• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فَلْق (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





فَلْق (به فتح فاء و سکون لام) از واژگان قرآن کریم به معنای شکافتن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: فالِق (به کسر لام) به معنای شكافنده و از اسماء حسنی الهی می‌باشد.؛ اِنْفِلاق (به کسر الف و فاء و سکون نون) به معنای شكافته شدن‌؛ و فَلَق (به فتح فاء و لام) اسم مصدر، به معنى شكافته شده است.



فَلْق (بر وزن فَلْس) شکافتن است. «فَلَقَ‌ الشّى‌ء فَلْقاً: شقّه».


این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:

۲.۱ - انفلاق

اِنْفِلاق: شكافته شدن‌ است.
(فَانْفَلَقَ‌ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ‌) «دریا بشكافت و هر قسمتش مانند كوه بزرگى گرديد».

۲.۲ - فالق

فالِق: شكافنده است.
(إِنَّ اللَّهَ‌ فالِقُ‌ الْحَبِّ وَ النَّوى‌ ...) «خدا شكافنده دانه و هسته است».
(فالِقُ‌ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً) «شكافنده صبح است و شب را وقت آرامش قرار داده است».

۲.۳ - فلق بر وزن فرس

فَلَق: (بر وزن فَرَس) اسم مصدر، به معنى شكافته شده است.
(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ‌ الْفَلَقِ‌ • مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ • وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ • وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ) (بگو: «پناه مى‌برم به پروردگار سپيده صبح، از شرّ آنچه آفريده است؛ و از شرّ هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مى‌شود؛ و از شرّ آنها كه با افسون و سحر در گره‌ها مى‌دمند).
طبرسی آنرا شكاف وسيع گفته، در قاموس و اقرب چند معنى از قبيل صبح، دره، شكاف گفته و نيز گفته‌اند: «الخلق كلّه».
[۱۱] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه «فلق».

مخلوق را از آن فَلَق گويند كه خداوند آنها را همانطور كه در «فطر» گفته شد با شكافتن و شكفتن بوجود آورده است.

۲.۳.۱ - نظر نگارنده

به نظر نگارنده مراد از «فلق» در آیه، همه خلق است، نه صبح؛ گر چه آن نيز از مصاديق فلق است، يعنى: «بگو پناه مى‌برم بپروردگار خلق از شرّ آنچه خلق كرده».
دو آيه از حيث عموم با هم مساوى‌اند؛ ناگفته نماند همه مخلوق داراى جنبه خیر و شرّاند، اتومبيل داراى خير است، كه شخص را به مقصد می‌رساند و داراى شرّ است كه در اثر سقوط، هم خودش از بين می‌رود و هم شخص را از بين می‌برد. پول داراى خير است كه شخص را به هدف می‌رساند و داراى شرّ است كه شايد براى گرفتن و بردن آن شخص را بكشند، نفت داراى خير است كه منزل را گرم می‌كند و داراى شرّ است كه شايد منزل را در اثر غفلت به آتش‌ بكشد و بسوزاند.
بدين حساب همه اشياء داراى دو جنبه خير و شرّاند و آيه مبيّن آنست كه بايد از شرّ همه مخلوقات به خدا پناه برد و خير آنها را از خدا خواست و چون جز خدا كسى نمی‌تواند شرور مخلوقات را از انسان برگرداند و منافع آنها را به وى روى‌آور كند، لذا بايد به خدا پناه برد، كه آفریننده آنهاست و زمام همه به‌دست اوست، «ازمّة الامور طرّا بيده».
(غاسِقٍ‌) كه به معنى هجوم كننده در پنهانى است، ظاهرا از حيث عموم مساوى با (ما خَلَقَ) است، زيرا شرور مخلوقات پنهانى و بى‌خبر و ناگهان به انسان هجوم می‌كنند چنانكه در «غسق» گذشت.
و اگر مراد از (النَّفَّاثاتِ) نيروهاى دمنده و از (الْعُقَدِ) مواد اوليه باشد، اين آيه نيز در رديف آيات ما قبل است، مثلا خاك، آب، املاح، كربن هوا هر يك بسته و گره خورده مخصوصى‌اند، نيروهاى مخصوص به آنها دميده و قسمتى از آنها را كنده و در اثر تخليط شيميائى، يك سيب يا ميوه ديگر يا انسان و غيره بوجود می‌آيد؛ پس مواد اوليه كه خزائن خدايند در اثر دميدن آن نيروها به چيزهاى ديگر مبدّل می‌شوند و چون اين دميدن و دميده شدن شرّى نيز در بر دارند، لذا از شرّ آنها به خدا پناه می‌بريم. و اللّه العالم.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۴۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۲۲۹.    
۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۳.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۹۵.    
۶. انعام/سوره۶، آیه۹۶.    
۷. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱- ۴.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۰۴.    
۹. طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۵۲۳.    
۱۰. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۳، ص۲۷۷.    
۱۱. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه «فلق».
۱۲. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۲۰، ص۳۹۲.    
۱۳. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۸۰.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۶۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فلق"، ج۵، ص۲۰۲-۲۰۳.    






جعبه ابزار