سَفْح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَفْح (به فتح سین و سکون فاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای ریختن، جاری کردن و جاری شدن است. مشتقات سفح که در آیات قرآن استعمال شده عبارتند از:
مَسْفوح اسم مفعول و به معنای ریخته شده است و
مُسافحه که به معنای زنا است.
سَفْح به معنای ريختن، جارى كردن و جارى شدن است. «سَفَحَ الدَّمَ» يعنى
خون ريخت. «سَفَحَ الدَّمْعَ سَفْحاً و سُفُوحاً» اشک
چشم را روان كرد و
اشک روان شد. لازم و متعدى هر دو آمده است.
(لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً ...) (در آنچه بر من
وحی شده، هيچ طعامى را براى خورندگان،
حرام نمىيابم؛ بجز اينكه
مردار باشد، يا خونى كه از بدن حيوان بيرون ريخته....)
دم مسفوح خون ريخته شده است قيد مسفوح براى آن است كه خون باقى مانده در گوشت پس از رفتن خون متعارف
مباح است.
مسافحه و سفاح به معنى
زنا است.
طبرسی گويد: اصل آن از سفح به معنى ريختن آب است علّت اين تسميه آن است كه زناكار آب خود (
منی) را به طور
باطل میريزد. پائين
کوه را سفح جبل نامند كه آب كوه در آن میريزد.
(وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ ...) يعنى «غير از زنانی كه گفته شد ديگران بر شما حلالاند كه با اموال خود بخواهيد در حالی كه عفيفيد و زناكار نيستيد....»
سفاح جمع سفح نيز آمده است. در
نهج البلاغه نامه ۱۱ فرموده :
«فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرُكُمْ فِي ... سِفَاحِ الْجِبَالِ.» «اردوگاه شما در دامنههاى كوهها باشد.»
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سفح»، ج۳، ص۲۷۱.