خاندان بستانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُستانی، خاندانی لبنانی هستند که در
ادبیات عرب مرتبتی بلند داشتهاند.
افراد این
خاندان، از «المعلّم» بُطرُس بستانی تا سعید بن سلیم بستانی،
نماینده مراحل گوناگون
نهضت ادبی لبنان و شاخص سهم لبنان در تجدید
حیات ادبیات عرباند. از
تاریخ تألیف
دایرة المعارف کهنِ بُطرس بستانی تا زمان نشر دایرة المعارف امروزیِ فؤاد أفرام بستانی، دوره یکصد سالهای سپری شده که طیف وسیعی از فعالیتهای
فضلای لبنانی و
عرب را در حوزه
فرهنگ عمومی در بر میگیرد. مقایسه ای دقیق میان نویسندگان این دو
نسل و روشهای تحقیق و پژوهشهای علمی آنان هرچه بهتر نشان میدهد که مردم لبنان برای دستیابی به دانش و شیوههای
ملل مغرب زمین و بهره گیری از آنها راهی بس دراز پیمودهاند. خاندان بستانی، نسل در نسل، با عزمی جزم هر یک به نوبه خود، به
زبان عربی خدمت کردهاند.
این خاندان مارونی، که خاستگاهشان
شمال لبنان است، در پایان
قرن دهم، یعنی در عصر
حکومت امیر فخرالدین ثانی،
صلح «مَعنِد» و رونق
تجارت در دَیرالقَمَر را مغتنم شمردند و بدان ناحیه رفتند. اخلاف این خاندانِ پر
زاد و ولد به اندک زمانی در سایر نواحی شوف، مانند قریة دِبِّیّه (دُبَیّه) و دهکده اِبکشتین (بشکتین) و مَرج، سکونت گزیدند. در دورهای کمتر از یکصد
سال، دهها تن از افراد برجسته و متشخّص این خاندان به مقاماتی بس مهم در دستگاه اداری، کانون وکلا، دستگاه قضایی، خدمات کشوری و از همه مهمتر، در امور فرهنگی و مطبوعاتی و ادبی رسیدند. آنان قصد داشتند مدرسهای تأسیس کنند و همه نوباوگان
کشور را، بدون توجه به اختلافات دینی، در آن گرد آورند. علاوه بر این، در زمینه
تألیف دایرةالمعارفها و لغتنامههای جدید پیشقدم شدند. دست آخر،
دولت در۱۳۳۲ ش /۱۹۵۳ وظیفه تأسیس
دانشگاه لبنان را به یکی از آنان سپرد.
در این مقاله بدان اکتفا میکنیم که برای نمونه و به ترتیبِ الفبایی نامهای تنی چند از مشاهیر خاندان بستانی را، که در روزگار پیشین به
ادبیات عرب خدمت کردهاند، بیاوریم:
عبدالله بستانی (۱۲۳۳ـ۱۳۰۹ش /۱۸۵۴ـ۱۹۳۰)،
معلم و لغتنویس عالیقدر که در
قریه دبیّه
متولد شد و در
مدرسه ملی
بیروت زیر نظر دو شیخ عالی مقام، به نامهای ناصیف یازجی و یوسف اسیر، درس خواند. به کمک اسکندر عَمّون مجلهای به نام جُنینةُ الاَخْبار در
قبرس به راه انداخت که موفقیت چندانی به دست نیاورد؛ از آن پس همّ خود را
وقف تعلیم و تربیت کرد. در چهل سالی که به این کار اشتغال داشت، شهرتی عظیم یافت و در مدرسه
حکمت و مدرسه بَطریرکیة مجمعی از نخبگان مرکّب از شاعران
و روزنامهنگاران (داوود برکات، یوسف بستانی و مانند آنان) و نویسندگان (شکیب اَرسلان، محمد اِسعاف نَشاشیبی و جز آنان) تشکیل داد. در همین دوره و بیشتر برای استفاده شاگردانش غالب نوشته های خود را
تألیف کرد. برای کمک به تعلیم زبان عربی، فرهنگ لغتی به نام
البستان (بیروت ۱۹۲۷ـ۱۹۳۰، ۲ ج) و تلخیصی از آن با عنوان فاکهة
البستان تهیه کرد. همچنین برای استفاده شاگردان خود نمایشنامههایی نوشت که برخی از آنها با
الهام از نمایشنامههای فرانسوی نوشته شدهاند و بعضی از
گنجینه تاریخ اقوام عرب
اقتباس شدهاند. او را به عضویت
فرهنگستان عرب در
دمشق و
ریاست فرهنگستان لبنان، که عمر آن دیری نپایید، انتخاب کردند.
بُطرُس بن بُولُس بستانی (۱۲۳۵ـ۱۳۰۱ /۱۸۱۹ـ ۱۸۸۳)، در قریه دبّیّه متولد شد و نخست به مدرسه دهکده و سپس به مدرسه عَین وَرقة رفت و ده
سال از عمرش، (۱۲۴۶ـ ۱۲۵۶/ ۱۸۳۰ـ۱۸۴۰)، در آن مدرسه سپری شد. برای کمک به مادرش که تازه
همسر خود را از دست داده بود، و سرپرستی و نگهداری برادرانش، پیشنهاد
بورس تحصیلی را برای تکمیل
آموزش دینی در مدرسه مارونیها در
رم نپذیرفت. ظاهراً هنگام تحصیل در مدرسه عین ورقة به آموختن
زبان انگلیسی همت گماشته و با این زبان آشنا شده بود و این آشنایی در تماسهای بعدی او با هیئتهای
مبلغین مذهب پروتستان سخت سودمند افتاد. سرانجام، در بیروت اقامت گزید و ۴۳
سال در آن
شهر به سر برد. ورود او به بیروت با اغتشاشات ناشی از عزیمت
امیر بشیر ثانی و عقب نشینی نیروهای مصری مصادف گشت. براثر آشنایی با
مبلّغان مذهبی امریکایی، به آیین پروتستان گروید. در همین دوران بود که با دکتر کُرنلیوس وان دیک آشنا شد. دکتر وان دیک در آن هنگام پزشک جوانی بود که با هیئتهای مبلّغان مذهبی همکاری میکرد و بتازگی در بیروت رحل اقامت افکنده بود و مشتاق بود تا زبان آن کشور را بطرس بستانی بیاموزد. در فاصله سالهای ۱۲۶۲ـ ۱۲۶۴/ ۱۸۴۶ـ ۱۸۴۸، بستانی که بهطور موقت بیروت را ترک گفته بود، در کارِ اداره مدرسه عَبِیة که دوستش تأسیس کرده بود و در آن دوره شهرت فراوان داشت، به او کمک کرد و در همینجا بود که برای استفاده شاگردانش دو جزوه آموزشی خود را با نامهای کَشفُ الحِجاب فی علم الحساب و بلوغُ الارَب فی نحو العَرب تألیف کرد و هم در آجا بود که پسر بزرگش، سلیم، متولد شد. به محض بازگشت به بیروت در ۱۲۶۴/۱۸۴۸، کنسولگری آمریکا او را به مترجمی
استخدام کرد و او تا ۱۲۷۹/۱۸۶۲ در آن سمت باقی ماند. در این دوران، همچنان به فراگرفتن زبانهای اروپایی و
سامی ادامه داد، با این
نیّت که در
ترجمه کتاب مقدس به دکتر اسمیت یاری دهد. در ۱۲۷۷/۱۸۶۰، وی
مجله خود به نام نفیر
سوریه (شیپور سوریه) را منتشر کرد. آنگاه در ۱۲۸۰/۱۸۶۳ مدرسه ملّی بلند آوازه خود را بنیان نهاد که تا ۱۲۹۲/۱۸۷۵ دایر بود و خدمات ارزنده ای به کشور کرد. در ۱۲۸۷/۱۸۷۰، به انتشار دو نشریه الجِنان و الجَنَّة اقدام کرد و یک سال بعد نشریه الجُنَینَة را انتشار داد. دستاوردهای مهم بُطرس بستانی، گذشته از تأسیس مدرسه و انتشار مجله هایش، عبارت بود از: سهم او در ترجمه کتاب مقدس،
تدوین فرهنگِ بزرگ لغت به نام مُحیط المحیط که در ۱۲۸۷/۱۸۷۰ آماده انتشار شد، و دایره المعارف که نخستین جلد آن در ۱۲۹۳/۱۸۷۶ به چاپ رسید. وی در گرماگرم کار تهیه و چاپ دایرة المعارف درگذشت و تنها توانست شش جلد از آن را
تدوین کند. پسرش، سلیم به ادامه این کار برخاست و دو مجلد دیگر به آن افزود. تدوین این دایرة المعارف عاقبت، پس از انتشار جلد یازدهم دچار وقفه شد و هرگز به پایان نرسید.
بُطُرس بن سلیمان بستانی (۱۲۷۲ـ ۱۳۴۸ش/ ۱۸۹۳ـ ۱۹۶۹) در دیرالقمر متولّد شد، لیکن به مجرّد تکمیل تحصیلات ابتدایی برای
اقامت در
بیروت در کنار برادرش، کَرَم ، بدان
شهر رفت. معلومات جامعش در زمینه
زبانشناسی و
ادبیات ثمره تلاش و خودآموزی او بود. در آغاز کار، با دانش خود در زمینه
دستور زبان و درکی که از متون کهن داشت، به شرح و
تحلیل آنها پرداخت تا آنها را برای خوانندگان خود قابل فهم کند. در۱۳۴۲/۱۹۲۳ ، نشریه ای به نام البیان تأسیس کرد و تا۱۳۰۲ش /۱۹۳۰ به انتشار آن ادامه داد. در این نشریه به مضامین ادبی و اجتماعی میپرداخت و آثار نوی را که در لبنان و کشورهای عرب زبان منتشر میشد، تحلیل میکرد و بررسی
ادبیات تطبیقی را ترغیب مینمود. نشریه البیان، در مدت انتشارش، برای نویسندگان جوان لبنانی نیرویی جاذب و همچنین نقطه اتکایی به شمار میرفت. بحران اقتصادی
جهان بُطرُس را ناگزیر ساخت تا
رسالت خود را در جهت دیگری انجام دهد. از آن پس همِّ خویش را به تعلیم و تربیت و هر آنچه در معلّمی او را کمک کند، موقوف داشت. برای آشنا ساختن شاگردانش ـ در «اِخوان» و «معهد الحکمة» ـ با ادبیات عرب، کتاب درسی خود تحت عنوان ادباء العرب را در سه جلد تألیف کرد. بعدها، در ۱۳۲۲ش /۱۹۴۳، این سلسله
انتشارات به جلد چهارمی نیز آراسته شد که جُنگی ادبی است. بستانی، هر چند در نوشته های خود چندان پایبند روش علمی نیست، سبک یکدست و شرح و تفسیری درست دارد. سالهای آخر فعالیت او در دانشگاه
لبنان سپری شد.
کَرَم بستانی (۱۲۶۷ـ ۱۳۴۵ ش/ ۱۸۸۸ـ۱۹۶۶) در دیرالقمر متولّد شد و در مدرسه یسوعیان آن شهر درس خواند. آنگاه به بیروت رفت و نزد برادرش، بُطُرس ، اقامت گزید. در این
شهر، همزمان، به
تدریس روزنامهنگاری و تصحیح انتقادی متون کهن پرداخت. چند سالی با تشکیلات مبلّغان
کاتولیک محشور بود و در تشکیلات آنان ادبیات و زبان عرب درس میداد. در این زمان، با نشریات و روزنامههای گوناگون لبنانی که در آن هنگام رونق داشتند (مانند البَرق، لِسان الحال، الاَرز، المَکشوف و جز آنها) همکاری میکرد و به برادرش، بطرس بن سلیمان بستانی، در کار انتشار مجلّة البیان بیدریغ یاری میداد. معلومات جامع او در زبان عربی و کمال
فضل و
دانش وی در تصحیح
متون عربی و
تحقیق در آنها، از همه مهمتر در تصحیح برخی از دیوانهای شعر
جلوه گر است. ولیکن در زمینه
تصنیف، کارهای کرم بستانی به آثار معدودی با جنبه تاریخی ـ اجتماعی محدود میشود، مانند اساطیر شرقیه، أمیرات لبنان، النسّاء العربیات.
سعید بن سلیم بستانی (۱۳۰۱ـ۱۳۵۶ ش /۱۹۲۲ـ ۱۹۷۷) در مَرج (واقع در شوف) متولّد شد و در
بیروت، در مدرسه آبای یسوعی و سپس در مؤسسه ادبیات شرقی درس خواند و در
فرانسه به مطالعات خود ادامه داد و از آن کشور به اخذ دانشنامه دولتی در ادبیات عرب و دکتری ادبیات نایل شد. پس از بازگشت به لبنان، در
دانشگاه لبنان به مقامهای مهمی رسید. در۱۳۵۳ ش/ ۱۹۷۴، به سمت رئیس دانشکده مدیریت و سپس، در ۱۳۵۶ ش/ ۱۹۷۷، به سمت رئیس دانشکده ادبیات منصوب شد. در دوره کوتاه فعالیت دانشگاهیش،
پایان نامه دکتری خود را با عنوان > ابن الرّومی، زندگی و آثار او < (بیروت 1967) انتشار داد. علاوه بر آن، برای [[دایرةالمعارف اسلام]] و دایرة المعارف فؤاد افرام بستانی مقالاتی تهیه کرد. سعید بستانی در محافل دانشگاهی، وابسته به جناح «طرفداران فرهنگ مغرب زمین و تکلّم به دو زبان» بود. وی به سبب [[بیماری]] درمانناپذیری درگذشت، و چندین اثر مهم او ناتمام ماند.
سلیم بن بُطُرس بستانی (۱۲۶۲ـ۱۳۰۲/۱۸۴۶ـ۱۸۸۴)، روزنامه نگار و
داستان نویس، در دهکده عُبیّه به
دنیا آمد. وی در مراکزی که هیئتهای مبلغ
پروتستان در شمال لبنان تأسیس کرده بودند، درس خواند. معلمان وی کسانی چون پدرش، بطرس، و ناصیف یازجی بودند که او را با دقایق زبان عربی آشنا کردند. در شانزده سالگی با سمت مترجم به
خدمت کنسولگری آمریکا در بیروت در آمد و ده سال این
شغل را حفظ کرد. سپس، پدرش از او خواست تا وی را در کار اداره مدرسه ملّی، انتشار نشریات و
تدوین دایرة المعارف یاری دهد. سلیم با آشنایی به زبانهای خارجی و تربیت ادبی و فلسفی به نوآوریهای ادبی، که در غرب تازه باب شده بود، پرداخت و این گرایش به نوآوری را در حوزههایی چند نشان داد. در محافل ادبی و مجامع فرهنگی و بخصوص در مجمع علمی
سوریه به فعالیت پرداخت، سپس نیابت
ریاست مجمع را برعهده سلیم بن بطرس بستانی گرفت و نمایشنامههایی نوشت که در میان آنها نمایشنامه قیس و لیلی (لیلی و مجنون) بیش از همه در خور ذکر است. بعدها نمایشنامههای دیگری نیز تصنیف کرد که در آنها
نظم و
نثر به گونه ای موزون به هم آمیختهاند. چندی پس از آن، در نشریات گوناگون پدرش به مضامین متداول در مطبوعات
غرب پرداخت. در نشریه اَلجِنان، که از ۱۲۸۷/۱۸۷۰ تا۱۳۰۴/۱۸۸۶ منتشر شد، ستونهایی به بحث در
مسائل اخلاقی و
اجتماعی اختصاص یافت که پیش از آن در مطبوعات عرب زبان آن عصر بی سابقه بود. در
مقالات سلیم بستانی، روزنامه نگاران ثناگوی
حکومت و مقامات عالی مملکتی آماج
حمله قرار میگرفتند. همچنین وی طلیعه دار داستان نویسی نوین عربی بود
میراث کهن را اساس کار خویش ساخت و به موضوعاتی با مضمون تاریخی پرداخت. از دستاوردهای وی به ذکر این آثار میپردازیم : ۱:نُه
داستان بلند که سلسله وار بین سالهای ۱۲۸۷ـ۱۲۹۶ در
مجله الجنان منتشر شد؛ ۲: در حدود بیست داستان کوتاه که یا مستقیماً به زبان عربی تصنیف شده است یا از فرانسه یا انگلیسی به عربی ترجمه شده و در همان دوران در مجله مذکور انتشار یافته است؛ ۳: تاریخ فرنساالحدیث؛ ۴:تاریخ نابلیون بونابرت فی مصر و سوریا؛ ۵:جلدهای هفتم و هشتم دایرة المعارف (و سهمی ارزنده در تدوین شش جلد نخست آن).
سلیمان بن خَطّار بستانی (۱۲۳۵ـ۱۳۰۴ ش/ ۱۸۵۶ـ ۱۹۲۵)
رجل سیاسی و نویسنده که در بکشتین، دهکده ای کوچک در مجاورت قریة دِّبیّه (در ناحیة شوف)، به دنیا آمد. وی در مدرسه ملی درس خواند و در کلاسهای درس عربی ناصیف یازجی و یوسف اسیر حضور یافت و در زبانهای فرانسه و انگلیسی و
ترکی و همچنین در علوم متداول آن زمان معلوماتی فراگرفت. بطرس، خویشاوند بلند آوازه اش، متوجه
استعداد فرهنگی وی شد و به تربیتش کمر بست و او را به همکاری با خود در کارهای فرهنگی و چاپ و انتشار نشریات الجنان و الجنة و الجنینة، و تألیف دایرة المعارف فرا خواند. سلیمان را به
بصره دعوت کردند و او در آن شهر سازمانی فرهنگی به سبک جدید بنیان نهاد. سپس، هشت سال در
بغداد به سر برد و در آن شهر، در دستگاههای اجرایی عهدهدار مقامات مهمی شد. سلیمان به بسیاری کشورها، از جمله
عثمانی و
مصر و
هندوستان و
ایران و همچنین کشورهایی در
اروپا و آمریکا،
سفر کرد. وی برای ادامه کارِ تألیف دایرة المعارف، در۱۳۱۴/۱۸۹۶، در
قاهره اقامت گزید و در تدوین جلدهای دهم و یازدهم این اثر سهم اساسی داشت. در ۱۳۲۲/۱۹۰۴ بزرگترین اثر خویش را، که ترجمهای از ایلیاد هُمِر به
شعر عربی است و مقدمه و متن آن را به انجام رسانید. از آن پس، با مشارکت در فعالیتهای احزاب گوناگونی که در آن زمان شمارشان در کشورهای عربی بسرعت افزوده میشد، همّ خود را
وقف سیاست کرد. در آغاز به عثمانیها با دیده مساعد مینگریست، و این موجب شد که در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸، یعنی هنگامی که
قانون اساسی به اجرا در آمد، از «ولایت» بیروت به نمایندگی مجلس عثمانی انتخاب و سپس در ۱۳۳۲/۱۹۱۳ به مقام وزیر کشاورزی و
تجارت و صناعت منصوب شود. تغییری که در سیاست سلطان عبدالحمید دوم (حک: ۱۲۹۳ـ۱۳۲۷) پدید آمد و مخالفت سلیمان با ورود عثمانی به صحنه
جنگ جهانی اول بر ضد
متفقین، او را ناگزیر ساخت تا از کار
دولت کناره گیرد و
استانبول را ترک گوید و نخست (۱۳۳۲ـ۱۳۳۷/ ۱۹۱۴ـ۱۹۱۹) در
سویس، سپس (۱۲۹۸ـ ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۱۹ـ۱۹۲۴) در مصر، و عاقبت در نیویورک در
تبعید به سر برد. وی، پس از یک سال اقامت در نیویورک، در حالی که بکلی نابینا شده بود، درگذشت. تألیفات سلیمان چندان زیاد نیست، و با حجم آثار بطرس یا سلیم برابری نمیکند، اما آثار وی در
پرورش سلیمان بن خطار بستانی آمال و دیدگاههای آزادیخواهانه
اقوام عرب نسبت به
حکومت عثمانی تأثیری عمیق بخشید. گذشته از
ترجمه منظومه ایلیاد، استقصای او در مقدمهای که بر این ترجمه نوشته نشان دهنده آشنایی وی با زبانهای یونانی و لاتینی و منابع جدید است. در عِبرة و ذکری ' یا در الدّولة العثمانیة قبل الدستور و بعده، که در ۱۳۲۶/۱۹۰۸ در مصر منتشر شد، سلیمان آرای خود را در باب شیوههای گوناگون
حکومت،
آزادی،
استبداد، و وسایل بهره برداری از امکانات خلافت عثمانی، و همچنین راه و روش\های گوناگونی که باید برای نوسازی کشور اختیار کرد، به روشنی و صراحت ابراز داشته است. از دیگر آثار اوست: تاریخ العرب و کتابی با عنوان «خاطرات» به زبان انگلیسی. در
جنگ داخلی لبنان (۱۳۹۵ـ ۱۳۹۶/ ۱۹۷۵ـ۱۹۷۶)، خانه زادگاه سلیمان و
کتابخانه او
غارت و ویران شد.
ودیع بستانی (۱۲۶۵ـ۱۳۳۳ ش /۱۸۸۶ـ۱۹۵۴)، در قریه دبّیّه متولد شد، در
مدرسه امریکایی سوق الغرب و سپس دانشگاه امریکایی بیروت درس خواند و در ۱۳۲۵/۱۹۰۷ به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشگاه موفق شد. تنوّع فعالیتهای او حیرت آور است. با پیروی از اسلافش، کوشش خود را صرفِ
ادبیات و
سیاحت و
سفر به
عربستان و بخصوص به
یمن (۱۳۲۷/۱۹۰۹) و
خاور دور (در ۱۳۳۰/۱۹۱۲) کرد. در سفر به خاور دور با
تاگور آشنا شد. به مصر بازگشت، و سپس، بعد از ۱۳۳۵/۱۹۱۷، در دستگاههای اداری
سرزمین فلسطین، که در آن زمان تحت
قیمومت دولت بریتانیا بود، به مقامهای مهمی رسید. در ۱۳۳۲ ش /۱۹۵۳، حیفا را ترک گفت تا به موطن خویش بازگردد و هم در آنجا بود که سال آخر زندگیش را سپری کرد. ودیع با همه کوششهایی که برای پاسداری از
هویت عربی فلسطین میشد، همکاری میکرد. وی کتابهای هندی یا غربی بسیاری را از انگلیسی ترجمه کرده است. ترجمه آثار برجسته لرد آویبوری از جمله «لذّات زندگی » (خرطوم ۱۹۰۴)، «معنای زندگی » (بیروت ۱۹۰۹)، «ثمرات زندگی» (قاهره ۱۹۱۰) و « زیباییهای طبیعت » (قاهره ۱۹۱۳)، به زبان عربی، از ترجمه های مهم اوست. همچنین وی
رباعیات خیام را به عربی برگرداند (قاهره ۱۹۱۲) و برخی از
اشعار تاگور را ترجمه و منتشر کرد (قاهره ۱۹۱۷). مهمترین و موفقترین کار او ترجمه حماسه مهابهاراته از زبان سنسکریت (بیروت ۱۹۵۲) و همچنین ترجمه آثار حماسی یا نیمه حماسی دیگری از سرزمین باستانی
هند است.
(۱) ادهم آل جُندی، اعلام الادب والفن، ج ۲، ص ۲۵۳ـ۲۵۴ .
(۲) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۵۴ـ۱۵۸ .
(۳) همو، کوثرالنفوس، ص ۳۹۸ـ۴۱۹ .
(۴) تذکارالیوبیل، بیروت ۱۹۲۸ .
(۵) یوسف اسعد داغر، مصادرالدراسة الادبیة، ج ۲، ص ۱۹۳ـ ۱۹۵ .
(۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶، ج ۴، ص ۱۴۱ .
(۷) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶)، ج ۶، ص ۱۴۸ـ۱۴۹ .
(۸) المناظرة اللغویة، قاهره ۱۹۳۶ .
(۹) پ آندرائوس، المعلم بطرس البستانی، پایان نامة دانشگاه لبنان، ۱۹۷۰ .
(۱۰) فؤاد افرام بستانی، الروائع، ش ۲۲، بیروت ۱۹۵۰ .
(۱۱) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۴۲ـ۱۴۸ .
(۱۲) شاکر خوری، مجمع المَسَرّات، بیروت ۱۹۰۸ .
(۱۳) جرجی زیدان، تراجم مشاهیر الشرق، ج ۲، قاهره ۱۹۲۲، ص ۲۷ـ۳۳ .
(۱۴) لویس شیخو، الا´داب العربیة، ج ۲، بیروت ۱۹۱۰ .
(۱۵) میخائیل صَوایا، المعلم بطرس البستانی، بیروت ۱۹۶۳ .
(۱۶) فیلیب بن نصرالله دی طرازی، تاریخ الصحافة العربیة، ج ۱ و ۲، بیروت ۱۹۱۳ .
(۱۷) مارون عبود، رُوّادالنهضة الحدیثة، بیروت ۱۹۵۲ .
(۱۸) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶)، ج ۴، ص ۴۸ـ۴۹ .
(۱۹) المُقتطف، (اول اوت ۱۸۸۳) .
(۲۰) ن نصّار، نحوة مجتمع جدید، بیروت ۱۹۶۹ .
(۲۱) الهلال، (۱۵ ژانویة ۱۸۹۶) .
(۲۲) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۹۹ـ۲۰۶ .
(۲۳) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۹۶ـ ۱۹۸ .
(۲۴) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۵۲ـ ۱۵۳ .
(۲۵) یوسف اسعد داغر، مصادرالدراسة الادبیة، ج ۲، ص ۱۸۶ .
(۲۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶، ج ۳، ص ۱۱۶ .
(۲۷) جرجی زیدان، تراجم مشاهیرالشرق، ج ۲، قاهره ۱۹۲۲، ص۲۹ .
(۲۸) فیلیب بن نصرالله دی طرازی، تاریخ الصحافة العربیة، ج ۱ و ۲، بیروت ۱۹۱۳ .
(۲۹) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶)، ج ۴، ص ۲۴۴ .
(۳۰) لسان الحال، ش ۷۱۲، ۱۸۸۴ .
(۳۱) المُقتطف، ج ۱ (۱۸۸۴) .
(۳۲)
Dj Ayyu b, Index alphab إtique contenant noms d'auteurs et titres d'articles insإrإ (s dans al-Djina n, au cours de sa publication (۱۸۷۰-۱۸۸۶) , به ویژه رجوع کنید به مقالات امضا شده توسط سلیم (پایان نامه ماشین شده، دانشگاه لبنان) .
Dj Kh ¢ at ¤ t ¤ a r, Sal m al- Busta n - vie et oeuvre (۳۳ مقاله دستنوشت، ارائه شده به دانشگاه لبنان، ۱۹۷۰) .
(۳۴) جرجی نقولا باز، سلیمان البستانی، بیروت .
(۳۵) فؤاد افرام بستانی، الروائع، ش ۴۴ـ ۴۶ .
(۳۶) میخائیل صَوایا، سلیمان البستانی والیاذة هومیروس، بیروت ۱۹۴۸ .
(۳۷) جورج غریب، سلیمان البستانی فی مقدمة الالیاذة، بیروت (۱۹۶۶) .
(۳۸) جوزف هاشم، سلیمان البستانی والالیاذة، بیروت ۱۹۶۰ .
(۳۹) .A Hamori, "Reality and convention in book six of Busta n 's `Iliad'", Jss , xx (۱۹۷۸) , ۹۵-۱۰۱; الانتداب الفلسطینی باطل و محال (بیروت ۱۹۳۶) .
(۴۰) دیوان شعر کبیر سماءالفلسطینیات (بیروت ۱۹۴۶) .
(۴۱) رباعیات ابوالعلاء معری (دستنویس) .
(۴۲) ادهم آل جُندی، اعلام الادب والفن، ج ۲، ص ۲۶۳ـ ۲۶۵ .
(۴۳) م بستانی، السلسبیل، جونیه ۱۹۶۸، ص ۱۸۹ـ ۱۹۶ .
(۴۴) م بستانی، کوثرالنفوس، ص ۳۶۲ـ۳۷۵ .
(۴۵) یوسف اسعد داغر، مصادرالدراسة الادبیة، ج ۲، ص ۱۹۶ـ۱۹۹ .
(۴۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶، ج ۸، ص۱۱۳ .
(۴۷) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة والمعربة، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، ج ۱، ستون ۵۶۱ـ۵۶۲ .
(۴۸) لویس شیخو، تاریخ الا´داب العربیة، بیروت ۱۹۲۶، ص۱۶۶ .
(۴۹) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۷۶)، ج ۱۳، ص۱۶۳ .
(۵۰)شبلی المَلاط، امین تقی الدین و جز آنان، آثار عمدة ودیع، جز ترجمه هایش، عبارتاند از: رباعیات الحرب، (دیوان اشعار، ژوهانسبورگ ۱۹۱۵).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « خاندان بستانی»، شماره۱۳۱۸.