ و زوجُ البتولِ. تاجْ الفقهاء و کَنزُ الفقراء و خامِسْ اهل الغباءِ و اللیثُ الغالِبِ، ابو الحسنینِ علی بنِ ابیطالب (علیهالسلام)».
معاویه: ای شیخ! چنان میبینم که
خون و
گوشت تو، با گوشت و خون علی آمیخته است اگر او بمیرد تو فاعل امری نباشی و کاری نتوانی کنی. شیخ: خداوند مرا به حرمان او مبتلا نکند و
حزن مرا بعد از او بزرگ دارد و لکن دانسته باش که خداوند سید و آقای مرا نمیراند تا از فرزندان او یکی را برپا نکند و
حجت جهانیان نفرماید. معاویه: ای شیخ! هیچ چیز از بهر خویش به جای گذاشتهای. شیخ: راه راست را نشان دادهام از برای کسی که خواهد.
عمر بن عاص: ای معاویه! گویا این مرد تو را نمیشناسد که اینگونه سخن میگوید و
جسارت روا میدارد. معاویه: ای شیخ! مرا میشناسی؟ شیخ: نه.
معاویه: من پسر
ابوسفیان، شجره زکیّه و شاخههای علیّه و سیّد و آقای
بنی امیه هستم. شیخ: ای معاویه! بلکه تو همان کسی هستی که در زبان خدا و
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به «لعین» نامیده شدهای و مقصود از
شجره ملعونه در
قرآن توئی و عروق خسیسه توئی و توئی که
ظلم کردی بر
نفس خود و خدایت را
کفران ورزیدی. توئی آن کسی که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) در مورد تو فرمود: «
خلافت حرام است بر
پسر ابوسفیان» و تویی گناهکار و پسر گناهکار و پسر
هند جگرخوار و آن گردنکش طاغی که ظلم و ستم او بندگان خدا را فراگرفت.
معاویه از شدت عصبانیت سرخ شد و رگهای گردنش معلوم گشت و دست به قبضه شمشیر برد و آهنگ او کرد ولی
خشم خود را کنترل کرد و گفت: اگر نه این بود که
عفو خوب و ستوده بود سرت را بر میگرفتم. هان ای
شیخ! چه میبینی اگر سر از بدنت بردارم؟ شیخ با کمال آرامش جواب داد: آن وقت به کمال
سعادت میرسم و تو غایت
شقاوت را درک خواهی کرد.
معاویه نگریست که در
قتل پیر فرتوت که امروز و یا فردا بدرود جهان خواهد گفت فائدهای نیست، لذا سخن خود را گردانید و گفت: ای شیخ! روزی که علی
عثمان را کشت کجا بودی؟
شیخ: به خدا
قسم،
علی (علیهالسّلام) عثمان را نکشت. اگر علی قصد کشتن او را داشت هرگز به
مکر و
حیله متوسل نمیشد بلکه با شمشیر برنده و بازوهای نیرومندش او را تباه میساخت ولی علی (علیهالسّلام) در آن هنگام به
حکم وصیت رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) خاموش بود.
معاویه: ای شیخ! آیا در
صفین حاضر بودی تا خونریزیهای علی را ببینی؟ شیخ: حاضر بودم و چه بسیار کودکان را از سپاه تو
یتیم کردم و چه بسیار زنان را
بیوه نمودم و مانند
شمشیر غضبناکی گاهی با تیر و گاهی با نیزه رزم میکردم و هفتاد و سه تیر به سوی تو رها کردم. دو تیر به سپر تو فرود آمد و دو تیر بر سجدهگاهت و دو تیر بر بازوی تو که اگر جامه باز کنی نشان آن دیده میشود.
معاویه: آیا در
جنگ جمل حاضر بودی هنگامی که علی با عایشه، همسر محترم رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) جنگ میکرد؟ راستی در جمل حق با که بود؟ شیخ: حق با علی بود. معاویه: مگر خداوند نفرموده بود: «اَزواجُهُ اُمَّهاتُهُم».
زنان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) مادرهای این امتاند و پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) عایشه را ام
المؤمنین میفرمود. پس چرا علی با عایشه جنگ کرد؟ شیخ: مگر خدا به عایشه و دیگر زنان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) نفرمود: «وَ قَرْنَ
فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبرُّجَ الجَاهِلِیَّةِ الاُولَی».
ای زنان پیامبر! در خانههایتان بمانید و تبرّج و خودنمائی
زنان زمان جاهلیت را مرتکب نشوید.
ولی از بین زنان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) فقط عایشه بود که فرمان خدا را نپذیرفت و خانه را رها کرد و با عده فراوانی از نامحرمان به
قانون جاهلیت بیرون شد و بر امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) خروج کرد. مگر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) نفرموده بود: «انتَ یا عَلِیُّ خَلیفَتی عَلی نِسوانی وَ طَلاقُهُن بِیَدِکَ» یا علی! تو پس از من
خلیفه من و سرپرست زنان من هستی و مختاری که آنان را از طرف من (وکالتاً)
طلاق دهی. با این وجود عایشه چندین مرتبه
فتنه بر پا کرد تا
خون مسلمانان ریخته شود و اموال آنان پایمال گشت.
لعنت خدا بر ستمکاران. همانا عایشه ستمگر بود و او مانند
زن نوح است و در
آتش جهنم جای دارد.
معاویه: از برای ما جای سخن باقی نگذاشتی. آیا میخواهی به تو
جایزه بدهم. بیست
شتر سرخ موی که
عسل و روغن و گندم اعلی بار شده باشند؟
شیخ: نمیپذیرم. معاویه: چرا؟ شیخ: برای اینکه رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: یک درهم
حلال بهتر از فراوان درهم
حرام است. معاویه: ای شیخ چه وقت تاریک شد
روزگار امت و فرو نشست انوار
رحمت؟ شیخ: وقتی که تو امیر امت شدی و عمرو بن العاص
وزیر امت گشت.
معاویه: ای شیخ! سریع از نزد من دور شو. اگر بار دیگر تو را در
دمشق ببینم حتماً
سر از بدنت جدا میکنم. شیخ: هرگز در جائی که تو باشی من در آنجا
اقامت نمیکنم چرا که خداوند فرموده است: «وَ لا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ الله مِنْ اَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ.»
به ستمکاران مایل نشوید تا از آتش دوزخ زیان نبینید و جز به رحمت خدا ظفرمند نمیشوید. پیرمرد با
ایمان که دلش از مهر
علی (علیهالسّلام) مالامال بود نگاهی به قیافه احمقانه معاویه و اطرافیانش نمود و طریق
بیت المقدس را پیش گرفت.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره پیرمرد شیعه با معاویه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۲۳.