مشروعیت تقیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مستند
مشروعیت تقیه، افزون بر ادله
قرآنی و
حدیثی، حکم
عقل و
سیره عقلا ست.
مستند مشروعیت تقیه، افزون بر ادله قرآنی و حدیثی، حکم عقل و سیره عقلاست، زیرا عقل پرهیز از زیان رساندن به
جان،
آبرو و مال را
واجب میشمارد
و در موارد
تعارض میان مصالح مهم و مهم تر، به تقدم مهمتر حکم میکند
سیره عقلا نیز در چنین مواردی
کتمان عقیده یا رفتارکردن برخلاف
عقیده باطنی خود است.
البته حکم فقهی تقیه، مطلق و در همه موارد یکسان نیست، بلکه نسبت به مورد تقیه و شخص تقیه کننده و زمان و مکان تقیه متفاوت و احکام پنج گانه
وجوب،
حرمت،
کراهت،
استحباب و
اباحه در آن محتمل است.
تقيه واجب آن جاست كه علم يا
ظن قوى نسبت به ضرر جانى يا مالى خود يا ديگران در فرض تقيه نكردن وجود داشته،
راهى نيز براى پيشگيرى از تحقق ضرر جز تقيه در ميان نبوده و همچنين اهميت حفظ جان يا مال نسبت به اظهار عقيده بيشتر باشد.
تقيه حرام در صورتى است كه حصول ضرر در آينده نزديك يا به طور كلى منتفى است
يا كاربرد تقيه موجب ريخته شدن
خون بى گناهى گردد
يا به فساد دين، تزلزل
ارکان اسلام و تقويت
کفر بينجامد و نيز وجود هر مصلحتى كه در نظر
شارع مهم تر از حفظ جان، مال و آبرو باشد. مکارم
تقيه مكروه آن جاست كه تقيه نكردن و تحمل ضرر بهتر از تقيه كردن باشد.
تقيه در صورتى كه ضررى احتمالى را از ميان ببرد
مستحب است، مانند موارد
تقیه مداراتی با پيروان ديگر
مذاهب اسلامی .
سرانجام در مواردى كه مصلحت انجام يا ترك كارى يكسان باشد تقيه
مباح خواهد بود.
در مقابلِ قول به مشروعيت، برخى از
خوارج با استناد به آياتى، تقيه را مشروع ندانسته اند؛ الشهرستانی
مانند آيه ۵۴ مائده/۵
كه يكى از صفات مؤمنان را
جهاد در راه خدا و ابا نداشتن از ملامت ديگران برمى شمرد: «يُجـهِدونَ فى سَبيلِ اللّهِ و لا يَخافونَ لَومَةَ لائِم»؛ ولى به دلالت صريح آيات و روايات پرشمار بر مشروعيت تقيه و باور به آن در اكثر مذاهب اسلامى، اين نظريه مردود است.
ادله مشروعيت و جواز تقيه به طور عام در
شرایع پيشين و
اسلام بدين شرح اند:
در شرايع الهى پيشين تقيه مشروع و مجاز بوده و برخى از پيامبران يا پيروانشان براى حفظ جان يا دين خود يا مصالحى ديگر تقيه مى كردند:
در آيات ۸۸ - ۹۰ صافّات/۳۷
به تقيه
حضرت ابراهیم (عليه السلام) اشاره شده است. وى براى شركت نكردن در مراسم
عید مشركان و به منظور شكستن بت ها در غياب آنان، نگاهى به ستارگان انداخت و گفت من بيمارم
: «فَنَظَرَ نَظرَةً فِى النُّجوم • فَقالَ اِنّى سَقيم • فَتَوَلَّوا عَنهُ مُدبِرين». نگاه كردن آن حضرت به ستارگان از آن رو بود كه در آن زمان حوادث آينده را از روى ستارگان تشخيص مى دادند، از اين رو مشركان گمان كردند كه
ستاره ای بر بيمارى آن حضرت در روز عيد دلالت دارد و او را رها كردند.
القرطبی
امام صادق (عليه السلام) در حديثى با اشاره به اين آيات و
بیمار نبودن ابراهيم(عليه السلام)، تقيه را از مصاديق دين الهى برشمرد.
حضرت ابراهيم(عليه السلام) پس از شكستن بت ها نيز هنگامى كه از وى در اين باره پرسش شد تقيه كرد و آن را به
بت بزرگ نسبت داد
: «قالوا ءَاَنتَ فَعَلتَ هـذا بِـالِهَتِنا يـاِبرهيم • قالَ بَل فَعَلَهُ كَبيرُهُم هـذا فَسـَلوهُم اِن كانوا يَنطِقون».
بنابر بعضى از احاديث
اهل سنت، حضرت ابراهيم(عليه السلام) سه
دروغ گفت كه يكى همين نسبت دادن شكستن بت ها به بت بزرگ است؛
ولى در احاديث
اهل بیت (عليهم السلام) با نفى دروغ گفتن وى در اين موارد، اين سخنان بر
توریه حمل شده است؛
به اين بيان كه مراد حضرت ابراهيم(عليه السلام) از بيمارى، بيمارى آن حضرت در آينده
يا بيمار بودن آن حضرت از نظر
بت پرستان به سبب مخالفت وى با آيين آنان بوده است.
آن حضرت براى نگه داشتن
برادرش بنیامین نزد خود، جام
پادشاه را ميان بار او قرار داد و برادرانش ـ با اينكه جام را ندزديده بودند ـ به
سرقت متهم شدند: «فَلَمّا جَهَّزَهُم بِجَهازِهِم جَعَلَ السِّقايَةَ فى رَحلِ اَخيهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَيَّتُهَا العيرُ اِنَّكُم لَسـرِقون».
در احاديثى از
امام باقر (عليه السلام)
و
امام صادق (عليه السلام)
اين كار از مصاديق تقيه خوانده شده و دروغ بودن آن نفى شده است، زيرا در اين كار از روش توريه استفاده شده و مراد از
سارق بودن برادران يوسف، سرقت گذشته آنان بود كه يوسف(عليه السلام) را از
پدر دزديده بودند.
مؤمن آل فرعون ايمان خود را پنهان مى كرد: «و قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِن ءالِ فِرعَونَ يَكتُمُ ايمـنَهُ اَتَقتُلونَ رَجُلاً اَن يَقولَ رَبِّىَ اللّهُ».
مفسران، مؤمن آل فرعون را از
قبطیان يا
بنی اسرائیل دانسته و نام او را
حزقیل يا
حبیب نجار يا سمعون يا شمعون
ذكر كرده اند. وى كه
پسردایی يا
پسر عموی فرعون بود، براى حفظ جان، ايمان خود را از فرعونيان مخفى مى كرد.
طبق روايتى از امام صادق(عليه السلام)
کتمان ایمان از سوى مؤمن آل فرعون بر اثر تقيه بود.
مدت زمان تقيه وى ۱۰۰
يا ۶۰۰ سال(القمی (م ۳۰۷ ق)،
نقل شده است.
درآيات ۱۹ -۲۰ كهف/۱۸ به تقيه
اصحاب کهف اشاره شده است.
آنان هنگامى كه يكى از ياران خود را براى تهيه
غذا به
شهر فرستادند، به وى سفارش كردند به گونه اى رفتار كند كه
کافران متوجه حضور آنان و ايمانشان نگردند: «فَابعَثوا اَحَدَكُم بِوَرِقِكُم هـذِهِ اِلَى المَدينَةِ فَليَنظُر اَيُّها اَزكى طَعامـًا فَليَأتِكُم بِرِزق مِنهُ وليَتَلَطَّف ولا يُشعِرَنَّ بِكُم اَحَدا • اِنَّهُم اِن يَظهَروا عَلَيكُم يَرجُموكُم اَو يُعيدوكُم فى مِلَّتِهِم ولَن تُفلِحوا اِذًا اَبَدا».
امام صادق (عليه السلام) تقيه اصحاب كهف را بالاترين حدّ تقيه در ميان مؤمنان دانست و فرمود: تقيه آنان با اظهار
شرک و شركت در
اعیاد مشرکان و بستن
زنّار (پارچه اى مخصوص كه
یهود و
نصارا به
کمر مى بندند) بود.
افزون بر ادله گذشته كه بر مشروعيت تقيه در اسلام نيز دلالت دارد ادله و شواهد ديگرى نيز مشروعيت تقيه را در اسلام ثابت مى كند كه عبارت اند از:
۱. آيه ۲۸ آل عمران/۳ كه پس از منع مسلمانان از دوستى و پذيرش ولايت كافران، موارد تقيه را از اين حكم استثنا مى كند: «لا يَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكـفِرينَ اَولِياءَ مِن دونِ المُؤمِنِينَ ... اِلاّ اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقـةً».
بسيارى از
مفسران و
فقهای شیعه و
اهل سنت اين آيه را دليل بر مشروعيت تقيه دانسته اند.
۲. در آيه ۱۰۶ نحل/۱۶ بر زبان راندن سخنان كفرآميز در صورت اكراه تجويز شده است: «مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ايمـنِهِ اِلاّ مَن اُكرِهَ و قَلبُهُ مُطمـَئِنٌّ بِالايمـنِ».
اين آيه درباره گروهى از مسلمانان صدر اسلام نازل شد كه براى رها كردن دين اسلام مورد آزار مشركان قرار گرفتند. در اين ميان،
عمار به ظاهر خواسته آنان را برآورد و با گفتن سخنان
کفرآمیز جان خود را نجات داد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ضمن تأييد كار عمار به وى فرمود كه اگر باز هم در چنين وضعى قرار گرفت، اين كار را تكرار كند.
۳. آيه ۲۵ فتح/۴۸ كه برخى از مؤمنان
مکه را چنين وصف كرده كه براى حفظ جان خود ايمانشان را مخفى مى كردند: «و لَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ و نِساءٌ مُؤمِنـتٌ لَم تَعلَموهُم اَن تَطَـوهُم فَتُصيبَكُم مِنهُم مَعَرَّةٌ بِغَيرِ عِلم».
۴. افزون بر آيات مذكور، آياتى كه
حَرَج و دشوارى را در دين نفى مى كند؛ مانند آيه ۱۸۵ بقره/۲: «يُريدُ اللّهُ بِكُمُ اليُسرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ»
و آيه ۷۸ حجّ/۲۲: «و ما جَعَلَ عَلَيكُم فِى الدّينِ مِن حَرَج»،
آياتى كه افراد را به اندازه توان آن ها
مکلف دانسته است؛ مانند «لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها»
و آياتى كه در حالت
اضطرار، ارتكاب برخى
محرمات را جايز مى شمرند؛ مانند آيه ۱۷۳ بقره/۲: «اِنَّما حَرَّمَ عَلَيكُمُ المَيتَةَ والدَّمَ و لَحمَ الخِنزِيرِ ... فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ باغ ولا عاد فَلاَ اِثمَ عَلَيهِ»
و آيات ۱۴۵ انعام/ ۶
و ۱۱۵ نحل/۱۶
نيز بر جواز تقيه در حالات خاص دلالت دارند، زيرا يكى از مصاديق
حرج يا
اضطرار آن است كه جان، آبرو يا مال شخص يا ديگران در معرض خطر باشد.
۵. در احاديث اهل بيت(عليهم السلام) برخى تعابير قرآنى هم به تقيه تفسير شده يا تقيه مصداق آن به شمار آمده است، مانند «الحَسَنَة» و «دفع احسن» در آيات ۳۴ فصّلت/۴۱: «لا تَستَوِى الحَسَنَةُ و لاَ السَّيِّئَةُ اِدفَع بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ»
و ۹۶ مؤمنون/۲۳
و ۵۴ قصص/۲۸
؛ همچنين «
صبر » در آيات ۲۰۰ آل عمران/۳: «اصبِروا و صابِروا و رابِطوا»
و ۵۴ قصص/۲۸
و «اَتقاكُم» در آيه ۱۳ حجرات/۴۹: «اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ اَتقـكُم»
كه مراد كسانى اند كه بيشتر تقيه مى كنند.
برخى احاديث مصداق «سَدّاً» و «رَدماً» در آيات ۹۴ - ۹۵ كهف/۱۸ را تقيه شمرده اند.
در حديثى ديگر، يكى از مصاديق «انداختن خود در هلاكت» كه آيه ۱۹۵ بقره/۲ از آن نهى كرده: «و لاتُلقوا بِاَيديكُم اِلَى التَّهلُكَةِ»
رها كردن تقيه به شمار رفته است.
بنابر روايتى از
امام رضا (عليه السلام) يكى از مصاديق «مُصيبَة» در آيه ۳۰ شورى/۴۲: «وما اَصـبَكُم مِن مُصيبَة فَبِما كَسَبَت اَيديكُم»
مصائبى است كه به سبب تقيه نكردن به انسان مى رسد.
افزون بر آيات قرآن، احاديث پرشمار و نيز
سیره پیامبر اکرم و امامان معصوم(عليهم السلام) و صحابيان، بر جواز تقيه دلالت و تأكيد دارد. در شمار احاديثى كه در اين باره از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده
، آمده است كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) كار مسلمانى را كه با تقيه جان خود را حفظ كرده بود، تأييد فرمود؛
همچنين به
حجاج بن علاط اجازه داد كه با گفتن سخنانى بر ضد آن حضرت در
مکه جان و مال خود و خويشاوندانش را حفظ كند.
در احاديث امامان معصوم(عليهم السلام) تقيه
سپر خداوند الکلینی
يا سپر
مؤمن و دين آنان خوانده شده و كسانى كه تقيه نمى كنند بى دين شمرده شده
و شيعيان به مدارا كردن با پيروان ديگر مذاهب و شركت در مجالس و
نمازهای جماعت آنان در اوضاع خاص و
تشییع جنازه های آنان ترغيب شده اند.
در سيره صحابيان و
تابعیان نيز تقيه رواج داشته و از برخى صحابه مانند
ابن مسعود جابر بن عبدالله انصاری ابوهریره ابنسعد،
و ...، عمل به تقيه گزارش شده است.
افزون بر ادله ياد شده،
اجماع فقهاى امامى نيز بر مشروع بودن تقيه دلالت دارد.
(۱) سید عبدالحسین شرف الدین (م ۱۳۷۷ ق)، اجوبة مسائل، صیدا، مطبعة العرفان، ۱۳۷۳ ق.
(۲) الجصاص (م ۳۷۰ ق)، احکام القرآن، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۳) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ ق)، الاصابه، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۴) آل کاشف الغطاء (م ۱۳۷۳ ق)، اصل الشیعه و اصولها، به کوشش علاء آل جعفر، قم، مؤسسه امام علی (علیهالسلام)، ۱۴۱۵ ق.
(۵) السبحانی، اضواء علی عقائد الشیعه، مؤسسة الامام الصادق (علیهالسلام)، ۱۴۲۱ ق.
(۶) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ ق.
(۷) عبدالحلیم الجندی، الامام جعفر الصادق (علیهالسلام)، قاهرة، ۱۳۹۷ ق.
(۸) ابن قتیبة (م ۲۷۶ ق)، الامامة و السیاسه، به کوشش علی شیری، بیروت، شریف رضی، ۱۴۱۳ ق.
(۹) المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۰) ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، البدایة والنهایه، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
(۱۱) الزبیدی (م ۱۲۰۵ ق)، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیات.
(۱۲) الطبری (م ۳۱۰ ق)، تاریخ الامم والملوک، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۳) ابن عساکر (م ۵۷۱ ق)، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۱۴) احمد بن یعقوب (م ۲۹۲ ق)، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق.
(۱۵) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۶) علی الکورانی، تدوین القرآن، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ ق.
(۱۷) شمس الدین الذهبی (م ۷۴۸ ق)، تذکرة الحفّاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۸) المفید (م ۴۱۳ ق)، تصحیح اعتقادات الامامیه، به کوشش درگاهی، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق.
(۱۹) الفیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، تفسیر الصافی، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۲۰) العیاشی (م ۳۲۰ ق)، تفسیر العیاشی، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة.
(۲۱) ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۲۲) سید مصطفی خمینی (م ۱۳۵۶ ش)، تفسیر القرآن الکریم، نشر آثار الامام (قدس سره)، ۱۴۱۸ ق.
(۲۳) القمی (م ۳۰۷ ق)، تفسیر القمی، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.
(۲۴) الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۲۵) رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، تفسیر المنار، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۲۶) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (علیهالسلام)، به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ ق.
(۲۷) مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۲۸) العروسی الحویزی (م ۱۱۱۲ ق)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۹) مرتضی الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، التقیه، به کوشش فارس الحسون، قم، مؤسسة قائم آل محمد (عج)، ۱۴۱۲ ق.
(۳۰) مصطفی قیصر العاملی، التقیة عند اهل البیت (علیهمالسلام)، المجمع العالمی لاهل البیت (علیهمالسلام)، ۱۴۱۵ ق.
(۳۱) محمد علی صالح، التقیة فی فقه اهل البیت (علیهمالسلام)، بهمن، ۱۴۱۸ ق.
(۳۲) التقیه فی الفکر الاسلامی، مرکز الرسالة، قم، مرکز الرسالة، ۱۴۱۹ ق.
(۳۳) میرزا علی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، تقریرات البحث الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ ق.
(۳۴) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، تهذیب الاحکام، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ ش.
(۳۵) اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعه، قم، مطبعة العلمیة، ۱۳۹۹ ق.
(۳۶) الطبری (م ۳۱۰ ق)، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۳۷) القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۳۸) یوسف البحرانی (م ۱۱۸۶ق)، الحدائق الناضره، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ ش.
(۳۹) غلام رضا کاردان، الرد علی شبهات الوهابیه.
(۴۰) امام خمینی (قدس سره)، الرسائل، به کوشش تهرانی، اسماعیلیان، ۱۳۸۵ ق.
(۴۱) الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، رسائل فقهیه، به کوشش لجنة تحقیق تراث الشیخ الاعظم، قم، مؤسسة الکلام، ۱۴۱۴ ق.
(۴۲) الآلوسی (م ۱۲۷۰ ق)، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۳) ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق)، روض الجنان، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.
(۴۴) ابن الجوزی (م ۵۹۷ ق)، زادالمسیر، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق.
(۴۵) الترمذی (م ۲۷۹ ق)، سنن الترمذی، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
(۴۶) البیهقی (م ۴۵۸ ق)، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
(۴۷) ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق.
(۴۸) مغنیه، (م ۱۴۰۰ ق)، الشیعة فی المیزان، قاهرة، دارالشروق، ۱۳۹۹ ق.
(۴۹) الجوهری (م ۳۹۳ ق)، الصحاح، به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
(۵۰) البخاری (م ۲۵۶ ق)، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق.
(۵۱) مسلم (م ۲۶۱ ق)، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
(۵۲) سید
نور الله التستری (م ۱۰۱۹ ق)، الصوارم المهرقه، به کوشش سیدجلال الدین محدث، تهران، نهضت، ۱۳۶۷ ش.
(۵۳) ابنسعد، الطبقات الکبرى (م ۲۳۰ ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر؛ عقائد الامامیه، المظفر (م ۱۳۸۱ ق)، قم، انصاریان
(۵۴) السبحانی، العقیدة الاسلامیه، قم، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۹ ق.
(۵۵) الصدوق (م ۳۸۱ ق)، علل الشرایع، به کوشش بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدری، ۱۳۸۵ ق.
(۵۶) ابن ابی جمهور (م ۸۸۰ ق)، عوالی اللئالی، به کوشش عراقی، قم، سیدالشهداء، ۱۴۰۳ ق.
(۵۷) ابراهیم الثقفی الکوفی (م ۲۸۳ ق)، الغارات، به کوشش سید جلال الدین المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ ش.
(۵۸) سید محمد صادق روحانی، فقه ا لصادق (علیهالسلام)، قم، دارالکتاب، ۱۴۱۳ ق.
(۵۹) علی محمد فتح الدین، فلک النجاه، به کوشش اصغر علی، دارالسلام، ۱۴۱۸ ق.
(۶۰) سید محمد حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، به کوشش مهریزی و درایتی، قم، هادی، ۱۴۱۹ ق.
(۶۱) مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، مدرسة الامام امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ۱۴۱۱ ق.
(۶۲) العاملی الشهید الاول (م ۷۸۶ ق)، القواعد والفوائد، به کوشش سید عبدالهادی، قم، مکتبة المفید.
(۶۳) الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۶۴) ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰ ق)، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق.
(۶۵) امام خمینی (قدس سره) (م۱۳۶۸ش)، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ ق.
(۶۶) الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، الکتاب الطهاره، قم، لجنة تحقیق تراث الشیخ، المؤتمر العالمی لمیلاد الشیخ الانصاری، ۱۴۱۵ ق.
(۶۷) محمد امین زین الدین، کلمة التقوی (فتاوی)، قم، مهر، ۱۴۱۳ ق.
(۶۸) المتقی الهندی (م ۹۷۵ ق)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.
(۶۹) السرخسی (م ۴۸۳ ق)، المبسوط، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۷۰) الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، مجمع البیان، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.
(۷۱) الهیثمی (م ۸۰۷ ق)، مجمع الزوائد، به کوشش العراقی و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲ ق.
(۷۲) لطف الله صافی گلپایگانی، مجموعة الرسائل، قم، مؤسسة الامام المهدی (عج)، ۱۴۰۴ ق.
(۷۳) ابن خالد البرقی (م ۲۷۴ ق)، المحاسن، به کوشش حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۲۶ ش.
(۷۴) فیاضی، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات بحث الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق.
(۷۵) السبحانی، محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
(۷۶) مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، المدونة الکبری، مصر، مطبعة السعاده.
(۷۷) سید مرتضی، مسائل الناصریات، کوشش مرکز البحوث والدراسات، تهران، رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ ق.
(۷۸) الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
(۷۹) النوری (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.
(۸۰) احمدبن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
(۸۱) الطبرسی (م قرن ۷)، مشکاة
الانوار، به کوشش هوشمند، دارالحدیث.
(۸۲) توحیدی، مصباح الفقاهه، تقریرات بحث الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، قم، مکتبة داوری.
(۸۳) الفیومی (م ۷۷۰ ق)، المصباح المنیر، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۸۴) الصدوق (م ۳۸۱ ق)، معانی الاخبار، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.
(۸۵) الانصاری (م ۱۲۸۱ ق)، المکاسب، به کوشش لجنة التحقیق، المؤتمر العالمی، ۱۴۲۰ ق.
(۸۶) امام خمینی (قدس سره)، المکاسب المحرمه، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ ق.
(۸۷) الشهرستانی (م ۵۴۸ ق)، الملل والنحل، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفة.
(۸۸) العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، منتهی المطلب، چاپ سنگی.
(۸۹) السبحانی، منشور عقاید الامامیه، مؤسسة امام صادق (علیهالسلام).
(۹۰) الصدوق (م ۳۸۱ ق)، من لا یحضره الفقیه، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.
(۹۱) احمدی میانجی، مواقف الشیعه، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق.
(۹۲) ابن تیمیه (م ۷۲۸ ق)، منهاج السنة النبویه، مصر، المطبعة الکبری الامیریة، ۱۳۲۱ ق.
(۹۳) ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.
(۹۴) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۹۵) السید محمد بن عقیل (م ۱۳۵۰ ق)، النصائح الکافیه، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۲ ق.
(۹۶) المقداد السیوری (م ۸۲۶ ق)، نضد القواعد الفقهیه، به کوشش کوه کمری، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۳ ق.
(۹۷) نعمت الله صفری، نقش تقیه در استنباط، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۸۱ ش.
(۹۸) سید نعمت الله الجزائری (م ۱۱۱۲ ق)،
نور البراهین، به کوشش رجائی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۹۹) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ ق.
(۱۰۰) الحر العاملی (م۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
(۱۰۱) احمد الوائلی، هویة التشیع، بیروت، دارالصفوة، ۱۴۱۴ ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تقیه»، ج۸.