ابوعلی امین الاسلام فضلبن حسن طبرسی، مشهور به شیخ طبرسی، صاحب تفسیر کبیر «مجمع البیان» در حدود سالهای ۴۶۸ یا ۴۶۹ هطبرسی، فضلبن حسن، جوامع الجامع، ج۱، مقدمه ۲، تهران، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۴ ه، چاپ سوم. در طبرس (مکانی میان کاشان و اصفهان) متولد گردید. او به کنیه «ابوعلی» والقاب «امین الدین» و «امین الاسلام» شهرت دارد. وی از طبرس به مشهد سناباد طوس رفت و ساکن آنجا شد. در سال ۵۲۳ ه. به سبزوار کوچ و مورد عنایت اهالی و سادات آنجا واقع و تا آخر عمر ماندگار شد.بیهقی (ابن فندق)، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷، مصحح احمد بهمنیار، بنگاه دانش، ۱۳۱۷. ابوعلی فضلبن حسن طَبرسی از جمله اندیشمندان نادری است که هر چند در دانشهای رایج عصر خویش خبره بود، منزلت او در تفسیر، تمام ابعاد و جوانب علمیاش را تحت شعاع قرار داده، وی را به مثابه مفسری سترگ در دنیای دانش و معرفت معرفی کرد.
او به سال ۴۶۸ (یا ۴۶۹ ق.) کریمان، محسن، طبرسی و مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷. دیده به جهان گشود و حسن بنفضل طبرسی پدر آن عزیز، او را «فضل» نامید. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص۲۰۲. حرعاملی، محمد بن حسن، امل الامل، ج۲، ص ۲۱۶. اصل و منشأ «فضلبن حسن» طبرسی «تفرش» بوده و به همین سبب به «طَبرسی» معروف و مشهور گشته است؛ بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷. هر چند دلیلی بر ولادت یا اقامت او در آن دیار علمخیز در دست نیست. در مقابل، گروهی از شرح حال نویسان، طبرسی را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانستهاند، امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۸. افندی، میرزاعبدالله، ریاض العلماء، ج۴، ص۳۵۷. لیکن وجود دلایلی روشن بر یکی بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش میسازد؛ بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷، تعلیقات آقای احمد بهمنیار. کریمان، محسن، طبرسی و مجمع البیان، ج۱، ص۱۷۲. که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد: بیهقی (معروف به ابن فندق) که از معاصران طبرسی است در بیان شرح حال او میگوید «طبرس منزلی است میان قاشان (کاشان) و اصفهان. اصل ایشان از آن بقعت بوده است». بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷. همچنین یعقوبی یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، ص۳۸. و علامه مجلسی، خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۶۴. طبرسی را معرّب تفرشی و منسوب به تفرش از توابع قم میدانستهاند. این ناحیه نخست از توابع قم بوده و امروزه از شهرهای استان مرکزی به شمار میرود. این شهر به دلیل نزدیکیاش به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشیع را پذیرفت. مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، ص۶۸.
فضلبن حسن دوران کودکی و تحصیل خود را در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم (علیه السّلام) گذراند و پس از چند سال حضور در مکتب، و فراگیری خواندن و نوشتن و یادگیری قرائت قرآن، خود را به منظور تحصیل علوم اسلامی و شرکت در جلسه درس بزرگان دین آماده ساخت. او در فراگیری علومی چون ادبیات عرب، قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه و کلام فوقالعاده تلاش کرد، بدان حد که در هر یک از آن رشتهها صاحبنظر گردید. با وجودی که در مدارس آن عصر، علومی چون حساب، جبر و مقابله رایج نبود و کسی برای فراگیری آن رغبت نمیورزید، او به سوی آن علوم شتافت و از صاحبنظران آن فن به شمار میآمد. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷.
امین الاسلام طبرسی حدود ۵۴ سال در مشهد مقدس سکونت داشت و سپس بنابر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امکانات بسیاری که در آن شهر موجود بود و زمینه تدریس، تألیف و ترویج دین را برای او فراهم میساخت، در سال ۵۲۳ ق. راهی آن دیار گردید. سادات آل زباره _که طبرسی با آنان نسبت فامیلی داشت_ میزبان او بودند و از کمک و همکاری با آن عالم وارسته دریغ ننمودند. بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷. نخستین اقدام شیخ، پذیرش مسؤولیت «مدرسه دروازه عراق» بود بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۸. که با سرپرستی و راهنمایی او، مدرسه به حوزه علمیه وسیع و با اهمیتی مبدّل گشت غنای فرهنگی و علمی این مکان، سبب جذب محصلان بسیاری از دور افتادهترین نقاط ایران گردید و طلبههای جوان به عشق رسیدن به کمال و خدمت به مکتب در آن مدرسه مشغول تحصیل شدند و علوم مختلفی چون فقه و تفسیر را از محضر طبرسی فرا گرفتند.
اندیشه خدمت به قرآن از اوان جوانی در ذهن علاّمه جای داشت. زندگیاش آمیخته با آن کتاب الهی بود احیای معارف آن معجزه بیبدیل و یگانه و نوشتن تفسیر از آرزوهای اصلی او به شمار میرفت. خالق هستی، آن برآورنده آرزوها، توفیق عرضه آثار جاودان و میراث ماندگار را به او ارزانی داشت و در حالی که سن علاّمه از شصت تجاوز کرده و موهای سرش به سپیدی گراییده بود سه کتاب تفسیر قرآن را به سبکهای مختلف به رشته تحریر درآورد. او چنان ابتکاری را در تفسیر قرآن به کار بست که تا قرن حاضر، مفسّران دیگر بر آستان تفسیر او اعتکاف کرده، از خرمن بیپایانش _که الهام گرفته از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) بود_ استفاده کردند. تفاسیر ایشان عبارتند از: ۱. «مجمع البیان». ۲. «الکافی الشافی» گزیدهای از الکشاف. ۳. «جوامع الجامع»، تفسیر وسیط.
صاحب مجمع البیان در دوره حکومت سلجوقیان میزیسته است که معاصر با شاهان طغرل، آلب ارسلان، برکیارق، محمد بن ملکشاه و سنجر بن ملکشاه بوده و با خلفای عباسی؛ القائم، المقتدی، المستظهر، المسترشد، الراشد و المقتضی بوده است. اوضاع مذهبی جهان اسلام عصر طبرسی بدین گونه بوده که در مشرق بلاد اسلامی همه پیرو اصحاب ابوحنیفه و در مغرب مالکی، در سرزمین چاچ (شهری در ماورالنهر، تاشکند امروزه) و نیشابورشافعی و در اقور (جزیرهای میان دجله و فرات) و رحاب (ناحیهای در آذربایجان و دربند) اصحاب حدیث بودند. در روزگار شیخ، شیعیان زیدیه، اسماعیلی و اثنی عشری شهرت و اهمیت داشتند. طغرل و وزیرش کندی به شیعیان آزار و اذیت میرساندند، ولی آلب ارسلان و وزیرش نظام الملک این فشارها را کاهش دادند. بزرگان و علماء شیعه، غالبا از خاندان سلجوقی با احترام یاد میکردند این خاندان مجالس تعزیه و سوگواری برای مصایب اهل بیت (علیهالسّلام) را آشکارا برگزار مینمودند. شیعیان آن عصر بیشتر در ری، قم، کاشان، آبه، ورامین، ساری، سبزوار، مشهد و.... ساکن بودند. زبان علمی عربی بود و خواجه نظام الملک با علماء و فضلا حشر و نشر داشته و به نشر و ترویج علوم و معارف در شهرهای بزرگی مثل بغداد، اصفهان، طوس، هرات و... همت میگمارد، به طوری که ما در این دوره شاهد حضور علماء و بزرگانی فراوانی هستیم که از جمله آنها میتوان به خطیب بغدادی، غزالی، خواجه انصاری، زمخشری، انواری، علامه قزوینی و... اشاره نمود.کریمان، محسن، طبرسی و مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۵_۱۵، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱. امین الاسلام به غیر از تفسیر در علوم دیگری مثل نحو، حساب، جبر و مقابله، شعر و ادبیات، استاد زمان خویش بوده است. سرانجام پس از عمری پربرکت در شب عید قربان سال ۵۴۸ ه. در روستای سبزوار به دیار حق شتافت و جنازه مطهرش را به مشهد رضوی انتقال دادند و در جوار امام هشتم شیعیان (علیهالسّلام) به خاک سپردند.بیهقی (ابن فندق)، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷.
امام مفسران، امین الاسلام طبرسی پس از هفتاد و نه (یا هشتاد) سال زندگی با برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، شبانگاه روز نهم ذی الحجه سال ۵۴۸ ق. در شب عید قربان در شهر سبزوار به دیار حق شتافت و جهان اسلام را در عزایش سیه پوش ساخته، در سوگ نشاند. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۲۱.بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۲۴۲.حرعاملی، محمد بن حسن، امل الامل، ج۲، ص۲۱۶ ۲۱۷. برخی از نویسندگان اسلامی شیخ طبرسی را به عنوان «شهید» یاد کردهاند. افندی، میرزاعبدالله، ریاض العلماء، ج۴، ص۳۴۰.خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، ج۵، ص۳۵۷. و بیان داشتهاند که ایشان بوسیله سم به شهادت رسیده است. در مقابل، گروهی نیز با توجه به همزمان بودن رحلت شیخ با فتنه طائفه وغُز،(طایفه غز مرکب از ترکمانان چادرنشین بودند که در سرزمین بلخ و ناحیه ختلان زندگی میکردند و در جنگ با سلطان سنجر، سپاهش را منهدم ساختند و سپس قتل و غارت را در تمام شهرهای خراسان آغاز کردند و ظلم و جور و ریختن خونها را شدت بخشیدند. آتش زدن کتابخانههای بسیار، انهدام مساجد و کشته شدن عالمان دین نتیجه این فتنه بود.) راوندی، محمد بن علی، راحه الصدور، ص۱۶۷.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص ۹۹_۱۰۱.راوندی، محمد بن علی، راحه الصدور، ص۱۸۳. به شهادت ایشان به دست این گروه شورشی اشاره کردهاند. مکتب اسلام، ش۱۰، سال اول، ص۶۷. پیکر پاک علامه از سبزوار به مشهد مقدس انتقال یافت و در نزدیکی حرم مطهر امام رضا (علیه السّلام) در محلی به نام قبرستان قتلگاه به خاک سپرده شد(قتلگاه را همان محل شهادت امام رضا (علیه السّلام) دانستهاند. گروهی از نویسندگان، غسلگاه (مکانی که امام رضا (علیه السّلام) را در آن غسل دادهاند) را مدفن طبرسی معرفی کردهاند. البته چون از قدیم قبرستان قتلگاه را غسلگاه مینامیدند و بعد از این در محاورات به قتلگاه تبدیل شده است میتوان این امر را دور از حقیقت نزدیک دانست زیرا وسعت باغ حمید بن قحطبه که امام (علیه السّلام) را در آنجا به شهادت رسانیدهاند در حدود یک میل در یک میل نوشتهاند و احتمال میرود که امام را در گوشهای از آن باغ غسل داده باشند و بعد مردم، آنجا را به همین نام از یکدیگر نقل کردهاند.). بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق، ص۴۳۷. افندی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء ج۴، ص۳۴۵.حرز الدین، محمد، مراقدالمعارف، ج۱، ص۴۱۵. عطاردی، عزیز الله، تاریخ آستان قدس رضوی، ج۱، ص۲۶۰. آرامگاه او که در ابتدای خیابان طبرسی واقع شده، از آغاز، محل زیارت مؤمنان بوده است و در سال ۱۳۷۰ به موجب طرح توسعه اطراف حرم، به داخل باغ رضوان انتقال داده شد. روزنامه جمهوری اسلامی، شماره۳۶۶۰، ص۴.