• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شیخ بهایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




بهاءالدین محمد بن عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی (۹۵۳-۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ ه.ق)، متخلص به بهائی و معروف به شیخ بهایی، بهاءالدین عاملی و شیخ‌الاسلام، فقیه، دانشمند ذوفنون، محدث، حکیم، شاعر و ریاضیدان شیعه در عصر صفویه بود. وی از علمای جبل عامل بود که نسبش به حارث همدانی صحابی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌رسد.
شیخ بهائی یكی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری می‌باشد كه در جامعیت و تنوع علوم و دانش، كمتر نظیری مـی‌تـوان بـر او پـیـدا نـمود، او یكی از جامع‌ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان كسب كرده است.
زادگاه او جبل عامل لبنان بوده ولی به علت هجرت پدر به ایران در اصفهان و قزوین تحصیل کرده است. منصب شیخ الاسلامی که بالاترین منصب رسمی دینی آن عصر بود را عهده‌دار بوده و ریاست علمای شیعه را بر عهده داشت و از این منصب نهایت استفاده برای ترویج و نشر مکتب تشیع را نموده است. او سفرهای بسیاری به مناطق و کشورهای مختلف داشته که مهم‌ترین آنها سفر به مشهد با پای پیاده همراه شاه عباس صفوی است. کسب علم، تبلیغ دین اسلام، دیدار با علمای اهل سنت و مناظرات را حاصل سفرهای او شمرده‌اند.
او در زمینه‌های گوناگون نظیر: تفسیر، حدیث، فقه، اصول، رجال، فلسفه، دعا، لغت، ریاضی، نجوم، شعر و ادب فارسی و چندین دانش دیگر بیش از ۱۰۰ تالیف دارد که به کتاب جامع عباسی و الاربعون حدیثا می‌توان اشاره کرد. از کارهای عمرانی شیخ بهائی، اقدامات وی در مرقد امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، مسجد امام اصفهان و منار جنبان، حمام گرم اصفهان و بسیاری بناهای به یاد ماندنی دیگر را می‌توان نام برد.

فهرست مندرجات

۱ - خاستگاه
۲ - خاندان
۳ - ولادت
۴ - لقب
۵ - هجرت خانواده بهائی به ایران
۶ - تحصیلات
۷ - اخذ منصب شیخ‌الاسلام
۸ - جامعیت علمی
۹ - منزلت علمی و قلمی
۱۰ - اساتید
۱۱ - شاگردان
۱۲ - سفرها
       ۱۲.۱ - سفر به حج
       ۱۲.۲ - سفر به مشهد
       ۱۲.۳ - دیگر سفرها
       ۱۲.۴ - عوامل سفر
       ۱۲.۵ - سفر به صورت ناشناس
       ۱۲.۶ - دیدار با علما و تقیه در سفرها
۱۳ - استفاده از دربار بر نشر اسلام
۱۴ - همسر
۱۵ - فرزندان
۱۶ - منتسبین به بهائی
۱۷ - برادر بهائی
۱۸ - برخی آثار عمرانی
۱۹ - تالیفات
       ۱۹.۱ - فقه
       ۱۹.۲ - علوم قرآنی
       ۱۹.۳ - حدیث
       ۱۹.۴ - ادعیه و مناجات
       ۱۹.۵ - اصول اعتقادات
       ۱۹.۶ - اصول فقه
       ۱۹.۷ - رجال و اجازات
       ۱۹.۸ - ادبیات و علوم عربی
       ۱۹.۹ - وقایع الایام
       ۱۹.۱۰ - ریاضیات
       ۱۹.۱۱ - حكمت و فلسفه
       ۱۹.۱۲ - علوم غریبه
۲۰ - جزء شاعران صفویه
۲۱ - تفسیر بهائی از وطن
۲۲ - وفات
       ۲۲.۱ - مکاشفه
       ۲۲.۲ - اختلاف در سال وفات
       ۲۲.۳ - مدفن
۲۳ - فهرست منابع
۲۴ - پانویس
۲۵ - منبع


خاستگاه شیخ بهائی جَبَع یا جباع، از قرای جبل عامل بوده و نسبت «جبعی» در حواشی بعضی از تألیفات شیخ بهائی و جدش، شمس‌الدین محمد بن علی، ذکر شده است.
[۱۰] مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۵.
[۱۲] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۶.
[۱۳] برهان آزاد، ابراهیم، دو نکته مربوط به شرح‌حال شیخ بهائی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴.
بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمرده‌اند.
[۱۴] طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵.
[۱۵] طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۸۲.
[۱۶] خفاجی، احمد بن محمد، ریحانة الالباء و زهرة الحیاة الدنیا، ج۱، ص۱۰۳.
[۱۸] نعمه، عبدالله، فلاسفة الشیعه، ج۱، ص۳۴۹.

همچنین بعضی تذکره‌نویسان،
[۱۹] طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷.
به دلیل اقامت طولانی‌اش در قزوین، این محل را زادگاه وی دانسته‌اند.
[۲۳] بستانی، بطرس، دائرة المعارف، ج۱۱، ص۴۶۲.
تنکابنی
[۲۴] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران.
او را متولد عربستان دانسته که احتمالاً به دلیل نسب او است.


پدر شیخ بهایی، عزالدین حسین بن عبدالصمد بن محمد بن علی بن حسین (۹۱۸ - ۹۸۴ ق.) از فقیهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجری بود که در دانش فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام، ریاضی، تفسیر، شعر، تاریخ، لغت و بسیاری از علوم رایج آن عصر مهارت داشت. وی از شاگردان ممتاز شهید ثانی بوده که گاه در سفرها نیز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ایران آمد و در اصفهان به تدریس علوم اسلامی مشغول شد. شاه طهماسب صفوی از او درخواست کرد که به قزوین، پایتخت صفویان بیاید. او نیز پذیرفت و به عنوان «شیخ الاسلامِ» حکومت صفویه انتخاب شد. وی سال‌ها در هرات و مشهد به ارشاد و هدایت مردم اشتغال ورزید.
عزّالدین معتقد به وجوب عینی نماز جمعه بود و در دوران سکونتش در قزوین، مشهد و اصفهان نماز جمعه را اقامه می‌کرد. وی پس از سفر حج آهنگ بحرین نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و سرانجام در هشتم ربیع الاول ۹۸۴ ق. رحلت کرد و در روستای «مصلی» حومه «هجر» از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.
پدر بزرگ شیخ بهایی، شیخ عبدالصمد (متوفای ۹۳۵ ق.) نیز از علمای بزرگ قرن دهم هجری است. وی استاد شهید ثانی بود. شمس‌الدین محمد (متوفای ۸۷۶ یا ۸۸۶ ق.) جدّ شیخ بهایی نیز از علمای بزرگ قرن نهم هجری است که مجموعه گران‌بهایی در فوائد رجالیه و شرح حال علما نوشت که علامه مجلسی بسیاری از مطالب آن را در آخر مجلّدات بحار الانوار آورده است.
[۲۶] صادقی، علی، زین‌الدین بن علی عاملی مشعل شریعت، از مجموعه دیدار با ابرار، ص۴۵.

نسبت خاندان شیخ بهایی به حارث همدانی (متوفی ۶۵ قمری)، یار وفادار حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌رسد. از این‌رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
جبل عامل، زادگاه شیخ بهایی، زادگاه مجتهدان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ شیعی مانند محقق ثانی (متوفای ۹۴۰ قشهید اول (۷۳۴ - ۷۸۶ ق) و شهید ثانی (۹۱۱ - ۹۶۶ ق) است. ابوذر غفاری، نخستین مبلّغ شیعه در منطقه شام و لبنان بود. وی در دورانی که از جانب عثمان در شام تبعید بود به تبلیغ فرهنگ تشیع در آن سامان پرداخت و بذر تشیع را در آن دیار افشاند. از آن هنگام تاکنون، جبل عامل مهدِ دانشوران پارسای شیعی بوده و هست.


بـهاالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن علی بن حسین بن مـحمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی، معروف به شیخ ‌بهایی، در صبحگاه ۱۷ ذیحجه در سال ۹۵۳ ق (در اعیان الشیعه تاریخ تولد وی چنین آمده است: پنجشنبه، سیزده روز مانده به محرم ۹۵۳ ق.) در بعلبک از توابع جبل عامل در روستای «جبع» (زادگاه شهید ثانی)، چشم به جهان گشود.


تخلّص شعری وی، بهائی، برگرفته از لقبش بوده، و این‌که محمد شفیع جاپلقی بروجردی
[۳۰] شفیع جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمد، ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، ج۱، ص۳۹.
لقب او را امین‌الدّین دانسته بی‌اساس است.
[۳۱] امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱۱، ص۲۱۸ـ۲۲۴، ج ۱۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.



عزّالدین حسین پدر شیخ بهائی پس از شهادت شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ ق) تصمیم گرفت به ایران هجرت کند. پدرش علاقه خاصی به شهید ثانی داشت. شهید ثانی نیز زادگاهش «جبع» و سالیانی استاد وی بود. و در مسافرت‌های مصر و استانبول ایشان را به همراه داشت.
عزّالدین حسین پس از شهادت استاد که به تحریک علمای سنّی و به دست کارگزاران حکومت عثمانی صورت گرفت، جبل عامل برای شیعیان و علمای شیعی ناامن می‌نمود و از آن سو حکومت نوپای صفوی با به رسمیت شناختن مذهب شیعه در کشور، بستر مهاجرت علمای شیعه از سراسر دنیا به ایران را فراهم نمود. بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعی که از آزار ابرقدرت بزرگ آن عصر (امپراتوری عثمانی) به تنگ آمده بودند به ایران آمدند و حوزه‌های علمیه ایران را رونقی تازه بخشیدند. او به دعوت و تشویق شاه طهماسب و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی منشار، شیخ الاسلام اصفهان، با خانواده‌اش به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد. وی از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بود که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند.
[۳۶] مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۹۵، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
[۳۷] مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۶، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
[۴۰] اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۵.
[۴۱] میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، ج۱، ص۵۴، تهران ۱۳۶۳ ش.

بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ در قزوین نوشته شده است، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود، اما بعضی منابع
[۴۲] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۱، ص۴۴۷.
[۴۳] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۲۶.
به اشتباه او را در این زمان هفت ساله دانسته‌اند.
محقق کرکی (متوفی ۹۴۰ ق.) (محقق کرکی که به نام محقق ثانی نیز مشهور است از فقیهان بلند پایه‌ای است که به درخواست شاه سلیمان صفوی بین سال‌های ۹۱۶ تا ۹۲۹ ق. از حوزه علمیه نجف به قزوین آمد و در سال ۹۳۶ ق. از سوی شاه طهماسب ریاست علمای شیعه ایران را با عنوان «شیخ الاسلام» پذیرفت. «شیخ الاسلام» عنوانی همپایه «ولی فقیه» در آن عصر بود. پس از وفاتش منصب «شیخ الاسلام» به شاگردش شیخ علی منشار رسید و پس از رحلت او دامادش شیخ بهایی سومین مجتهد جبل عامل است که به عنوان شیخ الاسلام انتخاب شد.) شیخ لطف‌الله میسی (متوفی ۱۰۳۲ یا ۱۰۳۵ ق.) و شیخ علی منشار عاملی از‌ اندیشه‌وران جبل عامل هستند که به ایران هجرت کردند.
شاه طهماسب در سال ۹۶۲ ق. قزوین را پایتخت ایران قرار داد و قزوین در ایّام حکومت وی دوران اوج طلایی خود را می‌گذراند. در همین زمان علمای شیعه از سراسر جهان به قزوین آمدند و بدین‌سان حوزه علمیه قزوین تاسیس شد. چنین به نظر می‌رسد که بنیانگذار حوزه علمیه قزوین، محقق ثانی است. بعلاوه که وی را بنیانگذار حوزه علمیه اصفهان نامیده‌اند. حوزه علمیه اصفهان نیز پس از انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت از سوی شاه عباس در سال ۱۰۰۶ ق. رونق تازه‌ای یافت.


لبنان کنونی در عصری که شیخ بهائی به دنیا آمد مهدِ فرهنگ تشیع بود، محمد دوران کودکی و نوجوانی را در آن سرزمین سپری کرد. خواندن و نوشتن، قرآن، احکام شرعی و نماز را نزد مادر، پدر، معلّمان جبع و بعلبک فرا گرفت و با مِهر علی (علیه‌السّلام) و اولادش رشد یافت.
شیخ بهائی مقداری از تحصیلات خود را در وطن فرا گرفت. با هجرت پدر به ایران در زمان شاه طهماسب اول به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با تحصیل علوم مختلف ظرف مدت کوتاهی به مقبولیتی عام دست یافت و از سوی شاه عباس صفوی نهایت احترام را به خود اختصاص داد.
شیخ بهایی علوم اسلامی را در حوزه‌های علمیه قزوین و اصفهان فرا گرفت. او سالیان دراز به کشورهای اسلامی از محضر بسیاری از علما کسب فیض نمود.


پدر شیخ بهائی در ۹۸۴، در بحرین وفات نمود، بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴، در بحرین
[۴۶] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
[۴۷] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد، این اولین منصب رسمی وی بود.
[۴۸] ایرانیکا، ذیل مادّه.
[۴۹] مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۵۶.
[۵۰] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۳۴.
احتمالاً مدت شیخ الاسلامی وی در هرات بسیار کوتاه بوده است، زیرا پس از وفات پدر همسرش، شیخ علی منشار در همان سال شیخ الاسلام اصفهان شد.
منصب شیخ الاسلامی ایران پس از محقق کرکی به شیخ علی منشار پدر زن شـیخ بهایی كه دختر شیخ علی منشار، زن فاضله و فقیهه بوده است، رسید. وی منصب شیخ الاسلامی (بالاترین مقام علمی اسلامی و تنفیذ کلیه امور سلطنتی، شبیه به مرجعیت) دولت صفویه را عهده‌دار شد و از امکانات این دولت شیعی نهایت استفاده را برای ترویج تشیع نمود.
شیخ بهایی پس از سال ۱۰۰۶ ق. شیخ الاسلام اصفهان بود. اصفهان در سال ۱۰۰۶ ق. از سوی شاه عباس کبیر پایتخت ایران شد. با انتخاب اصفهان به پایتختی، مهاجرت علمای شیعه از سراسر جهان اسلام به این شهر رونق گرفت. مدت زمانی بعد شیخ از مقام «شیخ الاسلام»‌ استعفا داد و از سال ۱۰۱۲ ق. تا سال ۱۰۱۹ ق. به سفر رفت. سپس به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به عنوان «شیخ الاسلام» ریاست علمای شیعه را بر عهده گرفت.
از آن‌جا که شاه عباس در ۹۹۶ به حکومت رسید، شیخ الاسلامی او در اصفهان برخلاف مشهور، به امر شاه عباس نبود، بلکه شاه اسماعیل ثانی (حک: ۹۸۴ـ ۹۸۵) یا سلطان محمد خدابنده (حک: ۹۸۵ـ ۹۹۵) او را منصوب کرده بودند. احتمال دارد که وی در زمان شاه عباس نیز شیخ الاسلام اصفهان شده باشد.
[۵۳] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
[۵۶] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۳، ص۸۲۲.



جامعیت در علوم و فنون یکی از خصایص شیخ بهایی است. او در زمینه‌های گوناگون نظیر: تفسیر، حدیث، فقه، اصول، رجال، فلسفه، دعا، لغت، ریاضی، نجوم، شعر و ادب فارسی و چندین دانش دیگر بیش از ۸۰ تالیف دارد. تا آنجا که شاگردش (پدر علامه مجلسی) در مورد او می‌گوید: من به مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و علو مرتبه ندیده‌ام.
[۵۹] صدر، سیدحسن، شرح فقیه، به نقل از تکمله امل الآمل.



فقیه ربانی و عارف صمدانی، شیخ بهاالدین محمد عاملی، یكی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قـرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری می‌باشد كه در جامعیت و تنوع علوم و دانش، كمتر نظیری مـی‌تـوان بـر او پـیـدا نـمود او یكی از جامع‌ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان كسب كرده است، و اگر او را نادره‌ای از نوادر و نابغه‌ای از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیموده‌ایم و خود با تواضع و فـروتـنی خاصی، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا كه می‌گوید: من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفـنونی چیره شدم، ولی هرگز نتوانستم با كسی كه در یک فن استاد بود، حریف شوم.
او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنی شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف می‌پنداشتند.
[۶۰] قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه.

شیخ بهایی در زمینه‌های مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی و وسعت معلومات، نوعی جـاذبیت به آثار او بخشیده است كه از میان انبوه آثار گذشتگان، كتاب‌ها و تالیفات او را به‌صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده است فی‌المثل در كتاب اربعین كه یک كتاب حدیثی و فـقهی است، از مسائل ریاضی و هیات نیز استفاده كرده است، و مسائل آن‌ها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است.
وی مشرب عرفانی داشت و از برجسته‌ترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد.
[۶۱] گزی، عبدالکریم، تذکرة القبور، ص۶۰، م ۱۳۴۱، چاپ اول ثقفی اصفهان، ۱۴۰۵.
[۶۲] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق.



شیخ بهایی نزد استادان فرزانه‌ای به فراگیری منطق، فلسفه، ریاضیات، طب، نجوم و... پرداخت. استادان او عبارتند از:
۱ - عزّالدین حسین جبل عاملی، پدر بزرگوار شیخ.
۲ - ملا عبدالله بن شهاب‌الدین مدرّس یزدی: شیخ بهایی نزد این استاد وارسته به یادگیری منطق، فلسفه و کلام پرداخت. ملاعبدالله مدرس یزدی از علمای بزرگ عصر خویش بود. سید علیخان کبیر در کتاب «سلافة العصر» درباره‌اش می‌نویسد: عبدالله پسر حسین یزدی، استاد شیخ بهاءالدین، علامه روزگار خویش است. کسی در دانش و تقوا و فضیلت به او نرسد. وی کتاب‌هایی مفید مثل «شرح قواعد» درباره علم فقه و «شرح عجاله» و «شرح تهذیب» در علم منطق و... تالیف کرده است.
۳ - ملا علی مذهّب: شیخ بهایی دروس حساب، هندسه، جبر و مقابله و هیئت را نزد وی فرا گرفت.
۴ - مولانا افضل قاضی: شیخ بهایی نزد وی به فراگیری ریاضیات پرداخت.
۵ - حکیم‌الدین (اعتمادالدین) محمود: شیخ بهایی کتاب «قانون» نوشته ابوعلی سینا را که درباره طب است، از او فرا گرفت.
۶ - محمدباقر یزدی.
۷ - احمد کچائی.
[۶۳] قمی، عباس، فوائد الرضویه، ص۲۴۹.
[۶۴] قمی، عباس، فوائد الرضویه، ص۵۰۶.

۸ - محمد بن عبداللطیف مقدسی، شیخ صحیح بخاری را نزد او آموخته است.


برای پی بردن بـه مقام علمی و میزان دانش شیخ، كافی است بدانیم كه متجاوز از چهل تن از دانـشـمـنـدان و بزرگان قرن یازدهم هجری قمری از وی علم آموخته و بهره برده‌اند و بعضی از آنان، اشخاص زیر هستند:
۱. ملا صدرا شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف معروف.
۲. ملا محمدمحسن بن مرتضی بن محمود، معروف به فیض کاشانی، صاحب تفسیر صافی.
۳. فیّاض لاهیجی.
۴. نظام‌الدین بن حسین ساوجی.
۵. سید حسین (در اعیان الشیعه «سید حسن» آمده است.) بن حیدر کرکی.
۶. سید ماجد بحرانی.
۷. شیخ جواد بغدادی، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصه الحساب و زبدة فی الاصول.
۸. ملا خلیل غازی قزوینی.
۹. میرزا رفیع‌الدین طباطبایی نائینی.
۱۰. شیخ زین‌الدین عاملی، نوه شهید ثانی (در اعیان الشیعه آمده است که وی نوه «صاحب معالم» است.)
۱۱. شرف‌الدین محمد رویدشتی (در اعیان الشیعه «شریف‌الدین» آمده است.)
۱۲. شیخ محمد بن علی عاملی تبنینی.
۱۳. مظفرالدین علی، که کتابی درباره زندگی شیخ بهایی نوشته است.
۱۴. محمدتقی مجلسی، پدر علامه محمدباقر مجلسی.
۱۵. شیخ محمود بن حسام‌الدین جزائری.
۱۶. محقق سبزواری.
۱۷. ملا عزالدین فرهانی مشهور به علینقی کمره‌ای، شاعر معروف قرن یازدهم.
۱۸. عنایة‌الله علی کوهپایه‌ای معروف به قهپایی، نویسنده «مجمع‌ الرجال».
۱۹.‌ هاشم بن احمد بن عصام‌الدین اتکانی.
۲۰. شیخ نجیب‌الدین علی بن محمد بن مکّی عاملی جیبلی جبعی.
۲۱. محمدصالح بن احمد مازندرانی.
۲۲. حسنعلی بن عبدالله شوشتری.
۲۳. شیخ زین‌الدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم قدمی بحرانی.
۲۴. ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانی، معروف به محقق شیخ الاسلام.
۲۵. ملا محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، صاحب روضة المتقین۱۰۷۰).
۲۶. سید عزالدین حسینی کرکی عاملی، مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.
۲۷. سلطان‌العلما سید حسین حسینی مرعشی، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم.
[۶۷] عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه، ص۲۲۳.



شیخ بهایی حدود ۳۰ سال از عمر خود را در سفر گذراند و به شهرها و کشورهای گوناگون سفر نمود. اما این مسئله با توجه به اشتغالات اجتماعی و تألیفات فراوان او و عهده‌داری منصب شیخ الاسلامی و قضاوت، اغراق‌آمیز می‌نماید. بعضی منابع
[۷۲] جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۲، ص۳۴۶، بیروت ۱۹۷۸.
[۷۳] ایرانیکا، ذیل مادّه.
[۷۴] بستانی، بطرس، دائرة المعارف، ج۱۱، ص۴۶۳، بیروت.
سفر ممتد و طولانی بهائی را قبل از شیخ الاسلامی او در اصفهان دانسته‌اند.
از مسافرت‌های بهائی اطلاع دقیقی در دست نیست. مستندترین گزارش سفر بهائی را شاگرد او سید حسین بن سید صدر کرکی عاملی معروف به مجتهد کرکی (متوفی ۱۰۷۶) که چهل سال ملازم وی بوده، به دست داده است.
۱- سفری به کشور مصر داشت و در آنجا کتاب معروف خود، کشکول را تالیف کرد.
۲- سفر به کشورهای روم و شام و بیت‌المقدس را پس از مراجعت از مصر در برنامه خویش داشت.
۳- از شام عازم حلب شد و در پایان عمر خویش به اصفهان برگشت و سالیانی چند در آن دیار ساکن شد.

متاسفانه جز چند یادداشت مختصر توسط بعضی اطرافیان و همراهان شیخ، سفرنامه‌ای از این سفرهای ۳۰ ساله به دست ما نرسیده است.
او مبلّغ نستوهِ تشیّع بود و رنج سفر را به جان خرید و برای زنده نگه داشتن فرهنگ شیعی زحمت فراوان متحمل شد. مشکلات سفر در آن دوران فراوان بود. خطر حمله دزدها، گرگ‌ها، گم‌کردن راه، تشنگی و در بیابان ماندن و ده‌ها خطر دیگر در برابر اراده پولادین او ناچیز می‌نمود. او دل به حجره مدرسه، دربار، مقام شیخ الاسلامی، ریاست علمای شیعه و مرجعیت مردم نبست و برای مبارزه با شبیخون دشمنان اسلام به فرهنگ تشیّع در کنج حجره سنگر نگرفت. بلکه میان توده مردم شتافت، با دردها آشنا شد و آنگاه به مداوای جامعه مریض اسلام پرداخت. او لحظه‌ای از تحصیل، تدریس، تبلیغ، عبادت و تالیف غافل نبود و برخی از کتاب‌هایش را در سفرها نوشت.

۱۲.۱ - سفر به حج

پس از دوران رشد و تحصیل، از اصفهان به عراق و حجاز رفت و عتبات عالیات را زیارت نموده و حج خانه خدا را نیز به انجام رساند. بهائی در ۹۹۱ به حج و در رمضان ۹۹۲ در راه بازگشت از حج به تبریز رفت و مدتی (تا ۹۹۳) در آن‌جا ماند. اشاراتی به این سفر در کشکول و نیز در سفینه‌ای که چند صفحه آن به خط بهائی بوده آمده است.
[۸۰] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۳۰.


۱۲.۲ - سفر به مشهد

از سفرهای مهم و تاریخی بهائی، سفر پیاده او به مشهد به همراه شاه عباس است. در ۲۵ ذیحجه ۱۰۰۸، شاه عباس به شکرانه فتح خراسان، پیاده از طوس به مشهد رفت. سه سال بعد در ۱۰۱۰ نیز به موجب نذری که داشت به همین کیفیّت از اصفهان به مشهد رفت و سه ماه در آن‌جا ماند. احتمالاً بهائی در هر دو سفر شاه عباس همراه او بوده است.
[۸۱] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۵۶۸، تهران ۱۳۵۰ ش.
[۸۲] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۶۱۰-۶۱۲، تهران ۱۳۵۰ ش.
[۸۳] فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۳، ص۸۵۹-۸۶۰، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۸۴] فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۳، ص۸۶۳ ـ ۸۶۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۸۶] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص ۳۲.
[۸۷] قلی شاملو، ولی قلی بن داوود، قصص الخاقانی، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴.
[۸۸] خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، ج۱، ص۵۷۰.
[۸۹] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۱۱-۶۱۳.


۱۲.۳ - دیگر سفرها

شیخ بهایی سفری هم به کَرْک نوح در جبل عامل داشته و در آن‌جا با شیخ حسن صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱) دیدار کرده است. از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون کاظمین (۱۰۰۳ قهرات (شوال ۱۰۱۰ ق)، آذربایجان و اران (۱۰۱۵ ق)، گنجه (صفر ۱۰۱۵ ق)، قم (ذیقعده ۱۰۱۵ ق، سالی که شاه عباس برای جنگ گرجستان به شمال غربی ایران رفته بود)، شیروان و آمِد نیز مسافرت کرده است.
[۹۲] شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً ، ص۵۰۷، قم ۱۴۱۵.
[۹۵] شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۹۸] شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، ج۱، ص۸۰۰.


۱۲.۴ - عوامل سفر

یکی از عواملی که باعث این سفر شد، علاقه شیخ به سیاحت و دیدن و تجربه‌اندوزی بود.
عامل دیگر که سهم مهمی در این سفرها داشت، حسادت اطرافیان بود که نمی‌توانستند موقعیت و احترام شیخ را در دربار صفوی تحمل کنند. شیخ بهایی از ایـن‌رو كـه به كشورهای مختلف مسافرت كرده و محضر اساتید متعدد در رشته‌های مختلف را درک كـرده، و بـه عـلاوه دارای اسـتـعداد و ذوقی سرشار بوده است، مردی جامع بوده و تالیفات مـتـنوعی دارد هم ادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضی‌دان و هم فقیه و هم مفسر از طـب نیز بـی‌بهره نبوده است اولین كسی است كه یک دوره فقه غیر استدلالی به صورت رساله عملیه به زبان فارسی نوشت آن كتاب همان است كه به نام جامع عباسی معروف است شیخ بـهـایـی چون فقه رشته اختصاصی و تخصصی‌اش نبوده، از فقها طراز اول به شمار نمی‌رود، ولی شاگردان زیـادی تربیت كـرده اسـت ملا صدرای شیرازی و ملا محمد تقی مجلسی اول (پـدر مجلسی دوم، صاحب كتاب بحار الانوار) فاضل جواد صاحب آیات الاحكام از شاگردان اویند.

۱۲.۵ - سفر به صورت ناشناس

بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد تقیه می‌کرده است.
[۹۹] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران.
[۱۰۱] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷، تهران ۱۳۵۰ ش.


۱۲.۶ - دیدار با علما و تقیه در سفرها

به گزارش محبّی، در مصر با محمد بن ابی‌الحسن بکری (متوفی ۹۹۳) از علمای شافعی، دیدار کرد؛ به هیئت سیّاحان درآمد و به خواهش رضی بن ابی‌اللّطیف مقدسی هیئت و هندسه را به شرط کتمان به او آموخت. در دمشق، با حافظ حسین کربلایی یا تبریزی مؤلّف روضات الجنان، دیدار نمود، و همچنین با بورینی ملاقات و مباحثه کرد. همچنین در حلب، با شیخ عمر عرضی (متوفی ۱۰۲۴مفتی شافعی، ملاقات کرد و به نوشته محبّی اظهار تسنن نمود. در همین حال، مردم جبل عامل از حضور بهائی در حلب آگاه شدند و به دیدارش شتافتند، اما شیخ برای آن‌که شناخته نشود از حلب خارج شد. در شام نیز به مذهب شافعی شناخته شد و از روی تقیّه کتابی را که در تفسیر به نام شاه عباس صفوی نوشته بود، به نام سلطان مراد سوم، سلطان عثمانی (متوفی ۱۰۰۳) تغییر داد.
[۱۰۶] ایرانیکا، ذیل ماده.
منابع دیگر در شرح این سفر به ناشناس بودن و کسوت فقر و درویشی شیخ اشاره کرده‌اند، اما از اظهار تسنن او سخن نگفته‌اند.
[۱۰۷] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷، تهران ۱۳۵۰ ش.



عالمان شیعه همواره در طول تاریخ با پادشاهان ستمگر در نبرد بودند اما گاه مجبور می‌شدند برای حفظ اسلام و نجات مسلمانان با دربار شاه همکاری کنند. تلاش آن‌ها برای اصلاح فرهنگ، اقتصاد، سیاست، مدیریت و نظام حکومت‌ها بود. آن‌ها هیچ امیدی به پادشاه نداشتند بلکه فقط از او برای اصلاح کشور و رشد تشیّع کمک می‌گرفتند.
شیخ بهایی نیز از زمره‌ اندیشمندانی است که برای حفظ و گسترش فرهنگ تشیع به دربار شاهان رفت. وی بشدّت از آنان متنفّر بود. در یکی از سروده‌هایش آمده است:
نان و حلوا چیست، دانی‌ ای پسر ••• قرب شاهان است، زین قرب الحذر
می‌برد هوش از سر و از دل قرار ••• الفرار از قرب شاهان، الفرار
فرّخ آن که رخش همّت را بتاخت ••• کام از این حلوا و نان، شیرین نساخت
حیف باشد از تو‌ ای صاحب سلوک ••• کاین همه نازی به تعظیم ملوک
قرب شاهان آفت جان تو شد ••• پایبند راه ایمان تو شد
جرعه‌ای از نهر قرآن نوش کن ••• آیه لاتَرْکَنُوا را گوش کن
(«وَلا تَرْکَنُوا الی الذّینَ ظَلَمُوا فَتَمَسّکُمُ النّارُ؛ به ستمگران تکیه نکنید که آتشی شما را فرا خواهد گرفت.»)
حکومت صفویه مذهب تشیّع را مذهب رسمی کشور اعلام کرد. فقیهان بلند آوازه شیعه برای استفاده از این موقعیت طلایی، به دربار صفویه راه یافتند تا بتوانند شاهان صفوی را برای گسترش تشیّع به خدمت بگیرند. فرصت‌های ناب پیش آمده در دوره صفویه،‌ اندیشه‌وران تیزبین شیعی را بر آن داشت که با تمام تنفّری که از پادشاهان خونریز صفوی داشتند برای ترویج فرهنگ اسلام راستین به دربار راه یابند و خدمت‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شایانی بنمایند. تشویق پادشاهان صفوی به بازسازی و احداث مساجد، مدارس علمیه، زیارتگاه‌ها، کاروانسراها و... از فعالیت‌های علمای شیعی است. با تلاش جانفرسای این‌ اندیشه‌وران، صفویه بستر مناسبی برای جریان یافتن فرهنگ عاشورا گردید و حوزه‌های علمیه شیعه با تلاش آن‌ها جان گرفت و ایران میزبان فقیهان بزرگ جهان شد. کوشش بی‌امان فقیهان شیعه دستاوردهای بسیار گران‌بهایی در برداشت. همکاری مجتهدان شیعه با پادشاهان صفوی فقط و فقط برای ترویج دین بود.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره می‌فرماید:
«یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده‌اند از یک مقاماتی و متّصل شده‌اند به سلاطین. با اینکه می‌دیدند که مردم مخالف‌اند (با سلاطین)، لیکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیّع اسلامی، ترویج مذهب حق، اینها متصل شده‌اند به یک سلاطینی و این سلاطین را وادار کرده‌اند، خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیّع. اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می‌کنند.... اینها اغراض سیاسی داشتند. اغراض دینی داشتند. نباید تا یک کسی به گوشش خورد که مثلا علامه مجلسی (رضوان‌الله‌علیه) محقق ثانی (رضوان‌الله‌علیه)... شیخ بهایی (رضوان‌الله‌علیه) با اینها روابط داشتند و می‌رفتند سراغ اینها، همراهی‌شان می‌کردند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه.... آن‌ها گذشت کردند، گذشت. یک مجاهده نفسانی کرده‌اند. برای اینکه مذهب را به‌وسیله آن‌ها، به دست آن‌ها ترویج کنند.»
شیخ بهایی با اینکه در دربار بود، زاهدانه می‌زیست. خانه‌اش پناهگاه فقیران و نیازمندان بود. او از قدرتی که در دربار داشت برای گشایش کار مردم استفاده می‌کرد. سیاست او هدایت کارگزاران حکومت صفوی بود. و در این راه تا‌ اندازه‌ای نیز موفق گشت.


شیخ بهائی در دوران جوانی می‌بایست همسری نیکو برای خود انتخاب نماید و از این‌رو با دقت لازم و به پیشنهاد پدرش، با خانواده‌ای اصیل و دارای علم و ایمان، وصلت کرد. تاریخ‌نویسان می‌گویند:
همسر شیخ بهاءالدین زنی پارسا، دانشمند، حدیث‌شناس، فقیه، محقق و مدرس بوده است. در آن روزگار که بسیاری از زنان بلکه اغلب مردان از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند و یا تحصیل علم را برای زنان لازم نمی‌شمردند، همسر شیخ بهاءالدین استادی بلندپایه بود.
همسر شیخ، دختر شیخ علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس چهار هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ ق وقف کرد، ولی پس از وفات بهائی، این کتابخانه به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.
[۱۱۵] قمی، عباس، فوائد الرضویه: زندگانی علمای مذهب شیعه، ج۲، ص۵۱۰.
[۱۱۶] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۷.



از این‌که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او نشناسانده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند. نفیسی
[۱۱۸] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه، ص۵۹.
به نقل از محمدباقر الفت، پسری به نام علی برای شیخ بر می‌شمرد که گویا اهل فضل بوده است، از تردید شدید خود الفت در این مورد بر‌ می‌آید که این قول اساسی ندارد.
افندی اصفهانی تصریح دارد که بهائی تنها یک دختر از خود به جای گذارد که اعقاب وی در زمان افندی در قید حیات بوده‌اند. آقا بزرگ تهرانی
[۱۲۲] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۷.
نیز شاعری به نام میرزا محمد خطّاط بهایی گلپایگانی (متوفی ۱۳۰۵ ق) متخلص به «بهایی» و «گلشن» را با هفت واسطه از اولاد بهائی برشمرده و اجداد او را تا بهائی از علما و عرفا دانسته است.
[۱۲۳] عبرت نائینی، محمدعلی، تذکره مدینة الادب، ج۱، ص۴۹۷ـ۵۰۳.



بنابر نقل الفت و نیز به گفته شاردن،
[۱۲۴] جان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۴، ص۱۵۱۸، ترجمة اقبال یغمایی.
دو خانواده در اصفهان به بهائی منتسب و مشهور بوده‌اند، کوچه‌ای نیز به نام شیخ بهاءالدین محمد در محله دردشت بوده و حمّام معروف شیخ بهائی در آن کوچه واقع است. همچنین در محله «خواجه بزرگ» خانه‌ای به نام شیخ بهائی وجود داشته است.
[۱۲۵] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۵۹.
[۱۲۶] رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، تهران ۱۳۵۲ ش.
خاندانی به نام «آل مروه» از علمای جبل عامل را نیز از اعقاب بهائی دانسته‌اند که به عقیده سید محسن امین صحّت ندارد.


بهائی برادر کوچکتری به نام عبدالصّمد (۹۶۶-۱۰۲۰) داشته که با هم نزد پدرشان، شیخ حسین، درس خوانده و اجازه‌نامه مشترکی دریافت داشته‌اند.
نفیسی عبدالصّمد را برادر بزرگتر دانسته و دلایلی بر مدّعای خود آورده
[۱۳۱] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه، ص۲۲-۲۳.
و علامه امینی ضمن ارائه سندی تاریخی، دلایل نفیسی را با قاطعیّت رد کرده است.
تنکابنی
[۱۳۳] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۴۶.
نیز عبدالصّمد را به خطا برادرزاده شیخ دانسته است. قبر عبدالصّمد در کنار قبر شیخ بهائی در مشهد است.
[۱۳۴] عبرت نائینی، محمدعلی، تذکره مدینة الادب، ج۳، ص۲۱۶.



برخی از کتب شیخ بهائی نظیر مفتاح الفلاح تا مدت‌ها مورد مراجعه و کتاب مرجع به شمار می‌آمده که علماء زیادی بر آن شرح و حاشیه نگاشته‌اند. در فنون مختلف نظیر مهندسی، رمل و اسطرلاب نیز مهارت ویژه‌ای داشت.
از کارهای عمرانی فراوان وی می‌توان به اقدامات وی در مرقد امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، مسجد امام اصفهان و منار جنبان، حمام گرم اصفهان و بسیاری بناهای به یاد ماندنی دیگر را نام برد، که هر یک از جمله عجائب آن دوران است.


شیخ بهائی یكی از پربركت‌ترین علمای جهان اسلام از نظر تالیف و تنوع در آن بوده است برخی تعداد تـالیفات او را با توجه به رساله‌ها و تحشیه‌ها و تعلیقه‌ها، به عدد ۲۰۰ جلد رسانده‌اند، ولی تازه‌ترین تـحـقـیـق در این مورد، تلاش و كوشش آقای دكتر محمدباقر حجتی، از اساتیـد محترم دانشگاه تهران است كه به كنفرانس دمشق (در مورد شیخ بهایی) ارائه داده‌اند و نـشـریـه الثقافة الاسلامیه در شماره پنجم آن را نشر داده است ایشان بر حسب تتبع و تفحص كاملی كـه داشتـه اسـت، تعداد آن‌ها را ۱۲۳ جلد اعلام می‌كند و بر حسب دسته‌بندی كه دارد، می‌نویسد.
[۱۳۹] غضبان، سید جعفر، فلاسفه شیعه، ص۴۲۹.


۱۹.۱ - فقه

- اثنی عشریات خمس: ـ نماز ـ زكات ـ روزه ـ حج.
ـ پاسخ سؤال شاه عباس.
ـ پاسخ سؤالات شیخ صالح جابری.
ـ اجوبه مسائل جزائریه.
ـ احكام سجود و تلاوت.
ـ جامع عباسی.
ـ جواب مسائل شیخ جار.
ـ حاشیه بر ارشاد الاذهان علامه حلی.
ـ حاشیه بر قواعد علامه.
ـ حاشیه بر قواعد شهید اول.
ـ حاشیه بر احکام الشریعه علامه حلی.
ـ الحبل المتین.
ـ الحریریه.
ـ الذبیحیه.
ـ شرح فرائض نصیریه خواجه نصیرالدین طوسی.
ـ فرائض بهائیه (بخش ارث).
ـ قصر نماز در چهار مكان.
ـ مسح بر قدمین.
ـ مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.
ـ رساله فی مباحث الكر.
ـ رساله فی القصر و التخییر فی السفر.
ـ شرح رساله فی الصوم.
ـ شرح من لایحضره الفقیه.
ـ رساله فی فقه الصلوه.
ـ رساله فی معرفه القبله.
ـ رساله فی فقه السجود.

۱۹.۲ - علوم قرآنی

ـ حاشیه انوار التنزیل قاضی بیضاوی.
ـ حل الحروف القرآنیه.
ـ حاشیه کشاف زمخشری.
ـ اساله خواجه.
ـ تفسیر عین الحیوه.
ـ العروه الوثقی.
ـ تفسیر آیه شریفه «فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الی الكعبین؛ » كه در اربعین به تفصیل آمده است.
ـ تاویل الآیات.
ـ اکسیر السعادتین (آیات الاحكام).

۱۹.۳ - حدیث

ـ حاشیه كتاب من لایحضره الفقیه.
ـ اربعین (كه ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذیرفته است).

۱۹.۴ - ادعیه و مناجات

ـ حاشیه بر صحیفه سجادیه.
ـ الحدیقه الهلالیه.
ـ الحدیقه الاخلاقیه.
ـ شرع دعای صباح.
ـ مصباح العابدین.
ـ مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله.

۱۹.۵ - اصول اعتقادات

ـ اثبات وجود القائم.
ـ اجوبه سید زین‌الدین.
ـ الاعتقادیه.
ـ مقارنه بین امامیه و زیدیه.
ـ وجوب شکر المنعم.

۱۹.۶ - اصول فقه

ـ زبدة الاصول.
ـ شرح عضدی.
ـ حاشیه زبدة الاصول.
ـ شرح حاشیه خطائی.
ـ الوجیزه.

۱۹.۷ - رجال و اجازات

ـ اجازه او به میرداماد
ـ اجازه او به مجدالدین.
ـ حاشیه خلاصه الاقوال علامه حلی.
ـ حاشیه رجال نجاشی.
ـ حاشیه معالم العلما ابن شهرآشوب مازندرانی.
ـ طبقات الرجال.
ـ الفوائد الرجالیه.
ـ الاجازات.

۱۹.۸ - ادبیات و علوم عربی

ـ اسرار البلاغه.
ـ تخمیس غزل خیالی بخارایی.
ـ تهذیب البیان.
ـ تعزیت نامه.
ـ حاشیه بر المطول تفتازانی.
ـ دیوان اشعار فارسی و عربی.
ـ ریاض الارواح.
ـ شیر و شکر.
ـ طوطی نامه (شامل ۲۵۰۰ بیت).
ـ فوائد الصمدیه.
ـ قصیده در مدح پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله).
ـ الکافیه.
ـ كشكول (۵ جلد).
ـ لغز الفوائد الصمدیه.
ـ لغز القانون.
ـ لغز الکافیه.
ـ لغز الکشاف.
ـ محاسن شعر سیف‌الدوله.
ـ المخلاه.
ـ مكتوب او به سید میرزا ابراهیم همدانی.
ـ سوانح سفر الحجاز، معروف به مثنوی نان و حلوا.
ـ نان و پنیر.
ـ وسیله الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف).
ـ پند اهل دانش به زبان گربه و موش.

۱۹.۹ - وقایع الایام

ـ توضیح المقاصد فی ما اتفق فی ایام السنه.

۱۹.۱۰ - ریاضیات

ـ اسطرلاب.
ـ انوار الکواکب.
ـ بحر الحساب.
ـ التحفه (اوزان شرعی).
ـ تحفه حاتمی.
ـ تحقیق جهت قبله.
ـ تشریح الافلاک.
ـ حاشیه تشریح الافلاک.
ـ حاشیه شرح التذكره خواجه نصیرالدین طوسی در هیات.
ـ حاشیه شرح قاضی‌زاده روحی.
ـ الحساب.
ـ حل اشکال عطارد و قمر.
ـ خلاصه الحساب و الهندسه.
ـ شرح صحیفه.
ـ صحیفه در اسطرلاب.
ـ استعلام.
ـ تقویم شمس با اسطرلاب.
ـ القبله، ماهیت و علامات آن.
ـ معرفه التقویم.
ـ جبر و مقابله.

۱۹.۱۱ - حكمت و فلسفه

ـ انکار جوهر الفرد. شیخ بهایی با استناد به ریاضی و هندسه با اقامه ۹ دلیل، جزء لایتجزّی
[۱۴۱] معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
(اتم: کوچک‌ترین جزء یک عنصر که با چشم دیده نمی‌شود و سابقاً آن را جزء لایتجزی می‌پنداشتند.) را ابطال کرده است.
ـ الوجود الذهنی.
ـ وحدت وجود.

۱۹.۱۲ - علوم غریبه

ـ احکام النظر الی کتف الشاه.
ـ رساله جفر.
ـ جفر.
ـ فالنامه.
و چـنـد جـلد كتاب دیگر كه موضوعات آن‌ها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه و...


شیخ بهایی از شاعران نامدار صفویه است. شعرهای او به‌ویژه شعرهایی که به سبک عراقی سروده، بسیار زیباست. وی در اشعارش به بهایی تخلّص می‌کرد. از وی اشعار بسیاری به زبان‌های فارسی و عربی به یادگار مانده است. از اشعار عربی اوست:
عُشّاق جَمالِک اِحْتَرَقُوا ••• فی بَحْرِ صِفاتِکَ قَدْ غَرِقُوا
فی بابِ نَوالِکَ قَدْ وَ قَفُوا ••• وَ بِغَیْرِ جَمالِکَ ما عَرَفُوا
نیرانُ الفُرْقَةِ تُحْرِقُهُمْ ••• اَمْواجُ الاَْدْمُعِ تُغْرِقُهُمْ
- شیفتگان جمالت سوختند و در دریای صفات تو غرق شدند
- در آسمان بخشایشت بست نشستند و جز جمال تو نشناختند
- شعله‌های جدایی آنان را می‌سوزاند و امواج اشک آنان را غرق می‌سازد
و نیز از اشعار اوست:
ایهاالقوم الذی فی المدرسه ••• کلّما حصلتموه وسوسه
ذکرکم ان کان فی غیرالحبیب ••• مالکم فی النشاة الاخره نصیب
-‌ای دانش پژوهانی که در مدرسه هستید تمام آموخته‌هایتان وسوسه است
- صحبت‌های شما اگر درباره غیر از دوست (خدا) باشد، بهره‌ای در جهان آخرت نخواهید برد.
حیف باشد از تو‌ ای صاحب هنر ••• کاندرین ویرانه ریزی بال و پر
تا به کی‌ ای هدهد شهر سبا ••• در غریبی مانده باشی بسته پا
جهد کن این بند از پا باز کن • •• بر فراز لامکان پرواز کن
تا به کی در چاه طبعی سرنگون ••• یوسفی، یوسف بیا از چه برون
تا عزیز مصر ربّانی شوی ••• وارهی از جسم و روحانی شوی

لقمه نانی که باشد شبهه ناک ••• گربه خاک کعبه ابراهیم پاک
گر به دست خود فشاند تخم آن ••• ور به گاو چرخ کردی شخم آن
ور مه نو در حصادش داس کرد ••• ور به سنگ کعبه‌اش دستاس کرد
ور به آب زمزمش کردی عجین ••• مریم آیین پیکری از حور عین
ور بخواندی بر خمیرش بی عدد ••• فاتحه با قل هو الله احد
ور بود از شاخ طوبی آتشش ••• ور شدی روح الامین هیزم کشش
ور تو برخوانی هزاران بسمله ••• بر سر آن لقمه پر ولوله
عاقبت خاصیتش ظاهر شود ••• نفس از آن لقمه تو را قاصر شود
در ره طاعت تو را بی جان کند ••• خانه دینِ تو را ویران کند
شیخ بهایی به اشعار حافظ و مولوی علاقه وافری داشت. دیوان اشعار حافظ و مولوی الهام گرفته از آیات و روایات است و مضامین عرفانی بلندی را در بر دارد. شیخ بهایی درباره مولوی چنین سروده است:
من نمی‌گویم آن عالی‌جناب ••• هست پیغمبر، ولی دارد کتاب
مثنوی معنوی مولوی ••• هست قرآنی، به لفظ پهلوی


پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: «حبّ الوطن من الایمان؛ علاقه به وطن جزء ایمان است.» شیخ بهایی تفسیری نو از این حدیث ارائه می‌کند که بسیار در خور تامل است. تقریباً همه افرادی که این حدیث را معنا کرده‌اند وطن را وطن جغرافیایی و زادگاه دانسته‌اند. برخی از روشنفکران نیز این حدیث را به چیزی در تایید ناسیونالیسم، وطن‌پرستی و ملّی‌گرایی تفسیر کرده‌اند. اما شیخ بهایی در تفسیری تازه از این حدیث چنین می‌سراید:
این وطن مصر و عراق و شام نیست ••• این وطن شهری است کو را نام نیست
زانکه از دنیاست این اوطان تمام ••• مدح دنیا کی کند خیرالانام
‌ای خوش آن کو یابد از توفیق بهر ••• کآورد رو سوی آن بی نام شهر
تو در این اوطان غریبی‌ای پسر ••• خو به غربت کرده‌ای، خاکت به سر
آنقدر در شهر تن، مانده‌ای اسیر ••• کان وطن یکباره رفتت از ضمیر
رو بتاب از جسم و جان را شاد کن ••• موطن اصلی خود را یاد کن
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست ••• در میان جز یک نفس در کار نیست
تا به چندان شاهباز پر فتوح ••• بازمانی دور از اقلیم روح


درباره سال وفات شیخ بهائی اختلاف است.

۲۲.۱ - مکاشفه

نوشته‌اند: زمانی شیخ بهایی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان رفت. بر سر قبرها می‌نشست و فاتحه‌ای نثار گذشتگان می‌کرد، تا اینکه به قبر بابا رکن‌الدین (وی یکی از عرفاست.) رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردانش پرسید: شنیدید چه گفت؟ گفتند: نه.
شیخ بهایی پس از آن، حال دیگری داشت. همواره در حال دعا و گریه و زاری بود. گرچه او هیچ‌گاه از عبادت غافل نبود ولی اکنون بیش از پیش، به مناجات و دعا اهمیت می‌داد. مدتی بعد شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدی؟ او گفت: به من گفتند آماده مرگ باشم.
محمدتقی مجلسی، که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است. (برای آگاهی از جزئیات مکاشفه و اختلاف منابع در آن رجوع شود به
[۱۴۵] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷.
)

۲۲.۲ - اختلاف در سال وفات

در تعیین سال وفات شیخ بهائی اختلاف است. از آن‌جا که اسکندر منشی،
[۱۴۷] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷، تهران ۱۳۵۰ ش.
وقایع‌نگار روزانه شاه عباس صفوی، و نیز مظفر بن محمد قاسم گنابادی، منجّم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجّمین
[۱۴۸] گنابادی، مظفر بن محمدقاسم، تنبیهات المنجمین، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ سنگی (ایران) ۱۲۸۴.
که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته است، سال ۱۰۳۰ ق را ذکر کرده اند، این قول پذیرفتنی است. جمعی از معاصران بهائی نیز همین تاریخ را ذکر کرده‌اند.
[۱۵۰] حسینی استرآبادی، حسن بن مرتضی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، ج۱، ص۲۱۷.
[۱۵۱] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۵-۸۶.
ظاهراً پس از این‌که نظام‌الدین ساوجی تمام‌کننده جامع عباسی و شاگرد بهائی، وفات وی را در ۱۰۳۱ ق ذکر کرده است
[۱۵۲] شیخ بهائی، جامع عباسی، ج۱، ص۹۶.
بسیاری از تذکره‌نویسان از وی پیروی نموده‌اند.
[۱۵۵] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۴۵.
[۱۵۶] خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، ج۱، ص۶۴۰.
[۱۵۷] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۴۷.
[۱۵۸] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۶۷۶.
[۱۵۹] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۲، ص۹۱۵.
[۱۶۰] سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربه، ج۲، ستون ۱۲۶۲.
اقوال دیگر، مانند ۱۰۳۲ ق
[۱۶۱] هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۵۸، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
[۱۶۲] هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، ج۸، ص۵۷۸.
[۱۶۳] میرخواند، محمد بن خاوند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
[۱۶۴] هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ج۴، ص۱۲.
و ۱۰۳۵ ق و ۱۰۴۰ ق، بی‌اساس است.
[۱۶۵] شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص ۵۵-۵۹.

در ایـن صـورت وفات شیخ در دوازدهم ماه شوال سال ۱۰۳۰ ه ق در شهر اصفهان روی داده است.

۲۲.۳ - مدفن

بدن شیخ بهائی را از اصفهان به مشهد مقدس انتقال داده بنابر وصیتش او را در خانه‌اش که نزدیک حرم امام رضا (علیه‌السّلام) قرار داشت، به خاک سپردند. نماز او را شاگردش مجلسی اول اقامه کرد که در آن نزدیک به ۵۰ هزار نفر شرکت داشتند.
[۱۶۹] منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷ـ ۹۶۸، تهران ۱۳۵۰ ش.
[۱۷۰] اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۴۵ـ۴۴۷.
[۱۷۲] افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، تعلیقه امل الامل، ج۱، ص۶۹.

اکنون آرامگاه شیخ بهایی در یکی از رواق‌های حرم مطهّر امام رضا (علیه‌السّلام) قرار دارد.


(۱) لطفعلی بن آقاخان آذر بیگدلی، آتشکده آذر، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش.
(۲) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و منزوی، احمد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۴) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة: احیاء الداثر من القرن العاشر، چاپ علی نقی منزوی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵) کرمانشاهی، آقا محمدعلی، خیراتیّه در ابطال طریقة صوفیّه، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۲.
(۶) ابن صابونی، کتاب تکمله اکمال الاکمال فی الانساب و الاسماء و الالقاب، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۷) دوین جی استوارت، «شیخ بهائی و ' کشکول، او»، ترجمه حسین معصومی همدانی، نشر دانش، سال ۱۱، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۰).
(۸) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۹) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۱۰) اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۱ـ۱۳۰۳، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
(۱۱) افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، تعلیقه امل الا´مل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۰.
(۱۲) افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۱۳) امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۴) امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۱۵) اوحدی بلیانی، محمد بن محمد، عرفات العاشقین، نسخة عکسی از نسخة خطی موجود در کتابخانه ملک، ش ۵۳۲۴.
(۱۶) بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم.
(۱۷) برهان آزاد، ابراهیم، «دو نکته مربوط بشرح حال شیخ بهائی»، یغما، سال ۱۳، ش ۳ (خرداد ۱۳۳۹).
(۱۸) بستانی، بطرس، کتاب دائرة المعارف، بیروت.
(۱۹) شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، قم ۱۴۱۵.
(۲۰) بشیخ بهائی، جامع عباسی، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۸.
(۲۱) شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة: شرح دعاء الهلال من الصحیفة السجادیه، چاپ علی موسوی خراسانی، قم ۱۴۱۰.
(۲۲) شیخ بهائی، العروة الوثقی: تفسیر سورة الحمد، چاپ اکبر ایرانی قمی، قم ۱۴۱۲.
(۲۳) شیخ بهائی، کتاب المخلاة، مصر (۱۳۱۷).
(۲۴) شیخ بهائی، الکشکول، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۵) شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهاءالدین محمد العاملی مشهور به شیخ بهائی، چاپ غلامحسین جواهری، تهران.
(۲۶) شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، چاپ سعید نفیسی، تهران.
(۲۷) شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، مشهد ۱۳۷۲ ش.
(۲۸) شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۵.
(۲۹) تنکابنی، محمد بن سلیمان، کتاب قصص العلماء، تهران.
(۳۰) ثابتیان، ذبیح‌الله، اسناد و نامه های تاریخی دورة صفویه، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۳۱) شفیع جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمد، ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰.
(۳۲) جاپلقی بروجردی شفیعا، محمدشفیع بن علی‌اکبر، روضة البهیة فی طرق الشفیعیه، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۰.
(۳۳) جزایری، نعمت‌الله بن عبدالله، الانوار النعمانیه، چاپ محمدعلی قاضی طباطبایی، تبریز ۱۳۸۲.
(۳۴) جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، قم ۱۳۷۰ ش.
(۳۵) جعفریان، رسول، «رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان»، کیهان اندیشه، ش ۳۳ (آذر و دی ۱۳۶۹).
(۳۶) جهانگیری، محسن، «شرح احوال و ذکر آثار و نقل افکار شیخ بهائی»، فلسفه، نشریه اختصاصی گروه آموزشی فلسفه، ش ۱، ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (بهار ۱۳۵۵).
(۳۷) حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، اصفهان ۱۳۵۱ ش.
(۳۸) حرّعاملی، محمد بن حسن، الاثناعشریه، چاپ مهدی لازوردی و محمد درودی، قم ۱۴۰۰.
(۳۹) حرّعاملی، محمد بن حسن، امل الا´مل، چاپ احمد حسینی، ج ۱، بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۸۵)، ۱۳۸۵.
(۴۰) حسینی استرآبادی، حسن بن مرتضی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴۱) خراسانی، محمدهاشم، کتاب منتخب التواریخ، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۴۲) خفاجی، احمد بن محمد، ریحانة الالباء و زهرة الحیاة الدنیا، چاپ سنگی بولاق ۱۲۷۳.
(۴۳) خوانساری، محمدباقر بن زین‌العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
(۴۴) دیباجی، ابراهیم، «کفاره روزه ایکه خوردم رمضان: شرح از جامی، شیخ بهائی، و اسیری لاهیجی»، وحید، سال ۴، ش ۴ (فروردین ۱۳۴۶).
(۴۵) رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۴۶) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۷۸.
(۴۷) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۴۸) سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربه، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۴۹) سمیعی، کیوان، «تسامحات ادبی»، یادگار، سال ۲، ش ۲ (مهر ۱۳۲۴).
(۵۰) جان شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمة اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۵ ش.
(۵۱) ولی قلی بن داوودقلی شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۵۲) شریعتی، علی، راهنمای خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۳) شریف لاهیجی، محمد بن علی، محبوب القلوب، عکس نسخه خطی.
(۵۴) یوسفعلی صبا، محمدمظفر حسین بن محمد، تذکرة روز روشن، چاپ محمد حسین رکن زاده آدمیت، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۵۵) طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، چاپ محمد مرسی خولی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵۶) طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۵۷) طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۶۳).
(۵۸) عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم ۱۴۰۱.
(۵۹) عبرت نائینی، محمدعلی، تذکره مدینة الادب، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۶ ش.
(۶۰) فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶۱) قصری، محمد، سیمایی از شیخ بهائی در آئینة آثار، مشهد ۱۳۷۴ ش.
(۶۲) قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الا´ثار، بیروت.
(۶۳) قمی، عباس، فوائد الرضویه: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ ش.
(۶۴) قمی، عباس، کتاب الکنی والالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، چاپ افست قم.
(۶۵) قمی، محمدطاهر بن محمد حسین، تحفة الاخیار: بحثی در پیرامون آراء و عقاید صوفیه، چاپ داوود الهامی، قم ۱۳۶۹ ش.
(۶۶) کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی مدّظله العالی، نگارش احمد حسینی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ ش.
(۶۷) کشمیری، محمدعلی بن صادقعلی، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم.
(۶۸) اسفندیار، کیخسرو، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۶۹) گنابادی، مظفر بن محمدقاسم، تنبیهات المنجمین، چاپ سنگی (ایران) ۱۲۸۴.
(۷۰) گوپاموی، محمد قدرت‌الله، کتاب تذکره نتایج الافکار، بمبئی ۱۳۳۶ ش.
(۷۱) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷۲) مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳.
(۷۳) مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، قم ۱۴۱۴.
(۷۴) محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت.
(۷۵) محبی، محمدامین بن فضل‌الله، نفحة الریحانة و رشحة طلاءالحانه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۱/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۱.
(۷۶) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۷۷) مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷.
(۷۸) مدنی، علی‌خان بن احمد، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین، قم ۱۴۱۵.
(۷۹) مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر ۱۳۲۴، چاپ افست تهران.
(۸۰) معصوم علیشاه، محمد معصوم بن زین‌العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.
(۸۱) منجم یزدی، جلال‌الدین محمد، تاریخ عباسی، یا روزنامة ملاجلال، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۸۲) منزوی، احمد، فهرست نسخه های خطی فارسی، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۱ ش.
(۸۳) موسوی حسینی، عباس بن علی، نزهة الجلیس و منیة الادیب الانیس، نجف ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم ۱۳۷۵ ش.
(۸۴) موسوی هندی، رضا، دیوان، چاپ موسی موسوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۸۵) مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۸۶) میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۸۷) میرجهانی طباطبائی، محمدحسن، روایح النسمات در شرح دعای سمات، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۸۸) میرداماد، محمدباقر بن محمد، اثنی عشر رسالة للمعلم الثالث، چاپ جمال الدین میردامادی.
(۸۹) مینوی، مجتبی، «موش و گربه مجلسی»، یغما، سال ۸، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۳۴).
(۹۰) مینوی، مجتبی، یادداشتهای مینوی، ج ۱، چاپ مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۹۱) نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرة نصرآبادی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۹۲) نعمه، عبدالله، فلاسفة الشیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹۳) نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۱۶.
(۹۴) نوری، حسین بن محمدتقی، الفیض القدسی فی ترجمة العلامه المجلسی، در مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۹۵) هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاض العارفین، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
(۹۶) هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
(۹۷) هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
(۹۸) همائی، جلال‌الدین، تاریخ اصفهان، ج ۱، هنر و هنرمندان، چاپ ماهدخت بانوهمایی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۹۹) همدانی، ابراهیم بن حسین، «سواد کتابت حضرت میرزا ابراهیم همدانی بحضرت شیخ بهاءالدین محمد»، ارمغان، دوره ۷، ش ۱ (فروردین ۱۳۰۵).
(۱۰۰) هنرفر، لطف‌الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان ۱۳۴۴ ش.
(۱۰۱) ایرانیکا.


۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱.    
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۴.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۰.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۴.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۷.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۳۴.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۴۷.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۰۸.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۱۱.    
۱۰. مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۵.
۱۱. مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، ج۱، ص۱۴.    
۱۲. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۶.
۱۳. برهان آزاد، ابراهیم، دو نکته مربوط به شرح‌حال شیخ بهائی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴.
۱۴. طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵.
۱۵. طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۸۲.
۱۶. خفاجی، احمد بن محمد، ریحانة الالباء و زهرة الحیاة الدنیا، ج۱، ص۱۰۳.
۱۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۶۲۳۷.    
۱۸. نعمه، عبدالله، فلاسفة الشیعه، ج۱، ص۳۴۹.
۱۹. طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷.
۲۰. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۴۱.    
۲۱. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۲۲. نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۳.    
۲۳. بستانی، بطرس، دائرة المعارف، ج۱۱، ص۴۶۲.
۲۴. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران.
۲۵. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۴، ص۱۲۶ - ۱۲۹.    
۲۶. صادقی، علی، زین‌الدین بن علی عاملی مشعل شریعت، از مجموعه دیدار با ابرار، ص۴۵.
۲۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۷.    
۲۸. بروجردی، سید علی، طرائف المقال، ج۲، ص۳۹۲.    
۲۹. رک:امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۳۰. شفیع جاپلقی بروجردی، علی‌اصغر بن محمد، ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، ج۱، ص۳۹.
۳۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱۱، ص۲۱۸ـ۲۲۴، ج ۱۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۳۲. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۳۳. حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الامل، ج۱، ص۱۵۵.    
۳۴. مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، ج۱، ص۱۴.    
۳۵. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۶، ص۵۹.    
۳۶. مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۹۵، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
۳۷. مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۶، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
۳۸. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۲، ص۱۱۹.    
۳۹. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۶۹.    
۴۰. اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۵.
۴۱. میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، ج۱، ص۵۴، تهران ۱۳۶۳ ش.
۴۲. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۱، ص۴۴۷.
۴۳. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۲۶.
۴۴. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۴۵. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۲، ص۱۲۰.    
۴۶. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۲۶ـ۲۷.
۴۷. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
۴۸. ایرانیکا، ذیل مادّه.
۴۹. مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۵۶.
۵۰. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۳۴.
۵۱. خوانساری، محمدباقر بن زین‌العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، ج۷، ص۵۸.    
۵۲. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۹.    
۵۳. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
۵۴. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۹۴.    
۵۵. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۴۱.    
۵۶. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۳، ص۸۲۲.
۵۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۶۹.    
۵۸. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة:احیاء الداثر من القرن العاشر، ج۵، ص۸۷.    
۵۹. صدر، سیدحسن، شرح فقیه، به نقل از تکمله امل الآمل.
۶۰. قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه.
۶۱. گزی، عبدالکریم، تذکرة القبور، ص۶۰، م ۱۳۴۱، چاپ اول ثقفی اصفهان، ۱۴۰۵.
۶۲. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق.
۶۳. قمی، عباس، فوائد الرضویه، ص۲۴۹.
۶۴. قمی، عباس، فوائد الرضویه، ص۵۰۶.
۶۵. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۶ - ۸۷.    
۶۶. شیخ بهایی، کشکول شیخ بهایی، ص۷، ترجمه ساعدی.    
۶۷. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه، ص۲۲۳.
۶۸. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۵ - ۸۶.    
۶۹. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۷۰. مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ج۱، ص۱۷۲.    
۷۱. مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، ج۱، ص۱۶.    
۷۲. جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۲، ص۳۴۶، بیروت ۱۹۷۸.
۷۳. ایرانیکا، ذیل مادّه.
۷۴. بستانی، بطرس، دائرة المعارف، ج۱۱، ص۴۶۳، بیروت.
۷۵. خوانساری، محمدباقر بن زین‌العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، ج۷، ص۵۶-۵۹.    
۷۶. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱۱، ص۲۵۴.    
۷۷. نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۸.    
۷۸. صدر، سیدحسن، تکمله امل الآمل، ص۳۴۳.    
۷۹. شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۹۷.    
۸۰. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۳۰.
۸۱. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۵۶۸، تهران ۱۳۵۰ ش.
۸۲. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۶۱۰-۶۱۲، تهران ۱۳۵۰ ش.
۸۳. فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۳، ص۸۵۹-۸۶۰، تهران ۱۳۶۴ ش.
۸۴. فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۳، ص۸۶۳ ـ ۸۶۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
۸۵. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۰۴.    
۸۶. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص ۳۲.
۸۷. قلی شاملو، ولی قلی بن داوود، قصص الخاقانی، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴.
۸۸. خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، ج۱، ص۵۷۰.
۸۹. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۱۱-۶۱۳.
۹۰. حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الامل، ج۱، ص۵۸.    
۹۱. شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ج۱، ص۴۸۰.    
۹۲. شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً ، ص۵۰۷، قم ۱۴۱۵.
۹۳. شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۴. شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۷۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۵. شیخ بهائی، الکشکول، ج۱، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹۶. شیخ بهائی، الکشکول، ج۲، ص۳۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۷. شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة:شرح دعاء الهلال من الصحیفة السجادیه، ج۱، ص۱۵۶.    
۹۸. شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، ج۱، ص۸۰۰.
۹۹. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران.
۱۰۰. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۴۰.    
۱۰۱. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۰۲. مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۰۳. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۰۳.    
۱۰۴. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۴۱-۴۴۴.    
۱۰۵. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۴۳.    
۱۰۶. ایرانیکا، ذیل ماده.
۱۰۷. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۰۸. مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، ج۱، ص۱۶.    
۱۰۹. مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ص۱۷۲.    
۱۱۰. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۷.    
۱۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۳.    
۱۱۲. امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۵۸.    
۱۱۳. نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲.    
۱۱۴. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۹۴.    
۱۱۵. قمی، عباس، فوائد الرضویه: زندگانی علمای مذهب شیعه، ج۲، ص۵۱۰.
۱۱۶. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۷.
۱۱۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۴۲.    
۱۱۸. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه، ص۵۹.
۱۱۹. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۹۴.    
۱۲۰. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، تعلیقه امل الامل، ج۱، ص۶۹.    
۱۲۱. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۹، ص۹۳۳.    
۱۲۲. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۷.
۱۲۳. عبرت نائینی، محمدعلی، تذکره مدینة الادب، ج۱، ص۴۹۷ـ۵۰۳.
۱۲۴. جان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۴، ص۱۵۱۸، ترجمة اقبال یغمایی.
۱۲۵. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص۵۹.
۱۲۶. رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۲۷. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۴۲.    
۱۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۵، ص۱۸۹-۱۹۰.    
۱۲۹. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۹۴-۹۵.    
۱۳۰. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۳۱. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه، ص۲۲-۲۳.
۱۳۲. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱۱، ص۲۸۱-۲۸۳.    
۱۳۳. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۴۶.
۱۳۴. عبرت نائینی، محمدعلی، تذکره مدینة الادب، ج۳، ص۲۱۶.
۱۳۵. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۰۸.    
۱۳۶. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۱۲.    
۱۳۷. حر عاملی، محمد بن حسن، امل الامل، تحقیق سیداحمد حسینی، ج۱، ص۱۵۵ - ۱۵۶.    
۱۳۸. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۴۴ - ۲۴۵.    
۱۳۹. غضبان، سید جعفر، فلاسفه شیعه، ص۴۲۹.
۱۴۰. سوره مائده(۵)، آیه۶.    
۱۴۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
۱۴۲. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۸، ص۵۲۵.    
۱۴۳. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱۴، ص۴۳۵.    
۱۴۴. مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۴۵. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷.
۱۴۶. محبی، محمدامین بن فضل‌الله، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، ج۳، ص۴۵۴-۴۵۵.    
۱۴۷. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۴۸. گنابادی، مظفر بن محمدقاسم، تنبیهات المنجمین، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ سنگی (ایران) ۱۲۸۴.
۱۴۹. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱۴، ص۴۳۵.    
۱۵۰. حسینی استرآبادی، حسن بن مرتضی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، ج۱، ص۲۱۷.
۱۵۱. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، ج۱، ص۸۵-۸۶.
۱۵۲. شیخ بهائی، جامع عباسی، ج۱، ص۹۶.
۱۵۳. مدنی، علی‌خان بن احمد، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۵۴. مدنی، علی‌خان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، ج۱، ص۱۴.    
۱۵۵. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۴۵.
۱۵۶. خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، ج۱، ص۶۴۰.
۱۵۷. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۴۷.
۱۵۸. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۶۷۶.
۱۵۹. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، مطلع الشمس، ج۲، ص۹۱۵.
۱۶۰. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربه، ج۲، ستون ۱۲۶۲.
۱۶۱. هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۵۸، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
۱۶۲. هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، ج۸، ص۵۷۸.
۱۶۳. میرخواند، محمد بن خاوند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
۱۶۴. هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ج۴، ص۱۲.
۱۶۵. شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی، مقدمه نفیسی، ص ۵۵-۵۹.
۱۶۶. حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الامل، ج۱، ص۱۵۸.    
۱۶۷. تفرشی، سیدمصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۴، ص۱۸۷، پاورقی.    
۱۶۸. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴.    
۱۶۹. منشی، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۹۶۷ـ ۹۶۸، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۷۰. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، تاریخ منتظم ناصری، ج۱، ص۴۴۵ـ۴۴۷.
۱۷۱. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۹۷.    
۱۷۲. افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، تعلیقه امل الامل، ج۱، ص۶۹.
۱۷۳. قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج۲، ص۱۰۱.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بهاءالدین محمد عاملی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۰/۱۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بهاءالدین محمد بن حسین عاملی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۰/۱۷.    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین عاملی»، شماره۲۱۵۴.    






جعبه ابزار