• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شیخ خزعل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شیخ خزعل یا شیخ خزعل الکعبی ملقب به معزالسلطنه و سردار اقدس، دارای نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا، شیخ و رئیس قبیله مُحَیْسِن بنی کعب (از ۱۳۱۵هـ ق. تا ۱۳۴۳ق/۱۳۰۳ش) و سال‌ها فرمانروای محمره (خرمشهر) بود. او پس از سال‌ها تاخت و تاز و حکمرانی در دوره قاجار و برقراری روابط مختلف با دولت بریتانیا، نهایتا توسط رضاخان پهلوی تبعید و کشته شد.



شیخ خزعل از قبیله اعراب بنی‌کعب خوزستان از تیره فرعی محسین و پسر سوم حاج شیخ جابرخان نصرت‌الملک
[۱] نجم آبادی، حاج عبدالغفار، سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، ص۷۸.
حکمران محمّره بود که در ۱۲۸۰هـ ق. از مادری به نام نورا خانم دیده به جهان گشود. شیخ خزعل القاب نصرت‌الملک، معزالسلطنه، سردار قدس، سردار ارفع
[۲] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
[۳] سلیمانی، کریم، القاب رجال دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۹۹.
[۴] بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش، ج۱، ص۴۷۶.
و رتبه امیرتومانی
[۵] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
و همچنین از دولت انگلستان و حکومت هند نشان‌ها و فرمان‌های مهم نظامی داشت و به رتبه امیر نویانی
[۶] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
[۷] صداوی، علیرضا، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۵۵.
هم نایل شده بود.
پدرش شیخ جابرخان نصرت‌الملک بنیان‌گذار مشایخ بنی‌کعبه پسر حاج‌یوسف بود. شیخ جابر پس از شکست ایران از انگلیس در جنگ خرمشهر در ۱۲۷۳هـ ق./۱۸۵۸م. از هواخواهی دولت ایران دل برکند و با بریتانیا روابط دوستانه برقرار کرده رسما تحت الحمایه آن دولت شد و بدین ترتیب حاکمیت محلی خود را مستقیما در زیر چتر حمایت انگلستان قرار داد، اما با همه این اوصاف نزد حکومت مرکزی ایران نیز عزیز و محترم بود و ناصرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۴هـ ق. طی فرمانی از او ابراز رضایت و خشنودی کرده و او را از میرپنجی به رتبه سرتیپ اول ارتقاء داد. نکته قابل ذکر آن است که دولت مرکزی به خوبی آگاه بود که حاجی جابرخان و اولادش ظاهرا مطیع دولت مرکزی هستند و مالیات می‌دهند و عنوان سرحدداری دارند.
[۸] بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، چاپ اول، ص۱۴۴.



از شیخ جابرخان نصرت‌الملک چهار پسر باقی ماند به نام‌های: شیخ محمد، شیخ مزعل، شیخ سلیمان و شیخ خزعل؛ که پس از مرگ پدرشان در ۱۲۹۸م، از میان چهار برادر، شیخ محمد و شیخ مزعل بر سر جانشنی پدر اختلاف داشتند و با یکدیگر درافتادند. شیخ‌ محمد که پسر بزرگ‌تر بود، در مقابل عشیره کاری از پیش نبرد و چون آنان مزعل را می‌خواستند شاه نیز لقب نصرت‌الملک را که از آن شیخ جابر بود، به مزعل داد.
[۹] اعتمادالسلطنه، محمدحسن‌بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش، ج۱، ص۱۳۰.
[۱۰] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱.
[۱۱] بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش، ج۱، ص۴۷۶.
سرانجام شیخ مزعل به عنوان جانشین پدر انتخاب شد.
شیخ مزعل پس از به قدرت رسیدن، با برادر کوچک‌ترش خزعل که نزد او می‌زیست، بدرفتاری می‌کرد. در نتیجه، این دو برادر به یکدیگر بدگمان بودند.
[۱۲] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲.

شیخ مزعل هم همانند پدر روابط دوستانه‌ای با انگلستان برقرار کرد، در حالی که دم از طرفداری حکومت مرکزی ایران نیز می‌زد، اما دیری نپائید که روابط وی با دولت انگلستان به تیرگی گرایید. علت این امر رقابت با کمپانی لینچ در امر بازرگانی در رود کارون و مداخله نایب کنسول انگلیس و شکایت مزعل به دولت مرکزی بود،
[۱۳] سند شماره ۲۲، مورخ ۲۳ رجب ۱۳۲۳، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
اما پس از مدتی شیخ خزعل با تحریکات انگلیس وارد صحنه رقابت با برادر شد. تا اینکه پس از ده سال روابط ظاهری با هم، در سال ۱۳۱۵هـ ق. توانست به همراه چند تن از غلامانش، شیخ مزعل‌خان معزالسلطنه را هنگامی که سوار کشتی خود می‌شد، با تیر تفنگ از پای درآورد.
شیخ خزعل پس از قتل برادر خود شیخ مزعل، توانست قدرت را در دست بگیرد
[۱۴] غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۳۶۹.
[۱۵] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۰۹.
[۱۶] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
و در ۱۳۱۵هـ ق. حاکم محمره و اضافات آن گردد.
[۱۷] شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۴۴.
او با اعمال خشونت و شدت عمل، مخالفت اعضای طایفه و حتی اغلب شیوخ عرب را خنثی ساخت.
[۱۸] نجار، مصطفی عبدالقادر، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، قاهره ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۱۰.
[۱۹] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
[۲۰] صداوی، علیرضا، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، تهران ۱۳۷۹ش ، ج۱، ص۱۵۸.



هنگامی که شیخ خزعل به حکومت رسید، عبدالله خان قراگوزلو پسر مصطفی‌خان اعتماد‌السلطنه، ملقب به سردار اکرم از سوی حکومت مرکزی به حکومت خوزستان منصوب شد. وی علیرغم اطلاع از اوضاع منطقه عملا با مسائل شیخ خزعل از قبیل نحوه انتخاب اجاره‌داران مالیات نواحی فلاحیه و جراحی روبرو گردید. حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه، نواحی جراحی و فلاحیه را از حکومت مرکزی خریداری و زمین‌هایشان را به کشتکاران عرب اجاره داده بود و شیخ خزعل انتخاب و تعیین اجاره‌داران را حق خود می‌دانست، اما سردار اکرم این امر را قبول نکرد. بدین ترتیب اختلاف بین آنها آغاز شد. سردار اکرم برای مبارزه با شیخ خزعل به قبایل «بختیاری» تکیه ورزید و شیخ خزعل به همکاری قبایل «لر» دل بست،
[۲۱] شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۱۱۲.
اما قبایل بختیاری در موقع حساسی که باید پشت سردار اکرم را می‌گرفتند، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند و شرط همکاری را واگذاری ناحیه جراحی اعلام کردند. این امر و حمایت نکردن دولت مرکزی از سردار اکرم سبب شکست او از شیخ خزعل شد و در نتیجه از سمت خود معزول شد.
[۲۲] انصاری، مصطفی، تاریخ خوزستان، ترجمه: محمد جواهر کلام، تهران: نشر شادگان، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۱۱۲.



بدین‌ترتیب شیخ‌خزعل، شیخِ قبیله محیسن شد و از مظفرالدین شاه حکمرانی و سرحدداری محمّره و لقب معزالسلطنه و درجه امیرتومانی گرفت.
[۲۳] نجار، مصطفی عبدالقادر، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، قاهره ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۰۶.
[۲۴] افضل‌الملک، غلامحسین، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۲۵۸.
[۲۵] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
شیخ‌خزعل با دختران رجال مشهور و بانفوذ ازدواج می‌کرد تا موقعیت خود را تحکیم کند.
[۲۶] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
[۲۷] مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۶.
از جمله اقدامات خزعل برای تثبیت وضع خویش در خوزستان، از میان برداشتن شیوخ قبایلی چون شیخِ آل‌خمیس، شیخِ بنی‌طُرَف و شیخِ هویزه بود که به این ترتیب عشایر آنان زیرنفوذ شیخ‌خزعل قرار گرفتند.
[۲۸] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۱.



مساله دیگر شیخ خزعل، گمرکات محمره بود که خاندان و پیش از ۱۳۱۸هـ ق. آن را برای حدود شصت سال اجاره کرده بودند، از بابت آن سودی حدود هشت هزار لیره سترلینگ به دولت مرکزی می‌پرداختند و در مقابل ظاهرا" به همان میزان خود نیز می‌بردند.
[۲۹] اعتماد السلطنه، عبدالله بن مصطفی، کتابچه مسافرت عربستان و لرستان، نسخه خطی، شماره ۶۲۸۵ آرشیو وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص۵۵-۶۵.
دیری نپائید که دولت مرکزی خواستار بهبود اوضاع گمرکات شد تا از این طریق عایدی خود را افزایش دهد. حکومت مرکزی در پی‌تحقق اهداف خود بر آن شد، تا اجاره‌داری عوارض گمرکی را ملغی و نظام جمع‌آوری مستقیم مالیات را پی‌ریزی کند.
[۳۰] جمال زاده، محمد علی، گنج شایگان، ص۱۳۲.
به همین دلیل تعدادی بلژیکی به کار گرفت. شیخ خزعل از این امر به شدت ناراحت و دست به کار شد. از دولت انگلستان خواست که به حکومت مرکزی ایران فشار بیاورد، تا از پیشنهادهای اصلاحیش در مورد گمرک خوزستان درگذرد، اما تقاضای وی دولت انگلستان را با مشکل مواجه می-ساخت، زیرا آنان تصور می‌کردند این کار ممکن است به آشوب‌های عشایری در منطقه بینجامد و منافع تجاری آنان را به خطر‌اندازد. بعد از مدتی شیخ خزعل را متقاعد کرد تا به دولت مرکزی به توافق برسد.


او ناحیه حکمرانی خود در محمّره و فلاحیه را از حکومت خوزستان جدا کرد. پس از آن، حکومت اهواز را به او دادند و در ۱۳۱۹هـ ق. به موجب فرمان شاه، جزیره آبادان، بهمنشیر، کارون، هندیجان، ده ملا و فلاحیه نیز جزء املاک شخصی خزعل گردید.
[۳۱] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۱.
[۳۲] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۰.



ورود بختیاری‌ها به دایره حکومت مرکزی به ویژه وزارت کشور و سپس تعیین استانداران و فرماندهان جنوب کشور موجب تشویش و نگرانی رقیب یعنی ایل قشقایی شد. سردار اسعد بختیاری در مقام وزیر کشور، دست به اقداماتی زد که این نگرانی را تشدید می‌کرد و آن مداخله در امور داخلی ایل قشقایی بود. از این رو قشقایی‌ها با شیخ خزعل و غلامرضاخان سردار اشرف لر در لرستان دست اتحاد و دوستی دادند. با این حال گاه منافع شیخ خزعل در اتحاد با بختیاری‌ها در مقابله با حکومت مرکزی تامین می‌شد.
در تاریخ ۱۲۸۷هـ ق. (۱۹۰۸م) قراردادی بین شیخ خزعل و خوانین بختیاری امضاء شد. با این هدف نیز دو سال بعد بین شیخ خزعل و صولت‌الدوله قشقاقی منعقد گردید. این در حالی بود که خوانین بختیاری به انگلستان نیز وفادار بودند و با سایر متحدین بریتانیا به ویژه شیخ خزعل همکاری می‌کردند. توافق نامه‌ای که در دسامبر ۱۹۱۵م بین وزیر مختار انگلستان و خوانین بختیاری امضاء شده بود، مقرر می‌داشت، خوانین بختیاری نظم را در منطقه خود حفظ کرده، علیه انگلستان دست به اسلحه نبرند و از ورود دشمنان انگلستان به منطقه جلوگیری کنند و رابطه دوستان خود را با شیخ خزعل حفظ کنند و در عوض دولت بریتانیا پس از جنگ، سرزمین آنها را به رسمیّت شناسد و از کمک آنها دریغ نمی‌ورزد.
[۳۳] کارثویت، جن، راف، تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری، ترجمه: سهراب امیری، تهران: انتشارات سهند، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۲۳۸.



قبایل لر در واقع بدون آن که شورشی کرده باشند یا به جنگی پرداخته باشند، ناحیه لرستان را به صورت یک دژ تسخیر ناپذیر درآورده بودند. تمام مردان لر، مسلح بودند و بدون آن که سوء‌ نیتی داشته باشند و به منظور سدِّ جوع یا حتی به عنوان یک شغل شریف دست به سرقت روستاها و شهرهای اطراف می‌زدند و اگر کسی نیز از جان خود می-گذشت و وارد خطه آنها می‌شد، می‌بایست از اموال خود بگذرد. در عین حال، رجال شورشی دیگر مانند شیخ خزعل یا سردار رشید نیز به آنها اسلحه فرستاده و آنها را تحریک به اغتشاش می‌کردند.
[۳۴] استارک، فریار، سفرنامه الموت، لرستان و ایلام، ترجمه، علی محمد ساکی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۶۴، ص۲۱.



خوزستان در دوره مظفرالدین شاه قاجار دچار وضعیتی بحرانی بود. از یک سو شیخ خزعل دست به هر کاری می‌زد، تا پایه‌های حکومت خود را مستحکم‌تر کند و از طرف دیگر خانان بختیاری در زمستان‌ها منطقه را مورد حمله و قتل و غارت قرار می‌دادند. شیخ خزعل نیز از این فرصت استفاده کرد و برای بسط قدرت و نفوذ خود در اطراف محمره به توسط مشاور و پیشکار خود حاج محمدعلی بهبهانی معروف به رئیس‌التجار به دولت مرکزی وارد گفتگو شد و سرانجام توانست حکمرانی اهواز را به دست آورد و جزیره آبادان، بهمنشیر، رود کارون، هندیجان، ده ملا و فلاحیه را به عنوان املاک شخصی صاحب گردد. اگرچه این املاک قابل فروش به بیگانگان نبود، اما اجاره دادن به آنان مانعی نداشت.خود این اصل بعدها زمینه‌ای برای ایفای نقش خزعل در حفظ منافع شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان شد. از سوی دیگر وی، برای تحکیم پایه‌های قدرت خود با خاندان قاجار وصلت کرد.
[۳۵] خاطرات حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: انتشارات نشر تاریخ ایران، چاپ اول.

با وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۴ه. ق. میدان برای فعالیت هرچه بیشتر شیخ خزعل باز شد. وی مشایخ عرب از جمله حویزه، شیخ بنی‌طرف، شیخ آل‌کثیر، شیخ آل‌خمیس و.. را از میان برداشت و عشایر ایشان را تحت فرمان خود درآورد و آنان را مجبور ساخت که مالیات خود را به صورت تمام و کمال به شیخ بپردازد. دولت مرکزی ایران به علت نداشتن نیروی نظامی کارآمد و منظم در آن هنگام وقوع انقلال مشروطیت، در وضعیتی نبود که بتوند به اوضاع جنوب غربی کشور توجه داشته باشد.
اگرچه شیخ خود را به دولت مرکزی وفادار نشان می‌داد و هرگز تمرد نمی‌کرد، لیکن اقدامات خود سرانه‌ای هم بدون اطلاع دولت ایران انجام می‌داد. از جمله گزارش‌هایی است که حاکی از ملاقات شیخ خزعل با امیرفیصل پادشاه عراق، سلطان عبدالعزیز پادشاه نجدالسلطان، احمدشاه و سرپرسی کاکس دربند کویت است.
[۳۶] گزارش نمره ۱۷۹۱، مورخ ۲۸ حمل ۱۳۰۱/ ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ ه. ق، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه ایران.
بنا به گفته شیخ خزعل محصول خرمایش آن چنان عایدی زیادی داشت که در هندوستان او را به همین جهت «ملک‌التمر» می‌نامیدند.
[۳۷] کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۲۲۸، ۵- همان، ص۲۲۸.
با این حال وی در محمره و آبادان و ناصری فروش نان و گوشت و چیزهای خوردنی را آزاد نگذاشته بود و به ضمانت کونتران می‌داد و از این راه سالانه سود گزافی می‌برد.
[۳۸] کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۲۲۸، ۵- همان، ص۲۲۸.
اوضاع بدین صورت سپری می‌شد، تا این که احمدشاه قاجار به سلطنت رسید. احمدشاه قاجار نیز به علت نداشتن لیاقت و سن کافی، برخوردی با خزعل نداشت تا این که رضاخان پهلوی به قدرت رسید.


پس از کشف نفت در مسجد سلیمان و خوزستان توسط شرکت «سندیکای امتیازات»، چند ماه بعد در ماه آوریل ۱۹۰۹م. «شرکت نفت ایران و انگلیس» با سرمایه ۲ میلیون لیره تاسیس شد و در لندن به ثبت رسید و جانشین شرکت «سندیکای امتیازات» شد. این شرکت یک سری قراردادها را با سران بختیاری و شیخ خزعل منعقد نمود. از جمله در سال ۱۹۰۹م (۱۳۲۷هـ ق.) شرکت نفت قراردادی با شیخ خزعل منعقد نمود و یک مایل مربع از اراضی آبادان را برای ایجاد پالایشگاه از او خریداری نمود.
[۳۹] شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص۳۱۴-۳۱۳.
سال بعد ساختن پالایشگاه شروع و سه سال بعد خاتمه یافت. به موجب قرارداد دیگری که شرکت با شیخ خزعل داشت، وی حفاظت ناحیه آبادان را در مقابل مبلغی که شرکت می‌پرداخت، عهده‌دار بود و همین امر باعث پیشرفت روند رو به رشد کارهای در شرکت بود، اما حقیقت امر این بود که شرکت یعنی عامل سیاست امپریالیزم بریتانیا به جای آن که در تقویت دولت مرکزی بکوشد و از دولت ایران ایجاد امنیت را در منطقه نفت خیز بخواهد، صلاح خود را در این دیده بود که با دادن رشوه دل خوانین بختیاری و سران متنفذ خوزستان مانند شیخ خزعل را به دست آورد، تا هم از تجاوز احتمالی آنان به منطقه در امان بماند و هم دولت مرکزی ایران را ضعیف وانمود کند.
[۴۰] شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص۵۹۴.
چنان که در سال ۱۹۱۹م (۱۲۹۸هـ ق.) خزعل را به درجه K. C. I. E که ظاهرا یک نشان سیاسی است، منحصر کرده بود. کنسول انگلستان در اهواز «جی بی بیل» طی نامه‌ای کاملا" محرمانه به مامور سیاسی انگلستان در بوشهر مورخ ۳۰ ژوئن ۱۹۲۳م از او می‌خواهد، برای حفظ حوزه‌های نفتی بر اساس پیش‌بینی شده در آن نامه، با شیخ خزعل همکاری صمیمانه و تنگاتنگی به عمل آورد. بیل در سپتامبر ۱۹۲۳م (شهریور ۱۳۰۲ش) در تلگرافی با خزعل مخابره می‌کند، او را اعلیحضرت خطاب کرده بود.
[۴۱] از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره کلاسه ۵۹.

شیخ نیز برای باقی ماندنش در مسند حکمرانی و حفظ موقعیت خود در منطقه به خواسته‌های انگلیسیها جواب مثبت می-داد. چنان که خود شیخ خزعل در این باره چنین اظهار داشته است: «من برای حفظ خود و دارایی‌ای که دارم چون مایوس از دولتم چاره ندارم جز این که مناسبات خود را با انگلیسی‌ها محکم نماییم
[۴۲] شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۳۶.
». به همین جهت تصمیم به مذاکره با نماینده انگلستان در خلیج فارس در ۱۹۱۰م. با شیخ خزعل قراردادی بدین مضمون به امضا رساند. در این قرارداد دولت بریتانیا متعهد گردید، در صورت تجاوز ایران به قلمرو حکومتی وی از وی پشتیبانی کند، در عوض شیخ متعهد گردید بدون موافقت قبلی انگلستان دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزد.
[۴۳] گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.



هم‌زمان با افزایش قدرت شیخ خزعل در خوزستان و به سبب اعطای امتیاز نفت به دارسی در ۹ صفر ۱۳۱۹هـ ق./ ۲۸ مه ۱۹۰۱، توجه انگلیسیها به آن منطقه دوچندان شد و برای آن‌که در آن‌جا شورشی روی ندهد، از شیخ خزعل حمایت کردند.
[۴۴] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۲.
[۴۵] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۰.
[۴۶] کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۷۹۹.
[۴۷] کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۹۳۳.
[۴۸] کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج ۴، ص۹۴۲.

از اواخر ۱۳۱۸هـ ق./ اوایل ۱۹۰۱م، شیخ خزعل خواستار تضمینهایی از سوی دولت انگلیس شد. بدین‌منظور در ۱۳۲۰هـ ق./ ۱۹۰۲م سرآرتور هاردینگ، وزیرمختار انگلستان در تهران، در نامه‌ای به خزعل اطمینان داد که در مقابل دولت مرکزی از او حمایت خواهد کرد.
[۴۹] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۰۹.
[۵۰] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۲ـ۴۹۳.


۱۱.۱ - مذاکره شرکت نفت با خزعل

اکتشاف و استخراج نفت در خوزستان در ۱۳۲۳/هـ ق.۱۹۰۵م وارد مراحل جدیدی شد و شرکت نفت ایران و انگلیس برای خرید زمین‌هایی که لوله‌های نفت از آن‌جا عبور می‌کرد مستقیمآ با سران بختیاری و شیخ خزعل وارد مذاکره شد.
[۵۱] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۴۱.
[۵۲] اتحادیه، منصوره، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، تهران ۱۳۷۹ش، کتاب ۱، ص ۸۵.
[۵۳] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۰.
در ۲۷ جمادی‌الاخری۱۳۲۷هـ ق./ ۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹م، سرپرسی کاکس «سرکنسول انگلستان در بوشهر» ضمن عقد قراردادی با شیخ خزعل، یک میل مربع «هر میل مربع معادل ح۵۹۰ر۲ کیلومترمربع» از اراضی آبادان را برای احداث پالایشگاه از شیخ خزعل خرید. شیخ‌خزعل موافقت کرد که با دریافت ۶۵۰ لیره در سال، حفاظت تأسیسات و لوله‌ها و نیز ایجاد امنیت در منطقه را به‌عهده گیرد. افزون بر آن، ده‌هزار لیره هم وام گرفت.
[۵۴] فاتح، مصطفی، پنجاه سال نفت ایران، تهران ۱۳۵۸ش، ج۱، ص۲۶۱.
[۵۵] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۱.

خزعل در این دوران صاحب نفوذ و قدرت فراوانی بود تا جایی که او را نیمه پادشاه می‌دانستند. او در زمان خودش یکی از چند نفر ثروتمند ایران بود.
[۵۶] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۶۲.
[۵۷] تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۴۴.



شیخ خزعل که از حمایتهای محدود انگلیس چندان راضی به نظر نمی‌رسید، در رمضان ۱۳۲۵هـ ق./ اکتبر ۱۹۰۷ به کنسول انگلستان در محمّره شکایت کرد و خواهان تضمین‌نامه کتبی برای حمایت از خود و فرزندانش شد. انگلیس نیز برای پیشگیری از درخواست حمایت خزعل از روسیه، در ۱۳۲۶هـ ق./ ۱۹۰۸ ضمانت‌نامه‌ای کتبی به وی داد
[۵۸] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۵ـ۴۹۷.
ولی دامنه درخواستهای شیخ از دولت انگلیس روز به روز گسترده‌تر می‌شد و او خواهان تضمینهای بیش‌تر و محکم‌تری بود. بنابراین در ۱۳۲۸/۱۹۱۰هـ ق. قراردادی که در عین حال تضمین‌نامه دولت انگلیس هم بود، در محمّره میان شیخ خزعل و کاکس بسته شد.
[۵۹] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۸.
[۶۰] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۱.
[۶۱] Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲.
البته با این قید که شیخ و جانشینان او می‌باید وظایف خود را در قبال حکومت مرکزی ایران به جا آورند.
[۶۲] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۸ـ۵۹.
[۶۳] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۰۹.
اگرچه شیخ با انگلیسیها مناسبات ویژه‌ای داشت، اما آنان می‌دانستند که او تحت حمایت دولتشان نیست.
[۶۴] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۲.
[۶۵] Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲.

در ۱۳۳۱/۱۹۱۳هـ ق، شیخ خزعل بار دیگر از دولت انگلیس خواست که حمایت از جانشینش را اعلام نماید و بین وی و بختیاری‌ها نیز صلح برقرار کند. همچنین دولت ایران را به قبول خودمختاری وی در مناطق تحت حاکمیتش وادار نماید. در ۱۴ ذی‌حجه ۱۳۳۲هـ ق./ ۳ نوامبر ۱۹۱۴، کلنل ناکس «کفیل نماینده سیاسی انگلستان در بوشهر» در نامه‌ای به شیخ خزعل نوشته بود که برای تصرف بصره ممکن است به کمک او نیاز باشد
[۶۶] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۲ـ۵۰۳.
و در ازای این‌که شیخ خزعل در ائتلاف امیر عبدالعزیز سعودی و شیخ مبارک‌الصباح کویتی علیه عثمانی‌ها در بصره شرکت نماید، انگلیس نیز در مقابل دولت ایران به او کمک می‌کند.
[۶۷] مجتهدزاده، پیروز، خلیج‌فارس: کشورها و مرزها، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۰۹.
در ۳ محرم ۱۳۳۳هـ ق./ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۴، کاکس نامه دیگری برای خزعل فرستاد که در آن تعهدات و تضمین‌های بیشتری در حمایت از حکمرانی او داده شده بود.
[۶۸] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۳.
[۶۹] غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۵۶.



با آغاز جنگ جهانی اول در سال (۱۹۱۸-۱۹۱۷م) نیروهای انگلیس که به بهانه حفظ حکومت شیخ خزعل و مناطق نفتی جنوب و مقابله با دولت عثمانی، خوزستان را متصرف شدند. شیخ خزعل در لشکرکشی‌های انگلیس همدست آنان بود و خودسرانه با ترکان عثمانی دشمنی می‌کرد و اطلاعاتی درباره عملیات عثمانی‌ها در عراق به دولت انگلستان می‌داد. از سوی دیگر انگلستان برای درهم شکستن مقاومت عشایر و مردم بنادر خلیج فارس، به تقویت نیروهای نظامی خود در منطقه پرداختند و به تشکیل نیروی تفنگ‌داران جنوب ایران‌ (پلیس جنوب) مبادرت کردند.
[۷۰] گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.



با آغاز جنگ جهانی اول «۱۹۱۴»، شیخ خزعل تمام توان خود را به کار گرفت تا از منافع انگلیسی‌ها دفاع کند. آنها نیز تسلیحات در اختیار شیخ و رؤسای بختیاری قرار دادند،
[۷۱] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۴۴.
در جنگ، عثمانی‌ها تلاش کردند ایران را از موضع بی‌طرفی خارج کنند. آنان به شیخ خزعل گفتند به سود دولت عثمانی وارد جنگ شود وگرنه، به محمّره حمله می‌کنند. همچنین شیخ غضبان و اهالی عماره را تحریک کردند تا کارون، ناصری و محمّره را تصرف کنند.
[۷۲] کتاب سبز، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۱.
[۷۳] William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۲۹۱.



در ربیع‌الاول ۱۳۳۲هـ ق./ ژانویه ۱۹۱۵، شورش عرب‌های طایفه بنی‌لام و بنی‌طرف و نیز تیره‌هایی از طایفه کعب بر شیخ خزعل، در پی تبلیغات عثمانی و دعوت به جهاد در برابر کافران مهاجم به سرزمینهای اسلامی و نیز ناخشنودی طوایف از شیوه حکومت خودکامه او، خیلی زود به بحرانی جدّی برای دولت انگلستان و شیخ‌خزعل تبدیل شد. این شورش که منافع انگلیس را در منطقه نفتی خوزستان به‌طور جدّی تهدید می‌کرد، سرانجام با ورود ۵۰۰ر۱۲سرباز انگلیسی از جبهه بین‌النهرین به خوزستان و مساعی شیخ‌خزعل خاتمه یافت؛ هرچند این واقعه ضربه سختی به حیثیت شیخ‌خزعل و حکومت او زد و انگلیسیها را که درباره توانایی خزعل برای حفظ امنیت خوزستان دچار تردید شده بودند به چاره‌جویی واداشت.
[۷۴] انصاری، مصطفی، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ ۱۹۲۵ «دوره شیخ‌خزعل»، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵.
[۷۵] سفیری، فلوریدا، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ترجمه منصوره اتحادیه «نظام مافی» و منصوره جعفری فشارکی «رفیعی»، تهران ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۵۲.
[۷۶] گرکه، اولریش، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ترجمه پرویز صدری، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۶۳.



در خلال جنگ جهانی اول، علمای بزرگ نجف فتاوی و نامه‌هایی برای ترغیب شیخ خزعل و دعوت از او برای شرکت در جهاد با انگلیسیها فرستادند، اما او کماکان مناسبات خود را با انگلیسیها حفظ کرد.
[۷۷] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
[۷۸] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۰.
[۷۹] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۴.



در ۲۴ صفر ۱۳۳۶هـ ق./ ۱۰ دسامبر ۱۹۱۷، دولت انگلیس نشان فرمانده بزرگ امپراتوری هند را به شیخ اعطا نمود.
[۸۰] William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۳۱۴.
و این خود تأکید دوباره‌ای بر مناسبات دوستانه شیخ با دولت انگلیس بود. پس از پایان جنگ، شیخ فرصتی دوباره یافت تا به سرکوب مخالفان و رقبای محلی خود بپردازد.
[۸۱] ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۴.



شیخ خزعل که در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷هـ ق. وارد یکی از لژهای فراماسونری مصر شده بود، در ۱۳۴۰هـ ق. به درجه استادی ارتقا یافت و در ضمن پیشنهاد کرد تا لژی به نام خودش در خرمشهر دایر نماید. به نوشته رائین،
[۸۲] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۷۵ـ۳۷۷.
«گراندلژ مصر» پیشنهاد خزعل را بررسی کرد و فرمان تأسیس «لژ خزعل‌خان» را صادر نمود.


بعد از کودتای ۱۲۹۹ تا سال ۱۳۰۴، شاهد قدرت‌یابی رضاخان و سقوط دولت قاجاریه (احمدشاه) در ایران هستیم که این رویداد به تغییر بافت روابط قدرت در ایران منجر گردید. مبارزه بین رضاخان و شیخ از زمانی علنی شد که دکتر «آرتور میلسپو» مستشار امریکایی، مالیات‌های عقب افتاده خوزستان را مطالبه کرد. شیخ خزعل به محض دیدن نامه «میلسپو» سخت عصبانی شد و اظهار کرد به دولت ایران بدهکار نیست و اصلا" رضاخان و میلسپو را به رسمیت نمی‌شناسد و در ضمن تلگرافی به رضاخان او را فردی غاصب برشمرد.
شیخ خزعل که موقعیت خود را بحرانی دید ابتدا با مخالفان رضاخان در تهران و نمایندگان اقلیت مجلس چون سیدحسن مدرس و شکرالله خانی قوام‌الدوله در تهران رابطه برقرار کرد. از این رو، خزعل خود را طرفدار آزادی و قانون اساسی نشان داد و این امر برای همه بسیار غیرمنتظره بود، تا جایی که ملک‌الشعرای بهار وکیل مجلس و نماینده اقلیت هم از این اقدام شگفت زده شد. سپس شیخ به کمک سران قبایل بختیاری و بویراحمد و قشقایی و به کمک تمام عشایر جنوب عرب «قیام سعادت» را برپا کرد و بدین ترتیب و به کمک آن‌ها و بعضی از نمایندگان اقلیت مجلس به مبارزه علنی با حکومت مرکزی پرداخت. در واقع هدف این شورش بازگرداندن احمدشاه، خلع رضاخان و از همه مهم‌تر جدایی خوزستان در جنوب ایران بود.
رضاخان برای تنبیه شورشیان به سوی خوزستان حرکت کرد. در این میان انگلستان برای حفظ منابع خود در ایران و نه حمایت از شیخ خزعل، در مورد رضاخان با شیخ تذکراتی انجام داد. از جمله کنسول انگلستان متذکر شده بود که مسئولیت مستقیم هرگونه آسیب به لوله‌های نفت ایران – انگلیس با دولت ایران و شخص رضاخان است! اما رضاخان سردار سپه که از برخورد کنسول بریتانیا سخت عصبانی شده بود، در حمله به خوزستان شتاب بیشتری نشان داد و اظهار داشت، قصد تجدیدنظر در تصمیم خود ندارد و در تنبیه شورشیان، تاخیر بیشتر جایز نیست. هنگامی که رضاخان به خوزستان رسید «لورین» کنسول انگلیس در ایران عزم خود را جزم کرده بود که در این مذاکرات ابتکار عمل را به دست گیرد. وی با آهستگی تعهداتش در برابر شیخ فرا رسیده است، اما چنانچه این کار را کرده بود، ثمره آن فقط یک منازعه بی‌حاصل بین ایران و بریتانیا بود که فقط روس‌ها از آن سود می‌بردند.
رضاخان در روز ۱۳ آذرماه (۱۳۰۳ش.) به محمره (خرمشهر) رفت و در کاخ فیلیه خزعل سکونت کرد. بر اساس توافق حاصله بین رضاخان و شیخ خزعل به شیخ اجازه ماندن در خوزستان داده شد، مشروط بر آن که دستورهای خود را از حاکم ایالت بگیرد و پادگانی از قشون ایرانی در ایالت بماند و در مقابل دستور داد که مالیکت شیخ را بر امکلات و دارایی‌اش محترم شمارد و مراقبت کند تا شیخ و خانواده‌اش مورد آزار و اذیت قرار نگیرد، اما پس از مدتی به رضاخان خبر دادند که وی قصد دارد اموال خود را میان فرزندان خود تقسیم کند و به خارج از ایران برود از این رو رضاخان که نگران بود، شیخ به عراق رفته و ایجاد مزاحمت کند. طی ملاقانی با لورین، از لورین درخواست کرد که خزعل باید به تهران بیاید و حضور وی صرفا" به سبب پاسخ به پرسش‌های متعدد درباره املاک و موقعیت وی برای تصویب در مجلس ذکر کرد. تسلیم شیخ به دولت مرکزی بر اساس این تفاهم صورت گرفت که رضاخان متعهد شود که هیچ گونه آسیبی به شیخ نرساند. از این رو شیخ به دلخواه خود به تهران آمد.
[۸۳] گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.



سیر درگیری خزعل و رضاخان بدین صورت بود که پس از به قدرت رسیدن رضاخان، در عرصه سیاست درگیری‌هایی میان او و شیخ خزعل به وجود آمد. شیخ خزعل تلاش کرد تا با حمایت کردن از سید ضیاءالدین طباطبایی و ولیعهد، محمدحسن میرزا، تغییری در اوضاع نابسامان سیاسی ایجاد کند، اما کاری از پیش نبرد.
[۸۴] بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴.
رضاخان با مطرح کردن بدهی‌های معوقه شیخ خزعل به دولت،
[۸۵] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۵.
در پی تحریک شیخ و بهانه‌ای برای لشکرکشی به خوزستان بود،
[۸۶] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.
رضاخان با ادعای این‌که می‌خواهد مملکت را از شر ملوک‌الطوایفی برهاند، در تدارک سفر به خوزستان برآمد،
[۸۷] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۲.
در این میان، منافع انگلستان اقتضا می‌کرد که از حکومت مرکزی و یکپارچه در مقابل حکومت‌های خودمختار محلی حمایت کند. با وجود این، سیاستمداران ارشد انگلیسی درگیر تناقضی آشکار در حمایت از شیخ یا حمایت از حکومت مرکزی ایران به رهبری رضاخان شده بودند.
[۸۸] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
[۸۹] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۵.
[۹۰] غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۵۹.
[۹۱] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.

آنان از سردارسپه خواستند که رعایت حال خزعل را بنماید و از سوی دیگر، به خزعل توصیه کردند که از رضاخان اطاعت کند،
[۹۲] رستاخیز ایران: مدارک مقالات و نگارشات خارجی ۱۲۹۹ـ ۱۳۲۳، گردآورنده: فتح‌اللّه نوری اسفندیاری، تهران: ابن‌سینا، ۱۳۳۵ش، ج۱، ص۱۵۳.
ولی پس از پیروزی بلشویک‌ها در روسیه از حمایت خزعل دست برداشتند و به منظور تحکیم دولت مرکزی، سردارسپه را تقویت کردند.
[۹۳] دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۶۰.
[۹۴] سوداگر، محمدرضا، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله گسترش ۱۳۴۲ـ ۱۳۵۷، تهران ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۷۸۳.
[۹۵] غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۶۲.
سپس آرتور میلیسپو، رئیس مالیه ایران، مأمور وصول ۰۰۰ر۴۳۰ تومان مالیات عقب‌افتاده خزعل شد
[۹۶] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.
[۹۷] مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۸.
پیش از این، شیخ نه‌تنها مالیاتی به دولت نمی‌پرداخت، بلکه هزینه‌های تأمین امنیت خوزستان را نیز مطالبه می‌کرد. در پی فشار میلیسپو، شیخ خزعل نه تنها مالیات خوزستان را در «کنترات» خود دانست، بلکه رضاخان را غاصب حکومت خواند.
[۹۸] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴.
[۹۹] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۲۶.
[۱۰۰] مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۴۰.



بدین‌ترتیب، مناسبات شیخ خزعل و رضاخان تیره و سپس قطع گردید،
[۱۰۱] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴.
[۱۰۲] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۸ـ۶۹.
شیخ برای مقابله با رضاخان، با برخی از خان‌های بختیاری، کمیته قیام سعادت را تشکیل داد و با ارسال تلگراف به سفارتخانه‌های خارجی در تهران، رضاخان را به غصب حکومت احمدشاه متهم کرد و از احمدشاه که در پاریس به سر می‌برد، خواست تا از طریق خوزستان به ایران بازگردد،
[۱۰۳] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۸.
[۱۰۴] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹.
[۱۰۵] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۶.
[۱۰۶] مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۴۰.
احمدشاه که چندان موافقتی با اقدامات شیخ نداشت، هیچ پاسخی برای او ارسال نکرد،
[۱۰۷] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹.
[۱۰۸] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.

شیخ همچنین تلگرافی برای علمای نجف فرستاد تا آنان را با خود هم‌رأی سازد، اما پاسخ آنان هم به شیخ منفی بود.
[۱۰۹] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.
خزعل دست یاری به سوی اسماعیل‌خان صولت‌الدوله رهبر ایل قشقایی، و غلام‌رضاخان والی پشتکوه، دراز نمود.
[۱۱۰] بیات، کاوه، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، تهران ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۷.
[۱۱۱] اتحادیه، منصوره، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، تهران ۱۳۷۹ش، کتاب ۱، ص ۹۶.
[۱۱۲] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۵.
اما برخلاف انتظار او، عشایر قشقایی خود را از این معرکه دور نگاه داشتند، هرچند غلام‌رضاخان به‌پشتیبانی از خزعل تمایل‌ داشت،
[۱۱۳] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.
[۱۱۴] بیات، کاوه، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، تهران ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۲۱.
ظاهرا سیدحسن مدرس، از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس، و سایر اعضای این فراکسیون با اقدام شیخ خزعل موافق بودند.
[۱۱۵] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۳.
[۱۱۶] مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۹.
کمیته قیام سعادت با اطلاع کنسول وقت انگلیس در اهواز تشکیل شد و او وعده همه‌گونه کمک مالی و مهمات و توپ و اسلحه را به آنان داده بود.
[۱۱۷] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۵۶.



رضاخان با خواندن تلگرافی که خزعل توسط سفارت ترکیه به مجلس شورای ملی فرستاده بود و در آن اهداف خود و کمیته قیام سعادت را شرح داده بود، عزم خود را برای حرکت به سمت خوزستان جزم نمود و در ۱۳ آبان ۱۳۰۳، عازم خوزستان شد. در اصفهان، کنسول انگلیس به دیدار رضاخان رفت تا او را از ادامه سفر باز دارد ولی با مخالفت او مواجه شد.
[۱۱۸] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۶ـ۸.
[۱۱۹] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۳۱ـ۳۲.


۲۲.۱ - اظهار ندامت خزعل

رضاخان پس از ورود به شیراز، تلگرافی از خزعل مبنی‌ بر اظهار ندامت دریافت کرد، ازاین‌رو خواستار تسلیم بدون قید و شرط و قطعی او شد و در ۲۶ آبان ۱۳۰۳ وارد بوشهر شد. سپس ابلاغیه‌ای نوشت و دستور داد تا برفراز خوزستان پخش کنند. مضمون این ابلاغیه مقصر دانستن خزعل، بی‌گناهی مردم عادی و دعوت آنان به زمین گذاشتن سلاح و اطاعت از نیروهای دولتی بود. رضاخان از طریق بوشهر با کشتی به سوی بندر دیلم‌ حرکت کرد.
[۱۲۰] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۴۰ـ۴۲.
[۱۲۱] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۵۱.
[۱۲۲] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۱.
[۱۲۳] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۶۳.

در تمام مدت تهدیدات ظاهری و هشدارهای انگلیسی‌ها و برحذر داشتن رضاخان از جنگ و جدال ادامه داشت،
[۱۲۴] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۸۰ـ۸۱.
[۱۲۵] زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۱۷.
اما مضمون تلگراف‌هایی که میان رضاخان و خزعل رد و بدل شده است، نشان از موضع قدرت رضاخان و موضع ضعف، تسلیم و انقیاد خزعل دارد. رضاخان پس از رسیدن به اهواز در عمارت خزعل جای گرفت و در دیداری که با او داشت از او خواست که مطیع و منقاد باشد.
[۱۲۶] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۸۵ـ۸۶.
[۱۲۷] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۹۸.
[۱۲۸] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۸.
همچنین اصرار داشت که شیخ خزعل به تهران بیاید، اما شیخ طفره می‌رفت.
[۱۲۹] لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۱.


۲۲.۲ - دستگیری شیخ خزعل

رضاخان پس از گماردن فضل‌اللّه زاهدی به ریاست حکومت نظامی خوزستان، به تهران بازگشت. زاهدی محرمانه از سوی رضاخان دستور داشت تا خزعل را دستگیر کند،
[۱۳۰] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.
او با استفاده از غفلت خزعل، در ضیافتی او را دستگیر کرد و فورا به تهران فرستاد.
شیخ در بدو ورود به تهران به خانه آصف‌الدوله رفت و سپس به باغ فخرالسلطنه همسر خود، دختر حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه که واقع در امامزاده قاسم شمیران بود، روزگار را تا یازده سال بعد تحت محافظت گذرانید. خزعل و سه پسرش سالها در شمیران در خانه‌ای که تحت‌نظر بود، زندگی کردند،
[۱۳۱] سالور، قهرمان‌میرزا، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش، ج۹، ص۷۲۸۸.
[۱۳۲] سدیدالسلطنه، محمدعلی، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷.
[۱۳۳] پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.
و سرانجام پس از یک دهه، مأموران شهربانی وی را در همین خانه به قتل رساندند.


بالاخره دفتر زندگانی شیخ بعد از یک دوره پر فراز و نشیب سرانجام در روز چهاردهم خرداد سال ۱۳۱۵ه. ش/ ۲۵ مه ۱۹۳۹م بسته شد. این چهره سیاسی در هفتاد و پنج سالگی در منزل شخصی خود که همان باغ فخرالسلطنه بود به فرمان رضاخان و به دست چند تن از مامورین شهربانی به قتل رسید.
[۱۳۴] مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۳۰۰.

مرگ او بساط حکومت ملوک‌الطوایفی را برچید و راه برای دیکتاتوری رضاخانی هموار گشت. جسد شیخ در امامزاده عبدالله شهر ری به صورت امانت به خاک سپرده، سپس در حدود سال ۱۹۵۶م به نجف اشرف منتقل گشت.
[۱۳۵] گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه



از شیخ خزعل کتابی به نام «الریاض‌ الخزعلیة فی السیاسة الانسانیة» در دو مجلد، در مصر به چاپ رسیده است. کسروی مدعی است شیخ خزعل به فردی پول داد تا این کتاب را به نام او تألیف کند،
[۱۳۶] الکعبی، خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، قاهره ۱۳۲۱، ج۱، ص۳.
[۱۳۷] کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۰.
همچنین، به نوشته وی
[۱۳۹] الکعبی، خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، قاهره ۱۳۲۱، ج۱، ص۳.
شیخ سالیانه هزاران لیره در میان روزنامه‌نگاران مصری و عراقی پخش می‌کرد تا در روزنامه‌ها و مجلات، او را امیر عربستان بنامند. نیز با حمایت از شعرا بر آن بود تا به لقب «المحسن‌الکبیر» مشهور شود.


۱. نجم آبادی، حاج عبدالغفار، سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، ص۷۸.
۲. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
۳. سلیمانی، کریم، القاب رجال دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۹۹.
۴. بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش، ج۱، ص۴۷۶.
۵. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
۶. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
۷. صداوی، علیرضا، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۵۵.
۸. بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، چاپ اول، ص۱۴۴.
۹. اعتمادالسلطنه، محمدحسن‌بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش، ج۱، ص۱۳۰.
۱۰. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱.
۱۱. بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش، ج۱، ص۴۷۶.
۱۲. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲.
۱۳. سند شماره ۲۲، مورخ ۲۳ رجب ۱۳۲۳، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
۱۴. غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۳۶۹.
۱۵. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۰۹.
۱۶. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
۱۷. شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۴۴.
۱۸. نجار، مصطفی عبدالقادر، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، قاهره ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۱۰.
۱۹. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
۲۰. صداوی، علیرضا، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، تهران ۱۳۷۹ش ، ج۱، ص۱۵۸.
۲۱. شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۱۱۲.
۲۲. انصاری، مصطفی، تاریخ خوزستان، ترجمه: محمد جواهر کلام، تهران: نشر شادگان، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۱۱۲.
۲۳. نجار، مصطفی عبدالقادر، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، قاهره ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۰۶.
۲۴. افضل‌الملک، غلامحسین، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۲۵۸.
۲۵. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۰۲.
۲۶. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۰.
۲۷. مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۶.
۲۸. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۱.
۲۹. اعتماد السلطنه، عبدالله بن مصطفی، کتابچه مسافرت عربستان و لرستان، نسخه خطی، شماره ۶۲۸۵ آرشیو وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص۵۵-۶۵.
۳۰. جمال زاده، محمد علی، گنج شایگان، ص۱۳۲.
۳۱. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۱.
۳۲. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۰.
۳۳. کارثویت، جن، راف، تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری، ترجمه: سهراب امیری، تهران: انتشارات سهند، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۲۳۸.
۳۴. استارک، فریار، سفرنامه الموت، لرستان و ایلام، ترجمه، علی محمد ساکی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۶۴، ص۲۱.
۳۵. خاطرات حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: انتشارات نشر تاریخ ایران، چاپ اول.
۳۶. گزارش نمره ۱۷۹۱، مورخ ۲۸ حمل ۱۳۰۱/ ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ ه. ق، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه ایران.
۳۷. کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۲۲۸، ۵- همان، ص۲۲۸.
۳۸. کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۲۲۸، ۵- همان، ص۲۲۸.
۳۹. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص۳۱۴-۳۱۳.
۴۰. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص۵۹۴.
۴۱. از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره کلاسه ۵۹.
۴۲. شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، ص۳۶.
۴۳. گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
۴۴. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱۲.
۴۵. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۰.
۴۶. کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۷۹۹.
۴۷. کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۹۳۳.
۴۸. کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش، ج ۴، ص۹۴۲.
۴۹. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۰۹.
۵۰. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۲ـ۴۹۳.
۵۱. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۴۱.
۵۲. اتحادیه، منصوره، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، تهران ۱۳۷۹ش، کتاب ۱، ص ۸۵.
۵۳. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۰.
۵۴. فاتح، مصطفی، پنجاه سال نفت ایران، تهران ۱۳۵۸ش، ج۱، ص۲۶۱.
۵۵. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۱.
۵۶. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۶۲.
۵۷. تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۴۴.
۵۸. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۴۹۵ـ۴۹۷.
۵۹. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۸.
۶۰. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۱.
۶۱. Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲.
۶۲. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۸ـ۵۹.
۶۳. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۰۹.
۶۴. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۲.
۶۵. Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲.
۶۶. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۲ـ۵۰۳.
۶۷. مجتهدزاده، پیروز، خلیج‌فارس: کشورها و مرزها، تهران ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۰۹.
۶۸. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۳.
۶۹. غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۵۶.
۷۰. گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
۷۱. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۴۴.
۷۲. کتاب سبز، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۱.
۷۳. William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۲۹۱.
۷۴. انصاری، مصطفی، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ ۱۹۲۵ «دوره شیخ‌خزعل»، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵.
۷۵. سفیری، فلوریدا، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ترجمه منصوره اتحادیه «نظام مافی» و منصوره جعفری فشارکی «رفیعی»، تهران ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۵۲.
۷۶. گرکه، اولریش، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ترجمه پرویز صدری، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۶۳.
۷۷. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
۷۸. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۰.
۷۹. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۸۴.
۸۰. William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۳۱۴.
۸۱. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۵۰۴.
۸۲. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۷۵ـ۳۷۷.
۸۳. گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه.
۸۴. بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴.
۸۵. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۵.
۸۶. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.
۸۷. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۲.
۸۸. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
۸۹. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۵.
۹۰. غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۵۹.
۹۱. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۹۲. رستاخیز ایران: مدارک مقالات و نگارشات خارجی ۱۲۹۹ـ ۱۳۲۳، گردآورنده: فتح‌اللّه نوری اسفندیاری، تهران: ابن‌سینا، ۱۳۳۵ش، ج۱، ص۱۵۳.
۹۳. دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۶۰.
۹۴. سوداگر، محمدرضا، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله گسترش ۱۳۴۲ـ ۱۳۵۷، تهران ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۷۸۳.
۹۵. غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۶۲.
۹۶. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.
۹۷. مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۸.
۹۸. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴.
۹۹. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۲۶.
۱۰۰. مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۴۰.
۱۰۱. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴.
۱۰۲. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۸ـ۶۹.
۱۰۳. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۸.
۱۰۴. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹.
۱۰۵. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۶.
۱۰۶. مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۴۰.
۱۰۷. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹.
۱۰۸. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.
۱۰۹. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.
۱۱۰. بیات، کاوه، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، تهران ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۷.
۱۱۱. اتحادیه، منصوره، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، تهران ۱۳۷۹ش، کتاب ۱، ص ۹۶.
۱۱۲. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۵.
۱۱۳. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۷.
۱۱۴. بیات، کاوه، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، تهران ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۲۱.
۱۱۵. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۳.
۱۱۶. مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۳۹.
۱۱۷. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۵۶.
۱۱۸. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۶ـ۸.
۱۱۹. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۳۱ـ۳۲.
۱۲۰. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۴۰ـ۴۲.
۱۲۱. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۵۱.
۱۲۲. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۵۹ـ۶۱.
۱۲۳. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۶۳.
۱۲۴. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۸۰ـ۸۱.
۱۲۵. زرگر، علی‌اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۱۷.
۱۲۶. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۸۵ـ۸۶.
۱۲۷. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۹۸.
۱۲۸. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۸.
۱۲۹. لورین، سرپرسی، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۱.
۱۳۰. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.
۱۳۱. سالور، قهرمان‌میرزا، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش، ج۹، ص۷۲۸۸.
۱۳۲. سدیدالسلطنه، محمدعلی، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷.
۱۳۳. پهلوی، رضا، سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.
۱۳۴. مکی، حسین، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۳۰۰.
۱۳۵. گزارش نمره ۱۹۰۸، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه
۱۳۶. الکعبی، خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، قاهره ۱۳۲۱، ج۱، ص۳.
۱۳۷. کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۳۰.
۱۳۸. طهرانی، آقابزرگ، الذریعه، ج۱۱، ص۳۲۴.    
۱۳۹. الکعبی، خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، قاهره ۱۳۲۱، ج۱، ص۳.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شیخ خزعل»، شماره۷۰۴۳.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شیخ خزعل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸.    





جعبه ابزار