• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طیّب (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




طَيِّب (به فتح طاء و یاء مشدد مکسور)، از واژگان قرآن کریم، به معنای دلچسبی و طبع پسندی و نقیض خبیث است. در قرآن کریم وصف طیّب هم برای انسان و هم برای غیر انسان به کار رفته است.



طَيِّب به معنای دلچسبی و طبع پسندی است. «طَابَ‌ الشَّیْ‌ءُ طَیْباً» یعنی دلچسب و طبع پسند شد. راغب اصفهانی گوید: اصل طیّب آن است که حواسّ از آن لذّت می‌برند و نفس از آن لذّت می‌برد، و پاک کردن را استطابه گویند که پاک کردن چیزی سبب دلچسبی آن است. نقیض طیّب خبیث است.


(فَانْکِحُوا ما طابَ‌ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ) «از زنان آنکه دل‌بخواه و مورد پسند شماست نکاح کنید.»
(سَلامٌ عَلَیْکُمْ‌ طِبْتُمْ‌ فَادْخُلُوها) «سلام بر شما، به واسطه ایمان و عمل‌، مورد پسند خدا شدید، پس داخل بهشت شوید.» این آیه شاید عبارت اخرای‌ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ) (...هم خدا از آنها خشنود است...) باشد.
(فَاِنْ‌ طِبْنَ‌ لَکُمْ عَنْ شَیْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ) «اگر به دلخواه خود چیزی از مهر به شما بخشیدند آنرا گوارا بخورید.»

۲.۱ - وصف طیّب

طیّب در قرآن هم وصف انسان آمده مثل‌ (لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ‌ الطَّیِّبِ‌) (...خداوند مى‌خواهد ناپاک را از پاک جدا سازد...) و هم وصف غیر انسان نحو (فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً) (...بر زمين پاكى تیمّم كنيد...)
طیّب از انسان آن است که از جهل و قبائح اعمال، پاک و با ایمان و عمل صالح متجلّی باشد، این چنین آدم مورد پسند خدا و دل‌بخواه خداست‌ (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ‌ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ) (همان كسانى كه فرشتگان مرگ جانشان را مى‌گيرند در حالى‌كه پاک و پاكيزه‌اند؛ به آنها مى‌گويند: «سلام بر شما!..) و طیّب از غیر انسان آن است که در اثر عدم نقص و مفید بودن و پاکی از آلودگی‌ها دلچسب و مورد پسند باشد.
(فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً) (...به طور مسلم او را حيات پاكيزه‌اى مى‌بخشيم...) حیات طیّبه آن است که مفید و دلچسب و تا حدی خالی از نقائص بوده باشد.

۲.۲ - بررسی چند آیه

در اینجا لازم است به چند آیه نظر افکنیم:
(یا اَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْاَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ) (اى مردم! از نعمت‌هاى حلال و پاكيزه‌اى كه در زمین است را بخوريد؛ و از گام‌هاى شیطان، پيروى نكنيد؛ زيرا او، دشمن آشكار شماست.) آیه خطاب به عموم انسان‌هاست.
لفظ من در «مِمَّا» ظاهرا برای بیان و به قولی برای بعضیت است، زیرا همه چیز روی زمین خوردنی نیست، ولی چون خوردنی‌ها فی نفسه معلوم‌ هستند بهتر است «من» برای بیان باشد، «حَلالًا طَیِّباً» حال است از «مِمَّا فِی الْاَرْضِ» یعنی جواز خوردن دو شرط دارد، یکی حلال بودن که حق دیگران در آن نباشد و دیگری دلچسب و طبع پسند بودن که مورد نفرت نباشد، مثل قازورات و غیره، و اگر حلال را حلال شرعی با جمیع شرایط آن بدانیم لازم است از آیات دیگر و روایات استفاده کنیم وگرنه ظهور حلال در آن است که حق دیگران در آن نباشد و از مزاحمت و حقوق اغیار گشوده شود، و تابع خطوات شیطان بودن ظاهرا تعدی از حلال و طیّب است. از این آیه کریمه می‌شود استفاده کرد که مطلق آنچه دلچسب است و دیگران را در آن حقی نیست، خوردن آن جایز است.
(یَسْئَلُونَکَ ماذا اُحِلَّ لَهُمْ قُلْ اُحِلَّ لَکُمُ‌ الطَّیِّباتُ‌) (از تو سؤال مى‌كنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «هر آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده...) (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی‌... وَ یُحِلُّ لَهُمُ‌ الطَّیِّباتِ‌ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ) (همان كسانى كه از فرستاده خدا، پیامبرِ امّی و درس نخوانده پيروى مى‌كنند... اشياء پاكيزه را براى آنها حلال مى‌شمرد، و ناپاكی‌ها را تحريم مى‌كند...) از این دو آیه این قاعده کلی مستفاد است طیّبات عموما حلال و خبائث عموما حرام‌اند.
باید در نظر داشت طیّبات و خبائث از نظر اقوام بشری متفاوت‌اند، مثلا در نظر اکثریت مردم آسیا خوردن حشرات و جاندارانی امثال قورباغه و خرچنگ و غیره از خبائث است و طبع از آنها نفرت دارد، ولی پیش مردم اروپا از طیّبات‌ هستند و آنها را با کمال ولع می‌خورند. همچنین طیّبات در نظر قومی از خبائث است، مثل گوشت حیوانات در نظر بعضی از هندوها، و گوشت حیوانی که در وقت ذبح نام خدا بر آن برده نشده یا آنچه در اثر عدم شرایط میته شده، از نظر اسلام.
به نظر می‌آید مراد از طیّبات و خبائث در آیه طیّبات و خبائث واقعی است نه آنچه میان مردم معمول است و آنچه در شرع حرام شده، به علت خبث واقعی است، گرچه در عرف از خبائث نیست، مثلا زنا از نظر ظاهری نباید از خبائث باشد، همچنین ذبیحه‌ای که شرائط اسلامی در آن مراعات نشده، ایضا گوشت حشرات به نظر بسیاری از مردم و نیز گوشت درندگان و گوشت خوک و... ولی چون همه اینها از لحاظ واقع از خبائث‌اند لذا حرام‌ هستند و محرّماتی که در شرع بیان شده در واقع مصادیق خبائث واقعی‌اند که بشر به خبث عده‌ای از آنها راه ندارد، مثلا چهارده یا پانزده چیز از محرّمات ذبیحه در واقع از خبائث‌اند که بشر خبث بعضی از آنها را از قبیل سپرز و بیضه و غیره نمی‌دانسته است. علی هذا مراد از خبائث و طیّبات‌ عموم‌اند و مستثنی‌ها موضوعا خارج‌ هستند.
(الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ‌ لِلطَّیِّبِینَ‌ وَ الطَّیِّبُونَ‌ لِلطَّیِّباتِ‌ اُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ) (زنان ناپاک از آنِ مردان ناپاکند، و مردان ناپاک از آنِ زنان ناپاک؛ و زنان پاک از آن مردان پاکند، و مردان پاک از آن زنان پاک! اینان از آنچه که ناپاکان به آنان نسبت می‌دهند مبرّا هستند؛ و برای آنان آمرزش الهی و روزی پرارزشی است.)
به نظر زمخشری، ابن عباس، ضحاک، مجاهد و حسن، مراد از خبیثات کلمات پلید و از خبیثون مردمان پلید، و از طیّبات سخنان پاک و از طیّبون مردمان پاک‌اند، شیخ طبرسی آنرا یکی از اقوال سه‌گانه شمرده است. یعنی کلمات پاک و مفید مخصوص مردمان پاک و مردمان پاک مخصوص کلمات پاک‌اند و کلمات خبیث مخصوص اشخاص پلید و اشخاص پلید مخصوص کلمات پلیداند.
در تفسیر المیزان و تفسیر بیضاوی آنها را مردان و زنان گرفته‌اند، چنانکه در «خبیث» گذشت. چون این آیه پس از آیات زنا و لعان و افک واقع شده هر دو معنی صحیح است و می‌شود گفت مراد آن است که ناپاکان کلمات ناپاک و پاکان کلمات پاک می‌گویند، و می‌شود گفت زنان پاک مخصوص مردان پاک‌اند، ولی‌ «اُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ» چنانکه در تفسیر المیزان فرموده قرینه مراد بودن مردان و زنان است که در صورت اول اگر مراد از «مُبَرَّؤُنَ» مردان پاک باشند دیگر به تبرئه زنان پاک، محلی نمی‌ماند، چون مراد از طیّبات و خبیثات فقط کلمات است، مگر آنکه بگوئیم‌ «مُبَرَّؤُنَ» همچنین خبیثون و طیّبون شامل مردان و زنان است، و روایاتی که در «خبث» نقل شد، مؤید المیزان است، در هر حال مقصود از آیه عموم است و جریان افک و لعان یکی از مصادیق آن می‌باشد.
در بحار الانوار ضمن جریان بحث حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) با معاویه و یارانش نقل شده که آن حضرت فرمود: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ» به خدا قسم‌ ای معاویه آن تو و یاران تو هستند «وَ الطَّیِّباتُ‌ لِلطَّیِّبِینَ‌ وَ الطَّیِّبُونَ‌ لِلطَّیِّباتِ‌» و آنان علی بن‌ ابی‌طالب و یاران او هستند.
(اَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً...) (آيا نديدى چگونه خداوند «كلمه طيّبه» و گفتار پاكيزه را به درخت پاكيزه‌اى تشبيه كرده..؟!) درباره این آیه و آیه ما بعدش رجوع شود به «خبث» و «جثث».


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۵۷-۲۶۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۵۲۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۱۱۰.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۵۲۷.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۶۷.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۶۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۵.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۸.    
۱۰. زمر/سوره۳۹، آیه۷۳.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۸.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۵۱.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۰.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۲۱.    
۱۵. بینه/سوره۹۸، آیه۸.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۶۹.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۶۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۶.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۰.    
۲۲. انفال/سوره۸، آیه۳۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۱.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۷۴.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۹۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۶۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۱۴.    
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۸.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۲۹.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۷۲.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۹۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۶۳.    
۳۴. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۰.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۳۶.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۴۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۵۳.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۵۱.    
۴۰. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۸.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۴۱.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۸۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۴۷.    
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۷.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۳۱.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۶۶.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۵۷.    
۵۲. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۷.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۰۱.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۲۴.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۰۹.    
۵۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۰.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۷۸.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۶۲.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۷۳.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۸۰.    
۶۴. نور/سوره۲۴، آیه۲۶.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۲.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۶.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۲۱.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹۵.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۳۶.    
۷۰. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۱۸۱.    
۷۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۵، ص۸۰.    
۷۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۸.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۵۰.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۷۰.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۳.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۲۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طیب»، ج۴، ص۲۵۷-۲۶۱.    






جعبه ابزار