طلحة بن عبیدالله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طلحة بن عبیدالله از
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پسرعموی
ابوبکر بن ابیقحافه خلیفه اول و یکی از
عشره مبشره از دیدگاه اهل سنت بود. او از اولین
مسلمانان به شمار میرفت و در جنگهای صدر
اسلام حضور داشت.
طلحه ابن عبیدالله از بستگان و یاران نزدیک پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود. قبل از
بعثت پیامبر، از معدود کسانی بود که توانایی خواندن و نوشتن داشتند و از اولین کسانی بود که به پیامبر
ایمان آوردند. در بسیاری از
غزوات شرکت کرد. بنابر نقلی در
جنگ احد نیز هنگامی که ورق برگشت و
کفار به
مسلمین حمله کردند،
طلحه فداکاری و
شجاعت بسیاری به خرج داد و از جملهی کسانی بود که
فرار نکردند و به دفاع از پیامبر پرداختند. در
غزوه تبوک و
حجةالوداع نیز همراه پیامبر بود. نقل مىکنند پیامبر مىفرموده است: هر کس مىخواهد به مردى بنگرد که به
عهد خود وفا کرده است به
طلحه بنگرد. حصین مىگوید:
طلحه در جنگ احد چنان از پیامبر دفاع کرد که مجروح و زخمى شد.
وی پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به همکاری با خلفای نخستین روی آورد و در کشورگشاییهای آنان حضور فعال داشت. او عضو شورای شش نفرهای بود که
عمر برای تعیین خلیفه پس از خود ترتیب داده بود. در این شورا به همراه
زبیر به
امیرالمومنین علی (علیه
السلام) رأی داد؛ ولی سرانجام
عثمان به خلافت برگزیده شد.
وی در ماجرای قتل عثمان
بن عفان حضور داشت و از تحریککنندگان به قتل خلیفه به شمار میرفت. پس از قتل وی با حضرت علی (علیه
السّلام)
بیعت کرد؛ اما پس از مدتی بیعت خود را شکست و به همراه زبیر و
عایشه همسر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برخی
امویان که به
ناکثین شهرت یافتند،
جنگ جمل را علیه امام علی (علیه
السّلام) به راه انداخت و در این جنگ توسط
مروان بن حکم (که در سپاه ناکثین حضور داشت) کشته شد.
ابومحمد
طلحه بن عبیدالله بن عثمان بن عمرو بن کعب
بن سعد
بن تیم
بن مرة
بن کعب
بن لؤی
بن غالب قرشی تیمی از بنیتیم
بن مره کمتر از ۱۰ سال قبل از بعثت به دنیا آمد. مادرش
صعبه بنت حضرمی عهد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را درک کرد و بنابر گفتار برخی از خاندان
طلحه،
مسلمان از دنیا رفت.
همسران وی
حمنه بنت جحش (دختر عمه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و مادر محمد و عمران)،
ام کلثوم دختر
ابوبکر (که یعقوب، اسماعیل، زکریا و عایشه را به دنیا آورد)،
سعدی بنت عوف (مادر عیسی و یحیی)،
خوله بنت
قعقاع بن معبد بن زرارة بن عدس تمیمی (مادر موسی)،
ام حارث بنت قسامه از
قبیله طی (مادر ام اسحاق)،
ام ابان بنت
عتبه بن ربیعه (مادر اسحاق) و زنی از تغلبیه (مادر صالح) بودند. همچنین صعبه و مریم نیز هرکدام از کنیزانی
ام ولد بودند.
وی توسط ابوبکر به سمت
اسلام متمایل شد و
اسلام آورد.
بنابر نقلی دیگر
طلحه در
شام بود که راهبی خبر ظهور پیامبری به نام احمد فرزند
عبدالمطلب را به او میدهد و وی پس از آمدن به
مکه به همراه ابوبکر
مسلمان میشود.
طلحه به همراه ابوبکر غالبا بوسیله
نوفل بن خویلد بن عدویه یا
عثمان بن عبیدالله (برادر
طلحه)
شکنجه میشدند. نوفل (یا عثمان) این دو نفر را با یک طناب به هم میبست تا از نمازشان جلوگیری کند.
طلحه از جمله مهاجرانی است که قبل از
هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و به همراه برخی از خانواده پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به مدینه
مسافرت کرد
و در خانه حبیب
بن اساف از بنی حرث
بن خزرج سکنی گزید.
بنابر نقلی
طلحه دو لباس سفید برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و ابوبکر از شام آورد و آن دو نفر، لباسهای سفید شامی را پوشیدند و وارد مدینه شدند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در مکه بین
طلحه و زبیر
بن عوام
یا
سعید بن زید یا سعد
بن ابی وقاص
عقد اخوت بست و پس از مهاجرت به مدینه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بین
طلحه و
کعب بن مالک یا
ابوایوب انصاری یا
ابی بن کعب در ماجرای عقد اخوت، پیمان برادری بست.
طلحه از جمله راویان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است که این روایت معروف از اوست:
طلحه میگوید: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پرسیدم چگونه بر شما
صلوات بفرستیم. ایشان فرمودند: بگو: «اللَّهمّ صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید، و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل ابراهیم انک حمید مجید»
اشخاصی مانند فرزندانش یحیی و موسی و عیسی،
قیس بن ابوحازم،
احنف بن قیس،
سائب بن یزید،
ابوعثمان نهدی و
ابوسلمة بن عبدالرحمن از وی
روایت نقل میکردند.
طلحه هنگام غزوه بدر، در مدینه حضور نداشت و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) وی و
سعید بن زید را به سمت شام برای
تجسس فرستاده بود و وقتی از شام برگشت که مسلمانان از
بدر بازگشته بودند.
طلحه پس از بازگشت از سفر نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) رفت و از وی طلب سهم از غنایم غزوه بدر کرد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) سهمی از غنایم را به وی اختصاص داد.
طلحه در
غزوه احد حضور داشت و بنابر برخی نقلها از خود رشادتهایی نشان داد. وی در این جنگ مجروح شد و برخی انگشتانش از کار افتاد.
طلحه پس از شکست مسلمانان در اواخر این غزوه و منتشر شدن خبر کشته شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به همراه برخی
مهاجرین و
انصار از جمله عمر
بن خطاب از جنگ کنارهگیری کرد.
انس بن نضر روی به سوی ایشان آورد و گفت چرا نشستهاید؟ گفتند: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کشته شده است. انس گفت: پس برخیزید و شما هم به همان راهی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کشته شد، بروید و بزرگوارانه کشته شوید.
البته بنابر نقلی دیگر
طلحه یکی از معدود کسانی شمرده شده است که پس از حمله
قریش در اواسط نبرد (که بسیاری از مسلمانان فرار کردند)، در اطراف پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) ثابتقدم باقی ماند.
همچنین
طلحه قبل از غزوه تبوک، عهدهدار هدایت سریهای شد که گروهی از منافقینی که در خانه
سویلم یهودی جمع شده بودند، متفرق کند.
طلحه درباره همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) سخنی گفت که پیامبر را ناراحت کرد و به همین جهت آیاتی در مذمت وی نازل شد.
طلحه گفت: اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بمیرد، با
عایشه همسرش وصلت میکنم. به همین جهت آیه «وَمَا کَانَ لَکُمْ اَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّـهِ وَلَا اَن تَنکِحُوا اَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِیمًا؛
و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید، و مطلقاً
[
نباید
]
زنانش را پس از
[
مرگ
]
او به
نکاح خود درآورید، چرا که این
[
کار
]
نزد خدا همواره
[
گناهی
]
بزرگ است». نازل شد.
طلحة بن عبیدالله از جمله کسانی بود که در رکاب
خلیفه اول (ابوبکر)، در جنگها، حضور داشت.
وی همچنین به همراه
عمر بن خطاب،
عثمان بن عفان و
عبدالرحمن بن ابوبکر از جمله کسانی بود که قبل از دفن ابوبکر، وارد
قبر وی شدند و سپس ابوبکر را در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) دفن کردند.
طلحه در برخی موارد ابوبکر را به خاطر میدان دادن بیش از اندازه به عمر
بن خطاب سرزنش مینمود
و از جمله کسانی بود که پس از اعلام جانشینی عمر
بن خطاب به عنوان خلیفه بوسیله ابوبکر بر این کار وی اعتراض کرد.
طلحه از جمله شرکتکنندگان در برخی فتوحات از جمله فتح
ایران است که به همراه
عبدالرحمن بن عوف و
زبیر بن عوام هنگام خلافت عمر
بن خطاب در این سلسله جنگها شرکت داشت.
وی همچنین در برخی کشورگشاییها، به عمر، مشاوره میداده است.
طلحه به همراه
امام علی (علیهالسلام)، عثمان
بن عفان، زبیر
بن عوام، عبدالرحمن
بن عوف و
سعد بن ابی وقاص در شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم قرار گرفت. عمر در وصف
طلحه گفت: «او مردی است در جستجوی آبرو و ستایش که
مال خود را میبخشد تا به مال دیگران برسد و نیز به
کبر گرفتار است.»
برخی قائلاند که وی در آن زمان در خارج از شهر
مدینه قرار داشت. اما پس از اینکه بازگشت، رای خود را عثمان اعلام کرد.
برخی نیز گفتهاند وی پس از مرگ عمر و بیعت با عثمان به مدینه بازگشت.
طلحه از جمله محاصرهکنندگان خانه عثمان در سال ۳۵ هجری قمری بود که بر
محاصره خانه خلیفه اصرار فراوان داشت و بسیار بر این مطلب سخت میگرفت و مانع ورود آب به خانه عثمان میشد؛ تا زمانیکه حضرت علی (علیه
السّلام) بر این مطلب واقف شد و ناراحت گردید و بعد از آن اجازه داده شد که مشکهای آب را به سمت خانه عثمان ببرند.
همچنین در ایام محاصره، وی امامت جماعت شهر مدینه را برعهده گرفته بود.
بنابر نقل
ابن اعثم،
طلحه به همراه مردی از
بنیتیم خانه عثمان را محاصره کرد و عثمان از حضرت علی (علیه
السّلام) درخواست کمک کرد. پس از مداخله حضرت علی (علیه
السّلام) در این ماجرا،
طلحه به همراه یارش از محاصره خانه دست کشید.
طلحه در ماجرای قتل عثمان متهم به قتل خلیفه سوم شد. برای این مطلب شواهدی وجود دارد؛ از جمله:
عثمان
بن عفان در زمان محاصرهشدن خانهاش،
طلحه را مسئول مخالفتها میدانست و
طلحه را تحریککننده اصلی بر
شورش علیه خلافت معرفی میکرد.
همچنین
یعقوبی از
طلحه در کنار زبیر و عایشه به عنوان اصلیترین تحریککنندگان مردم بر قتل خلیفه سوم نام میبرد.
حتی پسرش محمد نیز وی را در قتل عثمان شریک میدانست.
مروان
بن حکم علت کشتن
طلحه را در جنگ جمل این مطلب عنوان میکرد که هیچکس بر کشتن عثمان بیشتر از
طلحه سعی نمیکرد.
طلحه اولین نفر بود که پس از قتل عثمان با امام علی (علیه
السّلام) بیعت کرد
و چون دستش افلیج بود، مردی از
بنیاسد بیعت وی را شوم دانست.
وی پس از اندک زمانی، بیعت خود را نقض کرد و برای تشکیل سپاهی علیه حضرت علی (علیه
السّلام) به همراه زبیر و عایشه عازم
بصره شد و
جنگ جمل را به راهانداخت.
طلحه در جنگ جمل در سال سی و شش هجری در کنار زبیر و عایشه، علیه امام علی (علیه
السّلام) قیام کرد.
نقل شده که وقتی
طلحه و زبیر وارد بصره شدند،
عبدالله بن حکیم تمیمی نوشتههای
طلحه را پیششان آورد که نشان از جمعآوری سپاه علیه عثمان داشت. عبدالله به
طلحه گفت: چه شده است که دیروز بر جمعآوری سپاه تاکید داشتی و امروز مطالبه خون عثمان میکنی؟
طلحه گفت امروز چیزی جز
توبه و طلب خونش را در ماجرای عثمان صحیح نیافتم.
حضرت علی (علیه
السّلام) در این جنگ،
طلحه را مکارترین شخص توصیف کرد و او را در کنار زبیر، عایشه و
یعلی بن منیه به عنوان سرسختترین دشمنان یاد کرده است.
مروان بن حکم در ابتدای جنگ بیان داشت «بعد از امروز دیگر طلب خون عثمان را نخواهم کرد.» مروان در ابتدای جنگ یا پس از فرار سپاهیان جمل و آشکار شدن شکستشان، تیری به سمت
طلحه بن عبیدالله انداخت که بر زانوی
طلحه اصابت کرد و وی به خاطر همین تیر از پا در آمد و در کنار رود آبی در بصره به خاک سپردند.
گفتهاند وی در هنگام وفات ۶۴ یا ۶۲ سال داشت.
حضرت علی (علیه
السّلام) در خطبه ۱۵۱
نهجالبلاغه عبارتی نقل می فرمایند به این مضمون: «همانا ازمستی های
نعمت بترسید» و در ادامه در خطبه ۱۸۵ می فرمایند: «و آن در هنگامی است که شما مست می گردید، اما نه از باده بلکه از نعمت و رفاه»
سرازیر شدن نعمتهای بی حساب در زمان عمر و عثمان بسوی
جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیضهای ناروا،
جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاهطلبی» کرد. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هرگونه ثروت و سرمایه ای بودند دارای ثروت بی حساب شدند. این جا بود که دنیا کار خود را کرد و
اخلاق امت
اسلام به انحطاط گرائید.
طلحه و زبیر هم از این قاعده مستثنی نبودند.
مسعودی، صاحب «
مروجالذهب» می نویسد:
«زبیر
بن عوام خانه ای در بصره بنا کرد که اکنون در سال ۳۳۲ (زمان خود مسعودی است) هنوز باقی است و معروف است خانه هایی در مصر،
کوفه و
اسکندریه بنا کرد. ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود.
خانه ای که
طلحه بن عبدالله در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز (در زمان مسعودی) باقی است و به دار
الطلحتین معروف است. عایدات روزانه
طلحه از املاکش در
عراق هزار دینار بود. در سر طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش یک سی و دوم ثروتش هشتاد و چهار هزار دینار برآورد شد.»
طلحه و زبیر از نزدیکترین افراد به رسول الله بودند، لکن سکرات نعمت و رفاه آنها را به سوی طمع ورزی و اشرافیگری سوق داد و باعث شد که در مقابل امیرالمومنین (علیه
السلام) بایستند که پیامبر در وصفش فرمود:
«سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اگر نبود این که گروهی از امت من تو را مثل انصاری که
عیسی را به خدایی اشتباه گرفتند،
غلو کنند در مورد فضایل و مناقب تو، مطالبی می گفتم که تمام مسلمانان خاک زیر پای تو را توتیای چشم خود می کردند.»
البته نباید گمان ببریم که با مرگ
طلحه و زبیر توسط مروان
بن حکم و
ابن جرموز، خلق و منش
طلحه و زبیر هم رخت بر بست، بلکه تاریخ
اسلام در ادوار مختلف
طلحه و زبیرهای متعددی به خود دیده است. کسانیکه اتفاقا چون
طلحه و زبیر روزگاری نقش بی بدیلی در دفاع از
اسلام داشتند، لکن پس از گذشت مدتی، وقتی که اصطکاک آنان با تنعمات دنیایی زیاد شد در مقابل همان
اسلام و نماینده خدا،
شمشیر کشیدند.
طلحه نزد
اهل سنت از جایگاه والایی برخوردار است و وی را "یکی از
عشره مبشره (ده نفری که توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بشارت به
بهشت داده شدند)،
طلحه الخیر،
طلحه فیاض، یکی از بیست صحابه دارای فتوا میدانند. وی از جمله راویان بزرگ از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است که کسانی مانند پسرانش: یحیی و موسی، قیس
بن ابوحازم،
ابوسلمه بن عبدالرحمن و مالک
بن ابوعامر از وی روایت میکردند.
همچنین
طلحه را در کنار
حمزه بن عبدالمطلب،
جعفر بن ابیطالب، علی (علیه
السّلام)، ابوبکر، عمر
بن خطاب،
ابوعبیده جراح، عثمان
بن عفان،
عثمان بن مظعون،
عبدالرحمن بن عوف،
سعد بن ابی وقاص و زبیر
بن عوام، از دوازده حواری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به شمار میآورند.
طلحه و
زبیر در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از یاران خوب و وفادار پیامبر بودهاند و از کسانی بودهاند که در ابتدا با امیرالمؤمنین
بیعت کرده بودند و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در مناسبتهای مختلف از ایشان تمجید کردهاند؛ و این کاملا طبیعی است و ملاک در این گونه تمجیدها حال فعلی اشخاص است؛ یعنی اگر شخصی در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کار نیکی کرده باشد و خدماتی به
اسلام کند طبیعی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از او قدردانی کند، اما این قدردانی نمیتواند نسبت به آینده آنان نیز ملاک و معیار
قضاوت قرار گیرد.
چون اولا:
شریعت اسلام و خرد
انسان نمیپسندد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از علمی که نسبت به آینده دارد و از ضمایر اشخاص مطلع است استفاده کند و از مکنونات افراد پردهبرداری کند و به اصطلاح،
قصاص قبل از جنایت کند. بلکه سیره پیامبر و تمامی
امامان معصوم، چنین بوده است که در غیر موارد ضروری (که
خداوند به دلیلی به ایشان اجازه میداده) از علم خدادادی و منحصر به فرد خود در مورد افراد مختلف استفاده نکنند و همچون انسانهای عادی عمل نمایند.
مثل این که امام علی (علیه
السّلام) قاتل خود را میشناختند ولی او را به عموم معرفی نمیکردند و با او طوری رفتار میکردند که گویی نمیدانند او بعدا قاتل خودشان است.
ثانیا:
قرآن کریم و
روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
تقوا را ملاک و معیار برای ارزیابی و سنجش افراد، معین کرده است؛ بنابراین با وجود آن معیارها، مردم به آسانی میتوانند افراد را ارزیابی کنند و دچار حیرت و گمراهی نگردند. «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر».
پایگاه اسلام کوئیست، برگرفته از مقاله «طلحة بن عبیدالله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۸.