• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلسله صفویه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلسلۀ سلاطین صفوی در اوایل قرن دهم هجری با اتکاء به مذهب شیعۀ اثنی‌عشری و طریقت صوفیه در قالب حکومت مذهبی بر ایران حکم راندند. این سلسله نام خود را از نام یکی از نیاکانشان به نام صفی‌الدین اردبیلی (م ۷۳۵ قمری) برگرفته است. این فرقه پس از مرگ شیخ زاهد به صفویه تغییر نام یافت.



نسب وی را به امام هفتم (علیه‌السلام) منسوب می‌دانند. وی که مرید شیخ زاهد گیلانی (م ۷۰۰ قمری) و از رجال صوفیه بود از سوی شیخ زاهد به رهبری طریقت «زاهدیه» منسوب شد، این فرقه پس از مرگ شیخ به صفویه تغییر نام یافت.
پس از درگذشت شیخ صفی، پسرش، صدرالدین موسی جانشین وی شد. او برای شیخ صفی مرقدی ساخت.
پس از صدرالدین، فرزندش خواجه علی به رهبری طریقت رسید. وی به مدت ۱۲ سال در جنوب ایران به ارشاد مردم مشغول بود. پس از خواجه علی، ابراهیم معروف به شیخ شاه ریاست معنوی نهضت را بر عهده گرفت ولی قدرت چندانی نداشت. پس از وی شیخ جُنید به اشاعۀ طریقت پرداخت. خروج شیخ جنید و مهاجرت وی به "دیار بکر" بر ترویج طریقت صفوی تاثیر بسیاری داشت. زعامت مذهبی صفوی در این عهد در قالب مبارزات "جنید" به زعامتی سیاسی تبدیل شد.
پس از وی، پسرش حیدر جانشین پدر شد. پس از کشته شدن شیخ حیدر، پیروان وی ابتدا به پسر بزرگش سلطان‌علی شاه روی آوردند ولی وی در جنگ کشته شد و برادرش اسماعیل به اتفاق عده‌ای از مریدان طریقت که «اهل اختصاص» نام یافتند به گیلان رفت و حدود ۵ سال نزد میرزا علی کارکیا از پادشاهان آل‌کیا به سر برد.


در سال (۹۰۵ قمری) اسماعیل به اردبیل بازگشت و سال بعد شیروان‌ شاه را در نبردی به قتل رسانید و در تبریز تاجگذاری کرد (۹۰۷قمری). مهم‌ترین اقدام شاه اسماعیل در آغاز سلطنت خویش، اعلام مذهب شیعۀ دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور بود. آنان پس از به دست آوردن هویت سیاسی و ارضی توانستند دولتی متمرکز و قوی در ایران ایجاد کنند. وی محمد شیبان خان ازبک را در مرو شکست داد. پس از سرکوبی ازبک‌ها نبرد شاه اسماعیل با عثمانی‌ها اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. ظاهراً علت جنگ دو چیز بود، یکی اقدامات صفویان در آناتولی شرقی در جلب وفاداری مردم آن‌جا، و دیگر حمایت شاه اسماعیل از رقیبان سلطان سلیم، جانشین بایزید دوم.
سطان سلیم پس از غلبه بر رقیبان و تحکیم سلطنت خویش به فتوای مفتی سنیان عثمانی به قتل عام شیعیان در قلمرو حکومت عثمانی دست زد و پس از آن به ایران لشکر کشید و در چالدران (شمال غربی خوی) سپاه شاه اسماعیل را سخت شکست داد (۹۲۰قمری) و دیار بکر را به تصرف خود درآورد. این رویداد در اخلاق و رفتار شاه اسماعیل تاثیر فراوان بر جای گذاشت. وی پس از این شکست هرگز فرماندهی سپاهیانش را بر عهده نگرفت.
شاه اسماعیل در جوانی درگذشت (۹۳۰قمری) و پسر ۱۰ ساله‌اش با نام شاه طهماسب بر تخت نشست. طهماسب به تدریج توانست بر اوضاع تسلط یابد و حدود نیم قرن ایران را یکپارچه نگاه دارد.
پس از مرگ شاه طهماسب، هر کدام از عناصر گرجی، چرکس و ارمنی که در نهاد سلطنتی حضور داشتند از یک سو و قزلباش‌ها از سوی دیگر سعی داشتند شاهزاده‌ای را که خود می‌خواهند بر سریر حکومت برنشانند. سرانجام طبق خواست قزلباشان، اسماعیل به سلطنت نشست. اسماعیل دوم پس از به دست گرفتن حکومت، به قتل عام فجیع درباریان دست زد. او بسیاری از شاهزادگان خاندان سلطنتی را کشت و یا کور کرد. اما پس از حدود یک سال سلطنت، او را با زهر هلاک کردند. پس از اسماعیل دوم برادرش محمد خدابندۀ نابینا را به سلطنت رساندند اما او به سال ۹۶۶ قمری تاج و تخت را به عباس تسلیم کرد و وی با نام شاه عباس تاج بر سر نهاد.


شاه عباس با نبوغ خود، اولویتها را کاملاً‌ مشخص کرد:
نخست احیاء امنیت داخلی و قانون و نظم؛
تجدید سازمان سپاه و اصلاح نظام مالی؛
بیرون راندن ازبکان از خراسان؛
باز پس گرفتن نواحی غربی کشور از اشغال عثمانی.
البته وی در برابر خطر ازبکان در آغاز با سلطان عثمانی صلح (۹۹۸قمری) و بر اساس معاهده‌ای، بسیار از نواحی غنی غرب کشور را به آنان واگذار نموده بود.
در امور داخلی در صدد برآمد تا غیر از عناصر قزلباش و تاجیک (ایرانی)، از غلامان گرجی چرکس و ارمنی نیز بهره برد و آنان را به عنوان نیروی سوم در امور حکومت دخالت دهد. وی یک سپاه دائمی تشکیل داد که به شاهسون معروف شدند اینان چنان تربیت یافته بودند که غیر از شخص شاه به هیچ‌کس دیگر وابستگی نداشتند. پس از آن‌که شاه عباس امور داخلی کشور را انتظام بخشید؛ به سال ۱۰۰۶قمری با سپاهی آهنگ خراسان کرد تا ازبکان را گوشمالی دهد. ازبکان پس از شکست تن به صلح دادند و شاه عباس با تثبیت مرز شرقی کشور، به پایتخت خود اصفهان بازگشت. چند سال بعد هم در غرب کشور عثمانی‌ها را سخت شکست داد و آنان را از نواحی غربی قلمرو ایران بیرون راند (۱۰۱۴قمری).
شاه عباس افزون بر به دست آوردن موفقیت‌های بزرگ سیاسی و نظامی، به امور هنری نیز توجه شایانی مبذول می‌داشت. در زمان او هنر به اوج شکوفائی خود رسید. هنر قالیبافی، تهیۀ ابریشم و پارچه‌های ابریشمی، تذهیب و تصویرنگاری، خوشنویسی و معماری در این دوره رواج بسیاری یافت. اصفهان به شهری پر رونق تبدیل شد. بازرگانان از چین، آسیای مرکزی و اروپا و نقاط دیگر برای تجارت به اصفهان روی می‌آوردند. به طور کلی دورۀ شاه عباس عصر طلایی سیاسی و اقتصادی ایران بود و به درستی بر او لقب «کبیرّ» نهادند.


پس از مرگ شاه‌ عباس (۱۰۳۸قمری) نوه‌اش، با نام شاه صفی بر تخت نشست. پادشاه جدید به هیچ وجه لیاقت و شایستگی سلف خویش را نداشت. در زمان شاه صفی برخی از شهرهای کلیدی ایران چون قندهار و بغداد از دست صفویان بیرون شد. هر چند پس از مرگ شاه صفی (۱۰۵۲قمری) و به حکومت رسیدن عباس دوم کوشش‌هایی در جهت احیای اقتدار حکومت صفوی صورت گرفت و او توانست شهرهایی چون قندهار را باز پس گیرد؛ اما در زمان جانشینان وی شاه سلیمان و شاه سلطان حسین به سبب بی‌کفایتی اینان، حکومت صفویه رو به ضعف نهاد و به سراشیبی سقوط نزدیک‌تر شد. یکی از مشخصات بارز اواخر دورۀ صفوی، بی‌علاقگی به ادارۀ امور کشور بود که در نهایت سبب شد تا فساد و هرج‌و‌مرج روز افزون در حکومت ولایات به وجود آید.
ضعف حکومت، صفویه بدین مرحله رسید که افغانان غلجایی به فرماندهی "میر ویس" قندهار را تسخیر کردند. (۱۱۲۰ قمری) و پس از مرگ میر‌ ویس، پسرش محمود بر آن شد تا حکومت صفویان را منقرض سازد. وی پس از تصرف کرمان و یزد، آهنگ اصفهان کرد و پایتخت صفویه را به محاصرۀ خود درآورد. سرانجام شاه سلطان حسین تاج و تخت را به محمود تسلیم کرد. و درسال (۱۱۳۵ ق) خاندان صفویه از صحنه حکومت ایران کنار رفتند.


استقرار و استمرار دولت صفوی در ایران به نهادینه شدن ساختار دینی در کشور انجامید. حکام صفوی به منظور مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از طریق پیوند به اسلام به ویژه تشیع از هیچ کوششی دریغ نکردند. با روی کار آمدن صفویان نظریه‌های دینی دولت از تسنن به تشیع اثنی‌عشری مبدل شد و زمینۀ اجرای احکام، برنامه و آموزه‌های نظری شیعه در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی فراهم آمد. ظهور ساختار دیوانی دینی در عهد صفوی به کارگماردن علمای دینی در برخی از مناصب دولتی حاصل تعامل صفویان و علمای تشیع بود. در عصر صفوی «تشیع» مذهب رسمی کشور شد و ایران به عنوان کانون اصلی تشیع‌ اثنی عشری مورد توجه قرار گرفت. بی‌تردید عهد صفوی را باید فعال‌ترین دورۀ تاریخی ایران از نظر رشد و توسعۀ افکار مذهبی دانست. دولت‌مردان صفوی در آغاز و به بهانۀ تقویت پایه‌های حکومتی در راستای ایجاد مراکز مذهبی، ترجمۀ کتاب‌های دینی از عربی به فارسی دعوت از علمای تشیع (حتی از جبل عامل و بحرین) تلاش‌های فراوانی کردند. در عهد صفوی خواندن کتب مذهبی رونق یافت، روضه‌خوانی که در اصل خواندن کتاب روضة‌الشهداء واعظ کاشفی بود حاصل ترغیب‌ها و تشویق‌های این دوره است.


شیخ نورالدین عاملی کرکی معروف به محقق ثانی(۹۴۰ق)؛ شیخ عبدالعلی فرزند محقق کرکی (م۹۹۳ق)؛ غیاث‌الدین منصور بن صدرالحکماء (م ۹۴۰ق)؛ زین‌الدین عاملی ملقب به شهید ثانی (م ۹۶۶ق)؛ شیخ حسین عاملی (م ۱۰۴۰ق)؛ شیخ بهایی (م ۱۰۲۱ق) میرابوالقاسم میرفندرسکی(م ۱۰۷۰ق)؛ ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۹۱ق)؛ محمد باقر مجلسی (م ۱۱۱۱ق)؛


صبوری و پایداری خاندان صفوی از شیخ صفی تا شاه اسماعیل منجر به ایجاد سلسه‌ای شد که ویژگی‌های خاص داشت. از مهم‌ترین این ویژگی‌ها، اتحاد، تمرکز، یکپارچگی قلمرو و ایجاد مذهبی رسمی برای سراسر کشور بود. از سوی دیگر صفویان توانستند نظریۀ «حق‌الهی سلطنت» پادشاه از جانب خدا بر مردمان حکومت می‌کند را که میراث اعتقادات باستانی ایرانیان بود، وارد دستگاه حکومتی خود کنند. ویژگی دیگر که صبغۀ مذهبی داشت آن بود که پادشاه صفوی خود را نمایندۀ امام دوازدهم شیعیان مذهبی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) تصور می‌کردند؛ حتی دوام دولت صفوی را تا ظهور امام غایب (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) پیش‌بینی می‌کردند.
[۱] دایرة‌المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر محبّی، ج۱۰.
[۲] حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، تهران، موسسه آرایه، ج۶، ص۷۰۲.



۱. دایرة‌المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر محبّی، ج۱۰.
۲. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، تهران، موسسه آرایه، ج۶، ص۷۰۲.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صفویه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۰/۱۴.    






جعبه ابزار