• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غایب مفقودالاثر (حقوق خصوصی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



غایب مفقودالاثر از اصطلاحات علم حقوق بوده و به معنای کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به‌ هیچ وجه خبری نباشد.
[۱] مجموعه کامل قوانین حقوقی جمهوری اسلامی (۱۳۶۳)، ص۴۳۳.
برای امور مالی غایب قانونگذار چهار مرحله را پیش‌بینی نموده است: حفظ اموال غایب قبل از تعیین امین، نصب امین برای اداره اموال غایب، دادن اموال به تصرف موقت ورثه و حکم موت فرضی غایب و دادن اموال به تصرف قطعی ورثه. قانونگذار در مورد امور غیر مالی غایب تنها به طلاق زن او اشاره نموده است. طبق قانون هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او می‌تواند تقاضای طلاق کند.



براساس ماده ۱۰۱۱ قانون مدنی غایب مفقود الاثر (گاهی به جای کلمه غایب مفقود الاثر کلمه غایب بکار می‌رود) کسی است که از غیبت او مدت نسبتاً زیادی گذشته باشد و از او به هیچ وجه خبری بدست نیاید.
[۲] قانون مدنی، ماده ۱۰۱۱.

غایب مفقود الاثر دارای وضع حقوقی خاصی است و حقوق و تکالیفی برای او در قانون مقرر شده است. این حقوق و تکالیف تحت دو عنوان امور مالی و غیر مالی بررسی می‌شود.


برای امور مالی غایب قانونگذار چهار مرحله را پیش‌بینی نموده است:
[۳] صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ج۱، ص۳۲، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۳، چاپ چهارم.


۲.۱ - حفظ اموال غایب قبل از تعیین امین

بعد از این که مفقود الاثر بودن غایب محرز شد، برای حفظ و اداره اموالش، امینی به وسیله دادگاه تعیین خواهد شد. قبل از تعیین امین، قانونگذار حفظ و نظارت اموال غایب را بر عهده دادستان قرار داده است. (ماده ۱۱۳ قانون امور حسبی در این خصوص می‌گوید: «حفظ و نظارت اموال در مواردی که محتاج به تعیین امین است مادام که امین معین نشده به عهده دادستانی است که اموال در حوزه او یافت می‌شود.»
[۴] قانون امور حسبی، ماده ۱۱۳.
) بنابراین دادستان یا نماینده او باید اقدامات لازم برای حفظ اموال غایب را به عمل آورد؛ مثلاً آنها را مهر و موم کند، اموال ضایع شدنی را بفروشد و طلب غایب را وصول نماید.
هر گاه غایب مفقود الاثر در خارج از ایران اموالی داشته باشد، حفظ و نظارت اموال مزبور تا تعیین امین به عهده مامورین کنسولی خواهد بود و وظایف و اختیارات آنان همان است که برای دادستان‌ها مقرر شده است.
[۵] قانون امور حسبی، ماده ۱۱۵.


۲.۲ - نصب امین برای اداره اموال غایب

قانونگذار برای جلوگیری از حیف و میل اموال غایب، تعیین شخص مورد اعتمادی را به عنوان امین پیش‌بینی نموده است. برابر با ماده ۱۰۱۲ ق. م: (قانون مدنی) «اگر غایب مفقود الاثر برای اداره اموال خود تکلیفی معین نکرده باشد (بنابراین اگر غایب به کسی برای اداره امور مالی خود وکالت داده باشد، نمی‌توان اقدام به نصب امین کرد چراکه نماینده قراردادی (وکیل) که مورد اعتماد غایب بوده است بر نماینده قضایی (امین منصوب) مقدم است.) و کسی هم نباشدکه قانوناً حق تصدی امور او را داشته باشد (بنابراین اگر غایب، صغیر یا مجنون یا سفیه بوده و ولی یا قیم داشته باشد، نمی‌توان برای اداره اموال او امینی تعیین کرد، زیرا ولی یا قیم مطابق قانون مکلف به اداره امور مولی علیه خود هستند.) محکمه برای اداره اموال او یک نفر امین معین می‌کند و تقاضای تعیین امین فقط از طرف مدعی العموم و اشخاص ذی‌نفع در این امر قبول می‌شود.»
[۶] قانون مدنی، ماده ۱۰۱۲.


۲.۲.۱ - گرفتن ضامن

قانونگذار به دادگاه اختیار داده که از امینی که تعیین می‌کند ضامن بگیرد یا تضمینات دیگری اخذ نماید (محکمه می‌تواند از امینی که معین می‌کند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر نماید.
[۷] قانون مدنی، ماده ۱۰۱۳.
) تا هرگاه امین در حفظ اموال غایب تقصیر کند یا اموال او را حیف و میل نماید، جبران خسارت وارده ممکن باشد.
کسی که در زمان غیبت غایب عملاً متصدی امور او بوده است در تعیین امین برای غایب بر دیگران مقدم خواهد بود.
[۸] قانون امور حسبی، ماده ۱۳۲.
به علاوه در تعیین امین، وراث غایب بر دیگران مقدم هستند مشروط بر این که حاضر به دادن ضامن یا تضمین دیگر مطابق نظر دادگاه باشند. (اگر یکی از وراث غایب تضمینات کافیه بدهد محکمه نمی‌تواند امین دیگری معین نماید و وارث مزبور به این سمت معین خواهد شد.
[۹] قانون مدنی، ماده ۱۰۱۴.
)
ماده ۱۲۶ قانون امور حسبی به دادگاه صلاحیت‌دار برای نصب امین و ماده ۱۱۴ ق. ا. ح (قانون امور حسبی) به غایب مفقود الاثری که در خارج از ایران اموالی دارد اشاره کرده است. (دادگاه صلاحیت‌دار برای نصب امین و سایر امور راجع به غایب مفقود الاثر اصولاً دادگاه عمومی محلی است که آخرین اقامتگاه غایب در آن محل بوده است.
[۱۰] قانون امور حسبی، ماده ۱۲۶.
هرگاه غایب مفقود الاثر در خارج از ایران اموالی داشته باشد، مامورین کنسولی ایران حق دارند برای اداره اموالی که در حوزه ماموریت آنها است موقتاً نصب امین نمایند و باید تا ده روز پس از نصب امین مدارک عمل خود را به وسیله وزارت امور خارجه به وزارت دادگستری بفرستند. نصب امین یاد شده وقتی قطعی خواهد شد که دادگاه شهرستان تهران تصمیم مامور کنسولی را تنفیذ کند.
[۱۱] قانون امور حسبی، ماده ۱۱۴.
)

۲.۲.۲ - وظایف و اختیارات امین

امین مکلف به حفظ و اداره اموال غایب است و باید مصلحت غایب را رعایت کند و از حیف و میل اموال و اعمالی که مضر به حال او است، بپرهیزد. برخی از وظایف و اختیارات امین در مواد ۱۴۱ و ۱۴۲ و ۱۴۷ و ۱۴۸ ق. ا. ح مورد اشاره قرار گرفته است. سایر وظایف و اختیارات امین همان است که در مواد ۱۲۳۵ تا ۱۲۴۷ ق. م و ۷۴ تا ۹۵ ق. ا. ح برای قیم مقرر است.
[۱۲] قانون مدنی، مواد ۱۰۱۵.
[۱۳] قانون امور حسبی، ماده ۱۱۹.

(هرگاه در اموال غایب مال ضایع شدنی باشد امین آن را فروخته و از نتیجه فروش، با رعایت مصلحت غایب، مالی خریداری یا اقدام دیگری که به صرفه غایب باشد می‌نماید.
[۱۴] قانون امور حسبی، ماده ۱۴۱.

امین می‌تواند با اجازه دادستان اموال منقول (ضایع نشدنی) غایب را که مورد احتیاج نیست فروخته و از پول آن مال دیگری که موافق مصلحت غایب باشد خریداری و یا اقدام دیگری که به صرفه غایب باشد انجام دهد.
[۱۵] قانون امور حسبی، ماده ۱۴۲.

امین باید نفقه اشخاص واجب النفقه و دیون غایب را از وجوه نقد یا منافع اموال او بدهد و در صورتی که وجوه نقد و منافع اموال او کافی نباشد، از اموال منقول او فروخته خواهد شد و اگر اموال منقول هم کافی نباشد، از اموال غیرمنقول فروخته می‌شود.
[۱۶] قانون امور حسبی، ماده ۱۴۷.

فروش یا رهن اموال غیر منقول مجاز نیست، مگر در موردی که برای پرداخت نفقه اشخاص واجب النفقه یا دیون او لازم باشد.
[۱۷] قانون امور حسبی، ماده ۱۴۸.
)
در قانون مدنی تکلیف دادن نفقه زوجه و اولاد غایب مشخص شده است. ماده ۱۰۲۸ ق. م در این باره می‌گوید: «امینی که برای اداره کردن اموال غایب مفقودالاثر معین می‌شود باید نفقه زوجه دائم یا منقطعه که مدت او نگذشته و نفقه او را زوج تعهد کرده باشد و اولاد غایب را از دارائی غایب تادیه نماید در صورت اختلاف در میزان نفقه تعیین آن به عهده محکمه است.»
[۱۸] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۸.
[۱۹] مسعود انصاری، محمد علی طاهری، دانشنامه حقوق خصوصی، ج۲، ص۱۴۱۹، تهران، انتشارات محراب فکر، ۱۳۸۴، چاپ اول.

در مواردی که برای اداره اموال غایب امینی تعیین می‌شود دادگاه می‌تواند حق الزحمه متناسبی (اجرتی که عرفاً به این نوع کار تعلق می‌گیرد.) از درآمد اموال غایب برای امین معین نماید.
[۲۰] قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
هرگاه اموال غایب درآمدی نداشته باشد، با توجه به این که اصل آن است که به عمل انسان اجرت تعلق می‌گیرد، می‌توان گفت حق الزحمه امین از اصل مال غایب قابل پرداخت است.
[۲۱] مستفاد از قانون امور حسبی، مواد ۱۲۵ و ۹۵.
(«هزینه حفظ و اداره اموالی که برای آن امین معین شده است از اموال نامبرده برداشته خواهد شد.»
[۲۲] قانون امور حسبی، ماده ۱۲۵.
«هزینه حفظ و اداره اموال محجور و هزینه‌ای که برای رسیدگی به امور محجور و انجام وظایف قیمومت لازم می‌شود از اموال محجور تادیه می‌شود.»
[۲۳] قانون امور حسبی، ماده ۹۵.
)
[۲۴] صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ص۳۵.


۲.۳ - دادن اموال به تصرف موقت ورثه

دادن اموال به تصرف موقت ورثه
[۲۵] امامی، حسن، حقوق مدنی، ج۴، ص۲۳۶ و ۲۳۷، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۴۲، چاپ دوم.
از جمله امور مالی غایب است. از آنجا که پس از گذشت دو سال از تاریخ آخرین خبر از غایب، احتمال زنده بودن او کمتر است قانونگذار منافع وراث را در نظر گرفته و به آنها حق داده است از دادگاه تقاضا نمایند که اموال غایب به تصرف موقت آنان داده شود. طبق ماده ۱۰۲۵ ق. م: «وراث غایب مفقودالاثر می‌توانند قبل از صدور حکم موت فرضی او نیز از محکمه تقاضا نمایند که دارائی او را به تصرف آنها بدهد مشروط بر اینکه اولاً غائب مزبور کسی را برای اداره کردن اموال خود معین نکرده باشد و ثانیا دو سال تمام از آخرین خبر غایب گذشته باشد بدون اینکه حیات یا ممات او معلوم باشد. در این مورد رعایت ماده ۱۰۲۳ ق. م راجع به اعلان مدت یک سال حتمی است.»
[۲۶] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
[۲۷] قانون امور حسبی، ماده ۱۳۹.


(«... در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار تهران اعلانی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب خبری داشته باشند دعوت نماید که اگر خبر دارند به اطلاع محکمه برسانند. هرگاه یک سال از تاریخ اولین اعلان بگذرد و حیات غایب ثابت نشود...»
[۲۸] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
«آگهی مذکور در سه دفعه متوالی هرکدام به فاصله یک ماه منتشر می‌شود و یک سال از تاریخ نشر آخرین آگهی... اموال غایب به تصرف ورثه او داده خواهد شد.»
[۲۹] قانون امور حسبی، ماده ۱۳۹.
)

ماده ۱۰۲۶ ق. م نیز می‌گوید: «در مورد ماده قبل وراث باید ضامن و یا تضمینات کافیه دیگر بدهند تا در صورت مراجعت غایب و یا در صورتی که اشخاص ثالث حقی بر اموال او داشته باشند از عهده اموال و یا حق اشخاص ثالث برآیند. تضمینات مزبور تا موقع صدور حکم موت فرضی غایب باقی خواهد بود.»
[۳۰] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۶.

پس از آن که اموال به تصرف موقت ورثه داده شد، وظایف و اختیارات ورثه همان است که برای امین ذکر شد. برای ورثه نیز مانند امین، دادگاه می‌تواند حق‌الزحمه مناسبی از درآمد اموال غایب معین کند و حتی در صورتی که اموال غایب درآمدی نداشته باشد، پرداخت حق‌الزحمه از اصل اموال مجاز است.
[۳۱] قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
(«در موردی که اموال به تصرف ورثه... داده شده باشد دادگاه می‌تواند حق الزحمه متناسبی... معین نماید...»
[۳۲] قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
)

۲.۴ - حکم موت فرضی

برابر ماده ۱۰۱۹ ق. م: «حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می‌شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتاً چنین شخصی زنده نمی‌ماند.»
[۳۳] قانون مدنی، ماده ۱۰۱۹.
قانونگذار در مواد ۱۰۲۰، ۱۰۲۱ و ۱۰۲۲ ق. م در موارد مختلف، مدتی را که غایب پس از انقضاء آن عادتاً زنده فرض نمی‌شود را معین نموده است.
[۳۴] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۰.
[۳۵] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۱.
[۳۶] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۲.


۲.۴.۱ - مصادیق قانونی

ماده ۱۰۲۰ – موارد ذیل از جمله مواردی محسوب است که عادتاً شخص غایب زنده فرض نمی‌شود:
۱ - وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است گذشته و در انقضاء مدت مزبور سن غایب از هفتاد و پنج سال گذشته باشد.
۲ - وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین جزء قشون مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد بدون اینکه خبری از او برسد هرگاه جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد مدت مزبور پنج سال از تاریخ ختم جنگ محسوب می‌شود.
۳ - وقتی که یک نفر حین سفری بحری در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است سه سال تمام از تاریخ تلف شدن کشتی گذشته باشد بدون اینکه از آن مسافر خبری برسد.
[۳۷] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۰.


ماده ۱۰۲۱ – در مورد فقره اخیر ماده قبل اگر با انقضاء مدت‌های ذیل که مبداء آن از روز حرکت کشتی محسوب می‌شود کشتی به مقصد نرسیده باشد و در صورت حرکت بدون مقصد به بندری که از آنجا حرکت کرده برنگشته و از وجود آن به هیچ وجه خبری نشده کشتی تلف شده محسوب می‌شود:
الف- برای مسافرت در بحر خزر و داخل خلیج فارس یک سال.
ب- برای مسافرت در بحر عمان، اقیانوس هند، بحر احمر، بحر سفید (مدیترانهبحر سیاه و بحر آزوف دو سال.
ج- برای مسافرت در سایر بحار سه سال.
[۳۸] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۱.


۲.۴.۲ - سایر مصادیق

ماده ۱۰۲۲ – اگر کسی درنتیجه واقعه‌ای به غیر آنچه درفقره ۲ و ۳ ماده ۱۰۲۰ مذکور است دچار خطر مرگ گشته و مفقود شده و یا در طیاره بوده و طیاره مفقود شده باشد وقتی می‌توان حکم موت فرضی او را صادر نمود که پنج سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذرد بدون اینکه خبری از حیات مفقود رسیده باشد.
[۳۹] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۲.

مدتی که طبق مواد فوق، در پایان آن، شخص غایب برابر قانون عادتاً زنده فرض نمی‌شود و می‌توان تقاضای صدور حکم موت فرضی کرد حداقل سه سال و حداکثر ده سال از تاریخ آخرین خبر غایب است.
پس از گذشت مدت مقرر مطابق مواد فوق، درصورتی که تقاضای صدور حکم موت فرضی از طرف اشخاص ذی نفع شده باشد، دادگاه پس از رسیدگی اقدام به نشر آگهی کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب خبری داشته باشند دعوت خواهد نمود تا اطلاعات خود را در اختیار دادگاه بگذارند. این آگهی سه دفعه متوالی و هر کدام به فاصله یک ماه در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار تهران منتشر خواهد شد. دادگاه وقتی می‌تواند حکم موت فرضی را صادر نماید که یک سال از تاریخ نشر آخرین آگهی گذشته و حیات غایب معلوم نشده باشد.
[۴۰] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
[۴۱] قانون امور حسبی، ماده ۱۵۵.

هرگاه ورثه غایب از قبل درخواست کرده باشند که اموال غایب به تصرف موقت آنها داده شود و طبق مقررات آگهی شده باشد، آگهی مجدد لازم نیست.

۲.۴.۳ - حقوق ورثه

بعد از صدور حکم موت فرضی غایب مفقودالاثر، اموال غایب به تصرف قطعی ورثه داده خواهد شد و از این پس ورثه مالک اموال مزبور شناخته خواهند شد ومی‌توانند هر نوع تصرفی در آن بنمایند.
پس از قطعیت حکم موت فرضی، تضمیناتی که از امین یا ورثه گرفته شده است مرتفع خواهد شد.
[۴۲] قانون امور حسبی، ماده ۱۶۰.
(بعد از قطعیت حکم موت فرضی، تامیناتی که از امین یا ورثه گرفته شده است مرتفع می‌شود.
[۴۳] قانون امور حسبی، ماده ۱۶۰.
)


چنانچه پس از صدور حکم موت فرضی و دادن اموال غایب به تصرف قطعی ورثه، غایب پیدا شود مطابق ماده ۱۰۲۷ ق. م (بعد از صدور حکم فوت فرضی نیز اگر غایب پیدا شود کسانی که اموال او را به عنوان وراثت تصرف کرده‌اند باید آن چه را که از اعیان یا عوض و یا منافع اموال مزبور حین پیدا شدن غایب موجود می‌باشد مسترد دارند.
[۴۴] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۷.
) ورثه باید آنچه از اعیان یا منافع یا عوض اموال غایب در هنگام پیدا شدن او باقی است، مسترد دارند ولی مسئول اموالی که از بین رفته و عوض آنها نیز موجود نیست نمی‌باشند. البته منظور از عوض اعم از عوض مستقیم و غیر مستقیم است.
[۴۵] صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ص۴۰.
بنابراین اگر اموال غایب را فروخته و با پول آن مال دیگری خریده باشند آن مال عوض به حساب می‌آید و قابل استرداد خواهد بود، اما اگر اموالی را فروخته و پول آن را خرج کرده‌اند، در قبال مالک مسئول نیستند؛ زیرا به موجب قانون و با صدور حکم موت فرضی مالک آن مال شده بودند.
[۴۶] مدنی، جلال الدین، حقوق مدنی، ج۷، ص۲۴۳، تهران، انتشارات پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.


با بازگشت غایب دیگر علتی برای بقاء حکم موت فرضی نیست و هر ذی‌نفع و از جمله خود شخص که دیگر غایب نیست، حق درخواست الغای حکم موت فرضی را از دادگاهی که حکم مزبور را صادر نموده، دارد.
[۴۷] مدنی، جلال الدین، حقوق مدنی، ج۷، ص۲۴۳، تهران، انتشارات پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.



قانونگذار در مورد امور غیر مالی غایب تنها به طلاق زن او اشاره نموده است. طبق ماده ۱۰۲۹ ق. م (هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او می‌تواند تقاضای طلاق کند در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او را طلاق می‌دهد.
[۴۸] قانون مدنی، ماده ۱۰۲۹.
) هرگاه مردی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد، زن او می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند. در این صورت دادگاه اقدام به نشر سه نوبت آگهی هر کدام به فاصله یک ماه در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار تهران خواهد کرد و پس از گذشت یک سال از تاریخ آخرین آگهی، در صورتی که خبری از غایب نرسیده باشد، حکم به طلاق خواهد نمود و زن پس از وقوع طلاق و نگه‌داشتن عده وفات می‌تواند مجدداً ازدواج نماید.
[۴۹] محمدجعفر، جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۴، ص۲۷۱۳، ش۱۰۱۳۰، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸، چاپ اول.

(عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند
[۵۰] قانون مدنی، ماده ۱۱۵۰.
؛ عده وفات... چهار ماه و ده روز است مگر اینکه زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تا موقع وضع حمل است مشروط بر اینکه فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الا مدت عده همان چهار ماه و ده روز خواهد بود.
[۵۱] قانون مدنی، ماده ۱۱۵۴.
)
در مواردی که عسر و حرج و مشقت تحمل ناپذیری زندگی یا شرافت زن را تهدید می‌کند، رویه قضایی طلاق زن پیش از چهار سال را پذیرفته است.
[۵۲] کاتوزیان، ناصر، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، ص۶۲۴، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۷، چاپ هفدهم.

اگر شخص غایب پس از وقوع طلاق و گذشتن مدت عده پیدا شود، حقی نسبت به زن سابق خود نخواهد داشت اما اگر قبل از انقضاء مدت عده پیدا شود، نسبت به طلاق حق رجوع خواهد داشت، یعنی می‌تواند با اظهار اراده خود مبنی بر ادامه ازدواج اثر طلاق را از بین ببرد.


۱- شخصی به دست عمال جنایت‌کار روسی دستگیر شده است. تا الآن که مدت سه سال می‌گذرد، از نامبرده هیچ‌گونه اطلاع در دست نیست؛ مقداری زمین مزروعی و اموال دیگر او بلاتکلیف است؛ وارث او هم یک پسردایی و یک نوه عمو می‌باشد. خواهشمندیم حکم شرعی این مساله را بیان بفرمایید.
بسمه تعالی، تا فوت نامبرده محرز نشود، ورثه حق ندارند در اموال او تصرف کنند؛ اموال او باید زیر نظر حاکم شرع یا نماینده مجاز او حفظ شود.
۲- شخصی، در حال حیات پدر، مفقود الاثر می‌شود، تا این‌که پدرش فوت می‌گردد. و تا کنون که این عریضه به محضر مبارک تقدیم می‌شود، تحقیقاً معلوم نیست که زنده است یا مرده؛ ولی بعضی از مردم می‌گویند که او زنده است و صاحب عائله می‌باشد، و جماعت دیگر می‌گویند که در حال حیات پدرش، فوت شده است. ارثی که از پدر باقیمانده بود، ورّاث در بین خودشان تقسیم کرده‌اند و سهمی برای شخص مفقودالاثر نگذاشته‌اند. آیا از نظر اسلام او سهمی دارد یا خیر؟ و اگر سهمی داشته باشد، جهت نگهداری، باید در تصرف چه کسی باشد؟ و این آقایی که مفقودالاثر است، بعد از پدر، مادر، و برادر و خواهر پدر و مادری، و یک برادر و یک خواهر پدری دارد. تکلیف این‌ها چیست؟ لطف نمایند تکلیفی برایشان معلوم فرمایند.
بسمه تعالی، تا به وجه شرعی، فوت شخص مفقودالاثر محرز نشود، تصرف در اموال او جایز نیست، و تقسیم مال مشترک در حصه شخص غایب، موکول به نظر حاکم شرع است.
۳- زید چند اولاد دارد: یکی از اولاد زید به نام عمرو در حال حیات زید مفقود الخبر شد؛ بعد از چند سال زید فوت شد؛ بعد از فوت زید هم تا مدت زیادی- مثلًا هشت سال یا بیشتر- خبری از حیات و ممات عمرو نشد؛ افواه مردم هم بر این شد که عمرو فوت کرده و این افواه در حال حیات زید و بعد از فوت زید بوده و بر طبق موازین شرعیه بر موت عمرو دلالت ندارد؛ فقط این مطلب هست که عمرو از زمان حیات زید تا بعد از موت زید مفقود الخبر است. در این صورت، آیا عمرو مفقود الخبر از زید ارث می‌برد یا خیر؟ حکم اللَّه را بیان فرمایید.
بسمه تعالی، اگر یقین به موت او نباشد، باید ارث او را کنار بگذارند.
۴- یک نفر پسر و یک نفر دختر مدت چهل سال یا بیشتر به اسارت برده شده‌اند و این دو نفر در آن موقع یک عمو، سه عمه و یک جده پدری - که پس از یک سال، جده فوت کرده - و سه نفر دایی و اموال منقول و غیر منقول دارا بوده و تا کنون دارایی آن‌ها به اختیار عمو بوده و پس از فوت عمو، پسر او تصرف و تملک نموده؛ تکلیف شرعی این اموال را کتباً مرقوم فرمایند؛ چون نامبردگان تا کنون فاقدالاثر می‌باشند و از حیات و ممات آن‌ها اثری نیست. بینوا اجرکم علی اللَّه‌.
بسمه تعالی، تا یقین به مردن آن‌ها پیدا نشده اموال آن‌ها محکوم به ملکیت برای خود آن‌ها است و باید برای آن‌ها حفظ کنند و تصدّی آن با حاکم شرع است و اگر یقین به مردن آن‌ها پیدا کنند اموال، متعلّق به ورثه حال مردن آن‌ها است؛ علی ما فرض اللَّه.
۵- جوانی مجنون در سن ۲۵ سالگی، در تاریخ ۱/ ۲/ ۱۳۵۵ شمسی مفقود الاثر شده و در آن وقت دارای پدر و مادر و زن بوده و فرزندی نداشته و پدرش در حدود سه ماه بعد از فقدان پسر، یعنی در تاریخ ۱۲/ ۵/ ۱۳۵۵ شمسی فوت کرده است و آن جوان، تا به حال پیدا نشده و مفقودالاثر است. لطفاً بفرمایید:
۱. از چه زمانی فقدان آن جوان مجنون، در حکم فوت او است؟
۲. آیا پدرش که حدود سه ماه بعد از فقدان پسر فوت نموده، وارث پسر مجنونش می‌شود یا پسر مجنون وارث پدر می‌گردد؟
بسمه تعالی، تا یقین به مردن او پیدا نکرده‌اند، حکم به زنده بودن او می‌شود و در فرض سؤال، پدر، وارث پسر نیست مگر این‌که یقین کنند پسر، قبل از پدر فوت کرده است؛ بلکه پسر از پدر ارث می‌برد.
۶- چهار دستگاه ساختمان منزل، متعلق به آقایی که اوایل انقلاب ایشان را در منطقه زیارت کردم وجود دارد، ولی تا این ساعت اثری از ایشان نیست و طبق تحقیقی که شده است، در حادثه هواپیما مرحوم و بازمانده‌ای هم ندارد. ما تا کنون طبق وظیفه منازل را نگهداری نموده‌ایم. لطفاً تکلیف منازل را روشن فرمایید.
بسمه تعالی، تا یقین به فوت او نباشد، باید برای او حفظ شود؛ و اگر فوت او معلوم است و وارثی به غیر از امام ندارد، ترکه او مربوط به حاکم شرع است.


۱. مجموعه کامل قوانین حقوقی جمهوری اسلامی (۱۳۶۳)، ص۴۳۳.
۲. قانون مدنی، ماده ۱۰۱۱.
۳. صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ج۱، ص۳۲، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۳، چاپ چهارم.
۴. قانون امور حسبی، ماده ۱۱۳.
۵. قانون امور حسبی، ماده ۱۱۵.
۶. قانون مدنی، ماده ۱۰۱۲.
۷. قانون مدنی، ماده ۱۰۱۳.
۸. قانون امور حسبی، ماده ۱۳۲.
۹. قانون مدنی، ماده ۱۰۱۴.
۱۰. قانون امور حسبی، ماده ۱۲۶.
۱۱. قانون امور حسبی، ماده ۱۱۴.
۱۲. قانون مدنی، مواد ۱۰۱۵.
۱۳. قانون امور حسبی، ماده ۱۱۹.
۱۴. قانون امور حسبی، ماده ۱۴۱.
۱۵. قانون امور حسبی، ماده ۱۴۲.
۱۶. قانون امور حسبی، ماده ۱۴۷.
۱۷. قانون امور حسبی، ماده ۱۴۸.
۱۸. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۸.
۱۹. مسعود انصاری، محمد علی طاهری، دانشنامه حقوق خصوصی، ج۲، ص۱۴۱۹، تهران، انتشارات محراب فکر، ۱۳۸۴، چاپ اول.
۲۰. قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
۲۱. مستفاد از قانون امور حسبی، مواد ۱۲۵ و ۹۵.
۲۲. قانون امور حسبی، ماده ۱۲۵.
۲۳. قانون امور حسبی، ماده ۹۵.
۲۴. صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ص۳۵.
۲۵. امامی، حسن، حقوق مدنی، ج۴، ص۲۳۶ و ۲۳۷، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۴۲، چاپ دوم.
۲۶. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
۲۷. قانون امور حسبی، ماده ۱۳۹.
۲۸. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
۲۹. قانون امور حسبی، ماده ۱۳۹.
۳۰. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۶.
۳۱. قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
۳۲. قانون امور حسبی، ماده ۱۵۰.
۳۳. قانون مدنی، ماده ۱۰۱۹.
۳۴. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۰.
۳۵. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۱.
۳۶. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۲.
۳۷. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۰.
۳۸. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۱.
۳۹. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۲.
۴۰. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۳.
۴۱. قانون امور حسبی، ماده ۱۵۵.
۴۲. قانون امور حسبی، ماده ۱۶۰.
۴۳. قانون امور حسبی، ماده ۱۶۰.
۴۴. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۷.
۴۵. صفایی، حسین، اشخاص و اموال، ص۴۰.
۴۶. مدنی، جلال الدین، حقوق مدنی، ج۷، ص۲۴۳، تهران، انتشارات پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۴۷. مدنی، جلال الدین، حقوق مدنی، ج۷، ص۲۴۳، تهران، انتشارات پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۴۸. قانون مدنی، ماده ۱۰۲۹.
۴۹. محمدجعفر، جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۴، ص۲۷۱۳، ش۱۰۱۳۰، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۵۰. قانون مدنی، ماده ۱۱۵۰.
۵۱. قانون مدنی، ماده ۱۱۵۴.
۵۲. کاتوزیان، ناصر، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، ص۶۲۴، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۷، چاپ هفدهم.
۵۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۵۹۸، سؤال ۱۱۲۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۵۹۹، سؤال ۱۱۲۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۶۰۰، سؤال ۱۱۲۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۶۰۱، سؤال ۱۱۲۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۶۰۱، سؤال ۱۱۲۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۰، استفتائات امام خمینی، ج‌۹، ص۶۰۲، سؤال ۱۱۲۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غایب مفقود الاثر Missing person»، تاریخ بازیابی ۹۹/۵/۱۲.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار