غضب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غَضَب (به فتح غین و ضاد) از مفردات به کار رفته در
قرآن کریم به معنای
خشم است، این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
غَضْبان (به فتح غین و سکون ضاد) به معنای خشمناك، و
مُغاضَبه (به ضم میم و فتح ضاد) به معنای مراغمه و به غضب آوردن يكديگر و به خشم آوردن، و
مَغْضوب عَلَيْهِم (به فتح میم و سکون غین) که به معنای غضب شدگان است.
غَضَب:
خشم است.
راغب گفته: غضب جوشش و غليان خون
قلب است، براى
انتقام.
اقرب الموارد عين عبارت راغب را در معنى آن نقل كرده است.
امام خمینی در تعریف لغوی و اصطلاحی غضب معتقد است، غضب کیف نفسانی است که سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی میشود و برای شهوت انتقامجویی میباشد.
امام خمینی قوه غضب را یکی از قوای فطری و جبلی و از نعمتهای الهی برمیشمارد که با آن
دنیا و
آخرت آباد میشود. ایشان بر این باور است که این قوه برای حفظ نظام بشری خلق شده، بهگونهای که اجرای حدود و تعزیرات و سیاسات دینیه و عقلیه و نیز حفظ نظام خانواده و جان و مال منوط به آن میباشد.
امام خمینی استفاده درست از قوه غضبیه را منوط به اعتدال این قوه دانسته و معتقد است استفاده نکردن یا استفاده ناصحیح از این قوه، افزون بر کفران نعمت خروج از حد
اعتدال نفس است و انسان را از بسیاری از کمالات و پیشرفتها باز میدارد. همچنان که افراد در قوه غضبیه در مواقعی موجب فساد ایمان و شقاوت و بدبختی انسان میشود تفریط در قوه غضبیه نیز باعث نقصان ملکات میشود و به مفاسد بسیار و معایب بیشمار ازجمله ترس، ضعف و سستی، تنبلی و همچنین کمصبری و
خمودی در پی دارد.
ازاینرو غضب در برابر ظلم و فساد و در موارد امربهمعروف و نهیازمنکر و همچنین در میدان جهاد و دفاع، امری پسندیده و لازم است و سستی در آن موجب بروز خطرهای بزرگی در زندگی فردی و اجتماعی میشود؛ زیرا جامعه انسانی همواره در معرض مفاسد و بیماریهایی است که اگر از آن دفع نشود نظام جامعه سالم به هم میخورد و رو به زوال میرود.
(وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ ...) «چون خشم
موسی فرو نشست الواح را گرفت».
(وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ) «چون به خشم آمدند میبخشند».
غَضْبان:
به معنای خشمناك و
صفت مشبهه است.
(وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً) «چون موسى خشمناك و اندوهناك بهسوى قوم خود برگشت».
مُغاضَبه:
در
قاموس و اقرب، مُراغَمه، و نيز به غضب آوردن يكديگر معنى شده؛
«غَاضَبَهُ مُغَاضَبَةً: رَاغَمَهُ- غَاضَبْتُ فُلَاناً: أَغْضَبَنِي وَ أَغْضَبْتُهُ»؛ ايضا در اقرب به خشم آوردن گفته است.
درباره
آیه (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ ...) (و ذالنون (
یونس) را به ياد آور در آن هنگام كه خشمگين از ميان قوم خود رفت)
گفتهاند: رفيق ماهى (يونس (عليهالسّلام)) رفت، در حاليكه بينى قوم خويش را به خاك میماليد. و گفتهاند: رفت در حاليكه آنها را به غضب میآورد چون در غيبت او از حلول
عذاب میترسيدند.
ممكن است
مفاعله به معنى مجرّد باشد كه آن هميشه بين الاثنين نيست، مثل: «سَافَرْتُ شَهْراً» «عَاقَبْتُ اللُّصَّ» و در «اخذ» در باره «لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ ...» گفتهايم در اينصورت ممكن است مغاضب به معنى خشمناك و مفاعله براى شدت و تأكيد باشد.
مَغْضوب عَلَيْهِم:
به معنای غضب شدگان است.
(غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ) (نه كسانى كه مورد غضب واقع شدهاند و نه گمراهان).
(وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى) (و هركس غضبم بر او وارد شود، هلاك خواهد شد).
غضب حالتى است كه در اثر عوامل مخصوصى به
انسان عارض ميشود و آن توأم با تأثّر و تغيير حالت است. میدانيم كه
ذات باری تعالی ثابت و نامتغيّر است در اينصورت مراد از
غضب خدا كه در بسيارى از آيات آمده چيست؟
تدبّر در آيه گذشته و در صدر آن
(وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي) (ودر آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود)،
مخصوصا به قرينه «حلول» نشان ميدهد، كه غضب خدا همان انتقام و بلا و عذاب است كه در اثر بدكارى در
دنیا و
آخرت بر شخص وارد میشود.
محقّقين گويند: چون غضب در خدا بكار رود، مراد از آن فقط
انتقام است.
در
کافی ج ۱ ص ۱۰۱ باب «الارادة انّها من صفات الفعل ...»
نقل شده كه
راوی گويد: در مجلس
امام باقر (علیهالسّلام) بودم،
عمرو بن عبید وارد شد و گفت: فدايت گردم! خدا فرمايد:
(وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى)، آن غضب چيست؟ امام فرمود:
«هُوَ الْعِقَابُ يَا عَمْرُو إِنَّهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ زَالَ مِنْ شَيْءٍ إِلَى شَيْءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَسْتَفِزُّهُ شَيْءٌ فَيُغَيِّرَهُ»، يعنى: «غضب خدا
عقاب او است، اى عمرو! هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در میآيد او را با صفت مخلوق وصف كرده، خدا را چيزى تحريك نميكند تا او را تغيير دهد».
و در ضمن روايت ديگر همان باب
امام صادق (علیهالسّلام) در جواب زنديقى فرمود:
«... فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجَهُ وَ يَنْقُلَهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ ...»، «رضاى خدا،
ثواب خدا و سخط خدا، انتقام خداست، بىآنكه چيزى در خدا تأثير كرده و او را از حالى به حالى در آورد».
اين دو
روایت با چند روايت ديگر در همين مضمون در
توحید صدوق (عليهالرحمة) باب ۲۶ نقل شده، ولى در روايت دوم بهجاى
زندیق «رجلا» نقل شده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "غضب"، ج۵، ص۱۰۳-۱۰۴. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.