• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فَتْن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





فَتْن (به فتح فاء و سکون تاء) از واژگان قرآن کریم به معنای امتحان است.
مشتقات فَتْن که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
لا يُفْتَنُونَ‌ (به ضم یاء و سکون فاء) به معنای آزمايش نخواهند شد،
فَأَتَمَّهُنَّ (به فتح فاء و الف) به معنای آزمود،
فِتْنَةً (به کسر فاء و سکون تاء) به معنای امتحان،
يَفْتِنَكُمُ‌ (به فتح یاء و سکون فاء) به معنای فتنه،
فَتَنَّا (به فتح فاء و فتح تاء) به معنای آزموديم،
الْفِتْنَةُ (به کسر فاء و سکون تاء) به معنای فتنه،
بِفاتِنِينَ‌ (به کسر باء و تاء) به معنای فتنه‌انداز،
يُفْتَنُونَ‌ (به ضم یاء و سکون فاء) به معنای عذاب مى‌كنند،
فَتَنُوا (به فتح فاء و تاء) به معنای عذاب كردند،
فَتَنْتُمْ‌ (به فتح فاء و تاء) به معنای فتنه افكنديد،
فُتُوناً (به ضم فاء و تاء) به معنای آزموديم،
فَتَنَّاكَ‌ (به فتح فاء و تاء) به معنای آزمودن است.


فَتْن به معنای امتحان است.
اصل فَتْن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود.
در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار نظير هم‌اند، «فَتَنْتُ‌ الذهب فى النار» آن وقت گويند، كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان كنى.


به مواردی از فَتْن که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - فِتْنَةٌ (آیه ۲۸ سوره انفال)

(وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ‌ فِتْنَةٌ... )
«بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه با آن‌ها امتحان می‌شويد، تا بدتان از خوبتان روشن شود.»
در المیزان هست: فتنه آن است كه به‌ وسيله آن چيزى امتحان شود، به خود امتحان و به لازم امتحان، كه شدت و عذاب است و به ضلال و شرک كه سبب‌ عذاب‌اند، اطلاق می‌شود.
در قرآن در همه اين معانى به كار رفته است.


۲.۲ - فَتَنَّاكَ‌ (آیه ۴۰ سوره طه)

(وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ‌ فُتُوناً)
«كسى را كشتى، تو را از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن به خصوصى.»
فتون نيز مصدر است به معنى آزمودن. آيه درباره موسی (علیه‌السّلام) است.


۲.۳ - فَتَنْتُمْ‌ (آیه ۱۴ سوره حديد)

(وَ لكِنَّكُمْ‌ فَتَنْتُمْ‌ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ‌)
«اما شما خود را به عذاب افكنديد، يا به فتنه افكنديد، منتظر مانديد و شک كرديد.»
اگر فَتَنْتُمْ‌ را به معنى اولى بگيريم مانعى ندارد، راغب گفته: فتن به معنى ادخال انسان در آتش، نيز به‌كار می‌رود، يعنى: «اما شما خود را به عذاب افكنديد، يا به فتنه افكنديد، منتظر مانديد و شک كرديد.» (تَرَبَّصْتُمْ) ظاهرا تعليل‌ (فَتَنْتُمْ‌) است.


۲.۴ - فَتَنُوا (آیه ۱۰ سوره بروج)

(إِنَّ الَّذِينَ‌ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ ...)
«آنان كه مردان و زنان مؤمن را به آتش عذاب كردند، براى آن‌ها است عذاب جهنّم
(فَتَنُوا) در آيه به آتش كشيدن است.


۲.۵ - يُفْتَنُونَ‌ (آیه ۱۳ سوره ذاريات)

(يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ‌ - ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ‌ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ‌)
«روزی‌ كه بر آتش كشيده شوند، عذابتان را بچشيد اين آن است كه به آن عجله می‌كرديد.»
اين از موارد استعمال فتنه است.


۲.۶ - بِفاتِنِينَ‌ (آیه ۱۶۲ سوره صافات)

۴- (فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ - ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ‌ بِفاتِنِينَ‌ - إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ‌)
«شما اى مشرکان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر دين خدا) به‌ فتنه‌انداز نيستيد مگر كسى را كه به آتش وارد می‌شود.»
«فاتن» اسم فاعل است، يعنى آزمايش‌گر و به‌فتنه‌انداز؛ ضمير «عليه» به خدا راجع است.
يعنى فقط می‌توانيد منحرفان را اضلال كنيد.


۲.۷ - الْفِتْنَةُ (آیه ۱۹۱ سوره بقره)

(وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ‌ ...)
(و فتنه از كشتار نيز بدتر است.)


۲.۸ - فِتْنَةٌ (آیه ۱۹۳ سوره بقره)

(وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ‌ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ‌ ...)
(و با آن‌ها پيكار كنيد؛ تا فتنه و بت‌پرستی و سلب آزادى از مردم، باقى نماند و دین، مخصوص خدا گردد.)


۲.۹ - الْفِتْنَةُ (آیه ۲۱۷ سوره بقره)

(وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ‌)
(و ايجاد فتنه و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ایمان باز مى‌دارد حتّى از قتل مهم‌تر است.)
فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفته‌اند به معنى شرک است. اين ظاهرا بدان جهت است‌ كه شرک و ضلال سبب دخول در آتش‌اند.


۲.۱۰ - فِتْنَةً (آیه ۲۵ سوره انفال)

(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ‌)
(و از فتنه و مجازاتى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى‌رسد؛ بلكه همه را فرا مى‌گيرد؛ چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند. و بدانيد خداوند سخت كيفر است.)
از اين آيه با ملاحظه آيات قبل و بعد، به نظر می‌آيد كه مقصود آن است: «اى اهل ايمان جامعه خويش را پاک كنيد، امر به معروف و نهى از منكر كنيد، فرمان خدا را اجابت نمایيد و گرنه گرفتارى و بلا كه در اثر ستم ستمكاران روى آورد، همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود.» مثلا اگر عدّه‌اى در جامعه به نفع بيگانگان كار كردند، در صورت تسلط بيگانگان كار كردند، در صورت تسلط بيگانه‌ها، همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند، عاملين و غير آن‌ها همه غرق خواهند شد.
هيچ مانعى ندارد كه «لا» در (لا تُصِيبَنَّ) نافيه باشد و آن وصف فتنه است، يعنى: «بپرهيزيد از فتنه‌ايكه فقط به ظالمان شما نمی‌رسد بلكه عموم را می‌گيرد»؛ و شايد جوابِ شرط محذوف باشد، يعنى: «ان اصابتكم لا تصيبنّ الظّالمين فقط»
ظاهرا مراد از فتنه گرفتارى و عذاب دنیوی است، چنانكه گفته شد. و اگر شامل آخرت هم باشد قهرا ظالمان در اثر ظلم و ديگران در اثر ترک امر به معروف، معذّب خواهند بود. ولى احتمال اول اصحّ است، هر چند بعضى از بزرگان قبول ندارند.


۲.۱۱ - فَتَنَّا (آیه ۳ سوره عنكبوت)

(وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...)
(ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم.)
فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به ديگران.


۲.۱۲ - يَفْتِنَكُمُ‌ (آیه ۱۰۱ سوره نساء)

(... إِنْ خِفْتُمْ أَنْ‌ يَفْتِنَكُمُ‌ الَّذِينَ كَفَرُوا ...)
(در صورتى كه از فتنه و خطر کافران بترسيد.)
درباره امتحان خداست، كه درباره غير خدا واقع می‌شود. در قرآن مجيد هر آن‌جا كه درباره بشر آمده، مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است، بر خلاف امتحان خدا.
امتحان خدا يعنى چه؟
از قرآن مجيد به‌دست می‌آيد كه تكاليف الهى و پيش‌آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى‌اند و به‌ وسيله آن‌ها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان‌ در راه کمال و بدان در راه شقاوت پيش می‌روند، حتى وسائل زندگى نيز از آن‌جمله است‌، (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)
(ما آن‌چه را روى زمين است زینت آن قرارداديم، تا آن‌ها را بيازماييم كه كدام يک داراى بهترين عمل هستند) با وسائل زندگى نيكوكاران از بدكاران تميز داده می‌شوند.
خیر و شرّ هر دو امتحان است، شايد آمدن آن‌ها عنان زندگى و افعال را عوض كند: (وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ‌)
(و آن‌ها را با نيكى‌ها و بدى‌ها آزموديم، شايد بازگردند.)


۲.۱۳ - فِتْنَةً (آیه ۳۵ سوره انبياء)

(وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ‌)
«در راه رجوع إلى اللَّه شرّ و خير پيش می‌آيد تا عده‌ای را به راه كمال و گروهى را به راه شقاوت ببرد.»
به ابراهیم (علیه‌السّلام) دستور داده می‌شود: فرزندت را در راه خدا قربانی كن، پسر و پدر هر دو به اين كار راضى می‌شوند و چون روشن می‌گردد كه هر دو تسليم و مطيع امرند جواب می‌رسد: (إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ‌) دستور ذبح فرزند و اسكان ذریه در سرزمين خشک و تفتيده مکّه و نظائر آن‌ها ظاهرا همان ابتلا و امتحان است كه ابراهيم (عليه‌السّلام) را به امامت رسانيد.


۲.۱۴ - فَأَتَمَّهُنَّ (آیه ۱۲۴ سوره بقره)

(وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً ...)
(و ياد كنيد هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود و او به طور كامل از عهده آ‌ن‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.)


۲.۱۵ - لا يُفْتَنُونَ‌ (آیه ۲ سوره عنكبوت)

(أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ‌ • وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ‌)
(آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‌شوند و آزمايش نخواهند شد؟!ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم و اين‌ها را نيز امتحان مى‌كنيم)؛ تا خداوند كسانى را كه راست مى‌گويند و كسانى را كه دروغ مى‌گويند مشخص سازد.)
دستورات و تكاليف بر بشر نازل می‌شود، تا بشر را رشد دهند و به طرف كمال برند و در نتيجه صادقان از كاذبان جدا می‌شوند و هر يک راه خويش می‌گيرند.
دستور جهاد و حمله به دشمن امتحان و اختبار است‌، (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ‌)
(به یقین ما همه شما را مى‌آزماييم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كی‌انند.)
به‌طور خلاصه با امتحان الهى كه همان احکام و پيش آمدها و وسائل زندگى است مردم به راه كمال‌ و شقاء می‌افتند و پيش می‌روند تا اهل سعادت به سعادت و اهل شقاوت به شقاوت برسند و از هم متمايز گردند. المیزان در مجلد چهارم، ذيل آيه ۱۴۲ آل عمران در اين‌باره بحث مفصلى دارد كه ديدنى است.



۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۴۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۲۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۶، ص۲۹۰.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۲۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۱.    
۶. انفال/سوره۸، آیه۲۸.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۷۰.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۵.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۹۹.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۴.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۸۹.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۱.    
۱۳. طه/سوره۲۰، آیه۴۰.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۱۰.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۸.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۹.    
۱۸. حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۷۷.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۵۷.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۲۰.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۵.    
۲۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۲۳.    
۲۴. بروج/سوره۸۵، آیه۱۰.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۱۸.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۵۲.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۲۴.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۰.    
۲۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۳-۱۴.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۵۲.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۶۸.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۹۷.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۱.    
۳۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۶۱-۱۶۳.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۶۶.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۷۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۷.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۹.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۱.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۸۹.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۱.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۳۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۱.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۳.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۹۰.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۲.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۳۴.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۳.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۵۰.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۶۷.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۹۲.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۲.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۸۹.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۱.    
۵۹. انفال/سوره۸، آیه۲۵.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۷۹.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۶۳.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۰.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۹۲.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۱.    
۶۵. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، ج۹، ص۹۴.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۳۰.    
۶۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۴۷.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۰۰.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۸.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۷.    
۷۳. نساء/سوره۴، آیه۱۰۱.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۴.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۹۸.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۶۱.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۳.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۳.    
۷۹. کهف/سوره۱۸، آیه۷.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۴.    
۸۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۸.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۲.    
۸۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۵.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۰۲.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۸۵.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۹.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۴.    
۸۸. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۶.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۴۰۶.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۲۶۹.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۳.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۳۷۸.    
۹۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲-۳.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۴۷.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۹۹.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۸.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۷.    
۱۰۱. محمد/سوره۴۷، آیه۳۱.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۰.    
۱۰۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۲.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۴۶.    
۱۰۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فتن»، ج۵، ص۱۴۷-۱۵۱.    






جعبه ابزار