عفیفالدین تلمسانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِلِمْسانی،
عارف و
شاعر قرن هفتم بود.
تِلِمْسانی، عفیف الدین سلیمان بن علی بن عبدالله عابدی،
عارف و
شاعر قرن هفتم، در ۶۱۰ در
تلمسان به
دنیا آمد.
اصل او از
قبیله کومی بود،
اما در برخی منابع
چون نام قبیله کومی را بغلط «کوفی» خواندهاند، وی را «کوفی الاصل» معرفی کردهاند.
تلمسانی از شاگردان
صدرالدین قونیوی بود و از طریق او با
عرفان ابن عربی آشنا شد.
وی ملازم
قونیوی بوده و در
سفر به
مصر ، حدود ۶۵۰، همراه او به دیدن
ابن سَبْعین ، عارف قرن هفتم، رفته و ابن سبعین
در باره این دیدار گفته است که
صدرالدین قونیوی از محققان در
علم توحید است اما جوانی حاذقتر از وی به نام عفیف الدین تلمسانی همراهش بود.
صدرالدین
قونیوی در
وصیت نامه خود سفارش کرده بود که آثار او را به تلمسانی بدهند و از او خواسته بود تا آنها را جز برای کسانی که شایستهاند، وصف نکند.
تلمسانی را جامع علوم عصر خود، یعنی
حکمت و
حدیث و
فقه و
اصول و
ادبیات ، دانستهاند و شیوه شاعری وی را تحسین کردهاند.
ابن فوطی وی را از علمای
عارف خوانده است.
به گفته یونینی برخی تلمسانی را از نُصیریه میدانستهاند
و او در جواب آنان گفته بوده است : «النصیریُّ بعضٌ مِنّی» (نصیریه جزئی از مناند).
از نظر
جامی ،
این سخن وی بر مقام جمع او دلالت دارد که صاحب آن مقام، همه اجزای وجود را مراتب و تفاصیل خود میبیند.
نسبت نصیری یا پیروی از ابن عربی سبب شد تا برخی او را
کافر و
زندیق بدانند.
تلمسانی بیشتر عمر خود را در
شام و
مصر سپری کرد.
گفته شده است که مدتی متصدی
خزانه دمشق بوده و در همین دوره به عنوان
صوفی نیز
شهرت داشته است.
تلمسانی فرزندی به نام محمد داشت که
ادیب بود و دیوانی نیز دارد و برخی
شعر او را از شعر پدرش بهتر دانستهاند.
محمد در زمان حیات پدرش، در ۶۸۸ درگذشت.
تلمسانی در ۵
رجب ۶۹۰ در دمشق
فوت کرد و او را در
مقابر صوفیه دفن کردند.
در منابع از شاگردان او ذکری نشده، فقط
عبدالحفیظ منصور در نسخهای به خط تلمسانی از
شیخ محیی الدین ابراهیم بن عمر فاروثی نام برده که نزد تلمسانی
شرح منازل السائرین را خوانده و
اجازه تدریس آن را گرفته است.
همچنین
علاءالدوله سمنانی در چهل مجلس
ملاقات خود را با یکی از شاگردان تلمسانی به نام
حاجی آملی شرح داده و گفته که او از تلمسانی اجازه
ارشاد در
عراق و
خراسان داشته است.
از تلمسانی دیوان شعری باقی مانده
که در ۱۳۰۸ در مصر چاپ شده و
یوسف زیدان نیز جزء اول آن را چاپ کرده است (اسکندریه ۱۹۹۰).
در باره اشعار تلمسانی و دیوان او سخنان گوناگونی گفته شده است؛
ابن عماد حنبلی آن را از حیث
بلاغت ستوده است، اما برخی متأخران، مانند
عمر فرّوخ ،
آن را
ضعیف دانستهاند.
به گفته
یوسف زیدان احوال تلمسانی در دیوان او نمایان است و این اثر مشهورترین نوشته اوست.
شعر تلمسانی نیز بر اساس آرای
ابن عربی و
ابن سبعین است.
موضوعات اصلی شعر او،
حبّ الهی و
وحدت وجود است.
برخی از ابیات او منطبق با معانی اشعار
ابن فارض است.
از دیگر آثار اوست:
شرح اسماءاله الحسنی شرح فصوص الحکم محیی الدین ابن عربی ، که در باره اینکه آیا این شرح نخستین شرح فصوص الحکم بوده، اختلاف هست
شرح تائیه ابن فارض الکشف و البیان فی معرفه الانسان در شرح
قصیده عینیه ابن سی نا
شرح منازل السائرین (قم ۱۴۱۳)، این اثر از دوره حیات تلمسانی کتاب درسی بوده و خود او و شاگردانش آن را
تدریس میکردهاند.
شرحهای دیگر
منازل السائرین عموماً تحت تأثیر شرح تلمسانی است، از جمله
ملاعبدالرزاق کاشی در شرح منازل السائرینِ خود اغلب کلمات و جملات تلمسانی یا مضمون آنها را تکرار کرده است، مثلاً در باب
توکل گاه عیناً از احادیث و اشعار و تعبیرات تلمسانی
در توضیح
درجات توکل استفاده کرده و در باب
اراده مضمون سخنان او
را آورده است.
تلمسانی در شرح منازل السائرین نشان میدهد که در
سلوک از هر نوع
افراط میپرهیزد، مثلاً در باره
ایثار میگوید که لازم نیست
سالک هرچه دارد
انفاق کند و حتی گاهی چنین امری را
نامشروع میداند.
وی همچنین موافقت
عمل را با
علم ظاهر و ارکان
شریعت ضروری میشمارد.
تلمسانی برخی آرای
خواجه عبدالله انصاری را
نقد و با آنها مخالفت کرده است، مثلاً در بحث از
سکر ، آرای انصاری را
مضطرب دانسته
و در بحث از
انفصال سخن وی را نقد کرده است.
تلمسانی در این شرح از عارفان ایرانی، مثل
حلاج و
غزالی و
قشیری و
بایزید بسطامی ،
یاد کرده است.
اوج عرفان وی در
منازل السائرین ، معمولاً در هنگام شرح مرتبه سومِ (الدرجة الثالثة) هر منزل (مقام) جلوه گر میشود، از جمله در باره مرتبه سوم از
منزل غربت ، غربت عارف را از غربت
معرفت متفاوت دانسته و گفته است که در غربت عارف، انسان میان همنوعانش غریب میشود، اما در غربت معرفت میان او و همنوعانش هیچ نسبتی باقی نمیماند.
او بیشتر در این بخش، و بندرت در مرتبه دوم (الدرجة الثانیة)، احوال و
مکاشفات و اشعار و خاطرات زندگی خود را نیز آورده است که از جمله آنها
اسیر شدن وی به دست فرنگان و در معرض
قتل قرار گرفتن است.
شرح مواقف نِفَّری اثر دیگر اوست که تلمسانی در آن بیشتر دیدگاه
عرفان ابن عربی را مطرح کرده است.
او در این شرح مقام
علم را غیریّتِ محض میان
انسان و
خدا دانسته
و نیز در شرحِ عنوانِ «موقف معرفة المعارف» میگوید که این مقام فروتر از مقام
معرفت است، زیرا در معرفت،
خداوند بدون واسطه در نظر گرفته میشود، در حالی که «معرفة المعارف» شناخت معرفت است.
افراد بسیاری آرای تلمسانی را، از جمله درباره
وحدت وجود ، نقد کرده و با وی مخالفت نمودهاند و حتی برخی
صوفیه او را
ملحد دانستهاند.
علاءالدوله سمنانی در
چهل مجلس مینویسد که
الحاد او سرانجام بر
سلطان مصر روشن شد و سردابهای را هم که او و مریدانش در آنجا
شراب مینوشیدند، یافتند و بدین سبب سلطان او را از مصر بیرون کرد
ابن کثیر و
ابن عماد وی را قائل به
حلول و
اتحاد دانستهاند و
ابوحیّان اندلسی او را
ملعون خوانده است، اما
یافعی وی را از این نسبتها دور دانسته و از او
دفاع کرده است.
ابن تیمیّه ، که از مخالفان ابن عربی و پیروان اوست، تلمسانی را به جهت
اعتقاد به
وحدت وجود کافر خوانده است.
به نظر او، تفسیر ابن عربی از وحدت وجود نسبت به تفسیر تلمسانی با
شریعت تعارض کمتری دارد.
به گفته ابن تیمیّه،
تلمسانی میان
ماهیت و
وجود ، و
مطلق و معیّن فرقی قائل نشده و غیری در میان ندیده و
کائنات را اجزا و ابعاض
وجود مطلق و به منزله
موج نسبت به
دریا دانسته است.
به اعتقاد او، این قول تلمسانی
مصداق کفر و
زندقه است.
(۱) آقابزرگ طهرانی.
(۲) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک المصر و القاهرة، قاهره (۱۳۸۳/۱۹۶۳).
(۳) ابن تیمیّه، مجموعة الرّسائل والمسائل، چاپ محمد رشیدرضا.
(۴) ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
(۵) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبارمن ذهب، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۷۹.
(۶) ابن فوطی، مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، چاپ محمدالکاظم، تهران ۱۴۱۶.
(۷) ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۱۳، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸)
محمدبن یوسف ابوحیان غرناطی، تفسیرالبحرالمحیط، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۹) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین.
(۱۰) سلیمان بن علی تلمسانی، دیوان عفیف الدین التلمسانی، چاپ یوسف زیدان، (مصر) ۱۹۹۰.
(۱۱) سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱.
(۱۲) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۳) مؤیدالدین بن محمود جندی، شرح فصوص الحکم، چاپ سیدجلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۶۱ ش.
(۱۴) محسن جهانگیری، محیی الدین ابن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۵) عثمان اسماعیل یحیی، مؤلفات ابن عربی: تاریخها و تصنیفها، ترجمه عن الفرنسیة احمدمحمد طیب، (مصر) ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۶)
محمدبن اسحاق صدرالدین
قونیوی، ترجمه و متن کتاب الفکوک، یا، کلید اسرار فصوص الحکم، مقدمه و تصحیح و ترجمه محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۷) صفدی.
(۱۸) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۱۹)
احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، چهل مجلس، یا، رسالة اقبالیه، تحریر امیر اقبالشاه بن سابق سجستانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۰) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، بیروت ۱۹۸۹.
(۲۱) محمد عبدالرووف بن علی مناوی، الکواکب الدریة فی تراجم السادَةِالصوفیة، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹.
(۲۲) پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل
سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۳) عبدالله بن
اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمسانی»، شماره۳۸۴۴. gt; آن را
ضعیف دانسته