• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان آشتیانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خاندان آشتیانی از روحانیونی با نفوذی بودند که نقش آن‌ها در جای جای مسائل حساس و حیاتی ایران به چشم می‌خورد. سرخاندان آن‌ها نقش مهمی‌در تحریم تنباکو داشت و بقیه افراد این خانواده در مسئله مشروطیت، کودتای ۱۲۹۹ و مخالفت با کابینه سید ضیاالدین و همین طور مخالفت شدید با جمهوری رضاخانی و غیره نقش تاثیرگذاری داشتند.



میرزا حسن آشتیانی متولد (۱۲۴۸ق) از علمای بزرگ تهران بود. وی در اصل آشتیانی بود و در سیزده سالگی برای تحصیل به بروجرد رفت. در آنجا چهار سال تحصیل کرد و از آنجا به نجف رفت. وی از شاگردان "انصاری" بود و پس از درگذشت استادش به تهران آمد و در آنجا به درس و بحث پرداخت
[۱] اصفهانی، حسن، تاریخ دخانیه، ص۱۳۹، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
که نقش و نفوذ او در تحریم تنباکو و منصرف شدن "ناصرالدین شاه" از دادن این امتیاز مشخص می‌شود و با قاطعیت می‌توان گفت که اساس کار در الغاء امتیاز حکم او بوده است و همچنین او برخلاف حکم "میرزای‌شیرازی عمل" ننمود و شورشی در تهران برپا کرد و نامه‌ای به "ناصرالدین شاه" نوشت که شاه مجبور به لغو این امتیاز شد.
[۲] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۱۶، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
میرزا حسن آشتیانی سه فرزند داشته است به نام "مرتضی آشتیانی"، "مصطفی" و "هاشم" که زندگینامه هر کدام در زیر آمده است و در ادامه زندگی‌نامه فرزندان آن‌ها که موقعیت و منصبی داشته‌اند آورده شده است.


"حاج شیخ‌مرتضی آشتیانی" فرزند ارشد "حاجمیرزا آشتیانی" که در واقعه تحریم تنباکو شخصیتی مشهور است. در سال (۱۲۸۰ق) در تهران متولد شد. وی دوران نوجوانی خود را صرف تحصیل علوم مذهبی در نزد پدر و سایر روسای مذهبی نمود. در انقلاب مشروطیت ایران او از رهبران روحانی مشروطه‌خواه به شمار آمد و به همین دلیل پس از واقعه مسجد شاه در روز (چهارشنبه ۱۶ شوال ۱۳۲۳ه. ق) به همراه روحانیون معروف "سیدمحمد طباطبایی"، "سید عبدالله بهبهانیصدرالعلما "سیدجمال افجه‌ای"، "میرزا‌مصطفی آشتیانی"، "سیدصادق کاشانی"، "شیخ‌محمدرضا قمی" و جمع کثیری از طلاب حوزه‌های دینی و کسبه حضرت عبدالعظیم رفته و در آنجا متحصن می‌شوند.
[۳] ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، ص۲۹۴، تهران.
پس از مراجعت از "حضرت عبدالعظیم" برای ادامه دادن جریان نهضت مشروطیت و هماهنگی عمومی‌مجمعی با روحانیون متنفذ آن روز تشکیل دادند و هر شب جمع می‌شدند و در مورد مسایل سیاسی روز صحبت و مشورت می‌کردند.
[۴] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۱، ص۲۷۱، تهران، علمی، ۱۳۷۴.

حاج‌شیخ مرتضی آشتیانی پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان و قبل از کودتای (اسفند ۱۲۹۹) "رضاخان" به مشهد رفت و مقیم آنجا می‌شود؛ به طوری‌که بعدها یکی از روسای روحانیون آنجا می‌شود. پس از به قدرت رسیدن "رضاشاه" وی که در اثر سفر به ترکیه و دیدار با "کمال آتاتورک" تصمیم گرفت که در ایران سریعتر تمدن غربی را پیاده کند که منجر به کشف حجاب شد. این عمل مورد اعتراض روحانیون و مردم قرار گرفت و مردم به خانه حاج‌شیخ مرتضی آشتیانی پناه بردند، حاج شیخ‌مرتضی آشتیانی به همراه هفت تن دیگر از روحانیون مشهد تلگرافی خطاب به "رضاشاه" فرستاد و در آن از "رضاشاه" خواستند که طرح حجاب زدایی و تغییر لباس مردان را متوقف سازد که پاسخ تلگراف دستگیری روحانیون بود که فقط از بین تمام روحانیون حاج‌ شیخ‌مرتضی آشتیانی به خاطر نفوذ و مقام روحانیش "رضاخان" از دستگیری او صرف‌نظر کرد. حاج شیخ‌مرتضی آشتیانی در (۲۸ آبان ماه ۳۲۵) در مشهد در سن ۸۵ سالگی وفات کرد و در همان مشهد به خاک سپرده شد.
[۵] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۱۶، تهران، زوار، ۱۳۵۷.



"مصطفی آشتیانی" پسر دوم "حاجمیرزا حسن" مجتهد معروف، ساکن تهران بود.
[۶] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۴، ص۱۰۱، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
به دلیل دوستی با "میرزاعلی اضعر خان" (اتابک اعظم) و به واسطه نفوذ پدرش در روزگار خود معروف و تقریبا مرجع خاص و عام در مسائل عمومی‌بود. در اواخر (۱۳۳۶ق) که عده‌ای از علمای تهران به «حرم عبدالعظیم» رفتند
[۷] ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، ص۲۲۲، تهران.
و علیه "محمدعلی شاه" متحصن شدند. "میرزا مصطفی" یکی از روسای آن دسته بود، در اوایل سال ۱۳۲۷ به تحریک دربار "محمدعلی شاه" عده‌ای شبانه به خانه‌ی او ریختند و او را به طرز وحشتناکی به قتل رساندند. سن او بیشتر از ۵۰ سال نبود.
[۸] علوی، ابولحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۱۰۷، به کوشش: حبیب یغمایی، تهران، اساطیر.



" میرزاهاشم آشتیانی " متولد سال (۱۳۵۰ش) بود. پسر سوم "میرزاحسن آشتیانی" مجتهد معروف، ساکن تهران بود. دوره جوانی را در کنار پدر روحانی خود گذراند و کمک حال او بود. در دوره سوم مجلس شورای ملی در سال (۱۳۳۳ق)

۴.۱ - نماینده مجلس

به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس شد. او با توجه به این که به لحاظ مشی سیاسی جزء «فرقه اعتدالیون» محسوب می‌شد؛
[۹] علوی، ابولحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۱۴، به کوشش: حبیب یغمایی، تهران، اساطیر.
ولی از طرف فرقه کاندید نمایندگی نبود و و خود شخصا موفق به وکالت شد. در دوره چهارم مجلس نیز از سبزوار به وکالت رسید. وی همچنین در در دوره‌های ۵، ۶، ۷ نیز جزء نمایندگان مجلس بوده است.
[۱۰] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۵، ص۱۳۰، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
وی به اتفاق مرحوم "سیدحسن مدرس" و چند تن دیکر از رجال آزادی‌خواه مجلس هسته اصلاح‌طلبان را تشکیل دادند و به مبارزه با دشمنان درونی و بیرونی کشور پرداختند. در تاریخ (۱۶ ربیع الاول ۱۳۳۹ قمری) در مجلسی که با حضور "احمدشاه" برای پاسخگویی به یادداشت دولت انگلیس و اعلام موضع بی‌طرفی ایران در جنگ بین‌المللی اول تشکیل گردیده بیانیه‌ای به امضا ۶ نفر از علما قرائت شد که میرزاهاشم آشتیانی یکی از امضا کنندگان آن بود.

۴.۲ - در مسیر سلطنت رضا شاه

پس از کودتای ۱۲۹۹ " رضاخان " و روی کار آمدن "سیدضیا" میرزاهاشم به مخالفت با کودتا برخاست و به دستور "سید ضیاالدین" بازداشت شد. میرزا‌هاشم با توسل به سردار سپه "رضاخان" به مبارزه با کابینه "ضیاالدین" پرداخت
[۱۱] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۵، ص۲۴۰، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
و ناخودآگاه راه را برای ریس‌الوزرایی و نهایتا سلطنت "رضاخان" هموار ساخت. در مجلس ۵ شورای ملی (۲۲ بهمن ۱۳۰۲ش) با اعتبار نامه آشتیانی از طرف "تدین" که مهم‌ترین مهره سیاسی "رضاخان" در مجلس شمرده می‌شد، مخالفت شد
[۱۲] ملک الشعرای بهار، تاریخ مختصر اخزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۰۷.
و در جواب مخالفت "تدین" مرحوم "مدرس" به دفاع برخاست. نهایتا اعتبارنامه او به تصویب رسید. در سال (۱۳۰۲ش) که غوغای جمهوریت از طرف "رضاخان" و طرفدارانش به گوش می‌رسید. در مجلس شورای ملی میرزاهاشم یکی از مخالفین سرسخت جمهوری بود. وی در کنار "مدرس" و "مشیرالدوله" علنا به مخالفت با این قضیه پرداخت رضاخان بعد از شکست این لایحه ماده واحد (خلع قاجار)، سلطنت رضاخان را به مجلس برد. آشتیانی نیز مخالف این مورد بود که رضاخان به او تکلیف می‌کند که باید آن را امضا کند. آشتیانی می‌گوید هر کاری "مدرس" کرد، من هم خواهم کرد و نهایتا قول داده بود که در جلسه داد و فریاد راه نیندازد. در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی که با اعتراض "مدرس" و "تقی‌زاده" و " دکتر مصدق " و خروج همراه با اعتراضشان از مجلس همراه بود و این ماده به تصویب رسید. آشتیانی غایب بود و به ماده مذکور رای نداد. پس از به سلطنت رسیدن " رضاشاه " انتخابات دوره ششم مجلس شورای ملی که در کابینه "فروغی" شروع شده بود. در تاریخ ۵ تیر ماه ۱۳۰۵ خاتمه یافت و میرزا‌هاشم آشتیانی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
[۱۳] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۴، ص۱۰۱، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
در حادثه‌ی ترور "مدرس" او در مجلس نطق مفصل و مهیجی ایراد کرد و خواهان دستگیری و مجازات عاملین ترور شد. میرزا‌هاشم آشتیانی سرانجام در سال ۱۳۲۸ در سن ۷۸ درگذشت و گفته می‌شود که از وی املاک و مستغلات زیادی به جای مانده و ثروت فراوانی برای وارث خویش گذاشته است و در ضمن او یکی از بزرگترین پرورش دهندگان قناری ایران بوده است.
[۱۴] مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۵، تهران، الهام، ۱۳۶۹.



"رکن‌الدین آشتیانی" فرزند "ابراهیم" و از نواده‌های "میرزا حسن آشتیانی" است که در سال (۱۲۹۲ش) در تهران به دنیا آمد.
[۱۵] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی، ج۱، ص۲۱، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه دیپلم خود را از دبیرستان دارالفنون گرفت و بعد از آن به دانشگاه تهران رفت و لیسانس خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی گرفت. وی شغل‌هایی از جمله کنسول ایران در فلسطین، دبیر اول سفارت شاهنشاهی، معاون اداره سوم سیاسی، رئیس اداره اطلاعات، منشی مخصوص وزیرخارجه، قایم‌مقام معاون سیاسی، معاون اداری وزارت‌خارجه و... را به عهده داشت. از حیث گرایش سیاسی به سیاست انگلیس متمایل بود و طرفدار حکومت سلطنتی و از نظر اخلاقی، فردی علاقمند به قدرت و مقام، باهوش و متکبر بود و برای رسیدن به قدرت تغییر روش داده و به هر سمت و سویی تمایل پیدا می‌کرد، آشتیانی عضو باشگاه رازی و جمعیت فراماسونری (لژ تهران) نیز بود. رکن‌الدین در سال ۱۳۳۷ به مقام «وزیر مختاری» ارتقا مقام پیدا کرد و سرانجام در سال ۱۳۴۰ به سمت «سفیر کبیر ایران» در اردن تعیین انتخاب شد. مدتی هم سفارت ایران را در لبنان عهده‌دار بود. از ماموریت‌های خارجی وی یکی سفارت ایران در الجزایر و دیگری سفارت ایران در مراکش بود. وی تا سال ۱۳۶۰ در مشاغل مختلف انجام وظیفه می‌کرد و در سال ۱۳۶۰ بازنشسته شد.
[۱۶] دولتمردان عصر پهلوی، ص۲۰.



"جواد آشتیانی" فرزند "میرزا‌هاشم آشتیانی" روحانی متنفذ و نماینده دوره‌های مختلف مجلس شورای ملی در سال (۲۸۵ ش) در تهران به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه جهت ادامه تحصیل راهی فرانسه شد و از دانشگاه پاریس دکترای خود را در رشته پزشکی گرفت. وی پس از فراغت از تحصیل با سمت پزشک سفارت ایران در پاریس مشغول کار شد و سپس به عنوان نماینده امور بهداشت و سلامت ایران در مجمع بین‌المللی بهداشت انتخاب گردید و نیز مدتی بازرس کل محصلین اعزامی‌ دوره "رضاخان" بود. در سال ۱۳۱۳ به ریاست کل تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ و استادی دانشکده پزشکی منصوب شد. در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و در سال ۱۳۳۹ در کابینه "شریف‌ امامی" به وزارت بهداری رسید. آشتیانی ۳۲ سال مدیر عامل سازمان خدمات شاهنشاهی نیز بود و در سال ۱۳۴۱ به سناتوری انتخابی تهران برگزیده شد. از نظر گرایش سیاسی او طرفدار سیاست غرب بود، ابتدا انگلیس و بعد آمریکا به طوری که در سال ۱۳۵۳ به عضویت «حزب ایران‌نوین» درآمد و در کمیسیون مجلس‌ سنا فعالیت داشت. ساواک وی را فردی خشک مقرراتی و به واسطه سابقه طولانی خدمت اداری در مشاغل و منصب‌های مختلف مملکتی با حسن شهرت خوب معرفی کرده و در حوزه انتخابیه خود از حمایت نسبی برخوردار بوده است. در سن ۶۲ سالگی در اروپا درگذشت. دکتر آشتیانی قبل از عزیمت به اروپا در کسوت روحانیت بود. از وی تالیفاتی در زمینه پزشکی و بهداشت باقی مانده است.
[۱۷] دولتمردان عصر پهلوی، ص۲۱.



"میرزا اسماعیل آشتیانی" فرزند مرحوم "حاج شیخ‌مرتضی آشتیانی" و نوه "حاج میرزا حسن آشتیانی" مجتهد مشهور در سال (۱۲۷۱ش) در تهران به دنیا آمد. مادرش "خیر‌النسا" دختر "سیدمحمد طباطبایی" روحانی مترقی مشروطه‌خواه بود. اسماعیل آشتیانی پس از طی دوره مدرسه ابتدایی و مدرسه دارالفنون به مدرسه عالی صنایع مستظرفه رفت و در کنار "کمال‌الملک" به یادگیری نقاشی پرداخت. در سال ۱۳۳۳ ق موفق به اخذ دیپلمه مدرسه صنایع مستظرفه شد و در عین حال به سمت معلمی‌ در همانجا انتخاب گردید. او در سال ۱۳۳۶ق. علاوه بر معلمی، افتخار معاونت "کمال‌الملک" را پیدا کرد. در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۳۰۷ «ریاست کل صنایع مستظرفه" ایران به او واگذار گردید. وی در سال ۱۳۰۹ طی مسافرتی به اروپا نزدیک به بیست سال در کشورهای مختلف به مطالعه و مشاهده سبک‌های گوناگون نقاشی پرداخت. پس از برگشتن از اروپا موقتا در دبیرستان دارالفنون مشغول کار شد و سپس به دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی انتقال یافت. در سال ۱۳۲۴ش. آشتیانی با کمک جمعی از اهل هنر موفق به تاسیس «انجمن هنرمندان» و ایجاد هنرستانی به نام هنرستان «کمال‌الملک» شد
[۱۸] مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۴، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
و به ریاست «انجمن و هنرستان» انتخاب شد. وی در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۲۵ از طرف وزارت فرهنگ و هنر رسما دکتر شناخته شد و فرمان دکتری برایش صار گردید. دکتر اسماعیل آشتانی در سال ۱۳۲۸ش به عضویت دائمی‌ شورای عالی فرهنگ و هنرهای زیبا برگزیده شد و در سال ۱۳۳۱ به عضویت انجمن ادبی فرهنگستان درآمد. او در سال ۱۳۳۲ بنا به دعوت دولت "اتحاد جماهیر شوروی" همراه چند تن از رجال ایران رهسپار مسکو شد و مورد تجلیل محافل هنری آنجا قرار گرفت. آثار علمی‌ و ادبی وی عبارتند از: سفرنامه اروپا در دو جلد، کتابی در مناظر و مزایا پرسپکتیو، تصحیح و تنقیح دیوان منوچهری‌دامغانی، دیوان اشعار با تخلص "شعله" و احسن الادعیه، فوائد‌الصلوه، الاسما‌الحسنی از دیگر آثار او می‌باشد.
[۱۹] مجله هفتگی، وحید، سال پنجم، شماره ۱۴.



" میرزامهدی آشتیانی " در سال (۱۳۰۶ق) در تهران به دنیا آمد. وی فرزند "میرزا جعفر" مشهور به "میرزا کوچک آشتیانی" برادرزاده و داماد "میرزاحسن آشتیانی" مجتهد معروف در قضیه تحریم تنباکو است. میرزامهدی آشتیانی مدتی در کنار پدرش به آموختن علوم مذهبی پرداخت و بعد از تکمیل علوم عقلیه و نقلیه در نزد علمای تهران در سال ۱۳۲۷ق. به نجف رفته و به حوزه درس "آخوند ملامحمد کاظم خراسانی" راه یافت. پس از مدتی به علت مبتلا شدن به بیماری ناشناخته‌ای به ایران و بعد از آن به عراق رفت و در حوزه درس "علامه‌یزدی" رفت و چندی نیز در حوزه درس مرحوم "فیروزآبادی" و " نایینی " و "آقاضیاء عراقی" و "آیت‌الله اصفهانی" شرکت می‌کند. او ضمن تحصیل به تدریس هم می‌پرداخت. میرزا مهدی آشتیانی پس از آن به ایران برگشت و پس از مسافرت‌هایی به اروپا به قم آمد و در حوزه ‌علمیه قم به تدریس مشغول شد. میرزا مهدی آشتیانی سرانجام در سال ۱۳۷۲ق. وفات یافت و جنازه‌اش در نزدیک قبر مرحوم " آیت‌الله حائری " به خاک سپرده شد.
[۲۰] مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۸، تهران، الهام، ۱۳۶۹.



۱. اصفهانی، حسن، تاریخ دخانیه، ص۱۳۹، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
۲. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۱۶، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
۳. ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، ص۲۹۴، تهران.
۴. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۱، ص۲۷۱، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
۵. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۱۶، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
۶. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۴، ص۱۰۱، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
۷. ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، ص۲۲۲، تهران.
۸. علوی، ابولحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۱۰۷، به کوشش: حبیب یغمایی، تهران، اساطیر.
۹. علوی، ابولحسن، رجال عصر مشروطیت، ص۱۴، به کوشش: حبیب یغمایی، تهران، اساطیر.
۱۰. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۵، ص۱۳۰، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
۱۱. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۵، ص۲۴۰، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
۱۲. ملک الشعرای بهار، تاریخ مختصر اخزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۰۷.
۱۳. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۴، ص۱۰۱، تهران، زوار، ۱۳۵۷.
۱۴. مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۵، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
۱۵. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی، ج۱، ص۲۱، تهران، گفتار، ۱۳۸۰.
۱۶. دولتمردان عصر پهلوی، ص۲۰.
۱۷. دولتمردان عصر پهلوی، ص۲۱.
۱۸. مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۴، تهران، الهام، ۱۳۶۹.
۱۹. مجله هفتگی، وحید، سال پنجم، شماره ۱۴.
۲۰. مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ص۱۰۸، تهران، الهام، ۱۳۶۹.



سایت‌پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان آشتیانی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۵    






جعبه ابزار