• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالملک‌ بن اعین‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از فرهیختگان سده دوم هجری عبدالملک‌ بن اعین، برادر زراره‌ بن اعین، راوی معروف، و از جمله اصحاب بزرگ حضرت صادق (علیه‌السّلام) و از دودمان اعین بود.



متاسفانه با آن‌که تعریف‌ها و توصیفات ارزنده‌ای از وی در لسان شریف امام صادق (علیه‌السّلام) و‌ اندیشمندان شیعه و سنی شده، ولی چهره وی بر برخی از رجالیون پوشیده مانده است. هرچند مقاله حاضر بحثی رجالی نیست اما تا‌ اندازه‌ای زوایای گوناگون زندگی عبدالملک را بررسی نموده و به علل تضعیف وی از سوی پاره‌ای رجالیون اهل سنت اشاره کرده و به گونه‌ای نسبتا مفصل درباره (خاندان) اعین سخن می‌گوید.
عبدالملک، برادر زراره، راوی معروف، از جمله اصحاب بزرگ حضرت صادق (علیه‌السّلام) و از دودمان اعین بود. برای شناخت عبدالملک لازم است‌ اندکی درباره این خاندان معروف سخن بگوییم


آل ‌اعین بزرگ‌ترین خاندان علمی شیعی در شهر کوفه بود. بسیاری از افراد این (خاندان) از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقها بوده‌اند و کم‌تر شخصیتی از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویان اعین بالغ بر شصت تن بوده‌اند.
[۲] زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱.
علامه بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل‌اعین فراوان است، در وجه تمایز آنان با دیگر خاندان‌های کوفه خصایص ذیل را عنوان کرده است:
۱. بزرگ‌ترین خاندان شیعی؛
۲. عظیم‌الشان‌ترین آن‌ها؛
۳. عالم‌ترین خاندان به طوری که در میانشان محدّث و فقیه و ادیب و قاری فراوان بوده است؛
۴. دیرپای‌ترین آن‌ها، چه نخستین افراد این طایفه در عصر حضرت سجاد (علیه‌السّلام) و آخرین‌شان در اوایل غیبت صغرا می‌زیسته‌اند.
[۳] زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱ - ۴۲.

آل ‌اعین علاوه بر ربودن گوی سبقت در میادین دانش، در جنبه‌های سیاسی نیز فعالیت داشتند، به طوری که قرائن نشان می‌دهد خواب خوش را از چشمان حکام اموی و عباسی ربودند. حجاج‌ بن یوسف ثقفی، وقتی برای زمامداری به عراق آمد، نگرانی خود را از این دودمان ابراز نمود:
«با وجود یک مرد از آل‌اعین، حکومت برای ما هموار نمی‌شود.»
[۴] زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱ - ۴۲.


۲.۱ - نژاد آل ‌اعین

در این که این خاندان از چه نژادی است، اختلاف وجود دارد. برخی می‌گویند: جد آنان یعنی سُنْسُنْ از قبیله غسّان از نژاد عرب بود، که در صدر اسلام به روم رفت و در آن‌جا در مسلک راهبان درآمد. سُنْسُنْ فرزندی به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگی که میان روم و مسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، آن‌گاه یک نفر از قبیله بنی‌شیبان او را خریداری کرد، سپس تربیت و فرزندخوانده‌اش نمود.
پس از مدتی اعین در سایه تربیت پدرخوانده‌اش قرآن را حفظ کرد و در ادبیات عرب چیره دست شد. روزی پدرخوانده به او گفت: آیا می‌خواهی از نظر نژادی تو را به قبیله خودم ملحق سازم؟ اعین نپذیرفت. زمانی که اعین بزرگ شد، سنسن از روم آمد و ملاقاتش کرد.
جمعی گویند: سنسن در اصل رومی بود. وقتی اعین اسیر شد و سنسن از جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان‌نامه از مسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت.
عده‌ای با توجه به گزارشی گویند که اعین از مردم خطه فارس بود. پس از دیدار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به دست حضرت اسلام آورد. میان راه با گروهی از بنی‌شیبان برخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (شیخ طوسی می‌فرماید: هنگامی که دو نفر عقد موالات امضا می‌کنند و یکی از آنان به دیگری می‌گوید: با تو پیمان می‌بندم که یاریم کنی و تو را یاری می‌کنم و از من دفاع کنی و از تو دفاع کنم، و جریمه جنایتم را خاندانت عهده‌دار شوند و خاندان من نیز جریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببری و از تو ارث ببرم، این عقد صحیح است.) او را آزاد کردند.

۲.۲ - اسامی خاندان

بر کسانی که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامی ذیل اطلاق گردیده است:
۱. آل‌ اعین.
۲. شَیبانی. (شیبانی نام قبیله‌ای معروف در بکر بن وائل است.)
به سبب ارتباطی که میان اعین و قبیله بنی‌شیبان ایجاد شد، او و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
۳. زراری.
زراری یعنی منسوب به زرارة بن اعین. نخستین بار این نسبت در کلام امام‌ هادی (علیه‌السّلام) خطاب به یکی از نوادگان بکیر بن اعین به نام محمد بن سلیمان یا پدرش سلیمان‌ بن حسن‌ بن جهم بن بکیر، جد پدری ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه، نام اصلیش را نبرد و او را به زراره، عالم‌ترین شخصیت آل‌اعین منسوب ساخت تا تجلیلی از مقام شامخ زراره شده باشد. امام در این‌باره فرمود: زراری را خدا حفظ کند. از آن لحظه بر افراد این خاندان، زراری اطلاق گردید.
[۹] حسینی‌ جلالی، محمدرضا، معجم الاعلام من آل ‌اعین الکرام، (ملحق به رساله ابی‌غالب الزراری).

۴. بکریون
پیش از آن که عنوان زراری بر آل‌اعین اطلاق گردد، به بکریون مشهور بودند.
[۱۰] حسینی‌ جلالی، محمدرضا، معجم الاعلام من آل ‌اعین الکرام، ص۱۱۷، (ملحق به رساله ابی‌غالب الزراری•.


۲.۳ - فرزندان اعین

در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد. برخی آنان را هشت تن بدین اسامی می‌دانند: عبدالملک، حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. بعضی به جای دو نفر آخر، عبدالاعلی، عیسی، ضریس و سمیع را ذکر کرده‌اند. عده‌ای به جای عیسی و عبدالاعلی، موسی و ملیک را ذکر نموده‌اند. اقوال دیگر، بین ۱۲، ۱۶، و ۱۷ است. برخی در زمره فرزندان، دختری به نام «ام الاسود» را یاد کرده‌اند.


قبلاً گفتیم مسلّم است سنسن، جد عبدالملک راهب مسیحی بود. طبیعی بود اعین نیز مسیحی باشد. بر اثر جنگی که میان مسلمانان و روم رخ داد، اعین توسط مسلمانان اسیر شد. سپس یک نفر از قبیله بنی‌شیبان او را خرید و توسط او مسلمان شد. علامه شیخ محمد تستری گفته است اعین سنی بود و به تبع او، فرزندانش سنی بوده‌اند، سپس جمعی از آنان شیعه شدند.
بنابراین می‌توان به نادرستی خبر علی‌ بن سلیمان، عموی پدری ابوغالب زراری مبنی بر این‌که اعین از مردم خطه فارس بود که به قصد زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و مسلمان شدن توسط او وطنش را ترک کرد، پی ‌برد.
احتمال دیگر این است که اعین در آغاز شیعه و جزو دوستداران امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بود، ولی بعدا به واسطه فضای خفقان آلودی که خلفا به وجود آوردند، جزو کسانی شد که به حضرت پشت کرد و مذهب خود را عوض نمود. وقتی ازدواج کرد و دارای اولاد شد، آنان نیز به مسلک اهل تسنن گرایش پیدا کردند، ولی وقتی به رشد کافی رسیدند، بسیاری از آنان حقیقت را دریافتند و در مسلک دوستداران و شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) درآمدند.
طبق برخی اخبار، نخستین شیعه آل‌اعین، عبدالملک بود. او توسط صالح‌ بن میثم رهنمون گشت، سپس برادرش حمران به دست ابوخالد کابلی در این سلک درآمد. طبق گزارشی دیگر، نخستین فرزند اعین که پیرو آل‌ علی (علیهم‌السلام) شد، ام‌الاسود، خواهر عبدالملک بود. گویند ابوخالد کابلی در این اقدام مؤثر بود.


اکنون شایسته است به ویژگی‌های عبدالملک بپردازیم.

۴.۱ - جایگاه عبدالملک نزد امام صادق

برادر عبدالملک به نام زراره که از فقهای طراز اوّل شیعه در قرن دوم و سوم هجری بود گوید:
امام صادق (علیه‌السّلام) بعد از مرگ عبدالملک فرمود: «خداوندا! ما اهل بیت در نظر ابوضریس بهترین خلق تو بودیم. پس او را در روز قیامت در زمره محمد که صلوات تو به او باد قرار ده!»
سپس امام فرمود: آیا او را در خواب دیده‌ای؟
عرض کردم: خیر.
امام فرمود: سبحان ‌الله! مثل ابوضریس کجاست؛ مانند او هنوز به دنیا نیامده است!
[۲۲] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).

علامه مامقانی، رجالی قرن چهارده پس از نقل روایت فوق و بررسی روایات مختلف و کنکاش در گفت‌وگوی علما درباره عبدالملک گوید: «از دعای فراوان امام صادق (علیه‌السّلام) در حق وی و فرستادن رحمت بر او و درخواست از خداوند مبنی بر قرار دادن عبدالملک در زمره آل‌ محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز قیامت و این‌که فرمود: «مثل ابوضریس هنوز به دنیا نیامده است»، استفاده می‌کنیم عبدالملک فردی موثق بود، بلکه در اعلا درجه وثاقت بود، زیرا صدور چنین مدایح و واکنش‌هایی توسط امام در حق کسی که عادل و موثق و امین نیست، نامعقول می‌باشد، زیرا ائمه اطهار (علیهم‌السلام) اهل مبالغه و مغالطه نبودند. مقصود امام از این‌که به طور مطلق فرمود: مثل عبدالملک هنوز زاده نشده است، مماثلت و مشابهت در ورع و تقوا و دیانت و صلاح است که مورد نظر خدا و رسول و ائمه و دیگر بندگان برگزیده الهی است.
اگر امام (علیه‌السّلام) مشابهت خاصی را در نظر داشت، حتما تصریح می‌کرد و وجه شباهت را بیان می‌فرمود. این مطلب بر کسانی که دارای ذوق و سلیقه درست و مستقیم هستند و لسان اهل بیت رحمت (علیهم‌السّلام) را می‌فهمند، پوشیده نیست. اگر به این سخنان، شهادت علمای بزرگ مبنی بر مستقیم و پایدار بودن عبدالملک در دین و مذهب، و گواهی امام باقر (علیه‌السّلام) را که «عبدالملک از نجات یافتگان و سرپرست مردم و خزانه‌داران در وقت ظهور امام زمان (علیه‌السّلام) است.» اضافه کنیم، تردیدی باقی نمی‌ماند که او را در شمار شخصیت‌های عادل و موثق عنوان کنیم.»
[۲۳] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).


۴.۲ - صحابی خاص صادقین

تا شخصیت کسی مورد قبول ائمه (علیهم‌السّلام) نبود، با او ارتباط نزدیک برقرار نمی‌کردند و با وی درباره موضوعات و مسائل مهم عقیدتی یا سیاسی سخن نمی‌گفتند و اسرار ولایت را مطرح نمی‌کردند. اگر از روایات، دلایل و قراینی بر ارتباط تنگاتنگ میان راوی و امام وجود داشته باشد، و نیز با دقت در مطالب و اسراری که امام با او در میان گذارده، می‌توان به شخصیت و عظمت راوی پی‌برد؛ هر چند به طور صریح از او تعریف و تمجیدی در کتب رجال و نگاشته‌های تذکره‌نویسان یافت نشود. قراینی وجود دارد که عبدالملک از یاران خاص امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) بود و ایشان اعتماد زیادی بدو داشتند و در مورد مسائل مهم با او به گفت‌وگو می‌نشستند.
در روایتی آمده است عبدالملک پرسش‌های زیادی از امام صادق (علیه‌السّلام) نمود که می‌توان فهمید پاره‌ای از سئوالات وی مربوط به امامت بوده، و این نمایانگر اعتماد امام به اوست و جایگاه وی را نزد حضرت می‌نمایاند.
در این روایت از گمراهی اصحاب پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صحبت شده است. تصریح به چنین موضوعی در عصر اختناق، از سخنان غیر قابل بخشش بود و کیفر سختی داشت.
حارث ‌بن مغیره گزارشگر مورد نظر گوید:
عبدالملک ‌بن اعین که در حال گفت‌وگو با امام صادق (علیه‌السّلام) بود، پرسش‌های زیادی کرد تا آن که گفت: بنابراین همه مردم هلاک شدند؟
امام فرمود: «آری؛ به خدا سوگند، ‌ای پسر اعین همه مردم هلاک شدند.»
عبدالملک پرسید: ساکنان مشرق و مغرب زمین؟
امام فرمود: «شرق و غرب به گمراهی فتح شد. (شاید اشاره به یکی از اثرات منفی فتوحات در عصر خلفا باشد.) آری، به خدا قسم! همگی مردم هلاک گشتند جز سه تن: سلمان فارسی و ابوذر و مقداد. بعد عمار و ابوساسان انصاری و حذیفه و ابوعمره بدان‌ها ملحق و در مجموع هفت تن شدند.
شاهد بعدی خبر ذیل است که امام باقر (علیه‌السّلام) تعدادی از آثار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را که از علوم مخفی و اسرار اهل بیت (علیهم‌السّلام) به شمار می‌آید، به عبدالملک نشان می‌دهد و نظر او را درباره علت نوشتن آن‌ها سئوال می‌کند.
عبدالملک با درایت و بینش، پاسخ را تقدیم می‌کند:
عبدالملک گوید: زمانی امام باقر (علیه‌السّلام) تعدادی از کتاب‌های علی (علیه‌السّلام) را به من نشان داد. سپس فرمود: «به چه دلیلی او این‌ها را نگاشته است؟»
عرض کردم: آیا عقیده‌ام را در این‌باره بیان کنم؟
امام فرمود: «آری.»
عرض کردم: حضرت می‌دانست قائم شما روزی قیام می‌کند. از این‌رو دوست داشت او به آن‌چه در آن کتاب‌هاست، عمل کند. (ظاهرا یعنی امام علی (علیه‌السّلام) نیازمندی‌های حضرت حجت (علیه‌السّلام) را به هنگام ظهورش در آن کتاب‌ها ابراز نموده است.)
امام فرمود: «صحیح است.»
قرینه دیگر روایاتی است که به واسطه‌گری عبدالملک در رساندن مسائل مردم به امام و ارسال پاسخ‌ها اشاره دارد که گویای اعتماد امام به این شخصیت بزرگ است.
شاید بتوان از شواهد استفاده بیشتری کرد و گفت که او یکی از وکلای ایشان در شهر کوفه بوده که به مسائل فقهی کلامی مردم پاسخ می‌گفته، جمع‌آوری وجوه شرعی نیز به دست با کفایت او انجام می‌پذیرفته است. یکی از نشانه‌های این ادعا، نامه مهم عبدالرحیم قصیر به امام صادق (علیه‌السّلام) به خط عبدالملک و پاسخ آن توسط حضرت به دست عبدالملک است. این نامه یکی از ذخایر ارزشمند شیعی است، چون در آن به مهم‌ترین عقاید کلامی آن عصر اشاره شده است.
از برخی روایات استنباط می‌شود عبدالملک علاوه بر علاقه وافر به امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) و دیگر ائمه هدی (علیهم‌السلام)، عاشق امام مهدی (علیه‌السّلام) فرجه بود و در انتظار ظهور حضرت به سر می‌برد. در گزارش ابوبکر حضرمی می‌خوانیم:
عبدالملک ‌بن اعین گفت: هنگامی که نزد ابوجعفر باقر (علیه‌السّلام) بودم، یاد امام زمان افتادم. ایستادم و گریستم و عرض کردم: امیدوارم در حالی که توان دارم، ظهور حضرت را دریابم.
علی‌ بن سعید گوید: نزد امام صادق (علیه‌السّلام) نشسته بودم. کنار حضرت، محمد بن عبدالله‌ بن علی بود. در آن مجلس عبدالملک‌ بن اعین و… بودند…. امام رو به ما کرد و فرمود: بشارت باد شما را! آیا به این راضی نیستید که در روز قیامت به علی متمسک شده‌اید و علی به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متمسک شده است؟
از روایت فوق مقام والای اهل مجلس از جمله عبدالملک به دست می‌آید.
عبدالملک ‌بن اعین و چهار برادر دیگرش یعنی زراره و حمران و بکیر و عبدالرحمان از یاران سرشناس و برگزیده حضرت باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) بودند. آنان برای فراگیری علوم اهل بیت (علیهم‌السّلام) رنج سفرهای طاقت‌فرسای آن عصر را بر خود هموار کردند و دائما مسافت زیاد میان کوفه تا مدینه را طی می‌نمودند. حاصل این تلاش‌ها آن شد که هر یک از این پنج فرزانه، به مقام شامخی در دانش دست یافتند. در گزارشی از «ربیعة الرای» آمده است که به امام صادق عرض کردم: آن چند برادر که از عراق به محضرتان می‌آیند و من بهتر از آنان و مهیاتر برای فراگیری علوم در یاران شما ندیده‌ام، کیستند؟
امام فرمود: «آنان (فرزندان سرشناس اعین) اصحاب پدرم هستند».
[۲۹] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).

حسین ‌بن موسی گوید: در سالی امام صادق (علیه‌السّلام) با اصحاب خویش به مکه شرفیاب شد و از حال عبدالملک‌ بن اعین پرسش نمود و فرمود: «آیا او از دنیا رفت؟»
عرض کردم: آری…
امام فرمود: «پس بیا با ما تا بر سر قبرش برویم و برای او دعا کنیم.
[۳۰] علیاری، ملاعلی، بهجه الآمال، ج۵، ص۳۰۵، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳).
(سند و متن این روایت به صورت‌های دیگری نیز گزارش شده است. (شیخ طوسی در استبصار، و تهذیب الاحکام، خبر فوق را به عبدالله ‌بن اعین مربوط دانسته است، ولی برخی گویند: چون وجود شخصی به نام مزبور ثابت نشده است، باید جریان فوق به عبدالملک ‌بن اعین ارتباط داشته، و در آن دو کتاب، اشتباهی رخ داده شده باشد. )
از این خبر فهمیده می‌شود قبر عبدالملک در مکه است،
[۳۵] علیاری، ملاعلی، بهجه الآمال، ج۵، ص۳۰۵، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳.
ولی طبق تصریح شیخ صدوق، قبر وی در مدینه است و امام صادق (علیه‌السّلام) و اصحابش به زیارت او رفتند.
[۳۶] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.



علما و بزرگان سنی درباره عبدالملک ابراز نظرهای گوناگون کرده‌اند. برخی چون ابوحاتم و ابن ‌حبان و عجلی او را از شیعیان نیکو و صالح‌الحدیث و مورد اعتماد و صدوق دانسته‌اند. و جمعی چون ابن‌معین و سفیان‌ بن عیینه (سفیان ثوری) او را فردی خبیث‌القول و بی‌ارزش عنوان نموده‌اند.
[۳۷] ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳، چاپ اول (بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ه).

با دقت در عبارات مذمت کنندگان و ریشه‌یابی آن، می‌توان فهمید عبدالملک تنها به سبب شیعه بودن و دوستی با خاندان اهل بیت (علیهم‌السّلام) نکوهش شده است. برای همین بخاری در صحیح تنها یک حدیث از او نقل کرده است.
[۴۰] ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، ص۵۹۲، مقدمه فتح الباری، طبع مصححه علی عده نسخ و عن النسخه التی حقق اصولها و اجازها عبدالعزیز بن عبدالله‌ بن باز، (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۱ه).

تنها نکته‌ای که از سوی شیعه در نکوهش عبدالملک عنوان شده، روایتی است از گفت‌وگوی او با امام صادق (علیه‌السّلام) که گویند از جسارت و بی‌ادبی او حکایت می‌کند. در این روایت می‌خوانیم: ابوعبداللّه‌ (امام صادق) به عبدالملک‌ بن اعین فرمود: «چرا نام فرزندت را ضریس نهادی؟»
عبدالملک گفت: چرا پدرتان شما را جعفر نام نهاد؟
امام فرمود: «جعفر نام نهری در بهشت است، اما ضریس نام شیطان است.»
شهید ثانی و شیخ حسن، فرزند او و مامقانی، روایت فوق را معتبر نمی‌دانند، زیرا در سند آن «علی‌ بن عطیه» وجود دارد.
بر فرض صحت سند، نمی‌توان به جسارت عبدالملک حکم کرد، زیرا شاید در حال شوخی با امام بوده است.
[۴۴] قمی، شیخ عباس‌، تحفه الاحباب، ص۲۹۲، تحقیق حسینی، چاپ اول، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰).



به تعبیر مامقانی عبدالملک‌ بن اعین از «خُلّص شیعه» بود. او از یاران نزدیک امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) محسوب می‌شود و به تنهایی یا با برادرانش بارها برای دیدار ائمه به مدینه رفته و از محضر پرفیضشان بهره برده بود.
به طور طبیعی بایستی دستاوردهای علمی فراوانی از عبدالملک در منابع و جوامع روایی و تاریخی داشته باشیم، اما از وی روایات‌ اندکی باقی مانده، علت آن مشخص نیست. اما به احتمال می‌توان گفت شاگردان مخالف او نظیر عبدالرحمان ‌بن ‌مهدی و ابن‌ عیینه و سفیان ثوری روایات استاد را به دیگران منتقل نکرده، با آتش کینه و حسد سوزاندند. (وی شاگردان موافق و شیعی هم داشته است.) احتمال دیگر آن است که چون عبدالملک کاتب و ملازم امامان بود، کم‌تر فرصت پیدا می‌کرد به تدریس و انتقال یافته‌هایش و نقل آن‌ها بپردازد. (اگر بپذیریم عبدالملک از ملازمان همیشگی حضرت صادق (علیه‌السّلام) بوده، نمی‌توانیم قبول کنیم او وکیل حضرت محسوب می‌شده، زیرا وکلا در منطقه‌ای به دور از محل سکونت امام به رتق و فتق امور شرعی و مسائل مذهبی مردم می‌پرداختند.)
با توجه به آن‌که عبدالملک از شیعیان خاص ائمه (علیهم‌السّلام) بود، شاید بتوان استنباط کرد قسمت زیادی از یافته‌های وی مربوط به اسرار ولایت است و چون او کم‌تر کسی را شایسته درک و پذیرش آن‌ها می‌دید، از انتقال مطالب خویش خودداری می‌نمود. عامل احتمالی دیگر کوتاهی راویان بوده که گفت‌وگوهای او با امامان را ضبط نکرده‌اند و یا چون در نظرشان کم اهمیت بوده، توجهی به آن ننموده‌اند. علت دیگر که در مورد بیش‌تر راویان وجود داشته و موجب گشته از آنان احادیث کم‌تری داشته باشیم، جو سیاسی نامناسب آن عصر بوده است.
او در بخش نجوم هم تحقیقاتی داشت و احتمالاً کتاب یا کتاب‌هایی تالیف کرده بود. برای همین شیخ عباس قمی از او به عنوان آگاهان علم نجوم یاد کرده است، ولی چون به مقتضای علم خود عمل می‌نمود و این امر باعث شده بود در زندگیش اختلالاتی ایجاد گردد، دست به دامان امام صادق (علیه‌السّلام) برد. خود در این‌باره گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: من گرفتار علم نجوم شده‌ام. وقتی می‌خواهم کاری انجام دهم، به طالع می‌نگرم اگر بد باشد، حاجتم را رها می‌سازم و اگر طالع را خوب ببینم، در پی انجام کارم برمی‌آیم.
امام فرمود: «حکم می‌کنی؟»
عبدالملک عرض کرد: آری.
امام فرمود «کتاب‌هایت را بسوزان».


طبق سخن مامقانی، رجالی معروف سده چهاردهم هجری بیش‌تر روایات عبدالملک از امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) است.
[۴۷] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
بنابراین، شخصیت علمی وی به دست آن دو بزرگوار رقم زده شده بود. دیگر کسانی که عبدالملک از محضرشان بهره‌مند گشته و روایت نقل کرده، عبارتنداز:
۱. ابوبشیر.
[۴۸] اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۳۶۹، (قم، مکتبه المصطفوی، بی‌تا).

۲. سلیمان‌ بن خالد.
[۴۹] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
ابوربیع هلالی، معروف به سلیمان‌ بن خالد از قاریان و فقها و بزرگان عصر امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) بود و از جمله اصحاب جناب زید بن علی (علیه‌السّلام) در قیام وی در کوفه به شمار می‌آمد. در این جنگ دست سلیمان توسط دشمن قطع گردید.
۳. ابوحرب ‌بن ابوالاسود دئلی.
۴.ابوعبدالرحمن سلمی.
[۵۲] ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳.
ظاهرا وی عبدالله‌ بن حبیب سلمی است که از یاران امام علی (علیه‌السّلام) به شمار می‌آمد و یکی از فرزانگان تاریخ شیعه و شخصیت‌های قابل اعتماد بود. او ۱۰۵ هجری در ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
۵. شقیق ‌بن سلمه اسدی (ابو وائل)
[۵۴] ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، مقدمه فتح الباری، ص۵۹۲.
[۵۵] مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۸، تحقیق احمد علی عبید و حسن احمد آغا (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ه).

۶. عبدالله ‌بن شداد بن‌ هاد. وی از اصحاب بزرگ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بود. امام صادق (علیه‌السّلام) درباره کرامت امام حسین (علیه‌السّلام) نسبت به شداد فرمود: «هنگامی که شداد به تب شدیدی دچار شد، حسین ‌بن علی به عیادتش رفت، به محض این که داخل منزلش شد، تب از شداد رخت بربست.»
[۵۷] ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳.
شداد به سال ۸۱ یا ۸۲ هجری از دنیا رفت.
۷. عبدالرحمن ‌بن ادینه.
۸. صالح‌ بن میثم. ابوغالب زراری در یکی از گزارش‌های خود گوید: عبدالملک نخستین شخص از آل‌اعین بود که شیعه و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) شد. او به واسطه صالح ‌بن میثم در این مسیر قدم برداشت. (طبق گزارش دیگر ابوغالب، نخستین شیعه آل ‌اعین، خواهر عبدالملک به نام ام‌ اسود بود.)


شخصیت‌ها و کسانی که از محضر عبدالملک بهره‌مند شده و روایاتی از او نقل کردند، کم نیستند، ولی تاریخ همه آن‌ها را ثبت نکرده است.
برخی عبارتنداز:
۱. برادر وی،
[۶۱] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
[۶۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۱.
[۶۳] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۲۷.
زراره. وی از فقهای طراز اوّل امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) بود. زراره از جمله مصادر و مراجع شناخت فقه شیعه است.
[۶۴] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۹۶، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ه).
[۶۵] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۴، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ه).

۲. یونس ‌بن عبدالرحمان.
[۶۶] خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۳۳۰، چاپ چهارم، (قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ه).
ابو محمد یونس ‌بن عبدالرحمن از بزرگان و فقهای به نام شیعه در عصر امام کاظم و امام رضا (علیهما‌السّلام) بود. حضرت رضا (علیه‌السّلام) اصحابش را در اخذ علم و فتوا بدو راهنمایی کرد. به علاوه وی افتخار داشت وکیل حضرت باشد. این شخصیت برجسته شیعی، آثار زیادی به رشته تحریر درآورد.
[۶۷] صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعه، ص۳۱۸، (بی‌جا، مرکز النشر و الطباعه العراقیه المحدوده، بی‌تا.
[۶۸] صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعه، ص۳۲۸، (بی‌جا، مرکز النشر و الطباعه العراقیه المحدوده، بی‌تا.

برخی گویند: یونس از شاگردان عبدالملک نیست، زیرا عبدالملک در زمان امام صادق (علیه‌السّلام) از دنیا رفت و یونس گرچه زمان حضرت را درک کرد، اما در سنی نبود که بتواند از آن امام یا دیگران روایت نقل کند.
۳. ابن‌ بکیر. ظاهرا مقصود، عبدالله‌ بن بکیر از «اصحاب اجماع» (عنوان «اصحاب اجماع» بر هجده تن از فقهای عصر امام باقر تا امام رضا (علیهم‌السّلام) اطلاق می‌گردد. آنان گروهی بودند که علما به جلالت قدر و عظمت‌شان گواهی داده و کلیه روایات‌شان را قبول کرده‌اند.)
[۷۳] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۴ به بعد.
است. عبدالله برادرزاده عبدالملک و از راویان بزرگ به شمار می‌آید ولی «فَطَحی» (فطحیه کسانی بودند که امامت حضرت کاظم (علیه‌السلام) را قبول نداشتند و بزرگ‌ترین فرزند امام صادق (علیه‌السلام) یعنی عبدالله را پیشوای مسلمانان می‌دانستند.)
[۷۴] اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۵۴۶.
مذهب بود.
۴. عبدالله ‌بن محمد حضرمی. وی از اصحاب امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) بود.
[۷۸] اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۳۶۹.

۵. حریز. ظاهرا وی حریز بن عبدالله سجستانی است. وی از کوفه بود، لیکن به سبب مسافرت‌های تجاری که به سجستان (سیستان) نمود، به این نام مشهور شد. یونس ‌بن عبدالرحمان گوید: حریز از امام صادق (علیه‌السّلام) بیش از دو حدیث نشنیده است. شیخ طوسی درباره او گوید: حریز فردی مورد اطمینان بود. از جمله آثار او «کتاب الصلاه» است. شیخ مفید گوید: حریز به سیستان کوچ کرد و در همان‌جا به دست خوارج به قتل رسید. در آن زمان غالب ساکنان آن ناحیه از خوارج بودند. وقتی حریز توسط یاران خویش اطلاع یافت خوارج سیستان، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را ناسزا می‌گویند، آنان را مهدور‌الدم اعلام کرد. در پی آن، هر روز چند تن از خوارج توسط یاران حریز ترور شدند.
۶. سیف ‌بن عمیره. وی از یاران امام صادق (علیه‌السّلام) و امام کاظم (علیه‌السّلام) و از روات موثق بود، اما واقفی مذهب بود.
۷. مثنی ‌بن ولید. مثنی از اصحاب حضرت صادق (علیه‌السّلام) بود و کتابی روایی داشت.
[۸۴] اردبیلی، محمد، جامع الرواه ج۲، ص۴۰.

۸. عبید بن زراره. وی از راویان امام صادق (علیه‌السّلام) و شخصیتی ارجمند بود.
۹. حارث‌ بن مغیره. وی از یاران امام صادق (علیه‌السّلام) و امام کاظم (علیه‌السّلام) و شخصیتی عالی‌قدر بود و از آن دو بزرگوار و جناب زید بن‌ علی روایت دارد.
۱۰. جعفر بن مثنی.
۱۱. لیث ‌بن بختری مرادی. او از فقها بود. امام صادق (علیه‌السّلام) او را از «اوتاد زمین» و برپا کنندگان قسط و راستی و «السابقون السابقون» و حافظان دین دانسته است.
[۹۴] اردبیلی، محمد، جامع الرواهج ۲، ص۳۴ -۳۵.

۱۲. حماد بن عثمان. ظاهرا مقصود، حماد بن عثمان ناب از اصحاب اجماع است. این عالم عظیم‌الشان از راویان حضرت صادق و حضرت کاظم و حضرت رضا (علیهم‌السلام) بود. حماد و جعفر و حسین برادران وی همگی از علما و فضلا و برگزیدگان از اصحاب بودند.
۱۳. محمد بن اسحاق‌ بن یسار.
[۹۷] مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۸.

۱۴. سفیان ثوری. وی از اصحاب و شاگردان امام صادق (علیه‌السّلام) بود ولی به ولایت ائمه اعتقاد نداشت و در صف مخالفان آن بزرگواران بود. وی دارای مذهب خاصی بود، ولی از آن‌جا که حکومت وقت او را مورد پشتیبانی قرار نداد، مذهبش دوام چندانی نیافت و منقرض گردید.
۱۵. سفیان ‌بن عیینه. گرچه ابن‌عیینه از شاگردان امام صادق (علیه‌السّلام) بود، اما به ولایت ایشان و سایر امامان اعتقاد نداشت. از این‌رو امام او را در زمره کسانی بر شمرد که به مرگ جاهلی می‌میرند.
ابن‌عیینه دارای مذهب خاصی بود، ولی با خلیفه ملایم نبود. از همین‌رو پیروان کمی داشت و مذهبش تا قرن چهارم هجری بیش‌تر دوام نیاورد.
۱۶. عبدالملک‌ بن ابی‌سلیمان. وی از فقها و بزرگان اهل سنت است.
۱۷. اسماعیل ‌بن سمیع.
۱۸. عبدالرحمن ‌بن مهدی. وی از حافظان بزرگ قرآن و فقهای مشهور و راویان معروف اهل تسنن است. شافعی در توصیفش گفته است: مانندی برای او سراغ ندارم. گویند وی ۰۰۰/۲۰ روایت از حفظ داشت.
[۱۰۷] ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، مقدمه فتح الباری، ص۵۹۲.
[۱۰۸] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۹۲ به بعد، تحقیق علی ابوزید.

۱۹. ابووائل.


(۱) ابن شاذان، فضل، الایضاح، تحقیق ارموی، چاپ اول (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش).
(۲) اردبیلی، محمد، جامع الرواه (قم، مکتبه المصطفوی، بی‌تا).
(۳) بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا).
(۴) تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، تحقیق مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ه).
(۵) حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، چاپ دوم (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۹۰ه).
(۶) خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ چهارم (قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ه).
(۷) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین اسد، ج۶ و تحقیق ابوزید، ج۷، چاپ هفتم (بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۰ه).
(۸) میزان الاعتدال، تحقیق بجاوی (بیروت، دارالفکر، بی‌تا).
(۹) رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا).
(۱۰) راوندی، قطب‌ الدین، الخرائج و الجرائح، تحقیق مؤسسه الامام المهدی (علیه‌السّلام)، چاپ اول (قم، مؤسسه الامام المهدی (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۹ه).
(۱۱) زراری، ابی ‌غالب، رساله ابی غالب الزراری و تکملتها لابی عبدالله الغضائری، تحقیق محمد رضا حسینی، (قم، مرکز البحوث و التحقیقات الاسلامیه، بی‌تا).
(۱۲) سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ه).
(۱۳) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، تقدیم و تعلیق بارودی، چاپ اول (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ه).
(۱۴) صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعه (بی‌جا، مرکزالنشر و الطباعه العراقیه المحدوده، بی‌تا).
(۱۵) صدوق، ابوجعفر، من لایحضره الفقیه، تحقیق موسوی خرسان (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ه).
(۱۶) طوسی، محمد، الاستبصار، تحقیق موسوی‌خرسان، چاپ سوم (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ه).
(۱۷) الفهرست، تصحیح و تعلیق محمدصادق آل‌بحر العلوم (بی‌جا، المکتبه المرتضویه و مطبعتها، بی‌تا).
(۱۸) تهذیب الاحکام، تحقیق موسوی ‌خرسان، چاپ دوم (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ه).
(۱۹) عسقلانی، ابن‌ حجر، تهذیب التهذیب، چاپ اول (بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ه).
(۲۰) هدی الساری، طبع مصححه علی عده نسخ و عن النسخه التی حقق اصولها و اجازها عبدالعزیز بن عبدالله ‌بن باز (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۱ه).
(۲۱) علیاری، ملاعلی، بهجه الآمال، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳).
(۲۲) قمی، عباس، تحفه الاحباب، تحقیق حسینی، چاپ اول (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰).
(۲۳) سفینه البحار، چاپ اول (قم، نشر اسوه، ۱۴۱۴ه).
(۲۴) کلینی، محمد، الکافی، تصحیح غفاری، چاپ سوم (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ه).
(۲۵) مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).
(۲۶) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تصحیح ربانی شیرازی (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ه).
(۲۷) مزی، یوسف، تهذیب الکمال، تحقیق احمدعلی عبید و حسن احمد آغا (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ه).
(۲۸) مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، الاختصاص، تصحیح و تعلیق غفاری (قم، افست مکتبه الزهراء (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۲ه).
(۲۹) نجاشی، ابوالعباس، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، چاپ چهارم (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ه).


۱. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری و تکملتها لابی عبدالله الغضائری، ص۱۱۴، تحقیق محمدرضا حسینی، (قم، مرکز البحوث و التحقیقات الاسلامیه، بی‌تا.    
۲. زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱.
۳. زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱ - ۴۲.
۴. زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۴۱ - ۴۲.
۵. زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۲۸ - ۱۲۹.    
۶. زراری، ابی‌غالب، مقدمه رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۲۸ - ۱۲۹.    
۷. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری و تکملتها لابی عبدالله الغضائری، ص۱۹۱، حاشیه.    
۸. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۸، ص۱۹۸.    
۹. حسینی‌ جلالی، محمدرضا، معجم الاعلام من آل ‌اعین الکرام، (ملحق به رساله ابی‌غالب الزراری).
۱۰. حسینی‌ جلالی، محمدرضا، معجم الاعلام من آل ‌اعین الکرام، ص۱۱۷، (ملحق به رساله ابی‌غالب الزراری•.
۱۱. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۲۹ - ۱۳۰.    
۱۲. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۹۰ - ۱۹۱.    
۱۳. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۳۸.    
۱۴. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۸۹.    
۱۵. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۸۹.    
۱۶. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۸۹.    
۱۷. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۳۹.    
۱۸. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۳۰.    
۱۹. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۷۲، تحقیق مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ه.    
۲۰. زراری، ابی‌غالب، تکمله رساله ابی غالب الزراری، ص۱۹۱- ۱۹۲.    
۲۱. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۳۰ - ۱۳۵.    
۲۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).
۲۳. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).
۲۴. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۵ ۶، تصحیح و تعلیق غفاری، (قم، مکتبة‌ الزهراء (علیهاالسّلام)، ۱۴۰۲ه).    
۲۵. محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۵۳، تصحیح غفاری، چاپ سوم، (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ه).    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۱، تصحیح ربانی شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ه).    
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۵، تصحیح ربانی شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ه).    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۴۰- ۴۱، تصحیح ربانی شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ه).    
۲۹. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸، (نجف اشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲ه).
۳۰. علیاری، ملاعلی، بهجه الآمال، ج۵، ص۳۰۵، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳).
۳۱. شیخ طوسی، استبصار، ج۱، ص۴۸۳، تحقیق سیدحسن موسوی ‌خرسان، چاپ سوم (تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ه).    
۳۲. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۰۲، تحقیق سید حسن موسوی ‌خرسان، چاپ دوم (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ه).    
۳۳. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۶، ص۲۵۴.    
۳۴. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۷، ص۱۱.    
۳۵. علیاری، ملاعلی، بهجه الآمال، ج۵، ص۳۰۵، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳.
۳۶. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
۳۷. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳، چاپ اول (بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ه).
۳۸. رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۴۳، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا).    
۳۹. ذهبی، محمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۵۱ - ۶۵۲، تحقیق بجاوی (بیروت، دارالفکر، بی‌تا).    
۴۰. ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، ص۵۹۲، مقدمه فتح الباری، طبع مصححه علی عده نسخ و عن النسخه التی حقق اصولها و اجازها عبدالعزیز بن عبدالله‌ بن باز، (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۱ه).
۴۱. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۵۱۹، (قم، مکتبه المصطفوی، بی‌تا).    
۴۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱۱، ص۱۲۵.    
۴۳. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱۱، ص۱۲۵.    
۴۴. قمی، شیخ عباس‌، تحفه الاحباب، ص۲۹۲، تحقیق حسینی، چاپ اول، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰).
۴۵. قمی، شیخ عباس‌، سفینه البحار، ج۶، ص۸۹، چاپ اول (قم، نشر اسوه، ۱۴۱۴ه).    
۴۶. صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۶۷.    
۴۷. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
۴۸. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۳۶۹، (قم، مکتبه المصطفوی، بی‌تا).
۴۹. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
۵۰. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۳۷۸.    
۵۱. فضل‌ بن شاذان، الایضاح، ص۳۶۷، تحقیق ارموی، چاپ اول (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش).    
۵۲. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳.
۵۳. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۴۸۱.    
۵۴. ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، مقدمه فتح الباری، ص۵۹۲.
۵۵. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۸، تحقیق احمد علی عبید و حسن احمد آغا (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ه).
۵۶. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۸۵.    
۵۷. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۴۳.
۵۸. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۴۹۲.    
۵۹. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۸۵.    
۶۰. زراری، ابی‌غالب، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۳۵.    
۶۱. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۸.
۶۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۱.
۶۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۲۷.
۶۴. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۹۶، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ه).
۶۵. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۴، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ه).
۶۶. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۳۳۰، چاپ چهارم، (قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ه).
۶۷. صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعه، ص۳۱۸، (بی‌جا، مرکز النشر و الطباعه العراقیه المحدوده، بی‌تا.
۶۸. صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعه، ص۳۲۸، (بی‌جا، مرکز النشر و الطباعه العراقیه المحدوده، بی‌تا.
۶۹.نجاشی، ابوالعباس، رجال نجاشی، ص۴۴۶، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، چاپ چهارم (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ه).    
۷۰. نجاشی، ابوالعباس، رجال نجاشی، ص۴۴۸، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، چاپ چهارم (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ه).    
۷۱. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۷، ص۱۱.    
۷۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۸۸.    
۷۳. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۴ به بعد.
۷۴. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۵۴۶.
۷۵. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۴۷۳.    
۷۶. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۳۹، تحقیق مؤسسه الامام المهدی (علیه‌السلام)، چاپ اول (قم، مؤسسه الامام المهدی (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۹ه).    
۷۷. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۵۰۱.    
۷۸. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۲، ص۳۶۹.
۷۹. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۹.    
۸۰. نجاشی، ابوالعباس، رجال النجاشی، ص۱۴۴- ۱۴۵.    
۸۱. طوسی، ابوجعفر محمد، الفهرست، ص۶۲- ۶۳، تصحیح و تعلیق محمد صادق آل ‌بحرالعلوم (بی‌جا، المکتبه المرتضویه و مطبعتها، بی‌تا.    
۸۲. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۲.    
۸۳. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۹.    
۸۴. اردبیلی، محمد، جامع الرواه ج۲، ص۴۰.
۸۵. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۹.    
۸۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۲۶.    
۸۷. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۵۲۴.    
۸۸. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۵ - ۶.    
۸۹. محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۵۳.    
۹۰. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۱۷۵.    
۹۱. طوسی، محمد، الاستبصار، ج۴، ص۱۵۲٫.    
۹۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۷۹.    
۹۳. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۵۱۹.    
۹۴. اردبیلی، محمد، جامع الرواهج ۲، ص۳۴ -۳۵.
۹۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۳۶.    
۹۶. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۲۷۱٫.    
۹۷. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۸.
۹۸. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۸۵.    
۹۹. رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۴۳.    
۱۰۰. حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج۱، ص۱۶۳.    
۱۰۱. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۸۵.    
۱۰۲. اردبیلی، محمد، جامع الرواه، ج۱، ص۳۶۷.    
۱۰۳. حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج۱، ص۱۶۳.    
۱۰۴. ابن‌ حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۸۵.    
۱۰۵. ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۱۰۷- ۱۰۹، تحقیق حسین اسد، چاپ هفتم (بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۰ه).    
۱۰۶. بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۵، ص۴۰۵، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا).    
۱۰۷. ابن ‌حجر عسقلانی، هدی الساری، مقدمه فتح الباری، ص۵۹۲.
۱۰۸. ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۹۲ به بعد، تحقیق علی ابوزید.
۱۰۹. رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۴۳.    



پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «عبدالملک بن اعین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۲۰.    




جعبه ابزار