قَضاء (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَضاء (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای در اصل فیصله دادن به کار است، قولی باشد یا فعلی، از
خدا باشد یا از
بشر.
طبرسی میگوید: قضاء و حکم نظیر هم هستند اصل آن فیصله دادن و محکم کردن شیء است.
قاموس به معنای حکم، حتم، بیان و صنع گفته است.
مواردی از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
قَضاء در اصل فیصله دادن به کار است، قولی باشد یا فعلی، از خدا باشد یا از بشر.
طبرسی آورده است: قضاء و حکم نظیر هم هستند اصل آن فیصله دادن و محکم کردن شیء است.
قاموس به معنای حکم، حتم، بیان و صنع گفته است.
به برخی از مواردی که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیهالسلام) درباره
حقّ تعالی فرموده است:
«وَلاَ وَقَفَ بِهِ عَجْرٌ عَمَّا خَلَقَ،وَلاَ وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهُةٌ فِيَما قَضَى وَقَدَّرَ، بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ، وَعِلْمٌ مُحْكَمٌ» «هیچ ناتوانی او را از آنچه
خلق کرده باز نداشته است و هیچ اشتباهی در آنچه
حکم کرده و مقدّر فرموده، به او وارد نشده است، بلکه کارش قضاء استوار و علم محکمی است.»
(شرحهای خطبه:
)
در
حکمت ۲۱۸ فرموده است:
«مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللهِ سَاخِطاً» «چون
حریص که نتواند به خواسته خود برسد، قهراً به قضاء و خواست خدا که غیر از خواست او است خمشگین خواهد شد.»
(شرحهای حکمت:
)
در
حکمت ۱۵۴ فرموده است:
«مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لاَ يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ» «هر که ادا کند حق کسی را که حق او را ادا نمیکند، حقّا که او را بنده خود کرده است.»
(شرحهای حکمت:
)
«قضاء فریضة» یعنی خواندن ان بعد از فوت وقت آن است «
انقضاء» تمام شدن. «
قاضی» داور، جمع آن قضاة است.
در مقام
موعظه فرموده است:
«عِبَادَ اللهِ، إِنَّكُمْ ـ وَمَا تَأْمُلُونَ مِنْ هذِهِ الدُّنْيَا ـ أَثْوِيَاءُ مُؤَجَّلُونَ، وَمَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ» «بندگان خدا شما و آنچه در
دنیا آرزو دارید، میهمانان وقتدارید، و مقروضانی که اداء
قرض از آنها خواسته شده است.»
(شرحهای خطبه:
)
«مقتضون» جمع مقتضی (به صیغه مفعول) یعنی طلب شدهگان. «قضا و قدر»، اندازه گیریهای خداوند در نظام خلقت است که در «قدر- قضاء» آمده است.
خداوند را دو نوع قضاء است حتمی و غیر حتمی، اولی غیر قابل تخلّف است و باید به وقوع بپیوندد، اما غیر حتمی قابل تخلّف است چنانکه در
احکام عملیّه و چنانکه حضرت در جواب آنکه پرسید: آیا رفتن با
قضا و قدر الهی بود فرمود:
«وَيْحَكَ! لَعَلَّكَ ظَنَنْتُ قَضَاءً لاَزِماً، وَقَدَراً حَاتِماً! وَلَوْ كَانَ ذلِكَ كَذلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ والْعِقَابُ، وَسَقَطَ الْوَعْدُ وَالْوَعِيدُ...» «...اگر رفتن با قضا و قدر حتمی بوده باشد،
ثواب و
عقاب باطل گشته و
وعده خوب و بد ساقط میشد.»
(شرحهای حکمت:
)
مواردی این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قضاء»، ج۲، ص۸۶۷.