فَزَع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَزَع (به فتح فاء و زاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای
خوف است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن فُزِّعَ (به ضم فاء و تشدید و کسر زاء) به معناى برداشته شدن ترس میباشد، و از مشتقات این واژه در
صحیفه سجادیه مَفْزَع (به فتح میم و زاء و سکون فاء) به معنای محل پناه است.
فَزَع به معنای خوف است. «فَزِعَ منه: خاف».
راغب گويد: انقباض و نفارى است از شىء مخيف كه بر انسان عارض شود و آن از جنس
جزع است.
(لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ) «خوف بزرگ محزونشان نكند».
(إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ...) «چون بر
داود وارد شدند از آنها ترسيد».
(وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) گفتهاند ذكر «فزع» به صيغه
ماضی پس از «ينفخ» براى محقق الوقوع بودن است؛ ظاهر معنى آنست كه: «روزى كه در صور دميده شود اهل آسمانها و زمين به فزع افتند مگر آنكه خدا خواهد و همه خاضعانه بهسوى خدا آيند».
به نظر میآيد: مراد از
نفخ صور، نفخه دوم و زنده شدن مردگان است، كه نفخه اول ظاهرا دفعى و مجالى به خوف نخواهد داد،
(ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ • فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ) (امّا جز اين انتظار نمىكشندكه يك صيحه عظيم آسمانى آنها را فرا گيرد، در حالى كه مشغول جدال در امور
دنیا هستند و چنان غافلگير مىشوند كه حتّى نمىتوانند وصيّتى كنند و نه به سوى
خانواده خود باز گردند)
و نيز مؤيّد آن جمله
(إِلَّا مَنْ شاءَ الله) است كه در ترس نخواهند بود و آنها به احتمال قوى نيكوكارانند كه در
آیه ۸۹ نمل فرموده:
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ) (كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از
وحشت آن روز در امانند)
و ايضا مؤيّد آن
(وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) است كه همه ترسيده و خاضعانه پيش خدا خواهند آمد.
ولى آيه
(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ) ( در آستانه
قیامت در «صور» دميده مىشود، و در پى آن همه كسانى كه در آسمانها و زمينند مىميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در «صور» دميده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار
حساب و
جزا هستند)
راجع به نفخ اول است كه همه جز آنكه خدا خواهد، خواهند مرد. ظاهرا مراد
ملائکهاند كه
مرگ شامل حالشان نخواهد بود. شايد مراد از فزع در آيه اول مرگ باشد آنوقت نظير آيه دوم بوده و
(كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) راجع به نفخ دوم خواهد بود. و اللّه العالم.
فزع چون با الى
متعدی شود به معنى
استغاثه آيد «فَزِعَ اليه» يعنى به او پناه برد و استغاثه كرد و چون با «لام» متعدّى شود معنى پناه دادن ميدهد، «فَزِعَ له» به او پناه داد و به فريادش رسيد.
فُزِّعَ: به صيغه مجهول از
باب تفعیل به معنى ازاله فَزَع است.
(حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ ...) در
اقرب الموارد آمده: «فُزِّعَ عن فلان: كَشَفَ عنه الفزع».
در
مجمع و
مفردات نيز چنين گفته است،
يعنى: «چون
ترس از قلوبشان برداشته شد گفتند: پروردگارتان چه گفت؟».
مَفْزَع: محل پناه است. در
صحیفه سجادیه دعای هفتم آمده:
«وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ»، «تو محل پناه در شدائدی».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فزع"، ج۵، ص۱۷۲-۱۷۴.