محیط طباطبایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استاد سید محمد طباطبایی، از بزرگان علم و ادب و شعر، و مدافع فرهنگ اسلامی، در عرصه اندیشه و عمل در بحث
های گوناگون و مناسبت
های مقتضی از ارزش
های دینی و اعتقادی پاسداری مینمود. (۱۲۸۱ـ۱۳۷۱ش).
استاد سید محمد طباطبایی در روز شنبه نهم
ربیع الثانی سال ۱۳۲۰ق (۲۳ خرداد ۱۲۸۱ش) در آبادی گزلا (دهکده ییلاقی) از توابع زواره و در حوالی اردستان، دیده به
جهان گشود.
محیط طباطبایی در مکتب ملا علی فرزند حاج حسن که مرد فاضل و وارستهای بود، آغاز به تحصیل کرد و مقدمات
علوم حوزوی را از محضر
پدر و برخی علمای زواره فرا گرفت. از سال ۱۳۳۳ق. تحصیل منظم را ترک و در امور
کشاورزی به
خانواده کمک کرد، اما ذوق آموختن با تغییر این شرایط از بین نرفت، ولی جز پدر معلمی نمیشناخت.
در سال ۱۳۳۳ ق. در ظاهر برای معالجه و در اصل برای فراگیری علوم به
اصفهان رفت و موفق گردید در مدتی کوتاه مبانی برخی علوم ـ بویژه دانش طبیعی ـ را فرا بگیرد و تا حدودی با
زبان و ادبیات فرانسه آشنا شود. پس از چهار ماه توقف در اصفهان، به زواره بازگشت. بار دیگر به اصفهان آمد تا به تحصیل
علم طب بپردازد، اما پس از چندی، از تحصیل منصرف گردید و دوباره به زواره بازگشت و خود را مهیای
سفر به
تهران نمود.
در سال ۱۳۰۱ش نزد مدیر مدرسه نوبنیاد زواره، مرحوم اسدالله کاوه زاده، مشغول کار شد و ضمن کمک در امور مدرسه، برخی درسها را تدریس کرد، و خود نزد کاوه زاده
زبان انگلیسی آموخت. سرانجام در اواخر فروردین ماه سال ۱۳۰۲ ش برای تحصیل ـ به گفته پدر ـ یا برای روزنامه نگاری ـ به سلیقه خودـ به تهران رفت. یک سال در مدرسه قاجاریه ماند و طی سه سال دوره شش ساله ادبی دارالفنون را گذرانید و مقداری هم در مدرسه عالی حقوق تحصیل نمود، ولی از ادامه آن منصرف گردید. در این روزگار فرصتی یافت تا زبان فرانسه را تکمیل کند و از این طریق با آثار ادبی دنیای جدید و نویسندگان و شعرای اروپا آشنا شود.
پس از آن که احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی که در اوایل
قرن چهارم هجری در اصفهان سمت حکمرانی داشت،
شهر زواره و برخی روستاهای اطراف آن را بر
سادات وقف مینماید، گروههایی از سادات از اولاد طاهر بن علی که فاطمه
دختر این حکمران را به زنی گرفته بود، به زواره کوچ کردند. در ادوار گوناگون تاریخی بر اثر حوادثی چون یورش مغولها به زواره و دیگر رویدادهای این شهر، طوایفی از سادات زواره به بروجرد، تبریز، اصفهان، نائین، یزد و نطنز کوچ کردند و پنج طایفه در این شهر باقی ماندند که عبارتند از طوایف: میرزا رفیعا، میرشاهمراد، میر محمد شفیع، سید مرتضی یا حاجی میر باقر و طایفه میرزا آقا علی، سید ابراهیم فنا، پدر محیط طباطبایی، منسوب به این طایفه اخیر است و آنان از طریق ابن طباطبای
شاعر به
امام حسن مجتبی علیهالسّلام نسب میبرند.
سید ابراهیم طباطبایی (توحیدی) متخلص به فنا از سادات طباطبایی زواره است که به سال ۱۲۹۳ق در زواره دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتی در مکتب خانه
های زادگاهش، در جوانی به اصفهان رفت و در حوزه علمیه آن شهر به تحصیل
علوم دینی روی آورد.
فقه را نزد حاج میرزا هاشم چهارسویی (فقیه معروف) و حاج آقا منیر آموخت. درس اصول را در خدمت شیخ محمدعلی ثقة الاسلام نجفی و برادرش شیخ محمدتقی معروف به آقا نجفی فراگرفت. در حلقه درس
میرزا جهانگیر خان قشقایی شرح مطالع،
شرح منظومه سبزواری و
شرح اشارات خواجه نصیر طوسی را خواند. همچنین در
حکمت،
عرفان و
کلام محضر
عارف زاهد و فقیه وارسته آخوند
ملا محمد کاشی را درک کرد. در
ریاضی،
هیات و
نجوم از شاگردان برجسته میرزا عبدالجواد شهشهانی به شمار میرفت.
سید ابراهیم پس از تحصیلات در اصفهان، به تهران رفت و در حوزه این شهر از محضر پر فیض
شیخ فضل الله نوری بهره برد. ضمن فعالیتهای علمی و آموزشی، به عرصه
های سیاسی هم رویکرد نشان داد و در
انقلاب مشروطه تا پیروزی مجاهدین و
فتح تهران همکاری با مبارزان را ادامه داد، ولی از رفتار و کارنامه منفی برخی به اصطلاح آزادی خواهان تندرو به شدت ناراحت گردید و چون مشاهده کرد آنان به فقیه مجاهد شهید شیخ فضل الله نوری هم رحم نکردند و او را به جرم حق گویی و دفاع از
مشروطه مشروعه به شهادت رسانیدهاند، از این امور افراطی ناگوار چنان
نفرت پیدا کرد که عرصه
های سیاسی و اجتماعی را رها کرد و به زواره بازگشت و ضمن پرداختن به کار کشاورزی به سوالات شرعی مردم پاسخ میگفت و گره گشای گرفتاریهای مردم بود. سرانجام این روحانی مبارز در سال ۱۳۶۱ق. (۱۳۲۱ش) در زواره بدرود حیات گفت و همان جا هم
دفن شد. همسرش
فاطمه بیگم از احفاد
قاضی محمد طباطبایی (از علمای عصر سلطان حسین صفوی) بود، همان شخصیتی که در فتنه افاغنه از اصفهان به زواره آمد و در آن جا اقامت گزید. او در سال ۱۳۳۷ق در زادگاهش زواره درگذشت.
محیط طباطبایی به حقیقت جالبی اشاره کرده است:
«مرحوم پدرم نقل میکرد نخستین بار کلمه مشرط و مشروطه در مقابل فرمان عدالت خانه، از وابستگان سفارت انگلیس به خصوص ژرژ دافر (کاردار) شنیده شده پیش از آن در گفتن و نوشتن ابدا کسی این لفظ را با کار نمیبرد و پیدایش آن مربوط به همان ایام تحصن در سفارت انگلیس است. این گواهی کسی است که در
عمر خویش حتی برای مصلحت هم حاضر به گفتن یک کلمه خلاف نشد و در نتیجه مجبور به گوشه نشینی و انزوا در زواره گشت.»
محیط در سال ۱۳۲۲ش.
ازدواج کرد که محصول آن ۵
فرزند شامل دو
پسر و سه
دختر میباشد. فرزندانش همه تحصیلات دانشگاهی دارند. پسر بزرگش فوق تخصص و جراح قلب و عروق است و سید احمد محیط طباطبایی پس از تکمیل تحصیلات دانشگاهی در رشته تاریخ
دانشگاه تهران، از سال ۱۳۷۷ش. در بخش پژوهش سازمان میراث فرهنگی مشغول به کار شد.
احمد محیط که متولد ۱۳۳۸ش. است میگوید:
«در سطوح مختلف از مدرسه تا دانشگاه تدریس کردهام و در کنار آن چند سالی به عنوان هیات علمی در مدرسه عالی شهید مطهری فعالیت داشتم. وی در زمینه
های فرهنگی، تاریخی و هنری مقالاتی نوشته که در برخی نشریات از جمله کیهان فرهنگی و رهنمون چاپ شده است.
محیط در سال ۱۳۰۵ ش به استخدام وزارت معارف (آموزش و پرورش) درآمد و برای تعلیم و تربیت عازم
خوزستان و به مدت چهار سال مشغول تدریس شد. از این مدت دو سال (۱۳۰۵ و ۱۳۰۶) به اتفاق چهار نفر دیگر مدارسی در
اهواز تاسیس نمود که خود
معلم آن بود. در سالهای ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ش در خرمشهرنماینده معارف بود و ریاست دبیرستان شرف را نیز عهده دار بود. وی گرچه برای تدریس ادبیات فارسی اعزام شد، ناگزیر تاریخ، جغرافیا و
علوم طبیعی را هم تدریس کرد. این برنامه حتی اوقات فراغت او را گرفت و نمیتوانست به فعالیتهای ذوقی خود که نگارش و نوشتن بود، روی آورد. در سال ۱۳۰۹ ش از خوزستان به تهران انتقال یافت و در دبیرستانهای شرف، دارالفنون، ایرانشهر، مدرسه نظام و دانشسرای مقدماتی به تدریس تاریخ، جغرافیا و ادبیات پرداخت.
پس از آن مدتی مدیریت مدارس شرف و پانزده بهمن را برعهده گرفت. از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۸ش زمانی دبیر دبیرستانها و گاهی بازرس فنی بود در ضمن از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۸ ش ده بار برای اصلاح و تغییر برنامه مدارس از سوی وزارت فرهنگ دعوت شد.
هنگامی که طرح نظام سیستم تالیف و نشر کتابهای درسی و خاتمه دادن به هرج و مرج و فساد موجود در این زمینه به اجرا درمی آمد، به عضویت کمیسیون انتخاب کتابهای درسی ادبیات فارسی دعوت گردید. وی این دعوت را با شجاعتی خاص پذیرفت، زیرا کار دشواری بود. داوری درباره تالیفات افرادی چون فروزانفر، جلال الدین همایی، دکتر رضازاده شفق، احمد متین دفتری، علی اکبر سیاسی و چند نفر دیگر و سینه سپر نمودن در برابر شکوهها، اعتراضها و جنجالها، دل شیر میخواست. به همین دلیل کسانی از قبول عضویت در این کمیسیونها عذرخواهی نمودند. کسانی هم که خود تالیفات درسی داشتند، طبعا صلاحیت چنین کاری را نداشتند. بدین صورت کتابهای درسی به صورت واحدی درآمد و به هرج و مرج و سوء استفاده
های کلان پایان داده شد.
در شهریور ۱۳۲۸ از وزارت فرهنگ به وزارت امور خارجه انتقال یافت و به رایزنی فرهنگی در سفارت کبرای ایران در
دهلی منصوب شد و دو سال در این سرزمین ماند. در تابستان ۱۳۳۰ به رایزنی فرهنگی ایران در کشورهای
عراق،
سوریه و
لبنان برگزیده شد و تا بهار سال ۱۳۳۴ در این سرزمینها مشغول کار بود. در ضمن سفری هم به
قاهره رفت و از کتابخانه
های معروف و مهم
مصر بازدید نمود. در پایان دوران ماموریت در وزارت امور خارجه با این که علی قلی اردلان ـ وزیر امور خارجه ـ با ابقای او در حوزه عملی این وزارتخانه موافق بود، درخواست کرد پروندهاش به وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) باز گردد. پس از بازگشت، به عنوان بازرس وزارت در کمیسیون مطالعه و بررسی انتقادات رسیده برگزیده شد و تا پایان دوره خدمت، عضو همین تشکیلات بود.
در سال ۱۳۳۷ ش از سوی دولت برای رایزنی فرهنگی در افغانستان نامزد شد، ولی پیشامدی او را از این کار بازداشت و در همین سال بازنشسته گردید. در سال ۱۳۴۷ش دکتر فضل الله رضا ـ رئیس وقت دانشگاه تهران ـ از او دعوت نمود تدریس تاریخ را در دانشکده ادبیات عهده دار شود، ولی نپذیرفت و در سال ۱۳۵۴ ش به دعوت دکتر صدرالدین الهی سرپرست دانشکده ارتباطات در نیمه دوم از سال تحصیلی ۱۳۵۴-۱۳۵۵ش تدریس تاریخ مطبوعات را از زمان
محمدشاه قاجار تا آغاز روی کار آمدن
رژیم پهلوی پذیرفت.
در سال تحصیلی ۱۳۶۷- ۱۳۶۶ش دانشکده ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی تهران از محیط طباطبایی خواست راجع به نظام حکومت در ایران بعد از
اسلام، برای دانشجویان درس تاریخ، مطالبی به صورت خطابه ایراد کند که این برنامه عملی گردید.
محیط طباطبایی در بیشتر کنگره
های مهم ادبی همچون هزاره
فردوسی، خواجه نصیر طوسی،
ناصر خسرو،
دقیقی،
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، شاهنامه، ایران شناسی،
خلیج فارس و از جمله در سومین دوره کنگره تحقیقات ایرانی با شور و شوق و میل باطن شرکت کرد و به مناسبت مقام علمی و موقعیت فرهنگی- اجتماعی غالبا عضو کمیته مشورتی بود.
در کنگره بین المللی خاورشناسان، عضو هیئت اعزامی ایران به پاریس بود. عضو انجمن ایرانی
فلسفه و
علوم انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود. او در این انجمن که دوازده سال برقرار بود، به طور منظم و مرتب حضور مییافت. وی در کنگره تعلیم و تربیت،
شیخ طوسی (دانشگاه مشهد)،
ابن سینا (بغداد)، ابوعلی سینا (تهران)،
مولوی،
فارابی،
بیهقی،
خوارزمی،
حافظ و
سعدی و
نهج البلاغه به ایراد سخن پرداخت. جوایز فراوانی نیز مجامع داخلی و خارجی به محیط طباطبایی اهدا نمودند. از سوی سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، در سال ۱۳۵۵ ش به پاس خدمات علمی استاد محیط طباطبایی مجلس بزرگداشتی برگزار شد که طی آن ضمن تجلیل از مقام علمی ایشان، کتاب محیط ادب که شامل مقالاتی از مشاهیر معاصر بود، به کوشش دکتر سید جعفر شهیدی، حبیب یغمایی، باستانی پاریزی و ایرج افشار به طبع رسید و به ایشان تقدیم گردید.
هنگامی که دانشگاه تهران تصمیم گرفت به اشخاصی چون
احمد آرام، محمد پروین گنابادی، رعدی آذرخشی، غلامحسین مصاحب و حبیب یغمایی دکترای افتخاری بدهد تا نوعی حق شناسی نسبت به آنان شود، محیط جزو اسامی شایستگان این عنوان قید شده بود، ولی چون دو تن از شرکت کنندگان معترض بودند موضوع مزبور درباره این محقق سخت کوش مسکوت ماند! به دلیل آن که این کار موافق با مصالح فرهنگی کشور نبود. دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) پذیرفت به نشانه حق شناسی جامعه علمی کشور به مرحومان جلال الدین همایی، محیط طباطبایی و محمد تقی مصطفوی دکترای افتخاری بدهد که چنین شد.
آخرین حق شناسی نسبت به مقام علمی و ادبی محیط طباطبایی انتخاب ایشان به عضویت فرهنگستان زبان و ادب ایران در سال ۱۳۶۹ش میباشد. دکتر مهدی محققمی گوید:
«ایشان نظریات خود را درباره مسائل لغوی که خیلی هم مفید بود ابراز میکردند و آقای دکتر حبیبی نهایت احترام را در حق ایشان مبذول میداشت.»
از سال ۱۳۳۸ تا پایان شهریور ماه ۱۳۵۸، مسئولیت برنامه
های مرزهای دانش را در رادیو ایران عهده دار گردید. این برنامه هر هفته روزهای پنجشنبه از صدای ایران پخش میشد و موضوعات آن غالبا به زبان فارسی و مسائل مربوط به
تاریخ، فرهنگ ایران و اسلام و
نجوم میشد. طی بیست سال که این برنامه ادامه داشت، بیش از پانصد سخنرانی توسط محیط تهیه و ارائه گردید.
وی در این خصوص میگوید:
«مسلما یکصد نکته تازه در این سخنرانیها بود که سعی میکردم آنها را به آگاهی مردم برسانم.»
حتی افراد فاضلی به این برنامه توجه داشته و در جهت استفاده از این سخنرانیها کوشیدهاند. دکتر علی لاریجانی به محیط گفته بود: شهید
آیتالله مطهری توصیه نموده است، تمام سخنرانیهای مرزهای دانش ضبط گردد که اکنون نوار آنها موجود است.
محیط طباطبایی به مناسبت
های مختلف از مشاهیر و استادان دانشگاه دعوت میکرد با ارائه موضوعی خاص در این برنامه حضور یابند.
دکتر محمد امین ریاحی در این باره مینویسد:
«این نکته روشن است که تالیفات و تحقیقات تخصصی که به چاپ میرسد، دایره انتشارات محدودی دارد و فقط به دست متخصصان میرسد. اما برنامه مرزهای دانش منظما به گوش میلیونها تن از
عالم و عامی میرسید و بر دلها مینشست. روزی یک دانشمند اهل تاجیکستان که به ایران آمده بود به عنوان نمونه دلبستگی خود به ایران، با
ترس و لرز به من گفت: من مجموعهای از دهها نوار مرزهای دانش را ضبط کردهام و مرتبا این کار را انجام میدهم....»
محیط طباطبایی مدتی نیز در کمیسیون نامگذاری خیابانها در شهرداری سمت نمایندگی فرهنگ را بر عهده داشت و در این مقام اسامی برخی شاعران، عارفان، حکیمان و رجال برجسته
شیعه را برای خیابانها و معابر تهران برگزید.
بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۷۱ مشغول ارزیابی و بررسی کتابهای خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی بود. به گفته ایرج افشار محیط از شناسندگان و دلباختگان نسخ خطی بود. وی میافزاید:
«محیط در سالهای بازنشستگی ساعات فراغتش را در کتابخانه
های مجلس و مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری کنونی)، کتابخانه ملی و ملک و دانشگاه تهران میگذرانید و بعد از ظهرها که کتابخانهها بسته بود، سری به کتابفروشی
های تهران، ادب، ابن سینا و دانش میزد و یا در این مکانها با برخی از اهل فضل به مفاوضات ادبی و فرهنگی میپرداخت. در مدت هشت سالی که کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران به برگزاری مجامع و جلسات ادبی و بزرگداشت ادبا و فضلای گذشته اقدام میکرد، یعنی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ ش لزوما وظیفه خود میدانستم از مرحوم محیط استدعا کنم آن مجالس را با سخنان سودمند و گرم خود دلپذیر کند، تا آنجا که به یاد دارم در جلسه
های مربوط به
عباس اقبال آشتیانی،
امیرکبیر و
دارالفنون،
ملک الشعرای بهار،
مولانا،
قائم مقام فراهانی،
صائب تبریزی و... سخنرانی کرد.»
دکتر مهدی محقق یادآور میگردد:
«در سال ۱۳۷۷ ش که سرپرستی و مدیریت بخش نسخه
های خطی کتابخانه ملی فرهنگ را عهده دار بودم مرحوم محیط که از علاقه مندان نسخه
های خطی بود. حداقل هفتهای یکبار به کتابخانه میآمدند... و از نسخه
های خطی نادری مطلع میشدند که قبلا دسترسی به آنها مقدور نبود. در چهارشنبه هر هفته گروهی از اهل فضل در مدرسه عالی شهید مطهری محفلی فرهنگی و علمی تشکیل میدادند که محیط طباطبایی به طور منظم و مرتب در این جلسات حضور مییافت. شخصیتهایی چون
شهید مطهری، مرحوم حاج عبدالله نورانی، دکتر شهیدی، دکتر سید علی موسوی بهبهانی، دکتر مهدی محقق و مرحوم دکتر محمد معین، سید محمدکاظم عصار، دکتر احمد مهدوی دامغانی، حسین خدیوجم از اصحاب این محفل پر فیض بودند. گاهی محققان برجسته خارجی چون پروفسور ایزوتسو ژاپنی (
مترجم قرآن کریم به زبان ژاپنی و مؤلف آثار دیگر) پروفسور لندوست مصحح کتاب
کاشف الاسرار نورالدین اسفراینی و پروفسور پاییکاریک از فیلسوفان سرشناس هندی در چنین محفلی حاضر میشدند و بر جاذبه، تنوع و گستره بحثها و گفتگوها میافزودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چند جلسهای در همان مدرسه تشکیل شد که
آیة الله امامی کاشانی در آن شرکت مینمود و یکبار هم از مقام معظم رهبری حضرت
آیة الله خامنهای خواستند که حضور یابند و پذیرفتند. پس از آن که مدرسه مزبور به دانشکده تبدیل شد جلسه در خانه برخی اعضا و گاهی هم در رستوران پارادیس، که رئیس آن با مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی پیوند خویشاوندی داشت، تشکیل میشد. آخرین جلسه اصحاب چهارشنبه در منزل مرحوم خدیوجم منعقد گردید که مرحوم عبدالله نورانی اسامی حاضران را بیست نفر نوشته بودند.»
از سال ۱۳۳۲ ق محیط طباطبایی در زواره به روزنامه دست مییافت. در آن روزگار عناصر دخیل در سیاست ـ در ولایات ـ که برای خود پایگاه ملکی، ایلی و نظایر آن داشتند روزنامهها را دریافت میکردند و بعد از خواندن به اشخاص دیگری میدادند. محیط هم از طریق یکی از نزدیکان خویش که در دستگاه سردار صولت بختیاری در آبادی مزدآباد، واقع در بلوک سفلی و شرق زواره، منشی بود، به روزنامههایی که وی پس از مطالعه به منشی خویش میداد، دست مییافت و میخواند. به این ترتیب اندک اندک به نقش روزنامه در تحول افکار عمومی پی برد و با سبک نگارش مطبوعات آشنا گردید. در پاییز سال ۱۳۰۰ ش که به
اصفهان رفت، یک نفر گیلانی که در این شهر متصدی چاپ روزنامه بود، توسط یکی از همشهریان زوارهای از محیط تقاضای همکاری کرد و مطالبی از وی خواست تا درباره حوادث اصفهان بنویسد، او هم نگاشت و آن نوشتهها در روزنامه مورد اشاره درج گردید. از این بابت محیط تصمیم گرفت به تهران بیاید و به طور جدی وارد کار روزنامه نگاری شود. در تابستان سال ۱۳۰۱ش که به زواره بازگشت، دوره
های ناقصی را که از روزنامه
های شهاب ثاقب (طرفدار آلمان)، روزنامه ایران و رعد (طرفدار انگلیسیها) و برخی روزنامه
های قدیمی که در خانه داشت با یکدیگر مقایسه مینمود تا آنچه از روی آنان قابل
استنباط و
تقلید بود، درباره تنظیم یک روزنامه به کار گیرد. قبل از آن که به تهران بیاید در زمستان سال ۱۳۰۱ش گاهی روی کاغذهای عادی خط کشی مینمود و با ذوقی خاص روزنامه نویسی را تمرین میکرد. این کاغذها جزو کاغذهای باطله از خانه بیرون میرفت که نمونههایی از آنها را نایب الحکومه اردستان به دست آورده بود. وی محیط را از زواره به اردستان احضار کرد و گفت: بیا منشی حکومت بشو، در جوابش گفت: این کار سابقه و آشنایی میخواهد که من ندارم. محیط وقتی به تهران آمد، وضع روزنامهها شکلی تازه یافته بود، زیرا میتوانستند نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی انتقاد کنند. اختلاف نظر میان
احمدشاه و
رضاخان (وزیر جنگ وقت) دلیل این تحول بود. محیط در آن ایام روزنامه اقدام را یک نشریه آزادی خواه تصور نمود و خواست از طریق قطعه شعری که به مناسبت اوضاع آشفته و مبهم تهران سروده بود و جنبه انقلابی داشت، ارتباط برقرار کند، ولی این جریده توقیف گردید و روزنامهای دیگر به جایش انتشار یافت. چاپ آن
شعر در روزنامه توقیف شده محیط را بر سر ذوق آورد و طبع اشعارش در جراید، او را در ردیف شعرای روزنامه نگار آزادی خواه و سیاسی به مردم معرفی نمود. این وضع غیر مترقبه ذوق روزنامه نگاری را در محیط تقویت کرد، ولی چون یکی از مدیران جراید در تهران به وزارت جنگ احضار گردید و رضاخان او را مؤاخذه و مضروب کرد، پدرش سید ابراهیم طی نامهای
فرزند را از روی آوردن به روزنامه نویسی بازداشت. موقعی که از خوزستان به تهران آمد با مدیر داخلی روزنامه ایران- غلامعلی مستعان پسر عموی حسینقلی مستعان - آشنا گردید و همکاری خود را با این روزنامه آغاز کرد. تا آن که مایل تویسرکانی که مدیریت روزنامه شفق سرخ را پس از علی دشتی عهده دار شده بود از وی خواست همکاری خود را با این نشریه شروع کند. محیط مقاله
های انتقادی متعددی به مناسبت
های مقتضی در شفق سرخ مینوشت که ماجرای لغو امتیاز نفت به قلم وی موجب توقیف این روزنامه گردید.
در سال ۱۳۱۷ ش که مطبوعات کاملا در اختیار
حکومت بود، وزارت معارف محیط را از کار تدریس بازداشت و مدیریت مجله تعلیم و تربیت را به وی داد. وی از مهر ۱۳۱۷ تا ۳۱ تیر ۱۳۱۹ در مقام مدیر مسئول این مجله، نوزده شماره از آن را انتشار داد. در اثر اهتمام محیط، سطح مجله به لحاظ کیفی و ظاهری ارتقا یافت و تعدادی مقالات کم نظیر در آن درج شد. از اولین شماره که محیط مدیریتش را پذیرفت، نام آن را به آموزش و پرورش برگردانید. مقالاتش درباره کوشیار گیلی و زبان آذربایجان در مجله مزبور، برای استاد آوازهای از نو پدید آورد.
دکتر محمد اسماعیل رضوانی نوشته است:
«روزی محیط بر سبیل تصادف در خدمت مرحوم ذوقی صاحب منصب نامدار وزارت معارف نسبت به مجله تعلیم و تربیت، نظرها و طرحهای صحیحی ارائه داد که در خاطر ذوقی جای گرفت. در نتیجه در سال ۱۳۱۷ در وزارت معارف مرحوم مرآت، پس از کناره گیری حبیب یغمایی از مدیریت مجله، ابلاغ آن برای محیط طباطبایی صادر شد.»
روزنامه کوشش در سالهای آخر سلطنت رضاخان گاهی مقالاتی از محیط به طبع میرسانید. در دوران دولتی که فروغی پس از سقوط رضاخان تشکیل داد، محیط در روزنامه تجدد مطالب انتقادی، سیاسی مینوشت و کارهای خلاف قانون برخی کارگزاران را گوشزد مینمود. از سال ۱۳۲۱ش همکاری خود را با روزنامه پارس به مدیریت فضل الله شرقی آغاز کرد. این نشریه هفتهای یکبار انتشار مییافت و در ضمن سه سال حدود ۲۰۰ مقاله از محیط طباطبایی در آن درج گردید. روزنامه پارس تنها نشریهای بود که میتوانست وارد هر خانوادهای بشود و در دسترس افراد قرار بگیرد. از سال ۱۳۳۷ش که محیط بر اثر بازنشستگی همکاری با روزنامهها را افزایش داد، در مجله تهران مصور مقالاتی مینوشت. نخستین آنها مقالهای در خصوص
خلیج فارس بود، زیرا در مطبوعات عربی آن را خلیج عربی مینوشتند و غربیها هم مایل بودند نام خلیج فارس را عوض کنند. محیط که در سرزمینهای عربی با این موضوع آشنا شده بود، در حدود امکان برای جلوگیری از گسترش کاربرد عنوان خلیج عربی تلاش کرد. البته قرار بود این مقاله در مجله وزارت امور خارجه چاپ شود که عملی نگردید.
پس از شهریور ۱۳۲۰ ش که محیط زمینه را مساعد یافت بر آن شد آرزوی دیرینه خود را عملی سازد و خود شخصا نشریاتی بنیان نهد. با این تصمیم به انتشار مجله محیط پرداخت که نخستین شماره آن در شهریور ۱۳۲۱ در ۶۴ صفحه انتشار یافت که در طلیعه آن آمده بود:
«بار خدایا هر که در این
جهان دست به کاری میزند، سودی از آن میخواهد چنانچه ما نیز در این اقدام خود خدمت مردم و رضای تو را خواهانیم. پس ما را به هر چه مصلحت و مایه پیشرفت کار است راهنمایی فرما.»
انتشار مجله محیط به دلیل چند بار توقیف و برخی بحرانهای سیاسی اجتماعی نوسانهای زیادی داشت و در مجموع نوزده شماره آن به طبع رسید. اگرچه مجله محیط کوتاه عمر، کم حجم و کم شماره بود، از نظر محتوا گرانبها بود و نام آن در تاریخ جراید و مطبوعات ایران جاویدان باقی خواهد ماند. در این مجموعه به موازات
ترجمههایی که از شاهکارهای ادبی جهان صورت میگرفت، فصولی از تاریخ معاصر ایران و جهان روشن گردیده و اوضاع سیاسی روز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و از بحثهای اجتماعی و اخلاقی نیز غافل نشده است. (چند شمار این مجله به همراه خاطرات مطبوعاتی استاد محیط که به اهتمام سید فرید قاسمی فراهم آمده توسط مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها در سال ۱۳۷۴ چاپ شده است.)
استاد محیط پس از این ایام به مدت نیم
قرن نه تنها با دهها روزنامه و مجله همکاری داشت، بلکه سی سخنرانی در رادیو درباره مطبوعات ایراد نمود و بیش از پانزده مقاله در این خصوص نگاشت. جزوه درسی تاریخ مطبوعات را برای دانشجویان دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی به رشته تحریر درآورد و سعی داشت در نشستهای مطبوعاتی حضور یابد و تقریبا تا پایان
عمر با مطبوعات همکاری داشت. مقاله
قضاوت در ایران اسلامی آخرین نوشتار محیط است که در مجله رهنمون
درج گردید. همچنین ایشان در اواخر عمر عضویت در تحریریه مجله مزبور را عهده دار بود. آیتالله امامی کاشانی در خاطرهای گفته است:
«ایشان اغلب به مناسبت سخنرانی و شرکت در سمینارها در مدرسه عالی شهید مطهری حضور داشتند. در یکی از دو سال اخیر در تحقیقات مربوط به کتب خطی کمک بسیار کردند. در یکی دو دوره آموزشی که بخش پژوهش مدرسه برگزار کرد، مطالب مفیدی تدریس کردند. عضو هیات تحریریه مجله مدرسه نیز شدند. استادان محترم هیات تحریریه در زمینه نام نشریه هر یک نظری دادند. استاد محیط نام رهنمون را پیشنهاد کردند که من هم آن را بهترین دانستم و انتخاب نمودم....»
او روزنامه نگاری توانا و توانمند بود، نه از نوع ژورنالیستهای معمول عصر، از آن دستهایی که با علاقه نشان دادن به کار و استعداد ذاتی به این موضوع هویت و اصالت بخشیدند.
دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره نوشته است:
«در روزنامه نگاری هم کمتر از تحقیقات علمی، استعداد و قریحه نشان نداد. علاقه به مسائل عصری در سالهایی که این مسائل حاد، اما به هر حال قابل طرح بود او را به عرصه ژورنالیسم کشاند. اما در این زمینه هم کارش اصالت داشت. ژورنالیسم در زیر قلم او به طنز و هزل و هجو و فحش که معمول عصر بود، آلوده نشد. به بحث و فحص در ریشه دردها و مشکلات معطوف گشت. جرات و جسارت همراه با دقت و انصاف و دور از موذیگری رایج عصر، یک ویژگی برجسته این ژورنالیست بود. هر جا مجالی برای گفتار مییافت، بی ملاحظه، اما غالبا با رعایت
انصاف و
عفت کلام، حرف خود را به بیان میآورد. از روزنامه آتش تا تهران مصور، از اطلاعات روزانه تا کیهان فرهنگی هر جا دعوت میشد و هر جا فرصت مییافت، مقاله مینوشت، مصاحبه میکرد و با اصحاب به مشاجره و مجادله میپرداخت....»
اگرچه محیط در تحقیقات خویش تابع روش استقرایی به شیوه محققان جدید بود، در ضمن کار پژوهش هرگز توانایی و ابتکار خود را فراموش نمیکرد. در واقع روش از دیگران بود، ولی زمینه کار محصول
فکر و همت خودش. محیط در مصاحبه هایش گفته بود: تحقیق میکردم نه تقلید. این که دنبال هم نقل قول آورده شود تا حجم کتاب افزوده گردد و وقتی مطالعه میشود، مجموعهای متضاد است که محتوایش با یکدیگر منسجم نیستند، به اعتقاد محیط روش درستی نبود. او اعتقاد داشت باید نقل قولها و اظهارات و ادعاها را ارزیابی دقیق کرد و با رعایت انصاف،
عدالت و
منطق سخن گفت. محقق نباید
حب و
بغض و
عشق و نفرتش را در سنجش مطالب دخالت بدهد. او میگوید: نویسنده اگرچه گوینده لا اله الا الله هم نباشد، اگر حرف حقی بر
زبان بیاورد و یا بنویسد، باید از او پذیرفت، چنان که در
شهادت شرط عدالت و
صداقت است و نه اکتفا به
دیانت. من از نخستین باری که آمدم و مشغول کار تحقیق شدم در ذهن خود سابقه خیر و شر برای هیچ چیز نداشتم. هیچ چیز در نظرم نبود جز خدا. ناگهان به این برخوردم که این همه مطالبی که به نام تاریخ روی هم انباشتهاند پر از اشتباه است و نارسایی دارد. بنابر این به متجاوز از ۲۵۰ موضوع کوچک و بزرگ در تاریخ و جغرافیا، رجال و مسائل مربوط به این موضوعات برخوردم که یا اصلاح کردم و یا راجع به آنها سخنی گفتم یا چیزی نوشتم.
انگیزه محیط از نگارش مقالات به گفته خودش بیان حقیقت بود و این نکته گاهی امکان داشت درباره موضوعی باشد که در نظر اشخاص مشتبه شناخته شده و یا درباره احقاق حق کلمه یا کتاب یا مطالبی باشد که از آنها سلب حق گردیده بود. هر وقت با چنین مواردی رو به رو میگردید، خواستار آن بود با تمامی گرفتاریها و مشکلاتی که احتمالش را میداد، کاری کند که آن حق اگرچه در نظر ظاهر اندک جلوه کند، به آن کلمه یا عنوان و مطلبی برگردد. محیط در این باره گفته است:
«واقعیت این است هر بار که میدیدم موضوعی و مطلبی مورد تجاوز قرار گرفته و یا مردم درباره آن دچار اشتباه شدهاند روحم برانگیخته میشد و به اندازهای که در توانایی هایم بود وارد میدان میشدم تا اشتباهات را از بین ببرم و حق را به حقدار برگردانم. از آن جا که تنها اسباب، ابزار و اسلحهام در این راه قلم بود، به دلیل این که
دنیا هر روز با مسئلهای تازه روبه رو بود که در اغلب موارد هم حقی از حقدار در آن از بین میرفت، در نتیجه دست به قلم میبردم و به نوشتن مقالات میپرداختم. نوشتن درباره مسئله
روز سبب شده بود که نتوانم خودم را از قید تعلق به موضوع روز خالی کرده و به گذشته برگردم و به بیرون آوردن و تنظیم حقایق نهفته در لابه لای کتابها بپردازم. من تنها چنین نمیکردم بلکه هر بار هم که به کتابخانهای میرفتم و با کتابهای قدیمی روبه رو میشدم معمولا دنبال مطلبی میگشتم که به درد مردم فرومانده و صدمه دیده بخورد.»
«محیط هرچه یاد گرفته از کار معلمی و شاگردی بوده و کمتر استاد دیده و بیشتر خودآموز بود. هیچ وقت قصدش این نبود که همه چیزهایی را که آموخته است تحویل مردم دهد. مدام قصدش بر این بود که مردم تا چه اندازه میتوانند مطلبی را درک نمایند و تحمل کنند و چه نکتهای برایشان آموزنده تر است و چون این
نیت پاک و صادقانه را در ذهن میپرورانید و میکوشید سخنی ناحق و مطلبی غیرواقعی مطرح نکند،
خداوند درب توفیق را به رویش گشود و زمینه
های ترقی، تعالی و شهرت این محقق خودساخته را فراهم کرد.»
همین توجه به ضرورتها و رفع نیازهای جامعه و احساس مسئولیت در بیان حقایق باعث گردید که به محیط طباطبایی اجازه ندهد به رغم توانایی خارق العاده در بیان و بنان به تالیف کتابهای مستقل و متعدد روی آورد.
با همه اینها چون با قلم و تحقیق سروکار داشت، نمیتوانست در مواقعی که موضوعی پیش میآمد یا بحثی در میگرفت بی اعتنا بماند و دست به قلم نبرد. هر وقت با چنین وضعی مواجه میگردید در حدود توانایی یک نویسنده آزاد و غیروابسته، نسبت به مسئله پیش آمده، به
تفکر و بررسی میپرداخت و پس از تجزیه و تحلیل در جوانب آن، مقالهای مینوشت و چون حس میکرد آنچه نوشته است کفایت میکند، دیگر آن موضوع را ادامه نمیداد و به مسئله دیگری میپرداخت. تنوع مقالات محیط طباطبایی احتمالا میتواند به این دلایل باشد. البته اگرچه درباره نکتهای به نوشتن مقالهای بسنده مینمود، اما برای پرداختن به طرح بحث و به دست آوردن حقیقت، سالیان متمادی زحمت میکشید. به عنوان نمونه از موقعی که کتاب نوروزنامه خیام انتشار یافت و وی فهمید این کتاب نمیتواند متعلق به خیام باشد و متوجه شد خیام در ادبیات ایران در تارهای عنکبوتی یک اشتباه تاریخ نگار گرفتار شده است و باید حقیقت را روشن کرد، تا روزی که توانست نظر درست و تحقیقی خود را ابراز کند، حدود سی سال طول کشید.
ذوق محیط بر منفعت طلبی غلبه داشت. بدین معنا که وقتی انگیزه
های درونی وی به سوی مسئلهای متمایل میگردید، نمیتوانست این گرایش همراه با شوق و میل باطنی را به دلیل سودی که امکان داشت از کار دیگری نصیبش شود، نادیده بگیرد. بنابر این غالبا آثار محیط مخصوص و محصول ذوقی است که در مقطعی از زندگی نسبت به آن موضوع پیدا کرده است،
البته وی در نوشتن، منافع عموم مردم را در نظر داشت. خودش میگوید:
«هر وقت چیزی مینوشتم یکبار بر اساس منافع عمومی آن را کنترل میکردم. این برای من بیشتر اهمیت داشت که آیا این نوشته به ضرر مردم تمام میشود یا به سودشان. بنابر این به سراغ تاریخ و
ادبیات و
علم میرفتم و گاهی هم که ضرورت اقتضا میکرد، پیشنهاد میدادم....»
اگرچه راه ورود محیط را به
دانشگاه سد نمودند و حتی کسانی که به عنوان شاگردی هم قبولشان نداشت، وقتی به دانشگاه راه یافتند در مقابلش دم از استادی زدند و صلاحیت این محقق را نادیده گرفتند، محیط به نومیدی نگرایید. کتاب خواند و پژوهش کرد و در اندک مدتی از سرآمدان عصر گشت. مقالات تحقیقیاش، وی را به عنوان محققی پر مایه، جامع و شایسته نام خویش نشان داد، ولی همچنان در مقابل برخی نامداران مشاجره
های علمی داشت. زرین کوب مینویسد:
«... مقالاتش آکنده از شور تحقیق بود. در مجله
های آینده، راهنمای کتاب و یغما همچنان با شور و علاقه تحقیقات تازه و مناقشات جدید به وجود آورد. در این مناقشات شیوه اش غالبا جدال احسن بود. منصفانه، جدی و عاری از حب و بغض....»
مغزش کتابخانهای متحرک بود و اکثر مطالب را که در ادوار مختلف حیات خویش آموخته بود، در حافظه داشت. تلفیق مطالب و استفاده از منابع گوناگون در آن واحد و استنتاج مطالب مورد نظر از خصوصیات بارزش بود. در نگارش، کمتر به کتاب مراجعه میکرد و حافظه اش بهترین ماخذ او بود. با وجود آن که برای کشف مطلبی زحمت بسیار میکشید، بدون
منت و به رایگان در اختیار علاقه مندان قرار میداد. دکتر نورانی وصال یادآور شده است:
«در تمام نوشته
های او یک جنبه کشف و ابتکار ملاحظه میشود و همین امر شخصیت او را در بین فضلا ممتاز میساخت... او همواره با ظن قریب به یقین مطالب را بیان میکرد و چنانچه بعدا متوجه اشتباهی میشد در اسرع وقت نظر صحیح را شجاعانه ابراز میداشت....»
نسبت به موضوعات گوناگون احاطهای وسیع داشت و به همین دلیل خیلی دقیق اظهارنظر مینمود. اگر در موردی اطلاع کامل نداشت به طور صریح میگفت نمیدانم، در موضوعاتی که تردید داشت، در بیان مطالب موارد شک برانگیز را کاملا مشخص میکرد. در عین تتبع و دقت، در نقل مطالب احتیاط مینمود. این روحیه تحقیقی را محیط با خصالی چون فروتنی و
توکل و تفویض امر به
خداوند ممزوج ساخته بود.
دکتر عباس زریاب خویی مینویسد:
«... هر چه بیشتر با او آشنا میشدم به خصوصیات و امتیازات معنوی او بیشتر پی میبردم. او در نظر من خیلی بالاتر و برتر از آنچه از نوشته هایش بر میآمد، جلوه میکرد. حافظه نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ و ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. بانک اطلاعاتی
ذهن و مغز محیط مانند کامپیوترهای امروز آماده دادن هرگونه معلومات در زمینه ادب و فرهنگ و تاریخ ایران بود و شخص میتوانست بی هیچ مزد و منتی از این بحر محیط سودهای لازم را ببرد....»
سید ابوالقاسم انجوی شیرازی خاطر نشان ساخته است:
«اگرچه نگذاشتند محیط به دانشگاه وارد شود اما حقیقتا بی هیچ مجاملهای هرگاه در نقطهای جلوس میکرد همانجا دانشگاه بود، به افاضه میپرداخت و
بخل و ضنت در انتقال دانسته
های خود نداشت. این یکی از نشانه
های دانشمندان راستین است. حق میگفت و حق مینوشت و در نتیجه بسیاری از او میرنجیدند. ولی او باخود عهد بسته بود که از صراط مستقیم حقیقت منحرف نشود. نگذاشتند به دانشگاه برود چون شاید از نیش قلم و بیان صریح و تندش و از
استقامت و استقلال ذاتی که داشت، میترسیدند.»
محیط در تمام رشته
های مربوط به زبان، ادب، فرهنگ، تاریخ و جغرافیای ایران و جهان اطلاعات وسیعی داشت. در کارنامه محیط نوعی دوگانگی دیده میشود. از یک طرف به قوت جستجوهای ژرف نکته
های تازه را مییافت و در هر مجمع علمی همه در انتظار او بودند مطالب ناگفتهای را عنوان کند. از طرف دیگر چشم دل محیط به سوی مردم بود و کوشش داشت علم را به میان مردم ببرد. به گفته دکتر محمدامین ریاحی:
«در اصول فکری و اخلاقی خود استوار بود. هرگز تحت تاثیر ارباب قدرت و تبلیغات روز قرار نگرفت. ظاهر و باطن خود را هیچ
گاه عوض نکرد. حکام وقت (در رژیم گذشته) هرگز دل خوشی از او نداشتندزیرا آنها میخواستند قلم نویسنده در اختیارشان باشد و آزاداندیشی و استقلال فکری محیط و رفتار او مایه ناخرسندیها بود. با این همه، صلابت شخصیت او چنان بود که ناچار تحملش میکردند تا از نام و اعتبارش بهره گیرند....»
محیط از نقد تصمیم
های فرهنگی آموزشی کارگزاران کشور پروایی نداشت. زمانی اعزام محصل به اروپا را مورد انتقاد قرار داد. به نظر وی با این که ریشه تمامی علوم جدید از شاگردان اعزامی به غرب بود و در میان آنها افراد شایسته و مفید وجود داشتند، روند مذکور قابل تامل بود. محیط در چند شماره از روزنامه ایران ضمن بررسی سیر و سابقه اعزام دانشجو به خارج از کشور به این نتیجه رسید که بازده چنین حرکتی مثبت نخواهد بود و عوارض غیر قابل اغماضی به دنبال خواهد داشت. بر این اساس پیشنهاد نمود باید دانشگاه تاسیس شود. البته او از دارالعلوم نام برد و طی مقالاتی مشخصات این مرکز علمی آموزشی را به رشته نگارش درآورد. سرانجام دانشگاه تاسیس شد و برخی دوستان محیط را که در دبیرستان تدریس میکردند به دانشگاه بردند، ولی کسی را که پیشنهاد دهنده بود، دعوت نکردند، در حالی که محیط مدت چهل سال خود را برای تدریس تاریخ به روش علمی آماده کرده بود.
دکتر حسن ذوالفقاری مینویسد:
«همکاری محیط با روزنامه شفق سرخ و مقالات تند در آن، وزیر معارف را نسبت به او بدبین کرد که حاصل آن ترک خدمت بود. از جمله مقالات محیط نقد اعزام دانشجو به خارج بود که طی سی و چند شماره با دلایل کافی ثابت کرده بود: دولت بر فارغ التحصیلان و برگشت آنها هیچ گونه نظارتی نداشته و معلوم نیست این دانشجویان چه معلوماتی اندوختهاند و نتیجه اش چیست و سرانجام پیشنهاد کرده بود مدارسی در
ایران ایجاد شود و معلمان اروپایی آورده شود. این مقاله زمینه
های تاسیس مدرسه عالی و دانشگاه را فراهم آورد. به پیشنهاد محیط زبان فارسی باید زبان تدریس قرار میگرفت و این خود مستلزم ایجاد مرکزی برای واژه سازی بود که مقدمات تاسیس فرهنگستان را به وجود آورد.»
محیط بر تالیفات و نوشته
های برخی مشاهیر دانشگاهی با دلیل و مدرک و سند انتقاد میکرد و هر بار که تیغ انتقادش تیزتر میگردید، آنان بیش از گذشته از وی فاصله میگرفتند.
هر هفته مقالهای انتقادی و غالبا تند درباره مراکز علمی مینوشت و کاستیها را بازگو میکرد. برخی تنگ نظران میگفتند: چون محیط به دانشگاه راه نیافته، چنین و چنان مینویسد، اما هنگامی که پروفسور رضا، محیط را برای تدریس تاریخ به دانشگاه تهران دعوت کرد یا در سال ۱۳۵۵ ش درجه دکترای افتخاری در دانشگاه ملی ایران به او عطا شد، باز هم گفتارها و نوشته
های انتقادی درباره دانشگاهها را قطع نکرد.
محیط از سالهای ۱۳۲۳- ۱۳۲۷ش به میدان سیاست گام نهاد و به اتکای سوابق تاریخی که از تفحص در متون و اسناد به دست آورده بود و میدانست که هماوایی با رژیم کمونیستی شوروی سابق چه عواقب خطرناکی را به دنبال خواهد داشت، با حرکت چپ روی در ایران مخالفت اصولی نمود و با نگارش مقالاتی در زمینه
های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی این گونه گرایش را تقبیح کرد.
قوام السلطنه وقتی نخست وزیر شد، با مطبوعات به مخالفت برخاست و تمام جراید از جمله نشریه محیط را تعطیل کرد. محیط در دوره بعدی وزارت قوام، نیش قلم را به جانب وی روانه کرد و برنامه
های او را مورد انتقاد جدی قرار داد و این ضدیت را ادامه داد تا آن که قوام سقوط کرد.
خودش میگوید:
«... قوام مجبور شد حزب توده را در کار و سیاست با خود شریک سازد و مرا که با هیچ یک از دو طرف چپ و راست نظر موافقی نداشتم به اعتبار آن کار بدی که در نخست وزیری سال ۱۳۲۱ش انجام داده بود (تعطیلی مطبوعات) بر ضد خود برانگیخت... موضعی که قوام بر آن تکیه میکرد، مسئله امتیاز نفت شمال و اعطای آن به روسها بود. بنابر این سلسله مقالاتی در مجله محیط راجع به نفت و امتیاز آن و سهم خانواده قوام و برادرش وثوق الدوله در مسئله مربوط به نفت نوشته میشد و به چاپ میرسید که در آشنا کردن نسل جدید بدین مسئله مؤثر بود. بعد از چاپ چهارده شماره، در دوره دوم حیات مجله، حکومت قوام ساقط شد و من دیگر در خود احساس باعث و موجبی برای ادامه این روش نمیدیدم....»
در دوران خفقان رضاخان وقتی محیط را آگاه نمودند که
پروین اعتصامی را به دلیل سرودن اشعاری علیه شاه با تزریق میکروب حصبه کشتهاند، در کانون بانوان ایران از جای خویش برخاست و خطاب به حاضران گفت: پروین از بنیانگذاران این تشکیلات بود. شما که برای هر موضوعی جلسه و سخنرانی و سروصدا راه میاندازید چرا در مورد وفاتش به سکوت مطلق پرداختهاید و هیچ یادی از این شاعره بی نظیر نمیکنید. دکتر سید هادی حائری میگوید در راه مراجعت از کانون به استاد گفتم آیا ایراد چنین سخنانی به مصلحت بود؟ جواب داد:
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار• • • کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
و افزود به کسی بدی نگفتهام و خطایی مرتکب نشدهام و تنها به تکریم پروین پرداختهام و چنان چه برایم کارشکنی کنند، سالهاست که در تحمل این مزاحمتها عادت کردهام.
خانم صدیقه دولت آبادی روز بعد از سخنرانی محیط، به عنوان مسئول کانون بانوان گزارشی در این باب به وزارت معارف نوشت و طی آن از این استاد محقق شکایت نمود.
دکتر مهدی محقق طی خاطرهای از شرکت در کنگره خواجه رشید الدین فضل الله همدانی چنین یاد میکند:
«هنگامی که برای شرکت در کنگره صبح زود به تبریز (محل برگزاری) رسیدیم برای بردن گروه به
شهر هیچ وسیلهای مهیا نبود. در همین موقع یک استیشن واگن رسید و چهار یا پنج امریکایی را سوار کرد در حالی که افراد از شدت سرما بارانیهای خود را محکم به خود پیچیده و منتظر رسیدن ماشین بودند استاد محیط یک جملهای گفت که هیچ وقت فراموش نمیکنم: اینجا سگ جان اف کندی (رئیس جمهور اسبق امریکا) به
سلمان فارسی شرافت دارد!. ..»
محیط وقتی متوجه گردید فیلسوفی فرزانه و دانشمندی مشهور همچون میرزا محمدطاهر تنکابنی گرفتار ستم رضاخان گشته و برخی کارگزاران دستگاه حکومتی که به شاگردی نزد وی مباهات میکردهاند در برابر این
ظلم فاحش، سکوت اختیار نمودهاند طی مقالهای در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۹ آبان ۱۳۲۰ ش نوشت:
این شخص بزرگ به گناه تنکابنی بودن (حاضر نگردیدن به واگذار نمودن مختصر علاقه ملکی به رضاخان) از مال و دارایی و مقام و شغل محروم گشت و چون از اظهار حق خودداری نداشت به
زندان افتاد و از شهری به شهری اسیروار منتقل گشت و در روزگار پیری رنج غربت و آوارگی مزاج توانای او را در هم شکست. مصائب مادی و شداید عادی شاید روح فیلسوف ما را به اندازه تحمل ناملایمات روحی خسته و افسرده نکرده باشد....»
محیط در عرصه اندیشه و عمل در بحث
های گوناگون و مناسبت
های مقتضی از ارزش
های دینی و اعتقادی پاسداری مینمود. و در زندگی بسیار شاکر و
قناعت و مناعت طبع از خصال بارزش بود. خود میگوید:
«اگر زندگی من در قالب کس دیگری غیر از من بود، بی تردید حالا آن کس در آه و ناله و شکوه بود. اما من چون اعتقاد دارم هر چه پیش میآید و پیش آمده نبوده مگر به خواست
خداوند بنابر این از تمام دوران زندگی حتی از دورهای که اسیر مصائب گوناگون بودهام راضی هستم. همیشه در حال
شکر خدا هستم و میگویم الحمدلله. شکر گفتنها مثل سوهانی هستند که ناهمواری
های زندگی را صیقل میدهند.»
در جای دیگر گفته است:
«قبل از انجام هر کاری بخصوص قبل از پرداختن به کارهای تحقیقی با التماس و استدعا از خداوند میخواهم که اگر انجام آن کار ممکن است به زیان مردم و موجب بدآموزی آنان باشد توفیق انجام آن را به من ندهد.»
محیط در آغاز اولین شماره مجله محیط نوشت:
«خداوندا در این راهی که برای خدمت برادران هموطن خویش پیش گرفتهایم قدم ما را از لرزش و قلم ما را
لغزش و زبان ما را از گفتار
ناسزا و روان ما را از پندار ناروا محافظت فرما. پروردگارا هر چند به کار دشواری پرداختهایم که با دست تهی و اندیشه ناچیز و دانش کم و این قلم ناتوان مناسبتی ندارد ولی به نیروی توکل دست توسل به سوی تو دراز کرده از تو یاری میجوییم زیرا جز تو امیدی و پشتیبانی نداریم.»
در سالهای رواج فرهنگ
جاهلیت و دورانی که میخواستند رژیم پهلوی را به ایران قبل از
اسلام وصل کنند و عدهای نویسنده از ایران باستان سخن میگفتند و در پی فراموشی حدود سیزده
قرن تاریخ ایران بعد از اسلام بودند و میکوشیدند تا بی هویتی و بی فرهنگی را برای سهولت ترویج فرهنگ بیگانه القا نمایند، محیط همراه چند نفر معدود از مشاهیر معتقد، با
شجاعت و استواری پر ارجی به دفاع از فرهنگ اسلامی و پاسداری از خط و زبان پارسی اصیل برخاست. و تلاش کرد مردم را با فرهنگ اصیل و هویت راستین خویش آشنا نماید و گذشته غنی و پربار و نیز کارنامه مشاهیر سلف خود را به درستی بشناسند، زیرا اعتقاد داشت یکی از علل عمده موفقیت فرهنگ مهاجم غربی، غافل ماندن مردم از فرهنگ اسلامی و ملی خود است. او با درک این مسئله در برنامه «مرزهای دانش» دانشجویان و جوانان را با ارزشهای فرهنگی گذشته مانوس ساخت و معارف و مفاهیم عالی علمی را در سطح درک عموم مردم بیان کرد.
اقبال لاهوری را هنگامی به ایرانیان معرفی کرد که کمتر کسی نام آن سراینده
مسلمان را شنیده بود. محیط متوجه گردید که برخاستن یک
شاعر بزرگ خوش سخن فارسی زبان و معتقد به ارزشهای دینی مسلمانان در هندوستانی تحت استعمار انگلیس آن هم در زمانی که فرهنگ دینی و زبان فارسی در آنجا راه افول را میپیمود، برای مسلمانان فارسی زبان اهمیت دارد و باید از این گونه مظاهر و مبانی فرهنگی مرتبط با فرهنگ اسلامی و ادبیات ایرانی نگهبانی کرد.
سید محمدرضا جلالی نائینی مینویسد:
«موقعی که محیط در
هندوستان تازه استقلال یافته به عنوان نماینده فرهنگی ایران به سر میبرد، در دهلی نو از محبت و یاریهای فرهنگی - فکری بی دریغ مولانا ابوالکلام آزاد وزیر آموزش و تحقیقات علمی هند در جهت پیشرفت خدمت فرهنگی برخوردار بود و میان محیط و وی رابطه رسمی و فرهنگی به محبت شخصی و دوستی مبدل گردید.»
دانشمندان غربی معمولا وقتی درباره
تاریخ فلسفه به بحث میپردازند، انشعاب علوم از این
دانش را در دوره متمایز قبل از میلاد در یونان باستان و بعد از رنسانس در اروپاییان مینمایند، ولی درباره سرنوشت
علم و
فلسفه در دوران طولانی قرون وسطی یا سخنی نمیگویند و آن را مسکوت میگذارند و یا مینویسند اعراب و مسلمین علوم باقی مانده از یونان و سایر ملل را حفظ نموده، به اروپا تحویل دادند و از سهم مهم و اساسی اسلام در تمدن جهان چیزی نمیگویند جز اندکی از آنان همچون گوستاولوبون.
محیط از این پرده پوشیهای مغرضانه به شدت ناراحت بود و عقیده داشت مقارن دوران تاریک و وحشتزای اروپا و فشار خفقان آور کلیسا بر دانشوران، منطقه پهناوری از جهان ـ از سواحل
اقیانوس هند تا کرانه
های اقیانوس اطلس ـ در پرتو
قرآن کریم و تعالیم
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
اهل بیت او فرهنگی عظیم و تمدنی چشمگیر پیدا کرد. اروپاییان به وجود این فرهنگ ارزشمند پی بردند و به تعلیم و
ترجمه آثار علمای اسلامی روی آوردند و چنین متون
ترجمه شدهای را در دانشگاه
های خویش به داوطلبان آموزش دادند.
چون برخی مغرضانه یا جاهلانه خواستند چنین فرهنگ گرانمایهای را از آن قومی خاص بدانند و مآثر و مفاخر مهم را صرفا به طایفه عرب نسبت دهند، محیط خاطر نشان ساخت دانشوران مسلمان خواه ایرانی وغیر آن آثار عمده و معتبر خود را به زبان
قرآن یعنی عربی میانگاشتند و این موضوع ربطی به قوم عرب ندارد و باید این مجموعه را فرهنگ اسلامی خواند نه غیر آن.
موقعی که در
خوزستان بود، مجلهای عربی به نام المقتطف به دستش رسید که در مقالهای
محمد زکریای رازی را دانشمندی عربی معرفی کرده و حقایق زندگی این دانشور ایرانی مسلمان را دچار برخی
لغزشها ساخته بود. این مطلب برای وی تامل برانگیز بود. به همین دلیل مقالهای در شرح حال رازی نگاشت و در آن تاکید کرد رازی ایرانی و اهل ری بود، ولی چون در عصر وی زبان
علوم اسلامی زبان
قرآن بوده آثارش را به عربی نوشت. این مقاله را محیط برای آن مجله فرستاد، ولی دست اندرکاران، آن را که به
زبان عربی هم بود، چاپ نکردند. موقعی که از خوزستان به تهران آمد، صورت فارسی نوشته مزبور را برای روزنامه ایران فرستاد تا چاپ شود.
عدهای از نویسندگان اصرار داشتند پذیرش
اسلام از سوی ایرانیان را امری اجباری تلقی نمایند. محیط در نوشته
های خود خاطر نشان ساخت،
عقاید، افکار و رسوم مردم در زمان ساسانیان در مسیر انحطاط بود و بیشتر مردم از نعمت سواد و رشد اجتماعی و تحول شرایط زندگانی محروم شدند. نظام طبقاتی چنان حاکمیت یافت که کسی نمیتوانست از طبقهای به طبقه دیگر وارد شود. بزرگترین اقشار مردم ـ طبقه چهارم ـ حق درس خواندن نداشتند! چنین مردمی که از حیث استعداد ذاتی شایستگی رشد فکری و فرهنگی را داشتند، انتظار موقع مناسب برای اظهار وجود را میکشیدند. همین که آیین اسلام آمد، آن را با آغوش باز پذیرفتند. مواضع طبقاتی با گرایش به دین اسلام از بین رفت و راه پیشرفت برای همه گشوده شد. عنصر شایسته ایرانی زمینه بسیار مساعدی جهت ابراز لیاقت به دست آورد و از اواخر قرن اول اسلامی تا قرن پنجم از حیث
بلوغ عقلی و طی مراحل کمال و فضیلت، جای مردم یونان قدیم را در دنیای خرد و معرفت گرفت.
در سال ۱۳۱۳ ش که جشن هزاره فردوسی برپا گردید، گروهی برای خوش آمد زمامدارانی که با اسلام و مظاهر آن به ستیز برخاسته بودند، میکوشیدند فردوسی را زرتشتی یا حداقل بی علاقه به
دیانت نشان دهند. محیط در مقالهای محققانه دلیلهای منطقی و مستدل آورد که فردوسی مسلمان و شیعه بوده است و به این نتیجه میرسد که:
«فردوسی فرد مسلمانی است پیرو محمد و علی، اصحاب
رسول خدا را پاک و متقی میداند. مهر آل علی را موجب نجات و بغض ایشان را سبب زیان آخرت میشناسد. آن راهی را که مربوط به علی علیهالسّلام است، میپسندد و با راه
های دیگر کاری ندارد.»
در جای دیگر مینویسد:
«تشیع فردوسی و علاقه مندی خاص او به حضرت علی و اهلبیت پیغمبر چیزی نیست که بتوان درباره آن تردیدی روا داشت و به اتکای برخی تصورات و احتمالات دور از حقیقت برای او دینی جز اسلام و مذهبی جز
تشیع پنداشت.
در مورد
سعدی هم عقیده دارد این شاعر بزرگ به
مذهب حنبلی نگرویده است، ولی چون در محیطی تربیت شده بود که در قلمرو مذهب شافعی قرار داشت، پیرو این مذهب بود، اما میتوان قرائنی از سروده هایش به دست آورد که تمایلات شیعی او را نشان میدهد:
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست• • • ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیر است در جهان• • • وینان ستارگان بزرگند و مقتدی
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه• • • یا رب به
خون پاک شهیدان
کربلادر جای دیگر (دیباچه بوستان) گفته است:
خدایا به حق بنی فاطمه• • • که بر قولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی یا قبول• • • من و دست و دامان آل رسول
به اعتقاد محیط قرائنی تاریخی حکایت میکند که بعد از سقوط آل سلغر که حافظ معیارهای سیاسی و مذهبی
سلجوقیان بودند، وضع اجتماعی و اخلاقی و مذهبی مردم شیراز دگرگون شده و مواضع و مراجع تازهای برای توجه عموم مردم پدید آمدند. مثلا گروهی از اکابر اشراف سادات علوی در این منطقه ساکن بودند، همچون اصیل الدین عبدالله علوی که بدان درجه از نفوذ روحی و معنوی رسید که میتوانست بر اندیشه سعدی اثر بگذارد. مقبره
شاه چراغ نیز مظهری از نفوذ سادات و
شیعیان در منطقه مزبور بشمار میآمد که سعدی توسل به چنین امامزادگانی را وسیله تقرب میداند.
ارادتی که محیط به
سید جمال الدین اسدآبادی نشان میداد برای آن بود که وی را منادی اسلام میدانست و عقیده داشت این عالم مسلمان سیاستمداری بود که تا واپسین لحظات زندگی برای مبارزه با استبداد و استعمار و بیداری جوامع اسلامی اهتمام ورزید. محیط در حالی به دفاع از این شخصیت برجسته پرداخت که قلم به دستان مزدوری که نمیدانستند تاریخ چیست و مورخان وابسته به دربار پهلوی این عالم مبارز را مورد ناجوانمردانهترین تهمتها و حملات خود قرار دادند. متهم ساختن روحانی برجستهای چون سیدجمال به جاسوسی، خودخواهی و مزدوری در واقع برای منحرف ساختن نسل جوان درباره هر نوع حرکت ضد استعماری میباشد. محیط وقتی این تحریفات را دید، مقالات محققانهای در خصوص نقش مبارزاتی سید جمال الدین نگاشت که نخستین آنها در سال ۱۳۲۶ ش در شماره یازده مجله محیط انتشار یافت. محقق معاصر
سید هادی خسروشاهی که در جمع آوری این مقالات نقش ارزندهای را ایفا نموده است، در خصوص ارزش پژوهشهای مذکور مینویسد:
«... آیة الله شهید استاد مطهری ضمن تشویق مکرر نگارنده در لزوم نشر اندیشه
های سید جمال و آثار مربوط به وی و تاکید بر ضرورت چاپ مجموعه مقالات استاد محیط در این زمینه، خود نیز در کتاب نهضتهای اسلامی یکصد ساله اخیر در چندین مورد از کتاب استاد محیط با ذکر ماخذ استفاده کردهاند....»
«در هنگامه تیرگی و تباهی رژیم پهلوی معدود نویسندگانی بودند که از
قدس و
فلسطین حمایت میکردند. اما نویسندگان طرفداران
اسرائیل با حمایت نظام استبدادی بدون توجه به احساسات مسلمین جهان، وقیحانه تجاوزها و ددمنشی
های رژیم صهیونیستی را میستودند و برخی از آنان طرفداران فلسطین را عوام فریب ضد یهود و متعصب نامیدند که
فلسفه تاریخ را درک نمیکنند.»
محیط از این جو اختناق و حرکتهای تبلیغی مسموم گروهی نویسنده معلوم الحال هراسی به دل راه نداد و در سلسله مقالاتی که در مجله تهران مصور به طبع آن مبادرت نمود، حقیقت تاریخ فلسطین و قدس شریف را باز نمود و با دلایل کافی و خردپسند ادعای پوچ و موهوم اشغالگران صهیونیستی را مردود و باطل ساخت.
شعرهای لطیفی نیز درباره ملت مظلوم فلسطین سرود. دکتر عباس زریاب خویی مینویسد:
«... گرچه از ممالک عربی در برابر اسرائیل سخت حمایت میکرد و اسرائیل را دولتی مصنوع و پرداخته استعماری میدانست اما در برابر ادعای نویسندگان عرب که تحت تاثیر ملت گراییهای قرون اخیر همه افتخارات عالم اسلام را به خود منسوب میدارند سخت
مقاومت میکرد.»
محیط طباطبای از خانوادهای روحانی برخاسته بود و خود از دروس حوزوی بی بهره نبود. سالیان متمادی در مدرسه عالی شهید مطهری با شخصیت
های برجسته حوزه چون آیتالله شهید مطهری جلسه داشت، آیتالله امامی کاشانی میگوید:
«بطور کلی با شرکت کنندگان در این جلسه آشنایی داشتم و حضور منظم در این نوع مجلس، باب آشنایی و علاقه مندی مرا به استاد محیط طباطبایی فراهم نمود. این دید و بازدیدها تداوم یافت به نحوی که من دراعیاد، به دیدن ایشان میرفتم و
گاه ایشان برای دیدار ما به مدرسه میآمدند و از طریق تلفن با هم در تماس بودیم به عبارت دیگر میتوان گفت که تقریبا با هم صمیمیتی داشتیم....
از نظر اخلاقی شخصی متواضع و متوکل بودند، در
توکل و تفویض امر به خداوند متعال توکل بسیار قوی داشتند، ایشان همیشه قانع و شاکر بودند، یعنی غیر ممکن بود در مدتی که نزد ایشان بودید لفظ «شکر» را به طور مکرر نشنوید، در هر چیز، در مسایل علمی، در زندگی روزمره و حتی در زمان سختیها نیز شاکر بودند. توکل و
شکر خداوند متعال و
قناعت در زندگی و مناعت ایشان بسیار بود و میتوان گفت: حقیقتا
زاهد بودند، زیرا از دنیا کم میگرفتند و به جامعه فراوان میدادند.
دکتر مهدی محقق (استاد دانشگاه و رئیس انجمن مفاخر فرهنگی) میگوید:
«محیط سالها قبل موضوع تهاجم فرهنگی را درک کرده بود و به همین دلیل جوانان را با روش
های مذهبی و فرهنگی و دانشمندان مسلمان آشنا میکرد و میکوشید با زبانی رسا و قلمی شیوا نکات علمی و تاریخی را برای عموم مردم بیان کند، او معتقد بود اگر فرهنگ مردم بالا رود دیگر ابرقدرتها و عوامل خود فروخته داخلی هویت اصیل و بومی را مورد تهدید قرار نمیدهند.»
اگرچه برخی کارگزاران در رژیم گذشته میخواستند خود را به محیط نزدیک کنند، اما او یک قدم از دایره عزت نفس، قناعت و استقلال فکری و روحی خارج نشد و در عوض آنان را نصیحت کرد که در جامعه با
عدل و انصاف رفتار کنند و با مردم ارتباط برقرار نمایند. امید و توفیق و حرکت او به سوی معرفت دیگر ویژگی اوست. در این باره گفته است:
«خدا را شکر میکنم که چون از اول
عمر خیلی دوست داشتم که حرفم ناحق نباشد خداوندمرا از
لغزشها حفظ کرد و گرنه این تعلیم و تربیت من نبوده بلکه توفیق من بوده است و امیدوارم خداوند به همه توفیق حفظ اندیشه و فکر را ببخشد.»
استاد محقق حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی که درباره سید جمال الدین اسدآبادی پژوهشهای گستردهای دارد، خاطر نشان نموده است:
«یکی از منابع عمده مورد نیاز تحقیق اصلی من درباره سید جمال، نوشته
های محققانه محیط طباطبایی بود... محیط در یاداشت
های خود به نقل مطالب دیگران نمیپرداخت بلکه آن چه را که خود در مدارک و اسناد نخستین در کشورهای گوناگون یافته بود و یا در سفرهایش از شاگردان سید جمال بدون واسطه شنیده بود، به تحریر میکشید و به همین دلیل نوشته هایش درباره سید جمال همچون اغلب آثارش مستندتر و متقن تر بود.
استاد سید هادی خسروشاهی ضمن این که با اجازه محیط مقالات او را درباره این عالم مبارز در قالب کتابی مستقل به طبع رسانید، با وی ارتباطی دوستانه برقرار کرد.
ایشان مینویسد:
«دوستی ما با استاد علی رغم اختلاف سن استمرار یافت و فروتنی یا به اصطلاح اخلاق طلبگی ایشان مرا بیشتر جذب کرد و هر وقت فرصتی دست میداد به دیدار استاد میرفتم.»
در عین حال محیط به سید هادی خسروشاهی گوشزد نمود، مراقب خودش باشد، زیرا برایش اسباب دردسر ایجاد میکنند و افزود: من خودم در دفاع از سید از بسیاری فواید و مزایای صوری بی نصیب شدهام. محیط از این که عالمی مبارز و معروف جهان اسلام را به جاسوسی، خودخواهی و مزدوری و مانند آن متهم ساخته بودند ناراحت به نظر میرسید چرا که دشمنان داخلی و خارجی میخواستند با تخریب این شخصیت هر گونه حرکت اسلامی را خاموش سازند. و چون در سال ۱۳۴۵هـ. ش. مشاهده کرد که قلم به دستان مزدوری چون اسماعیل رائین و عناصر مشکوک دیگر این تهاج شدید را علیه آن روحانی بیدار و مقاوم پی گرفتهاند، مقالهای تحت عنوان: «نقش سید در سقوط استبداد» نوشت که در آن نقش سید را از نقش نادر، یعقوب لیث و شاه اسماعیل صفوی مهم تر تلقی کرد. به اعتقاد او این سید جمال بود که در تاریخ معاصر با تیغ زبان و نوک قلم خود زمینه ستیز با استبداد را فراهم کرد. در بخشی از این مقاله میخوانیم:
«سید با فکری روشن و توانا و ارادهای نیرومند و عقیده ناب و زبان گویا و قلم نیرومند کاری را در خاورمیانه عملی ساخت که در نقاط دیگر جهان به کمک توپ و تفنگ میسر نمیشد.»
محیط طباطبایی طی بیش از ۷۰ سال تحقیق و فعالیت مطبوعاتی (۱۳۰۰-۱۳۷۱ش) موفق گردید بیش از ۲۵۰۰ مقاله در بیش از ۵۵
روزنامه و مجله بنویسد، و مدیریت سه نشریه را عهده دار گردد. برای سی جلد کتاب مقدمه بنویسد. نوزده جلد کتاب تالیف کند. هشتصد سخنرانی علمی، ادبی، تاریخی و فرهنگی در رادیو، تلویزیون، کنگره
های علمی، محافل و مجالس ادبی و اجتماعی ایراد نماید. ده هزار ساعت تدریس کند و در مدارس گوناگون و مراکز آموزش عالی حدود ۶۰۰۰ شاگرد تربیت کند و حدود بیست هزار بیت
شعر از خود به یادگار بگذارد.
استاد سید عبدالعلی فنا توحیدی که خود اهل فضل و فضیلت است و به تاریخ معاصر ایران احاطهای قابل توجه دارد و با کمک حافظه و منابعی که فراهم آورده، در رجال شناسی خصوص شخصیتهای معاصر ادبی، اجتماعی و سیاسی فردی مطلع و با بصیرت میباشد، از سال ۱۳۳۶ش که دوره رایزنی فرهنگی محیط به پایان رسید، و به ایران بازگشت، تصمیم گرفت با توافق برادرش تمامی مقالات و یادداشتهای محیط را از لابه لای مجلات، نشریات و کتابها استخراج کند و از روی آنان با اصلاحات لازم و رفع غلط
های چاپی، دوباره نویسی کند. دانشگاه تهران، و برخی کتابخانه
های معتبر کشور نیز وی را در این جهت یاری نمودند. او تاکنون توانسته است نزدیک به سه هزار مقاله ی محیط را جمع آوری نماید که شامل دو هزار مقاله بلند و هزار نوشته و یادداشت کوتاه هستند. محصول تلاش این فرهنگی گمنام در پنجاه جلد دست نویس فراهم و تدوین گردیده که هر کدام فهرست جداگانه دارند. محیط در اواخر
عمر تصمیم گرفت این مجموعهها را به چاپ بسپارد، ولی انجام نپذیرفت. در عین حال آثار گردآوری شده توسط برادر، چنان برایش اعتبار داشت که از وی خواست در موضوعاتی خاص مقالات او را استخراج کند که از این طریق تعدادی از مقالات که به صورت سلسله مطالب در موضوعی خاص بودند، به شکل کتاب، به طبع رسیدند. غالب سخنرانی
های محیط نیز توسط استاد سید عبدالعلی فنا توحیدی قلمبند گردیده است که البته دست نوشته
های وی با اصل سخنرانیها و خطابه
های محیط تفاوتهایی دارد.
آثار مستقل که به صورت کتاب چاپ شده یا آماده نشر هستند، بدین قرارند:
۱. جغرافیای نو: دو مجلد که جزو کتب درسی دبیرستانها بوده و در سال ۱۳۱۵ منتشر شد.
۲. مجموعه آثار میرزا ملکم خان: انتشارات محمدعلی علمی در سال ۱۳۲۷ش. مجلدات دوم و سوم و چهارم این مجموعه هنوز چاپ نشدهاند و در کتابخانه محیط موجود هستند.
۳. نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین: با مقدمه و ملحقات سیدهادی خسروشاهی، قم، مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، ۱۳۵۰ش. این کتاب شامل ۱۵ مقاله محیط بود که در مطبوعات درج شده بود. اما در چاپ جدید سی مقاله از آثار ایشان آمده است. یادآور میشود طبع جدید اثر مذکور در سال ۱۳۷۰ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی صورت گرفته است.
۴. دادگستری در ایران: ابتدا در مجله وحید و دوبار جداگانه چاپ شده است. طبع جدید آن مربوط به سال ۱۳۵۱ش است. دامنه موضوعات کتاب از صدر اسلام تا آغاز
مشروطیت است.
۵. آنچه درباره حافظ باید دانست: که مجموعه گفتارها و نوشته
های استاد طی سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۱ش میباشد و مشتمل بر ۲۱ فصل است. این کتاب را مؤسسه انتشارات بعثت در سال ۱۳۶۷ش در قطع رقعی و ۲۸۸ صچاپ نموده است.
۶. فردوسی و شاهنامه: شامل ۲۸ مقاله در ۲۱۸ صفحه به قطع وزیری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۰.
۷. خیامی یا خیام: شامل مقالات و گفتارهای محیط که
فرزند فاضلش سید احمد محیططباطبایی آنها را از بایگانی مرزهای دانش رادیو،
کتابخانه مجلس شورای اسلامی و کتابخانه سید عبدالعلی توحیدی استخراج نموده است. انتشارات ققنوس در سال ۱۳۷۰ش این کتاب را در ۲۱۸ صفحه و قطع وزیری چاپ کرده است.
۸. تطور حکومت در ایران بعد از اسلام: این کتاب حاوی دوازده گفتار است که محیط برای دانشجویان رشته تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی تهران در نیمه سال تحصیلی ۱۳۶۱- ۱۳۶۲ به صورت خطابه ایراد نموده است. سیداحمد فرزند محیط این گفتارها را به صورت منظم و مدون در آورد و در اختیار دانشجویان مزبور قرار داد تا آن که انتشارات بعثت آن را در سال ۱۳۶۷ به انضمام یک خاتمه و چهار ضمیمه (از خطابه
های استاد در برنامه مرزهای دانش) در قطع وزیری و ۲۲۰ صفحه به طبع سپرده است.
۹. تاگور شاعر و فیلسوف هندی: شامل شرح حال تاگور است که نخست در هشت شماره روزنامه ایران در شهریور ۱۳۱۰ ش و سپس در فروردین سال ۱۳۱۱ به صورت کتابی در ۶۷ صفحه از طرف شعبه کتابخانه ترقی منتشر و هنگام مسافرت تاگور به ایران، به وی تقدیم گشت.
۱۰. دانش و دانشوران: محیط در نظر داشت کتابی با این عنوان بنویسد که بخشهایی از آن از سال ۱۳۰۹ در جراید و مجلات کشور درج شد. استاد سید عبدالعلی فنا توحیدی کوشیده است با جمع آوری همان مقالات مباحث کتاب موردنظر را با جلب نظر محیط تدوین کند. البته این اثر تاکنون چاپ نشده است.
۱۱. کتابی درباره نادرشاه افشار: محیط بر اثر قراردادی که با انجمن آثار ملی داشت، تصمیم گرفت کتابی درباره نادر بنویسد که موفق گردید ۳۲۰ صفحه از آن را به نگارش درآورد و به طبع بسپارد، اما به دلایل مختلف نتوانست بقیه کتاب را که مطالب و اسنادش آماده بود، تکمیل و چاپ کند.
۱۲. تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران: در سال ۱۳۵۴ش دکتر صدرالدین الهی به عنوان مدیر مدرسه عالی روزنامه نگاری (دانشکده علوم ارتباطی) از محیط دعوت نمود در نیمه دوم سال تحصیلی ۱۳۵۵- ۱۳۵۴ش تدریس تاریخ مطبوعات ایران را از زمان محمدشاه تا آغاز
حکومت پهلوی بر عهده گیرد. محیط تدریس رسمی را نپذیرفت، ولی بر اساس یادداشتهای سالهای ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹ که شخصا در این مورد فراهم آورده بود و مطالعات و پژوهشهای جدید، ۲۹ خطابه برای دانشجویان این دانشکده ارائه نمود که این گفتهها به صورت جزواتی در اختیار آنان قرار گرفت. این مطالب همراه با نوشته
های دیگری در همین موضوع در ۳۲۳ صفحه و در قطع وزیری توسط انتشارات بعثت چاپ شد.
۱۳. تاریخچه اعزام محصل به اروپا: شامل مقالات استاد در این موضوع است که در روزنامه شفق سرخ در سال ۱۳۱۲ش و در ۴۶ شماره درج شده است و به صورت کتابی مستقل آماده طبع میباشد.
۱۴. دیوان حافظ: به تصحیح و مقدمه استاد محیط و به خط محمدعلی سبزه کار و با تذهیب مجید طریقتی، شامل ۴۸ صفحه مقدمه و ۳۸۴ صفحه متن که در قطع وزیری توسط انجمن خوشنویسان ایران تاکنون دوبار چاپ شده است. طبع دوم مربوط به سال ۱۳۶۹ است.
۱۵. گلستان سعدی: با تصحیح و مقدمه محیط. به خط امیر فلسفی، تذهیب فرهاد لاله دشتی، شامل چهل و یک صفحه مقدمه و ۲۸۸ صفحه متن که در قطع وزیری توسط سید عبدالله موسوی ریز کوهی در سال ۱۳۷۱ به طبع رسیده است.
۱۶. فرهنگ اسلامی: این کتاب نخست به عنوان نشریه شماره ۳۲ توسط انجمن علمی مذهبی دانشگاه آذرآبادگان تبریز منتشر شده است و سپس انتشارات بعثت در قطع جیبی در ۴۷ صفحه در سال ۱۳۵۶ش به طبع آن اقدام نموده است.
۱۷. تاریخ بابیه (نقطه الکاف): سلسله مقالات محیط در ماهنامه گوهر که طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ش انتشار یافته است. این مجموعه به عنوان پیوست در پایان کتاب تاریخ ادبیات ایران اثر ادوارد براون (از صفویه تا عصر حاضر،
ترجمه دکتر بهرام مقدادی) آمده است و آماده چاپ در کتابی مستقل میباشد. او در این کتاب ماهیت این فرقه ضاله را افشا کرده و حقایقی را علیه آنان بازگفته است.
۱۸. شرح حال مفصل صفی الدین ارموی: میتواند به صورت کتابی مستقل در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
۱۹. تاریخچه دارالفنون: مقالاتی است که طی ده شماره در سال ۱۳۱۳ش در نشریه شفق سرخ انتشار یافت و اثر مستقلی را تشکیل میدهد، ولی هنوز در قالب کتابی مجزا چاپ نشده است.
۲۰. شرح حال محمد زکریای رازی: حاوی سلسله مطالب استاد در خصوص زندگی، اندیشه و آثار این دانشمند
مسلمان که در سی شماره روزنامه ایران در سال ۱۳۰۹ ش چاپ شده است و آماده طبع در هیات کتابی مستقل میباشد.
۲۱. دفاع از فلسطین: مجموعه مقالات وی درباره
فلسطین که میتواند به عنوان کتاب مستقل در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
۲۲۰۰. دیوان مجمر زوارهای: با مقدمه، تصحیح و اشراف محیط، تهران، خیام، ۱۳۴۵
۱. نورالدین عبدالرحمن جامی، مقدمه کتاب بهارستان جامی، از نشریات کتابخانه مرکزی، تهران، ۱۳۱۱.
۲. افسانه یا تاریخ، مقدمه کتاب سه یار دبستانی، اثر هانری ماکفال،
ترجمه وزیری و طاهری، تهران، ۱۳۱۳.
۳. زندگانی سعدی، مقدمه کتاب بوستان سعدی، به تصحیح سیدمحمدرضا جلالی نائینی، تهران، ۱۳۱۷.
۴. مقدمه کتاب نگارستان عجایب و غرایب تالیف پیشاوری.
۵. مناجات، کتاب نغمه
های آسمانی.
۶. مادر، کتاب مادر به قلم سیدجلال الدین افتخارزاده.
۷. سیرة رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، کتاب تاریخ نبوی، سیدرضا همراه.
۸. به نام خداوند، کتاب سخنان علی بن الحسین علیهالسّلام .
مقالههایی که در کتابهای دیگر آمده است:
۱. صاحب یخچالیه، مقاله در کتاب تذکره یخچالیه، محمدعلی فرهنگ (بهار) اصفهانی، چاپ سوم، ۱۳۲۱.
۲. در ماتم محمد قزوینی مندرج در کتاب علامه قزوینی، تهران، ۱۳۲۸.
۳. جستجو در لفظ سینا، کتاب جشن نامه ابن سینا، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۶.
۴. سرزمین بحرین، کتاب خلیج فارس، ج۱، تهران ۱۳۴۲.
۵. مهر مادر، کتاب مادر، سیدجلال الدین افتخارزاده.
۶. کرمان و کرمانیها، مجموعه سخنرانیها به انضمام آثاری از شاعران معاصر
کرمان.
۷. تاثیر شعر در نگاهداری و تقویت گسترش زبان فارسی، سخنرانیهای نخستین کنگره
شعر در ایران.
۸. محمد زکریای رازی پیشاهنگ عصر جدید تجربه، کتاب دوازده مقاله، ص۱۲۹-۱۴۷.
۹. شناسایی اقبال، کتاب
علامه اقبال لاهوری، ص۱۳۰-۱۴۴.
۱۰. ابوریحان بیرونی ادیب و شاعر، یادنامه
ابوریحان بیرونی.
۱۱. سهم اصفهان در فرهنگ جهان، مجموعه مقالات پنجمین کنگره ایران شناسان.
۱۲. خاندان عامری، کتاب عامری نامه (مشتمل بر ۱۸ مقاله تقدیم به علی محمد عامری).
۱۳. دارالفنون و امیرکبیر، کتاب امیرکبیر و دارالفنون، ص۱۸۶-۱۹۴.
۱۴. محیط زندگانی شیخ طوسی، یادنامه شیخ طوسی، ص۲۶-۴۰.
۱۵. بازگشت سبک هندی به ایران، کتاب صائب و سبک هندی، ص۱۹۸-۲۰۶.
۱۶. هزاره شیخ طوسی، یادنامه شیخ طوسی.
۱۷. چند نکته درباره فردوسی و شاهنامه، کتاب فردوسی و ادبیات حماسی.
محیط از سالهای جوانی طبع
شعر خود را بروز داد و در اشعارش «محیط» تخلص مینمود. خودش در این باره میگوید: شعرهای من به فرم و خاص خودم است. قیافه قیافه غزل است صورت غزل را داراست ولی مطول است در ضمن قصیده هم نیست، زیرا که در قصیده مدح و هجو و وصف طرف است.
دکتر زرین کوب مینویسد: با آن که اشتغال به مطالعه و تحقیق فرصت زیادی جهت شاعری برای (محیط) باقی نمیگذاشت، از این تفنن هم ظاهرا لذت میبرد و در سالهای اخیر نمونه
های بیشتری از آنها را چاپ میکرد. بخش عمده این سخنان موزون شکایت،
حسرت و ناخردسندی و ملال زمانه بود.
استاد سید عبدالعلی فناء توحیدی مینویسد: محیط صاحب دیوان شعری است که به سعی یکی از ارادتمندان ایشان جمع آوری شده و شامل ۱۲۱ قطعه شعر و دارای ۲۱۲۳ بیت است ولی هنوز کلیه اشعار ایشان را شامل نیست.
سپیده دم که نوای
اذان به گوش آمد• • • روان خفته در آغوش تن به هوش آمد
مرا که مردمک دیده شب نمیآسود• • • ز شور بانگ
مؤذن توان و نوش آمد
صدای غلغله از بزم قدسیان برخاست• • • در این سماع مقدس که جان به جوش آمد
درباره ی
ماه مبارک رمضان:
ماه مبارک رمضان است• • • فرخنده بر کهان و مهان است
ماه خجستهای که جهان را• • • از فیض خویش بهره رسان است
ماهی که دولت شب قدرش• • • برتر ز حد وهم و گمان است
ماه
نماز و
روزه و
تقوا • • • کاندار صلاح و خیر کسان است
بانگ اذان و ذکر شهادت• • • بر اعتقاد نیک نشان است
ذکر اقامه اذن نماز است• • • کز بهره روزه دار توان است
جمع صلوة و صوم و مصلی• • • در ماه روزه شوکت شان است
توفیق روزهای که نصیب است• • • شکر خدا که با همگان است
آدمی را چون در این عالم سرایی لازم است• • • از برای مسکن آدم سرایی لازم است
خانه ویرانه شایان اقامتگاه نیست• • • وز برای زندگی محکم سرایی لازم است
پاس حرمت از حرم شایان نفس محرم است• • • در کنار این حرم، محرم سرایی لازم است
هم نشین و هم زبان و هم نوای و خوش صدا• • • کز برای دستگاه همسرایی لازم است
دستگاه غم در این عالم بسی گسترده است• • • مردم غم دیده راهم غمسرایی لازم است
این شنیدم دوش از صحرانشینی رهنورد• • • چون بیابان عرصه خرم سرایی لازم است
جان غم چون خالی از ماتم نباشد در محیط• • • در کنار غم سرا ماتم سرایی لازم است
یادآور میشود محیط در سنین نوجوانی در اشعار به سفارش
پدر بقا تخلص مینمود و تا سال ۱۳۰۲ش که به تهران رفت با همین تخلص شعر میسرود و در این سال تخلص خود را تغییر داد. نخستین شعر او که به چاپ رسیده، سرودههایی است درباره
محرم الحرام و
عاشورا که در سال ۱۳۰۲ ش به طبع رسیده است.
سرانجام محیط طباطبایی در ۲۷ مرداد ۱۳۷۱ش به سرای باقی شتافت، پیکرش پس از انجام تشریفات شرعی و
نماز آیتالله امامی کاشانی در
شهر ری، حوالی حرم حضرت عبدالعظیم (مجاور برج طغرل) به
خاک سپرده شد.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«محیط طباطبایی».