حیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَیاء، یکی از مهمترین صفات پسندیده نفسانی است که تاثیر فراوانی بر حوزههای مختلف زندگی اخلاقی با نقش بارز بازدارندگی، و در
شرع مقدس بر آن تاکید شده که مقابل آن صفت رذیله بیشرمی قرار دارد؛ از حیا در بابهای
طهارت،
زکات،
حج و
جهاد سخن گفتهاند.
حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»،
به معنای شرم داشتن و و آزَرم
و خجالت است که در مقابل آن «
وقاحت» و بیشرمی قرار دارد.«تَوبَه» (از ریشه وأب) و «حِشمت» (از ریشه ح ش م)؛
هم معنای آن تلقی شدهاند.
و منظور از آن خودداری از انجام دادن کارهای زشت به سبب
ترس از
سرزنش شدن است.
در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که
موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشا آن ترس از سرزنش دیگران است.
مطالعه درباره مفهوم «حیا» در
آیات و
روایات نشان میدهد که منشا پیدایش این حالت، درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است. این مفهوم را در خلال آنچه در
کتاب و
سنت در باب حیا آمده است، به وضوح میتوان مشاهده کرد. این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است.
حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در
انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت میشود. مقابل آن، بیشرمی قرار دارد.
گاهی حیاء به جای «خَجَل» (تحیّر ناشی از فرط حیاء) به کار میرود، اما به اعتقاد
ابوهلال عسکری این کاربرد، نوعی توسع معنایی حیاء است، زیرا حیاء در اصل شرم کردن از انجام دادن کاری است که هنوز به وقوع نپیوسته و خَجَل، شرمگین شدن در برابر امری است که انجام پذیرفته است.
حیاء در
قرآن دقیقاً به همین شکل نیامده، اما مفهوم «شرم داشتن» چهار مرتبه و با الفاظی از مصدر «استحیاء»، سه بار به کار رفته است: به صورت فعلِ منفیِ «لایَستَحیی» در
آیه ۲۶
بقره و آیه ۵۳
احزاب،
که در هر دو مورد به
خدا نسبت داده شده است؛ و به صورت فعل مثبت «یَستَحیی» در آیه ۵۳ احزاب، که فاعل آن
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. این مفهوم یک بار هم به صورت مصدر «استحیاء» در آیه ۲۵
قَصَص آمده
و به دختر
حضرت شُعَیب (علیهالسلام) نسبت داده شده است.
مفسران در نسبت دادن فعل حیاء به خداوند، به تأویل آیات یاد شده پرداخته و گفتهاند شرم نکردن خداوند در آیه ۲۶ بقره،
به معنای نترسیدن و منصرف نشدن خداوند از انجام دادن امری است که، برخلاف نظر بندگان، فی نفسه زشت نیست
و در آیه ۵۳ احزاب
به معنای منصرف نشدن خداوند از بیان حق است.
به نظر
فخررازی ، بروز حالات نفسانی از قبیل حیاء و
غَضَب دارای مبدأ (مقدمه) و منتهی (نتیجه) است. مثلا مبدأ حیاء احساسی است که در
انسان به واسطه
ترس از انتساب وی به انجام دادن کاری زشت پدید میآید و نتیجه این احساس ترک آن کار زشت است. چون انتقال از مبدأ به منتهی مستلزم تغییری در موجود شرمکننده است و تغییر نیز مختص جسم است و خداوند جسم نیست، پس انتساب این صفات به خداوند در واقع انتساب نتایج آن به ذات وی است. بنابراین، حیای خداوند به این معناست که وی از انجام دادن کار زشت منزه است و شرم نکردن خداوند بدان معنا نیست که وی اهل حیاء نیست و از انجام دادن کار ناپسند ابایی ندارد.
در آیه ۲۵ قصص
نیز استحیاء به صورت ظهور و بروز
عفت و شدت حیاء در رفتار دختر شعیب معنا شده است.
در صدر آیه ۵۳ سوره احزاب
هم حیای پیامبر اکرم از اعتراض به کسانی که با رعایت نکردن
ادب موجب آزار ایشان شده بودند، به سکوت ایشان در برابر بیادبی آنان و برخاسته از
حِلم ایشان تفسیر شده است.
حیاء به عنوان خُلقی که مایه تمایز انسان و
حیوان و جامع خصال شایسته انسانی است، در
حدیث،
مورد توجه جدّی قرار گرفته و بر این اساس به ارتباط نزدیک آن با دو امر
دین و اجتماع تصریح شده است.
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) حیا را زینت آدمی شمرده و فرموده است: «بیشرمی با هیچ چیز همراه نشد مگر این که آن را زشت گردانید. و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این که آن را آراست.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «هر که پوشش شرم گزیند کس
عیب او نبیند»
و در بیانی دیگر میفرماید: «حیا پیشه کن که حیا نشانه
نجابت است»
امام صادق (علیهالسّلام) جایگاه حیا را در راس مکارم اخلاقی دانسته میفرماید:
مکارم اخلاق یکی بسته به دیگری است، خداوند آنها را به هر که خود خواهد، دهد. ممکن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد، در بنده باشد و در مولای او نباشد، (آنها عبارتند از:)
راستگویی،
صداقت با مردم، بخشیدن به مسکین، جبران کردن خوبیها،
امانتداری،
صله رحم، دوستی و مهربانی با همسایه و یار، میهماننوازی و در راس همه حیا.
امام علی (علیهالسّلام) در باب نقش کلیدی حیا فرمود: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایی و نیکی است.»
اهمیت حیا در حدّی است که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «
ایمان ندارد کسی که حیا ندارد.»
از
سیره رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) گزارش شده است که هر گاه با مردم صحبت میکرد، عرق شرم بر پیشانی داشت و هیچگاه به آنان خیره نمیشد.
گاهی شرمساری ماهیتی منفی مییابد و آن در صورتی است که منشا آن
حماقت،
جهالت و ضعف نفس باشد. این نوع شرم و حیا در
اخلاق اسلامی به شدت مورد
نکوهش قرار گرفته و
فضیلت اخلاقی به شمار نیامده است، بلکه مانع رشد و تعالی
انسان و
موجب عقبماندگی او در زمینههای مختلف میگردد. در روایات از این نوع شرم، به حیای حماقت و جهل و حیای ضعف یاد شده است.
صفاتی چون «وَقاحَت»، «قِحَه» (یا قَحَه از ریشه «وقح»: کمحیایی، (بیشرمی) که حقیقت آن اصرار بر انجام دادن زشتیهاست،
و مجازاً «خَلْع» (کندن لباس) و «بَذاء» (بدزبانی)، صفات و معنای متضاد حیاء تلقی شدهاند.
احادیث راجع به حیاء، برحسب جهتگیری کلی آنها، بر دو دستهاند:
احادیثی که ترغیب افراد را به حیاء، به عنوان امری اخلاقی، مورد توجه قرار دادهاند. پارهای از این احادیث، به صراحت اشخاص را به رعایت حیاء سفارش کرده
و از محبوب بودن اهل حیاء در نزد خدا خبر دادهاند، زیرا خدا خود اهل حیاء است.
از اینرو، حیاء در رأس نُه خُلقِ نیکِ دیگر، یکی از «
مکارم اخلاق» معرفی شده است،
چنانکه پیامبر اکرم در دعاهای خویش، حیاء از خداوند را از او درخواست کرده است.
سفارش به حیاء حتی در خصوصیترین زوایای زندگی فردی نیز مطرح گردیده است.
بنابراین حیا دارای سه رکن اصلی است: فاعل، ناظر و فعل.
فاعل، در حیا شخصی است برخوردارِ از کرامت و بزرگواری نفسانی.
ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد، و فعلی که رکن سوم برای تحقق حیا است، فعل ناپسند و زشت است. در نتیجه در تفاوت میان «حیا» با «
خوف» و «
تقوا» میتوان گفت که محور بازدارندگی در حیا، ادراک حضور ناظر محترم و بلند مرتبه و حفظ حرمت و حریم او است؛ حال آنکه محور بازدارندگی در خوف و تقوا، درک قدرت خداوند و ترس از
مجازات او است.
شایان ذکر است که اگرچه چهره بارز و جوهره حیا، بازدارندگی از ارتکاب اعمال زشت است، قهراً این بازدارندگی، انجام اعمال نیک را در پی خواهد داشت. همچنین یادآور میشود که حیا در حوزههای مختلفی مطرح است که بحث از آنها در جای خود صورت میگیرد. «از جمله حیای زنان در «
اخلاق جنسی» حیا در
خانواده در «
اخلاق خانواده» و حیا از دیگران در «اخلاق معاشرت»، مورد بررسی قرار میگیرد.»
و در اینجا تنها مباحث عام و کلی مربوط به حیا مطرح میشود.
علم،
صیانت نفس (از
مکروهات و
شبهات)،
تواضع و توجه به اینکه
خدا همواره به یاد بندگان است،
از جمله خاستگاههای حیاء دانسته شدهاند.
برخی از اموری که در روایات به عنوان اسباب حیا مطرح شده است، به قرار زیر است:
حیا دارای سببهایی هست از جمله
عقل که در مرحله و رتبه بعد از حیا واقع شده و دیگری
ایمان هست که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) در پاسخ راهب مسیحی (
شمعون بن
لاوی بن یهودا) که از او درباره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمود:
عقل
موجب پیدایش حلم است و از حلم،
علم و از علم،
رشد و از رشد،
عفاف و از عفاف،
خویشتنداری، و از خویشتنداری، حیا، و از حیا،
وقار، و از
وقار، مداومت بر عمل
خیر و تنفّر از
شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحتگوی، حاصل میگردد.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «ایمان ندارد کسی که حیا ندارد.»
حیاء برحسب آنکه در برابر چه کسی صورت پذیرد، به دو نوع کلی تقسیم شده است: حیاء از خداوند و حیاء از انسانها. برای بیان این دو مفهوم، علاوه بر لفظ حیاء، از لفظ استحیاء و برخی مشتقات آن نیز استفاده شده است. با این همه، قرائن لفظی و معنوی موجود در احادیث به گونهای است که گاهی فقط یکی از دو مفهوم یاد شده قابل حمل بر الفاظ مذکور است
و گاهی هر دو مفهوم را میتوان از الفاظ یاد شده
استنباط کرد.
به پیامدهای مثبت مادّی و معنوی حیاء نیز توجه شده است؛ مثلا براساس حدیثی نبوی، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجهای ندارد.
ابن بابویه
صدوق در توضیح معنای این حدیث گفته است که حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدیها بازمیدارد.
«عبارتی از
توحید مفضّل از
امام صادق (علیهالسلام)» همچنین حیاء سبب همه زیباییها معرفی شده
و وجود برخی امور در حوزه
دین و مناسبات اجتماعی، مترتب بر آن دانسته شده است، از جمله انجام دادن فرایض دینی، دوری از زشتیها، رعایت
حقوق والدین،
وفای به عهد،
صله رحم، برآوردن نیازهای دیگران و پذیرایی از مهمان.
حیاء عیوب فرد را از دیگران میپوشاند
و در کنار
صداقت،
حسن خلق و
شکر نعمتهای الهی،
گناهان انسان را به
حسنات تبدیل مینماید،
چنانکه به کار بستن همزمان حیاء، حسن خلق، وفای به عهد،
تدبیر در امور و آزادمنشی
موجب برانگیخته شدن اقبال عمومی جامعه به فرد میگردد.
دستهای دیگر، احادیثی هستند که در آنها به تبیین عملی و بیان مصادیق حیاء پرداخته شده است. براساس این دسته از احادیث، حیاء باید آگاهانه، بجا و بهاندازه باشد، چنانکه به سفارش رسول اکرم حیاء در امور گوناگون باید بجا و به اندازه شأن آنها باشد
و به فرموده
امام حسن عسکری (علیهالسلام) نیز زیادهروی در حیاء کردن از مصادیق
اسراف است.
بنابر حدیث دیگری از پیامبر اکرم، حیای واقعی از خداوند باید همانگونه که شایسته آن است صورت پذیرد، که این امر با یاد
مرگ و مراقبت شخص از
فکر و اندرون (
شکم) خود تحقق مییابد
بنابراین، حیاء از خداوند در مراعات
واجبات و
محرّمات شرعی ظهور و بروز مییابد. به گفته
راغب اصفهانی،
این حدیث متضمن سفارش افراد به تلاش برای
شناخت خداوند نیز هست، زیرا تا انسان خدا را نشناسد او را بزرگ نخواهد شمرد و در نتیجه از او حیاء نخواهد کرد.
در احادیث، حیاء به دو نوع تقسیم شده است: «حیای عقل» (حیای بجا) که عین علم و منشأ
اسلام و
ایمان و توانمندی فرد است؛ و «حیای حُمق» (حیای نابجا) که عین
جهل است و
موجب ضعف و پشیمانی میشود.
به همین دلیل در احادیث، ترک کارهای خیر (از جمله کسب دانش) به سبب حیاء (نابجا) از دیگران،
نهی شده
و ترک نکردنِ کارهای خیر به سبب حیاء از مردم، سیره مؤمنان بیان گردیده است.
سرمشق گرفتن افراد از یک
اسوه، به منظور تخلق به حیاء، اهمیت بسیاری دارد و پیامبران و
معصومان (علیهمالسلام) سرمشقهای حیاء معرفی شدهاند.
همچنین به پیروی مردم از اهل حیاء سفارش شده،
تا آنجا که به حاکمان توصیه شده است کارگزاران حکومتی خود را از میان اهل حیاء انتخاب کنند.
عواملی چون رفت و آمد مکرر به مساجد
موجب تقویت این
فضیلت اخلاقی و در نتیجه ترک گناهان میشود،
و عواملی چون
فقر،
دست نیاز به سوی دیگران دراز کردن،
شُرب خَمر،
و حفظ نکردن
وقار مایه از دست رفتن حیاء میگردد. بنابر سخنی از
امام علی (علیهالسلام)، کثرتِ خطاهای فرد،
موجب کم شدن حیای وی میشود.
از نظر علمای اخلاق، حیاء از جمله فضائلی است که از قوه
عفت ناشی میشود.
بر این اساس، حیاء از جمله ممیزات انسانی و ودیعهای الهی است تا
خداوند به وسیله آن
بشر را از زشتیهایی که به علت غلبه
شهوت مرتکب میشود بازدارد و بدین طریق بین انسان و
حیوان تمایز قرار دهد.
علمای اخلاق حیاء را اولین نتیجه ظهور قوه تمیز در انسان معرفی کردهاند که از همان اوان طفولیت بروز میکند، از اینرو توصیه کردهاند که برای
تربیت کودک باید در اولین قدم قوه حیاء را در وی تقویت کرد تا قدرت تشخیص نیکی و بدی در وی تقویت شود.
همچنین حیاء،
عقل و عفت از ویژگیهای
زنان شایسته تلقی شده که به هنگام انتخاب آنان برای همسری باید بر دیگر خصال آنان مقدّم داشته شود، در غیر این صورت امور
دین و دنیای
مرد مختل خواهد شد.
راغب اصفهانی حیاء را برحسب آنکه در برابر چه کسی باشد به سهگونه تقسیم کرده است: حیای انسان از خداوند، حیای انسان از دیگر انسانها، و حیای انسان از
نفس خود. به عقیده وی
شرم کردن از دیگران بدون حیاء کردن از خود، نشانه پست انگاشتن نفس خویش است و حیاء نکردن از خداوند نیز
موجب میشود شخص حق تعظیم ذات وی را چنانکه باید به جا نیاورد؛ چیزی که ناشی از نشناختن خداوند است. بنابر نظر وی،
حیاء مرکّب از دو صفت
جُبن (
ترس و ضعف نفس) و
عفت است. بر این اساس، حیاء به دو نوع تقسیم میشود: حیایی که با شناخت صحیح پلیدیها و نیکیها و بجا صورت میگیرد، و از اینرو جنبه مثبت دارد و ارزشمند است؛ و حیایی که از ترس یا خجالت شخص ناشی میشود و جنبه منفی دارد. اما راغب اصفهانی
خجالتیبودن را در کودکان، برخلاف بزرگسالان، پسندیده میداند. به نظر وی، چون عفت با
فسق جمعشدنی نیست، هیچ فاسقی اهل حیاء و هیچ فردِ باحیایی اهل فسق نیست. همچنین از آنجا که ترس با
شجاعت جمع شدنی نیست، به ندرت ممکن است شخص شجاعی اهل حیاء و اهل حیایی شجاع باشد. هم از اینروست که اجتماع شجاعت و حیاء در فرد، فضیلت محسوب میشود. راغب اصفهانی
راه کسب حیاء را در این میداند که شخص به هنگام دست زدن بهکاری زشت، کسی را در نظر آورد که بزرگتر از وی برایش متصور نیست و ناظر بر اوست تا از این کار دست بکشد.
در متون عرفانی کاربرد اصلی واژه حیاء برای بیان مفهومِ حیاء از خداوند است و اگرچه در مرتبه بعد برای مفهوم حیاء از انسانها نیز به کار برده شده، تعاریفی که برای حیاء ذکر گردیده ناظر به مورد اول است. از جمله، حیاء همان تعظیم
ذات خداوند و برترین نوعِ آن مراقبت از اعمال است که باید در سه عرصه صورت پذیرد: مراقبت بر انجام دادن
طاعات، ترک
معصیت، و مراقبت از خواطری که بر
قلب وارد میشود.
بر این اساس، حیاء از خداوند در واقع شرم داشتن از رعایت نکردن اوامر الهی است.
همچنین
قشیری تعریف حیاء را «در اختیار گرفتن دل به خاطر بزرگداشت پروردگار یکتا» ذکر کرده و، به نقل از
جُنید، آن را حالتی دانسته که شخص با دیدن نعمتهایی که به وی ارزانی گردیده است و نیز قصور خود در امرِ بندگیِ خداوند، واجد آن میشود. منابع یاد شده حیاء را یکی از لوازم ضروری رابطه بین
انسان و
خداوند دانستهاند.
خواجه عبدالله انصاری آن را یکی از مقامات سیر الی الحق و از مدارج سالکان این طریق میداند که از تعظیم خداوند، به شرط محبت به ذات وی، ناشی میشود.
غزالی در ضمن بیان مقام صدّیقان، که یکی از درجات یقین است، حیاء را یکی از نتایج این درجه از یقین بنده به خداوند، که به واسطه آن همواره خدا را ناظر بر اعمال خود میبیند، معرفی کرده
و به هنگام بیان آن دسته از معانی باطنی که روح نماز بر آنها استوار است نیز به برقراری همین رابطه بین یقین و حیاء اشاره نموده، چنانکه رعایت پنج معنای باطنی حضور قلب، فهم معانی عبارات
نماز، توجه به عظمت ذات خدا، خوف و
رجا، به کسب یقین از سوی نمازگزار میانجامد و این یقین نیز وی را به رعایت حیاء، به عنوان یکی از معانی باطنی یاد شده، رهنمون میگردد.
حارث محاسبی حیاء را موهبتی الهی میداند که خداوند آن را به هرکسی که بخواهد عنایت میکند. به نظر او، این موهبت هم برای
انسان مطیع خداوند و هم برای شخص عاصی سودمند است، زیرا با رعایت این خُلق، انسانِ مطیع، زشتیهای وجود خود را از بین میبرد و انسان عاصی هم با رعایت آن میتواند از ارتکاب دیگر
گناهان دور بماند.
در متون عرفانی به بیان ماهیت حیاء و ریشه آن نیز پرداخته شده است، از جمله آنکه حیاء فعلی است که از طبع کریم نشئت میگیرد
که، به همراه
خوف و
یقین و محبت و اجلال و تعظیم خداوند، از آثار اخلاص در بندگی است.
در مقابل، کم حیایی از احوال ناپسند قلب
و نشانه و نتیجه
شقاوت آن شمرده شده است.
چنانکه براساس
حدیث «مَنْ اَلْقی جِلْبابَ آلْحَیاءِ فَلاغیبَةَ لَهُ» (هرکس پوشش حیاء را براندازد، غیبت کردن از او اشکال ندارد)، غیبت کردن از کسی که حیاء را رعایت نکند و تجاهر به
فسق نماید، مجاز است.
همچنین در
روایات، اموری به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بیحیایی یا کمی حیا معرفی شدهاند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
از
امام کاظم (علیهالسّلام) به یاران خود توصیه میفرمود:
پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت برمدار، و مقداری از آن باقی گذار؛ زیرا برداشتن آن، برداشتن حیا است.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «دست نیاز به سوی مردم دراز کردن،
عزت را سلب میکند و حیا را میبرد.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود:
هر که پرگفت، راه خطا بسیار پوید، و آنکه بسیار خطا کرد شرم او اندک شود، و آنکه شرم او اندک شود، پارسایی او کم گردد، و آنکه پارساییاش اندک گردد، دلش بمیرد.
به
امام رضا (علیهالسّلام) منسوب است که در شرح علت تحریم
خمر فرمود: «خداوند تعالی شراب را
حرام فرمود؛ زیرا شرابْ تباهی میآورد، عقلها را در شناخت حقایق باطل میکند و
شرم و حیا را از چهره فرد میزداید.»
در روایات، آثار فراوانی اعم از دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی و نفسانی و رفتاری برای حیا بیان شده است که برخی از آنها به شرح زیر است.
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: «خداوند، انسان با شرم و حیا و پاکدامن را دوست دارد و از بیشرمی گدای سِمِج نفرت دارد.»
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «ثمره حیا، عفت و پاکدامنی است.»
امام سجاد (علیهالسّلام) در اینباره فرمود:
چهار چیز است که هر کس را باشد اسلامش کامل و گناهش پاک گردد و پروردگار خود را ملاقات میکند، در حالی که خداوند ـعزّوجلّـ از او خشنود است: هر کس به آنچه به نفع مردم بر خویشتن قرار داده برای خدا انجام دهد و زبانش با مردم راست باشد و از هر چه نزد خدا و نزد مردم زشت است، شرم کند و با خانواده خود خوشرفتار باشد.
اما آنچه از حیا نشات میگیرد: نرمش، مهربانی، در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دوری کردن از بدی، خوشرویی، گذشت و بخشندگی، پیروزی و خوشنامی در میان مردم است. اینها فوایدی است که خردمند از حیا میبرد.
در متون اخلاقی اسلام پیامدهای بسیاری برای «وقاحت» و بیشرمی بیان شده است که به دلیل اختصار تنها به بیان یک روایت در این باب اکتفا میشود:
امام صادق (علیهالسّلام) به شاگرد خود «
مفضّل» میفرماید:
ای مفضّل، اگر حیا نبود انسان هیچگاه میهمان نمیپذیرفت، به وعده وفا نمیکرد، نیازها (ی مردم) را برآورده نمیساخت، از نیکیها برحذر بود و بدیها را مرتکب میشد. بسیاری از امور لازم و
واجب نیز برای حیا انجام میشود. بسیاری از مردم، اگر حیا نمیکردند و شرمگین نمیشدند،
حقوق والدین را رعایت نمینمودند، هیچ صله رحمی نمیکردند، هیچ امانتی را به درستی بازپس نمیدادند و از
فحشا برحذر نبودند.
گفته شد که حیا، شرم از انجام اعمال زشت در محضر ناظر محترم است. بنابراین اوّلاً، در متون
اخلاق اسلامی خداوند و ناظران و نمایندگان او، حقیقت الهی و انسانی فرد و دیگران، به عنوان ناظرانی که باید از آنها شرم و حیا ورزید مطرح شدهاند.
ثانیاً، قلمرو حیا امور زشت و ناپسند است و شرمساری در انجام نیکیها هیچگاه پسندیده نیست. ولی این حد و مرز در بسیاری از موارد از سوی مردم رعایت نمیگردد. منشا این امر آگاهی جهالت و گاهی بیمبالاتی است. در بسیاری از روایات حیاورزی در برخی موارد ممنوع شده است. به نظر میرسد که با وجود ضابطه پیش گفته در مفهوم حیا، این تاکید به دلیل آن است که انسان نسبت به این موارد نوعی شبهه علمی دارد و تا حدودی توجیهاتی، جهت تایید حیاورزی در آن موارد برای خود دست و پا میکند، در حالی که تصورات او باطل است.
برخی از موارد و مواقعی که جای حیا ورزیدن نیست، بدین قرارند:
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: «هیچ عملی را از روی
ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و
شرم آن را رها نکن.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «کسی شرم نکند از آموختنِ آنچه نمیداند.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «کسی که از طلب مال
حلال حیا نکند، هزینههایش سبک شود و خداوند خانوادهاش را از
نعمت خویش بهرهمند گرداند.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «سه چیز است که نباید از آن شرم کرد: از جمله خدمت کردن به مهمان.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «سه چیز است که نباید از آنها شرم کرد: از جمله برخاستن از جای خود برای
پدر و معلم.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود، «اگر از کسی سؤالی کردند و نمیداند، شرم نکند از این که بگوید، نمیدانم.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود، «هیچ چیز در نزد خداوند محبوبتر از آن نیست که از او چیزی درخواست شود، پس هیچ یک از شما نباید شرم کند از این که از
رحمت خداوند درخواست کند؛ اگرچه (خواسته او) یک بند کفش باشد.»
امام علی (علیهالسّلام) فرمود، «از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن از آن کمتر است.»
امام صادق (علیهالسّلام) مردی از اهل مدینه را دید که چیزی برای خانوادهاش خریده و با خود میبرد، آن مرد چون امام را دید خجالت کشید. امام (علیهالسّلام) فرمود، «این را خودت خریده و برای خانوادهات میبری؟ به خدا
سوگند، اگر اهل مدینه نبودند (که سرزنش و خردهگیری کنند) من هم دوست داشتم، برای خانوادهام چیزی بخرم و خودم ببرم.»
در متون عرفانی به درجات و انواع حیاء نیز پرداخته شده است. خواجه عبدالله انصاری
حیاءِ (بندگان از خداوند) را دارای سه درجه دانسته است: اول، حیایی که از علم بندگان به اینکه خدا ناظرِ اعمال آنهاست ناشی میگردد و به تحمل سختیها و ناپسند داشتن
گناه میانجامد؛ دوم، حیایی که از علم بنده به نزدیکی خدا به او ناشی میشود و درنتیجه آن بین بنده و خدا انس و
محبت ایجاد میگردد و شخص از پرداختن به کار خلق میپرهیزد؛ سوم، حیایی که از شهود حضرت حق حاصل میشود و برای آن غایتی متصور نیست، به گونهای که در این حالت بین بنده و خدا فاصلهای وجود ندارد و هیچ امری قادر به ایجاد تفرقه بین آنها نیست.
قُشَیری
نیز از هفت نوع حیاء نامبرده است، بیآنکه آنها را تعریف کند، اما باتوجه به مثالهایی که برای هریک آورده است میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد: اول، حیای موجودِ فَرادَست (خداوند یا
انسان) در برابر موجود فرودست، که در این صورت انسان فرادست متحمل مشقت ناشی از این کار میگردد. این حیاء در واقع لطف موجود فرادست در حق فرودست خود است و بر دو نوع «حیای إنعام» از جانب خداوند و «حیای کرم» از جانب انسان فرادست تقسیم میشود. دوم، حیای موجود فرودست در برابر فرادست خود (خدا یا انسان)، به واسطه درک عظمت او و نقص و حقارتی که در خود یا درخواستهایش میبیند، که عبارت است از: حیای جنایت (ارتکاب به گناه)، حیای تقصیر، حیای إجلال، و حیای استحقار از سوی بندگان در برابر خداوند، و حیای حشمت از سوی انسان فرودست در برابر انسان فرادست.
صوفیان و عارفان معتقدند که
آیه «اَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ الله یَری» (آیا نمیداند که خداوند به آنچه میکند آگاه است؟)
افراد را به حیاء از خداوند فرا میخواند.
به اعتقاد
صوفیه، هیچ موجودی شایستهتر از
خدا برای آنکه از او حیاء شود وجود ندارد و حیاء از خداوند باید بر حیاء از مردم مقدّم داشته شود،
چنانکه به واسطه حیاء از خداوند وی نیز از بندگانش حیاء خواهد کرد.
به نظر آنان حیاء شرایط و آدابی دارد. بر این اساس کسی که
خوف از خداوند و
وَرَع در وجودش نیست واجد حیاء نخواهد شد و حیاءکننده از خدا همواره در حالت فرمانبرداری و سکوت محض در برابر اوست و باید این حالت را با دور نگهداشتن خود از افراد و مجالسی که باید از آنها حیاء کرد حفظ نماید.
همچنین با تفکر در این امر که خدا با وجود کمحیایی بندگان از ذات وی همچنان گناهان و خطاهای آنان را میپوشاند، در تقویت خصلت حیاء از خداوند بکوشد.
غضب از عواملی است که بر حیای شخص تأثیر منفی دارد، بهطوری که وی در حالت غضب پرده حیاء را خواهد درید.
همچنین «
ستر عورت»، به عنوان یکی از شروط نماز گزاردن، در ایجاد حالت خوف و حیاء در نمازگزار مؤثر دانسته شده است.
اشخاص از حیای نابجا
نهی شدهاند
و گدایی کردن به سبب آنکه شخصِ مقابلِ سائل برای برآورده کردن نیاز وی به نقصان مالی دچار میشود و به
اجبار و از روی حیاء به این کار اقدام میکند
حرام تلقی شده است.
همچنین به افراد توصیه کردهاند که حیاء صرفا از روی
اخلاص و برای کسب
رضای الهی صورت گیرد و از آمیخته شدن آن با ریا، پرهیز شود.
ابن عربی بابهای ۱۲۸ و ۱۲۹
فتوحات را به بیان اسرار حیاء و
تفسیر عرفانی آن اختصاص داده است.
بحث حیا دارای انواع و اقسامی هست در این قسمت به
احکام شرعی آن میپردازیم:
تحصیل
فضائل اخلاقی از جمله حیا،
مستحب است.
ارتکاب اعمالی که
موجب از بین رفتن حیا در میان برادران دینی نسبت به یکدیگر میشود،
مکروه است.
حیا نمیتواند
عذر شرعی برای ترک
واجب یا فعل حرام باشد؛
چنان که نمیتواند برای باقی ماندن بر جهل به وظایف شرعی و ترک پرسش
عذر به شمار آید.
به نیازمندی که به جهت حیا از گرفتن
زکات خودداری میکند، جایز، بلکه مستحب است به ظاهر تحت عنوان
هدیه و در واقع به قصد زکات، زکات بدهند.
در
احادیث به آثار کمحیایی نیز اشاره شده، چنانکه کمحیایی (از خداوند) یکی از
رذایل اخلاقی تلقی شده که ممکن است گریبانگیر دانشمندان شود.
به گفته پیامبر اکرم، کمحیایی
موجب بیتوجهی شخص به رعایت حدود شرعی و اخلاقی میشود.
بنابه وصیت امام علی به امام حسن، این خصلت باعث تضعیف «وَرَع» (ترک شبهات) و در نتیجه کم شدن ایمان و باورهای دینی انسان میشود و سرانجام او را مستحق
عذاب الهی میکند.
در بُعد اجتماعی، کمحیاییِ فرد به مُجاز شدن
غیبت از وی میانجامد.
در احادیث به ارتباط حیاء با
عقل و
دین، و به تبع آن
ایمان، توجه شده است. مثلا حیاء از
جنود عقل،
چشم آن
و همراه جدانشدنی عقل معرفی شده است.
در این میان احادیثی وجود دارد که بر ربط وثیق دین (و ایمان) به حیاء تأکید میکند، از جمله دو حدیث «اَلحیاءُ مِنَ الایمانِ» و «اَلحیاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الایمانِ»، که بسامد بسیار دارند.
در برخی احادیث حیاء تا آنجا اهمیت یافته که لباس
اسلام و خُلقی که اسلام با آن شناخته میشود
معرفی گردیده و به افراد توصیه شده است که حیاء را میزانی برای سنجش اعمال خود قرار دهند.
همچنین حیاء،
صداقت،
امانتداری و
حسن خلق چهار خصلتی دانسته شدهاند که به اتفاق یکدیگر
موجب تکمیل ایمان
انسان و ورود وی به جرگه
مؤمنان میشوند.
اما برتری نقش حیاء در این باب با حدیث مشهور «لاایمانَ لِمَن لاحیاءَ لَه»؛ «هر که حیاء ندارد ایمان ندارد»
به اوج میرسد و با روایتی تأیید میشود که براساس آن زایل شدن ایمان شخص، با سلب حیاء از او آغاز میشود.
بنابراین، میتوان حیاء را
توفیق الهی دانست
که بر اساس اعمال بندگان، از جانب
خداوند به آنان عطا میگردد یا از آنان سلب میشود.
راغب اصفهانی در شرحِ حدیثِ «مَن لاحَیاءَ لَهُ فَلا ایمانَ لَهُ» بیان میدارد که چون حیاء اولین نشانه ظهور عقل در انسان، و ایمان آخرین مرتبه عقل است، کسب آخرین مرتبه بدون کسب مرتبه اول ممکن نیست. احادیثی هم وجود دارد که حیاء و ایمان را در عرض هم معرفی می کند که از دست رفتن یکی
موجب از دست رفتن دیگری می شود. در این میان، ابن بابویه،
براساس حدیثی نبوی، حیاء نداشتن از مردم و مرتکب کار
قبیح و زشت در ارتباط با دیگران شدن را
موجب بیتوجهی به حیاء از خداوند میداند که سرانجام شخص را از حوزه دین خارج میکند.
(۱) قرآن.
(۲) صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۳) صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم.
(۴) صدوق، محمد بن علی، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۵) صدوق، محمد بن علی، کتاب من لایَحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۶) صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
(۷) ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
(۸) ابن عربی، علیاکبر، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر.
(۹) ابن فارس، احمد، معجم مقاییساللغة.
(۱۰) ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست.
(۱۱) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
(۱۲) سلیمان بن اشعث، ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۳) عبدالله بن محمد انصاری، منازل السائرین، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۴) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۱۵) محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۲، و ج۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۷) محاسبی، حارث بن اسد، رسالة المسترشدین، چاپ عبدالفتاح ابوغدّه، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۱۸) محاسبی، حارث بن اسد، الرعایة لحقوق الله، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت.
(۱۹) فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۰) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه.
(۲۱) حسین بن محمد، راغب اصفهانی، الذریعة الی مکارم الشریعه، چاپ علی میرلوحی فلاورجانی، اصفهان ۱۳۷۵ش.
(۲۲) محمود بن عمر، زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
(۲۳) طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان.
(۲۴) فخرالدین بن محمد، طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۵) طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۲۶) حسن بن عبدالله، عسکری، معجم الفروق اللغویه، الحاوی للکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
(۲۷) محمد بن محمد، غزالی، احیاء علومالدین، بیروت: دارالندوة الجدیدة.
(۲۸) محمد بن عمر، فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۲۹) عبدالکریم بن هوازن، قشیری، الرسالةالقشیریه، چاپ معروف زریق و علی عبدالمجید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۰) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی.
(۳۱) مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار.
(۳۲) احمد بن محمد، مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
(۳۳) ابن حجاج، مسلم، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر.
(۳۴) محمد بن محمد، خواجه طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۵۶ش.
(۳۵) طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حیاء»، شماره۶۶۶۴. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۳۸۸-۳۸۹. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حیا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۹.