• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علوم قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



براي شناخت هر دانشي، بررسي تعريف و شناخت قلمرو آن امري ضروري است. از سوي ديگر، در نظر گرفتن پيوند و ارتباط آن با ديگر منظومه‌هاي معرفتي، ما را در شناخت بهتر جايگاه آن دانش کمک مي‌کند. شناخت فوايد مترتب بر هر دانش و اثبات ضرورت آن، ميل به فراگيري آن را برمي‌انگيزد و ارزش و جايگاه آن را بيشتر نمايان مي‌کند.
در اين مقاله برآنيم تا مفهوم علوم قرآن را بررسي کرده، دانش علوم قرآن را تعريف، قلمرو آن را معين و جايگاه آن را در ميان ديگر علوم مشخص کنيم. براي نيل به اين مقصود، ابتدا ترکيب «علوم القرآن» را مفهوم‌شناسي کرده، در پي آن پيشينة کاربرد اين واژه را بيان خواهيم کرد و در ادامه، گسترة مباحث اين دانش، ضرورت و فوايد شناخت آن و در نهايت جايگاه آن در ميان ديگر دانش‌ها را بررسي خواهيم کرد.
هدف اين پژوهش، شناخت و شناسايي بهتر دانش علوم قرآن و اثبات اهميت و ضرورت اهتمام به آن به عنوان پيش‌نياز دانش تفسیر است.



علوم قرآن يا «علوم القرآن» مرکبی اضافی است و هر علمي را كه به گونه‌اي در ارتباط با قرآن باشد، شامل مي‌شود، اما چه نوع علومي ذيل اين عنوان قرار مي‌گيرند و مصاديق دقيق اين مفهوم کدام يک از علوم است؟

۱.۱ - مفهوم لغوی

زرقانی در اين باره مي‌نويسد: «علوم القرآن» هر علمي را كه در خدمت قرآن بوده، يا مستند به آن باشد، دربرمي‌گيرد. بنابراين «علوم قرآن» علم تفسير، علم قرائات، علم رسم‌الخط قرآن، علم اعجاز قرآن، علم اسباب نزول، علم اعراب قرآن، علم غریب‌القرآن، علوم دین، لغت و غير اينها را شامل مي‌شود.
[۱] محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۲۷، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.

مراد وي از «علوم در خدمت قرآن»، علومي مثل علم لغت، غریب القرآن و اعراب القرآن است که در فهم معارف و آموزه‌هاي قرآن به کار مفسر مي‌آيد.
برخي از پژوهشگران قسم سومي بر دو قسم پيش‌گفته در کلام زرقاني افزوده، انواع علومي را که عنوان علوم القرآن شامل آنها مي‌شود سه دسته کرده‌اند:
۱. علومي كه به صورت مستقيم در خدمت قرآن‌اند و مفسر را در نيل به معارف آن كمك مي‌كنند؛ ۲. علومي كه قرآن را موضوع بحث قرار داده، دربارة آن بحث مي‌کنند؛ ۳. علومي كه از قرآن استنباط مي‌شوند.
[۲] نورالدين عتر، علوم القرآن الكريم، ص۷، عتر، نورالدين، علوم القرآن الكريم، دمشق، مكتبة الصباح، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، الطبعة السادسة.

جلال‌الدین سیوطی به قدري مفهوم علوم قرآن را توسعه داده كه حتي علم هیئت، هندسه، طب و مانند اينها را نيز جزو علوم قرآن برشمرده و قرآن را مشتمل بر آنها دانسته است.
[۳] جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج۴، ص۳۳، قم، منشورات الرضي، ۱۳۶۳، الطبعة الثانية.

ولي اين توسعه درست نيست؛ زيرا تنها ارتباط متصور از ارتباط‌هاي سه‌گانة مذکور، بين اين علوم و قرآن اين است که از قرآن استخراج شده باشند؛ در حالي که اين‌گونه نيست، بلکه بشر با تلاش فكري خويش بدان‌ها دست يافته است. گو اينكه در قرآن اشاراتي به برخي مسائل آنها رفته است، اين بدين معنا نيست كه آن علوم برگرفته از قرآن باشند.
بعضي از پيشينيان گاه «علوم القرآن» را فقط بر علومي که از قرآن اخذ مي‌شد، اعم از علوم شرعی مانند اعتقادات، فقه، اخلاق يا شناخت‌هاي عام و کلي دربارة انسان، هستی ، طبیعت، گیاهان، آسمان و افلاک اطلاق کرده‌اند.
[۴] نورالدين عتر، علوم القرآن الكريم، ص۷، عتر، نورالدين، علوم القرآن الكريم، دمشق، مكتبة الصباح، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، الطبعة السادسة.
در اين کاربرد علوم قرآن به معناي معارف قرآن لحاظ شده است. ظاهراً مراد طبرسي از علوم قرآن در عنوان تفسيرش، همين معناست.
[۵] ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، ج۱، ص۷۷، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانية.
[۶] ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، ج۲، ص۷۷، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانية.
وي پيش از شروع تفسير آيات، مقدماتي را که به نظرش شناخت آنها براي دستيابي به معارف قرآن لازم بوده در هفت فن ذکر کرده است. مرحوم طبرسی در مقدمة ذکر آنها مي‌نويسد: «فنحن نصدر الکتاب بذکر مقدمات لابد من معرفتها لمن اراد الخوض في علومه تجمعها فنون سبعة».۶ در اين عبارت نيز مراد از علوم قرآن، معارفي است که از قرآن استنباط مي‌شود.
بنابراين علوم قرآن به عنوان مركبي اضافي در دو معنا به كار رفته است:
۱. معناي عام كه شامل هر علمي است كه به گونه‌اي در ارتباط با قرآن باشد؛ اعم از آنكه در خدمت قرآن باشد يا متخذ از آن، و يا قرآن را موضوع بررسي خود قرار داده، پيرامون آن بحث مي‌کند؛
۲. معناي خاص كه فقط علوم متخذ از قرآن را شامل مي‌شود.
رابطة بين اين دو معنا، عام و خاص مطلق است؛ به اين صورت كه معناي نخست اعم است و تمام مصاديق معناي دوم را نيز شامل مي‌شود.

۱.۲ - معناي اصطلاحي

آيا اصطلاح علوم قرآن به همان معناي عام يا خاص يادشده است يا آنكه معناي ديگري از آن مقصود است؟
در پاسخ بايد گفت، تعبير علوم القرآن يا علوم قرآن در معنای اصطلاحی عنوان و نام براي دانشي است كه موضوع آن قرآن كريم است و آن را از جهات مختلف همچون کیفیت نزول، قرائت، پيوند با حوادث عصر نزول، احکام و تشابه، اعجاز، اصالت، صیانت و مانند آن، مورد بررسي قرار مي‌دهد. زرقاني معناي اصطلاحي علوم قرآن را چنين بيان مي‌كند: علوم قرآن مباحثي است پيرامون قرآن كه از نزول قرآن، ترتيب آيات قرآن، جمع‌آوري قرآن، نگارش قرآن، قرائت قرآن، تفسير قرآن، اعجاز قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن و ديگر مسائلي كه دربارة قرآن مطرح است، بحث مي‌كند و نيز متكفل دفع شبهات از ساحت قرآن است.
[۷] محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۱، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.

برخي از محققان بر تعريف زرقاني و امثال وي از اين جهت كه علم تفسير را از علوم قرآن برشمرده، اشكال كرده‌ و نوشته‌اند: با دقت در دانش‌هايي كه عنوان «علوم القرآن» آنها را دربرمي‌گيرد و دانش‌هايي كه عادتاً در كتب علوم قرآني به آنها مي‌پردازند، معلوم مي‌گردد كه بيشتر اين علوم در پي تفسير برخي از جوانب قرآن کریم هستند و يا آنكه مقدمات شرح و تفسير قرآن را فراهم مي‌آورند، لذا مي‌توان گفت علوم قرآن، «علوم تفسير قرآن» است، بر اين اساس برشمردن تفسير در شمار علوم قرآن، و علم تفسير را قسیم ساير علوم قرآن و نوعي از آن قرار دادن، قابل تأمل است و صحيح به نظر نمي‌رسد.
[۸] عدنان محمد زرزور، علوم القرآن، ص۱۲۳، بيروت، المكتب الاسلامي، ۱۴۰۱ ق /۱۹۸۱ م.
اما مي‌توان به اشکال يادشده اين‌گونه پاسخ داد كه ذکر علم تفسير در شمار علوم قرآن به اين معنا نيست كه تمام كتب تفسيري از كتب علوم قرآن محسوب شوند، بلكه مراد از علم تفسير قرآن كه در علوم قرآن به آن پرداخته مي‌شود، مباحث كلي و مبنايي دربارة تفسير قرآن مثل تعريف تفسير، بيان تفاوت آن با تأويل، اثبات امكان و ضرورت تفسير، منابع تفسير، علوم مورد نياز مفسر و غيره است كه تمام اين بحث‌ها مقدمة تفسير به معناي تلاش براي فهم آيات قرآن‌اند. در عمل نيز كتب علوم قرآني در فصل مربوط به تفسير به بحث‌هاي يادشده پرداخته‌اند و هيچ‌گاه به تفسير آيات وارد نشده‌اند.
[۹] بدرالدين محمد بن عبدالله زركشي، البرهان في علوم القرآن، نوع۴۱، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۴م، چاپ دوم.

‌البته برتعريف زرقاني اين اشکال وارد است که وي يکي از فوايد احاطه بر دانش علوم قرآن را که توانايي دفع شبهات از ساحت قرآن کريم است در تعريف خود آورده است، در حالي که تعريف، براي تمايز علوم از يکديگر است و با تعيين دقيق موضوع علم اين تمايز حاصل مي‌شود. بر اين اساس، هيچ نيازي به ذکر «تکفل دفع شبهات از ساحت قرآن» در تعريف علوم قرآن وجود ندارد.
محمدرضا صالحی کرمانی به صورتي فني علوم قرآن را چنين تعريف كرده است: «علوم قرآن، علومي هستند كه دربارة حالات و عوارض ذاتی و اختصاصي قرآن كريم بحث كرده، موضوع در تمامي آنها قرآن است».
[۱۰] محمدرضا صالحي كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۱۸، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
عوارض ذاتي در اين تعريف كه وي براي ایضاح آن قيد «اختصاصي» را بدان افزوده، در مقابل عوارض غریب است. پيشينيان موضوع علم را چنين تعريف مي‌كردند: «موضوعُ كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه»؛ يعني موضوع هر علم چيزي است كه در آن علم از عوارض ذاتي آن بحث مي‌شود. بر اين اساس، هر آنچه از عوارض ذاتي و اختصاصي موضوع علم باشد از مسائل آن علم به شمار مي‌آيد.
ايشان در توضيح تعريف خود چنين مي‌نگارد: «در تعريفي كه براي علوم قرآني ذكر كرديم، كلمة عوارض ذاتي و اختصاصي را به كار برديم. اين بدان جهت است كه علومي از قبيل صرف، نحو، معانی، بیان و نظاير اينها را از تعريف خارج كرده باشيم؛ چه آنكه گرچه اين علوم در پرتو تأثير قرآن مجيد به وجود آمده‌اند و گرچه با توجه به قواعد و قوانين اين علوم، آيات و كلمات قرآن را مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم، در عين حال، اين علوم مستقيماً از قرآن مجيد بحث نمي‌كنند، و از علوم اختصاصي قرآن نمي‌باشند».
[۱۱] محمدرضا صالحي كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۱۸، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.

برخي نيز علوم قرآن را به گونه‌اي تعريف کرده‌اند که تمام علوم مرتبط با قرآن را شامل مي‌شود،:
[۱۲] محمدعلي الصابوني، التبيان في علوم القرآن، ص۹، بيروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ ق / ۱۹۸۵م.
[۱۳] السيد محمدباقر الحکيم، علوم القرآن، ص۱۹، قم، مجمع الفكر الاسلامي، ۱۴۱۷ ق، الطبعة الثالثة.
ولي اين تعريف از دانش علوم قرآن درست نيست و بيانگر کاربرد عام علوم قرآن است، و قطعاً دانش علوم قرآن تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرنمي‌گيرد.
به نظر ما، از آنجا که با تعيين موضوع هر علم، آن دانش از منظومه‌هاي معرفتي ديگر متمايز مي‌شود، تعاريفي که با تکيه بر موضوع اين دانش، آن را شناسانده‌اند، تعريف صحيحي از علوم قرآني هستند و از ميان کساني که دانش علوم قرآني را به موضوع آن تعريف کرده‌اند، تعريف صالحي کرماني از جهت فني قوي‌تر است.
در کاربرد فارسي، ترکیب وصفی «علوم قرآني» گاه به‌جاي علوم قرآن به کار مي‌رود و برخي از نويسندگان از اين ترکيب در عنوان کتاب‌هايشان استفاده کرده‌اند. هرچند علوم قرآني ترجمة «العلوم القرآنيه» است، ولي در زبان فارسی عنواني براي دانش علوم قرآن است؛ گو اينکه کاربرد آن در معناي علوم قرآن خالي از مسامحه نيست. تا آنجا که نگارنده پي‌گيري کرد در عنوان و حتي متن هيچ کتاب کلاسیکِ علوم قرآن، ترکيب وصفيِ العلوم القرآنيه به کار نرفته است، ولي در برخي نوشته‌هاي عربی، اين ترکيب گاه براي بيان علومي که قرآن مشتمل بر آنهاست
[۱۴] محمد اسماعيل ابراهيم، القرآن و اعجازه العلمي، ص۱۷۰، دار الفکر العربي.
[۱۵] مولي محمدصالح المازندراني، شرح اصول الكافي، ج۴، ص۱۴۸.
و گاه نيز به همان معناي علوم القرآن
[۱۶] مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۲۶۸، ۱۴۲۰ق.
[۱۷] مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۶۰۸، ۱۴۲۰ق.
[۱۸] مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۴۲۱، ۱۴۲۰ق.
به کار رفته است

۱.۳ - پيشينة کاربرد واژة علوم قرآن

در اينکه واژة علوم قرآن از چه زماني به کار رفته و چه کسي براي نخستين بار اين ترکيب را استعمال کرده است، بين محققان اختلاف است. نيز در اينکه از چه زماني اين واژه از مفهوم لغوی به معنای اصطلاحی نقل داده شده و به عنوان نام دانشي ويژه به کار رفته است، اختلاف وجود دارد. در اين بخش، پیشینة کاربرد اين ترکيب را در دو مرحلة کاربرد لغوي و اصطلاحي آن بررسي مي‌کنيم.
برخي محمد بن ادریس شافعی (متوفاي ۲۰۴ ق) رئيس فرقة شافعیه را اولين كسي دانسته‌اند كه واژة علوم القرآن را به كار برده است. گويند وقتي شافعی را به اتهام رهبري علویان یمن به شهر بغداد نزد هارون‌الرشید بردند، بين آن دو گفت‌وگويي درگرفت و ابن ادريس در پاسخ پرسش وي دربارة قرآن از تعبير علوم قرآن استفاده کرد.
[۱۹] محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۹، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.

نويسنده‌اي با استناد به برخي قراين بر اين رفته که اين نقل قابل اعتماد نيست و سیاق داستان نشان مي‌دهد كه مطالب و عباراتي بر اصل گفت‌وگو افزوده شده است.
[۲۰] محمد عدنان زرزور، علوم القرآن، ص۱۲۵، بيروت، المكتب الاسلامي، ۱۴۰۱ ق /۱۹۸۱ م.

هرچند قراين وي از اتقان كافي برخوردار نيست، ولي گفت‌وگوي هارون با شافعي به گونه‌اي که مشتمل بر واژة علوم قرآن باشد، تنها در كتاب مناهل العرفان به نقل از بلقینی آمده است و مورخان و شرح‌حال‌نویسان يا اساساً به آن نپرداخته‌اند و يا نقل آنان متفاوت است و واژة علوم قرآن در آن وجود ندارد.
[۲۱] ياقوت حموي، معجم الادباء، ج۹، ص۲۸۸، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۰ ق / ۱۹۸۰ م، چاپ سوم.
[۲۲] ابونعيم اصفهاني، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ج۹، ص۸۷، بيروت، دارالكتاب العربي، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷.

اما نسبت به آغاز کاربرد واژة علوم قرآن در معناي اصطلاحي و به عنوان علمي مدون، زرقاني بر آن است كه براي نخستين بار در كتاب البرهان فی علوم القرآن نگاشتة علی بن ابراهیم بن سعید، مشهور به حوفی (متوفاي ۴۳۰ ق)، علوم قرآن در معناي اصطلاحي آن به کار رفته است.
وي در دارالکتب المصریه به كتاب يادشده که مجموعاً سي جلد بوده، دست يافته است كه پانزده جلدش مفقود گشته و پانزده جلد باقي‌ماندة آن غيرمرتب و غيرمتعاقب هستند. زرقاني در بيان شيوة كتاب مزبور مي‌نويسد: آيات را به ترتيب مصحف ذكر كرده، سپس از علوم القرآن سخن گفته و براي هر نوع از آن، عنوان خاصي به كار برده است. بدين سان كه تحت عنوان «القول في قوله عزّ وجل» آیة مورد نظر را ذكر مي‌كند؛ سپس با عنوان «القول في الإعراب» به ترکیب آيه مبادرت مي‌ورزد و پس از آن، ذيل عنوان «القول في المعني والتفسير» به شرح و توضيح آيه به کمک روايات مي‌پردازد؛ سپس تحت عنوان «القول في الوقف والتمام» مواضع وقف و اتمام آيه را معين مي‌كند.
[۲۳] محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۹، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.

اما همان‌گونه که از معرفي زرقاني بر مي‌آيد، كتاب مورد بحث نگاشته‌اي تفسيري است نه علوم قرآني، و واژة علوم قرآن در عنوان كتاب به معناي مصطلح آن نيست.
[۲۴] ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، فنون الأفنان في عيون علوم القرآن، ص۷۳، بيروت، دارالبشائر.

فهد بن عبدالرحمن رومی بر آن است كه واژة علوم قرآن براي نخستين بار در اواخر قرن سوم در كتاب الحاوی فی علوم القرآن، نگاشتة محمد بن خلف بن المرزبان (متوفاي ۳۰۹ ق) به عنوان علم براي دانش علوم قرآن به كار رفته است.
[۲۵] فهد الرومي، دراسات في علوم القرآن الكريم، ص۴۵، رياض، مكتبة التوبة.
ابن ندیم، الحاوی را كتابي در ۲۷ مجلد معرفي مي‌کند،
[۲۶] ابن النديم،‌ الفهرست، ج۱، ص۱۲۸، بيروت، دار النشر، دار المعرفة، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
اما گستردگي کتاب نشان مي‌دهد که واژة علوم القرآن در عنوان آن به معناي اصطلاحي آن نيست.
[۲۷] ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزي، فنون الافنان في عيون علوم القرآن، ص۷۳(مقدمة عتر)، بيروت، دارالبشائر.
[۲۸] محمدعلي مهدوي‌راد، سير نگارش‌هاي علوم قرآني، ص۳۸، تهران، نمايشگاه بين‌المللي قرآن كريم، ۱۴۲۱ق / ۱۳۷۹.

با توجه به گزارش صبحی صالح، گويا كتاب عجائب علوم القرآن تأليف ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباری (متوفاي ۳۲۸ ق) اولين اثري است كه تحت عنوان علوم قرآنِ مصطلح به مباحث علوم قرآن پرداخته است.
[۲۹] صبحي الصالح، مباحث في علوم القرآن، ص۱۲۲، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۶۸ م، چاپ پنجم.
صبحي صالح كه به نسخه‌اي از كتاب در کتابخانه شهرداری اسکندریه دست يافته، آن را چنين معرفي مي‌كند: «نگارنده در كتاب از فضايل قرآن و نزولش بر هفت حرف و نگارش مصاحف و تعداد سوَر، آيات و كلمات قرآن سخن گفته است».
[۳۰] صبحي الصالح، مباحث في علوم القرآن، ص۱۲۲، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۶۸ م، چاپ پنجم.


۱.۴ - موضوع علوم قرآن

چنان‌كه گذشت، موضوع علوم قرآن، «قرآن» است؛ يعني در اين دانش خودِ قرآن موضوع بحث است و مسائلي كه دربارة اين كتاب مقدس مطرح است، بررسي مي‌شود. از آنجا كه قرآن داراي حيثيت‌هاي مختلف است، عالمان علوم قرآني، قرآن را از هر حيث، موضوع علمي از علوم قرآن قرار داده‌اند و بدين سان « علم اسباب نزول »، «علم اعجاز قرآن»، «علم اعراب قرآن»، «علم رسم‌الخط قرآن»، « علم ناسخ و منسوخ » و جز آن شكل گرفته است.
معمولاً در تعاريفي که از علوم قرآن ارائه شده است، نمونه‌هايي از مباحث آن به عنوان مثال ذکر شده است، و در حقيقت برخي از حيثيت‌هاي موضوع اين دانش ذکر شده است، ولي شهید صدر اين حيثيت‌ها را با تفصيل بازگشوده و علم مربوط به هر کدام را بيان کرده است. ايشان مي‌نويسد: قرآن داراي جنبه‌هاي متعددي است كه به اعتبار هر جنبه، موضوعِ بحثي خاص است و مهم‌ترين اين جنبه‌ها عبارت‌اند از:
۱. كلامي دال بر معنا، كه از اين جهت موضوع «علم تفسير» است؛
۲. منبعي از منابع تشریع و قانون‌گذاری، كه به اين لحاظ موضوع « علم آیات احکام » است؛
۳. دليلي بر نبوت پیامبر اسلام (ص)، كه از اين حيث موضوع «علم اعجاز قرآن» است؛
۴. متني عربی و مطابق با قواعد دستوري زبان عربی، كه از اين منظر موضوع «علم اعراب قرآن» و « علم بلاغت قرآنی » است؛
۵. در ارتباط با حوادث معيني كه در زمان پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاده‌اند، كه از اين جهت موضوع «علم اسباب نزول» است؛
۶. كلامي مکتوب، كه از اين حيث موضوع «علم رسم‌الخط قرآن» است؛
۷. كلامي خواندني، كه از اين نگاه، موضوع «علم قرائات» است.
[۳۱] السيد محمدباقر الحكيم، علوم القرآن، ص۱۹ ـ ۲۱ (با تلخيص)، قم، مجمع الفكر الاسلامي، ۱۴۱۷ ق، الطبعة الثالثة.

توجه به اين نکته لازم است که بعد از نقل علوم القرآن از معناي عام لغوي و عَلَم شدن آن براي دانشي خاص، تعبير علم براي هر کدام از مباحث آن دانش مسامحه‌آميز است و بايد هر کدام از اعراب القرآن، اسباب النزول، قرائات و… را مبحثي از مباحث دانش علوم قرآن برشمرد.
[۳۲] عليرضا طيبي، «علوم قرآني و گسترة آن»،‌ مجلة کيهان انديشه‌، ش۷۰، ص۷۵، بهمن و اسفند، ‌۱۳۷۵.


۱.۵ - علم قرآن يا علوم قرآن؟

آيا علوم قرآن عنواني براي يك علم خاص است يا علوم متعددي ذيل اين عنوان قرار مي‌گيرد؟ و اگر يك علم است چرا علم قرآن گفته نشده است؟
پيش‌تر گفتيم، علوم قرآن از معناي لغوي نقل شده و اسم براي علمي خاص قرار گرفته است كه موضوع آن قرآن است. بنابراين علوم قرآن نامي براي يك علم است، نه علوم متعدد.
اما وجه جمع‌آوردن علوم در عنوان اين علم آن است كه موضوع اين دانش که قرآن است داراي حيثيت‌هاي مختلفي است، و از هر حيث مي‌تواند موضوعي براي دانشي خاص باشد. هر كدام از مباحثي كه در اين علم مطرح مي‌شود، خود مي‌تواند به صورت مستقل موضوع بحث و بررسي قرار گرفته، به مثابة علمي خاص كه موضوعش «قرآن از منظري خاص» مثلاً از منظر كلام عربي است، تلقي شود.
[۳۳] محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۲، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
[۳۴] محمد بن محمد ابوشهبه، المدخل لدراسة القرآن الكريم، ص۲۴، قاهرة، مكتبة السنة، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م.
[۳۵] محمد بن محمد ابوشهبه، المدخل لدراسة القرآن الكريم، ص۲۵، قاهرة، مكتبة السنة، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م.

در عمل نيز جريان نگارش‌هاي علوم قرآن اين‌گونه بوده است؛ يعني ابتدا تأليفاتي شكل گرفته كه جنبة خاصي از قرآن مثل اعجاز قرآن، متشابهات قرآن، آيات ناسخ و منسوخ و مانند آن را بررسي كرده‌اند و علم اعجاز قرآن، علم قرائت و‌… شکل گرفته و پس از آن كتاب‌هاي جامع علوم قرآني به منصة ظهور رسيده و مهم‌ترين بحث‌هاي هر كدام از مباحث پيشين را در خود جاي داده است.
البته همان‌گونه که در بحث قبل متذکر شديم، بعد از آنکه اصطلاح علوم قرآن نام دانش خاصي شده، بايد از مباحث مختلف آن دانش سخن گفت و تعبير علم دربارة آنها درست نيست.


همان‌گونه كه از تعريف و بيان موضوع علوم قرآن برمي‌آيد، هر آنچه كه قرآن را از حيثيتي موضوع بحث قرار دهد در قلمرو علوم قرآن قرار مي‌گيرد. در اين دانش، پرسش‌هاي متعددي که دربارة قرآن مطرح است بررسي و به آنها پاسخ داده مي‌شود و از آنجا كه پرسش‌هاي متعلق به قرآن به تعدادي خاص محدود نيست، بلكه با گذشت ايام تحت تأثير عوامل مختلف، پرسش‌هاي نوظهوري رخ مي‌نمايد که بايد بررسي شود و به آنها پاسخ داده شود، نمي‌توان قلمرو مباحث علوم قرآن را به محدوده‌اي معين محصور ساخت. براي نمونه، بحث‌هايي چون زبان قرآن و تأثير فرهنگ زمانه در قرآن، از جمله مباحث تازه‌اي است كه دربارة قرآن مطرح است و بر محقق علوم قرآني بررسي آنها ضروري است.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن كه يكي از مهم‌ترين و جامع‌ترين كتاب‌هاي علوم قرآني است، مباحث علوم قرآن را ذيل ۴۷ عنوان طرح کرده است. سيوطي در کتاب الاتقان فی علوم القرآن که تکميل و تهذیب البرهان است، مباحث علوم قرآن را تا هشتاد نوع رسانده است. البته يکي از عوامل ازدياد عناوين در الاتقان اين است که سيوطي برخي از مباحثي را که زرکشي تحت يک عنوان ذکر کرده، به چند عنوان تفکيک کرده و در چند نوع بررسيده است.
برخي از مباحثي که در اين دو کتاب آمده در حقيقت از دايرة دانش علوم قرآن خارج است و از عوارض اختصاصی قرآن به حساب نمي‌آيد. براي نمونه، زرکشي در نوع چهارم و سيوطي در نوع سي‌ونهم، ذيل عنوان « معرفة الوجوه و النظائر » به بيان برخي از واژه‌هاي قرآن که در چند معنا استعمال شده، پرداخته‌اند؛ در حالي كه اين كار به مرحلة تفسير قرآن مربوط است و كار مفسر است تا با توجه به زمينة کلام، معناي واژه را در کاربردهاي مختلف به دست آورد. نيز زرکشي در نوع هجدهم و سيوطي در نوع سي‌وششم تحت عنوان « غریب القرآن » برخي از واژه‌هاي دیریاب قرآن را مطرح كرده‌اند؛ در حالي كه اين نيز امري تفسيري است و همان‌گونه که زرکشي و سيوطي متذکر شده‌اند، منبع دستيابي به معناي اين واژه‌ها كتاب‌هاي لغت است.
نيز در نوع چهل‌وهفتم البرهان و نوع چهلم الاتقان به بيان معنا يا معاني برخي از حروف معاني پرداخته‌اند، ولي از آنجا که اختصاص به قرآن ندارد و از عوارض اختصاصي قرآن به شمار نمي‌آيد، نمي‌توان آنها را از علوم قرآن محسوب کرد. از سوي ديگر، صرف نپرداختن به برخي از مباحث در کتاب‌هاي علوم قرآن به دلايلي همچون عدم اهميت آنها نسبت به ديگر مباحث، گسترده شدن دامنة مباحث و مانند آن، مجوز خروج آنها از قلمرو علوم قرآن نيست. براي نمونه، در کتاب‌هاي معهود علوم قرآن به تجوید قرآن پرداخته نمي‌شود، ولي از آنجا که تجويد از مباحث مختص به قرآن است، در گسترة اين دانش مي‌گنجد. بر اين اساس، نظر برخي از انديشوران که به استناد وجود نگاشته‌هاي مستقل دربارة مباحثي چون تاریخ قرآن، آن را از علوم قرآن منفک و علمي در عرض آن دانسته‌اند،
[۳۶] سيدعلي موسوي دارابي، نصوص في علوم القرآن، ج۱، ص۱۶، مقدمة استاد واعظ‌زادة خراساني بر کتاب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰.
[۳۷] سيدعلي موسوي دارابي، نصوص في علوم القرآن، ج۱، ص۱۷، مقدمة استاد واعظ‌زادة خراساني بر کتاب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰.
صحيح به نظر نمي‌رسد؛ همان‌گونه که اگر يکي از مباحث علم اصول مستقلاً مورد اهتمام قرار گيرد، اين امر به معناي خروج آن مبحث از دانش اصول نيست.

۲.۱ - تقسيم‌بندي مباحث علوم قرآن

تقسيم‌بندي مباحث يک علم مي‌تواند به دو منظور باشد:
۱. تعيين ساختار و سير منطقي مباحث آن دانش يعني اينکه در آموزش آن دانش يا نگارش در آن بايد از کجا آغاز و به چه بحثي پايان بخشيد؛
۲. تعيين مسائل آن دانش و تمايز آن از دانش‌هاي ديگر.
در برخي کتاب‌هاي کلاسيک علوم قرآن همچون البرهان زرکشي و الاتقان سيوطي، مباحث علوم قرآن ذيل انواع گوناگون مطرح شده و عنايت ويژه‌اي براي دسته‌بندي آنها ملاحظه نمي‌شود. البته به نظر مي‌رسد سيوطي در الاتقان تلاش کرده مباحث را برحسب نوعي سير تاريخي ترتيب دهد؛ يعني ابتدا آنچه را که به نزول قرآن و جوانب مختلف آن مربوط است طرح کرده، سپس به جمع قرآن پس از نزول و در پي آن به ويژگي‌هاي محتوايي قرآن پرداخته است. در اين دو کتاب تقسيمي که تعيين‌کنندة مسائل اين دانش باشد نيز وجود ندارد.
مرحوم علامه طباطبایی مباحثي را که ذيل عنوان علوم قرآن قرار مي‌گيرد به دو دسته تقسيم کرده است:
۱. علومي که دربارة الفاظ قرآن بحث مي‌کنند؛
۲. علومي که دربارة معانی قرآن بحث مي‌کنند.
[۳۸] سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۸، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
[۳۹] سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۹، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
اين تقسيم از نوع تقسيم نخست است و مي‌تواند معياري براي طرح مباحث علوم قرآن باشد، ولي تعيين‌کنندة حیطة مسائل اين دانش نيست.
نکتة ديگر دربارة تقسيم علامه طباطبايي اين است که ايشان در اين تقسيم علوم قرآن را به معناي عام که علم تفسير را نيز شامل مي‌شود، لحاظ کرده است. از همين روي، در شمارش علومي که در معاني قرآن بحث مي‌کنند، علم تفسير را نيز گنجانده و دربارة آن مي‌نويسد: «فني که از معاني خصوص آيات قرآن سخن مي‌گويد و به نام تفسير قرآن ناميده مي‌شود».
[۴۰] سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۹، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.

يکي از نويسندگان مباحث، علوم قرآن را به سه بخش تقسيم کرده است:
۱. فلسفة علوم قرآني؛
۲. فلسفة قرآن‌شناسي؛
۳. علم مسائل قرآني يا دانش نگرش قرآن به مسائل.
[۴۱] عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص۴۳، ۱۳۷۹.
[۴۲] عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص۴۴، ۱۳۷۹.
بر اساس نظر اين نويسنده، در فلسفة علوم قرآني از مباني و مبادي علوم قرآني بحث مي‌شود و مسائل آن اصول موضوعة علوم قرآني هستند.
ايشان فلسفة قرآن‌شناسي را همان مباحث علوم قرآني به مفهوم کلاسیک آن معرفي کرده که در آن موضوع، خود قرآن است و با معلوم خارجي که قرآن است سر و کار داريم، و مقصود وي از علم مسائل قرآني، همان علم تفسير است.
[۴۳] عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص ۴۳، ۱۳۷۹.

همان‌گونه که پيداست، ايشان علوم قرآن را به معناي عام مقسم قرار داده است‌، نه علوم قرآن به عنوان يک دانش مستقل که موضوعش قرآن است.
پيشينيان آنچه را در يک دانش مطرح مي‌شد به مسائل و مبادي تقسيم مي‌کردند. مقصود از مسائل، مجموعه قضايايي است كه بيانگر عوارض ذاتي و مستقيم موضوع آن علم هستند و مبادی خود به مبادی تصوری و مبادی تصدیقی تقسيم مي‌شود. مراد از مبادي تصوري، تعريف موضوع آن علم و تعريف موضوعات و محمول‌هاي مسائل آن است و مقصود از مبادي تصديقي، اصول موضوعه و پذيرفته‌شده‌اي است که در آن علم به کار مي‌آيد. مبادي تصوري معمولاً در خود آن علم و مبادي تصديقي معمولاً در علوم ديگر بحث و بررسي مي‌شود.
[۴۴] محمدعلي كاظمي، فوائد الاصول (تقريرات خارج اصول مرحوم ناييني)، ج۱، ص۱۷، قم، انتشارات جامعة مدرسين، ۱۴۱۴ ق.
[۴۵] محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۸۰ ـ ۸۱، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
[۴۶] محمدرضا صالحی كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۳۲ ـ ۴۴، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.

مباحثي را که در دانش علوم قرآن مطرح است نيز مي‌توان به مبادي و مسائل تقسيم كرد. تعريف علوم قرآن، بيان فوايد آن، ذكر تاریخچة علوم قرآن و سير نگارش‌هاي آن، از جمله مبادي اين دانش هستند كه در آغاز كتاب‌هاي علوم قرآن بدانها مي‌پردازند. نيز تعريف موضوعات و محمول‌هاي مسائل كه در آغاز هر مبحث صورت مي‌گيرد، از مبادي علوم قرآن مي‌باشند؛ مثلاً در آغاز بحث «محكم و متشابه»، احكام و تشابه معنا شده، مراد از محكم و متشابه بيان مي‌شود، و يا در ابتداي مبحث «اعجاز قرآن»، معجزه تعريف مي‌شود كه همة اين بحث‌ها از مبادي علوم قرآني محسوب مي‌شوند.
[۴۷] محمدرضا صالحی كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۵۱ ـ ۵۹، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
اما قضايايي چون «قرآن معجزه است»، «آيات قرآن به دو دستة محكم و متشابه تقسيم مي‌شوند»، «قرآن داراي تأويل است» و امثال آن از مسائل علوم قرآن هستند و در اين دانش به اثبات مي‌رسند.
بر حسب کاربردهای مضاف فلسفه،
[۴۸] محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۲، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
[۴۹] محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۸، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
مي‌توان مبادي تصوري و تصديقي دانش علوم قرآن را «فلسفة دانش علوم قرآن» ناميد؛ چراکه در فلسفة ‌هر علمي از مباني و مبادي آن بحث مي‌شود. بحث‌هاي مربوط به تعريف علوم قرآن، تاريخچة علوم قرآن، روش تحقيق در علوم قرآن، سير تحول اين دانش، و هدف اين دانش، در فلسفة دانش علوم قرآن قرار مي‌گيرد.
[۵۰] محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۸، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.



چه فايده يا فوايدي بر شناخت مباحث علوم قرآن مترتب است و چه ضرورتي براي پرداختن به آنها وجود دارد؟ ممکن است گفته شود، مهم شناخت مفاهيم و معارف والاي قرآن و فهميدن كلام هدايت‌بخش الهي است و پرداختن به علوم قرآن ضرورتي ندارد.
‌هرچند هدف نهايي و مقصد اعلا در قرآن‌پژوهی، شناخت معارف والاي قرآن است، بدون تحقيق و بررسي مسائل دانشِ علوم قرآن، حداقل در برخي زمينه‌ها، تفسير قرآن و دستيابي به آموزه‌هاي آن بر پايه‌اي استوار بنا نخواهد شد. مثلاً اثبات اينکه قرآن کتابي الهي است به مباحث علوم قرآن وابسته است و بدون آن، اصل الهي بودن قرآن به اثبات نخواهد رسيد. بنابراين پرداختن به علوم قرآني پيش از تفسير آيات، امري ضروري است. در ادامه براي تبيين و اثبات ضرورت اين دانش، برخي از فوايد آن را برمي‌شماريم:
الف) اثبات خدايي بودن قرآن
قرآن كلام خداوند است و پيامبر اكرم(ص) آن را از طريق وحی دريافته و براي مردم تلاوت كرده است. يكي از بحث‌هاي مهم دربارة قرآن، اثبات خدايي بودن آن است؛ چيزي كه از همان آغاز مورد شك و ترديد برخي واقع شده بود و مشرکان و معاندان زير بار آن نمي‌رفتند.
اين مسئله در مبحث «اعجاز قرآن» به تفصيل بررسي و اثبات مي‌شود؛ به اين بيان که وجوه اعجاز قرآن، ناتواني بشر از آوردن سوره‌ای همچون قرآن را آشكار مي‌کند و ثابت مي‌شود كه قرآن ساخته و پرداختة دست بشر نيست، بلكه كلام جاودانة خداي قادر و علیم است. بنابراين در علوم قرآن بدين مطلب رهنمون مي‌شويم كه قرآن از سوي خداست و اين امر يکي از مهم‌ترين ادله براي ضرورت پرداختن به مباحث علوم قرآن است؛ چراکه بدون آن، اصل خدايي بودن قرآن اثبات نمي‌شود تا بخواهيم درصدد فهم معارف آن به عنوان معارفي وحياني برآييم.
ب) اثبات اصالت نص قرآن
به طور طبيعي در مواجهه با قرآن، اين پرسش براي هر انسان حقيقت‌جويي مطرح مي‌شود كه آيا قرآني كه امروز در دست ماست همان است كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است. آيا با گذشت ايام و در گذرگاه زمان دستی در آيات قرآن برده نشده است؟ و پيش از همه، آيا آنچه را پيامبر اكرم(ص) به عنوان وحی قرآني به مردم ارائه كرده، همان چيزي است که از مبدأ اعلی دريافته است؟ آيا نيروهاي مرموز چون ابلیس، هنگام نزول وحي در آن دست نبرده و چيزي بر آن نيفزوده‌اند؟ پاسخ اين‌گونه پرسش‌ها در دانش علوم قرآن داده مي‌شود. در مباحثي چون اعجاز قرآن، تحريف‌ناپذيري قرآن، نزول قرآن و…، اصالت نص قرآن به اثبات مي‌رسد و ثابت مي‌شود كه آنچه امروز به نام قرآن در دست ماست، بي‌كم و كاست همان است كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است. اگر اصالت نص قرآن مورد ترديد باشد، سخن گفتن از تفسير قرآن به عنوان وحي الهي بي‌معنا خواهد بود.
ج) نقش کليدي علوم قرآن در تفسير
يكي از وجوه ضرورت پرداختن به علوم قرآن، نقش بنیادین آن در فهم قرآن است. بيشتر مباحث علوم قرآن مقدمه و پيش‌نياز فهم قرآن‌اند و بدون شناخت آنها، اساساً فهم قرآن به عنوان کتابي آسماني ممكن نخواهد بود؛ همانند مبحث اعجاز قرآن كه بدون آن، آسماني و از سوي خدا بودن قرآن اثبات نخواهد شد؛ يا آنكه فهم كامل قرآن حاصل نخواهد گشت. براي نمونه، اگر آيات ناسخ و منسوخ را نشناسيم، در فهم آنها دچار مشكل خواهيم شد. مثلاً اگر ندانيم آياتي چون فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ (توبه: ۵‌)، آیات قتال كه جنگيدن با مشركان را واجب كرده، ناسخ آيات صفح و در گذشتن از آنهاست، در فهم مقصود خداوند با مشكل مواجه خواهيم شد.
برخي از مباحث علوم قرآن در شمار «مباني تفسير»اند و از اين منظر، در فهم قرآن نقش‌آفريني مي‌کنند. توضيح آنكه براي دستيابي به معنا و محتواي يک متن، مسائل و موضوعاتي وجود دارد كه بايد قبل از وارد شدن در فهم متن، آنها را بررسي و در قبالشان اتخاذ موضع كنيم. براي نمونه، بررسي زبان آن متن و تعيين قلمرو موضوعي آن، از اين نوع مسائل است. مواضعي كه مفسر در قبال اين‌گونه مسائل اتخاذ مي‌كند، «مباني تفسيري» وي هستند كه در اصل فهم، مقدار فهم يا چگونگي فهم وي از متن مؤثرند. فهم و تفسير قرآن نيز مبتني بر يک سلسله مباني است. مثلاً اگر كسي اين مبنا را پـذيرفت كه «الـفاظ قـرآن مـعجزه و از سوي خـداست»، مـجاز و مـلزم است کـه در كاربرد الفاظ در قرآن دقت كند و از اين رهگذر، ممکن است به نكاتي بديع دست يابد، ولي اگر كسي الفاظ قرآن را غيرالهي دانست، جاي چنين موشكافي‌هايي در آنها براي او وجود ندارد؛ يا اگر كسي در مبحث جامعیت قرآن اين مبنا را اختيار كرد كه «قرآن مشتمل بر تمام علوم است»، اين مبناي تفسيري آگاهانه يا ناآگاهانه در چگونگي فهم وي از برخي آيات تأثير خواهد گذاشت.
پيش‌نيازي مباحث علوم قرآن براي فهم و تفسير آن، به قدري روشن است كه برخي از مؤلفان کتب علوم قرآن تصريح كرده‌اند که كتابشان را به عنوان مقدمة تفسير سامان داده‌اند. سيوطي در مقدمة الاتقان في علوم القرآن كه از جامع‌ترين كتاب‌هاي علوم قرآن است چنين مي‌نگارد: «و قد جعلته مقدمة للتفسير الكبير الذي شرعت فيه و سميته بمجمع البحرين و مطلع البدرين، الجامع لتحرير الروايه و تقرير الدراية».
[۵۱] جلال‌الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۲۷، قم، منشورات الرضي، ۱۳۶۳، الطبعة الثانية.
کما اينکه استاد معرفت (ص) در مقدمة التمهید فی علوم القرآن مي‌نويسد: «اني جعلت من هذه الابحاث كمقدمة لتفسيري الوسيط».
[۵۲] محمدهادي المعرفت، التمهيد، ج۱، ص۲۰، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، ۱۴۱۵ ق، الطبعة الثانية.
کتاب البیان فی تفسیر القرآن آیت‌اللّه خویی (ص) نيز مقدمة تفسيري است كه ايشان آن را آغاز كرده و بخشي از سورة حمد را نيز تفسير كرده‌اند.
د) شناخت قرآن
يکي از فوايد علوم قرآن، شناخت هرچه بيشتر و بهتر آخرين کتاب آسماني از جهات مختلف است. مثلاً محقق در دانش علوم قرآن مي‌آموزد که آيات قرآن دو دسته‌اند: آیات محکم و آیات متشابه. برخي از آيات قرآن ناسخ برخي ديگرند. الفاظ قرآن نيز همچون مفاهيم و معارف قرآني از سوي خداست، و محقق علاوه بر شناخت ويژگي‌هاي اين کتاب مقدس، به تاريخ آن از جهت نزول، قرائت، جمع و تدوين، نگارش و مانند آن، آگاه مي‌شود. اين‌گونه آگاهي‌ها دربارة قرآن را در دانش ديگري نمي‌توان سراغ گرفت.
ه‌ ) توانايي دفاع از ساحت قرآن
دانش علوم قرآن اين امکان را به محقق علوم قرآن مي‌دهد تا بتواند به شبهات و سؤال‌هايي كه براي او يا ديگران دربارة قرآن مطرح است، پاسخ گويد. براي مثال، يكي از مسائلي كه در بحث «محكم و متشابه» طرح مي‌شود، حکمت وجود آيات متشابه در قرآن است كه بدون آشنايي با مبحث محکم و متشابه نمي‌توان شبهة عدم بلاغت قرآن را به جهت اشتمال آن بر آيات متشابه پاسخ گفت.


براي شناخت جايگاه علوم قرآن و منزلت معرفتي آن، لازم است رابطة آن را با ساير علوم بررسي کنيم. همان‌گونه که در تقسيم علوم قرآن ذکر شد، علوم قرآن به سان هر دانشي بر اصول موضوعه‌ای تکيه دارد که در علوم مختلف همچون دانش کلام بحث و بررسي مي‌شود، و اين دانش‌ها به طور طبيعي بر علوم قرآن مقدم هستند. آنچه ما در بيان ارتباط اين دانش با ديگر منظومه‌هاي معرفتي لحاظ کرده‌ايم، تغذیه و استفاده اين دانش از نتايج تحقيقات دانش‌هاي ديگر و بهره‌گيري دانش‌هاي ديگر از نتايج تحقيق در علوم قرآن است.
علوم قرآن با برخي از علوم، كم‌وبيش مرتبط است. نوع اين ارتباط هم مختلف است‌. گاه اين ارتباط به اين صورت است كه علوم ديگر از نتايج به دست‌آمده در علوم قرآن سود مي‌جويند و گاه قضيه برعكس است؛ يعني علوم ديگر بحث و بررسي در علوم قرآن را زمينه‌سازي يا تسهيل مي‌كنند، و در مواردي نيز اين بهره‌مندي طرفيني است؛ هم دانش علوم قرآن براي علوم ديگر سودمند است يا آموزش و يادگيري آن را آسان مي‌كند و هم آن علوم ياري‌رسان علوم قرآن بوده، به فهم بهتر آن كمك مي‌كند. در ادامه، ارتباط علوم قرآن با برخي علوم را بيان مي‌كنيم.

۴.۱ - علوم قرآن و علم تفسير

در بحث از ضرورت علوم قرآن و فوايد آن، به رابطة علوم قرآن و علم تفسير اشاره كرديم. علم تفسير متکفل بيان معاني آيات و مقاصد خداوند است، و مفسر در پي تفسير كلام خداوند. پس بايد قبل از ورود به تفسير قرآن يک سلسله مباني را تتقیح و اتخاذ کند. برخي از اين مباني تفسيري در مباحث علوم قرآني شكل و سامان مي‌گيرد که مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: خدايي بودن قرآن، اصالت متن قرآن، امکان فهم قرآن، و جواز فهم قرآن. همچنين براي آنكه قرآن را تفسير كنيم، بايد قرائت صحيح آن را در موارد اختلاف قرائت تشخيص دهيم، و معيار قرائت صحيح از غير آن در علوم قرآن معين مي‌گردد. علاوه بر مباني و تشخيص قرائت صحيح، اصول و قواعد تفسير قرآن نيز در علوم قرآن بررسي مي‌شود و بدون دستيابي به آنها، فهم روشمند قرآن ميسر نخواهد شد و احتمال گرفتار آمدن در دام تفسيرهاي نادرست بسيار زياد است. نيز بدون شناخت برخي از مباحث علوم قرآن همچون ناسخ و منسوخ، فهم صحيح تمام قرآن ميسر نخواهد بود و مفسر در مواردي سرگردان خواهد شد.
در بيانات امامان معصوم (ص) نيز لزوم شناخت برخي مباحث علوم قرآن براي تفسير صحيح قرآن، مورد تأكيد قرار گرفته است. امیرالمؤمنین علي(ص) به يكي از قاضیان ۴۱ کوفه فرمود: هل تعرف الناسخ من المنسوخ؟ «آيا ناسخ و منسوخ را مي‌شناسي و مي‌تواني آن دو را از هم بازشناسي؟» وي جواب داد: لا. حضرت فرمود: هلكت و اهلكت؛ «خود هلاك شدي و ديگران را نيز هلاك ساختي».
[۵۳] محمد بن مسعود العياشي، تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲، بيروت، مؤسسة الاعلمي، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۱م.
[۵۴] ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، ناسخ القرآن و منسوخه، ص۱۲۸، دمشق، دارالثقافة العربية، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۰ م.
[۵۵] ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، ناسخ القرآن و منسوخه، ص۱۲۸، دمشق، دارالثقافة العربية، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۰ م.
[۵۶] ابوجعفر النحاس، كتاب الناسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، ص۷، بيروت، مؤسسة الكتب الثقافية (تحقيق احمد بن الامين الشنقيطي)، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م.
[۵۷] بدرالدين محمد بن عبدالله الزرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج۲، ص۱۵۸، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۴م، چاپ دوم.
[۵۸] ابونعيم الاصبهاني، تاريخ اصبهان، ‌ج۱، ص۱۲۱، بيروت، دار الکتب العلمية، ‌۱۴۱۰ق / ۱۹۹۰م.
بنابراين تفسير صحيح قرآن و در مواردي امكان اصل تفسير قرآن، بر نتايج مباحث علومقرآن مترتب است. از همين روي، برخي از انديشمندان علومقرآن، آن را بسان کلیدی براي تفسير دانسته‌اند.
[۵۹] محمد عبدالعظيم الزرقانی، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۱، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.


۴.۲ - علوم قرآن و علم كلام

كلام علمي است كه در آن اعتقادات ديني با كمك عقل و نقل اثبات، و بر صحت آنها استدلال مي‌شود. بر اين اساس، كلام اسلامي يعني علمي كه اعتقادات دین اسلام را تبيين و اثبات مي‌کند. يكي از مباحث مهم كلام، مبحث نبوت است كه در دو بخش نبوت عامه و نبوت خاصه پيامبر اكرم(ص) بدان مي‌پردازند. بحث از اعجاز، تعريف معجزه و تفاوت آن با ديگر خوارق عادات و دلالت معجزه، از جمله مباحث کلامي است كه محققان علومقرآن در مبحث اعجاز قرآن از آن سود مي‌جويند. از سوي ديگر، در علومقرآن اعجاز قرآن به اثبات مي‌رسد و ابعاد گونه‌گون آن بيان مي‌شود كه متکلمان از ثمرات آن در نبوت خاصه بهره مي‌گيرند. بدين‌سان مي‌توان گفت، كمك‌رساني كلام و علومقرآن طرفيني است.

۴.۳ - علوم قرآن و علم اصول فقه

علم اصول، متکفل بيان قواعد عامي است كه فقيه براي استنباط احکام شرعی از منابع مربوطه، بدانها تمسك مي‌جويد.
[۶۰] السيد محمدباقر صدر، دروس في علم الاصول، الحلقة الاولي، ص۳۸، مجمع الشهيد آية الله الصدر العلمي، ۱۴۰۸ق، چاپ دوم.
مثلاً فقیه براي استنباطِ وجوب جواب سلام از آية إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها (نساء: ۸۶‌) به دو قاعده نيازمند است:
۱. ظهورصیغة امر در وجوب تا بر پاية آن «حيّوا» ظاهر در وجوب رد سلام باشد؛
۲. حجيت ظهور؛ يعني بايد در جايي ثابت شده باشد كه «ظاهر کلام حجت و قابل استناد است». فقيه با به كار گرفتن اين دو قاعده، «وجوب جواب سلام» را از آية فوق استنباط مي‌كند. علومقرآن و علم اصول، حداقل در دو زمينه با يكديگر ارتباط دارند:
۱) حجيت ظواهر قرآن كريم
يكي از مسائلي كه در علم اصول اثبات مي‌شود، « حجیت ظواهر » است كه از جمله مصاديق آن «حجيت ظواهر قرآن» است. از سوي ديگر، يكي از شبهاتي كه در برابر حجيت ظواهر مطرح شده، احتمال وقوع تحریف در قرآن است. در مبحث «تحريف‌ناپذيري قرآن»، که علومقرآن متکفل اثبات آن است، اين احتمال نفي مي‌شود.
۲) بحث نسخ
در علم اصول، پس از بحث « عام و خاص » به بررسي نسخ پرداخته، شرايط لازمِ آن را بررسي مي‌كنند و تفاوت نسخ و تخصیص را بيان كرده، معيار تشخيص آن دو را از يكديگر ارائه مي‌كنند. اين بحث‌ها به مثابة مقدمه‌اي براي مبحث نسخ و بررسي آيات ناسخ و منسوخ در علومقرآن نيز طرح مي‌شود و معمولاً به تحقيقات عالمان اصول در تعريف و شرايط نسخ بسنده مي‌كنند.

۴.۴ - علوم قرآن و فقه

علم فقه دانشي است كه در آن احكام شرعي از منابعش استخراج و بيان مي‌شود، و قرآن نخستين منبع استنباط است. همان‌گونه که پيش‌تر بيان شد، اثبات الهي بودن و اصالت نص موجود قرآن در دانش علومقرآن صورت مي‌پذيرد و تا اين دو امر اثبات نشود، فقيه نمي‌تواند به قرآن موجود به عنوان منبع تشریع احکام الهي استناد کند.
از سوي ديگر، دانشمندان علومقرآن در بررسي و استقصای آيات ناسخ و منسوخ از مراجعه به فقه بي‌نياز نيستند؛ چراکه يکي از راه‌هاي تشخيص آيات ناسخ و منسوخ، اجماععالمان بر نسخ آيه‌اي توسط آيه‌اي ديگر است، و اين اجماع از طريق فقه به دست مي‌آيد.


علومقرآن مرکبي اضافي است و در دو معناي عام و خاص به کار رفته است. علومقرآن به معناي عام، علومي را که در خدمت قرآن‌اند و مفسر را در فهم معارف قرآن کمک مي‌کنند؛ علوم و معارفي را که از قرآن استنباط مي‌شوند؛ و نيز علومي که قرآن را موضوع بررسي خود قرار داده‌اند، دربرمي‌گيرد، و علومقرآن به معناي خاص، فقط بر علوم متخذ از قرآن اطلاق مي‌شود.
علومقرآن در اصطلاح نام دانشي است که موضوع آن قرآن است و در آن، مباحث مطرح دربارة اين کتاب مقدس بررسي مي‌شود. برخي دانش علومقرآن را به گونه‌اي تعريف کرده‌اند که تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرمي‌گيرد. چنين تعريفي صحيح نيست؛ چراکه بيانگر کاربرد عام علومقرآن است. امروزه قطعاً علومقرآن از کاربرد لغوي عام به معناي اصطلاحي خاص نقل شده و نام دانش شناخته‌شده‌اي قرار گرفته است و اين دانش، تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرنمي‌گيرد.
برخي ابن ادريس شافعي را نخستين کسي دانسته‌اند که در گفت‌وگويي با هارون‌الرشيد واژة علومالقرآن را به کار برده است، ولي از آنجا که اين گفت‌وگو در منابع اصيل يا اساساً گزارش نشده و يا در گزارش آن، واژة علومالقرآن ذکر نشده است، ادعاي يادشده به شدت مورد ترديد است. زرقانی، علی بن ابراهیم بن سعید، مشهور به حوفی (متوفاي ۴۳۰ ق) و فهد بن عبدالرحمن رومی، محمد بن خلف مرزبان (متوفاي ۳۰۹ ق) را نخستين کسي دانسته‌اند که در عنوان کتابش واژة علومالقرآن را به عنوان عَلَم براي دانش علومقرآن به کار برده‌ است، ولي گزارش‌هايي که خود زرقاني از کتاب البرهان في علومالقرآن حوفي به دست داده و نيز گزارش ابن‌ندیم از کتاب الحاوي في علومالقرآنِ ابن مرزبان، نشانگر آن است كه علومقرآن در اين دو کتاب، به معناي علوم متخذ از قرآن است. با توجه به گزارش صبحي صالح از کتاب عجائبعلومالقرآن، تأليف ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباري (متوفاي ۳۲۸ ق)، گويا اين کتاب اولين اثري است که تحت عنوان علومقرآنِ مصطلح، به مباحث علومقرآن پرداخته است.
موضوع علومقرآن، قرآن شريف است، و از آنجا که اين کتاب داراي حيثيت‌هاي مختلفي است، در هر مبحث از مباحث علومقرآن، حيثيتي خاص مدنظر بوده، قرآن از آن جهت خاص بررسي مي‌شود. وجه جمع آوردن علوم در عنوان علومقرآن به عنوان نام دانشي خاص نيز همين بوده است که قرآن از هر حيث، مي‌تواند موضوعي براي علمي خاص مانند علم اعجاز قرآن، علم قرائت و… باشد. در عمل نيز اين‌گونه بوده که ابتدا تأليفاتي شکل گرفته که به جنبة خاصي از قرآن مي‌پرداختند، و پس از سامان پذيرفتن کتاب‌هاي متعددي که به يک جنبة خاص پرداخته‌اند، کتاب‌هاي جامع علومقرآن به منصة ظهور رسيده است.
از آنجا که بحث‌هاي پيرامون قرآن به موارد معيني محدود نيست، و ممکن است در گذر ايام بحث‌هايي نو پيرامون قرآن مطرح شود، نمي‌توان قلمرو علومقرآن را به مباحثي معين محدود ساخت.
زرکشي در البرهان، مباحث علومقرآن را ذيل ۴۷ عنوان و سيوطي در الاتقان در هشتاد نوع طرح کرده است. برخي از مباحثي که در اين دو کتاب ذکر شده، مانند مبحث شناخت وجوه و نظاير و غرايب قرآن، از دايرة علومقرآن مصطلح خارج است. از سوي ديگر، نپرداختن به برخي مباحث علومقرآن به دلايلي خاص به معناي خروج آنها از قلمرو اين دانش نيست؛ کما اينکه نگاه ويژه به برخي ديگر از مباحث و نگارش کتاب‌هاي مستقل در آن زمينه، موجب خروج آنها از قلمرو دانش علومقرآن نيست.
مباحث مطرح در دانش علومقرآن را مي‌توان به مبادي و مسائل تقسيم کرد و بر حسب کاربردهاي مضاف فلسفه، مي‌توان مبادي تصوري و تصديقي اين دانش را «فلسفة دانش علومقرآن» ناميد.
از آنجا که بدون تحقيق و بررسي مسائل دانش علومقرآن، دست‌كم در برخي زمينه‌ها، تفسير قرآن بر پايه‌اي استوار بنا نخواهد شد، پرداختن به اين دانش به عنوان مقدمة تفسير امري ضروري است. برخي از مباني تفسير، از جمله خدايي بودن قرآن و اصالت نص موجود آن در اين دانش تنقيح و اثبات مي‌شود. علاوه بر آن، شناخت هرچه بيشتر و بهتر قرآن شريف از جهات مختلف با دانش مزبور ميسر مي‌شود و محقق در اين دانش بر دفاع از ساحت قرآن توانايي کسب مي‌کند. از اين روي، پرداختن به دانش علومقرآن امري لازم و ضروري است.
علومقرآن در ميان دانش‌هاي اسلامي از جايگاهي بلند برخوردار است و با علوم مختلفي چون علم تفسیر، علم کلام، علم اصول فقه و علم فقه داراي پيوندي وثيق است. ارتباط علومقرآن با علوم ديگر در مواردي طرفيني و در برخي موارد يک سويه است؛ به اين معنا که گاه هم دانش علومقرآن از نتايج يک علم بهره‌مند مي‌شود و هم آن دانش از تحقيقاتي که در علومقرآن صورت گرفته است بهره مي‌برد، وگاه اين ارتباط به اين صورت است که تنها دانش علومقرآن از نتايج آن علم بهره مي‌گيرد و يا برعکس.


(۱) ابوالبركات عبدالرحمن بن سعيد بن الانباري، البيان في غريب اعراب القرآن، قم، انتشارات الهجرة، ۱۴۰۳ق / ۱۳۶۲ش.
(۲) ابوالفرج عبدالرحمن بن‌الجوزي، فنون الأفنان في عيون علومالقرآن، بيروت، دارالبشائر.
(۳) ابوالفرج عبدالرحمن بن‌الجوزي، ناسخ القرآن و منسوخه، دمشق، دارالثقافة العربية، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۰ م.
(۴) محمد بن اسحاق أبوالفرج النديم، الفهرست، بيروت، دار النشر، دار المعرفة، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
(۵) محمد بن محمد ابوشهبة، المدخل لدراسة القرآن الكريم، قاهرة، مكتبة السنة، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م.
(۶) ابونعيم الاصبهاني، ‌تاريخ اصبهان، بيروت، دار الکتب العلمية، ‌۱۴۱۰ق / ۱۹۹۰م.
(۷) ابونعيم الاصبهاني، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، بيروت، دارالكتاب العربي، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷.
(۸) عباس ايزدپناه، مباني روش‌شناسي علومقرآني، صحيفة مبين، ۱۳۷۹، مسلسل ۲۲، شمارة پنجم.
(۹) السيد محمدباقر الحكيم، علومالقرآن، قم، مجمع الفكر الاسلامي، ۱۴۱۷ ق، الطبعة الثالثة.
(۱۰) ياقوت الحموي، معجم الادباء، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۰ ق / ۱۹۸۰ م، چاپ سوم.
(۱۱) السيد ابوالقاسم الخويي، البيان في تفسير القرآن، قم, دار الثقلين، ۱۴۱۸ ق، الطبعة الثالثة.
(۱۲) فهد الرومي، دراسات في علومالقرآن الكريم، رياض، مكتبة التوبة.
(۱۳) عدنان محمد زرزور، علومالقرآن، بيروت، المكتب الاسلامي، ۱۴۰۱ ق /۱۹۸۱ م.
(۱۴) محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علومالقرآن، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
(۱۵) بدرالدين محمد بن عبدالله الزركشي، البرهان في علومالقرآن، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۴م، چاپ دوم.
(۱۶) جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علومالقرآن، قم، منشورات الرضي، ۱۳۶۳، الطبعة الثانية.
(۱۷) محمدعلي الصابوني، التبيان في علومالقرآن، بيروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ ق / ۱۹۸۵م.
(۱۸) اصبحي لصالح، مباحث في علومالقرآن، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۶۸ م، چاپ پنجم.
(۱۹) مولي محمد صالحي المازندراني، شرح أصول الكافي.
(۲۰) محمدرضا صالحي كرماني، درآمدي بر علومقرآني، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
(۲۱) السيد محمدباقر الصدر، دروس في علم الاصول، مجمع الشهيد آية الله الصدر العلمي، ۱۴۰۸ق، چاپ دوم.
(۲۲) محمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
(۲۳) ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان لعلومالقرآن, بيروت, دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانية.
(۲۴) عليرضا طيبي، علومقرآني و گسترة آن، کيهان انديشه‌، بهمن و اسفند، ‌۱۳۷۵، شماره هفتاد.
(۲۵) نورالدين عتر، علومالقرآن الكريم، دمشق، مكتبة الصباح، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، الطبعة السادسة.
(۲۶) العياشي، تفسير العياشي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۱م.
(۲۷) محمدعلي الكاظمي، فوائد الاصول (تقريرات خارج اصول مرحوم ناييني)، قم، انتشارات جامعة مدرسين، ۱۴۱۴ ق.
(۲۸) مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ۱۴۲۰ق.
(۲۹) محمد اسماعيل ابراهيم، القرآن و اعجازه العلمي، دار الفکر العربي.
(۳۰) محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
(۳۱) محمدهادي معرفت، علومقرآني، قم، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، ۱۳۷۸.
(۳۲) محمدهادي معرفت، التمهيد في علومالقرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، ۱۴۱۵ ق، الطبعة الثانية.
(۳۳) محمدعلي مهدوي‌راد، سير نگارش‌هاي علومقرآني، تهران، نمايشگاه بين‌المللي قرآن كريم، ۱۴۲۱ق / ۱۳۷۹.
(۳۴) السيد علي الموسوي الدارابي، نصوص في علومالقرآن، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰.
(۳۵) ابوجعفر النحاس،كتاب الناسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، بيروت، مؤسسة الكتب الثقافية (تحقيق احمد بن الامين الشنقيطي)، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م.


۱. محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۲۷، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۲. نورالدين عتر، علوم القرآن الكريم، ص۷، عتر، نورالدين، علوم القرآن الكريم، دمشق، مكتبة الصباح، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، الطبعة السادسة.
۳. جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج۴، ص۳۳، قم، منشورات الرضي، ۱۳۶۳، الطبعة الثانية.
۴. نورالدين عتر، علوم القرآن الكريم، ص۷، عتر، نورالدين، علوم القرآن الكريم، دمشق، مكتبة الصباح، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، الطبعة السادسة.
۵. ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، ج۱، ص۷۷، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانية.
۶. ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، ج۲، ص۷۷، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانية.
۷. محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۱، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۸. عدنان محمد زرزور، علوم القرآن، ص۱۲۳، بيروت، المكتب الاسلامي، ۱۴۰۱ ق /۱۹۸۱ م.
۹. بدرالدين محمد بن عبدالله زركشي، البرهان في علوم القرآن، نوع۴۱، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۴م، چاپ دوم.
۱۰. محمدرضا صالحي كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۱۸، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
۱۱. محمدرضا صالحي كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۱۸، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
۱۲. محمدعلي الصابوني، التبيان في علوم القرآن، ص۹، بيروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ ق / ۱۹۸۵م.
۱۳. السيد محمدباقر الحکيم، علوم القرآن، ص۱۹، قم، مجمع الفكر الاسلامي، ۱۴۱۷ ق، الطبعة الثالثة.
۱۴. محمد اسماعيل ابراهيم، القرآن و اعجازه العلمي، ص۱۷۰، دار الفکر العربي.
۱۵. مولي محمدصالح المازندراني، شرح اصول الكافي، ج۴، ص۱۴۸.
۱۶. مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۲۶۸، ۱۴۲۰ق.
۱۷. مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۶۰۸، ۱۴۲۰ق.
۱۸. مجمع الفكر الاسلامي، موسوعة مؤلفي الامامية، ج۲، ص۴۲۱، ۱۴۲۰ق.
۱۹. محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۹، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۲۰. محمد عدنان زرزور، علوم القرآن، ص۱۲۵، بيروت، المكتب الاسلامي، ۱۴۰۱ ق /۱۹۸۱ م.
۲۱. ياقوت حموي، معجم الادباء، ج۹، ص۲۸۸، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۰ ق / ۱۹۸۰ م، چاپ سوم.
۲۲. ابونعيم اصفهاني، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ج۹، ص۸۷، بيروت، دارالكتاب العربي، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷.
۲۳. محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۹، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۲۴. ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، فنون الأفنان في عيون علوم القرآن، ص۷۳، بيروت، دارالبشائر.
۲۵. فهد الرومي، دراسات في علوم القرآن الكريم، ص۴۵، رياض، مكتبة التوبة.
۲۶. ابن النديم،‌ الفهرست، ج۱، ص۱۲۸، بيروت، دار النشر، دار المعرفة، ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م.
۲۷. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزي، فنون الافنان في عيون علوم القرآن، ص۷۳(مقدمة عتر)، بيروت، دارالبشائر.
۲۸. محمدعلي مهدوي‌راد، سير نگارش‌هاي علوم قرآني، ص۳۸، تهران، نمايشگاه بين‌المللي قرآن كريم، ۱۴۲۱ق / ۱۳۷۹.
۲۹. صبحي الصالح، مباحث في علوم القرآن، ص۱۲۲، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۶۸ م، چاپ پنجم.
۳۰. صبحي الصالح، مباحث في علوم القرآن، ص۱۲۲، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۹۶۸ م، چاپ پنجم.
۳۱. السيد محمدباقر الحكيم، علوم القرآن، ص۱۹ ـ ۲۱ (با تلخيص)، قم، مجمع الفكر الاسلامي، ۱۴۱۷ ق، الطبعة الثالثة.
۳۲. عليرضا طيبي، «علوم قرآني و گسترة آن»،‌ مجلة کيهان انديشه‌، ش۷۰، ص۷۵، بهمن و اسفند، ‌۱۳۷۵.
۳۳. محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۲، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۳۴. محمد بن محمد ابوشهبه، المدخل لدراسة القرآن الكريم، ص۲۴، قاهرة، مكتبة السنة، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م.
۳۵. محمد بن محمد ابوشهبه، المدخل لدراسة القرآن الكريم، ص۲۵، قاهرة، مكتبة السنة، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م.
۳۶. سيدعلي موسوي دارابي، نصوص في علوم القرآن، ج۱، ص۱۶، مقدمة استاد واعظ‌زادة خراساني بر کتاب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰.
۳۷. سيدعلي موسوي دارابي، نصوص في علوم القرآن، ج۱، ص۱۷، مقدمة استاد واعظ‌زادة خراساني بر کتاب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰.
۳۸. سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۸، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
۳۹. سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۹، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
۴۰. سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ‌ص۱۰۹، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۶۱.
۴۱. عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص۴۳، ۱۳۷۹.
۴۲. عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص۴۴، ۱۳۷۹.
۴۳. عباس ايزدپناه، «مباني روش‌شناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش۲۲، ص ۴۳، ۱۳۷۹.
۴۴. محمدعلي كاظمي، فوائد الاصول (تقريرات خارج اصول مرحوم ناييني)، ج۱، ص۱۷، قم، انتشارات جامعة مدرسين، ۱۴۱۴ ق.
۴۵. محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۸۰ ـ ۸۱، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
۴۶. محمدرضا صالحی كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۳۲ ـ ۴۴، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
۴۷. محمدرضا صالحی كرماني، درآمدي بر علوم قرآني، ص۵۱ ـ ۵۹، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
۴۸. محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۲، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
۴۹. محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۸، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
۵۰. محمدتقي مصباح‌يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، ص۶۸، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۶، چاپ دوم.
۵۱. جلال‌الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۲۷، قم، منشورات الرضي، ۱۳۶۳، الطبعة الثانية.
۵۲. محمدهادي المعرفت، التمهيد، ج۱، ص۲۰، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، ۱۴۱۵ ق، الطبعة الثانية.
۵۳. محمد بن مسعود العياشي، تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲، بيروت، مؤسسة الاعلمي، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۱م.
۵۴. ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، ناسخ القرآن و منسوخه، ص۱۲۸، دمشق، دارالثقافة العربية، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۰ م.
۵۵. ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزي، ناسخ القرآن و منسوخه، ص۱۲۸، دمشق، دارالثقافة العربية، ۱۴۱۱ ق / ۱۹۹۰ م.
۵۶. ابوجعفر النحاس، كتاب الناسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، ص۷، بيروت، مؤسسة الكتب الثقافية (تحقيق احمد بن الامين الشنقيطي)، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م.
۵۷. بدرالدين محمد بن عبدالله الزرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج۲، ص۱۵۸، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۴م، چاپ دوم.
۵۸. ابونعيم الاصبهاني، تاريخ اصبهان، ‌ج۱، ص۱۲۱، بيروت، دار الکتب العلمية، ‌۱۴۱۰ق / ۱۹۹۰م.
۵۹. محمد عبدالعظيم الزرقانی، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۱، بيروت، المكتبة العصرية، ۱۴۱۷ ق.
۶۰. السيد محمدباقر صدر، دروس في علم الاصول، الحلقة الاولي، ص۳۸، مجمع الشهيد آية الله الصدر العلمي، ۱۴۰۸ق، چاپ دوم.



نشریه قرآن شناخت، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، برگرفته از مقاله «علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی»، ج۱، ص۳.    




جعبه ابزار