فِقْه (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فِقْه (به کسر فاء و سکون قاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای فهميدن است.
مشتقات
فِقْه که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
ما نَفْقَهُ (به فتح نون و سکون فاء) به معنای نمىفهميم؛
لا يَفْقَهُونَ (به فتح یاء و سکون فاء) به معنای نمىفهمند؛
لِيَتَفَقَّهُوا (به فتح تاء و فاء) به معنای دانا شوند، است.
فِقْه به معنای فهميدن است.
در
مصباح گفته:
«الْفِقْهُ: فهم الشّىء»
به مواردی از
فِقْه که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ.) «گفتند: اى
شعیب! ما بسيارى از آنچه را كه میگوئى نمىفهميم.»
(لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها) «قلوبى دارند كه با آنها نمىفهمند.»
(وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) «نمیشود همه
مؤمنان براى جهاد به كوچاند، چرا از هر قوم گروهى به
مدينه كوچ نمیكنند كه در
دين فقیه و دانا شوند و وقت برگشتن قوم خويش را
انذار كنند، كه شايد انذار شدگان طريق احتياط از
عذاب در پيش گيرند.»
سياق
آیات ما قبل و ما بعد كه درباره
جهاد است، نشان میدهد كه مراد از
(لِيَنْفِرُوا) رفتن به جهاد و مراد از
(فَلَوْ لا نَفَرَ) رفتن به محضر
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) براى طلب
علم و تفقّه در
دین است.
بنابراين حكم فوق به هنگام نزول، آيه شامل اهل
مدينه نبوده كه درباره آنها در آيه قبلى آمده كه نبايد از رسول خدا تخلّف كنند:
(ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ.) (سزاوار نيست كه اهل
مدينه و كسانى از اعراب باديه نشين كه اطراف آنها هستند، از پيامبر خدا جدا شوند.)
به عبارت ديگر: اهل
مدينه براى
تفقّه احتياج به كوچ نداشتند، زيرا تفقّه در
مدینه برايشان ميسّر بود، ولى اگر از بلاد ديگر همه به جهاد میرفتند مجالى براى تفقّه نمىماند.
در
تفسیر عیّاشی و
صافی رواياتى هست كه مضمون فوق را در خصوص كوچ براى تفقّه و استفسار از حال
امام (علیهالسّلام) بعد از
وفات امام قبلى، تأييد میكند.
در تفسير
المنار و جلالين هر دو فعل را راجع به جهاد گرفته يعنى: «نمیشود همه
مؤمنان به جهاد بروند، چرا از هر قوم گروهى به جهاد نمیروند كه گروهى نيز بمانند و تفقّه كنند و جنگجويان را آنگاه كه از جهاد بازگشتند انذار كنند.»
ولى: اين احتياج به تقدير دارد و بر خلاف
ظهور آيه است.
در
کشّاف و
جوامع الجامع مراد از هر دو فعل، كوچيدن براى تفقه است.
يعنى: «كوچ همه درست و عملى نيست بلكه بايد عدّهاى بكوچند ...»، اين معنى بسيار مناسب است ولى سياق آيات قبلى و بعدى كه درباره جهاد است، آن را تأييد نمیكند.
به هر حال: آيه اهميّت و لزوم كوچ براى فرا گرفتن علم از حوزههاى علميّه را روشن میكند و در آخر قيد میكند، كه اين تفقّه و فراگرفتن علم براى آن است كه پس از برگشتن مردم را انذار كنند و از مخالفت
امر خدا بر حذر دارند.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فقه»، ج۵، ص۱۹۷-۱۹۹.