حکم عفو (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از لوازم
ایمان، گذشت است چنانکه
خداوند متعال پیامبر اسلام و همه مومنان را امر به
عفو و گذشت میکند.
عفو به معنای گذشتن از
گناه و ترک
کیفر آن است و اصل و ریشه آن به معنی
محو و نابودی است.
ولی
راغب در
مفردات معتقد است که عفو بمعنى قصد گرفتن چیزى است.
گویند: «عَفاهُ وَ اعْتَفاهُ» او را قصد كرد براى اخذ آنچه نزد اوست. «عَفَا النَّبْتُ وَ الشَّجَرُ»
علف و
درخت قصد زیاد شدن كردند. بهر حال معنى معمول آن همان گذشت و بخشودن و نادیده گرفتن است مثل (عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَینْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ)
(وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ)
و چون پیوسته در
قرآن با «عن» متعدّى شده حتما باید آنرا گذشت و چشم پوشى معنى كرد.
از نظر
قرآن كریم، عفو و بخشش داراى سه مرتبه است:
مرتبة اوّل؛ این است كه انسان بدى دیگران را ببیند، امّا برای خدا از آن بگذرد. خداوند تعالى در
قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین؛
عفو و گذشت پیشه كن و به كار پسندیده فرمان ده و از نادانها روى برتاب (تا دستور
جهاد نیاید به ستیزه برمخیز).»
مرتبة دوّم؛ آن است كه
انسان بدى دیگران را نبیند.
قرآن كریم، نادیده گرفتن
ظلم و بدى دیگران را «
صفح» می نامد و از مؤمنین می خواهد كه نسبت به هم صفح داشته باشند تا مورد
مغفرت الهى واقع شوند: «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛
و باید (از
بدزبانی و بد خلقى آنان) عفو كنند و درگذرند، آیا دوست ندارید كه خدا شما را ببخشاید؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»كسى كه انتظار دارد خداوند در قیامت او را ببخشاید، باید خود نیز، كسانى را كه در حقّ او ظلم كرده اند، ببخشد و مهمتر اینكه ظلم آنان را ندیده بگیرد.
مرتبة سوّم؛ آن است كه انسان در مقابل بدى دیگران، نسبت به آنها نیكى كند. این مرتبه از گذشت، انصافاً مشكلتر از مراتب قبلى است، امّا باید دانست كه در تعالیم دینى، اینگونه عفو و احسان مورد تأكید فراوان واقع شده و به صورت جدّى از مسلمانان خواسته شده كه اینچنین باشند.
قرآن كریم می فرماید: «یدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ؛
و با كار نیك خود گناهان را (یا با برخورد نیك خود بدرفتارى دیگران را) دور مىسازند؛»، «ادْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ السَّیئَة؛
به بهترین شیوه، بدى و
تجرّی آنها را دفع كن، ما به آنچه توصیف مىكنند (از اظهار
شرک و
استهزاء به
دین و كتاب تو) داناتریم.»
در اینكه میان عفو و
غفور چه تفاوتى است؟ بعضى گفتهاند: عفو اشاره به بخشش
خداوند است، غفور اشاره به پوشش گناه است، زیرا ممكن است كسى گناهى را ببخشد اما هرگز آن را مكتوم ندارد، ولى خداوند هم مىبخشد و هم مستور مىسازد. بعضى نیز غفران را به معنى پوشاندن شخص از عذاب معنى كردهاند كه مفهوم آن با عفو متفاوت است هر چند در نتیجه یكى است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
مکلف به عفو و گذشت، در مسیر دعوت افراد به
هدایت:
• «خذ العفو وامر بالعرف واعرض عن الجـهلین؛
عفو و گذشت پیشه كن و به كار پسندیده فرمان ده و از نادانها روى برتاب (تا دستور جهاد نیاید به ستیزه برمخیز).»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موظف به عفو از (خطاهای) مسلمانان:
• «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظـا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم...؛
پس به
برکت رحمتى از جانب خداوند با آنها (
امت خود) نرمخو شدى، و اگر بد خلق و سختدل بودى حتما از دورت پراكنده مىشدند. پس، از آنها درگذر و برایشان
آمرزش طلب و در كارها با آنان
مشورت نما، و چون تصمیم گرفتى بر خدا
توکل كن، كه بىتردید خداوند توكل كنندگان را دوست دارد.»
مؤمنان، موظف به گذشت از (خطاهای) کافران:
• «قل للذین ءامنوا یغفروا للذین لا یرجون ایام الله لیجزی قومـا بما کانوا یکسبون؛
به كسانى كه
ایمان آوردهاند بگو تا از كسانى كه ایمان و
امید به روزهاى خدا (مانند روزهاى شكست و
مرگ،
برزخ و
قیامت) ندارند درگذرند (و تا تحقق
حکومت الهی متعرض آنها نشوند) تا (خداوند، خود) گروهى را (كه معارضه مىكنند) در برابر دستاوردشان
کیفر دهد.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موظف به عفو از کارهای جاهلانه
مشرکان:
• «خذ العفو وامر بالعرف واعرض عن الجـهلین؛
عفو و گذشت پیشه كن و به كار پسندیده فرمان ده و از نادانها روى برتاب (تا دستور جهاد نیاید به ستیزه برمخیز).»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موظف به عفو از (
اذیت
های)
مشرکان و برخورد مسالمت آمیز با آنان:
• «وقیله یـرب ان هـؤلاء قوم لا یؤمنون؛
و (در نزد خداست آگاهى به) گفتار او (گفتار شاكیانه و مأیوسانه پیامبر كه گفت) اى پروردگار من، مسلّما اینان گروهى هستند كه ایمان نخواهند آورد.»
• «فاصفح عنهم وقل سلـم فسوف یعلمون؛
پس (اى پیامبر) از آنان روى برتاب و بگو: به
سلامت (
سلام یأس و متاركه دعوت و انتظار فرصت براى نبرد)، و به زودى (پس از تشكیل
حکومت تو در
مدینه) خواهند دانست.»
وجوب عفو و گذشت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به بدرفتاری برخی اهل کتاب، قبل از فرمان جهاد:
• «ود کثیر من اهل الکتـب لو یردونکم من بعدایمـنکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بامره...؛
بسیارى از
اهل کتاب پس از آنكه حقانیت (اسلام) بر آنها روشن شد به خاطر حسد برخاسته از وجودشان، دوست دارند كه شما را پس از ایمانتان به كفر بازگردانند. پس (فعلا از ستیز با آنها) درگذرید و توبیخ نكنید تا خداوند فرمان خود را صادر نماید، كه خدا بر همه چیز تواناست.»
• «فبما نقضهم میثـقهم لعنـهم وجعلنا قلوبهم قـسیة یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظـا مما ذکروا به ولا تزال تطـلع علی خائنة منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین؛
پس آنها را به خاطر شكستنشان
پیمان خود را
لعنت كردیم (به [[|مسخ]] صورت و
قلب سیرت و سقوط حكومت محكوم نمودیم) و دلهایشان را سخت كردیم (به طورى كه) سخنان (خدا) را از مواضع خود
تحریف و جابهجا مىكردند، و سهمى به سزا از آنچه را (از علوم
تورات و نشانه
هاى نبوت پیامبر
اسلام را) كه بدان گوشزد شده بودند فراموش كردند، و همواره از كارهاى خائنانه آنها جز شمار اندكى از آنان آگاه مىشوى، پس (فعلا تا آن گاه كه مأمور به
جهاد شوى) از آنان درگذر و روى گردان، كه خداوند نیكان و نیكوكاران را دوست دارد.»برخی مفسران گفتهاند: فرمان عفو و گذشت مقید به فرمان جهاد در کلام خداوند است.
لزوم عفو
محارب، در صورت
توبه پیش از دستگیری:
• «انما جزؤا الذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم وارجلهم من خلـف او ینفوا من الارض...؛
جز این نیست كه
کیفر كسانى كه با خدا و
رسول او مىجنگند و در
زمین به
فساد و
تبهکاری مىپویند (با
اسلحه سرد یا گرم به منظور ترساندن و سلب
امنیت و تجاوز به
حقوق مردم ظاهر مىشوند) این است كه كشته شوند، یا بر
دار آویخته گردند، یا دستها و پاهایشان (چهار انگشت یك دست با چهار انگشت یك پا) بر خلاف جهت یكدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین
تبعید گردند. این براى آنها
خفّت و خواریى در دنیاست و آنان را در آخرت عذابى بزرگ است.»
• «الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم؛
مگر كسانى كه پیش از آنكه بر آنها دست یابید توبه نمایند، پس بدانید كه خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»
استحباب عفو و بخشش (از قصور و تقصیر دیگران):
• «ود کثیر من اهل الکتـب لو یردونکم من بعدایمـنکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بامره...؛
بسیارى از
اهل کتاب پس از آنكه حقانیت (اسلام) بر آنها روشن شد به خاطر
حسد برخاسته از وجودشان، دوست دارند كه شما را پس از ایمانتان به
کفر بازگردانند. پس (فعلا از ستیز با آنها) درگذرید و
توبیخ نكنید تا خداوند فرمان خود را صادر نماید، كه خدا بر همه چیز تواناست.»
• «یـایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر والعبد بالعبد والانثی بالانثی فمن عفی له من اخیه شیء فاتباع بالمعروف واداء الیه باحسـن ذلک تخفیف من ربکم ورحمة...؛
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، بر شما درباره كشتهشدگان (به عمد، حكم)
قصاص نوشته و مقرر شده: آزاد در برابر آزاد، و
برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس هر كه (هر قاتلى كه) از جانب برادر (دینى) خود (ولىّ مقتول) مورد چیزى از عفو قرار گرفت (همه حق قصاص یا بعضى از آن را بخشید یا تبدیل به
دیه نمود) پس (بر عفوكننده است نسبت به بقیه یا گرفتن دیه) پیروى از
معروف، و (بر
قاتل است) پرداخت دیه به او به نیكى و
احسان. این (دستور كه قصاص حكم تخییرى است نه
واجب معین) تخفیف و رحمتى است از جانب پروردگارتان. پس هر كه بعد از عفو، تجاوز كرد (قاتل را كشت) او را عذابى دردناك خواهد بود.»
• «... اعدت للمتقین؛
و به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن (به اندازه) آسمانها و
زمین است (و) براى پرهیزكاران آماده شده بشتابید؛»
• «الذین... والعافین عن الناس والله یحب المحسنین؛
همانان كه در وسعت و
شادی و
فقر مالى و حالى
انفاق مىكنند و فرونشانندگان
خشم و بخشایندگان (لغزش
هاى) مردماند، و خدا نیكوكاران را دوست دارد.»
• «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظـا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم...؛
پس به بركت رحمتى از جانب خداوند با آنها (امت خود) نرمخو شدى، و اگر بد خلق و سختدل بودى حتما از دورت پراكنده مىشدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش طلب و در كارها با آنان مشورت نما، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توكل كن، كه بىتردید خداوند توكل كنندگان را دوست دارد.»
• «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظـلم...؛
خداوند بدگویى بلند و آشكار (مانند
غیبت،
بهتان، نكوهش، سعایت و
نفرین) را دوست ندارد (
کراهت تشریعى شدید یا خفیف دارد) جز براى كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خداوند همواره شنوا و داناست.»
• «ان تبدوا خیرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله کان عفوا قدیرا؛
اگر كار خیرى را آشكار سازید یا آن را پنهان دارید یا از بدى (دیگران) درگذرید (در همه متخلّق به
اخلاق خدا شدهاید و) همانا خداوند همواره با گذشت و تواناست.»
• «فبما نقضهم میثـقهم لعنـهم وجعلنا قلوبهم قـسیة یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظـا مما ذکروا به ولا تزال تطـلع علی خائنة منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین؛
پس آنها را به خاطر شكستنشان پیمان خود را لعنت كردیم (به مسخ صورت و قلب سیرت و سقوط حكومت محكوم نمودیم) و دلهایشان را سخت كردیم (به طورى كه) سخنان (خدا) را از مواضع خود تحریف و جابهجا مىكردند، و سهمى به سزا از آنچه را (از علوم تورات و نشانه
هاى نبوت پیامبر اسلام را) كه بدان گوشزد شده بودند فراموش كردند، و همواره از كارهاى خائنانه آنها جز شمار اندكى از آنان آگاه مىشوى، پس (فعلا تا آن گاه كه مأمور به
جهاد شوى) از آنان درگذر و روى گردان، كه خداوند نیكان و نیكوكاران را دوست دارد.»
• «خذ العفو...؛
عفو و گذشت پیشه كن و به كار پسندیده فرمان ده و از نادانها روى برتاب (تا دستور جهاد نیاید به ستیزه برمخیز).»
• «ولا یاتل اولوا الفضل منکم والسعة ان یؤتوا اولی القربی والمسـکین والمهـجرین فی سبیل الله ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم والله غفور رحیم؛
و صاحبان برترى مالى و وسعت معاش از شما، از اینكه به خویشاوندان و فقیران و مهاجران در راه خدا بخشش نمایند، كوتاهى نكنند و بر ترك آن
سوگند نخورند و باید (از بدزبانى و بد خلقى آنان) عفو كنند و درگذرند، آیا دوست ندارید كه خدا شما را ببخشاید؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»
• «وعباد الرحمـن الذین یمشون علی الارض هونـا واذا خاطبهم الجـهلون قالوا سلـمـا؛
و بندگان (واقعى خداى) رحمان كسانىاند كه بر (روى) زمین با
آرامش و
فروتنی راه مىروند، و چون نادانان آنها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند آنها سلام (سخنى مسالمت آمیز و دور از
خشونت) گویند.»
• «اولـئک یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا ویدرءون بالحسنة السیئة...؛
آنهایند كه مزدشان به خاطر آنكه (بر ایمان و عمل به دو كتاب آسمانى) صبر كردند، دو بار به آنها داده مىشود، و با نیكى (در گفتار و كردار) بدى و آزار (مردم) را دور مىسازند، و از آنچه به آنها روزى كردهایم انفاق مىكنند.»
• «واذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه وقالوا لنا اعمــلنا ولکم اعمــلکم سلـم علیکم لا نبتغی الجـهلین؛
و چون سخن لغوى (مانند
مسخره و
فحش و غیبت و هتاكى) بشنوند، از آن روى برتابند و (با زبان حال) گویند: عمل
هاى ما از آن ما و عمل
هاى شما از آن شما،
سلام بر شما، ما نادانها را (به دوستى و
رفاقت ) نمىطلبیم.»
• «وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا واصلح فاجره علی الله...؛
و مجازات هر بدیى، بدیى است همانند آن (مانند كشتن و بریدن و جراحت زدن، در برابر مثل آن و بدل مالى در مقابل تلف كردن مال). پس اگر كسى عفو كند و (میان خود و خدا و خود و طرف خود را) اصلاح نماید
پاداش او بر عهده خداست، حقّا كه او ستمكاران را (ابتداء كنندگان به بدى و متجاوزان در كیفر را) دوست ندارد.»
• «ولمن صبر وغفر ان ذلک لمن عزم الامور؛
و البته كسى كه (با وجود
قدرت بر
انتقام)
صبر كند و درگذرد، حقّا كه آن از كارهاى مهم است.»
• «یـایها الذین ءامنوا ان من ازوجکم واولـدکم عدوا لکم فاحذروهم وان تعفوا وتصفحوا وتغفروا فان الله غفور رحیم؛
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، برخى از همسران و فرزندان شما
دشمن شما هستند (به خاطر ایمانتان با شما رفتار دشمنانه دارند)، از آنها بر حذر باشید (كه شما را منحرف نسازند)، و اگر (از بدىها و آزارشان) عفو نمایید و چشمپوشى كنید و ببخشایید (خدا هم شما را مىآمرزد) كه بىتردید خداوند آمرزنده و مهربان است.»
شایسته بودن عفو، از
قصاص:
• «یـایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر والعبد بالعبد والانثی بالانثی فمن عفی له من اخیه شیء فاتباع بالمعروف واداء الیه باحسـن ذلک تخفیف من ربکم ورحمة...؛
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، بر شما درباره كشتهشدگان (به عمد، حكم) قصاص نوشته و مقرر شده: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و
زن در برابر زن. پس هر كه (هر قاتلى كه) از جانب برادر (دینى) خود (ولىّ
مقتول) مورد چیزى از عفو قرار گرفت (همه حق قصاص یا بعضى از آن را بخشید یا تبدیل به دیه نمود) پس (بر عفوكننده است نسبت به بقیه یا گرفتن دیه) پیروى از معروف، و (بر قاتل است) پرداخت دیه به او به نیكى و احسان. این (دستور كه قصاص حكم تخییرى است نه واجب معین) تخفیف و رحمتى است از جانب پروردگارتان. پس هر كه بعد از
عفو، تجاوز كرد (
قاتل را كشت) او را عذابى دردناك خواهد بود.»
مطلوب بودن گذشت، از مهریه:
• «وان طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم الا ان یعفون او یعفوا الذی بیده عقدة النکاح وان تعفوا اقرب للتقوی...؛
و اگر آنان را پیش از آنكه نزدیكى كنید
طلاق دادید در حالى كه مهرى معین كردهاید پس نصف آنچه تعیین كردهاید (بر عهده شماست) مگر آنكه (آن را) خود آنها گذشت كنند یا آن كس كه
عقد ازدواج به دست اوست (
ولیّ یا
وکیل مطلق) گذشت كند. و گذشت شما (كه همه مهر را بدهید) به
تقوی نزدیكتر است، و
احسان و فزونبخشى را در میان خودتان فراموش نكنید، كه خداوند به آنچه مىكنید بیناست.»
غیر قابل عفو بودن کیفر، در صورت مداومت و استمرار بر
جرم:
• «لا تعتذروا قد کفرتم بعدایمـنکم ان نعف عن طـائفة منکم نعذب طـائفة بانهم کانوا مجرمین؛
دیگر
عذر نیاورید، حقّا كه پس از ایمانتان
کافر شدید (پس از ایمان ظاهرى، كفرتان روشن شد)! اگر از گروهى از شما (به خاطر توبهشان) درگذریم گروهى دیگر را
عذاب مىكنیم، زیرا آنان گنهكار بودهاند.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم عفو».