سَکَن (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَکَن (به فتح سین، کاف و نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای
سكون،
سکونت، آرامش و اطمینان است. مشتقات
سکن که در آیات
قرآن به کار رفته عبارتند از:
إسْكان به معنای
سكونت دادن،
مَسْكَن اسم مكان جمع آن
مَساكِن،
سَكينَة به معنای آرامش قلب و اطمينان خاطر،
مَسْكَنَة به معنای درماندگى و
سِكِّين به معنای کارد.
سَكَن به معنای
سكون و آرام گرفتن بعد از حركت است.
(مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ ...) (آيا معبودى غير از خدا مىتواند شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟....)
در
وطن گرفتن و
سكونت نيز به كار میرود.
(وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ...) (آرى شما بوديد كه در منازل و كاخهاى كسانى كه به خويشتن
ستم كردند،
ساكن شديد....)
به معنى آرامش باطن و انس نيز آمده است.
(وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها ...) (و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد....)
آن را در آيه اطمينان، ميل و انس گفتهاند.
(وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها ...) (و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد....)
زوج نسبت به زوج مايه آرامش و انس است.
کاربردهای واژه
سکن در آیات
قرآن عبارتند از:
سكن (بر وزن فرس) به معنای آرامش و محل آرامش است. چنانكه گفتهاند.
(وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ...) «بر آنها
دعا كن دعاى تو براى آنها آرامش و اطمينان خاطر است.»
(وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً ...) «خداوند از خانههاى شما محل آرامش قرار داد...»
(فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً ...) «شكافنده
صبح است و
شب را محل آرامش كرد.»
إسْكان به معنای
سكونت دادن است.
(رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ ...) «خدايا من بعضى از خانواده خود را به درّه غير قابل كشت
سكونت دادم.»
(أَسْكِنُوهُنَ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ ...) «زنان
مطلّقه را در قسمتى از
مسكن خود
سكونت دهيد.»
مَسْكَن اسم مكان جمع آن
مساكِن میباشد.
(وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ...) (آرى شما بوديد كه در منازل و كاخهاى كسانى كه به خويشتن ستم كردند،
ساكن شديد....)
سَكينَة به معنای آرامش قلب و اطمينان خاطر است.
طبرسی گويد:
مصدر است به جاى
اسم مصدر آمده مثل قضيّه و بقيّه و عزيمت.
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً ...) (او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند....)
اين كلمه شش بار در
قرآن آمده و همه درباره آرامش قلباند كه سبب ثبات و آرامش ظاهرى است.
راغب گويد: گفتهاند
سكينه و
سكن به معنى زوال
ترس است.
(إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ ...) (نشانه
حکومت او، اين است كه «
صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد. كه در آن، آرامشى از پروردگار شما است....)
شرح آن در «تابوت» گذشت.
مَسْكَنَة به معنای درماندگى است.
طبرسى گويد: آن مصدر مسكين است.
در
اقرب آن را اسم گرفته به معنى
فقر،
ذلّت و
ضعف.
راغب گويد: اصح القولين آن است كه ميم آن زايد است.
اين كلمه دو بار در
قرآن آمده و هر دو درباره
یهود است.
(وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ...) (و مُهر ذلّت و نياز، بر آنها زده شد؛ و به خشم خداوند گرفتار شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات خداوند،
کفر مىورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق مىكشتند....)
بار دوم در
آیه ۱۱۲ آل عمران آمده
(ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ...) (هر جا يافت شوند، مهر ذلّت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، و تجديد نظر در روشِ ناپسند خود، يا با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شدهاند؛ و مُهر بيچارگى بر آنها زده شده؛ چرا كه آنهابه آيات خدا، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند....)
در هر دو آيه مقرّر شدن ذلّت و
مسكنت و قرين شدن با
غضب خدا ذكر شده و علّت آن بدبختىها، كفر به آيات حق و
قتل پيامبران است. اين دو آيه با هم تفاوتى ندارند مگر در استثناء «
إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» كه در «حبل» مشروحا گفته شد.
مسكنت را
ابن اثیر و طبرسى فقر قلبى گفتهاند.
به هر حال آن از
سكون است و آن درماندگى به خصوصى است كه از ذلّت و خوارى ناشى میشود و شخص پيش خود شرمنده میشود و اينكه
بیضاوی در تفسير آيه دوم گفته: يهود در بيشتر اوقات فقراء و
مساكيناند درست نيست گرچه سخنش در آيه اوّل وسيعتر از دوّم است. زيرا
مسكنت فقر نيست.
المنار در فرق ما بين ذلّت و
مسكنت گويد:
مسكنت حالتى است در شخص كه از خود حقير شمردن ناشى است به طوريكه براى خود حقى قائل نيست. و ذلّت حالتى است كه منشاء آن ممنوعيت از حق خويش است و منشاء و سبب ذلّت ديگراناند نه خود شخص.
بهر حال در نتيجه كفر به آيات خدا و قتل پيامبران خوارى و ذلّت بر يهود مقرّر و زده شد. مردم آنها را خوار و ذليل دانستند. خود نيز در پيش خود مسكين و درمانده شدند و رفع آن «
بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» بسته است. به طوريكه هر شخص ستمكار در نظر ديگران خوار و در پيش خودش شرمنده است و اگر به سوى خدا باز گردد و مردم در وى
توبه احساس كنند هر دو رفع میشود. آيه نمیگويد چنين شدند بلكه میگويد: رفع ذلّت و
مسكنت با آن دو است.
مِسْكين به معنای درمانده است.
بايد دانست در
قرآن كريم فقط در يک محل
مساكين با فقراء در رديف هم ذكر شدهاند.
(إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها ...) (صدقات (
زکات) مخصوص نيازمندان و مستمندان و مأموران جمع آورى آن است.)
اين باعث گفتگو شده كه آيا هر دو يك صنفند و يا صنف مستقلىاند.
بعضىها گفتهاند: مسكين آن است كه هيچ چيز نداشته باشد و آن از فقير شديدتر است ولى دقّت در
قرآن آن را تأييد نمیكند كه در آيه
(أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ ...) (امّا آن كشتى براى گروهى از مستمندان بود كه با آن در
دریا كار مىكردند...)
مساكين به صاحب
کشتی اطلاق شده است.
با توجّه به اصل ماده خواهيم دانست هر يک صنف به خصوصى است گرچه در بعضى مصاديق قابل جمعاند فقر در لغت به معنى حاجت است، فقير يعنى حاجتمند و مستمند. مسكين از
سكون است يعنى درمانده: درماندگى ممكن است در اثر فقر باشد و يا از
مرض،
فلج، نقص عضو و دورى از
مال و
اهل و غيره. على هذا مسكين از فقير اعمّ است بر خلاف بعضى از بزرگان كه فقير را اعمّ دانسته. زيرا هر فقير از لحاظ حاجت مسكين و درمانده است ولى بعضى مسكين فقير نيست مثل
مساكين سوره کهف كه صاحب كشتى بودند.
در مجمع از
شافعی و
ابن انباری نقل شده كه فقير از مسكين اسوء حال است و با آيه «
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ» استدلال كردهاند.
عیاشی در تفسير خود ذيل آيه «
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ ...»
از
محمد بن مسلم از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل كرده: فقير آن است كه سؤال میكند. مسكين پر زحمتتر از او است و سؤال نمیكند.
و از
ابی بصیر از آن حضرت نقل میكند: فقير آن است كه سؤال میكند. مسكين پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است.
ولى در
وسائل هر دو حديث به عكس نقل شده.
خلاصه سخن آنكه: مسكين به معنى درمانده. به نظر ما از فقير اعم است.
و اينكه امام (عليهالسّلام) مسكين را اسوء حالا فرموده ظاهرا راجع به آيه صدقات است و گرنه از حيث لغت و
آیه ۷۹ کهف شايد مسكين فقير نباشد و مراد در آيه صدقات آن است كه حالش از فقير بدتر باشد يعنى صدقات مال كسانى است كه فقيراند و مالک قوت يكساله نيستند و نيز مال آنهائى است كه مالک قوت يک روزه هم نيستند.
(وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ ...) (و به دست هر كدام، كاردى براى بريدن
میوه داد؛ و به
یوسف گفت: بر آنان وارد شو!...)
سكين بر وزن سجين به معنى كارد است در اقرب گويد: آن آلت
ذبح است مذكّر و مؤنّث هر دو آيد و در غالب مذكر است جمع آن سكاكين میباشد
يعنى «به هر يک از آنان كاردى داد و به
يوسف گفت نزد ايشان برو.»
اين كلمه فقط يكبار در
قرآن آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سکن»، ج۳، ص۲۸۲.