شُهود (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شُهود (
به ضم شین) و
شَهادَت (
به فتح شین و دال) از
واژگان قرآن کریم به معنای حضور و معاینه است.
مشتقات
شُهود که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
شَهید (به فتح شین) به معنای شاهد؛
مَشْهَد (
به فتح میم، هاء و سکون شین
اسم مکان به معنای محل حضور؛
شَهِدَ (به فتح شین و کسرهاء) به معنای حاضر باشد؛
یَشْهَدُونَ (به سکون شین و فتح هاء) به معنای حاضر باشند؛
شَهادَةً (به فتح شین و هاء) به معنای گواهی؛
شاهِدِینَ (به فتح شین، کسر هاء و دال) به معنای گواه بودن؛
شاهِدٌ (به فتح شین و کسر هاء) به معنای گواه؛
شَهِدُوا (به فتح شین و کسر هاء) به معنای شهادت دادند؛
الْاَشْهادُ (به فتح الف و سکون شین) به معنای گواهان؛
شَهید (به فتح شین و کسر هاء) به معنای گواه؛
شُهُود (به ضم شین و هاء) به معنای قابل دیدن؛
تَشهَدُ (به سکون شین و فتح هاء) به معنای گواهی میدهد؛
شُهَداء (به ضم شین و فتح هاء) به معنای گواهان است.
'
شُهود و
شَهادَت به معنای حضور و معاینه است.
در
الصحاح مشاهده را معاینه گفته است.
در
مفردات راغب اصفهانی آمده:
شهود در معنای حضور و
شهادت در معنای دیدن و معاینه اولی است.
به مواردی از
شُهود و
شَهادَت که در قرآن
به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ) «هر که در
ماه رمضان حاضر باشد و مسافرت نکند آنرا
روزه بدارد.»
(وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ) «در عذاب و تنبیه مرد و زن زنا کننده جمعی از
مؤمنان حاضر باشند و آنرا ببینند.»
(وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ) «آنانکه در باطل حاضر نشوند.»
در
اقرب الموارد آمده
شَهِدَ الْمَجْلِسَ شُهُوداً. حَضَرَهُ ولی قید مشاهده که
راغب اصفهانی گفته بهتر است و در آیه اول ظاهرا صرف حضور مراد است.
چنانکه در الصحاح و
القاموس المحیط گفته شده است.
(وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ) (چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اوست، كتمان مىكند؟)
ظاهراً مراد از آن در این آیه خبر قاطع باشد.
(عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ) (او داناى نهان و آشكار و بزرگ و متعالى است.)
گاهی
به معنی آشکار آید، مثل این آیه. این جمله در آیات بسیاری تکرار شده است. و نیز
به معنی ادای شهادت و اظهار خبر قاطع باشد. در الصحاح
در القاموس المحیط
آمده
شَهِدَ شَهَادَةً: اَدَّی ما عنده من الشهادة. (ذلِکَ اَدْنی اَنْ یَاْتُوا بِالشَّهادَةِعَلی وَجْهِها) (اين كار، نزديکتر است
به اين كه از خدا بترسند و گواهى
به حق دهند)
(فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما) (
به خدا سوگند ياد مىكنند كه «گواهى ما، از گواهى آن دو،
به حق نزديكتر است» )
ایضا به معنی اقرار، حکم و علم آید که همه از شعبههای حضور و دیدناند.
(فَشَهادَةُ اَحَدِهِمْ اَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ) ( هريک از آنها بايد چهار مرتبه
به نام خدا شهادت دهند.)
(شاهِدِینَ عَلی اَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ) (در حالى كه بر كفر خويش گواهند! )
گفتهاند شهادت در این آیات
به معنی اقرار است.
(وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها اِنْ کانَ قَمِیصُهُ) (و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهنش ... )
راغب اصفهانی آن را در آیه
به معنی حکم گفته است که خواهد آمد.
(وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ) (و گواهى
به حقّانيّت پيامبر و رسيدن نشانههاى روشن
به آنها،
کافر شدند؟! )
ظاهرا
به معنی
علم است. شهود جمع شاهد نیز آمده است.
(وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً اِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ) (هيچ عملى را انجام نمىدهيد، مگر اينكه در آن هنگام كه وارد آن مىشويد ما گواه بر شما هستيم. )
همچنین جمع آن اشهاد آید.
(وَ یَقُولُ الْاَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ) (در حالى كه شاهدان
پیامبران و
فرشتگان مىگويند: «اينها همان كسانى هستند كه
به پروردگارشان دروغ بستند.»)
(وَ یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهادُ) ( روزى كه گواهان
به پا مىخيزند.)
دقت در آیات نشان میدهد که شهود جمع شاهد به معنی حاضر، بیننده و اشهاد جمع شاهد به معنی شهادت کننده است.
(وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ) (و آنچه را با مؤمنان انجام مىدادند با خونسردى و قساوت تماشا مىكردند!)
(وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً وَ بَنِینَ شُهُوداً) ( براى او مال گستردهاى قرار دادم و فرزندان فراوانى كه همواره در كنار او و در خدمت او هستند.)
(وَ اَشْهِدُوا اِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ) (هنگامى كه خريد و فروش نقد مىكنيد. شاهد بگيريد. و نبايد
به نويسنده و شاهد،
به خاطر حقگويى، زيانى برسد.)
شهید
به معنای شاهد است. کلمه شهید آنگاه که
به خداوند سبحان اطلاق شود
به معنی حاضر، بیننده و حافظ است.
در
النهایه فی غریب الحدیث والاثر و اقرب الموارد گوید: شهید آن است که هیچ چیز از علمش غائب نیست.
ولی ظاهرا عموم از خود کلمه مستفاد نیست و مفید عموم کلمه دیگر است. مانند آبه ذیل که مفید عموم کلمه دیگر است.
(وَ اَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) (و تو بر هر چيز گواهى.)
(اِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) (
خداوند بر هر چيز گواه و از همه چيز آگاه است.)
(اَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) ( اعمالى كه
خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند؛ و
خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است.)
از لفظ آن فقط مبالغه یا ثبوت استفاده میشود. جمع آن شهداء که بیست بار در قرآن آمده است.
(لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ) (تا بر مردم گواه باشيد. )
ناگفته نماند شهید
به معنی مقتول در راه خدا در قرآن نیامده است، مگر بنابر بعضی از احادیث، ولی در اصطلاح و روایات بسیار هست در قرآن فقط قتل فی سبیل اللّه
به کار رفته است.
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْواتاً) ابن اثیر در النهایه پنج قول در علت این تسمیه که چرا
به مقتول شهید گفتهاند نقل کرده است.
یکی اینکه خدا و
ملائکه شهادت دارند که او اهل
بهشت است، دیگری اینکه، او نمرده گویی حاضر است. سوم: ملائکه رحمت او را میبینند؛
به قولی در امر خدا قیام
به شهادت حق کرده، و
به قولی او شاهد کرامت خداست که از برایش مهیّا فرموده است.
مجمع البحرین نیز این اقوال را با قول ششمی نقل کرده است.
بنا
به قول اول و سوم شهید
به معنی مفعول (مشهود) و بنابر بقیه اقوال
به معنی فاعل (شاهد) است. مؤید قول دوم آیه
(بَلْ اَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ) (بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) است.
شاهد قول پنجم آیه
(قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ) میباشد.
شهید ثانی (رحمةاللّه) در
شرح لمعه گوید: علت این تسمیه آن است که او گواهی داده شده است برای بهشت و غفران.
در
القاموس المحیط نیز چند قول نقل شده،
و مرحوم
صاحب جواهر آنها و غیر آنها را در
جواهر الکلام در عدم وجوب غسل شهید نقل میکند و از ابوبکر نامی نقل کرده: علت این تسمیه آن است که
خداوند و ملائکه شاهداند
به اینکه او از اهل بهشت است.
به نظر نگارنده قول اول که شهید ثانی اختیار کرده از همه قوی و قابل قبول است، و یا علت این تسمیه آن است که شهیدان راه حق
روز قیامت شاهد بر اعمال مردماند که خواهد آمد.
(فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ) «وای بر
کفّار از حضور روز بزرگ.»
مَشْهَد اسم مکان و
به معنای محل حضور است. ظاهرا آن در آیه
مصدر میمی است چنانکه در
مجمع البیان فرموده است.
(شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (
خداوند، با ايجاد نظام هماهنگ جهان هستى، گواهى مىدهد كه معبودى جز او نيست؛ و
فرشتگان و صاحبان دانش، نيز، بر اين مطلب گواهى مىدهند؛ در حالى كه
خداوند قيام
به عدالت دارد؛ معبودى جز او نيست، اوست توانا و حكيم.)
به موجب این آیه
خداوند، ملائکه و دانایان گواهی میدهند که معبودی جز خدا نیست. ظاهر آیه چنانکه در
تفسیر المیزان فرموده شهادت قولی است، یعنی
خداوند در حالیکه قائم
به عدالت است
به یگانگی خویش گواهی داده، ملائکه نیز از روی علم و تحقیق گواه یکتایی خدا هستند. دانایان نیز پس از مشاهده آیات آفاقی و انفسی، شاهد یگانگی خدا هستند.
بعضی شهادت خدا و ملائکه را شهادت فعلی گرفته و گفتهاند شهادت خدا عبارت است از ایجاد آنچه دلالت بر وحدانیت خدا دارد:
«و فی کل شیء له آیة تدل علی انه واحد» و شهادت ملائکه اظهار کارهایی است که ماموریت دارند.
به نظر میآید: این آیه نتیجه آیات ۱۰ تا ۱۷
سوره آل عمران باشد. یعنی پس از ثبوت مضامین فوق، خدا و ملائکه و دانایان چنین گواهی دادهاند.
(وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها اِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبِینَ. وَ اِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ) (و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهنش از پيش رو پاره شده، آن زن راست مىگويد؛ و او از دروغگويان است و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مىگويد؛ و او از راستگويان است.»)
آیا آن شاهد طفلی بود که خدا او را
به سخن در آورد، یا شخصی بوده که پس از دقت در قرائن امر چنین حکمی کرده است؟ میشود گفت: او یک نفر باهوش و زیرک بوده که فکر کرده اگر
پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، پس یوسف میخواسته
به او تجاوز کند. در این کشمکش پیراهنش پاره شده. و اگر از عقب پاره شده باشد، حتما یوسف
به آن کار تن در نداده و فرار میکرده است. زن از عقب او را تعقیب کرده و پیراهنش را پاره نموده است و چون دید پیراهن یوسف از عقب پاره شده حکم کرده که تقصیر از آن زن است نه
حضرت یوسف. وانگهی اگر سخن گفتن طفل در میان بود احتیاج
به استدلال نبود و
به مجرد حرف زدن او که
بهطریق اعجاز بود، مطلب ثابت میشد، در
مجمع البیان از
جبائی نقل کرده. از سدی نقل شده که او پسر عموی
زلیخا بود. از
حسن و
قتاده و
عکرمه نقل کرده: او مردی از کسان زن بود.
ولی
به مضمون روایات، طفلی بوده در گهواره که
بهطور اعجاز حرف زده و مطلب را روشن کرده است. در المیزان با استفاده از
«شَهِدَ شاهِدٌ» که اینگونه کلام را شهادت نمیگویند بعید نمیداند که این سخن بدون فکر و رویّه صادر شده باشد و آنرا مؤید روایاتی دانسته که ناطقاند: شاهد طفلی بود در گهواره.
(اَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی اِماماً) (آيا آن كس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد، و
به دنبال آن، شاهدى از سوى خدا) آمده، و پيش از آن، كتاب موسىكه پيشوا و رحمت بوده گواهى بر آن مىدهد.)
مشروح آیه در «
تلی» گذشت
به آنجا رجوع شود.
(وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ قُتِلَ اَصْحابُ الْاُخْدُودِ) (و سوگند
به آن روز موعود- و سوگند
به «شاهد» و «مشهود»!
و اعمال امّت مرگ بر شكنجهگران و صاحبان حفرههاى آتش)
شاهد و مشهود در آیه هر دو نکره هستند و درباره آن دو سخن بسیار گفته شده، ولی باید این قسمها با آیات بعدی ارتباط داشته باشند و لازم است شاهد و مشهود را در آیات این سوره جستجو کرد.
یهودیان که بنا
به نقل تفاسیر، نصارای نجران را در اثر طرفداری از دین جدید
به آتش میسوزاندند، خود شاهد سوختن آنها بودند،
خداوند نیز شاهد آن کار بود.
(وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ) (و آنچه را با
مؤمنان انجام مىدادند با خونسردى و قساوت تماشا مىكردند!)
(وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) (و
خداوند بر همه چيز گواه است.)
مشهود قهرا شکنجه دیدگان و شکنجه را شامل است.
به هر حال مضمون آیات آن است: قسم
به روز قیامت و قسم
به شاهد و مشهود که در این کار هستند و در روز موعود گواه خواهند بود و در نتیجه شکنجه دادن و شکنجه دیدن ثابت خواهد گردید. و خلاصه آنکه این عمل مضبوط و محفوظ است و در ردیف شاهد و مشهود است.
(اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) (اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و بيم دهنده.)
(اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) (بيقين ما تو را گواه بر اعمال آنها و بشارتدهنده وبيمدهنده فرستاديم.)
روز قیامت در آیه ذیل مشهود خوانده شده است.
(ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ) (همان روزى كه مردم در آن جمع آورى مىشوند، و روزى كه همه آن را مشاهده مىكنند.)
منظور از مشهود در آیه مورد بحث روز قیامت نیست که پیش از آن
(و الیوم الموعود) آمده است و احتیاج
به تکرار نیست و چون آیات راجع
به واقعهای پیش از اسلام است، لذا شاهد
به حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تطبیق نمیشود.
در تفسیر برهان هفت حدیث درباره این آیه نقل شده که شاهد و مشهود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی (علیه السّلام) هستند. شاهد
روز جمعه، مشهود
روز عرفه است- شاهد روز عرفه، مشهود روز قیامت است.
ولی در اسناد آنها
سلمة بن خطاب ضعیف،
مفضل بن صالح ابوجمیله کذّاب و واضع الحدیث،
ابوالجارود سرحوب زیدی،
عبدالرحمن بن کثیر هاشمی ضعیف وجود دارند و بعضی از آنها مقطوعاند. تنها یک روایت قابل اعتنا است آنهم تصریح
به آیه نکرده است.
(وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ) ( و هر انسانى
به محشر مىآيد در حالى كه فرشتهاى او را
به سوى دادگاه عدل الهى مىراند و گواهى همراه اوست!)
آیه روشن میکند: روز قیامت هر شخص را راننده و شاهدی است. در
نهج البلاغه خطبه ۸۳ فرموده: «
«وَكُلُّ نَفْس مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ»» هر نفس را سائق و شاهدی است.
سائقی که او را
به محشر سوق میکند. شاهدی که بر اعمال او گواهی میدهد.
معلوم نیست که این سائق و شاهد کدام است ولی در آیات قبلی آمده
(اِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ. ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ) مراد از متلقیان دو فرشته کاتب عملاند.
به نظر میآید سائق و شهید همان دو ملک باشند، و در آیات بعدی آمده
(اَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ) ظاهر سیاق دلالت دارد که خطاب «اَلْقِیا»
به سائق و شهید است، یعنی: «ای سائق و شهید هر
کافر عنود را
به جهنم بیاندازید.»
در مجمع البیان فرموده: خطاب
به خازن آتش است و
به قولی مراد ملکان موکلاند که سائق و شهید باشند.
ایضا از
حاکم حسکانی از
ابوسعید خدری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده که فرمود: چون روز قیامت شود
خداوند به من و علی (علیهالسّلام) میفرماید: هر که شما را دشمن داشته داخل آتش کنید و هر که دوستتان داشته وارد بهشت نمائید. آن است قول خدا
(اَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ.) در المیزان آنرا از
الامالی شیخ الطائفه نقل فرموده و در برهان با چند سند نقل شده است،
به نظر میآید روایت از بطون قرآن و یا از باب تطبیق باشد.
(اِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ) (در اين تذكّرى است براى آن كس كه عقل دارد، يا گوش دل فرا دهد در حالى كه حضور قلب داشته باشد.)
القاء سمع به معنی گوش دادن است. یعنی در آنچه گفته شد تذکری است به آنکه قلب و تعقل دارد و یا گوش بدهد در حالیکه متوجه شنفته خویش است. ولی آنکه نه تفکر دارد و نه گوش میدهد برای او در گفته ما پندی نیست.
(اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً) (چرا كه قرآن فجر، مشهود
فرشتگان شب و روز است.)
این آیه در «
دلک» مشروحا گفته شده است.
گذشته از ثبت و ضبط اعمال، قرآن کریم گواهان دیگری راجع
به قیامت معین فرموده که لازم است ذکر شود: شهادت اعضاء. شهادت پیامبران و ائمه (علیهمالسّلام) و غیرهم.
آیاتی که راجع
به شهادت اعضاء است بدین قرارند.
(وَ یَوْمَ یُحْشَرُ اَعْداءُ اللَّهِ اِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ. حَتَّی اِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (و ياد كن روزى را كه دشمنان خدا
به سوى دوزخ گردآورى مىشوند، و آنان نگه داشته مىشوند تا
به يكديگر ملحق شوند. وقتى
به آن مىرسند، گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان
به آنچه انجام مىدادند گواهى مىدهند. آنها
به پوستهاى خود مىگويند: «چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟!» جواب مىدهند: «همان خدايى كه هر موجودى را
به سخن در آورده ما را گويا ساخته تا حقايق را بازگو كنيم؛ و او شما را نخستين بار آفريد، و
به سوى او بازگردانده مىشويد.»)
این
آیات بر شهادت گوشها، چشمها و پوستها دلالت دارند.
(«اَعْداءُ اللَّهِ») در آیه اول میرساند که شهادت اعضاء درباره
کفّار و بدکاران است، نه درباره نیکوکاران نسبت
به اعمالشان و نیز حاکی است که اعداء اللّه خطاب
به پوستهای خویش خواهند گفت: چرا بر علیه ما گواهی دادید. آنها جواب خواهند داد: خدایی که همه چیز را گویا کرده، ما را گویا کرد (یا قبلا گویا کرده بود). آیا مراد شهادت طبیعی است یا
به زبان خواهند آمد در «
جلد» دیده شود.
(الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا اَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) (امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان
به كارهايى كه انجام مىدادند گواهى مىدهند.)
(یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدِیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ) (در روزى كه زبانها و دستها و پاهايشان بر ضدّ آنها بر اعمالى كه مرتكب مىشدند گواهى مىدهد.)
ناگفته نماند: آیات همه درباره کفّار و بدکاران است، علی هذا شهادت اعضاء درباره گناهان است و از اینکه اعضاء نیکوکاران هم به کارهای نیک آنها گواهی خواهند داد، خبری در قرآن نیست.
(یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ) آیات نیز درباره مجرمین است، مگر آنکه از آیاتی نظیر
(یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ) (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ) (تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ) و غیره استفاده کرد که اعضاء دلالت بر اعمال نیک نیز خواهد داشت. و آن عبارت اخرای شهادت است.
امّا درباره شهادت گواهان دیگر، آیات درباره حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
حضرت عیسی (علیهالسّلام) بالخصوص و درباره دیگران بالعموم آمده است. مثل آیات ذیل:
(اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) (اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و بيم دهنده.)
(اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) (بيقين ما تو را گواه بر اعمال آنها و بشارتدهنده وبيمدهنده فرستاديم.)
(اِنَّا اَرْسَلْنا اِلَیْکُمْ رَسُولًا شاهِداً عَلَیْکُمْ کَما اَرْسَلْنا اِلی فِرْعَوْنَ رَسُولًا) (ما پيامبرى
به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شماست، همان گونه كه
به سوى
فرعون پيامبرى فرستاديم.)
(فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً) (حال آنها چگونه است هنگامى كه از هر امّتى، شاهد و گواهى بر اعمالشان مىآوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد.)
آیه اخیر و آیه ۸۹ سوره نحل درباره قیامت است و صریح است که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روز قیامت بر همه امت خویش گواه است، چنانکه
(مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ) نیز دلالت دارد که شاهد هر امّت شاهد همه امّت است. علی هذا «شاهِداً» در سه آیه اول
به معنی همان شاهد و شهادتی است که در دو آیه اخیر است. مراد از شاهد آن است که ببیند و در موقعی ادای شهادت کند. علی هذا آن حضرت هم در
دنیا و هم در
آخرت شاهد است.
به عبارت دیگر در دنیا مشاهده میکند و در آخرت ادای شهادت خواهد کرد.
(وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ) (
به ياد آور روزى را كه از هر امّتى، گواهى از خودشان بر آنها بر مىانگيزيم.)
درباره حضرت عیسی (علیهالسّلام) آمده که
خداوند عرض میکند
(وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْشَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ) «تا در میان آنها بودم بر آنها شاهد بودم و چون اخذم کردی تو بر آنها مراقب بودی.»
این آیه صریح است در اینکه حضرت عیسی (علیهالسّلام) فقط در زندگی شاهد آنها بوده است، ولی در محل دیگر آمده است.
(بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً. وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً) (بلكه خدا او را
به سوى خود، بالا برد. و
خداوند، توانا و حكيم است. و هيچ يک از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش
به او (حضرت مسيح) ايمان مىآورد؛ و روز قيامت، عليه آنها گواه خواهد بود.)
ظاهر آن است که ضمیر «موته»
به «احد» بر میگردد که در کلام مقدر است. یعنی «و ان احد من اهل الکتاب الّا لیؤمننّ قبل موته بعیسی» در اینصورت اول و آخر آیه هر دو مفید عموم است، یعنی همه
اهل کتاب قبل از مرگشان
به عیسی
ایمان میآورند و روز قیامت بر همه آنها گواه میشود.
تفسیر المنار درباره این آیه میگوید هر یک از اهل کتاب هنگام مرگ واقعیت بر او منکشف میگردد و
به عیسی ایمان صحیح میآورد. یهودی میداند که او زنازاده نبوده بلکه پیغمبر راستگوئی بوده است و نصرانی میداند که او بنده و رسول خدا بوده نه خدا و نه پسر خدا.
به نظر نگارنده این سخن، حق است، زیرا انکشاف حقایق وقت مرگ مدلول آیات و روایات است.
(اِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی اَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْاَرْضِ) (فَکَیْفَ اِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبارَهُمْ) روایات نیز در اینباره زیاد است.
گفتیم: آیات درباره شهادت گواهان دیگر جز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و حضرت عیسی
بهطور عموماند.
(فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ) (حال آنها چگونه است هنگامى كه از هر امّتى، شاهد و گواهى بر اعمالشان مىآوريم)
(وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً ) (
به خاطر بياور روزى را كه از هر امّتى گواهى بر آنان بر مىانگيزيم.)
(وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ) (
به ياد آور روزى را كه از هر امّتى، گواهى از خودشان بر آنها بر مىانگيزيم.)
(وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْناهاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا اَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ) (و در آن روز از هر امّتى گواهى برمىگزينيم و
به مشركان مىگوييم: «دليل خود را بياوريد!» در آن هنگام مىدانند كه حق از آن خداست.)
(اُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْاَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ اَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ) (آنان، روز رستاخيز بر پروردگارشان عرضه مىشوند، در حالى كه شاهدان (پيامبران و
فرشتگان) مىگويند: «اينها همان كسانى هستند كه
به پروردگارشان دروغ بستند. اينک لعنت خدا بر ستمكاران باد.»)
آیه صریح است در اینکه اشهاد فقط بر
گناهان گواهی خواهند داد، ولی آیات دیگری که خواهد آمد با آیات گذشته عموم شهادت را میرسانند.
(اِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُالْاَشْهادُ) (ما
به یقین پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و در آخرت روزى كه گواهان
به پا مىخيزند يارى مىدهيم.)
(وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً) (شما را نيز، امتى ميانه و معتدل قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر هم بر شما گواه باشد.)
ممکن است بگوییم: مراد از
امّت وسط در مقابل مکتبی است که
به معنویات کاملا اهمیت داده و
به مادیات بیاعتناست و مکتبی که توجهش منصرف
به مادیات است و ارزشی
به معنویات قائل نیست، (روحیون- مادّیون) ولی
اسلام مکتب واسطه است که هم
به معنویات و هم
به مادّیات اهمیّت میدهد. این سخن فی نفسه درست است، ولی آیهای درباره آن نیست زیرا «لِتَکُونُوا» میگوید واسطه بودن برای شهادت است، وانگهی
(«وَ یَکُونَ الرَّسُولُ») شخص حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از امت بدان معنی خارج میکند، حال آنکه فرد شاخص مکتب واسطه، وجود آن حضرت است. پس امّت وسط امّتی است که در یک طرفش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در طرف دیگرش «النّاس» واقع است. آن حضرت برای امّت وسط گواه است و آنها برای عموم ناس. علی هذا این امّت باید از افرادی ممتاز تشکیل شده باشد و این در مرتبه اول تطبیق نمیکند، مگر بر اوصیاء حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، لذا در روایات هست و نقل خواهد شد که مراد از امّت وسط
ائمه طاهرین هستند. لازم است در ربط آیه فوق
به آیات سابق کاملا دقت شود.
(وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبِیکُمْ اِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ...) (و در راه خدا آن گونه كه سزاوار اوست جهاد كنيد، او شما را برگزيد، و در دين اسلام كارِ سنگين و سختى بر شما قرار نداد؛ از آيين پدرتان
ابراهیم پيروى كنيد؛
خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب آسمانى «مسلمان» ناميد، تا پيامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم.)
این آیه نظیر آیه گذشته است و خطاب «اجْتَباکُمْ»
به اشخاص ممتاز است، مخصوصا
(مِلَّةَ اَبِیکُمْ) که
ابراهیم (علیهالسّلام) پدر ائمه طاهرین بود و او را پدر امّت اسلامی دانستن مجاز و در عین حال بعید است. مخاطبین
به ضمیر «کم» در پنج دفعه همان امّت وسطاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر آنها و آنها بر مردم گواهاند.
خدا و رسول و مردم با انصاف شاهداند که در میان امّت اسلامی کسانی هستند که شهادت آنها درباره یک دسته سبزی هم مقبول نیست، چطور شاهد بر مردم خواهند بود؟ آیا مسخرهآمیز نیست که بگوییم: معاویهها، یزیدها، ولیدها، حجاجها، و... شاهد بر مردم خواهند بود؟! ! آیا اینها در پیشگاه خدا درباره دیگران گواهی داده و خواهند گفت:
(أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُهؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ) (آنان، روز رستاخيز بر پروردگارشان عرضه مىشوند، در حالى كه شاهدان (پيامبران و
فرشتگان) مىگويند: «اينها همان كسانى هستند كه
به پروردگارشان دروغ بستند.»)
(یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهادُ) (ما
به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و در آخرت روزى كه گواهان
به پا مىخيزند يارى مىدهيم.)
آیا منظور از اشهاد در ایه بالا ایناناند؟ !!
بنابر آنچه گذشت، این شهادت روز قیامت خواهد بود، ولی شهداء باید در دنیا تحمل شهادت کرده باشند تا در آخرت شهادت بدهند و اگر در دنیا اعمال مردم را نبینند و ندانند چطور در آخرت گواهی خواهند داد؟ مثلا درباره حضرت عیسی (علیهالسّلام) که فرموده است:
(وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً) (و روز قيامت، عليه آنها گواه خواهد بود.)
(وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً) ( و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد.)
و درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدهاگر این دو بزرگوار در دنیا از اعمال امت خویش با خبر نباشند، چطور در قیامت گواهی خواهند داد؟! اینجاست که باید بگوییم: شهداء در دنیا حتی پس از
مرگ از اعمال مردم مطلع میشوند. همانگونه که اعضاء بدن و چیزهای دیگر و ملائکه در دنیا ثبت میکنند و در آخرت گواهی میدهند، همچنین شهداء دیگر که عبارت باشند از
انبیاء و
اوصیاء.
خوشبختانه در این زمینه روایاتی داریم که مطلب را از هر حیث روشن میکنند.
در
اصول کافی کتاب الحجة بابی منعقد فرموده تحت عنوان «اِنَّ الْاَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ» و در آن روایاتی نقل شده که
امامان (علیهمالسّلام) فرمودهاند: مراد از امّت وسط مائیم و شهداء علی الناس ما هستیم. ما بر مردم روز قیامت شهادت خواهیم داد. «
«فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ کَذَّبَ کَذَّبْنَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»».
(هُوَ اجْتَباکُمْ... - مِلَّةَ اَبِیکُمْ-... وَ تَکُونُوا شُهَداءَعَلَی النَّاسِ ) (او شما را برگزيد، ...؛ از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد؛ ... و شما گواهان بر مردم.)
مراد از
(وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ) ما هستیم. و در حدیث اول فرموده «
«قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»». فرموده فقط درباره امّت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده در هر قرنی از آنها امامی از ماست که بر آنها شاهد است و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاهد بر ماست.
و نیز در اصول کافی بابی زیر عنوان «عرض الاعمال علی النّبیّ و الائمة علیهم السّلام» منعقد است و در آن باب، روایاتی نقل شده در اینباره که اعمال عباد
به حضرت رسول و ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) نشان داده میشود و آنان بدین مطلب با آیه
(اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)
به موردی که در
نهج البلاغه به کار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«وَ كُلُّ نَفْس مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ» ( هر نفس را سائق و شاهدی است. سائقی که او را
به محشر سوق میکند. شاهدی که بر اعمال او گواهی میدهد.)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شَهد»، ج۴، ص۷۴-۸۶.