قصاب آملی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالعباس ، از عرفای
طبرستان در
قرن چهارم بود.
از
زندگی احمد بن محمد بن عبدالکریم،
مشهور به
قصّاب آملی ، این اندازه میدانیم که
حنبلی مذهب و
شیخ آمل و طبرستان بود.
شیخ اشراق وی را از حکما شمرده و او را، در کنار
بایزید بسطامی و
حلّاج و
خرقانی ، از ادامه دهندگان حکمت خسروانی دانستهاست.
میگویند قصّاب
امّی (درسناخوانده) بود، اما مشکلات عرفانی و معنوی بزرگان عصر خویش را حل میکرد .
ابوالحسین حدّاد هروی و
احمد بن محمد بن حمزه صوفی ملقب به
شیخ عمو از مصاحبان قصّاب بودند.
گویا وی در شهر آمل خانقاه داشته و مدتی
ابوسعید ابوالخیر نیز مقیم آنجا بودهاست.
برخی
نسب معنوی وی را به
تصوف ، به واسطۀ عبدالله طبری و
ابومحمد جُرَیری، به جنید بغدادی رساندهاند.
قصّاب به
فتوت و
مروت مشهور بود و شاید همین
اشتهار سبب شدهاست که
سلمی نام وی را در طبقاتالصوفیه نیاورد.
در احوال و اقوال قصّاب پارهای قرائن وجود دارد که ارتباط وی را با فتوت و
جوانمردی نشان میدهد، از جمله
سهلگی از قول
مرشد خود، ابو عبدالله داستانی، نقل کردهاست که هیچ مقامی نزد
داستانی بالاتر از درجۀ فتوت نبود. او نخستین کسی را که به این راه رفت بایزید و پس از او ابوالعباس قصّاب میدانست. به گزارش انصاری
نیز قصّاب آملی به عقیل بُستی
شلوار (سروال) داده و سروال از جمله لوازم تشرف به آیین جوانمردی است. همچنین انصاری
نقل کردهاست که ابوالحسن حداد، «از ظرفای صوفیان» در
خراسان ، هنگام بازگشت از
مکه ، به
آمل رفت و تنها
سؤال وی از قصّاب این بود که جوانمردی چیست؟ به نظر میرسد که پرسش وی دربارۀ جوانمردی، و نه دربارۀ
زهد یا
فقر و یا
تصوف ، نشانهای دیگر برای ارتباط قصّاب با اهل فتوت باشد. افزون بر اینها، از وی سخنانی دربارۀ جایگاه و مقام عالی جوانمردی ذکر شدهاست، از جمله اینکه «اهل
بهشت به بهشت فرود آیند و اهل
دوزخ به دوزخ، پس جای جوانمردان کجا بود؟ که او را جای نبود نه در
دنیا و نه در
آخرت »
یا «جوانمردان راحتِ خلقند نه
وحشت خلق، که ایشان را
صحبت با
خدا بود از
خلق ، و از خدای به خلق نگرند».
همچنین گفته شده وی اهل سخن گفتن با خلق بودهاست
و توصیههای بسیار بر اطعام درویشان داشته و فضیلت این کار را بیش از صد رکعت نماز یا به جا آوردن دائم نماز شب میدانستهاست.
همین امور، احوال وی را از صوفیان متمایز و نزدیک به ویژگیهای اهل فتوت، ازجمله سخاوت و مهماننوازی، میگرداند.
ظاهراً قصّاب در آمل در اواخر قرن چهارم درگذشتهاست
و
آرامگاه او نیز لااقل تا زمان ابن اسفندیار، مؤلف تاریخ طبرستان،
در این شهر وجود داشتهاست. احتمال داده شده که مقبرۀ قصّاب امروزه در روستای سُوتِه کَلا در نزدیکی آمل باشد. این مقبره به
امامزاده عبّاس معروف است.
شماری از بزرگان
عرفان خراسان از شاگردان قصّاب آملی بودهاند، از جمله ابوسعید ابوالخیر
که قصّاب را «بقیّتِ مشایخِ» سَلف و «شیخ مطلق» میدانست
و ابوعلی زرگر که خود از پیران خواجه عبدالله انصاری بود.
برخی ابوالحسن خرقانی را – که احتمالاً مدت کوتاهی در خانقاه قصّاب در آمل رفتوآمد داشتهاست
– جانشین و وارث معنوی قصّاب دانستهاند.
از قصّاب سخنان و حکایات اندکی باقیماندهاست که اغلب آنها
سفارش به
نفی هستی خود و
اثبات هستی
حق هستند.
از نظر قصّاب انسان نمیتواند به
شناخت ذات خدا نایل شود، زیرا ادعای شناخت حق به معنای اثبات خود (شناسنده) در کنار ذات حق (شناختهشده) بوده و این شرک است. بنابراین، تا وقتی نیستی ِ «
من » بر جوینده آشکار نشود هستی ِ حق کشف نمیگردد و این امر نیز تنها به فضل خدا صورت میگیرد. او به ابوسعید ابوالخیر توصیه کرده بود که اگر از تو بپرسند خدا را میشناسی نگو که میشناسم زیرا این
شر است و نگو که نمیشناسم که اثبات
کفر است، ولی بگو که عرفنا
الله ذاته بفضله.
قصّاب همچنین سخنانی
شطح گونه شبیه به سخنان بایزید بسطامی دارد
و مانند
حلاج در
دفاع از
ابلیس سخن گفتهاست. او برای ابلیس مقامی فوق همۀ عالمیان قائل است و ابلیس را کشتۀ خدا دانسته و گفتهاست: «جوانمردی نبود کشتۀ خداوند خویش را
سنگ انداختن».
(۱) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (۱۳۲۰).
(۲) عبداللّه
بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ
محمد سرور مولایی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳) عبدالرحمان
بن احمد جامی، نفحاتالانس من حضرات القدس، چاپ
محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش.
(۴) ابوالحسن خرقانی، نوشته بر دریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی: منتخب نورالعلوم، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۸۴ش.
(۵) شهابالدین یحیی سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، چاپ هانری
کربن، تهران ۱۳۸۰ش.
(۶)
محمد بن علی سهلگی، النور (دفتر روشنایی)، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۸۴.
(۷)
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ
محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۸)
احمد بن محمد علاءالدولة سمنانی، مصنّفات فارسی، چاپ نجیب مایلهروی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۹) مصطفی گرجی، الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۰) محمدمعصوم شیرازی، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۵ش.
(۱۱) محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، تهران ۱۳۴۹ش.
(۱۲) مُطاق مشایخ شیخ ابوالعباس قصّاب آملی، تهران ۱۳۸۸ش.
(۱۳)
محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۴)
احمد بن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۵) نامه دانشوران ناصری، در شرح حال ششصد تن از دانشمندان نامی، نوشتۀ جمعی از فضلاء و دانشمندان دوره قاجار، قم (تاریخ مقدمه: ۱۳۷۹ق-۱۳۳۸).
(۱۶) علی
بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ
محمود عابدی، تهران۱۳۸۳ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «قصّاب آملی»، جلد:۱ صفحه:۷۲۳۹.