عِصْیان (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عِصْيان (به کسر عین و سکون صاد) از
واژگان قرآن کریم به معنای نافرمانى و خروج از
طاعت است.
مشتقات
عِصْيان که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
عَصِىّ (به فتح عین و کسر صاد) به معنای نافرمان و عاصى،
مَعْصِيَة (به فتح میم و سکون عین و کسر صاد) به معنای عصيان،
عَصِيًّا (به فتح عین و کسر صاد) به معنای نافرمانی است.
عِصْيان به معنای نافرمانى و خروج از
طاعت است. اصل آن از تمانع به وسيله عصا است.
«عَصَى عِصْيَاناً: اذا خرج عن الطاعة» مَعْصِيَت به معناى عصيان است.
عَصِىّ (بر وزن شَريف)
نافرمان و عاصى است.
به مواردی از
عِصْيان که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ) (و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است.)
(وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ) (براى انجام گناه و تعدّى و نافرمانىِ پيامبر به نجوا مىپردازند.)
(فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَ بِيلًا) (ولى فرعون به مخالفت و نافرمانى آن پيامبر برخاست، و ما او را سخت مجازات كرديم.)
(وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا) يعنى: «
یحیی به پدر و مادرش نيكوكار بود و ستمگر و
نافرمان نبوده.»
(يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا) (اى پدر!
شیطان را پرستش مكن، كه شيطان نسبت به
خداوند رحمان،
نافرمان بود.)
(وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى) «آدم به
پروردگارش نافرمانى كرد و از زندگى در جنّت محروم و بركنار شد.»
مراد از عصيان
آدم (علیهالسّلام) مخالفت او در خوردن از شجره و پيروى از وسوسه
شیطان است. غوايت او به قرينه آيات قبل و بعد محروم شدن از زندگى در
جنّت است كه اخراج گرديد. گفتهاند: اين عصيان ترک اولى است نه معصيت عادى زيرا
انبیاء معصوماند و گناه نميكنند. و امر
(لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ) ارشادی بود نه
مولوی كه مخالفت آن
گناه معمولى باشد.
اينها همه در صورتى است كه آدم اولى
پیغمبر باشد و اگر پيغمبر نباشد اشكالى در بين نخواهد بود نظير اين است
آیه:
(وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) بعضى گفتهاند: محل زندگى آدم كه قبل از آمدن بروى زمين بود محل
تکلیف نبود. و امر مولوى معنى ندارد. ولى بايد دانست كه ظهور نهى در مولويّت است و
ظنّ نزديک به
یقین آنست كه آدم در روى اين زمين بوده است و از جاى ديگرى نيامده است.
المیزان نيز آنرا
نهی ارشادی دانسته و مخالفت ارشاد را درباره انبياء بىاشكال ميداند.
ناگفته نماند
عصمت انبیاء (علیهمالسّلام) حتمى است ولى بحث در پيامبر بودن آدم است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عصیان»، ج۵، ص۱۱.