• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علم خداوند (کلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




علم، یكی از صفات جمال و كمال است و در ثبوت این صفت برای خداوند جای هیچ گونه تردیدی نیست. فلاسفه و متکلمان اسلامی (بلكه همه خداپرستان) بر این مطلب، اتفاق نظر دارند؛ با این حال، در حدود و چگونگی علم خداوند، اقوال و آرا، مختلف است.



علم الهی را می‌توان در سه مرحله مورد بحث قرار داد.
مرحله نخست: علم خداوند به ذات خود؛
مرحله دوم: علم خداوند به موجودات، قبل از ایجاد آنها (علم به اشیاء در مقام ذات = علم ذاتی)
مرحله سوم: علم خداوند به موجودات، پس از ایجاد آنها (علم به اشیاء در مقام فعل= علم فعلی)

۱.۱ - علم خداوند به ذات خود

علم خداوند به ذات خویش علم حضوری است؛ همان گونه كه علم نفس انسان به خود، علم حضوری است. اساساً علم، عبارت است از حضور معلوم نزد عالم. هر گاه موجودی مجرد از ماده باشد، بدون شك، واقعیت آن موجود برای خودش حاضر است؛ زیرا آنچه مانع حضور چیزی نزد خود می‌باشد، مادی و متغیر بودن آن است، و چون خداوند، منزه از ماده و پیراسته از تغیر است، ذات او نزد خودش حاضر است و او به ذات خود علم دارد.

۱.۲ - علم ذاتی خداوند به موجودات

در چگونگی علم ذاتی خداوند به موجودات، آرای مختلفی نقل شده است. این آرا به سه مطلب مربوط می‌شود: یكی این كه آیا علم ذاتی و پیشین خداوند به موجودات، حضوری است یا حصولی؟ و دیگری این كه آیا علم پیشین الهی به اشیا علم اجمالی است یا علم تفصیلی؟ و سوم این كه متعلق علم پیشین خداوند چه چیز است؟ وجود آنهاست یا ماهیت آنها؟

۱.۳ - علم پیشین به موجودات

درباره علم خداوند به موجودات در احادیث بحث شده و همچنین دیدگاه‌هایی مطرح شده است که در این مبحث به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱.۳.۱ - دیدگاه شیخ اشراق

علم پیشین خداوند به موجودات، حضوری و اجمالی است و به وجود آنها تعلق دارد. این نظریه را شیخ اشراق و پیروان او برگزیده‌اند. بیان آن این است كه چون خداوند به ذات خود عالم است و از طرفی ذات خداوند، علت موجودات است و علم به علت، سبب علم به معلول است، به طور اجمال؛ بنابراین خداوند در مقام ذات به همه چیز عالم است و علم او حضوری و اجمالی است.
اشكال این نظریه این است كه علم تفصیلی بر علم اجمالی برتری دارد؛ در این صورت، بنابر نظریه یاد شده، علم ذاتی خداوند بر موجودات، كامل‌ترین علم نخواهد بود، در حالی كه ذات خداوند، ‌همه كمالات را به وجه اكمل، داراست: «و لله الاسماء الحسنی».

۱.۳.۲ - نظریه معتزله

علم پیشین خداوند به موجودات، حصولی و تفصیلی است و به ماهیت آنها تعلق گرفته است؛ زیرا ماهیت آنها قبل از آن كه موجود شود، (ماهیات معدومه) دارای نوعی ثبوت می‌باشد. چون ثبوت، اعم از وجود است. این نظریه، به معتزله منسوب است كه به ثابتات ازلیه قائل شده‌اند.
اشكال این نظریه، علاوه بر این كه علم حصولی، چنان كه خواهد آمد، در خداوند راه ندارد، این است كه ثبوت مساوق وجود است، و چیزی كه موجود نیست، ثبوت عینی ندارد. بنابراین، اعتقاد به ثابتات ازلیه از اساس نادرست است.

۱.۳.۳ - نظریه ابن سینا

علم پیشین خداوند به موجودات علم تفصیلی و حصولی است كه به وجود ذهنی ماهیات تعلق گرفته است، همان گونه كه انسان به كارهایی كه می‌خواهد انجام دهد، قبل از ایجاد آنها علم تفصیلی دارد و این علم به وجود ذهنی ماهیات افعال او تعلق می‌گیرد. ابن سینا و پیروان او این نظریه را برگزیده‌اند.
اشكال این نظریه این است كه علم حصولی مربوط به موجوداتی است كه در ذات یا فعل خود با ماده در ارتباط باشند، و با دستگاه‌های ادراکی مخصوصی كه دارند، از موجودات مادی صورت برداری كرده، و ماهیات آنها را نزد خود حاضر می‌كنند، و به آنها علم پیدا می‌كنند، و از طریق آن ماهیات ذهنی به وجود عینی اشیاء نیز عالم می‌گردند.(به مبحث علم و عالم و معلوم در كتب فلسفی رجوع شود.) و از آنجا كه خداوند از نظر ذات و فعل مجرد از ماده است، علم حصولی در او راه ندارد. علم خداوند ـ خواه به ذات خود و خواه به افعال خود ـ علم حضوری است.

۱.۳.۴ - دیدگاه ملاصدرا

علم پیشین خداوند به موجودات، علم حضوری است و از نظر اجمالی یا تفصیلی بودن، اجمالی در عین كشف تفصیلی است، زیرا خداوند در مقام ذات، كمالات وجودی همه موجودات را به نحو بساطت واجد است، چون وجود، حقیقتی است واحد و دارای مراتب، و عالی‌ترین مرتبه وجود، همان وجود خداوند است. بدیهی است كه هر كاملی مراتب وجودی ناقص را دارد به علاوه مرتبه‌ای از کمال كه ناقص آن را ندارد. بنابراین، به حكم این كه خداوند فاقد هیچ مرتبه‌ای مراتب كمال وجودی نیست، همه كمالات وجودی را كه در موجودات به صورت کثرت و تعدد موجود است، ‌او به نحو بساطت و وحدت دارا می‌باشد. پس، از این نظر علم ذاتی خداوند به موجودات علم اجمالی است (اجمال= بساطت و وحدت در مقابل تفصیل به معنی كثرت و تعدد). و از طرفی، پس از موجود شدن اشیاء چیزی بر علم خداوند افزوده نخواهد شد، زیرا در مقام ذات الهی هیچ گونه تغییری راه ندارد. از این نظر علم ازلی خداوند به موجودات علم اجمالی در عین كشف تفصیلی است.
اگر فرض كنیم انسان در علمی از علوم به همه مسائل آن آگاه است یعنی ملکه آن علم را دارد، به گونه‌ای كه از هر مسأله‌ای از آن علم سؤال شود، او از قبل پاسخ آن را می‌داند، و پاسخ‌هایی كه می‌دهد چیزی بر علم او نمی‌افزایند. در این صورت، پیدایش كثرت در مورد پاسخ‌هایی كه می‌دهد، منشأ تحول در علم او نمی‌شوند، او قبل از دادن پاسخ‌ها و بعد از دادن پاسخ‌ها به همه چیز آگاه است، آنچه تغییر یافته است، وجود پاسخ‌هاست، كه در مقام ذات عالم وجود اجمالی (بسیط و وجدانی) دارند، و در مقابل فعل وجود تفصیلی (متكثر و متعدد). اما در ذات عالم و علم او تحولی راه نیافته است. هرگاه چنین فرضی در مورد انسان امكان پذیر است، چرا در مورد خداوند كه واجب الوجود بالذات است، پذیرفته نباشد؟
این نظریه را صدرالمتألهین مطرح كرده است و همه پیروان حکمت متعالیه صدرایی آن را پذیرفته‌اند، و برترین تفسیری است كه برای تبیین علم ازلی خداوند به موجودات ارائه شده است.

۱.۳.۵ - دیدگاه ملا محمد حسن هردنگی

علم خدا علّت اشیاء نیست؛ چرا که این علم نه علم ذاتی است که عین ذات است، بلکه حادث است به حدوث معلوم، که این معنی صرف تعلّق و اضافه است؛ و اضافه به مضافٌ الیه فرع وجود مضافٌ الیه است. پس علم تابع معلوم است یعنی می‌داند که بنده به اختیار و اراده خود چنین خواهد کرد، با قدرت او بر این‌که نکند ولی چون می‌کند خداوند عالم فیض وجود باز پس نمی‌گیرد؛ والّا بخل لازم می‌آید در مبدا اعلی.
[۱] ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .


۱.۳.۶ - احادیث

احادیث اسلامی نیز مؤید این نظریه(علم اجمالی در عین کشف تفصیلی) است، زیرا در روایات آمده است:
«علمه به قبل كونه كعلمه به بعد كونه؛ علم خداوند به هر چیز قبل از تحقق آن موجود، همچون علم او به آن موجود است پس از تحقق یافتنش».
ایوب بن نوح در نامه‌ای از امام هادی (علیه السلام) پرسید:
آیا خداوند قبل از آفریدن موجودات به آنها عالم بود یا نه؟
امام (علیه السلام) در پاسخ او نوشت:
«خداوند قبل از آفریدن موجودات به آنان عالم بود، همان گونه كه بعد از آفریدن به آنها علم دارد».
حاصل آن كه علم خداوند به موجودات در مقام ذات و قبل از ایجاد آنها، لازمه علم خداوند به ذات خود می‌باشد، همان گونه كه وجود موجودات تابع وجود ذات الهی‌اند.
«فكان علمه بجمیع ماعداه لازماً لعلمه لذاته، كما ان وجود ما عداه تابع لوجود ذاته»
[۴] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسفار، ج ۶، ص ۱۷۹.
[۵] ربانی‌گلپایگانی، علی، ایضاح الحكمه، ج ۲، ص ۵۴۴_۵۴۷.



علم خداوند به موجودات پس از ایجاد آنها و به عبارتی علم به موجودات در مقام فعل، علم تفصیلی و حضوری است، ولی عین ذات خداوند نیست. چون فرض این است كه این علم در مقام فعل است و فعل خارج از ذات است. در این جا واقعیت موجودات در عین این كه فعل خداوند می‌باشند علم او نیز هستند. در مقام تمثیل می‌توان آن را به علم نفس انسان به صورت‌های ذهنی كه ایجاد می‌كند تشبیه كرد. واقعیت این صورت‌ها هم فعل نفس‌اند و هم علم نفس، یعنی صورت‌های ذهنی مزبور به خودی خود نزد نفس حاضرند و از طرفی فعل و معلول نفس نیز می‌باشند. تفسیر علم فعلی خداوند به موجودات انسان به گونه‌ای مزبور، از ابتكارات شیخ اشراق است. بر این اساس فرقی میان موجودات مجرد و موجودات مادی وجود نخواهد داشت، زیرا همگی معلول و فعل خداوندند، و واقعیت آنها عین ربط به وجود الهی است، و همگی در محضر خداوند قرار دارند.(صدر المتألهین و علامه طباطبایی میان موجودات مجرد و مادی فرق گذاشته‌اند، حضور موجودات مجرد به خودی خود و بدون واسطه است، و حضور موجودات مادی به واسطه حضور صورت‌های مجرد آنها در عالم مجرد است. آنچه در متن آورده شد، دیدگاه حکیم سبزواری در این باره است. كه به نظر استوارتر آمد.)
[۶] ربانی‌گلپایگانی، علی، ایضاح الحكمه، ج۲، ص ۵۴۷_۵۴۸.



از آنچه در تبیین مراحل سه‌گانه علم الهی بیان گردید، براهین علم خداوند نیز به دست آمد.

۳.۱ - برهان علم خداوند به ذات خود

برهان علم خداوند به ذات خود، همانا تجرد ذات اقدس الهی از ماده و عارض مادی است. از آنجا كه موجود مجرد عین حضور است، هر گاه آن موجود قائم به ذات باشد نه قائم به غیر، در این صورت وجودش برای خودش حاضر است. حقیقت علم نیز چیزی جز حضور و انکشاف نیست.

۳.۲ - برهان علم خداوند به موجودات

برهان علم الهی به موجودات در مقام ذات (قبل از ایجاد )این است كه ذات خداوند علت موجودات است، و به ذات خود نیز عالم است، بنابراین به موجودات عالم است. و علم به علت مستلزم علم به معلول است، پس خداوند به موجودات علم دارد.
گذشته از این، موجودات افعال باری تعالی هستند، و از طرفی از احكام و اتقان، نظم و انسجام برخوردارند، و هرگاه فعل دارای چنین ویژگی‌هایی باشد، دلیل بر علم و آگاهی فاعل آن است. بنابراین احكام و اتقان جهان دلیل بر علم پیشین خداوند به آنهاست.

۳.۳ - علم به موجودات در مقام فعل

برهان علم خداوند به موجودات در مقام فعل (علم پس از ایجاد) نیز این است كه موجودات، افعال و معلول‌های خداوندند، و واقعیت فعل عین ربط و تعلق به واقعیت فاعل آن است، و در نتیجه نزد فاعل و علت خود حاضر است، بنابراین، واقعیت جهان در پیشگاه خداوند حاضر است، و خداوند به آن علم حضوری دارد.
محقق طوسی در تجرید الاعتقاد دلایل یاد شده را چنین یاد آور شده است:
«الاحكام و التجرد، و استناد كل شیء الیه دلائل العلم»:
احكام و اتقان جهان، و تجرد ذات الهی از ماده، و استناد وجود همه موجودات به خداوند، دلایل علم الهی (به ذات و به موجودات) می‌باشند.


در آیات قرآن، خداوند به سمیع و بصیر وصف شده است. (وصف سمیع ۴۱ بار، و وصف بصیر ۴۲ بار در قرآن به عنوان صفت خداوند آمده است.) چنان که در روایات نیز این دو صفت به عنوان صفات جمال الهی وارد شده است.

۴.۱ - مراد از سمیع و بصیر

در این که مقصود از سمیع و بصیر چیست دو قول است، یکی این که مقصود علم خداوند به مسموعات و مبصرات است، و دیگری این که صفات جداگانه‌ای می‌باشند.
[۸] ابن میثم، میثم بن علی، قواعد المرام، ص۹۰.

قول نخست، که مورد قبول فلاسفه و محققان از متکلمین است، پذیرفته است. و شاید وجه این که سمیع و بصیر به صورت خاص در قرآن و روایات آمده، این باشد که این دو دستگاه ادراکی در علم انسان نقش برجسته‌تری دارند، و انسان معمولا علم خود را با دیدن و شنیدن بیان می‌کند، بدین جهت وقتی گفته می‌شود خداوند شنوا و بیناست، بهتر می‌تواند علم نافذ خداوند را نسبت به خود و کارهای خود تصویر کند، و در نتیجه نقش تربیتی بیشتری در او خواهد داشت.
صفت ادراک و مدرک به عنوان صفت خداوند در آیات قرآن وارد نشده است، ولی با توجه به آیه کریمه «و هو یدرک الابصار» که فعل ادراک به خداوند نسبت داده شده است متکلمان صفت مدرک را از آن انتزاع کرده‌اند. در معنای ادراک نیز اختلاف است، برخی آن را صفت جداگانه‌ای غیر از علم دانسته‌اند، و برخی دیگر آن را علم به جزئیات تفسیر کرده‌اند که قول اخیر مورد قبول است.


امام ‌خمینی علم خداوند را انکشاف اشیاء برای ذات به‌صورت بسیط و تفصیلی می‌داند. ایشان در آثار خود با استفاده از احادیث اهل‌بیت به حل مسئله علم الهی پرداخته‌ است. امام خمینی در بحث علم الهی طریقه ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از منبع ولایت پیوند داده و با تمسک به روایات اهل‌بیت، سه مسئله مهم، علم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده‌ است.
امام ‌خمینی درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم خداوند را از عهده برهان‌های مشایی، قیاس‌های فیلسوفان و مجادله‌های اهل کلام بیرون دانسته و این درک را مخصوص صاحب‌دلانی شمرده‌ است که از مشکات نبوت و مصباح ولایت همراه با ریاضت‌های بسیار بهره‌مند شده‌اند. وی برای اثبات علم حق به ذات خود، از مقدماتی چون اصالت وجود، بساطت وجود و قاعده بسیط الحقیقة استفاده کرده و در اثبات علم حق‌تعالی به ما سوای ذات، به دو طریق فلسفی و عرفانی پرداخته است که در طریق فلسفی، نتیجه آن کشف تفصیلی علم درعین علم بسیط اجمالی است، به‌گونه‌ای که در مرتبه‌ ذات، تمام کثرات و وجودات بر او معلوم و مکشوف است؛ زیرا او صرف الوجودی است که جامع همه کمالات وجود است و هیچ وجودی از حیطه علم حق غایب نیست.
امام‌ خمینی بر مبنای عرفانی معتقد است برای حق‌تعالی مراتب مختلفی از علم است. در ذات و مرتبه احدیت، علم به‌صورت بسیط و غیر متمایز موجود است؛ اما در واحدیت، علم به تفاصیل اسماء و صفات و لوازم و صور آنها یا اعیان ثابته حاصل است. ازاین‌رو اگر این علم بسیط در حضرت ذات نبود، هرگز حضرت واحدیت و اعیان ثابته‌ای که در حضرت علمی است و نیز به‌تبع این اعیان، اعیان خارجی محقق نمی‌شد.
[۲۵] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۱. ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۰۷، ح۲.    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۰۷، ح ۴.    
۴. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسفار، ج ۶، ص ۱۷۹.
۵. ربانی‌گلپایگانی، علی، ایضاح الحكمه، ج ۲، ص ۵۴۴_۵۴۷.
۶. ربانی‌گلپایگانی، علی، ایضاح الحكمه، ج۲، ص ۵۴۷_۵۴۸.
۷. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ج۱، ص۲۸۴.    
۸. ابن میثم، میثم بن علی، قواعد المرام، ص۹۰.
۹. انعام/سوره۶، آیه۱۰۳.    
۱۰. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، ص۲۰۶ ۲۰۷.    
۱۱. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، ص۲۰۶ ۲۰۷.    
۱۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۷۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳. خمینی، روح الله، الطلب و الاراده، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.    
۱۴. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۱۰-۶۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۵. خمینی، روح الله، الطلب و الاراده، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.    
۱۶. خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۱۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۷. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۰۸-۲۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۸. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۰۷-۶۰۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۹. خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۱۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۰. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۱. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۳. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۴. خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۱۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۵. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علم الهی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۲/۱۸.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار