مؤیدالدین بن محمود جندی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مؤیدالدین بن محمود جَندی، عارف و شاعر قرن هفتم می باشد.
او را مؤیدالدین
صوفی نیز خوانده اند. در باره شرح حال وی اطلاعات اندکی وجود دارد. تاریخ ولادتش معلوم نیست. بر اساس
نامش ، او را اهل
شهر جند دانسته اند.
تنها منبع
موثق در شرح حال او، مطالب پراکنده ای است که از خلال
آثارش (شرح فصوص الحکم، ونفحة الروح وتُحْفَة الفُتوح) یافت میشود.
در آغاز،
پدر و
مادر و
خویشان جندی او را از
سلوک منع میکردند، اما وی با
تفأل به
قرآن کریم و بنابر
آیه ۲۴
سوره توبه ،
اموال خود را به پدرش داد،
کابین همسرش را پرداخت و به
سیر و سلوک روی آورد، به
حج رفت و بعدها (ظاهراً در قونیه) نزد صدرالدین قونیوی (متوفی ۶۷۲) راه یافت و مقامات عارفانه خویش را در
خانقاه و
مَدْرس او طی نمود و از او
اجازه ارشاد گرفت.
جندی بسیار تحت تأثیر قونیوی بود و خود به این امر تصریح کرده است.
وی به مقام معنوی و
فضیلت باطنی استاد و استادِ استاد خود (ابن عربی) چنان معتقد بود که در تمام شئون و مراحل
زندگی ، نه فقط در مشکلات عرفانی و علمی، بلکه در گشودن گره های زندگی نیز از باطن آنان مدد میجست.
فَناری
وی را از فرزندان الاهی قونیوی به شمار آورده و تصریح کرده که در شرح مفتاح الغیب قونیوی، علاوه بر افادات ابن عربی و قونیوی و سعیدالدین فَرغانی (متوفی ۷۰۰)، از
ذوق و فهم
عرفانی مؤیدالدین جندی مدد گرفته است.
جامی او را عارف کامل و جامع
علوم ظاهری و
باطنی دانسته است. مؤیدالدین جندی دارای
حوزه تدریس بود و شاگردان قونیوی برای حل مشکلات علمی خود به او مراجعه میکردند.
به نظر آشتیانی،
جندی و فرغانی آثار یکدیگر را دیده بودند، ازاین رو، مطالبی که در شرح تائیه فرغانی آمده در آثار جندی تکرار نشده و مباحثی را که جندی به تفصیل از آنها سخن گفته، فرغانی در آثارش به اجمال به آنها پرداخته است.
هیچ یک از شارحان
ابن عربی در فهم افکار وی از جندی بینیاز نبوده اند، چنانکه عبدالرزاق کاشانی (متوفی ۷۳۶) و داوود قیصری (متوفی ۷۵۱) و برخی دیگر از شارحان
فصوص الحکم ، تحت تأثیر او بوده اند.
جندی
معاصر جلال الدین مولوی (۶۰۴ـ۶۷۲) بود و خود را از جمله
نیازمندان او میدانست.
سال
وفات جندی به
تحقیق معلوم نیست.
بروکلمان آن را ۶۹۰ دانسته است که صحیح به نظر نمیرسد، زیرا جندی
قصیده لامیه خود را در ۶۹۱ به پایان رسانده است.
حاجی خلیفه ،
سال درگذشت او را
حدود ۷۰۰ ذکر کرده است.
آثار۱) شرح فصوص الحکم ابن عربی. این کتاب به عربی و مهم ترین اثر جندی است. او شرحش را به صورت منظم و متوالی در یک زمان معین ننوشت، ابتدا شرح
خطبه را نزد قونیوی نگاشت و پس از وفات قونیوی،
قونیه را ترک کرد و عازم
بغداد شد و در آنجا بنا به درخواست برخی
فضلا ، بخشی از فصوص را شرح کرد، اما قبل از پایان شرح، بغداد را به قصد سفر به مناطق دیگر ترک نمود و به گفته خودش در این هنگام از انواع واردات قلبی و
الهامات ربانی محروم گشت.
جندی، به تبع قونیوی، اهمیت فراوانی برای خطبه فصوص الحکم و شرح آن قائل بود و از این رو، حدود یک پنجم شرح فصوص الحکم
را به شرح
خطبه آن اختصاص داد.
سیدحیدرآملی (متوفی ۷۸۶)،
شرح فصوص جندی را یکی از بهترین شروح فصوص الحکم معرفی کرده است.
این اثر را نخستین شرح فصوص الحکم ابن عربی دانسته است.
به گفته
حاجیخلیفه ،
جندی دو شرح بر فصوص نوشته است:
کبیر و
صغیر . شرح کبیر همان است که در دست است. این شرح با تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی و
مقدمه غلامحسین ابراهیمی دینانی در ۱۳۶۱ ش، در
مشهد و در ۱۳۸۱ ش، در
قم به
چاپ رسیده است.
شرح فصوص الحکم جندی منبع برخی از شروح دیگرِ آن
کتاب بوده و مشتمل بر نکات و افاداتی است که در سایر شروح یافت نمیشود
برای
نمونه ، خواجه محمد پارسا (متوفی ۸۲۲) در شرح فصوص الحکم خود حدود ۶۴ بار از شرح جندی استفاده کرده
و بابا رکن الدین شیرازی (متوفی ۷۶۹) در نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص از آن بهره های فراوان برده است.
جامی در
دیباچه نقدالنصوص
تصریح کرده که در نگارش این کتاب از
معارف مؤیدالدین جَندی بهره فراوان برده و در متن کتاب مذکور نیز بارها از شرح و گاهی از
اشعار وی مطالبی نقل کرده است
ولی تقریباً بدون استثنا و برخلاف نقل
قولهایی که از سایر
شارحان کرده، گاهی چند جمله و گاه نصف عبارات او را حذف کرده است
پاره ای از مطالب جندی در نقدالنصوص نیز، براثر بی دقتی در تلخیص جملات، به صورتی نادرست عرضه شده است
دقیقاً معلوم نیست که این خطا ناشی از روش نقل جامی است یا از نسخه ای که او در دست داشته یا اینکه در نسخه کتاب جامی که به دست ما رسیده تحریفی روی داده است.
۲) نفحة الروح و تحفة الفتوح، به
فارسی ، که در دو
بخش تنظیم شده است: الف)
علوم و معارف، ب) اعمال جسمانی،
اخلاق ،
عبادات و
وصایا . جندی این کتاب را هنگام
اقامتش در
سینوپ (که اکنون از شهرهای
ترکیه است) نگاشته و آن را به
بانویی که او را به علم ستوده و (ملکه الملکات،
شاه خواتین، کلاله پادشاهان اکابر) خوانده، تقدیم کرده است و در
مقدمه آن، از مراتب
نیکوکاری او در
حق ارباب فضائل و
اصحاب طریق یاد کرده است. وی همچنین قصیده فارسی مفصّلی را که در
ستایش این بانو
سروده در مقدمه کتاب آورده است.
این اثر به
اهتمام نجیب مایل هروی در ۱۳۶۲ ش در
تهران چاپ شده است.
۳) اذواق الخَتْمَتین، به
عربی ، درباره
عرفان محیی الدین ابن عربی
۴) کتاب الاسماء، در شرح
اسماء حسنی ۵) اکسیرالکلمات، به فارسی
۶) خلاصة الارشاد و ارشاد الخلاصة، به فارسی، که به گزارش مایل هروی
برخی آن را دو کتاب فرض کرده اند، اما با استناد به مقدمه جندی در نفحة الروح و تحفة الفتوح،
احتمالاً یک اثر است.
۷) شرح مواقع النجوم و مطالع أهِلَّة الاسرار و العلوم، اثر ابن عربی، در درجات و معانی عبادات
که جندی آن را در
بغداد و ظاهراً زمانی که به مقام
پیری و
شیخی در
تصوف رسیده بود، شرح کرده است.
۸) رساله فی
القضاء و القدر، به فارسی.
۹) رساله علوم أحَدی و معارف احمدی، که فصلی از آن در تقسیم بندی علوم و فضائل آنهاست.
۱۰)
دیوان اشعار ، به فارسی و عربی.
جامی
اشعار جندی را
لطیف و موضوع آنها را بیان
حقایق و معارف و بر طریق اشعار ابن فارض (متوفی ۶۳۲) دانسته است. فخرالدین عراقی در
لمعات برخی از
ابیات مشهور او را نقل کرده است. جندی در شعر (مؤید)
تخلص میکرد.
وی در شرح فصوص الحکم
قصیده دالیه خود را نقل کرده است.
۱۱) قصیده لامیه الدُرَرالغالیات فی شرح الحروف العالیات، به
عربی ، درباره
تصوف ، که آن را در ۶۹۱
خطاب به خود سروده و به فارسی شرح کرده است.
۱۲) سروده ای در جواب قصیده تائیه ابن فارض.
آرا و
عقاید . جندی
متفکری مستقل و صاحبنظر بوده و با اینکه همچون
استادش، قونیوی، در مباحث نظری پیرو ابن عربی بوده، اما معارف
غیبی با سلاست و
روانی خاصی بر
قلم او جاری شده است و در شرح فصوص نکات تازه فراوانی دارد که ابن عربی اصلاً مطرح نکرده یا در جای دیگری، آنها را بیان کرده است. همچنین بیانات قونیوی،
مختصر و
مجمل ، اما نوشته های جندی
مفصّل است.
به بیان جندی،
ذات هر چیز،
حقیقت آن است از آن حیث که
مرجع و
منشأ حقایقِ اسما و
صفات و نِسَب و اضافاتِ ذاتی است و اینها همه منسوب به آن ذات اند. پس
غایت ادراک و علم به ذات، از جهت موصوف شدن
حقیقت است به اسما و صفات و افعال و
آثار و نِسَب، و چون علم، یکی از نِسَب است، ذات را در نمییابد، چه به
حق اضافه شود چه به
خلق ، زیرا امر نسبی (علم) بر
ذاتمطلق احاطه نمییابد،
مگر آنکه علم را
عین ذات فرض کنیم که در آن حال، لفظِ علم و عالم و معلوم را به کار نمیبریم و دیگر احاطه و عدم احاطه مطرح نیست و جمیع
اعتبارات و نِسَب و اضافات و اسما و صفات، از میان برداشته میشود.
مراد از
ذاتِ حق ،
حقیقتِ موصوف به حقیت و مراد از
ذات اللّه،
حقیقتی موصوف به
الوهیت است و مراد از ذات، بدون اضافه و نسبت،
هویت و ذاتیت
غیب ذات،
مجرد از
اسما و نِسب و صفات و اضافات است. و از این حیثیت، علم به ذات نمیرسد و اشارت و عبارت به آن راه ندارد.
مقتضای
تحقیق و
کشف آن است که
اثبات حقیقتی برای
حقیقتی، یا سلب آن از او، موقوف است بر علم به هر دو،
همچنین وصف ذات به صفتی، موقوف است بر معرفت آن ذات و آن
صفت و
صلاحیت آن ذات برای موصوف بودن به آن صفت و صلاحیت آن صفت برای اتصاف آن ذات به او. چون ادراکِ
حقیقت واجب الوجود ــ کما هو حقّه ــ در توان بشر نیست، پس اثبات صفتی کَوْنی برای ذات حق یا نفی صفتی از او، به موجب
عقل و
فکر روا نیست (اصطلاحاً اسماء الله توقیفی است)، اما اگر حق، خود در
قرآن یا بر
زبان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
اولیا، صفتی کمالی برای خود ذکر کند یا امری را از خود نفی کند، ما نیز به پیروی از او، ملزم به نفی و اثبات آن صفات برای حق هستیم.
ارتباط
خَلق به
حق، از حیثیت أسمای الاهی، بر سه وجه است :
۱) ارتباط تعلق، که برای همه
موجودات هست، زیرا همه موجودات، محالِّ
ظهورِ آثار اسمای حقاند وگرنه هیچ چیزی موجود نمیشد. در این پیوند کسی بر کسی
اختصاص و برتری ندارد، مگر از حیث برتری اسما نسبت به یکدیگر، زیرا هر اسمی که
حضرتش محیطتر و تعلق آن عامتر باشد، متعلَّق آن
اسم ، که مرتبط به اوست، برتر از متعلَّق اسمی است که به آن
وسعت و احاطه نباشد.
۲) ارتباط
تخلّق ، که پس از رابطه تعلق است و برای
تحقق آن،
بنده چندان به مقتضای
حقیقت هر اسمی
قیام مینماید که
آثار آن اسم از وی ظاهر شود و خُلق و
ملکه او گردد.
۳) ارتباط
تحقق، که با آن
دلِ بنده
عرش آن اسم میشود، چنان که آثار آن اسم از آن بنده به عالم میرسد و بنده به آن اسم
تحقق مییابد. مثلاً، اسم
جواد از اسمای
الاهی است و آثار این اسم، به موجب رابطه تعلق، در همه
عالم دائماً
ظاهر است و همه موجودات، محالّ و مجالی و مرایای
ظهور اسم جوادند. اگر بر بنده یا از بنده، بدون قصدی از بنده، جودی واقع شود،
مصداق همین
پیوندِ تعلق است که بنده در آن
نقشی ندارد، اما اگر بنده قصد تخلّق به خُلقِ الاهی
جود کند و
پنهان و
آشکار بر این قصد جامه عمل بپوشاند و جود را خُلقِ خود کند، پیوند تخلّق حاصل میشود و چون خُلق و
خوی جود به مرحله ای برسد که نقشِ
نَفْسِ او شود، او
مَظهرِ اسم جواد میشود و ارتباطِ
تحقق، حاصل میگردد و اسم جواد بر
عرش دل او
استوا مییابد.
اشعار جندی نیز مشتمل بر مضامین بلند
عرفانی است، چنان که
مصراعی از او (همه
زبان و همه
چشم و
گوش باش ورا) اشاره به سیر محبّی دارد که در آن
عبد ، چشم و گوش حق میشود.
جندی،
حضرت علی علیهالسلام را
آدم اولیا و نخستین ولـی ــ که
وارث نبوت ختمی محمـدی در
ولایت اسـت ــ دانسته و
حضرت مهدی و دیگر
ائمه علیهمالسلام را از مصادیق
اکمل و
افضل (
آلِ ) حضرت رسول اکرم و
خلیفه و امام پس از وی معرفی کرده است.
همچنین وی
ابن عربی را
معصوم دانسته
و در آثارش، بارها ابن عربی را
خاتم الاولیای محمدی خوانده است.
جندی بر
پیروی از
مرشدی محقق و
استادی مدقق و کاملی
مکمل در
سیر و سلوک تأکید کرده و بارها به
سالک سفارش نموده است که از همنشینی با شورانگیزان
بی باک (کسانی که
دعوی دارند دارای
جنون عقلای مجانیناند و از حال و
جذبه سخن میگویند) و از
مصاحبت با
شیوخ عُرفی و زَرّاقان سالوس (کسانی که از شیخ بودن جز
تزویر،
ریا،
سُمْعه و ظاهر آرایی چیزی نمیدانند)
پرهیز کند.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۲) حیدربن علی آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحیی الدین ابن العربی، ج ۱، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۳) احمدبن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴) مسعودبن عبداللّه بابا رکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص: شرح فصوص الحکم محی الدین ابن عربی، چاپ رجبعلی مظلومی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۵) اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج ۲، در حاجی خلیفه، ج ۶.
(۶) محمدبن محمدپارسا، شرح فصوص الحکم، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۷) نصرالله پورجوادی، در باره شرح فصوص الحکم تألیف مؤیدالدین جندی، نشردانش، سال ۳، ش ۱ (آذر و دی ۱۳۶۱).
(۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۹) عبدالرحمان بن احمد titr/plt;/refجامی، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۱۰) مؤیدالدین بن محمود جندی، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۶۱ ش.
(۱۱) مؤیدالدین بن محمود جندی، نفحة الروح و تحفة الفتوح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۲) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۱۳) عثمان اسماعیل یحیی، مؤلفات ابن عربی: تاریخها وتصنیفها، ترجمه عن الفرنسیه احمد محمد طیب، مصر ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۴) ابراهیم بن بزرگمهرعراقی، مجموعه آثار فخرالدین عراقی، چاپ نسرین محتشم، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۵) سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارق الدّراری: شرح تائیه ابن فارض، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۶) محمدبن حمزه فناری، مصباح الانس فی شرح مفتاح غیب الجمع والوجود، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۳، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهرانspan class="span" class= p ۱۳۷۵ ش.
(۱۸) عمررضا کحّاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت.
(۱۹) کارل بروکلمان، تاریخ ادبیات عربی، لیدن ۱۹۴۳-۱۹۴۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «مؤیدالدین بن محمود جندی»، شماره۵۰۸۵.