مالک بننبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بن نبی، مالک، اندیشمند
معاصر الجزایری میباشد.
وی در ۱۳۲۳/ ۱۹۰۵ در خانوادهای
فقیر در
شهر قُسَنْطینَة
الجزایر متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید و سپس برای
تحصیلات عالی به
پاریس رفت و در ۱۳۱۴ ش/ ۱۹۳۵ در رشته
مهندسی برق فارغ التحصیل شد. در عین حال، به مطالعات گستردهای در
علوم اسلامی پرداخت و مدت درازی نزد عبدالحمید بن بادیس
شاگردی کرد.
او که از همان آغاز به تحولات پیرامون خویش با دیدی تحلیلی مینگریست، علت اصلی ضعف و عقب ماندگی
جهان اسلام را مسئله
تمدن تشخیص داد و کتابهایی درباره «مشکلات تمدن» به رشته
تحریر درآورد.
بن نبی در ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶ از
فرانسه به
قاهره رفت و پس از تماس با بسیاری از استادان و
دانشمندان و ملاقات با
جمال عبدالناصر به
ترجمه کتابهای خود به
زبان عربی اقدام کرد و از آن پس نوشتههایش را به زبان عربی
منتشر نمود. بن نبی به بسیاری از
کشورهای عربی و اسلامی
سفر کرد و شاگردان زیادی در قاهره، دمشق،
طرابلس (
لبنان ) و الجزایر از بحثها و درسهای وی بهره بردند. وی در ۱۳۴۲ ش/ ۱۹۶۳، پس از
استقلال کشورش، از
مصر به الجزایر بازگشت و به
سمت مدیرکل آموزش عالی منصوب شد. بن نبی در ۱۳۴۶ ش /۱۹۶۷ از سمت خود
استعفا کرد و از آن پس همه وقت خود را صرف فعالیت علمی و برگزاری جلسات بحث فکری کرد.
بیشتر
آثار بن نبی به
زبان فرانسوی تألیف و بعداً به عربی ترجمه شده است. مشهورترین مترجمان کتابهای او دو تن از شاگردانش، عبدالصبور شاهین و عمر مسقاوی (
وصی علمی و
ناظر نشر و ترجمه آثار بن نبی) بودند. عبدالصبور شاهین هفت اثر بن نبی را به عربی ترجمه کرده است که بارها در قاهره و دمشق به چاپ رسیدهاند. این کتابها عبارتند از: الظّاهرة القرآنیة؛ شروط النّهضة (با همکاری عمر مسقاوی)؛ میلاد مجتمع: شبکة العلاقات الاجتماعیّة؛ وجهة العالم الاسلامی (عنوان دیگر ترجمه عربی آن: نداء الاسلام، به قلم رمضان لاوند)؛ الفکرة الافریقیّة الآسیویّة فی ضوء مؤتمر باندونج (که به مناسبت برگزاری کنفرانس کشورهای افریقایی ـ آسیایی در باندونگ اندونزی در ۱۳۳۴ ش/ ۱۹۵۵ نگاشته شد)؛ مشکلة الثّقافة؛ المسلم فی عالم الاقتصاد.
آثار دیگر وی عبارتند از: الصراع الفکری فی البلاد المستعمرة؛ إنتاج المستشرقین؛ بین الرشاد و التیه؛ الآفاق المستقبلیة الجزائریة؛ تأملات؛ فی مهبّ المعرکة؛ دورالمسلم و رسالته؛ دعوة الاسلام؛ مذکَّرات شاهدالقرن ـ الطفل؛ مذکّرات شاهد القرن ـ الطالب؛ الاسلام و الدیمقراطیة و القضایا الکبری.
از آثار بن نبی دو اثر به [زبان فارسی [|فارسی]] ترجمه شده است: الظاهرة القرآنیة، با عنوان پدیده قرآنی، به قلم حجتی کرمانی، که از متن اصلی فرانسوی نیز، با عنوان قرآن پدیدهای شگفت آور، به قلم نسرین حکمی ترجمه شده است؛ میلاد مجتمع: شبکة العلاقات الاجتماعیه، با عنوان شبکه روابط اجتماعی، به قلم جواد صالحی.
اندیشهها و مبارزات علمی بن نبی او را در زمره اندیشمندان اصلاح طلبی مانند
محمدرشید رضا ،
محمد اقبال لاهوری و
ابن بادیس قرار داده است.
وی از مهمترین
اندیشمندان اسلامی است که به مسئله تمدن پرداخته و با آنکه اندیشههای او به گونهای ژرف تحت تأثیر نظریات جدید در
فلسفه تمدن است،
ابن خلدون را باید نخستین
استاد و بزرگترین الهام بخش وی دانست.
به
عقیده بن نبی «جوهر مشکل هر
ملت ، در مسئله تمدن آن است و هیچ ملتی قادر به فهم و حلّ مشکل خود نخواهد بود، مگر آنکه اندیشه خود را تا سطح تحولات بزرگ بشری ارتقا بخشد و
عوامل ظهور و سقوط تمدنها را عمیقاً درک کند».
بن نبی، شیفته جنبش اصلاحی «
جمعیت العلماء المسلمین » الجزایر به
رهبری ابن بادیس بود و در آن ویژگیهایی میدید که حرکت اصلاحی
شیخ محمد عبده فاقد آن بود؛ چه، عبده به اصلاحات صرفاً کلامی بسنده میکرد، اما ابن بادیس برنامه عملی کاملی را به استناد
آیه شریفه «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّی یُغَیِّروُا ما بِأنْفُسِهِم»
پذیرفته بود. بر این اساس، «کلید حلّ مشکل در
روح امت قرار دارد»؛ لذا «ایجاد
تمدن یک پدیده اجتماعی است که در شرایطی درست همانند شرایط پیدایش نخستین، ممکن میشود». با این حال، بن نبی از جمعیت العلماء المسلمین الجزایر
انتقاد و آن را به
انحراف از برنامه مصوب
متهم کرد، زیرا این جمعیت پذیرفته بود که همراه یک کاروان سیاسی در ۱۳۱۵ ش/ ۱۹۳۶ برای مذاکره با فرانسویان به پاریس برود. به عقیده بن نبی، اصلاح وضع
جامعه از طریق
سیاست و
حکومت ممکن نیست، زیرا حکومت تابعی از شرایط اجتماعی است و جامعهای که در آن روحیه «
استعمارپذیری »
حاکم باشد، به ناچار دارای حکومتی استعماری خواهد بود. بنابراین استعمار زاییده
کردار سیاستمداران نیست بلکه نتیجه تن دادن ملت به استعمار است. به همین دلیل، رهایی از استعمار تنها از طریق رهایی
نفس از
ذلت استعمارپذیری ممکن میشود؛ به طوری که
انسان بر اثر «
تحول درونی » در شرایطی قرار گیرد که با
احترام به
کرامت انسانی خویش، به وظایف اجتماعی خود
قیام کند و به حکومت استعماری تن ندهد.
از نظر مالک بن نبی، مشکل اصلی اینجاست که «
جامعه اسلامی » قرنهای متمادی «خارج از
تاریخ » زیسته و تمدن خود را از دست داده است و از آنجا که «هر تمدنی محصولات خود را ایجاد میکند» نمی توان با خرید و گردآوری محصولات تمدنهای دیگر دارای تمدن شد. آنچه از طریق جمع آوری اشیای تمدنهای دیگر به دست میآید، «شبه تمدن» است نه «تمدن حقیقی».
از دیدگاه مالک بن نبی، هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل
انسان ،
زمین و
زمان به دست میآید. بن نبی تأکید میکند که برای ترکیب این سه
عنصر ، یک «ترکیب کننده تمدنی» لازم است و تحلیل تاریخی نشان میدهد که این ترکیب کننده چیزی جز «
اندیشه دینی » نیست.
از سوی دیگر، ترکیب
عناصر تمدن و عامل ترکیب کننده آنها از
منطق «
حرکت تاریخ » پیروی میکند؛ زیرا تمدن دارای «
حیات » یا، به قول ابن خلدون، دارای یک «دوره» است: با «
نهضت » به
دنیا میآید، صعود و رشد میکند تا به نقطه «اوج» برسد، سپس راه نزول در پیش میگیرد و به «افول» منتهی میشود. گرچه به نظر بن نبی، این دوره، تخلّف ناپذیر است، وی برخلاف ابن خلدون، از تمدنی که درخشش خود را از دست داده ناامید نیست، زیرا
خداوند اسباب پیشرفت را به
اختیار انسانها نهاده است. احیا یا بازسازی تمدن ناچار باید بر آگاهی کامل از تاریخ این تمدن و مراحل دوره تمدنی و شرایط اجتماعی و روانی فرد و جامعه در مراحل مختلف مبتنی باشد.
به اعتقاد بن نبی، در یک نظام دقیق و والای
اخلاقی ،
غرایز و
خوی حیوانی و واکنشهای فرد کاملاً مهار میشود و جامعه نیز تابع شبکه نیرومندی از روابط خواهد بود. در این مرحله، «
غریزه » ساکت است و همه افراد و اجزای جامعه همچون «
بنیان مرصوص » با ندای «
روح » حرکت صعودی سریعی را در پیش میگیرند. از دیدگاه بن نبی، این مرحله در
تاریخ تمدن اسلامی مطابق است با فاصله زمانی میان نزول
وحی در
غار حرا تا
واقعه صفین در
سال ۳۸ که با ورود
معاویه به صحنه
حوادث ، توازن میان «روح» و زمان از بین رفت.
جامعهای که پرورده
اندیشه دینی است راه تحول در پیش میگیرد و با توسعه شبکه روابط داخلی خویش به گسترش «اندیشه» می پردازد. در واپسین مرحله گسترش، مشکلات مادی و ضرورتهای جدید پدید میآید و نقطه عطف دیگری بروز میکند که آغاز «مرحله
عقل » است. اما این «عقل» سیطره «روح» بر غریزه را ندارد، ازینرو غرایز بتدریج از قیود آزاد میشود و به همان نسبت «روح» تأثیر خود را بر خود از دست میدهد و جامعه نیز از تنظیم رفتار افراد و مهار امیال فردی سر باز میزند و شبکه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کم کم فرو میریزد. در این مرحله،
علوم و
فنون به حداکثر گسترش خود میرسد. از دیدگاه بن نبی، این مرحله از مراحل تمدن اسلامی مطابق است با
عصر اموی و بخش مهمی از
عصر عباسی که نقطه اوج آن در دوران
مأمون است. بن نبی این دوره را ـ بدون تردید ـ انحرافی بزرگ از خط تمدن اصیل میداند، زیرا در این دوره توازن موجود میان روح و عقل بر هم خورده و نشانههای سستی روح و نزدیکی افول آن پدیدار گشته است.
در این دوره، فرد
مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطره روح آزاد میشود و
سرنوشت فرد را در
اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحله خود یعنی «مرحله غریزه» می شود. در این مرحله، وظیفه اجتماعی اندیشه دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومی ریزد و اخلاق افراد جامعه به سبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد.
این مرحله از تمدن اسلامی مطابق است با اواخر عصر عباسی و دوران پس از آن تا زمان ابن خلدون و نیز دوران پس از
سلسله موحدون در
مغرب . لذا، مالک بن نبی انسان این مرحله را «انسان پس از موحدون» می نامد؛ انسانی که در نتیجه بروز اختلال در توان روحی و
معنوی ، ارزش اجتماعی خود را از دست داده و فقط برای منافع فردی خویش تلاش میکند. در اینجا،
فردگرایی بر جامعه مستولی میشود و با گسستگی شبکه روابط اجتماعی شرایط استعمارپذیری پدید میآید و سپس دوران استعمار فرامی رسد.
از نظر بن نبی «انسان پیش از تمدن» انسانی طبیعی و دست نخورده است که برای ورود به یک دوره تمدنی کاملاً آماده است، اما انسان پس از تمدن، انسان فرسودهای است که دیگر توانایی تولید «کار تمدنی» را ندارد مگر اینکه از ریشه تغییر کند.
از اینجاست که مالک بن نبی به راه حل مشکل تمدن اسلامی میپردازد و باردیگر سه عنصر انسان، زمین و زمان را مطرح میکند. وی بر لزوم بهره برداری از زمین چه برای
کشاورزی و چه استخراج
معادن و ثروتهای نهفته در آن برای ایجاد
رفاه اجتماعی تأکید میکند و به زمان و بهره برداری از هر لحظه از آن برای «کار و تولید سازمان یافته» اهمیت میدهد و سرانجام به عامل «انسان» می رسد و درباره بازسازی «انسان پس از موحدون» مفصلاً بحث میکند. بن نبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیه یازدهم
سوره رعد ؛ و
اصلاح ، مأخوذ از
حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از
تلاوت و
فهم قرآن با روشی است که هر
مسلمان احساس کند قرآن برای نخستین بار به او وحی میشود. بن نبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود».
به نظر بن نبی، انسان تمدن ساز باید در سه زمینه
فرهنگ ،
کار و
مال توجیه یا
هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از
صفات اخلاقی و ارزشهای اجتماعی است که فرد در محیطی که به دنیا میآید آن را همچون یک
سرمایه اولیه دریافت میکند». بن نبی کار را تنها عاملی میداند که سرنوشت اشیا را در یک چارچوب اجتماعی تعیین میکند و هدایت آن به معنی هدایت همه فعالیتهای جمعی در یک مسیر با هدف ایجاد تغییر در وضع انسان و پدید آوردن محیطی جدید برای رشد تواناییهای فردی در جامعه است. بالاخره، مال یا ثروت به عنوان وسیله اجتماعی برای نهضت در جهت پیشرفت مادی اهمیت دارد و نه به عنوان وسیله سیاسی نزد شماری از سرمایه داران برای بهره کشی از تلاش اکثریت ملت.
علاوه بر عوامل یادشده،
احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بن نبی، به احیای اندیشه دینی بستگی دارد. بن نبی تمدن سازی به روش غربی را ابداً نمی پذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بن نبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به
جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنباله رو
روسها یا
آمریکاییان باشند».
به عقیده بن نبی، نخستین وظیفه جهان اسلام این است که خود را از طریق یک برنامه ریزی منظم علمی به سطح بالای پیشرفت مادی برساند بدون آنکه ارزشهای اخلاقی خود را از دست بدهد، زیرا تمدن جدید اسلامی باید براساس تعادل بین کم و کیف، ماده و روح، وسیله و هدف و بالاخره
علم و
وجدان باشد. به عبارت دیگر، نهضت جهان اسلام در جدا شدن از ارزشها نیست بلکه در جمع بین علم و
ایمان است.
درباره آینده جهان اسلام، مالک بن نبی، علاوه بر توجه به
جریانهای اصلاح طلب و نوگرا که در تصویر چهره جدید دنیای اسلام نقش دارند، پدیده انتقال مرکز ثقل جهان اسلام را از حوزه
مدیترانه به
آسیا مورد توجه قرار میدهد و این پدیده را باعث بروز نتایج روانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام و حرکت آن به سمت آینده میداند. وی معتقد است که در
جاوه ،
پاکستان و
جاکارتا جنبههای اندیشه و کار بر جنبه علم بسته سنتی برتری دارد و جهان اسلام میتواند در آنجا خود را بازسازی کند تا به توانمندی لازم برسد و راههای
زندگی را بیاموزد.
از سوی دیگر جامعه اسلامی در
همسایگی هند ، و در کنار
ادیان برهمایی و
بودایی ، به
انقلاب درونی در فضایی
عارفانه دست مییابد که نتیجه آن گفت و شنود بین
قلب و
فکر خواهد بود، چیزی که «انسان پس از موحدون» بدان سخت نیاز دارد و در
سواحل مدیترانه آن را نیافته است. این نظر مالک بن نبی، که تحت تأثیر شرایط سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام در ۱۳۲۸ ش/ ۱۹۴۹ بوده، با انتقاد بسیاری از اندیشمندان و
نویسندگان عرب روبرو شده است.
توجه و اهتمام بن نبی به
قرآن بسیار زیاد است. نخستین
کتاب وی، الظاهرة القرآنیة، که اصل آن به زبان فرانسوی است، نشان دهنده این دیدگاه وی است.
وی در این کتاب و در کتابهای بعدی خود همواره میکوشد مبانی افکار خویش را از قرآن و
سنّت نبوی استنباط کند. هدف اساسی بن نبی از
تألیف الظاهرة القرآنیة، ایجاد اصلاحی روش شناختی در
تفسیر قرآن و کمک به برداشتهای نوین قرآنی برای
روشنفکران و تحصیل کردگان مسلمانی بود که در برابر فرهنگ غربی به دنبال پایگاهی محکم در
میراث گذشته خویش بودند. او در مقدمهای که بر ترجمه عربی این کتاب افزوده است به دو انگیزه اصلی خود اشاره میکند: ایجاد زمینه و فرصتی برای جوانان مسلمان تا به درستی در
دین نظر کنند؛ و اصلاحی شایسته در شیوه سنّتی تفسیر قرآن.
به نظر بن نبی، بزرگترین خطری که فرهنگ و تفکر اسلامی را تهدید میکند
استشراق است که مسلمانان هنوز حیلههای آن را درنیافته و تأثیر آن را در جای جای زندگیِ فرهنگی و شئون انسانی خود حسّ نکردهاند؛ به ویژه آنکه اکنون این پدیده در لباس
دانشگاهی و بر
زبان و
قلم پارهای از
مشاهیر مسلمان جاری است. وقتی توجه کنیم که هر ساله دانشجویان سوری و مصری ـ یعنی
اساتید آینده فرهنگ عربی و بانیان نهضت اسلامی ـ تنها در دانشگاه پاریس رسالههای فراوانی عرضه میکنند و در آنها بر بسط و شرح آرای استادان غربی خویش پای میفشرند، بزرگی خطر را درمی یابیم. همین جا او بر
طه حسین به دلیل تألیف کتاب فی الشعر الجاهلی حمله میبرد و تبعیّت وی از مارگلیوث را نکوهش میکند که با تشکیک در
وثاقت شعر جاهلی و درستی انتساب آن به
شعرای جاهلیت راه را برای کمرنگ کردن اهمیت
اعجاز قرآنی هموار میکنند.
نخستین و مهمترین چالش رویاروی بن نبی برای اثبات
اعتبار و
وثاقت قرآن، مسئله اعجاز و غیربشری بودن این کتاب است. وی علی الاصول دیدگاه
مفسّران سنتی را در زمان کنونی نمیپسندد که برای اثبات
الوهیت منشأ و مصدر قرآن کریم به
اعجاز بیانی و ادبی قرآن تمسّک میکنند و هنوز میکوشند
فصاحت و اوج ادبی و بلاغی قرآن را دلیل اعجاز و مبنای تحدّی قرآن قرار دهند. این روش تنها برای نخبگان فرهنگی جوامع عرب کارآمد است.
در غالب کشورهای اسلامی و به ویژه در ممالک غیرعربی کمتر کسی یافت میشود که بتواند میان آیهای از قرآن و
نظم یا
نثری از ادب جاهلی مقایسه و
داوری کند. مدتهاست که دیگر ما آن نبوغ زبان عربی را از دست دادهایم و در این باب صرفاً به باورهایی تقلیدی قناعت میکنیم.
به
اعتقاد بن نبی
مردم در بدو ظهور
اسلام به دلیل
هویت ادبی و زبانیشان،
اعجاز قرآن را با «ذوق فطری» خویش لمس میکردند؛ پس از آن تا حدود دوره عباسی «ذوق علمی» ادیبان و دانشمندان برای درک الوهیت و اعجاز قرآن کافی بود. امروزه با توجه به آیة «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الْرُّسُلِ
می توان
رسالت پیامبر اکرم را همچون سایر رسالتها، پدیدهای ـ به معنای علمی کلمه ـ دانست که در ظروف زمانی و مکانیِ مشابه آثار و نتایج مشابه به همراه دارد. در واقع، اعجاز شخص
پیامبر در زمان خودش همان دلایلی است که برای اسکات منکران ارائه میدهد، اما اعجاز
دین یکی از ابزارهای
تبلیغ آن است. این بدان معناست که «
معجزه » باید برای همه مخاطبان قابل فهم و، در عین حال، برتر از توانایی همه آنان باشد. از آن مهمتر، معجزه باید در تمام دوره زمانی مفروض دین، استمرار یابد تا تبلیغ دین همواره تحقق پذیرد. ازینرو، اعجاز قرآن در آغاز ظهور اسلام با
ذوق فطری و بعدها با ذوق علمی دریافت میشد؛ اما امروز، فرد مسلمان ناگزیر است که این اعجاز را در صورتی دیگر بیابد و آن بررسی محتوای
پیامهای قرآن ـ و نه ظاهر عبارات آن ـ است.
شیوه بن نبی در کتاب الظاهرة القرآنیة بر همین پایه استوار است. وی به تأمّل در طبیعت نفس انسانی و
فطرت خداجویی او در طول تاریخ مذاهب بشری میپردازد و با تفحّص در
تاریخ نبوت ، ویژگیهای
انبیا ،
سیره پیامبر اکرم و مضامین قرآن میکوشد
مبانی دین و به ویژه اصول اعتقادی و اجتماعی دین اسلام را بشناساند. در این کتاب و مواضعی از دیگر کتابهای بن نبی، بیشترین تأکید و اهتمام بر
احکام اجتماعی و
اخلاق اسلام است. وی با گرایش اجتماعی خود در
تفسیر ، مفاهیم و مضامین قرآنی را به گونهای بسط میدهد که شئون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حیات
بشر را در برگیرد و در این راه همواره به وضع کنونیِ بشر و نیاز تمدن بشری به آیینی جامع و الهی نظر دارد. با اینهمه، گاه همانند قائلان به تفسیر علمی قرآن، می کوشد سازگاری پارهای از
آیات قرآن را با جدیدترین نظریههای علمی اثبات کند.
بن نبی در ۹
آبان ۱۳۵۲/ ۳۱
اکتبر ۱۹۷۳ در الجزایر
دار فانی را
وداع گفت.
(۱) قرآن کریم .
(۲) مالک بن نبی، شروط النّهضة، ترجمة عمر کامل مسقاوی و عبدالصبور شاهین، دمشق ۱۹۹۲ .
(۳) مالک بن نبی، مشکلة الثقافة، ترجمة عبدالصبور شاهین، قاهره ۱۹۵۹ .
(۴) مالک بن نبی، میلاد مجتمع، ترجمة عبدالصبور شاهین، قاهره ۱۹۶۲ .
(۵) مالک بن نبی، وجهة العالم الاسلامی، ترجمة عبدالصبور شاهین، دمشق ۱۹۸۹ .
(۶) فهمی جدعان، أسس التقدم عند مفکری الاسلام فی العالم العربی الحدیث، عمان ۱۹۸۸ .
(۷) انور جندی، أعلام القرن الرابع عشر الهجری، ج ۱: أعلام الدعوة و الفکر، قاهره ۱۹۸۱ .
(۸) اسعد سحمرانی، مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمة صادق آئینه وند، تهران ۱۳۶۹ ش .
(۹) مرتضی کریمی نیا، آرا و اندیشه های دکتر نصرحامدابوزید، تهران ۱۳۷۶ ش .
(۱۰) موسوعة السیاسة، چاپ عبدالوهاب کیالی، بیروت ۱۹۷۹ـ۱۹۹۴، ذیل «مالک بن نبی» .
(۱۱) مالک بن نبی، الظّاهرة القرآنیّة، ترجمه عبدالصبور شاهین، بیروت ۱۳۸۹/۱۹۶۹ .
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «مالک بننبی»، شماره۱۹۰۱.