سخن بهشتیان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر اساس
آیات قرآن خداوند،
هدایت کننده
بهشتیان به سخنان پاکیزه است.
سخن مؤکد
بهشتیان، درباره حقانیت
وعدههای انبیا:
•«ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا... لقد جآءت رسل ربنا بالحق...:و آنچه در دلها از
کینه و
حسد دارند، برمى كنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى كنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ مى گویند: «
ستایش مخصوص خداوندى است كه ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را
هدایت نكرده بود، ما (به اینها) راه نمى یافتیم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما
حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده مى شود كه: «این
بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مى دادید، به
ارث بردید!»»»
اعتراف به حقیقت داشتن وعده هایى است كه خداوند به وسیله انبیاى خود داده، و این اعتراف و همچنین سایر اعترافاتى كه در
روز قیامت از طرف مصدر عظمت و كبریایى از
مؤمن و
کافر گرفته مى شود خود ظهورى است براى
قهاریت خداى تعالى و تمامیت
ربوبیت او، و این اعتراف از ناحیه اهل بهشت
شکر و از ناحیه دوزخیان اقرار به تمامیت
حجت پروردگار است، شاید به نظر ساده بعضى ها اعتراف دسته اول امرى پیش پا افتاده و مبتذل آید، و لیكن چنین نیست،بلكه این اعتراف یكى از حقایق عالى
قرآن و بسیار قابل اهمیت است.
سخن بهشتیان، در مورد مرهون بودن بهشت شان به هدایت الهی:
•«ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا الحمد لله الذی هدینا لهـذا وما کنا لنهتدی لولآ ان هدینا الله...:و آنچه در دلها از
کینه و
حسد دارند، برمىكنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى كنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ مى گویند: «ستایش مخصوص خداوندى است كه ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نكرده بود، ما (به اینها) راه نمىیافتیم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما
حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده مى شود كه: «این
بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مى دادید، به ارث بردید!»»
سخن رسای بهشتیان با
جهنمیان، درباره حق یافتن وعدههای خداوند:
•«ونادی اصحـب الجنة اصحـب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا...:و بهشتیان دوزخیان را صدا مى زنند كه: «آنچه را پروردگارمان به ما
وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» در این هنگام، ندا دهنده اى در میان آنها ندا مى دهد كه: «
لعنت خدا بر ستمگران باد!»
در این آیه اشاره اى به گفتگوى دو گروه بهشتیان و دوزخیان با هم در آن
جهان شده است، و از آن استفاده مى شود كه بهشتیان و دوزخیان از محل خود مى توانند با یكدیگر سخن بگویند.نخست مىگوید:" بهشتیان، دوزخیان را
مخاطب ساخته و صدا مى زنند كه ما وعده پروردگار خویش را حق یافتیم، آیا شما هم به آنچه خدا به وسیله فرستادگانش وعده داده بود، رسیدید؟! و آنها در پاسخ مى گویند آرى، همه را عین
حقیقت دیدیم" (قالُوا نَعَمْ)
ندای بهشتیان به جهنمیان، درباره
تحریم نعمتهای بهشت بر آنان:
•«ونادی اصحـب النار اصحـب الجنة ان افیضوا علینا من المآء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکـفرین:و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى زنند كه: « (محبّت كنید) و مقدارى
آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) مى گویند: «خداوند اینها را بر
کافران حرام كرده است!»».
پس از آنكه بهشتیان و دوزخیان هر كدام در محل مناسب خود مستقر شدند گفتگوهایى در میان آنها رد و بدل می شود كه نتیجه آن مجازات و كیفرى است روحانى و معنوى براى دوزخیان. نخست" دوزخیان كه در وضع بسیار ناگوارى بسر مى برند فریاد مى زنند و از بهشتیان تمناى آب و ارزاق بهشتى مى نمایند" تا عطش سوزان خود را تسكین بخشند و از آلام خود بكاهند (وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ).ولى بلافاصله بهشتیان دست رد بر سینه آنها گذارده، و" می گویند خداوند اینها را بر كافران
تحریم كرده است" (قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِینَ).
قرآن گفتگوى دوزخیان با بهشتیان را با جمله" نادى" كه معمولا براى سخن گفتن از دور است آورده و این نشان می دهد كه در میان این دو گروه فاصله بسیار زیادى است، و البته این موضوع هیچ بعید نیست كه حتى تا میلیونها
فرسنگ فاصله سخن یكدیگر را بشنوند و حتى یكدیگر را در پارهاى از اوقات ببینند، و اگر این موضوع در گذشته ممكن بود براى بعضى مشكلى ایجاد كند در عصر و زمان ما كه انتقال صداها و تصویرها از فاصله هاى بسیار دور در همین جهان حل شده است جاى تعجب نخواهد بود.
سلام و تحیت از سخنان بهشتیان، در برخورد با یکدیگر:
•«... وتحیتهم فیها سلـم....:
گفتار (و دعاى) آنها در بهشت این است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحیت آنها در آنجا:
سلام؛ و آخرین سخنشان این است كه: «
حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!»» .
دعاى مؤمنان و ذكرشان در بهشت این است كه می گویند: «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ» و البته این جمله را هم نه بعنوان عبادت و وظیفه می گویند زیرا در آنجا
تکلیفی نیست بلكه براى آنكه از
تسبیح پروردگار
لذت مى برند. و ابن جریج گفته: هر گاه پرنده اى در
هوا بر بهشتیان می گذرد و آنها به آن پرنده میل می كنند این جمله را می گویند، آن پرنده بریان شده در جلوى رویشان حاضر می شود، و چون مطابق میل شان از آن خوردند دوباره می گویند «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» در این وقت پرنده زنده شده و به هوا پرواز می كند. و بدین ترتیب در همه كارها افتتاح و آغاز سخنشان
تسبیح است و پایان آن حمد و ستایش خداوند، و در نتیجه تسبیح براى بهشتیان بجاى «بسم اللَّه» می باشد.«وَ تَحِیتُهُمْ فِیها سَلامٌ» یعنى تحیتى كه از خداى سبحان براى آنها می رسد سلام است، و برخى گویند: یعنى تحیت خودشان بیكدیگر یا تحیت
فرشتگان بآنها سلام است كه می گویند «سلام علیك» یعنى از آفات و بلیاتى كه دوزخیان بدانها مبتلا گشته اند شما سالم ماندید.«وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» معناى آن را گفتیم، و البته منظور این نیست كه آخرین سخن آنها این است كه سخن دیگرى نمی گویند بلكه منظور این است كه پایان سخنشان را این جمله را قرار می دهند كه می گویند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
•«... تحیتهم فیها سلـم...:و كسانى را كه
ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به
باغهای بهشت وارد مى كنند؛ باغهایى كه نهرها از زیر درختانش جارى است؛ به
اذن پروردگارشان، جاودانه در آن مى مانند؛ و تحیت آنها در آن، «سلام» است.»
" تحیت" در اصل از ماده" حیات" گرفته شده سپس به عنوان دعاء براى سلامتى و حیات افراد استعمال شده است، و به هر نوع خوشامدگویى و سلام و دعائى كه در آغاز ملاقات گفته مى شود، اطلاق مى گردد.بعضى از مفسران گفته اند:" تحیت" در آیه فوق خوش آمد و درودى است كه خداوند به افراد با ایمان مى فرستد و آنان را با
نعمت سلامت خویش قرین مى دارد سلامت از هر گونه ناراحتى و گزند و سلامت از هر گونه
جنگ و
نزاع (بنا بر این" تحیتهم" اضافه به مفعول شده و فاعلش خدا است).و بعضى گفته اند: منظور در اینجا تحیتى است كه مؤمنان به یكدیگر مى گویند و یا فرشتگان به آنها مى گویند و به هر حال كلمه" سلام" كه به طور مطلق گفته شده مفهومش آن چنان وسیع است كه هر گونه سلامتى را از هر نوع ناراحتى و گزند روحى و جسمى شامل مى گردد.
•«لایسمعون فیها لغوا الا سلـما...:در آن جا هرگز
گفتار لغو و بیهودهاى نمىشنوند؛ و جز سلام در آن جا سخنى نیست؛ و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.»
سلام به معنى وسیع كلمه كه دلالت بر سلامت
روح و فكر و
زبان و رفتار و كردار بهشتیان دارد.سلامى كه آن محیط را، بهشتى كرده و هر گونه
اذیت و ایذاء از آن برچیده شده است.سلامى كه نشانه یك محیط امن و امان، یك محیط مملو از صفا و صمیمیت و پاكى و تقوا و صلح و آرامش است.
•«اولـئک یجزون الغرفة بما صبروا ویلقون فیها تحیة وسلـما:(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكیباییشان به آنان پاداش داده مىشود؛ و در آن، با تحیت و سلام رو به رو مى شوند».
در اینكه آیا" تحیت" و" سلام" در اینجا دو معنى دارد یا یك معنى؟ در میان مفسران گفتگو است، ولى با توجه به اینكه" تحیت" در اصل به معنى دعا براى زندگى و حیات دیگرى است، و" سلام" از ماده سلامت است، و به معنى دعا براى كسى است، بنا بر این چنین نتیجه مى گیریم كه واژه اول به عنوان درخواست حیات است و واژه دوم براى توأم بودن این حیات با سلامت است، هر چند گاهى ممكن است این دو كلمه به یك معنى بیاید.البته" تحیت" در
عرف معنى وسیعترى پیدا كرده و آن هر گونه سخنى است كه در آغاز ورود به كسى مى گویند و مایه خوشحالى و
احترام و اظهار
محبت نسبت به او مى باشد.
•«تحیتهم یوم یلقونه سلـم...:تحیت آنان در روزى كه او را دیدار مى كنند
سلام است؛ و براى آنها
پاداش پرارزشى فراهم ساخته است»
از ظاهر
سیاق بر مى آید كه كلمه" تحیتهم" مصدرى است كه به
مفعول خود اضافه شده است، و معنایش این است كه ایشان تحیت گفته مى شوند، یعنى روزى كه پروردگارشان را ملاقات مى كنند از ناحیه او و از ناحیه
ملائکه او، به ایشان تحیت و سلام گفته مىشود، به این معنا كه ایشان در روز لقاى خدا در امنیت و سلامتى هستند، و هیچ مكروهى و عذابى به ایشان نمىرسد.
•«الا قیلا سلـما سلـما:تنها چیزى كه مى شنوند «سلام» است «سلام»».
این آیه استثنایى است
منقطع از
لغو و
تاثیم، و كلمه" قیل" مانند كلمه" قول"
مصدر است، و كلمه" سلاما" بیان كلمه" قیل" است، و تكرار آن صرفا براى تاكید وقوع آن است.و معناى آیه این است كه: اهل بهشت
لغو و تاثیمى نمى شنوند، مگر سخنى كه سلام است و سلام.بعضى از مفسرین گفته اند: ممكن است كلمه" سلاما" مصدر به معناى وصف باشد، یعنى صفت قیلا باشد، كه در این صورت معنایش چنین مى شود:" مگر سخنى كه این صفت دارد سالم است".
گفتوگوی بهشتیان، درباره دوستان دنیایی خویش:
•«فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون قال قائل منهم انی کان لی قرین:(در حالى كه آنها غرق گفتگو هستند) بعضى رو به بعضى دیگر كرده مى پرسند ... كسى از آنها مى گوید: «من همنشینى داشتم ...».
و معناى جمله" قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی كانَ لِی قَرِینٌ" این است كه: یكى از اهل بهشت به دیگران مى گوید: من در
دنیا رفیقى داشتم كه از بین
مردم تنها او را انتخاب كرده بودم، و او تنها مرا رفیق خود گرفته بود. این آن معنایى است كه از سیاق استفاده مى شود.بندگان مخلص پروردگار كه طبق آیات گذشته غرق انواع نعمتهاى معنوى و مادى بهشتند، انواع
میوه های بهشتی در یك سو و
حوریان بهشتی در سوى دیگر، جامهاى
شراب طهور گرداگرد آنها در حركت، و بر
تختهای بهشتی تكیه داده و با دوستان با صفا به
راز و نیاز مشغول اند، ناگهان بعضى از آنها به فكر گذشته خود و دوستان دنیا مى افتد، همان دوستانى كه راه خود را جدا كردند و جاى آنها در جمع بهشتیان خالى است، مى خواهند بدانند سرنوشت آنها به كجا رسید.آرى در حالى كه" آنها غرق گفتگو هستند و از هر درى سخنى مىگویند و بعضى رو به بعضى دیگر كرده سؤال مى كنند و جواب مى شنوند" (فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یتَساءَلُونَ). ناگهان" یكى از آنها خاطراتى در نظرش مجسم مى شود رو به سوى دیگران كرده و مى گوید: من
دوست و همنشینى در دنیا داشتم"! (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی كانَ لِی قَرِینٌ) مع الاسف او به انحراف كشیده شده و در خط منكران رستاخیز قرار گرفت،" او پیوسته به من مىگفت: آیا به راستى تو این سخن را باور كردهاى و تصدیق مىكنى"؟! (یقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ)
" كه وقتى ما مردیم و
خاک و
استخوان شدیم (بار دیگر) زنده مى شویم و به پاى حساب و كتاب مى آئیم و در برابر اعمالمان مجازات و كیفر خواهیم شد" من كه این سخنان را باور ندارم! (أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ)
اى دوستان! كاش مى دانستم الان او كجاست؟ و در چه شرائطى است؟، آه جاى او در میان ما خالى است!سپس مىافزاید: اى دوستان! آیا شما مىتوانید نظرى بیفكنید و از اوخبرىبگیرید"؟ (قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ)
" اینجا است كه او نیز به جستجو برمىخیزد و نگاهى به سوى دوزخ مىافكند ناگهان دوست خود را در وسط جهنم مىبیند"! (فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ)
او را مخاطب ساخته" صدا مىزند: به خدا
سوگند چیزى نمانده بود كه مرا نیز سقوط دهى و به هلاكت بكشانى"! (قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِینِ)
چیزى نمانده بود كه وسوسههاى تو در قلب صاف من اثر بگذارد، و مرا به همان خط انحرافى كه در آن بودى وارد كنى" اگر لطف الهى یار من نشده بود و نعمت پروردگارم به كمكم نمىشتافت من نیز امروز با تو در
آتش دوزخ احضار مى شدم"! (وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ)
.این توفیق الهى بود كه رفیق راه من شد، و این
دست لطف هدایتش بود كه مرا نوازش داد و رهبرى كرد.در اینجا به دوست جهنمیش رو مى كند و این سخن را به عنوان سرزنش به یاد او مى آورد و مى گوید: آیا تو نبودى كه در دنیا مىگفتى" ما هرگز نمى میریم"؟ (أَ فَما نَحْنُ بِمَیتِینَ)
سخن بهشتیان، خالی از هرگونه
لغو و بیهودگی:
•«لایسمعون فیها لغوا الا سلـما...:در آن جا هرگز
گفتار لغو و بیهوده اى نمى شنوند؛ و جز سلام در آن جا سخنى نیست؛ و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.»
یكى از خصوصىترین صفات بهشت آن است كه در آن لغوى شنیده نمى شود، و خداى تعالى به این
نعمت در چند جا
منت نهاده و اگر سلام را از آن
استثناء كرده استثناى منفصل است، و كلمه" سلام" قریب المعناى با امن است كه فرق میان آن دو این است که وقتى به كسى مىگویى تو از من در امانى معنایش این است كه از من حركت و سخنى كه ناراحتت كند نخواهى دید، ولى وقتى به كسى مى گویى سلام من بر تو باد، معنایش این است كه نه تنها چیزى كه ناراحتت كند نمى بینى، بلكه هر چه مى بینى چیزى خواهد بود كه ناراحتت نمى كند، و
اهل بهشت این سلام را از ملائكه و از رفقاى بهشتى خود مىشنوند.
•«یتنـزعون فیها کاسا لا
لغو فیها...:آنها در بهشت جام هاى پر از شراب طهور را كه نه بیهوده گویى در آن است و نه گناه، از یكدیگر مى گیرند!»
•«لایسمعون فیها لغوا:در آن (باغهاى بهشتى) نه
لغو و بیهوده اى مى شنوند نه سخنان گناه آلود».
•«لایسمعون فیها لغوا:در آنجا نه سخن
لغو و بیهوده اى مى شنوند و نه دروغى!».
•«لاتسمع فیها لـغیة:كه در آن هیچ سخن
لغو و بیهوده اى نمى شنوند!».
لاغیة" گرچه
اسم فاعل است، ولى در اینگونه موارد به معنى چیزى است كه توأم با"
لغو" باشد لذا آن را به" ذات
لغو" تفسیر كرده اند.نه سخنى كه حاكى از
نفاق باشد، یا
عداوت و
جنگ و
جدال، و یا كینه- توزى و حسد، نه سخنان دروغ، نه
تهمت و
افترا، نه
غیبت و ایذاء، و نه حتى
لغو و بى فایده.و چه آرام بخش است محیطى كه از همه این سخنان پاك باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهاى زندگى دنیا از شنیدن اینگونه سخنان است كه آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مى زند و آتش فتنه ها را شعله ور مى سازد.
سخن بهشتیان، خالی از هرگونه نسبت گناه:
•«یتنـزعون فیها کاسا لا
لغو فیها ولاتاثیم:آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را كه نه بیهوده گویى در آن است و نه گناه، از یكدیگر مى گیرند».
یتنازعون" از ماده" تنازع" به معنى گرفتن از یكدیگر است، و گاه به معنى" تجاذب و مخاصمه" مى آید، لذا بعضى از
مفسران گفته اند: این جمله اشاره به آن است كه بهشتیان به عنوان
شوخی و مزاح و افزایش سرور و انبساط جامهاى" شراب طهور" را از دست یكدیگر مى كشند و مى نوشند.ولى به طورى كه بعضى از ارباب لغت گفته اند: تنازع هر گاه در موردى مانند" كاس" (جام) به كار مى رود به معنى گرفتن از یكدیگر است، نه كشمكش و تجاذب.این نكته نیز قابل توجه است كه" كاس" جامى است كه پر از
شراب باشد، و به ظرف خالى" كاس" نمى گویند.به هر حال از آنجا كه تعبیر به" كاس" شرابهاى تخدیر كننده دنیا را احیانا تداعى مى كند مى افزاید در آن شراب نه
لغو و بیهوده گویى است و نه گناه، زیرا هرگز
عقل و هوش
انسان را نمى گیرد، بنا بر این سخنان ناموزون و اعمال زشتى كه از مستها سر مى زند هرگز از آنان سر نخواهد زد بلكه به حكم آن كه شراب طهور است آنها را پاكتر و خالصتر و هوشیارتر مى كند.
تنازع در كاس" به معناى به یكدیگر
تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است، و" كاس" به معناى قدح است، كه البته وقتى به قدح كاس گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از"
لغو"، سخن لغوى است كه از
شرابخواران دنیا سر مى زند. و" تاثیم" به معناى آن است كه شخصى را گناه كار كنى، كه این نیز از آثار شرابهاى دنیا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همین كه فرمود:" در آن قدحها
لغو و تاثیم نیست"، قرینه است بر اینكه منظور از كاس كه بر سر آن تنازع مى كنند قدح شراب است، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنیا را ندارد.
•«لایسمعون فیها لغوا ولاتاثیما:در آن (باغهاى بهشتى) نه
لغو و بیهوده اى مى شنوند نه سخنان گناه آلود؛».
سخن لغو" آن سخنى است كه فایده و اثرى بر آن مترتب نشود، و"
تاثیم" به معناى آن است كه نسبت اثم (
گناه) به كسى بدهى.و معناى
آیه این است كه: در بهشت كسى
لغو و تاثیم از دیگرى نمى شنود، و كسى نیست كه ایشان را به سخنى
مخاطب سازد كه فایده اى بر آن مترتب نباشد، و كسى نیست كه ایشان را به گناهى نسبت دهد، چون در بهشت گناهى نیست.بعضى از مفسرین كلمه تاثیم را تفسیر كرده اند به
دروغ .
سخن بهشتیان، به دور از تکذیب یکدیگر:
•«لایسمعون فیها لغوا ولا کذبا:در آنجا نه سخن
لغو و بیهوده اى مى شنوند و نه دروغى».
یكى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است كه در آنجا اثرى از دروغ پردازی ها، بیهوده گوئی ها، تهمت ها و افتراها،
تکذیب حق، و توجیه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى كه قلب پرهیزكاران را در این دنیا
آزار مى دهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى كه اثرى از این سخنان ناموزون و رنج آور در آن وجود ندارد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۹۴، برگرفته از مقاله «سخن بهشتیان».