• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فِقْه (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





فِقْه (به کسر فاء و سکون قاف) از واژگان قرآن کریم به معنای فهميدن است.



فِقْه به معنای فهميدن است. در مصباح گفته: «الْفِقْهُ‌: فهم الشّى‌ء»


(قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ‌ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ ...) «گفتند: اى شعیب! ما بسيارى از آنچه را كه می‌گوئى نمى‌فهميم».
(لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ‌ بِها) «قلوبى دارند كه با آنها نمى‌فهمند».

۲.۱ - تفقه

(وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ‌) سياق آیات ما قبل و ما بعد كه درباره جهاد است، نشان می‌دهد كه مراد از (لِيَنْفِرُوا) رفتن به جهاد و مراد از (فَلَوْ لا نَفَرَ) رفتن به محضر رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) براى طلب علم و تفقّه در دین است؛ يعنى: «نمی‌شود همه مؤمنان براى جهاد بكوچند، چرا از هر قوم گروهى به مدينه كوچ نمی‌كنند كه در دين فقیه و دانا شوند و وقت برگشتن قوم خويش را انذار كنند، كه شايد انذار شدگان طريق احتياط از عذاب در پيش گيرند».

۲.۱.۱ - حكم اهل مدينه

بنا بر اين حكم فوق به هنگام نزول، آيه شامل اهل مدينه نبوده كه درباره آنها در آيه قبلى آمده كه نبايد از رسول خدا تخلّف كنند: (ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ...) (سزاوار نيست كه اهل مدينه، و كسانى از اعراب باديه نشين كه اطراف آنها هستند، از پيامبر خدا جدا شوند) به عبارت ديگر: اهل مدينه براى تفقّه احتياج به كوچ نداشتند، زيرا تفقّه در مدینه برايشان ميسّر بود، ولى اگر از بلاد ديگر همه به جهاد می‌رفتند مجالى براى تفقّه نمى‌ماند.

۲.۱.۲ - بررسی تفاسیر

در تفسیر عیّاشی و صافی رواياتى هست كه مضمون فوق را در خصوص كوچ براى تفقّه و استفسار از حال امام (علیه‌السّلام) بعد از وفات امام قبلى، تأييد می‌كند.
در تفسير المنار و جلالین هر دو فعل را راجع به جهاد گرفته يعنى: «نمی‌شود همه مؤمنان به جهاد بروند، چرا از هر قوم گروهى به جهاد نمی‌روند كه گروهى نيز بمانند و تفقّه كنند و جنگجويان را آنگاه كه از جهاد بازگشتند انذار كنند».
ولى: اين احتياج به تقدير دارد و بر خلاف ظهور آيه است.
در کشّاف و جوامع الجامع مراد از هر دو فعل، كوچيدن براى تفقه است، يعنى: «كوچ همه درست و عملى نيست بلكه بايد عدّه‌اى بكوچند ...»، اين معنى بسيار مناسب است ولى سياق‌ آيات قبلى و بعدى كه درباره جهاد است، آن را تأييد نمی‌كند.
به هر حال: آيه اهميّت و لزوم كوچ براى فرا گرفتن علم از حوزه‌هاى علميّه را روشن می‌كند و در آخر قيد می‌كند، كه اين تفقّه و فراگرفتن علم براى آنست كه پس از برگشتن مردم را انذار كنند و از مخالفت امر خدا بر حذر دارند.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۲.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۵۵.    
۴. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۴۷۹.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۹۱.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۷. توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۱۲۰.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۶.    
۱۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‌، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۸.    
۱۱. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۳۸۹.    
۱۲. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۱، ص۶۲.    
۱۳. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الجلالین‌، ص۲۶۳.    
۱۴. زمخشری، کشاف، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.    
۱۵. طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۱۰۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فقه"، ج۵، ص۱۹۷-۱۹۹.    






جعبه ابزار