• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان امینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میرزا محمدخان مجدالملک سینکی"، جد بزرگ خاندان امینی، پسر مرحوم "فتحعلی بیک لواسانی" و خواهرزاده مرحوم "میرزا آقاخان نوری" بود. خاندان امینی منسوب به وی می‌باشند، برخی از افراد مشهور خاندان امینی عبارتند از: علیخان امینالدوله، محسن‌خان امینالدوله، سرلشگر حسن امینی مجدی، سرتیپ محمود امینی، ابوالقاسم امینی، علی امینی.



میرزا محمدخان که اصالتا مازندرانی بود و در سال ۱۲۲۴ق در روستای "سینک" از توابع لواسانات به دنیا آمد. میرزا محمدخان خط بسیار خوشی داشت و از سرآمدان این هنر در زمان خود بوده است. در دوره ناصری در سال ۱۲۶۹ به دلیل هوش و کیاست به وزارت خارجه منتقل شد. وی بعد از مدتی کار در وزارت خارجه مدتی نیز قونسول ژنرال بغداد و مدتی هم کارگزار اول آذربایجان بود. در سال ۱۲۷۵ برای تصفیه امور معوقه بین دولتین ایران و عثمانی به بغداد مامور شد و در سال ۱۲۷۹ به وزارت وظایف و اوقاف منصوب شد. میرزا محمدخان سینکی در سال ۱۲۸۴ق از طرف "ناصرالدین‌شاه" به سمت تولیت آستان قدس رضوی و به لقب "مجدالملک" ملقب شد. از فرزندان او، یکی "میرزا تقی‌خان مجدالملک" متخلص به "عبقری" که سال‌ها منشی‌حضور ناصرالدین‌شاه و بعد وزیر وظایف و اوقاف و نیز در دو وهله وزیر داخله بودند و دیگری "حاجی‌میرزا علیخان امینالدوله" است.
[۱] شقاقی، ممتحن الدوله، رجال وزارت خارجه، ص۷۲، تهران، اساطیر، ۱۳۴۷.

میرزا محمدخان مجدالملک برای سومین بار در سال ۱۲۹۰ به وزارت وظایف و اوقاف منصوب شد. محمدخان مجدالملک از اعضای فراموشخانه ایران به حساب می‌آمد و از افراد و مقاماتی بود که توسط "میرزا ملکم‌خان برای فراماسونری عضوگیری شده بود
[۲] کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، ص۶۹، تهران، بی نا، ۱۳۴۷.
تا در سال ۱۳۰۸ه. ق دعوت حق را لبیک گفت.
[۳] بامداد، مهدی، شرح رجال ایران، ج۳، ص۲۸۷، تهران، زوار، ۱۳۷۱.



پدربزرگ علی امینی و معروف‌ترین شخصیت در خاندان امینی است. او در سال ۱۲۶۰ق در تهران به دنیا آمد و پس از آموختن خواندن و نوشتن از رهگذر نفوذ پدرش "محمدخان مجدالملک" که از کارکنان با نفوذ وزارت خارجه بود در سال ۱۲۷۹ق به استخدام وزارت خارجه درآمد و در ضمن داشتن این سمت در سال ۱۲۸۳ جز پیش‌خدمتان و به منشی‌حضوری ناصرالدین‌شاه نیز منصوب شد. در ۱۲۸۸ چاپارخانه‌های دولتی به او سپرده شد. وی در اولین سفر ناصرالدین‌شاه همراه او در اروپا بود. چندی بعد به عضویت مجلس شورای وزرا نائل آمد و سپس به جای "دبیرالملک فراهانی" به سمت وزارت رسائل منصوب شد و ملقب به "امین‌الملک" گردید. علاوه بر مشاغل قبلی به سمت مدیریت شورای مزبور نیز انتخاب شد و در سال ۱۲۹۴ تصدی امور ضرابخانه دولتی هم بر شماغلش افزوده شد.
[۴] ملک ساسانی، احمدخان، سیاستگذاران دوره قاجار، ص۵۴۴، تهران، مگستان، ۱۳۷۹.

علیخان در همان اوان خدمت دولتی وقتی همراه پدرش به ماموریت بغداد رفت، در این پست مورد سوءظن قرار می‌گیرد و متهم به ارتباط با عناصر و عوامل خارجی می‌شود. "مهدیقلی‌خان هدایت" در خاطرات خود درباره "میرزا علیخان امینالدوله" به همین وابستگی و ارتباط ناسالم او با سفرای خارجه اشاره می‌کند:
«رجال ما خیلی هم صدیق و امین و مطلع نبودند و به قدری هم که می‌شد، حفظ سیاست نکردند. امینالدوله از اشخاص تربیت شده بود. منشی‌حضور به پدرم می‌نویسد که مطالب محرمانه را به توسط امینالدوله ننویس.»
[۵] هدایت، مهدیقلی خان، خاطرات و خطرات، ص۷۵، تهران، زوار، ۱۳۴۴.

مهدیقلی‌خان جای دیگری نیز تلویحی به عدم سلامت مالی او در دوره‌ای که ریاست پست‌خانه را داشته است اشاره می‌کند: «پس از امینالدوله پستخانه را به صنیع‌الدوله سپردند. بنده هم رییس شدم. "مسیو آرنولد" رییس محاسبات، صورت عایدی دو ساله میرزا را داد (معلوم شد) امینالدوله سالی هزار و پانصد تومان به دولت می‌داده و هفت هزار و پانصد تومان علیق می‌گرفته و خرج دررفته سالی چهل و یک هزار تومان منفعت شخصی می‌برده است.»
[۶] هدایت، مهدیقلی خان، خاطرات و خطرات، ص۴۶.

پس از اعطای لقب امین‌الملک به میرزا علیخان و با کسب اجازه از شاه لقب او؛ یعنی منشی‌حضور در اختیار پسرش "محسن‌خان" گذاشته می‌شود. میرزا‌علیخان در همین سال به مقام وزیر رسایل (رییس دفتر مخصوص شاه) دست می‌یابد.
[۷] بامداد، مهدی، شرح رجال ایران، ج۲، ص۳۵۶.

بین سال‌های ۱۲۹۵-۱۲۹۸ اداره امور شورای دولتی و و ساطت تبلیغ اوامر شاه به این شورا به علیخان امینالدوله تفویض شد و در سال ۱۲۹۸ق که پدرش "میرزا محمدخان مجدالملک سینکی" درگذشت، مقام وزارت وظایف و اوقاف به دیگر مشاغل فرزند اضافه شد. در سال ۱۲۹۹ق پس از مرگ "میرزا‌هاشم امینالدوله" کاشانی لقب "امینالدوله" به او اعطا شد. از دیگر مشاغل میرزا علیخان امینالدوله ریاست مجلس وزیران بود که در سال ۱۳۰۴ق بدان دست یافت. علیخان امین الدوله به سمت صدراعظمی‌ مظفرالدین‌شاه نیز نائل آمد؛ اما مظفرالدین‌شاه در سال ۱۳۱۷ او را از کار برکنار و به لشت نشاء تبعید کرد. ممتحن‌الدوله در مورد این سال‌ها می‌گوید: «حاجی میرزا علیخان امینالدوله به واسطه رقابت با امین‌السلطان که در حقیقت خود ناصرالدین‌شاه هم محرک بود، بیش از ده سال خانه‌نشین شد. بعد از کشته شدن ناصرالدین‌شاه او مدتی پیشکار آذربایجان بود و بنیادهای نیک نهاد. در مقابل این حسن خدمات او را معزول ساخته و از قم به طهران آوردند و بعد در کشت نشاء گیلان نفی نمودند. وی پس از ده سال در سال ۱۳۲۲ق در کشت نشاء مرحوم گردید.
[۸] شقاقی، ممتحن الدوله، رجال وزارت خارجه، ص۳۵_ ۳۶.



با مرگ علیخان امینالدوله لقب او هم مانند اموالش به پسرش "محسن‌خان" رسید. "علی امینی" می‌گوید: «پس از فوت مرحوم میرزا علیخان امینالدوله لقب امین الدوله به پدرم محسن خان که در آن موقع لقب امین الملک داشت، رسید.»
[۹] امینی، علی، مادرم فخرالدوله، سالنامه دنیا، سال ۳۹، ش۱۶.

پدر "محسن‌خان"، میرزا‌علیخان که در سال ۱۳۱۴ صدراعظم شد و دریافت که از رهگذر وصلت با خاندان شاه می‌تواند به وضع خود استحکام بیشتری بدهد و به منافع افزون‌تری دست یابد دختر دوست صمیمی‌ خود "مشیرالدوله" را قربانی کرد و "فخرالدوله" دختر مظفرالدین‌شاه را برای پسرش محسن خواستگاری کرد و دستور داد تا پسرش دختر مشیرالدوله را طلاق دهد.
[۱۰] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر، ج۱، ص۲۸۸، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
در آن هنگام محسن‌خان دختر مشیرالدوله را که معقود او بود، در خانه داشت و راضی به طلاق او نبود؛ ولی پدرش به مدت چهل ساعت در اتاقی گرسنه وی را زندانی کرد تا پسر، دختر مشیرالدوله را طلاق داد.
[۱۱] مجله خواندنیها، شماره ۵۲، سال ۴۰.

تا زمانی که مظفرالدین‌شاه زنده بود و بر مسند پادشاهی تکیه داشت، دختر او؛ یعنی "خانم فخرالدوله" همسر محسن‌خان امینالدوله و مادر "علی‌امینی" برای نگهداری این ثروت باد آورده مشکل چندانی نداشت و به اعتبار اینکه دختر پادشاه وقت است و به هر وسیله‌ای که ممکن بود مالکیت و تسلط خود و شوهرش بر روستاهای منطقه لشت نشا را حفظ و اعمال می‌کرد. بعد از مرگ مظفرالدین‌شاه و حاکمیت استبداد"محمدعلی‌شاه" این خاندان به حمایت از او و به مخالفت با مشروطه‌خواهان پرداختند. در مورد پیوستن این خانواده به روسیه تزاری در حمایت از استبداد محمدعلی‌شاه و خیانت به مشروطه‌طلبان "ادوارد‌براون"می‌گوید: «هشت نفر از ملیون که محمدعلی‌شاه از چندی پیش تبعید آن‌ها را خواسته بود و در مسجد سپهسالار متحصن شده بودند، در روز بمباران مجلس به پارک امینالدوله که در نزدیکی مجلس واقع بود فرار کردند؛ ولی امینالدوله خائن به فوریت خبر ورود آن‌ها را به خانه خود به وسیله ستاد به قزاقخانه اطلاع داد.
[۱۲] براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، ص۲۰۸، ترجمه مهری قزوینی، تهران، کویر، ۱۳۷۶.
محسن‌خان هنگامی‌که بر سر اراضی لشت‌نشا با مالکین آن حدود اختلاف پیدا کرد اراضی مزبور را به روس‌ها اجاره داد و باب دیگری در ضدیت با وطن گشود. پس از "کودتای ۱۲۹۹" زنگ خطر برای خاندان امینی زده شد، چرا که قشر جدیدی از فئودالیسم در حال ظهور بود که می‌بایست هر چه زودتر به مال و منالی می‌رسید. بدین ترتیب خانواده امینی شبانه به قم گریختند؛ اما بعدها به دلیل کیاست و نفوذ همسر امینالدوله خطر رفع شده و به تهران بازگشتند. محسن خان در بهار۱۳۲۹ ش درگذشت.
[۱۳] چرچیل، جورج، رجال قاجار، ص۴۱_ ۴۲، تهران، زرین، ۱۳۶۹.



هنگامی‌که "رضاخان" به مقام نخست‌وزیری رسید با دختر "مجلل‌الدوله" شاهزاده قجری ازدواج کرد، همسر جدید رضاخان دخترخاله فخرالدوله بود. امین الدوله و همسرش فخرالدوله برای نزدیکی به نخست‌وزیر مهمانی مجلل و باشکوهی به افتخار آن دو ترتیب می‌دهند. در تمام دوره شانزده ساله پادشاهی و مجموعا بیست ساله حکومت رضاخان کلیه توجه امینی و خانم فخرالدوله که سرپرستی و اداره املاک و دارایی‌های آن را بر عهده داشت بر این نکته متمرکز بود که اولا املاک لشت‌نشا به ثبت رسمی‌ برسد و ثانیا تمام درآمد آن املاک به مصرف ساختن مستقلات و ازدیاد املاک آن‌ها در تهران و سرمایه‌گذاری در دیگر عرصه‌های اقتصادی برسد، زیرا فخرالدوله سرپرست خانواده امینی وحشت داشت که مبادا گیلان به سبب همسایگی با اتحاد شوروی به دام کمونیست‌ها بیفتد و به همین دلیل خانم فخرالدوله از محل درآمد مستغلات لشت‌نشاء نخستین شرکت تاکسیرانی و نیز نخستین بانک خصوصی را ایجاد کرد. علیخان امینالدوله به روایت "معیر‌الممالک" به آبادانی نیز علاقه زیادی داشت دو کارخانه یکی کارخانه قند "کهریزک" و یکی هم کارخانه کبریت‌سازی در "خواردین" برپاکرد.
[۱۴] معیرالممالک، دوست‌علیخان، رجال عصر ناصری، ص۶۹، تهران، نشر تاریخ ایران، ۶۱.

امینالدوله و خانم فخرالدوله صاحب ۴ فرزند پسر و یک فرزند دختر شدند؛ اسامی‌آن‌ها به ترتیب حسن، محمود، علی و ابوالقاسم و فزرند دخترشان معصومه امینی.


وی متولد ۱۲۷۹ش در قریه کشت‌نشا است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ایران به اتمام رسانید و برای ادامه تحصیلات عالیه به اروپا رفت و در پاریس در مدرسه پیاده نظام "سن‌سیر" وارد شد. بعد به ایران بازگشت و وارد ارتش شد. چندی نیز به ریاست دفتر وزارت جنگ منصوب شد. بعد از شهریور ۲۰ به درجه سرتیپی و سرلشگری رسید و معاون وزیر جنگ شد. آخرین سمت نظامی‌ وی وابسته نظامی‌ در پاریس بود. در جوانی با خانواده "ریاحی" وصلت کرد و صاحب یک دختر شد که همسر "پرویز خبیر" است. این خانواده چند سال قبل از انقلاب به آمریکا مهاجرت کردند.
[۱۵] عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی‌معاصر، ج۱، ص۲۲۶، تهران.



متولد ۱۲۸۷ در تهران می‌باشد. او در جوانی وارد دانشکده افسری "سن‌سیر" پاریس شد. دوره دانشگاه جنگ پاریس را ادامه داد و بعد از ورود به ایران ضمن فرماندهی واحدهای نظامی‌در دانشکده افسری و دانشگاه جنگ تدریس می‌کرد. مدتی وابسته نظامی‌ ایران در فرانسه و انگلیس بود. در غائله فارس و خوابانیدن شورش بختیاری‌ها از خود شایستگی نشان داده و ترفیع درجه حاصل کرد.
[۱۶] طلوعی، محمود، رجال عصر پهلوی، ج۲، ص۹۹۲، تهران.
در سال ۱۳۳۰ نیز به درجه سرتیپی و در سال ۳۲ به فرماندهی ژاندارمری کل کشور رسید. وی از رهبران نظامی‌ای بود که به همراه چند تن دیگر به کودتاچیان سال ۳۲ پیوست.
[۱۷] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۳۸۷، تهران، جاویدان، ۱۳۶۹.
چندی هم وزارت جنگ را عهده‌دار بود.


متولد ۱۲۸۴ فرزند امینالدوله و فخرالدوله. تا ۱۳۲۰ هیچ‌گونه فعالیت اجتماعی و سیاسی قابل توجهی نداشت. بعد از شهریور ۲۰ روزنامه‌ای به نام روزنامه "امید"راه‌اندازی کرد و در دوره‌های ۱۴، ۱۵ و ۱۶ مجلس از رشت نماینده شد. او بعد از قدرت گرفتن مصدق از او خواست که وزارت دربار را به او بدهد، زیرا او به دلیل قرابت و خویشاوندی با مصدق (امینی نوه خاله مصدق بود) و هم نزدیکی با دربار می‌توانست، به خوبی از پس این مهم برآید. مصدق نیز به همین دلایل "حسین علا" را برکنار و او را به وزارت دربار نشانید تا به راحتی بتواند از امور دربار مطلع شود. شاه از این تغییر و تحولات دلخور شده و گفت «شما می‌خواهید "شاهپور عبدالرضا" را جانشین من کنید».
[۱۸] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ص۱۱۳، لندن، بی نا، ۱۳۷۴.
اما بعد از کودتای ناموفق ۲۵ مرداد ۳۲ و فرار شاه ابوالقاسم امینی به اتهام نرساندن اخبار دربار به زندان افکنده شد. او در زندان نامه‌ای علیه شاه به مصدق می‌نویسد: «بالاخره این جوان آن‌چه را نباید بکند را کرد و با حیله و مکر همه را از من پنهان داشت. به خدا قسم عملیات دفتر مخصوص و گارد شاهنشاهی هرگز به وزارت دربار گفته نمی‌شد.»
[۱۹] مکی، حسین، کتاب سیاه، ج۷، ص۱۷۲_ ۱۷۳، تهران، علمی، ۱۳۷۷.
بالاخره او از زندان رهایی یافت؛ اما بعد از بازگشت شاه به کشور این بار به زندان وی افتاد؛ اما به وساطت برادرش علی امینی که در کابینه "زاهدی" موقعیت حساسی داشت، بار دیگر از زندان بیرون آمد و دیگر به سراغ سیاست نرفت.
[۲۰] عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی‌معاصر، ج۱، ص۲۱۸.



علی امینی (برای مزید اطلاع به مقاله «علی امینی» مراجعه شود.) در سال ۱۲۸۴ در تهران متولد شد. دکتر علی امینی در زمان نخست‌وزیری "قوام" و "دکتر مصدق"، "علا" و "زاهدی" وارد هیئت دولت شد و هنگام وزارت دارایی قرارداد نفتی ایران با کنسرسیوم را امضا و به مجلس تقدیم کرد. وی در دوره پانزدهم وارد مجلس شد و در سال ۴۰ به طور ناگهانی فرمان نخست‌وزیری از طرف شاه برای او صادر شد. امینی قبل و بعد از این پست مخالف و منتقد شاه بود. به همین دلیل شاه از این اتفاق چندان خرسند نبود؛ اما آمریکایی‌ها برای ایجاد اصلاحاتی در ایران به این مهره منتقد شاه و حکومتش اعتماد داشتند. دوران نخست‌وزیری او با جنجال همراه بود. اجرای اصلاحات مورد نظر و به زندان‌انداختن مسئولین مملکتی به دلیل سوء استفاده و فساد دلیل این جار و جنجال‌ها بود. وی پس از ۱۴ ماه نخست‌وزیری به دنبال سفر شاه به آمریکا و قول مساعد او که اگر امینی برکنار شود، خود وی مجری اصلاحات خواهد شد، دکتر امینی از صدارت عزل شد. دکتر امینی در بحران سال ۵۷ بار دیگر وارد میدان سیاست شد و هم‌کاری با شاه و تایید دولت "شاهپور بختیار" در راس برنامه‌های وی قرار گرفت بود. بعد از سقوط رژیم پهلوی مجبور به ترک کشور شد.
[۲۱] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ص۳۷۴



۱. شقاقی، ممتحن الدوله، رجال وزارت خارجه، ص۷۲، تهران، اساطیر، ۱۳۴۷.
۲. کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، ص۶۹، تهران، بی نا، ۱۳۴۷.
۳. بامداد، مهدی، شرح رجال ایران، ج۳، ص۲۸۷، تهران، زوار، ۱۳۷۱.
۴. ملک ساسانی، احمدخان، سیاستگذاران دوره قاجار، ص۵۴۴، تهران، مگستان، ۱۳۷۹.
۵. هدایت، مهدیقلی خان، خاطرات و خطرات، ص۷۵، تهران، زوار، ۱۳۴۴.
۶. هدایت، مهدیقلی خان، خاطرات و خطرات، ص۴۶.
۷. بامداد، مهدی، شرح رجال ایران، ج۲، ص۳۵۶.
۸. شقاقی، ممتحن الدوله، رجال وزارت خارجه، ص۳۵_ ۳۶.
۹. امینی، علی، مادرم فخرالدوله، سالنامه دنیا، سال ۳۹، ش۱۶.
۱۰. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر، ج۱، ص۲۸۸، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
۱۱. مجله خواندنیها، شماره ۵۲، سال ۴۰.
۱۲. براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، ص۲۰۸، ترجمه مهری قزوینی، تهران، کویر، ۱۳۷۶.
۱۳. چرچیل، جورج، رجال قاجار، ص۴۱_ ۴۲، تهران، زرین، ۱۳۶۹.
۱۴. معیرالممالک، دوست‌علیخان، رجال عصر ناصری، ص۶۹، تهران، نشر تاریخ ایران، ۶۱.
۱۵. عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی‌معاصر، ج۱، ص۲۲۶، تهران.
۱۶. طلوعی، محمود، رجال عصر پهلوی، ج۲، ص۹۹۲، تهران.
۱۷. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۳۸۷، تهران، جاویدان، ۱۳۶۹.
۱۸. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ص۱۱۳، لندن، بی نا، ۱۳۷۴.
۱۹. مکی، حسین، کتاب سیاه، ج۷، ص۱۷۲_ ۱۷۳، تهران، علمی، ۱۳۷۷.
۲۰. عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی‌معاصر، ج۱، ص۲۱۸.
۲۱. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ص۳۷۴



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان امینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۰۸.    






جعبه ابزار