حکم بن عبدالرحمن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکم بن عبدالرحمان (حکم دوم)، ملقب به المستنصرباللّه، دومین
خلیفه اموی اندلس است.
ابوالمُطَرِّف حکم بن عبدالرحمان بن محمد بن عبداللّه اموی در ۳۰۲ در
قرطبه از
کنیزی به نام مرجان، و به
روایتی مَهرَجان، به
دنیا آمد.
عبدالرحمان ناصر (حک : ۳۰۰ـ۳۵۰)، فرمانروای
مشهور اندلس، در میان یازده فرزندش حکم را بیشتر دوست میداشت و ازاینرو وی را در هشت سالگی به
ولایتعهدی خود برگزید.
حکم در ۳
رمضان ۳۵۰، یک روز پس از
وفات پدرش، به
خلافت رسید.
وی بسیار پرتجربه بود، زیرا در دوره ولایتعهدیاش مأموریتهای مهمی انجام داده بود.
او پس از گرفتن
بیعت از خویشان و درباریان و
دفن جسد پدرش در
کاخ قرطبه،
اقدام به توسعه
مسجدجامع قرطبه کرد، که این کار چهارسال به درازا کشید.
وی مقام وزارتش را به ابوالحسن جعفربن عثمان بن نصر، ملقب به مُصحَفی، سپرد.
خودداری
پادشاهان مسیحی شمال اندلس از اجرای تعهداتشان در قبال
دولت اموی و ادامه تجاوزات آنان به مناطق مرزی امویان (امویان اندلس)، باعث شد حکم در ۳۵۲ در رأس
سپاهی عظیم راهی شمال شود.
وی پس از گردآوردن نیروهایش در
طُلیطُله (تولدو)، به
سرزمین قَشتاله (کاستیل) یورش برد و
قلعه بلند و مستحکم سان استوان و شهر مستحکم
اَنْتیسه را تصرف کرد.
آنگاه سپاهی را، به فرماندهی
یحیی بن محمد تُجیبی، حاکم
سَرَقُسْطه (
ساراگوسا)، به سوی
ناوار فرستاد، زیرا حاکم آنجا،
گارسیا سانچِز، برخلاف تعهداتش، به سرزمینهای
اسلامی حمله کرده بود.
سانچو، پادشاه
لئون، به کمک حاکم ناوار رفت، اما سپاه متحد مسیحی در مقابل امویان شکست خورد.
حکم همچنین لشکرهای دیگری به سوی شهر
قَلَهُرّه و
قلعه یبّه فرستاد و پس از
فتح آنها و نیز آرام کردن اوضاع این مناطق، که دو
سال به درازا کشید، به قرطبه بازگشت.
در ۳۵۴ یا ۳۵۵،
نورمانهای دانمارکی با ۲۸
کشتی، به فرماندهی
ریچارد اول، به سواحل غربی اندلس یورش بردند و چند شهر را غارت و ویران کردند تا اینکه ناوگان دولت اندلس، به فرماندهی دریاسالار
عبدالرحمان بن رُماحِس، به
حرکت درآمد و نورمانها را در
رود شِلْب شکست سختی داد.
براساس برخی گزارشها، در فاصله سالهای ۳۵۴ تا ۳۵۶ حَکَم سپاهیانش را به مناطق مرزی شمالی فرستاد که در سال ۳۵۴ بر
قلعه گُرماج مستولی شدند.
در ۳۶۰، نورمانها بار دیگر به سواحل اندلس یورش بردند.
به فرمان حکم، ناوگان دریایی بههمراه نیروهای زمینی به مقابله رفتند و ظاهراً نورمانها، بدون درگیری، عقبنشینی کردند.
در ۳۶۰ و ۳۶۲، پادشاهان مسیحی شمال اندلس (مانند امیر بَرْشِلونه (
بارسلون)، امیر قشتاله، و پادشاه ناوار) برای تقاضای
صلح و
دوستی یا بعضاً درخواست کمک، هیئتهایی به دربار حکم فرستادند که از همگی استقبال شد.
در
جمادیالاولی ۳۶۱ از
یوحنای اول (پادشاه روم شرقی)، و در اواخر ۳۶۳ از
اوتوی دوم، شاه آلمان، نامهای دریافت کرد که در آن خواستار تجدید مناسبات دوستی با وی شده بودند.
در اواخر ۳۶۰، جعفر و یحیی (فرزندان
علی بن حمدون اندلسی)، بههمراه گروهی از اعیان قبایل مغربی
بنی خزر، سر
زیری بن مناد شیعی و یکصد تن از یارانش را که در نبرد ۱۰ رمضان ۳۶۰ کشته شده بودند، تقدیم حکم نمودند و او آنان را تحسین کرد.
در پی لشکرکشی
بُلُقّین بن زیری به مغرب
اقصا و سرکوبی قبایل
سنّی آنجا و تصرف مغرب و گماشتن
حسن بن گَنّون ادریسی در آنجا، حَکَم سپاه عظیمی را به فرماندهی
محمد بن قاسم بن طَمْلَس، در
شوال ۳۶۱ از
جزیرةالخضراء به شهر
سَبْته فرستاد.
حسن بن گنّون نیز در
طَنْجه با سپاه اموی جنگید و شکست خورد.
حسن بن گنّون بار دیگر، در آغاز ۳۶۲، با سپاه امویان جنگید و این بار آنان را شکست داد.
در این نبرد،
محمد بن قاسم و ۱۵۰۰ تن از لشکریان اموی کشته شدند و بقیه افراد سپاه به سبته عقبنشینی کردند و از خلیفه اموی درخواست کمک کردند.
در
رجب ۳۶۲، حکم سپاه دیگری به فرماندهی وزیر و سردارش،
غالب بن عبدالرحمان، به مغرب گسیل داشت و به وی
دستور داد مغرب را از وجود شیعیان پاک سازد.
غالب بن عبدالرحمان در ۱۱ رمضان ۳۶۲ سپاه حسنِبن گنّوِن را شکست داد و سپس وی را در قلعه مستحکم
حجرالنسر محاصره کرد.
حسن بن گنّون، که از محاصره خسته شده بود، در
جمادیالآخره ۳۶۳
امان خواست و اعلام فرمانبرداری از حکم کرد.
غالب وارد قلعه حجرالنسر شد و سپس تمام شهرهای مغرب را گرفت و برخی از ادریسیان را دستگیر نمود و مغرب را
تابع دولت اموی اندلس کرد.
در اواخر
ذیحجه ۳۶۳، غالب بن عبدالرحمان بههمراه حسن بن گنّون و خاندان و مریدانش راهی قرطبه شدند و در ۵
محرّم ۳۶۴ حکم از آنان به
گرمی استقبال کرد.
حکم، حسن بن گنّون و ادریسیان را بخشید.
آنان دو سال در
دربار حکم زیستند تا اینکه در ۳۶۵ از قرطبه اخراج و راهی
تونس شدند.
در ذیحجه ۳۶۳، گارسیا فرناندث، امیر قشتاله ــ که اندکی پیش از این
تاریخ، پیمان صلح با حکم را تجدید کرده بودــ از مشغولیت سپاهیان حکم در مغرب استفاده کرد و در شهرهای مرزی دولت اموی به غارت و کشتار پرداخت.
حکم بهمحض آگاهی،
هیئت فرستاده فرناندث را که از قرطبه خارج شده بودند،
تعقیب و دستگیر و
زندانی کرد و فرزندان
زَروال (از سران قبایل بربری مغرب) را بر قشتاله و اَلبه (آلاوا) گماشت.
در ۲۰ شوال ۳۶۳ به دستور حکم، جعفر و یحیی (دو فرزند علی بن حمدون اندلسی) را بهسبب ستایش علنی خلفای
علوی مغرب دستگیر کردند، اما حکم در رجب ۳۶۴ آنان را بخشید و آزاد کرد.
حکم از سواران و
شجاعان بربری مغرب و در رأس آنان بنو بَرزال، گروهی
نظامی با هفتصد سوار تشکیل داد.
بهدستور او در جمادیالآخره ۳۶۴، یکششم
مالیات تعیینشده بر
مردم بخشیده شد.
در شعبان ۳۶۴، مسیحیان شمال اندلس پیمان صلح خود با حکم را شکستند و به قلعه گرماج یورش بردند.
پس از نبردی سخت،
مسلمانان ناگزیر در قلعه پناه گرفتند تا اینکه خلیفه اموی سپاهی به فرماندهی غالب بن عبدالرحمان گسیل داشت که مسیحیان را شکست سختی دادند.
حکم، که تا ۴۸ سالگی فرزندی نداشت، پس از رسیدن به خلافت، از کنیز ناواری خود صاحب دو فرزند به نامهای عبدالرحمان و هشام شد.
عبدالرحمان در کودکی درگذشت و هشام، تنها فرزند حکم، به خلافت رسید.
در ۳۶۵، حکم
بیمار شد و در جمادیالآخره همان سال، هشام یازده ساله را به ولایتعهدی برگزید.
او اندکی پس از گرفتن بیعت برای هشام،
فلج شد و
اداره امور مملکت را وزیرش،
جعفربن عثمان مصحفی، برعهده گرفت.
حکم در ۲ یا ۳
صفر ۳۶۶ وفات یافت
که
ابن عذاری بهاشتباه ماه درگذشت او را رمضان ذکر کرده است.
بیشتر
مورخان تأکید کردهاند که دوران خلافت حکم از نظر رونق
علم و
فرهنگ، از درخشانترین و پربارترین دورهها در
طول تاریخ حضور مسلمانان در اندلس بوده است.
برخی حکم را فقیه، نسبشناس و مورخ دانستهاند.
او
کتابی به نام
انساب الطالبیین و العلویین القادمین الی المغرب تألیف کرد.
ابن حزم (متوفی ۴۵۶)،
نسبشناس بزرگ اندلسی، در کتاب مشهورش
جمهرة انسابالعرب،
بارها مطالبی از حکم
نقل کرده است.
حکم
دانشمندان را بسیار گرامی میداشت و شیفته جمعآوری کتاب بود و ازاینرو
کتابخانه عظیم قرطبه را
تأسیس نمود و کتابخانههای اندلس را مشحون از کتاب کرد.
کتابخانه قرطبه از نظر وسعت و تعداد و تنوع کتاب، یکی از بزرگترین کتابخانههای
قرون وسطا شمرده میشد، تا حدی که گفته شده است جابهجایی آن شش ماه طول کشید.
شیفتگی حکم به گردآوری کتابهای نادر و
نفیس در میان تمام خلفای اسلامی بینظیر بود.
او در شهرهای بزرگ اسلامی، چون
دمشق و
بغداد و
خراسان،
نمایندگان و نسخهنویسانی داشت که نفیسترین و برجستهترین کتابها را خریداری یا نسخهبرداری میکردند و به کتابخانه قرطبه میفرستادند.
براساس روایات مختلف، تعداد کتابهای این کتابخانه از دویست هزار تا ششصد هزار جلد بوده است
و فقط
نام فهرست دیوانهای شعر شامل ۴۴
دفتر بیست برگی، و به روایتی پنجاه برگی، بوده است.
حکم به جمعآوری کتاب بسنده نمیکرد، بلکه بسیاری از این کتابها را میخواند و در موارد بسیاری، مطالبی در حاشیه آنها مینوشت که نشاندهنده
تبحر و
تسلط وی در علوم گوناگون است.
حکم برای
علمای بزرگ اسلامی
پاداشهای هنگفتی میفرستاد تا نخستین نسخه
آثار مشهورشان را بهدست آورد.
مثلاً
هزار دینار طلا برای
ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶) فرستاد و نخستین نسخه اصلاحشده
الاغانی را پیش از حکام دیگر بهدست آورد.
ابوالفرج اصفهانی کتابی را هم که در انساب
بنیامیه نوشته بود، برای حکم فرستاد و
صله سخاوتمندانه دیگری دریافت کرد.
حکم همچنین
پول کلانی برای
قاضی ابوبکر ابهری مالکی فرستاد و نخستین نسخه شرحش بر
مختصر ابن عبدالحکم را بهدست آورد.
توجه خاص حکم به
دانش و علما باعث شد بسیاری از بزرگان و دانشمندان نسخهای از کتابهایشان را به وی
اهدا کنند یا برایش کتابهایی بنویسند.
گرامی داشتن دانشمندان بدون
تبعیض و بدون در نظر گرفتن جوانب
سیاسی و
مذهبی، باعث شد آنان از هر سو به دربار او روی آورند و با
آزادی آرای خود را در علوم گوناگون مطرح کنند و
فلاسفه با آرامشخاطر به
بحث بپردازند.
برخی از این دانشمندان، که در مسجدجامع قرطبه به
تدریس پرداختند، عبارت بودند از:
ابن قوطیه، مورخ و
زبانشناس؛
ابوعلی قالی، مورخ و
ادیب و
لغوی؛ و
ابوبکر محمد بن حسن زبیدی، ادیب و لغوی.
نهضت علمی و فرهنگی حکم فقط به اعیان و
اشراف اختصاص نداشت، بلکه شامل مردم عادی نیز میشد.
او ۲۷
مدرسه برای مردم ساخت و
معلمانی برای
آموزش آنان تعیین کرد.
حکم شعر نیز میسرود
و در دربارش شاعرانی چون
فرجون بن اصبغ بلوطی،
محمد بن شخیص،
یوسف بن هارون،
محمد بن حسین طُبْنی و
محمد بن مُحامِس اِسْتَجی حضور داشتند.
•
ابن ابّار، کتاب الحُلةالسیراء، چاپ حسین مؤنس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴.
•
ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، چاپ عبدالوهاب بن منصور، رباط ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
•
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
•
ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
•
ابن حیان، المقتبس فی اخبار بلدالاندلس، چاپ عبدالرحمان علی حجی، بیروت (۱۹۶۵ (.
•
ابن خطیب، تاریخ اسبانیة الاسلامیة، او، کتاب اعمال الاعلام، چاپ لوی ـ پرووانسال، بیروت ۱۹۵۶.
•
ابن خلدون، تاریخ
ابن خلدون.
•
ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء
أبناء الزمان.
•
ابن صاعد اندلسی، طبقات الامم، چاپ حیاة بوعلوان، بیروت ۱۹۸۵.
•
ابن عذاری، البیان المُغرِب فی اخبارالاندلس و المَغرِب، چاپ ژس کولن و الوی ـ پرووانسال، بیروت ۱۹۸۳.
•
ابن فَرَضی، تاریخ علماء الاندلس، قاهره ۱۹۶۶.
• محمد بن فتوح حُمَیدی، جذوةالمقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، قاهره ۱۹۶۶.
• محمد بن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۳۵۱ـ۳۸۰ه، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
• محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
• صفدی.
• احمد بن یحیی ضبّی، بغیة الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس، قاهره ۱۹۶۷.
• عباده بن عبدالرحمان کحیله، القُطوف الدوانی فی التاریخ الاسبانی، (قاهره) ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
• محمد عبداللّه عنان، دولةالاسلام فی الاندلس، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
• عبدالواحد بن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
• احمد بن محمد مَقَّری، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکم بن عبدالرحمان »، شماره۶۳۷۶.