شکر و کفران نعمت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کفران نعمت آن است که شخص در مواجهه با نعمات الهی، یا
نعمت را در
قلب خود بیاهمیت بشمارد یا با
زبان سخنی بگوید که نشانه بیاعتنایی نسبت به نعمت و بیارزش نمودن آن است و یا گاهی در
عمل به آن اهمیت ندهد و به جای استفاده نیکو و بجا از آن، نعمتهای الهی را در مسیر سوء و نابجا استفاده کند.
«احمده شکرا لانعامه، و استعینه علی وظائف حقوقه؛
خدای بزرگ را به پاس بخشیدن نعمتهایش میستایم و در انجام فرمانش از او یاری میجویم».
«اتقوا سکرات النعمة، و احذروا بوائق النقمة؛
از مستی نعمت بپرهیزید و از سختی
نقمت بر حذر باشید».
«استتموا نعم الله، علیکم بالصبر علی طاعته، و المجانبة لمعصیته؛
نعمتهایی که
خداوند بر شما ارزانی داشته با
صبر بر طاعت او و اجتناب از نافرمانی او به تمام و
کمال رسانید».
«مع کل جرعة شرق، و فی کل اکلة غصص! لا تنالون منها نعمة الا بقراق اخری؛
با هر جرعه آبی، در گلویتان آب جستنی است و در هر لقمهای گلوگیر شدنی. به هیچ نعمتی از آن نمیرسید مگر با از دست دادن نعمتی دیگر».
«نسال الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمة.
از
خداوند میخواهیم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که نعمتی، او را به
گردن
کشی نکشاند».
«قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه، (استغفروا ربکم انه کان غفارا) فرحم الله امرا استقبل توبته، و استقال خطیئته، و بادر منیته!؛
خداوند سبحان، آمرزش خواهی را سبب فزونی روزی و رسیدن
رحمت به
خلق قرار داده و فرموده است: از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسی آمرزنده است... پس،
رحمت خدا بر کسی که به
توبه روی آورد و گناهش را جبران کند و پیش از مرگش کاری بکند».
«رب منعم علیه مستدرج بالنعمی؛
چهبسا
نعمت دادهای که نعمتش وسیله گرفتاری و هلاکش گردد».
«یا جابر! من کثرت نعم الله علیه، کقرت حوائج الناس الیه، فمن قام الله فیها بما یجب فیها عرضها للدوام و البقا، و من لم یقم فیها بما یجب عرضها للزوال و الفنا؛
ای
جابر! هر کس نعمت خدا بر او فراوان شود، نیاز مردم به او زیاد خواهد شد. پس کسی که برای خدا در برابر این نعمت به وظیفه خود قیام کند، آن نعمت را در معرض دوام و
بقا قرار داده و هر کس چنین نکند، آن را در معرض زوال و
فنا در آورده است».
«ان لله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد، فیقرها فی ایدیهم ما بذلوها؛ فاذا منعوها نزعها منهم، ثم حولها الی غیرهم؛
همانا برای خدا بندگانی است که آنها را به نعمتهای خود مخصوص ساخته تا همه بندگان از آن بهره برند تا وقتی آن نعمتها را به مستحقانش ببخشند، در دستشان باقی میماند و چون دریغ کردند خدا از آنها بگیرد و به دیگری تحویل دهد».
«اقل ما یلزمکم لله ان لا تستعینوا بنعمه علی معاصیه؛
کمترین حقی که لازم است برای
خدا رعایت کنید آن است که از نعمتهایش در نافرمانیاش کمک نجویید».
«یابن آدم! اذا رایت ربک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیه فاحذره؛
ای
فرزند آدم! چون دیدی پروردگارت نعمتهای پیایی تو را دهد، ولی تو پیاپی
گناه او میکنی، از او برحذر باش».
«ان لله فی کل نعمة حقا، فمن اداه حفظها، و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته؛
برای خدا در هر نعمتی حقی است، پس هر کس ان را ادا کند نعمتش را افزون کند و هر کس کوتاهی نماید خود را در معرض خطر از دست دادن
نعمت قرار داده است».
امام خمینی شکر را قدردانی از نعمتهای نعمت دهنده میداند که پایه و اساس آن معرفت نعمت دهنده و نعمت اوست.
به اعتقاد ایشان شکر و ثنای نعمت دهنده از جمله امور فطری است و انسان فطرتاً خواهان تنظیم انعام کننده و ستایش اوست و تمامی ثناها و تعظیمهایی که بشر به یکدیگر ابراز میکنند از همین فطرت الهی برخاسته است و در حقیقت این امور به شکر و ثنای ذات خداوند که نعمت دهنده علیالاطلاق است برمیگردد، زیرا او دارای رحمت مطلقه و رزاقیت علیالاطلاق است و نعمت بخشی و رزاقیت دیگر موجودات از اوست، اگرچه موجودات خود، به آن واقف نباشند.
در مقابل، ناسپاسی و ترک ثنای نعمت دهنده برخلاف
فطرت الهی و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت و از لوازم فطرت مخموره و از جنود
ابلیس و جهل است.
امام خمینی کمال شکر و رسیدن عبد به مقام شکور را منوط به معرفت چگونگی ارتباط خلق با حق، بسط رحمت حق از اول ظهور تا ختم آن، ارتباط نعمتها با یکدیگر و اطلاع بر آغاز و انجام وجود آنگونه که هست، میداند.
ایشان با استناد به روایتی معتقد است
سالک الی الله در پرتو تربیت ربوبی میتواند با قدم عبودیت از خودپرستی بیرون آید و الوهیت حق را به قلب دریابد و بداند هیچ قدرتی از خود ندارد، مگر با قدرت و مشیت حقتعالی، با وجود چنین شناخت توحیدی و دریافت قلبی است که حقیقت شکر برای سالک رخ میدهند و شکر موحدانه از قلب به جمیع اعضا و اعمال او سرایت میکند و هر یک از اعضای انسان، حظّی از توحید میبرند. در باور امام خمینی شکر با دید توحیدی، آخرین مرتبه از مراتب شکر است که جز برای کاملترین اولیای الهی حاصل نمیشود.
«من اعطی الاستغفار لم یحرم المغفرة؛
به هر کس (نعمت) آمرزش خواهد داده شود، از آمرزیده شدن محروم نشود».
خصلتهایی که شایسته خدا نیست.
«ما کان الله لیفتح علی عبد باب الشکر و یغلق عنه باب الزیاده، و لا لیفتح علی عبد باب الدعا و یغلق عنه باب الاجابة، و لا لیفتح لعبد باب التوبة و یغلق عنه باب المغفرة؛
نشاید که خداوند در سپاسگزاری را به روی بندهای بگشاید و در افزون شدن نعمت را به رویش ببندد و در
دعا را به روی بندهای باز کند و در
اجابت را به رویش ببندد و در
توبه را به روی بندهای بگشاید و در آمرزیدن را به رویش ببندد».
«من اعطی الشکر لم یحرم الزیادة؛
به کسی که
توفیق شکرگزاری داده شود، از فزونی یافتن (نعمت) محروم نگردد».
«نسال الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمة، و لا تقصر به عن طاعة ربه غایة، و لا تحل به بعد الموت ندامة و لا کابة؛
از خداوند سبحان مسئلت میداریم که ما و شما را از آن گروه قرار بده که نعمتهای این دنیا او را در کاموریهای طغیانگرانه فرو نمیبرد و هیچ هدفی او را در
اطاعت پروردگارش مقصر نمیسازد و پس از مرگ نیز هیچ ندامت و اندوهی وجودش را فرا نگیرد».
«کم من مستدرج بالاحسان الیه، و مغرور بالستر علیه، و مفتون بحسن القول فیه! و ما ابتلی الله احدا بمثل الاملا له؛
بسا مردمی هستند که به وسیله
احسان به حال خود رها شدهاند (ورو به سقوط میروند) بسا انسانی که به وسیله پوشیده شدن خطاهایش فریب خورده است و بسا مردمی که با شنیدن سخنان نیک (تعریف و تمجید) درباره خود، درونشان مختل و گرفتار آشوب و
اضطراب گردد و خداوند هیچکس را مانند
اشباع او با نعمتها و امتیازات، مبتلا نفرموده است».
«لا تکن ممن... یعجز عن شکر ما اوتی، و یبتغی الزیاده فیما بقی؛
چونان کسی مباش که... از سپاسگزاری نعمتی که به او داده شده، ناتوان است و با این حال خواهان افزایش نعمت باقی مانده است».
«لو فکروا فی عظیم القدرة و جسیم النعمة لرجعوا الی الطریق، و خافوا عذاب الحریق، و لکن القلوب علیلة و البصائر مدخولة؛
اگر انسانها در عظمت خداوند و بزرگی نعمت او میاندیشیدند، قطعا به راه راست که از ان منحرف شدهاند برمیگشتند، ولی دلها بیمار است و دیدهها مختل».
«لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمه؛
اگر خداوند برای
معصیت خود بیم
عذاب هم نمیداد، باز لازم بود که به شکرانه نعمتهایش نافرمانی نشود».
«کفی بالقناعة ملکا، و بحسن الخلق نعیماً؛
قناعت برای به دست آوردن
ملک، کافی است و نیز برای وصول به نعمتها
اخلاق نیکو کفایت میکند».
«احمده استتماما لنعمته، و استسلاما لعزته، و استعصاما من معصیته؛
سپاس او را گویم که تتمیم نعمتش جویم و راه
تسلیم به عزتش پویم و برای مصونیت از تباهیها دست و دل از معصیتش شویم».
شکر نعمت نعمتت افزون کند.
«اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر؛
هنگامی که مقدمات نعمتها به شما رسید با کمی سپاسگزاری دنباله آنها را از دست ندهید».
«بالتواضع تتم النعمة؛
با فروتنی است که نعمت تکمیل میشود».
«کل نعیم دون الجنة فهو محقور، و کل بلا دون النار عافیة؛
هر نعمتی جز
بهشت محقر است و هر بلایی جز
آتش عافیت است».
«من کتبه الی الحارث الهمدانی -:و استصلح کل نعمة انعمها الله علیک و لا تضیعن نعمة من نعم الله عندک، ولیر علیک اثر ما انعم الله به علیک؛
هر نعمتی را که خداوند به تو عنایت فرموده است آن را بشناس و در صلاح زندگی به کار ببر و هیچ نعمتی از نعمتهای خداوندی را که به تو
لطف فرموده است تباه مساز و همواره اثر
نعمت خداوندی که به تو بخشیده است در تو مشاهده شود».
«رب کلمة سلبت نعمة و جلبت نقمةُ؛
چهبسا سخنی که نعمتی را سلب کند و نقمتی را جلب نماید».
«من کتابه الی معاویة: الاتری - غیر مخبر لک، و لکن بنعمة الله احدث: ان قوما استشهدوا فی سبیل الله تعالی من المهاجرین و الانصار، و لکل فضل، حتی اذا استشهد شهیدنا قیل: سید الشهدا؟!
من درصدد آن نیستم که خبری به تو بدهم؛ بلکه میخواهم نعمت خداوندی را بازگو کنم، گروهی از
مهاجرین و انصار در راه خداوند متعال به
شهادت رسیدند و برای هر یک از آن شهدا امتیازی است. تا آنگاه که شهیدی (بزرگوار) از ما شهید شد و ملقب به (
سیدالشهدا) گشت».
«لیس شی ء ادعی الی تغییر نعمة الله و تعجیل نقمته من اقامة علی ظلم؛ فان الله سمیع دعوة المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد؛
(آگاه باشد که) هیچ چیزی بیش از حرکت بر مبنای
ظلم موجب دگرگونی نعمت خداوندی و سرعت
انتقام او نیست؛ زیرا
خداوند شنونده دعای ستمدیگان است و در کمین ستمکاران».
«احذروا نفار النعم فما کل شارد بمردود؛
از گریختن نعمتها برحذر باشید؛ زیرا هر فرار کنندهای برنمیگردد».
«ما کان قوم قط فی غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجتر حوها، لان الله لیس بظلام للعبید؛
هیچ قومی دارای فراوانی
نعمت و طراوت عیش نبوده که خداوند آن را از دست آن قوم بگیرد مگر به واسطه گناهانی که مرتکب گشتند؛ زیرا خداوند سبحان هیچ ستمی بر بندگان روا نمیدارد».
«سلکت بهم الدنیا طریق العمی، و اخذت بابصار هم عن منار الهدی، فتاهوا فی حیرتها، و غرقوا فی نعمتها، و اتخذوها رباً؛
دنیا آنان را در راه تاریک و کور کننده به
حرکت درآورده و چشمانشان را از کانون
نور هدایت برگرفت، پس در حیرتکده گم گشتند و در نعمت آن غرق شدند و
دنیا را برای خود اتخاذ کردند».
«ان من حق من عظم جلال الله سبحانه فی نفسه، و جل موضعه من قلبه، ان یصغر عنده - لعظم ذلک - کل ماسواه و ان احق من کان کذلک لمن عظمت نعمة الله علیه، و لطف احسانه الیه فانه لم تعظم نعمة الله علی احد الا از داد حق الله علیه عظماً؛
قطعی است برای کسی که جلال خداوند سبحان در جان او و موقعیت آن مقام ربوبی در دلش بزرگ باشد سزاوار است که هر چه جز خداوند بزرگ است، نزد وی در مقابل عظمت ربوبی کوچک باشد و سزاوارترین مردم برای چنین موصفی به طور حتم کسی است که نعمت خداوندی برای او بزرگ و
احسان او برای آن کسی لطیف است؛ زیرا نعمت خداوندی بر هیچکس با عظمت ندشه است مگر اینکه بر بزرگی
حق او بر آن شخص افزوده است».
«لم تعظم نعمة الله علی احد الا از داد حق لله علیه عظماً؛
نعمت خداوند بر کسی افزایش نیافت مگر آن که حق خدا (بر او) زیادتر گردد».
«ایها الناس! لیرکم الله من النعمة وجلین، کما یراکم من النقمة فرقین انه من وسع علیه فی ذات یده فم یر ذلک استدرا جا فقد امن مخوفا، و من ضیق علیه فی ذات یده فم یر ذلک اختبار فقد ضیع مامولا؛
ای مردم! خدا شما را هنگام نعمت در حال هراس ببیند (که مبادا کفران نعمت کنید) همانگونه که شما را در حال عذاب، از تلخی آن گریزان میبیند، حقیقت این است که کسی که در کارهای او و آنچه که در اختیارش قرار گرفته گشایشی پدید آید و آن را
استدراج (رها کردن به حال خویشتن) نداند، خود را از چیز وحشتناکی در امان احساس نموده است و هر کس در تنگنای زندگی قرار بگیرد و آن را
آزمایش نداند، پاداشی را که
امید آن میرفت، ضایع نموده است».
«الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصی نعماه العادون؛
سپاس خدا را که حق ستایشش بالاتر از حد ستایشگران است و نعمتهایش فوق اندیشه شمارشگران».
«امض لکل یوم عله، فان لکل یوم مافیه. ؤ اجعل لنفسک فیما بینک و بین الله افضل تلک المواقیت. و اجزل تلک الاقسام و ان کانت کلها لله اذا صلحت فیها النیة، و سلمت منها الرعیة؛
فرمان
امیرالمومنین به
مالک اشتر: عمل ه
روز را در همان روز به جا بیارو؛ زیرا برای هر روز موقعیت و قانون خاصی
حکم فرماست (که اگر آن روز بگذرد ان موقعیت به دست نخواهد آمد) ما بین خود و خدایت قسمتی از بهترین اوقات و شایستهترین آنها را
اختصاص بده، اگر همه اوقات عمر تو با
نیت صالح بگذرد و رعیت در آن اوقات در آسایش باشند، عبادتی است برای خدا».
«یابن آدم! اذا رایت ربک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیته فاحذره؛
ای
فرزند آدم! هنگامی که میبینی پروردگار
سبحان نعمتهایش را پیاپی به تو فرو میریزد؛ اما تو نافرمانی او میکنی، از او بترس».
•
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.