قاعدۀ الإمام وَلیُّ مَن لا وَلیَّ لَه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قاعدۀ الامام وَلیُّ مَن لا وَلی لَه از
قواعد فقهی که در آن به جای کلمه
امام،
سلطان و
حاکم نیز به کار رفته، عبارت است از اینکه امام
سرپرست بیسرپرستان است. به آن در بابهایی نظیر
حجر،
نکاح،
لقطه و
دیات استناد کردهاند.
مراد از امام، پیشوای
معصوم (علیهالسّلام) است که ولایتش فراگیر و در همۀ امور است. آیا در
زمان غیبت، قاعدۀ یاد شده به عمومش دربرگیرندۀ
فقیه جامع شرایط میباشد و او به عنوان نایب امام معصوم (علیهالسّلام) ولیّ بیسرپرستان خواهد بود یا نه؟ مسئله محل بحث است. البته آن اندازه که از وظایف و شئون
قاضی محسوب میگردد، بدون شک برای فقیه جامع شرایط ثابت است.
مقصود از
ولایت، ولایت در تصرف در شئون فرد بیسرپرستِ نیازمند به سرپرست میباشد، بنابراین، مفاد قاعده چنین خواهد بود که امام سرپرست کسی است که سرپرست ندارد و او در شئون مربوط به آن فرد تصرف میکند.
به قاعدۀ یاد شده در ابواب مختلف استناد کردهاند که به نمونههایی از آن اشاره میشود.
ولایت بر مال
کودک و دیوانهای که فاقد
پدر یا
جدّ پدری و یا
وصیّ منصوب از جانب آنان میباشد، برای
حاکم شرع ثابت است، همچنین حاکم شرع بر
سفیه و
مفلّس بالغ ولایت دارد.
حاکم شرع در نکاح بر بالغ غیر رشید (
دیوانه یا سفیه) و نیز کسی که پس از
بلوغ، سفیه یا دیوانه شده،
زن باشد یا
مرد، ولایت دارد و میتواند با وجود مصلحت در
ازدواج، آنان را زن یا
شوهر دهد.
کسی که کودکی را پیدا کرده باید
حضانت و سرپرستی او را بر عهده گیرد و در صورت ناتوانی از آن، او را به حاکم شرع تحویل دهد، زیرا او ولیّ بیسرپرستان است.
اگر کسی کشته شود و
ولیّ دم نداشته باشد، امام ولیّ دم او است و جانی را در
قتل عمدی قصاص میکند و در غیر عمدی از او
دیه میگیرد.
اگر مقصود از امام، امام معصوم (علیهالسّلام) باشد، بدون شک، ولایت عام او در همۀ امور از جمله بر بیسرپرستان به ادلۀ متعدد ثابت است و آیۀ
(اَلنَّبِیُّ اَوْلیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ) به آن اشاره دارد؛
لیکن ثبوت این ولایت برای مجتهد جامع شرایط محل بحث و اختلاف است. برخی به عموم روایت نبوی مشهور
«السلطان ولیّ من لا ولیّ له» که به مضمون قاعده وارد شده، بر ثبوت ولایت برای
مجتهد استناد کردهاند؛
لیکن روایت یاد شده به دلیل ضعف سند و نقل آن از طریق
عامه مورد
مناقشه و اشکال قرار گرفته است.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج۶، ص۹۸.