معرفت قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با مطالعه و تأمل در
آیات قرآن درمييابيم كه حجم نسبتاً زيادی از آيات قرآن كريم به مسئله
علم،
شناخت و معرفت پرداخته است كه براي درک و فهم بهتر اين مفهوم ـ علم و شناخت ـ ميتوان از اين روش، يعني مقابله آن با مفهوم متضادش ـ
جهل و ناآگاهي ـ استفاده نمود.
قرآن که خود، علم ممثَّل است، بیش از هر چیز جوامع بشری را به
دانش فرا میخواند؛ چون با سرمایهی بینش علمی، فروغ
هدایت آن روشنتر میشود؛ زیرا گرچه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بیمدادن
عالم است... «لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً»؛ («تا برای جهانیان بیمدهنده باشد».)،
لیکن سودمندان از آن، کسانیاند که از زبانه
دوزخ هراسناکاند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن یخْشاها»
و هراسناکان از شعله
جهنم، زیاد نیستند و مهمترین آنان عارفان به
خدای سبحان و عالمان به
احکام و
حکم اویند: «اِنَّما یَخْشَی الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»
و در پرتو خداباوری و خداپروایی، شایستهی همنشینی فرشتهها شده و در صحنهی برجستهترین معارف الهی یعنی
توحید به شهادت نشسته و ادای
شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأیید و امضای
خدای واحد را همراه خود دارد: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ «خداوند گواهی میدهد که معبودی جز او نیست و
فرشتگان و صاحبان دانش گواهی میدهند (خداوند در تمام عالم) قیام به
عدالت دارد و معبودی جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است».
رسالت قرآن در
دعوت به معرفت، شامل همه ارکان آن است؛ یعنی هم مبدأ را که خدای سبحان و نامهای نیکوی او و مظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدأشناسی عنوان میکند و هم
معاد را که همان مبدأ است، با نامهای نیکوی دیگر ارائه میدهد و هم رابط بین آغاز و انجام را که مظاهر نامهای نیکو دیگر خدای سبحاناند
هدایت میکند، ضمناً
جهانشناسی و
انسانشناسی را که هر کدام به نوبهی خود مظهر نامی از نامهای مبارک الهیاند،
تعلیم مینماید، و نحوه پیدایش و پرورش بسیاری از موجودهای روحدار یا بدون
روح را به منظور تشریح
آیات آفاقی و انفسی گزارش میدهد.
قرآن در تحلیل مسائل شناختشناسی، گذشته از آنکه مباحث را به صورت اشکال منطقی دقیق طرح میکند و شرایط منطق صوری را رعایت میکند، به قسمت مهم
منطق که صاحبنظران روششناسی آن را جزء فریضهی مباحث منطق میشمارند و بخشهای دیگر را جزء نافلهی مسائل منطق محسوب میدارند، کاملا عنایت مینماید و از این رهگذر نهتنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهی را کافی نمیداند، بلکه گمان را که بسیاری از دانشمندان به آن مبتلا هستند، ناقص میشمارد، و مظنّه را در تحقیق مسائل
جهانبینی سودمند نمیداند، و آیات فراوانی در این زمینه نازل شده است که
ظنّ را چون خَرْص و تخمین دانسته و پیروی از آنها را
ضلالت میداند و گمانپرستی را همراه با
هواپرستی محکوم میشمارد.
آیات ذیل نمونهای از
ذمّ ظّن و سلب حجیت آن در مسائل اعتقادی و نفی
اعتماد بر آن در مباحث جهانبینی است:
«اِنْ یتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا یَخْرِصُونَ»؛ «آنها تنها از گمان پیروی میکنند و
تخمین و
حدس میزنند».
«وَ ما یَتَّبِعُ اَکثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الحَقّ شَیئاً»؛ «اکثر آنها جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان
انسان را از
حق بینیاز نمیکند».
«اِنْ یِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوی الاَنْفَسَ»؛ «آنها فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند».
چون از صورتهای فاقد شرایط انتاج هرگز قطع حاصل نمیشود و از مادههای ظنی هرگز تعیین پدید نمیآید، هدایت قرآن کریم و رسالت آن در تبیین معرفتشناسی این است که اساس را بر صورتهای واجد شرایط نتیجه گرفتن قطعی و مادههای صالح جهت افاده،
یقین قرار میدهد و بهرهمندان از خود را متقیانی میداند که بر محور حس نگشته و در دیوارهای تنگ
طبیعت محبوس نشدند و به ماورای آن، که قلمرو
غیب و
عقل است، ایمان دارند: «یُؤمِنُونَ بِالغَیْبِ»؛ «به
غیب ایمان میآورند»،
و دربارهی
قیامت به گمان اکتفا نکرده؛ بلکه به مرز یقین رسیدهاند، «و بِالآخرَهَ هُمْ یوُقِنُونَ»؛ «به
آخرت یقین دارند».
اینان در پرتو معرفتشناسی بین گمان نزدیک به
علم که نفوذ شبهه در آن بعید است نه محال، و بین
یقین که رخنه
تردید در آن مستحیل است نه بعید، فرق گذاشتهاند و هرگز گمانهای پراکنده را یقین نمیپندارند و بعید را ممتنع نمیشمارند.
قرآن کریم همانطوری که
فکر ناب را زمینهی حصول یقین صاحبنظران میداند،
ذکر خالص و
شکر بیشائبه را وسیله حصول یقین صاحبان بصیرت میشمارد؛ زیرا بعد از جریان حضرت خلیل (علیهالسلام) که نمونهی کامل صاحبان
بصیرت است و اینکه آن حضرت شاهد
ملکوت آسمانها و زمین بوده و از بین رهگذر به مقام یقین شهودی و قطع با بصیرت رسیده است: «وَ کَذلِکَ نُری اِبراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ لیَکُونَ مِنَ المُوقنین»،
همهی صاحبنظران را به نگاه در ملکوت آسمانها فرا میخواند تا از این سکوی پرش به مقام یقین مفهومی و قطع نظری برسند، گرچه رسیدن به مقام قطع با بصیرت به نوبهی خود ممکن خواهد بود: «اَوَ لَمْ یَنظُروُا فی ملَکوتِ السََّمواتِ وَ الاَرضِ»؛ «آیا در ملکوت آسمانها و زمین نگاه نمیکنند؟»؛
و نیز همهی سالکان کوی
حق را به ذکر و پرستش خالص
دعوت مینماید تا از راه ذکر و شکر چون طریق فکر و شعور به مقام والای یقین برسند: «وَ اعبُدْ رَبَّکَ حتّی یَأتِیکَ الیَقینَ».
و به صاحبان علم الیقین که از رهگذر کوی فکر و شعور یا سحرخیزی ذکر و شکر به مقام یقین رسیدهاند، اعلام میدارد که هنوز در بین راهاند و مقصدهای والا همچنان به انتظار آنهاست که از علم الیقین به عین الیقین بار یابند. از علم به عین آمد و از گوش به آغوش: «کَلّا لَو تَعلمُونَ عِلمَ الیَقینِ لَتَروُنَّ الجَحیمَ ثُمَّ لَتَروُنّها عَیْنَ الیَقینِ»؛ «چنان نیست (که شما
خیال میکنید) اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشته باشید، قطعاً شما
جهنم را خواهید دید؛ سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید».
یقین عامل مؤثر است تا عبد صالح سالک از مقام محب بودن به درجهی بالای محبوب حق شدن نائل آید، که نهتنها لذت
محبت را میچشد، بلکه از ناحیهی محبوب شدن میبالد و
فخر میکند، و اگر تاکنون از لذت
مناجات با حق بهرهمند بود، اکنون از شوق مناجات خدای سبحان با وی غرق نشاط میشود:
ـــ «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ «بگو: اگر خدا را دوست دارید، پیروی کنید مرا تا خدا شما را دوست دارد».
ـــ «ما بَرحَ لِلّه عزّت آلائه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم»؛ «همواره برای خدا که نعمتها و بخششهایش ارجمند است، در پارهای از زمان، پارهای دیگر و در روزگارهایی که آثار
شرایع در آنها گم گشته، بندگانی است که در اندیشههاشان با آنها راز میگوید و در
حقیقت عقلهاشان با آنها سخن میفرماید».
اینان هر لحظه با
عبادت، بهرهی تازهی از یقین میبرند و با یقین برتر، عبادت بهتر انجام میدهند؛ چنانکه صاحبنظران با فکر، بهرهی جدیدی از
یقین نظری میبرند و با آن یقین، کلید حل دشواریهای نظری را به دست میآورند.
و چون نظام آفرینش بر اساس علت و معلول است و همهی سلسله علتها را خدای سبحان که مسبب همه اسباب است اداره مینمایند و آنها فقط مجاری فیضاند، درخواست هرگونه فیضی با
حفظ مبادی و مجاری آن خواهد بود، و هرگز توسلها مخالف
حکمت حق نبوده و آن را تغییر نمیدهند؛ بلکه هماهنگ با آن اثر میکنند: یا مَن لا تُغَیَّرُ حِکمَته الوسائلُ؛
و از آن جهت که علم گاهی از فکر و
دانش و زمانی از ذکر و نیایش حاصل میشود، تقاضای افزایش آن همراه با درخواست
توفیق فکر و
حدس و
سعادت عبادت و پرستش خواهد بود؛ بنابراین معنای «ربِّ زِدْنی عِلماً»
همراه با تقاضای توفیق کوشش و
تفکر عقلی یا کشش و
تهجد قلبی میباشد که
جمع هر دو، نهتنها ممکن، بلکه مطلوب خواهد بود.
و از آن جهت که بنای این مقالت بر
اختصار است و از طرفی برخی مباحث عبادی در این فصل آمده است، لذا فصل مستقلی برای
تبیین رسالت قرآن در عبادت منعقد نخواهد شد؛ همانطوری که برای رسالت قرآن در
تربیت منعقد نشد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «معرفت قرآنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۱.