حیات آدمی از چنان اهمیتی برخوردار است که هرگاه ترک حرام یا فعل واجبی با آن تزاحم پیدا کند برای حفظ حیات، ارتکاب حرام و ترک واجب مشروعیت مییابد، مانند مشروعیت خوردن یا نوشیدن آنچه در شرع حرام است در حال اضطرار
مگر حج که در صورت استقرار آن بر ذمه و عدم توانایی مکلّف بر انجام دادن آن و یأس از برطرف شدن عذر تا آخر عمر، فردی دیگر میتواند آن را به نیابت وی انجام دهد. و چنانچه پس از انجام دادن نایب، عذر مکلّف برطرف شود بنابر مشهورواجب است خود، آن را به جا آورد.
غایبی که معلوم نیست زنده است یا مرده، نزدیکان او بنابر مشهور از وی ارث نمیبرند، مگر آنکه مرگش با بینه یا خبر علمآور ثابت گردد، یا متناسب با سنغایب، غیبتش آنقدر به درازا بکشد که به طور معمول انسان در این مدّت زنده نمیماند.
شرط تحقق ذبح، زنده بودن ذبیحه هنگام ذبح است و در موارد مشتبه بودن حیات، چنانچه پس از ذبح حرکتی که گویای حیات باشد- مانند برهم زدن چشمها- از حیوان سر بزند، حکم به زنده بودن آن میشود. هرچند بسیاری هنگام ذبح استقرار حیات را شرط دانستهاند.