• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فتنه‌های بابیت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بابیه به پیروان میرزا سید علی محمد شیرازی گفته می‌شود؛ او از مدّعیان بابیت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیعیان بود و بعدها مدّعی مهدویت و نبوّت شد. این فرقه در طول عمر کوتاه خود آبستن فتنه ها و بحران هایی بود که ذیلا بدان‌ها می پردازیم.



در دوران سلطنت محمدشاه و ناصرالدین‌شاه سراسر ایران دارای درگیری، شورش‌ها و طغیان‌های مردمی بود. بسیاری از این فتنه‌ها با بهانه‌های مختلفی رخ می‌داد و حتی برخی جنبه دینی نیز داشته است و البته ارتباطی با بابیت به طور مستقیم نداشت. از جمله این آشوب‌ها می‌توان به فتنه بر علیه علی اشرف ماکویی، حاکم زنجان و اخراج او به خاطر بدرفتاری با مردم و تعدی او به یک زن مسلمان، بدون موازین شرعی اشاره کرد.
[۱] لسان الملک سپهر، میرزا محمد تقی، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۷.
فتنه‌ها و آشوب‌های دیگری نیز در شهرهای خراسان، تبریز، یزد، کرمان، کردستان، کرمانشاه، شیراز، رفسنجان، گیلان، مازندران و بسیاری از مناطق دیگر روی داد که در عمده این فتنه‌ها، آشوبگران فقط بهانه‌ای را می‌خواستند تا علیه حکومت و عمال حکومتی شورش کنند. سیاسیون و سرکرده‌های بابی نیز از این فرصت استفاده نموده و به بهانه‌های مختلفی، همچون آماده‌سازی برای ظهور موعود و نجات دهنده مردم و غیره، بخشی از مردم را نیز با خود همراه کرده و در سه شهر زنجان، مازندران و نیریز فارس، توانستند وقایع خونینی را پدید آورند که اگر چه در تمام آنها نیز شکست در اردوی بابیان رقم خورد اما به هر شکل این اتفاقات و حادثه‌ها در سرزمین ایران و هر دو طرف نزاع فرزندان این کشور بودند. در این مجال اشاره‌ای کوتاه به این سه فتنه می‌گردد.


در سال (۱۲۶۶) زنجان شاهد شورشی به سرکردگی ملا محمد علی زنجانی، ملقب به حجت شد. این فرد مدعی نیل به مرتبت اجتهاد بود و قبل از گرایش به بابیت به علت فتوا‌های نادرست خود در مسائل مختلف احکام همچون روزه عید فطر و سجده بر بلور صافی، مورد نفرت و خشم علمای زنجان گردید.

۲.۱ - رهبر فتنه

ملامحمد علی زنجانی در سال ۱۲۲۷ هجری قمری متولد شد. وی تحصیلات خود را در کربلا به پایان رساند و به ایران بازگشت. محمدشاه قاجار بعد از اعتراض مردم و علماء نسبت به فتواهای عجیب و غریب او، وی را به شهر زنجان روانه کرد. در زمان فتنه بابیه او نیز موقعیت را مناسب دید و با سید علی محمد باب مکاتباتی رد و بدل نموده و طریقه او را قبول کرد و مردم را به او دعوت کرد. جمعی دیگر گرد او آمدند و به ریاست او پا در راه تمرد نهادند و سید علی خان سرتیپ فیروز‌کوهی با جمعی دیگر به تنبیه این طایفه روانه شد.
[۲] اعتماد الدوله، محمد حسن خان، مرآه البلدان، ج۲، ص۹۷۲.
و این آغازی گردید برای فتنه‌ای بزرگ در شهر زنجان.

۲.۲ - بهائیان و ملامحمد

بهائیان و بابیان ملامحمد علی زنجانی را به عنوان یکی از مجتهدین بنام شیعه معرفی کرده‌اند. وی از پیروان جدی باب به شمار می‌رفته است. اگر به نوشته نبیل زرندی درباره حجت زنجانی توجه شود او اساسا اعتقادی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نداشته است. در مجلس محاکمه خود در تهران ضمن محاجه با علماء رسما مدعی می‌شود و می‌گوید: عترت که یکی از دو ثقل است از بین رفته و در میان نیست..
[۳] اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۵۰۲.

همچنین بررسی حالات وی و نحوه ارتباط او با جریان بابیگری نشان می‌دهد که او اعتقادی به ادعاهای باب نداشته و تنها از آن به عنوان محملی برای دست‌یابی به مقاصد خود بهره می‌جسته است.
[۴] شفاء، امان الله، نامه‌ای از سن پالو، ص۲۳۴.
شاهد ما این است: شورش قلعه طبرسی (جزئیات آن خوهد آمد)، در وقتی اتفاق افتاد که او در تهران بود ولی او برای پیوستن به اصحاب قلعه حرکتی نکرد و اگر نوشته مورخین بهائی مورد اطمینان باشد تنها به اظهار تاسف اکتفاء کرد. اما هنگامی که جان خود را در معرض خطر دید بلافاصله به زنجان گریخت. اگر او یارای خروج از تهران را داشت، می‌بایست برای مساعدت سایر بابیان به مازندران می‌رفت؛ چرا که باب دستور داده بود: بر همه مؤمنین واجب است که برای مساعدت جناب قدوس به مازندران بروند؛ زیرا اطراف قدوس و اصحاب را قوای دشمنان خونخوار و بیرحم احاطه کرده..
[۵] اشراق خاوری، عبدالحمید مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۴۰۸.
و اگر خروج ممکن نبود چگونه توانست به زنجان بازگردد.

۲.۳ - سرانجام فتنه

به هر حال، جاه طلبی‌ها و منازعات او با حاکم و عالمان محلی زنجان به نزاع و کشتاری وحشتناک و به خاک و خون کشیده شدن بسیاری از افراد بیگناه تبدیل شد. این شورش هنوز به اتمام نرسیده بود که در تبریز علی محمد باب به دار آویخته و تیرباران شد. این شورش و آشوب نیز با مرگ ملامحمد علی زنجانی نیز پایان پذیرفت. بعد از اینکه ملامحمد بر اثر اصابت گلوله جان داد او را با همان لباسی که بر تن داشت دفن کردند و شمشیرش را نیز در کنار او به خاک سپردند بعد از هلاکت او میرزا رضا (سردار ملا محمد علی) و سلیمان بزاز که وزیر ملامحمد علی به حساب می‌آمد و دین محمد (پسر ملا محمد علی) که ملقب به ایلخانی نیز بود، نامه‌ای به امیر اصلان خان نوشتند که اگر جان آنان در امان باشد دست از جنگ کشیده و خود را تسلیم می‌کنند. امیر اصلان خان نیز به خوبی فکر کرد که اگر بخواهد با جنگ و نبرد برای غلبه بر این گروه اقدام کند، گروهی از سربازان را از بین خواهد برد؛ پس به آنها اطمینان و امان داد و آن گروه نیز از سنگرهای خود بیرون آمده و خود را تسلیم قوای دولتی نمودند. و با این وصف این شورش به پایان رسید.
[۶] نوائی، عبدالحسین، فتنه باب، ص۷۰-۶۳.

نکته دیگری که نباید از نظر دور بماند، حمایت‌های منابع مجهول الهویه از ملامحمد علی زنجانی در نبرد خونین او با نیروهای مردمی و دولتی بود. نبیل زرندی (تاریخ نگار بهائی) می‌نویسد: مطلب دیگری که باعث تعجب بود این بود که از راه غیر معلومی پیوسته زاد و توشه به اصحاب می‌رسید.
[۷] اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۵۲۸.
امان الله شفاء که خود روزگاری از مبلغین سینه‌چاک بهائیت به شمار می‌رفته است، در این باره می‌نویسد: شما خود می‌توانید فکر کنید که در این موقع بابیت تقریبا در سایر نقاط به کمال ضعف رسیده بود، در خراسان و مازندران با ختم قضیه طبرسی دیگر تقریبا کسی باقی نمانده بود و در جنوب با ختم قضیه نیریز که تقریبا تمام کسانی که حاضر به فداکاری بودند، کشته شده بودند، دیگر افراد مؤثری باقی نمانده بودند. حالا فکر کنید این توپ و تفنگ‌ها و این اسب و شمشیر و زره‌ها و این زاد و توشه‌ها از کجا به زنجان می‌رسید. این مطلب نظریه کسانی را که معتقدند روس‌ها، بابیان را کمک می‌کردند را تقویت می‌نماید.


شوقی افندی می‌نویسد: این کارزار که قسمت اعظم آن در جنگل مازندران به وقوع پیوست، مدت یازده ماه بطول انجامید.
[۸] ربانی، شوقی (افندی)، قرن بدیع، ص۱۰۵.
نبیل زرندی تاریخ واقعه مازندران را از روزی که ملا حسین عمامه سبز باب را بر سر نهاد و از مشهد بسوی مازندران حرکت کرد، ثبت کرده است و می‌نویسد: وقوع این مطلب مهم تاریخی در روز نوزدهم شعبان سال هزار و دویست و شصت و چهار هجری در قلعه شیخ طبرسی بود.
[۹] اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص٢٩١.


۳.۱ - رهبران فتنه

در این شورش که ملا حسین بشرویهای و ملامحمد علی بارفروشی، از اصلی‌ترین یاران باب فرماندهی این نبرد را بر عهده داشتند و هر دو نیز در آن کشته شدند با حفر خندقی، اطراف قلعه خود را برای جنگ با قوای دولتی آماده ساختند.

۳.۲ - اتفاقات فتنه

از وقایع تاسف‌بار که ماهیت شیطانی یاران باب را به نمایش می‌گذارد، هجوم بر مردم ساده دل پیرامون قلعه است که هیچ توجیه قابل قبولی برای آن وجود ندارد. بابیان چون راهزنان با شقاوت و بیرحمی تمام به قتل و غارت ایشان می‌پرداختند. حاج میرزا جانی کاشی از مورخین بابی و علاقمندان به علی محمد باب، در کتاب خود آورده است: جمعی رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یک صد و سی نفر را به قتل رسانیدند، تتمه فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند.
[۱۰] کاشانی، حاجی میرزاجانی، نقطةالکاف، ص۱۶۲.


۲.۳ - سرانجام فتنه

شکست چیزی بود که ملامحمد علی بارفروشی (قدوس) رهبر بابیان، هرگز به آن نمی‌اندیشید. او و یارانش به پیروزی خود امید بسیار داشتند. پس میان ایشان و نیروی دولتی جنگ در گرفت و فتنه آنان با پیروزی قوای دولت و کشته شدن ملامحمد علی بارفروشی در سبزه میدان بارفروش (بابل فعلی)، در ۲۳ جمادی الثانی ۱۲۶۵ پایان گرفت.


فتنه نیریز فارس نیز از آشوب‌های دیگر بهائیان در این کشور است، که خسارات مالی و جانی زیادی در پی داشت.

۲.۱ - رهبر فتنه

واقعه نیریز یکی دیگر از فتنه‌های تاریخ بابی است. که در پی آشوب طلبی بابیان و به سرکردگی سید یحیی دارابی اتفاق افتاد.

۲.۳ - سرانجام فتنه

بنا به گفته عبدالبهاء، زرین تاج قزوینی (زرین تاج، ملقب به قره‌العین که جزء حروف حی و از اصحاب خاص علی محمد باب به شمار می‌رفت. سید یحیی را تشویق به ایجاد این فتنه نموده است. در این جنگ که بین نیروهای بابی و دولتی رخ داد، دست کم ۵۰۰ الی ۶۰۰ بابی کشته شدند.
[۱۱] محمد حسینی، نصرت الله، حضرت باب، ص۵۱۷.
این واقعه در ماه مه و یا ژوئن ۱۸۵۰ میلادی در نیریز اتفاق افتاده است.
[۱۲] محمد حسینی، نصرت الله، حضرت باب، ص۵۱۸.



۱. لسان الملک سپهر، میرزا محمد تقی، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۷.
۲. اعتماد الدوله، محمد حسن خان، مرآه البلدان، ج۲، ص۹۷۲.
۳. اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۵۰۲.
۴. شفاء، امان الله، نامه‌ای از سن پالو، ص۲۳۴.
۵. اشراق خاوری، عبدالحمید مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۴۰۸.
۶. نوائی، عبدالحسین، فتنه باب، ص۷۰-۶۳.
۷. اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص۵۲۸.
۸. ربانی، شوقی (افندی)، قرن بدیع، ص۱۰۵.
۹. اشراق خاوری، عبدالحمید، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص٢٩١.
۱۰. کاشانی، حاجی میرزاجانی، نقطةالکاف، ص۱۶۲.
۱۱. محمد حسینی، نصرت الله، حضرت باب، ص۵۱۷.
۱۲. محمد حسینی، نصرت الله، حضرت باب، ص۵۱۸.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فتنه‌های بابیت».    


رده‌های این صفحه : بابیت | فرق و مذاهب | کلام اسلامی




جعبه ابزار