• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقداد بن اسود کندی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقداد بن اسود کندی در سال شانزدهم عام‌الفیل (۲۴سال قبل از بعثت) در جزیرةالعرب در «حضرموت» متولد شد. یکی از افتخارات وی، حضور در غزوات و رشادت و شجاعت کم نظیر او در دفاع از آیین نوپای اسلام بود. از جمله شرکت در جنگ‌های بدر و اُحد است. مقداد پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، همیشه یار و یاور امیرالمؤمنین بود و زندگی با سعادت خود را سپری نمود.



"مقداد بن عمرو بهرایی" در سال شانزدهم عام‌الفیل (۲۴سال قبل از بعثت) در جزیرةالعرب در «حضرموت» متولد شد. سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام برده‌اند. برخی او را "مقداد بهرایی" یا "بهراوی" خوانده‌اند، از آن جهت که جد هفدهم وی "بهراء" نام داشت.
پدرش در سرزمین حضرموت با طائفه‌ی معروف «کنده» می‌زیسته و در بعضی امور با آنها هم پیمان بود؛ لذا گاهی او را "مقداد حضرمی" یا "کندی" می‌خواندند. از طرفی دیگر وی را به «اسود» نسبت می‌دهند و با عنوان "مقداد بن اسود کندی" یاد می‌کنند. در این باره نظرات مختلفی وجود دارد. به عنوان مثال نقل شده: «در قبیله بهراء به وسیله مقداد خونی ریخته شد و از آنان فرار کرد و به قبیله کنده پیوست و با آنان هم سوگند شد. در آنجا نیز خونی ریخت و ناگزیر به مکه گریخت و در مکه با «اسود بن عبد بن یغوث زهری» هم سوگند شد. اسود نسبت به مقداد نسبت پدری پیدا کرد. از این‌رو او را به اسود نسبت داده‌اند و نیز گاهی او را مقداد زهری خوانده‌اند.» گاهی او را "ابومعبد" می‌خوانند به حساب اینکه نام پسرش "معبد" بود. بعضی دیگر از او با عنوان "ابوسعید" و "ابوالاسود" یاد می‌کنند. یکی دیگر از القاب وی نزد مورخین و محدثین، «ثانی الارکان الاربعه» است، زیرا وی از دومین رکن‌های چهارگانه ایمان (سلمان، علی، ابوذر و عمار) به شمار می‌آمده است.
[۴] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، مرتضویه، ۱۳۵۲، ج۳، ص۲۴۵.

وی پس از گرایش به اسلام، طبق فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراه گروه دوم مسلمانان که از شدت ستمگری مشرکان مکه به ستوه آمده بودند، به کشور «حبشه» پناهنده شد و بعد از چندی به مکه بازگشت.
[۵] ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۱، ص۳۰۴.

بعدها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دختر عمویش «ضباعه» را به ازدواج وی در آورد و از آنجا که مقداد قبلاً از زنی از طائفه‌ی قریش خواستگاری کرده بود و اولیای آن زن مانع شده بودند؛ لذا فرمود: «من دختر عمویم را همسر مقداد نکردم، مگر اینکه امر ازدواج را سهل و آسان بگیرند و حسب و نسب را در نظر نگیرند.»
مقداد پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، همیشه یار و یاور امیرالمؤمنین بود و زندگی با سعادت خود را سپری نمود. او که در اواخر عمر در «جرف» (منطقه‌ای که در یک فرسخی مدینه به شام قرار دارد.) سکونت داشت، در سال ۳۳ هجری در حالی که هفتاد سال از عمر با برکتش می‌گذشت، به دیدار حق شتافت. مسلمانان پیکر مطهرش را به مدینه آوردند و در قبرستان بقیع به خاک سپردند و "عثمان بن عفان" بر جسد او نماز گذارد. درباره علت مرگ وی، اقوال متفاوت است. مورخ مشهور "ابن اثیر" به نقل از "واقدی" نقل کرده‌ است که "موسی بن یعقوب" از عمه‌ی خود نقل کرده که مادر عمه‌اش (کریمه دختر علی) گفت: «پدرم بر اثر فتق شکم درگذشت.» به گفته‌ی برخی دیگر، وی بر اثر خوردن روغن کرچک از دنیا رفت.
[۹] تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر‌التستری



مقداد در همان اوائل بعثت به زیر پرچم اسلام در آمد و در تمام سختی‌ها و شکنجه‌های مشرکین قریش، در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دیگر مسلمانان بود. مورخین او را از سابقین به اسلام می‌دانند؛ اما درباره‌ی کیفیت اسلام او بحث مفصلی نشده است. از "ابن مسعود" نقل شده است که نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفرند که مقداد جزء آنهاست. وی در سال اول هجری در ماه شوال در سریه (عبارت است از آن جنگ‌هایی که پیامبر در آنها شرکت نمی‌کرد و فرمانده و پرچمدار تعیین می‌کرد.) "ابوعبیده" به مسلمانان پیوست. در این سریه پیامبر، ابوعبیده بن حارث را به سوی سپاه قریش که به قصد مدینه رهسپار شده بودند، فرستاد و آنها در کنار چاه «احیا» در راه مدینه اردوگاه زدند. از طرف دیگر علی و "عتبه بن غزوان" که در صف قریش بودند، فرصت را غنیمت شمرده و از سپاه کفر جدا شدند و به لشگر اسلام پیوستند. بدین ترتیب مقداد به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد.
[۱۱] ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۲، ص۵۲۴.
موضوعی که مهاجرت مقداد به مدینه را در همان اوائل هجرت تایید می‌کند این است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جریان اجرای عقد اخوت میان انصار و مهاجرین، بین مقداد و "جبار بن صخر" عقد اخوت جاری کرد و اجرای عقد اخوت در سال اول هجری رخ داده است.


یکی از افتخارات این سرباز رشید اسلام، حضور در غزوات و رشادت و شجاعت کم نظیر او در دفاع از آیین نوپای اسلام بود. از مهمترین جنگ‌هایی که در آنها شرکت داشت، بدر و اُحد است. وی در جنگ بدر سواره نظام بود و به اسب وی «سبحه» می‌گفتند. سبحه به معنای شناوری است. شاید از آن جهت که مقداد با کمال شهامت و دلاوری بر دل دشمن می‌زد، به اسبش «سبحه» می‌گفتند.
در جنگ بدر پیامبر اصحاب را به دور خود جمع کرده و از آنها مشورت طلبید و هر کدام چیزی گفتند. در این میان "ابوبکر" و "عمر" سخنانی گفتند، مبنی بر عقب‌نشینی که باعث خشم و نارحتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شد. در این هنگام مقداد برخاست و چنین گفت: «ای رسول خدا! این سپاه قریش مغرورانه به سمت ما می‌آید. ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق می‌کنیم. و فرمان تو را به جان می‌پذیریم. ما حرفی را که بنی اسرائیل به موسی (علیه‌السّلام) گفتند: «تو و پروردگارت بروید جنگ کنید و ما در اینجا نشسته‌ایم» نمی‌گوییم. ما می‌گوییم تو و پروردگارت جنگ کنید و ما به همراه شما می‌جنگیم. در جنگ اُحد نیز جزء تیراندازان سپاه اسلام بود.
[۱۶] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۴۳.
همچنین در زمان خلافت "عثمان" خلیفه‌ی سوم، در سال ۲۵ هجری با اینکه بیش از ۶۵ سال داشت، در فتح «مصر» و «اسکندریه» شرکت نمود و از برجستگان سپاه اسلام بود.


پس از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حوادثی بروز کرد که باعث تمایز مؤمنان واقعی از دیگران شد. بعد از پیامبر، عده‌ای از مهاجرین و انصار در «سقیفه بنی‌ساعده» گرد هم آمدند و ابوبکر را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر برگزیدند. این در حالی بود که پیامبر، علی (علیه‌السّلام) را در «غدیر خم»، وصی و جانشین خود از سوی خداوند متعال به مردم معرفی کرده بود. بعد از این ماجرا، تعداد‌ اندکی از مسلمانان به علی (علیه‌السّلام) وفادار ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند. از جمله آنها سلمان، ابوذر و مقداد بودند. آنها در موقعیت‌های مختلف، مقام و منزلت علی (علیه‌السّلام) را به ابوبکر و همراهانش یادآور می‌شدند و به اذن امامشان از هر گونه اقدامی که منجر به درگیری می‌شد، ممانعت می‌کردند و در طول ۲۵ سال خانهنشینی امام، همواره در تمام سختی‌ها، یار و مطیع فرامین ایشان بودند.
در اینجا برای نمونه به چند مورد از اقدامات و فعالیت‌های مقداد در دفاع از حریم ولایت اشاره می‌کنیم:
۱: پس از آن که مردم با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از مهاجر و انصار از بیعت سر باز زدند و به علی بن ابی‌طالب پیوستند که از جمله آنها مقداد بود.
۲: زمانی که چهل نفر از مردان نزد علی (علیه‌السّلام) آمدند و گفتند: «ما آماده‌ی دفاع و حمایت از شماییم»، حضرت به آنها فرمود: «اگر بر سر قول خود هستید، فردا موی سر خود را بتراشید و نزد من بیایید. روز بعد تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده نزد ایشان حاضر شدند.»
۳: در جریان شورای شش نفره‌ی عمر برای تعیین خلیفه‌ی بعدی، وقتی "عبدالرحمن" به علی گفت: «در صورتی با تو بیعت می‌کنم که از کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر پیروی کنی.» و علی (علیه‌السّلام) تنها دو مورد اول را پذیرفت، مقداد به عنوان اعتراض رو به عبدالرحمن کرد و گفت: «به خدا سوگند، علی یعنی کسی را که به حق و عدالت قضاوت می‌کرد را ترک کردید. سپس ادامه داد: هیچ فرد و خاندانی را ندیده‌ام که بعد از پیامبر خود، این طور مظلوم و ستمدیده شوند که اهل بیت مظلوم واقع شدند.»
[۲۰] طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۲۰۷۴.



۱: روزی "جابر بن عبدالله انصاری" درباره‌ی سلمان، مقداد و ابوذر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤال کرد. سپس حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آن که در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ماست. خداوند دشمن است با کسی که دشمن اوست و دوست است با کسی که دوست اوست.‌ ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان، زیرا این نام‌ها نزد پروردگار، بهترین هستند.»
۲: پیامبر فرمود: «خداوند مرا به دوستی با چهار نفر مامور کرده است. شخصی پرسید آنها را معرفی کنید. فرمود: «علی، سلمان، مقداد و ابوذر.»
۳: امام صادق (علیه‌السّلام) حول آیه‌ی شریفه: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی؛به خدا سوگند به این آیه کسی عمل نکرد، مگر هفت نفر و مقداد یکی از آنها بود.»


۱. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۴۲.    
۲. ابن حزم‌اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، تحقیق محمد عبدالسلام‌هارون، قاهره، دارالمعارف، ص۴۴۱.    
۳. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م، ج۵، ص۲۴۲.    
۴. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، مرتضویه، ۱۳۵۲، ج۳، ص۲۴۵.
۵. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۱، ص۳۰۴.
۶. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، چاپ اول، ج۳، ص۱۲۰.    
۷. ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، چاپ اول، ج۳، ص۱۲۱.    
۸. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۴۲.    
۹. تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر‌التستری
۱۰. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۴۲.    
۱۱. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۲، ص۵۲۴.
۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، چاپ اول، ج۳، ص۱۱۹.    
۱۳. ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، چاپ اول، ج۳، ص۱۲۰.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۲۳.    
۱۵. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۴۲.    
۱۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۴۳.
۱۷. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۴۲.    
۱۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج۱، ص۱۲۶.    
۱۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۲۶.    
۲۰. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۲۰۷۴.
۲۱. شیخ مفید، عبدالله محمد، الاختصاص، قم، جامعه مدرسین، ص۲۲۳.    
۲۲. شیخ مفید، عبدالله محمد، الاختصاص، قم، جامعه مدرسین، ص۹.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج۲۳، ص۲۳۷.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مقداد بن اسود کندی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۶.    






جعبه ابزار