عوامل گوسالهپرستی بنیاسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بعد از اینکه
حضرت موسی علیهالسلام به
کوه طور برای
میعاد چهل شبه رفته بود،
سامری برای
بنی اسرائیل گوساله طلایی را برای پرستش فراهم کرد و مردم را به
انحراف کشید، و میل بنی اسرائیل و انحراف آنها از
توحید به گوساله پرستی منشأ
عواملی بود که در ادامه بیان میشود.
گرایش به پرستش
محسوسات،
عاملی برای گوساله پرستی
بنی اسرائیل بود:
وجـوزنا ببنی اسرءیل البحر فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یـموسی اجعل لنآ الـها کما لهم ءالهة قال انکم قوم تجهلون• واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار...
و بنی اسرائیل را (سالم) از
دریا عبور دادیم (ناگاه) در
راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان، با
تواضع و
خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به
موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند! » گفت: «شما جمعیتی
جاهل و
نادان هستید!
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه
خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند
جسد بی جانی که صدای گوساله داشت! آیا آنها نمیدیدند که با آنان
سخن نمیگوید، و به
راه (
راست) هدایتشان نمیکند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و
ظالم بودند!
در این
آیات به قسمت
حساس دیگری از سرگذشت بنی اسرائیل که به دنبال پیروزی آنها بر فرعونیان واقع شد، اشاره شده است، و آن مساله توجه آنها به بت پرستی است. در واقع، با پایان گرفتن جریان
فرعون، گرفتاری بزرگ داخلی موسی، یعنی درگیری او با جهال بنی اسرائیل و افراد سرکش و
لجوج آغاز گردید، و به طوری که خواهیم گفت این گرفتاری برای موسی علیهالسلام به درجات، سختتر و سنگینتر و طاقت فرساتر از درگیری با فرعون و فرعونیان بود! و همین است خاصیت درگیریهای داخلی. در این
آیه میگوید: ما بنی اسرائیل را از دریا (
رود عظیم نیل) عبور دادیم (و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر).
اما در مسیر خود به قومی برخورد کردند که با خضوع و تواضع، اطراف بتهای خود را گرفته بودند (فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم). عاکف از ماده عکوف به معنی توجه به چیزی و ملازمت آمیخته با
احترام به آن میباشد.
افراد جاهل و بیخبر آن چنان تحت تاثیر این صحنه قرار گرفتند که بلافاصله نزد موسی آمدند و، گفتند برای ما هم معبودی قرار بده همانطور که آنها معبودان دارند! (قالوا یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهة). موسی علیهالسلام از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه، بسیار ناراحت شد، به آنها رو کرد و گفت: شما جمعیت جاهل و بی خبری هستید! (قال انکم قوم تجهلون).
از این آیه به خوبی استفاده میشود، که سرچشمه بت پرستی،
جهل و نادانی
بشر است، از یک طرف جهل او نسبت به خداوند و عدم شناسایی ذات پاک او و اینکه هیچگونه شبیه و نظیر و مانند برای او تصور نمیشود.
شک نیست که بنی اسرائیل قبل از مشاهده این گروه بت پرستان زمینه فکری مساعدی بر اثر زندگی مداوم در میان مصریان بت پرست برای این موضوع داشتند، ولی مشاهده این صحنه تازه گویا جرقهای شد که زمینههای قبلی، خود را نشان دهند، اما در هر حال این جریان نشان میدهد که
انسان تا چه اندازه، تحت تاثیر محیط قرار دارد، محیط است که میتواند او را به خداپرستی سوق دهد، و محیط است که میتواند او را به بت پرستی بکشاند، محیط است که منشا انواع مفاسد و بدبختیها و یا سرچشمه صلاح و پاکی میگردد (اگر چه انتخاب خود او نیز
عامل نهایی است) و به همین جهت اصلاح محیط در
اسلام فوق العاده مورد توجه قرار دارد.
روحیه ستمگری بنی اسرائیل،
عامل دیگری برای گرایش آنان به گوساله پرستی بود:
واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لایکلمهم ولایهدیهم سبیلا اتخذوه وکانوا ظــلمین. .
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند جسد بی جانی که صدای گوساله داشت! آیا آنها نمیدیدند که با آنان سخن نمیگوید، و به راه (راست) هدایتشان نمیکند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند!
اصولا چگونه
عقل انسان اجازه میدهد که معبود بیجانی را که ساخته و پرداخته خود او است، بپرستد، حتی اگر فرضا آن زیورآلات تبدیل به گوساله واقعی هم شده باشد به هیچ وجه شایسته پرستش نیست، گوسالهای که هیچ نمیفهمد و در نفهمی
ضرب المثل است. آنها در حقیقت به خودشان
ظلم و
ستم کردند، لذا در پایان آیه میفرماید: گوساله را معبود خود انتخاب کردند و ظالم و ستمگر بودند (اتخذوه و کانوا ظالمین).
ولی با مراجعت موسی علیهالسلام و روشن شدن مسائل، بنی اسرائیل به اشتباه خود پی بردند، از
کار خود نادم و پشیمان گشتند و از
خدا تقاضای
عفو و بخشش کردند و گفتند: اگر پروردگار ما به ما
رحم نکند و ما را نبخشد به طور مسلم از زیانکاران خواهیم بود.
«کانوا ظالمین» یعنی
عادت آنان پیش از گوساله پرستی ظلم و ستم بوده
و این جمله به منزله تعلیل است.
یکی از ریشههای
کفر در بنی اسرائیل، زمینه گرایش و عشقورزی آنان به گوساله پرستی بود:
واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصینا واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم...
و (به یاد آورید) زمانی را که از شما
پیمان گرفتیم و
کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم (و گفتیم: ) «این دستوراتی را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید! » آنها گفتند: «شنیدیم ولی مخالفت کردیم.» و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با
محبت گوساله آمیخته شد. .. .
در این
آیه بحث سند دیگری بر بطلان ادعای بنیاسرائیل ذکر کرده مساله پیمان کوه طور را به میان میکشد و میگوید: ما از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم دستوراتی را که میدهیم محکم بگیرید و درست بشنوید اما آنها گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم. (و اذ اخذنا میثاقکم و رفعنا فوقکم الطور خذوا ما آتیناکم بقوة و اسمعوا قالوا سمعنا و عصینا). آری دلهای آنها به خاطر کفرشان با محبت گوساله آبیاری شده بود! (و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم). آری
شرک و
دنیا پرستی که نمونه آن
عشق به گوساله طلایی سامری بود در تار و پود قلبشان نفوذ کرد، و در سراسر وجودشان ریشه دواند، و به همین دلیل
خدا را فراموش کردند.
شگفتا! این چگونه ایمانی است که هم با کشتن
پیامبران خدا میسازد و هم گوساله پرستی را
اجازه میدهد، و هم میثاقهای محکم الهی را به دست فراموشی میسپرد؟! آری، اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتی به شما میدهد (قل بئسما یامرکم به ایمانکم ان کنتم مؤمنین)
جمله قالوا سمعنا و عصینا (ما شنیدیم و
معصیت کردیم)، به این معنی نیست که آنها این سخن را به
زبان جاری کردند، بلکه ظاهرا منظور این است که آنها با
عمل خود این واقعیت را نشان دادند، و این یک نوع
کنایه زیبا است که در سخنان روزمره نیز دیده میشود.
جمله و اشربوا فی قلوبهم العجل، نیز کنایه جالبی را منعکس میکند که بیانگر حال
قوم یهود است. توضیح اینکه:
این جزو
عادات عرب است که هرگاه علاقهای سخت و یا
کینه زیادی نسبت به چیزی را بخواهند برسانند تعبیری همانند تعبیر بالا میآورند.
ضمنا از تعبیر فوق نکته دیگری نیز استفاده میشود و آن اینکه نباید از این کارهای نادرست بنی اسرائیل
تعجب کرد، زیرا این
اعمال محصول سرزمین
قلب آنها است که با
آب شرک آبیاری شده، و چنین سرزمینی که با چنان آبی آبیاری شود محصولی جز
خیانت و
قتل پیامبران و
گناه و
ظلم نخواهد داشت.
سامری،
عامل گمراهی و گرایش بنی اسرائیل به گوساله پرستی بود:
قال فانا قد فتنا قومک من بعدک واضلهم السامری• قالوا مآ اخلفنا موعدک بملکنا ولـکنا حملنآ اوزارا من زینة القوم فقذفنـها فکذلک القی السامری• فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هـذا الـهکم والـه موسی فنسی.
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامری آنها را گمراه ساخت!»
گفتند: «ما به میل و
اراده خود از
وعده تو
تخلف نکردیم بلکه مقداری از زیورهای
قوم را که با خود داشتیم افکندیم! » و سامری اینچنین القا کرد...
و برای آنان مجسمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است! » و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)!
قال فما خطبک یـسـمری• قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها وکذلک سولت لی نفسی.
(موسی رو به سامری کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟! » گفت: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند من قسمتی از آثار
رسول (و فرستاده
خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هوای)
نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!»
اصل لفظ
سامری در
زبان عبری، شمرى است، و از آنجا که
معمول است هنگامى که الفاظ عبرى به
لباس عربى در مىآیند حرف شین به حرف سین تبدیل مى گردد، چنانکه موشى به موسى و یشوع به یسوع تبدیل مىگردد، بنابراین سامرى نیز منسوب به شمرون بوده، و شمرون
فرزند یشاکر چهارمین
نسل یعقوب است.
و از اینجا روشن مى شود خرده گیرى بعضى از
مسیحیان به
قرآن مجید که قرآن شخصى را که در زمان موسى مىزیسته و سردمدار گوساله پرستى شد، سامرى منسوب به
شهر سامره معرفى کرده در صورتى که سامره در آن زمان اصلا وجود نداشت، بى اساس است زیرا چنانکه گفتیم سامرى منسوب به شمرون است نه سامره.
به هر حال سامرى
مرد خودخواه و منحرف و در عین حال باهوشى بود که با جرات و مهارت مخصوصى با استفاده از نقاط ضعف بنى اسرائیل توانست چنان
فتنه عظیمى که سبب گرایش اکثریت قاطع به بت پرستى بود ایجاد کند و
کیفر این خودخواهى و فتنه انگیزى خود را نیز در همین
دنیا دید.
بر آمدن صدای گوساله از مجسمه گوساله سامری، از
عوامل روی آوردن قوم موسی به پرستش آن بود:
واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار...
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند
جسد بی جانی که صدای گوساله داشت!...
کلمه خوار به معنی صدای مخصوصی است که از
گاو یا
گوساله بر میخیزد، جمعی از
مفسران معتقدند که سامری با اطلاعاتی که داشت، لولههای مخصوصی در درون سینه گوساله طلایی کار گذاشته بود که هوای فشرده از آن خارج میشد و از
دهان گوساله، صدایی شبیه صدای گاو بیرون میآمد! بعضی دیگر میگویند: گوساله را آن چنان در مسیر
باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصی ساخته شده بود، صدایی به
گوش میرسید.
اما اینکه جمعی از مفسران گفتهاند گوساله سامری به خاطر مقداری
خاک که از زیر پای
جبرئیل برداشت و در آن ریخته بود، به صورت گوساله زندهای در آمد و صدای طبیعی سرداد، شاهدی در
آیات قرآن ندارد. از همه اینها گذشته، بعید به نظر میرسد که خداوند چنین قدرتی به
مرد منافقی همچون سامری بدهد که بتواند کاری همانند
معجزه موسی علیهالسلام انجام دهد و
جسم بیجانی را جاندار سازد، کاری که برای توده مردم مسلما گمراه کننده است و دلائل بطلان آن در نظرشان روشن نیست، ولی اگر گوساله به شکل یک مجسمه طلایی بوده باشد دلائل بطلان آن روشن است و تنها میتواند وسیلهای برای
آزمایش افراد بوده باشد، نه چیز دیگر.
نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که سامری از آنجا که میدانست قوم موسی علیهالسلام سالها در محرومیت به سر میبردند و به علاوه
روح مادیگری چنان که در بسیاری از نسلهای امروز آنها نیز میبینیم بر آنها غلبه داشت و برای زر و
زیور احترام خاصی قائل بودند، لذا او گوساله خود را از
طلا ساخت، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوی آن جلب کند.
غیبت موسی علیهالسلام، زمینه ساز گرایش بنی اسرائیل به گوساله پرستی بود:
واذ وعدنا موسی اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده وانتم ظــلمون.
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه با موسى
چهل شب وعده گذارديم (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نموديد در حالى كه ستمكار بوديد.
واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار...
قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوسالهای ساختند جسد بی جانی که صدای گوساله داشت!...
قال فانا قد فتنا قومک من بعدک واضلهم السامری• قالوا لن نبرح علیه عـکفین حتی یرجع الینا موسی.
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!»
ولى آنها گفتند: «ما هم چنان گرد آن مىگرديم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»
ولی بالآخره در میعادگاه
خدا، جلوههای معنوی پروردگار از سی شب به چهل شب تمدید شد، و زمینههای مختلفی که از قبل در میان بنی اسرائیل برای انحراف وجود داشت کار خود را کرد، سامری آن مرد هوشیار منحرف میاندار شد، و با استفاده کردن از وسائلی گوسالهای ساخت و جمعیت را به پرستش آن فرا خواند.
بدون
شک زمینههایی مانند مشاهده گوساله پرستی مصریان، و یا دیدن صحنه بت پرستی (گاوپرستی) پس از عبور از
رود نیل، و تقاضای ساختن بتی همانند آنها، و همچنین تمدید
میعاد موسی و بروز
شایعه مرگ او از ناحیه
منافقان و بالآخره
جهل و نادانی این جمعیت در بروز این حادثه و انحراف بزرگ از
توحید به
کفر اثر داشت، چرا که حوادث اجتماعی
معمولا بدون مقدمه، رخ نمیدهد منتها گاهی این مقدمات آشکار است و گاهی مرموز و پنهان.
به هر حال
شرک در بدترین صورتش دامان بنی اسرائیل را گرفت بخصوص که بزرگان
قوم هم در خدمت موسی در میعادگاه بودند و تنها
رهبر جمعیت
هارون بود، بی آنکه دستیاران مؤثری داشته باشد. بالآخره در آنجا بود که خداوند به موسی علیهالسلام در همان میعادگاه، فرمود ما قوم تو را بعد از تو
آزمایش کردیم، ولی از عهده
امتحان خوب بیرون نیامدند و سامری آنها را گمراه کرد (قال فانا قد فتنا قومک من بعدک و اضلهم السامری).
موسی با شنیدن این
سخن آن چنان برآشفت که تمام وجودش گویی شعله ور گشت، شاید به خود میگفت: سالیان دراز خون جگر خوردم،
زحمت کشیدم با هر گونه خطر روبرو شدم تا این جمعیت را به توحید آشنا ساختم، اما افسوس و صد افسوس، با چند روز
غیبت من، زحماتم بر باد رفت! لذا بلا فاصله، موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت (فرجع موسی الی قومه غضبان اسفا).
هنگامی که چشمش به آن صحنه بسیار زننده گوساله پرستی افتاد، فریاد برآورد ای قوم من! مگر پروردگار شما وعده نیکویی به شما نداد (ا لم یعدکم ربکم وعدا حسنا). این وعده نیکو یا وعدهای بوده که در زمینه نزول
تورات و بیان
احکام آسمانی در آن، به بنی اسرائیل داده شده بود، یا وعده نجات و پیروزی بر فرعونیان و وارث
حکومت زمین شدن، و یا وعده
مغفرت و
آمرزش برای کسانی که
توبه کنند و
ایمان و
عمل صالح داشته باشند و یا همه این امور.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۰۶، برگرفته از مقاله «عوامل گوسالهپرستی بنیاسرائیل».