فضایل اصحاب یمین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب یمین دارای فضایلی هستند. از جمله آنها آزاد کردن بنده است. از دیگر ویژگیهای آنها این است که مردمی باایماناند که در روزهای سخت و قحطی، بینوای خاکنشین و یتیم خویشاوند را اطعام کرده و یکدیگر را به مهربانی و
صبر سفارش میکنند. آنها به
حساب
رسی در قیامت یقین دارند.
از صفات پسندیده اصحاب یمین، آزاد کردن برده است:
• «فَكُّ رَقَبَةٍ؛ آزادکردن بردهاى».
یعنی آزاد کردن برده، ممکن هم هست تقدیر
کلام (هی (عقبه) فک رقبه) باشد، یعنی
عقبه عبارت است از آزاد کردن برده، پس مراد از عقبه، خود آزاد کردن است که عملی از
اعمال آدمی است، و مراد از اقتحام این عمل، آوردن آن است، و معلوم است که آوردن عمل همان عمل است.
با این بیان
فساد گفتار بعضی از
مفسرین روشن میشود که گفتهاند: فک رقبه، اقتحام
عقبه است، نه خود عقبه، پس باید مضافی در اینجا حذف شده باشد، که ضمیری به آن برگردد، و خلاصه تقدیر کلام (و ما ادریک ما اقتحام العقبه، هو - ای الاقتحام - فک رقبه - و تو نمیدانی اقتحام عقبه چیست، آن - یعنی اقتحام عقبه - عبارت از بنده آزاد کردن است) میباشد.
و
تفسیر کردن (عقبه) به (فک رقبه) و (اطعام در روز قحطی) جنبه مثال دارد، نه اینکه عقبه تنها این دو باشد؛ بلکه این دو به خاطر اهمیتی که دارد
اختصاص به ذکر یافته، همچنان که
ذکر فک رقبه قبل از آن دیگری، باز به خاطر مهمتر بودن آن بوده، چون
خدای تعالی به این عمل
خیر عنایت بیشتری دارد.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
یکی از خصوصیات اصحاب یمین این است که در روزهای سخت و قحطی،
یتیم خویشاوند را اطعام میکنند:
• «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ؛ يا غذا دادن در روز گرسنگى...».
(مسغبة) از ماده (سغب) (بر وزن غضب) به معنی گرسنگی است؛ بنابر این یوم ذی مسغبة به معنی روز گرسنگی است. گرچه همیشه گرسنگان در جوامع بشری بودهاند، ولی این تعبیر تأکیدی است بر
اطعام گرسنگان در ایام قحطی و خشکسالی و مانند آن. برای اهمیت این موضوع، و الا اطعام گرسنگان همیشه از افضل
اعمال بوده و هست.
در حدیثی از
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میخوانیم: من اشبع جائعا فی یوم سغب ادخله الله یوم القیامة من باب من ابواب الجنة لا یدخلها الا من فعل مثل ما فعل: کسی که گرسنهای را در ایام قحطی سیر کند، خدا او را در
قیامت از دری از درهای
بهشت وارد میسازد که هیچ شخص دیگر از آن وارد نمیشود، جز کسی که عملی همانند عمل او انجام داده باشد.
• «يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ؛ يتيمى از خويشاوندان».
(مقربة) به معنی قرابت و خویشاوندی است، و تأکید روی یتیمان خویشاوند نیز به خاطر ملاحظه اولویتهاست، و گرنه همه
یتیمان را باید اطعام و نوازش نمود، این نشان میدهد که خویشاوندان در مورد یتیمان فامیل خود مسئولیت سنگینتری دارند.
از این گذشته سوء استفادههایی که مخصوصا در آن عصر در این زمینه نسبت به
اموال یتیمان خویشاوند میشده، ایجاب میکرده است که هشدار خاصی در مورد این گردنه صعب العبور داده شود.
ابوالفتوح رازی معتقد است که مقربه از ماده قرابت نیست؛ بلکه از ماده
قرب است و اشاره به یتیمانی است که از شدت گرسنگی گویی پهلوهایشان به هم چسبیده است؛ ولی این
تفسیر بسیار بعید به نظر میرسد.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
یکی دیگر از خصوصیات
اصحاب یمین این است که در روزهای سخت و قحطی، بینوای خاکنشین را
اطعام میکنند:
• «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ؛ يا غذا دادن در روز گرسنگى...».
• «أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ؛ يا مستمندى خاکنشين را».
(متربة) مصدر میمی از ماده ترب (بر وزن طرب) در اصل از تراب به معنی خاک گرفته شده، و به کسی میگویند که بر اثر شدت فقر خاکنشین شده، باز در اینجا تأکید روی اینگونه مسکینها به خاطر اولویت آنهاست، و الا اطعام همه مسکینان از اعمال
حسنه است.
در حدیثی آمده است:
امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) هنگامی که میخواست غذا بخورد، دستور میفرمود: سینی بزرگی کنار سفره بگذارند، و از هر غذایی که در سفره بود، از بهترین آنها برمیداشت و در آن سینی میگذاشت، سپس دستور میداد آنها را برای نیازمندان ببرند، بعد این
آیه را
تلاوت میفرمود: فلا اقتحم العقبة... سپس میافزود،
خداوند متعال میدانست که همه قادر بر آزاد کردن بردگان نیستند راه دیگری نیز به سوی بهشتش قرار داد!.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
اصحاب یمین، مردمی
مؤمن بودند:
• «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ سپس از کسانى باشد که ايمان آورده و يکديگر را به شکيبايى و رحمت توصيه مىکنند!».
در این آیه در ادامه تفسیری که برای این گردنه صعب العبور بیان فرموده میافزاید: سپس از کسانی بوده باشد که
ایمان آورده، و یکدیگر را به صبر و استقامت و ترحم و عطوفت توصیه میکنند (ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة).
به این ترتیب کسانی از این گردنه سخت عبور میکنند که هم دارای ایمان هستند و هم
اخلاق والایی همچون دعوت به
صبر و عواطف انسانی دارند، و هم
اعمال صالحی همچون آزاد کردن بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان انجام دادهاند.
یا به تعبیر دیگر در سه میدان ایمان و اخلاق و
عمل گام بگذارند و سربلند و سرافراز بیرون آیند، اینها هستند که میتوانند از آن گردنه صعبالعبور بگذرند.
تعبیر به (ثم) (بعد) همیشه به معنی تأخیر زمانی نیست، تا لازمه این سخن آن باشد که اول اطعام و
انفاق کنند، و بعد ایمان آورند؛ بلکه در اینگونه موارد - همانگونه که جمعی از مفسران تصریح کردهاند، برای بیان برتری مقامی است؛ چراکه مسلما رتبه ایمان، و توصیه به صبر و مرحمت، بالاتر از کمک به نیازمندان است؛ بلکه اعمال صالح از آن ایمان و اخلاق سرچشمه میگیرد و ریشه همه آنها را باید در
اعتقادات و خلقیات عالی جستوجو کرد.
بعضی نیز احتمال دادهاند که (ثم) در اینجا به معنی تأخیر زمانی است؛ چراکه
اعمال خیر گاه سرچشمه گرایش به ایمان میشود، و مخصوصا در تحکیم مبانی اخلاق مؤثر است؛ چراکه خلقوخوی
انسان نخست به صورت فعل است، و بعد به صورت حالت و سپس
عادت و بعد از آن به صورت
ملکه درمیآید.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
کلمه (میمنه) از ماده یمن، ضد شوم است، و اشاره (اولئک) به کسانی است که
سیاق آیات قبل بر آنان دلالت دارد؛ و معنای آیه این است که: اینان که به هر عقبه دشواری قدم نهادند، و از کسانی بودند که به خدا ایمان آورده، یکدیگر را به
صبر و مرحمت سفارش کردند، مردمی صاحب یمن و شگوناند، و ایمان و اعمال صالحی که از پیش برای
آخرت خود میفرستند، چیزی به جز شگون و مبارکی و زیبا و مرضی نمیدانند.
ولی بعضی مفسرین گفتهاند: مراد از (میمنة) طرف دست راست است، و اصحاب دست راست کسانی هستند که در
قیامت نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشود؛ ولی این سخن درست نیست؛ زیرا در مقابل اصحاب میمنه به این معنا اصحاب مشئمه قرار نمیگیرد.
اصحاب یمین یکدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش میکنند:
• «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ سپس از کسانى باشد که ايمان آورده و يکديگر را به شکيبايى و
رحمت توصيه مىکنند!».
تعبیر به (تواصوا) که مفهومش سفارش کردن به یکدیگر است، نکته مهمی دربر دارد، و آن اینکه مسائلی همچون صبر و استقامت در طریق [[|اطاعت]] پروردگار، و مبارزه با هوای نفس، و همچنین تقویت اصل
محبت و رحمت، نباید به صورت فردی در جامعه باشد؛ بلکه باید به صورت یک جریان عمومی در کل جامعه درآید، و همه افراد یکدیگر را به رعایت و حفظ این اصول توصیه کنند تا از این طریق پیوندهای اجتماعی نیز محکمتر شود.
بعضی گفتهاند: (صبر) در اینجا اشاره به شکیبایی در اطاعت فرمان خدا و اهتمام به او امر اوست، و (مرحمت) اشاره به محبت نسبت به خلق خداست و میدانیم اساس دین را ارتباط با خالق و خلق تشکیل میدهد، و به هر حال صبر و استقامت ریشه اصلی هرگونه اطاعت و بندگی و ترک گناه و عصیان است.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
در پایان این اوصاف، مقام صاحبان آن را چنین بیان میکند: آنها اصحاب الیمین هستند (اولئک اصحاب المیمنة).
و نامه اعمالشان به نشانه مقبول بودن در درگاه پروردگار به دست راستشان داده میشود.
این احتمال نیز داده شده که میمنة از ماده یمن و برکت است؛ یعنی آنها صاحبان برکتند که وجودشان هم برای خودشان
برکت دارد، و هم برای جامعه.
اصحاب یمین یکدیگر را به مهربانی سفارش میکنند:
• «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ سپس از کسانى باشد که ايمان آورده و يکديگر را به شکيبايى و رحمت توصيه مىکنند!».
کلمه (مرحمه) مصدر میمی از ماده رحمت است، و کلمه (تواصوا) از مصدر (تواصی) است، و (تواصی به صبر) سفارش کردن این به آن و آن به این به صبر کردن در برابر اطاعت خداست، و نیز سفارش کردن یکدیگر به ترحم کردن بر افراد فقیر و
مسکین است.
و جمله (ثم کان...) عطف است بر جمله (اقتحم)، و تقدیر کلام (فلا اقتحم العقبه و لا کان من الذین امنوا...: نه در عقبهای قدم نهاد، و نه از کسانی بود که ایمان آوردند...) است، و مفسرین دیگر درباره این جمله و اینکه به کجا
عطف میشود، سخنان بیفایدهای گفتهاند که به همین جهت از نقلش خودداری میشود.
• «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ؛ آنها «اصحاب اليمين»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!».
اصحاب یمین پس از دریافت نامه عمل، به
حساب
رسی در قیامت یقین دارند:
• «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ؛ پس کسى که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدت شادى و مباهات) فرياد مىزند که: «(اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد!».
در
مجمع البیان گفته: کلمه (هاوم) امر به چند نفر است و به منزله (هاکم) است، و اگر طرف مرد باشد، مىگویى (هاء یا رجل)، و به دو مرد مىگویى (هاوما یا رجلان)، و به جمعیتى مىگویى (هاوم یا رجال)، و به یک
زن مىگویى (هاء یا امراه) - و همره را کسره مىدهى و بعد از همره حرف ((یاء)) نمىآورى - و به دو زن مىگویى (هاوما)، و به چند زن مىگویى (هاون)، ولغت اهل حجاز است.
و اهل نمیم و قیس، در مفرد مذکر مثل اهل
حجاز مىگویند: (هاء) و به دو نفر مىگویند: (هاءا) و به
جماعت مردان مىگویند: (هاوا)، و به یک زن (هاءى)، و به چند زن (هارون).
و بعضى از قبایل
عرب بجاى همره کاف مىآورند، مىگویند: (هاک، هاکم ا، هاکم، هاک، هاکم ا، هاکن) و در همه این زبانها این کلمه به معناى (بگیر) است، و این امرى است که
نهی ندارد.
این
آیه شریفه و مابعدش تا کلمه (خاطون) بیان تفصیلى اختلاف حال مردم در روز قیامت است، اختلافى که از حیث
سعادت و شقاوت دارند، و ما در سابق در تفسیر (فمن اوتى کتابه بیمینه) گفتارى در معناى دادن
کتاب به راست
اصحاب یمین داشتیم، و ظاهرا خطاب در جمله (هاوم اقروا کتابیه) به
ملائکه باشد، و هاء در کلمه (کتابیه) و همچنین در آخر همه
آیات بعدى، وقف است، که اصطلاحا آن راهاى استراحت مىنامند.
و معناى
آیه این است که: اما کسى که کتابش به دست راستش داده شده رو به
فرشتگان مىکند و مىگوید: بیایید نامه عمل مرا بگیرید و بخوانید که چگونه به سعادت من حکم مىکند.
• «إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ
حِسَابِيهْ؛ من يقين داشتم که (قيامتى در کار است و) به
حساب اعمالم مىرسم!».
کلمه (
ظن) در اینجا به معنای
یقین است، و
آیه مورد بحث آنچه را از آیه قبل فهمیده میشد،
تعلیل میکند، و حاصل این تعلیل این است که اگر گفتم کتاب من
کتاب یمین است، و به
سعادت من
حکم میکند، برای این بود که من در
دنیا به چنین روزی یقین داشتم، و یقین داشتم که بهزودی
حساب خود را ملاقات میکنم، و به پروردگارم
ایمان آوردم، و
عمل خود را اصلاح کردم.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۶۷، برگرفته از مقاله «اصحاب یمین در قیامت».