• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لبس - به ضم لام (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





لُبْس (به ضم لام و سکون باء) از واژگان قرآن کریم به معنای لباس پوشیدن است. لبس در اصل به معنی پوشاندن شی‌ء است و معانی دیگر متفرّع بر آنست و اصل معنی یکی است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: لَبْس (به فتح لام و سکون باء) به معنای خلط و مشتبه کردن؛ لِبْس (به کسر لام و سکون باء) به معنای لباس و پوشیدنی؛ لِباس (به کسر لام) به معنای پوشیدنی؛ و لَبوس (به فتح لام) به معنای زره می‌باشد.



لُبْس لبس در اصل به معنی پوشاندن شی‌ء است چنانکه در اقرب الموارد و مفردات گفته است، معانی دیگر متفرّع بر آنست و اصل معنی یکی است.


این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:

۲.۱ - به ضم لام

لُبْس: به معنی لباس پوشیدن است و فعل آن از باب عَلِمَ یَعْلَمُ آید، مثل‌: (وَ یَلْبَسُونَ‌ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ‌) (و لباسهايى فاخر به رنگ سبز، از حریر نازك و ضخيم، در بر مى‌كنند)

۲.۲ - به فتح لام

لَبْس:به معنی خلط و مشتبه کردن است و فعل آن از باب ضَرَبَ یَضْرِبُ آید، چنانکه در صحاح و مصباح تصریح کرده و آیات قرآن نیز شاهد آن است:
(وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌) «تَلْبِسُوا» از باب ضَرَبَ یَضْرِبُ به معنی خلط و آیه خطاب به اهل کتاب است، یعنی: «حق را با باطل خلط نکنید و حق را به باطل مشتبه ننمائید و حق را با آنکه می‌دانید کتمان نکنید». منظور آنست که نبوّت حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را کتمان نکنید و دلائل آن را که در کتاب شماست مشتبه نگردانید.
(وَ قالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْاَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ • وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ‌) لَبْس در هر دو به معنی خلط و مشتبه کردن است، یعنی: «و گفتند چرا بر او ملکی نازل نمی‌شود؟ اگر ملک نازل می‌کردیم -و آنها ایمان نمی‌آوردند- کار پایان می‌یافت و به آنها مهلت داده نمی‌شد و اگر پیغمبر را از ملک می‌فرستادیم، آن را مردی قرار داده و بر آنها مشتبه می‌کردیم آنچه را که مشتبه می‌کنند».
در این دو آیه چند مطلب هست:
۱- کفّار می‌گفتند باید فرشته‌ای بر او نازل شود؛ منظورشان این بوده که فرشته او را تصدیق کند چنانکه در جای دیگر آمده: (لَوْ لا اُنْزِلَ اِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً) (چرا لااقل فرشته‌اى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند) و ایضا: (لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ) (چرا گنجى بر او نازل‌ نشده و يا چرا فرشته‌اى همراه او نيامده است؟!» نگران مباش! چرا كه تو فقط بیم دهنده‌اى) و به احتمال ضعیف منظورشان آن بوده که ملک عذاب موعود را بیاورد.
۲- راجع به این اقتراح و درخواست دو جواب گفته شده:
اوّل‌: (وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْاَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ) یعنی: «اگر ملک نازل می‌کردیم -و آنها ایمان نمی‌آوردند- کار تمام می‌شد، نابودی همه را می‌گرفت و مهلت داده نمی‌شدند، حال آنکه مقصود ما مهلت است تا مجالی برای تفکّر و توبه داشته باشند، یا اگر ملک را با عذاب نازل می‌کردیم همه از بین می‌رفتند و دیگر مجالی و مهلتی نمی‌ماند با آنکه نظر ما زیستن در مهلت است».
دوم‌: (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ‌) یعنی: چون اینها انسان و مادّی‌اند لازم بود ملک را به صورت انسان در آوریم تا بتوانند با او انس بگیرند و گفت و شنود داشته باشند در این صورت می‌گفتند: این انسان است و به دروغ می‌گوید من فرشته‌ام و پیغمبر». یعنی همان را که درباره این پیغمبر می‌گویند درباره او هم می‌گفتند.
«لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ» یعنی ما به آنها مشتبه می‌کردیم؛ ظاهرا این غایت ارسال ملک به صورت بشر است، یعنی نتیجه کار چنین می‌شد. بعضی‌ها گفته‌اند: نسبت‌ «لَلَبَسْنا» به خدا مثل‌ (فَلَمَّا زاغُوا اَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) است، یعنی: «چون خود مشتبه می‌کنند ما هم چنان می‌کردیم»، ولی احتمال اوّل بهتر است، یعنی در صورت فرستادن ملک ما عامل این کار می‌بودیم و چون نمی‌خواهیم چنین باشیم.
و از طرف دیگر در این صورت فرستادن ملک لغو و بی‌فایده خواهد بود لذا ملک نخواهیم فرستاد.
«ما یَلْبِسُونَ» در تقدیر «ما یلبسونه» است و‌ «هاء» مفعول آن و راجع به «ما» است و مراد از آن پیغمبر است یعنی مشتبه می‌کردیم بر آنها آنچه را که خود بر خودشان و دیگران مشتبه می‌کنند، خود خیال می‌کنند که پیامبر نیست و به دیگران نیز امر را مخلوط و مشتبه می‌گردانند.
ظاهرا جواب اوّل راجع به انزال عذاب به واسطه ملک و جواب دوّم مربوط به پیامبر بودن ملک و یا شریک پیامبر بودن در انذار است.
(اَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْاَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی‌ لَبْسٍ‌ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ) لبس به فتح اوّل به معنی اختلاط و اشتباه است؛ در صحاح گفته: «اللّبس: اختلاط الظلام» و نیز به معنی خلط است، که گذشت. ظاهرا مراد از آن اشتباه و شکّ است. یعنی: «آیا در خلقت اوّل عاجز و خسته شدیم تا نتوانیم بار دیگر آنها را بی‌آفرینیم؟! نه، بلکه آنها از خلقت تازه در شکّ و اشتباه‌اند».

۲.۳ - به کسر لام

لِبْس: به معنی لباس و پوشیدنی است.

۲.۳.۱ - لباس

لِباس: پوشیدنی است، مثل: (وَ لِباسُهُمْ‌ فِیها حَرِیرٌ) (و لباسهايشان از حریر است)
(اُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی‌ نِسائِکُمْ هُنَ‌ لِباسٌ‌ لَکُمْ وَ اَنْتُمْ‌ لِباسٌ‌ لَهُنَ‌) (آمیزش جنسى با همسرانتان، در شبِ روزهايى كه روزه مى‌گيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها) همان‌طور که لباس بدن انسان را می‌پوشاند همین‌طور زن مرد را و مرد زن را از اعمال منافی عفت از قبیل زنا، چشم چرانی و غیره می‌پوشاند و محفوظ می‌کند. ظاهرا بدین جهت مرد لباس زن و زن لباس مرد قلمداد شده است، زن بی‌مرد و مرد بی‌زن به حکم انسان عریان است.
(وَ لِباسُ‌ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ) (مّا جامه پرهيزگارى بهتر است) لباس تقوی را حیاء و عمل صالح گفته‌اند، ولی باید آن را اعمّ گرفت؛ تقوی پوشش و لباسی است که از هر لباس انسان را محترم‌تر و محفوظ‌تر می‌کند و آن لباس معنوی است.
(فَاَذاقَهَا اللَّهُ‌ لِباسَ‌ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ‌) نسبت لباس به خوف و جوع ظاهرا از آن جهت است که خوف و گرسنگی به همه آن شهر گسترش یافته و همه را فرا گرفته بود، مثل لباس که تمام بدن را می‌پوشاند. در مفردات گفته: گویند «تدرّع فلان الفقر و لبس الخوف» فلانی زره فقر و لباس ترس را به تن کرد.
بعضی گوید علّت آمدن لباس در آیه آنست که خوف و جوع در آنها آشکار شد مثل آشکار بودن لباس در بدن. اذاقه چنانکه گفته‌اند دلالت بر قلّت دارد، پس لباس دلالت بر احاطه و اذاقه دلالت بر کمی دارد یعنی: «گرسنگی و ترس را به همه رسانید ولی کم، تا پند گیرند». طبرسی ذوق را استعاره از امتحان دانسته است.
(وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ‌ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً) (او كسى است كه شب را براى شما پوشش قرار داد، و خواب را مايه استراحت) چون ظلمت شب همه را مثل لباس فرا می‌گیرد لذا به آن لباس اطلاق شده است. و اللّه العالم.

۲.۳.۲ - لبوس

لَبوس: زره است: (وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ‌ لَکُمْ‌) یعنی: «به داود صنعت لباس جنگی آموختیم».


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۷۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۳۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۱۰۲.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۲۲.    
۵. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۷.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۰۵.    
۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۲۲.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۲۱.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۵۶.    
۱۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۳، ص۹۷۳.    
۱۲. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۵۴۸.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۴۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۱.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۵۲.    
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۸- ۹.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۸.    
۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۰.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۹.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۰.    
۲۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۰.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۸۳.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۵۲.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۳.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۸۴.    
۲۸. هود/سوره۱۱، آیه۱۲.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۲.    
۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۶۰.    
۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۳۶.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۱.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۹.    
۳۴. انعام/سوره۶، آیه۸.    
۳۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۸.    
۳۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۲.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۹.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۹.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۸.    
۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۰.    
۴۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۶.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۹.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۰.    
۴۴. صف/سوره۶۱، آیه۵.    
۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۵۰.    
۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۲۳.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۱۸.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۹۵.    
۴۹. ق/سوره۵۰، آیه۱۵.    
۵۰. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۳، ص۹۷۳.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۴۵.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۱۷.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۶.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۵۴.    
۵۵. حجّ/سوره۲۲، آیه۲۳.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۴.    
۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۶۱.    
۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۱۰.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۲۴.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۹۸.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۴.    
۶۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۴.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۴.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۲۱.    
۶۷. اعراف/سوره۷، آیه۲۶.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۳.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۶۹.    
۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۸، ص۸۶.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۳۲.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۷۷.    
۷۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.    
۷۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۳۵.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۶۲-۳۶۳.    
۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۵۲۳.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۰.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۶۲.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۰.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۶۱.    
۸۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۷.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۴.    
۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲۷.    
۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۱۳.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج، ص.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۱۱.    
۸۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۰.    
۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.    
۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۱.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۲.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۵۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لبس"، ج۶، ص۱۷۸.    






جعبه ابزار