حَوْر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَوْر (به فتح حاء و سکون واو) از
واژگان قرآن کریم به معنای رجوع و
حور جمع حَوْرَاء به معنی زن سفید بدن و سیمین تن است که در توصیف زنان بهشتی استعمال میشود. در
قرآن کریم زنان بهشتی با ویژگیهای خاصی توصیف شدهاند، از جمله: همسرانی پاکیزه و درشت چشم،
یاقوت و
مرجان صفتان، نیکو خویان و زیبا رویان، همسالان با شوهران، نگاه کنندگان با ناز و کرشمه، همیشه دوشیزگان، مهربانان به شوهران خود، زنانی که احدی به آنها دست نزده است.
حَوْر به معنای رجوع است.
(اِنَّهُ ظَنَّ اَنْ لَنْ یَحُورَ) «او گمان کرد که هرگز بر نخواهد گشت.»
طبرسی گوید: «الْحَوَرُ: الرُّجُوعُ حَارَ یَحُورُ، اِذَا رَجَعَ وَ کَلَّمْتُهُ فَمَا حَارَ جَوَاباًای مَا رَدَّ جَوَاباً» و نیز گوید: مِحْوَر را از آن مِحْوَر گویند که چرخ به دور آن میچرخد تا به محل اوّلی برگردد.
علی هذا به گفتگو از آن
محاوره گویند که طرفین کلام خود را به یکدیگر بر میگردانند؛
(وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما) «خدا گفتگوی شما را میشنود.»
راغب آن را تردّد گفته و محاوره و محور را از آن گرفته است و حیرت را نیز تردّد دانسته است
قول او با
مجمع چندان فرقی ندارد
در نهایه شواهدی از موارد استعمال آن نقل شده که قول مجمع را تایید میکند همچنین آیه
سوره انشقاق که گذشت و با تردّد جور در نمیآید.
در بعضى از آيات قرآن از
زنان بهشتی سخن رفته است؛ نظير:
(کَذلِکَ وَزَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ) (اينچنيناند بهشتيان و آنها را با «
حورالعین» تزويج مىكنيم.)
(حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ) (حوريانى كه در خيمههاى بهشتى مستورند.)
حور جمع حَوْرَاء و آن به معنی زن سفید بدن و سیمین تن است عین جمع عَیْنَاء و آن زنی است که حدقه چشمش بزرگ باشد که سبب مزید زیبایی است.
قرآن کریم درباره زنان بهشتی توصیف به خصوصی دارد که ذیلاً اشاره میشود:
(وَلَهُمْ فِیها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیها خالِدُونَ) (و براى آنان همسرانى پاكيزه است و جاودانه در آن خواهند بود.)
(وَاَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ) (و همسرانى پاكيزه و خشنودى
خداوند نصيب آنهاست.)
(لَهُمْ فِیها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ...) (و در آنجا همسرانى پاكيزه براى آنها خواهد بود.)
(کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ) (اينچنيناند بهشتيان و آنها را با «حورالعين» تزويج مىكنيم.)
(وَزَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ) (و «حورالعين» را به همسرىِ آنها در مىآوريم.)
(وَحُورٌ عِینٌ)(کَاَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ) (و همسرانى از حورالعين دارند.)
(فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ اِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ...)(کَاَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ) (در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود
عشق نمىورزند و هيچ انس و جنّى پيش از ايشان با آنان تماس نداشته است... آنها همچون ياقوت و مرجانند.)
(فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ...)(حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ...)(لَمْ یَطْمِثْهُنَّ اِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ) (و در آن باغهاى بهشتى زنانى نيكو خلق و زيبايند... حوريانى كه در خيمههاى بهشتى مستورند... هيچ انس و جنّى پيش از ايشان با آنها تماس نداشته است.)
(وَعِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ)(کَاَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ) (و نزد آنها همسرانى زيبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند. گويى از لطافت و سفيدى همچون تخممرغهايى هستند كه در زير بال و پر مرغ پنهان مانده.)
(وَعِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ اَتْرابٌ) (و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوختهاند و همسن و سالند.)
(اِنَّا اَنْشَاْناهُنَّ اِنْشاءً)(فَجَعَلْناهُنَّ اَبْکاراً)(عُرُباً اَتْراباً) (ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم، و همه را
دوشیزه قرارداديم، زنانى كه تنها به همسرشان عشق مىورزند و خوش زبان و فصيح و همسن و سالند.)
(وَکَواعِبَ اَتْراباً) (و حوريانى بسيار جوان و همسن و سال.)
طهارت در آیات
اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ مطلق و شامل همه نوع پاکی است؛ یعنی آنها در ظاهر و باطن از حیث اخلاق و
خلقت و کثافات و پلیدیها و چیزهای تنفّرآور به تمام معنی پاک و مطهّراند و جمله
کَاَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ نیز مؤیّد این مطلب است؛ زیرا مروارید نهفته از کهنه شدن و تغییر رنگ مصون است و صفا و طراوت خود را از دست نمیدهد.
قاصِراتُ الطَّرْفِ قاصر لازم و متعدی هر دو آمده است. به نظر میآید که در اینجا لازم به کار رفته است؛ یعنی زنانی که نگاهشان کوتاه و منحصر به شوهرانشان است و احتمال دارد که قدرت نگاه به دیگران ندارند و اگر متعدی باشد معنی این است زنانی که نگاه خود را منحصر به شوهران خود کردهاند و لازمهاش آن است که به غیر شوهران خود علاقه و محبّت ندارند. به عقیده
المیزان قصر عین کنایه از نگاه کردن با ناز و کرشمه است که حوریان بهشتی به شوهران خویش با ناز و عشوه نگاه میکنند.
این مطلب در
مجمع به صورت قول نقل شده است.
کَاَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ گویا مراد آن است که قیافه آنها صفا و طراوت یاقوت و مرجان را دارد و شاید مراد از «
بَیْضٌ مَکْنُونٌ-... لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ» نیز صفا و زیبایی و پاکی آنهاست.
خَیْراتٌ حِسانٌ شاید مراد از خیرات اخلاق خوب باشد یعنی نیک خویان خوب رویان.
لَمْ یَطْمِثْهُنَّ اِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ طمث به معنی خون حیض و بکارت است؛ چون زن قاعده و یا ازاله
بکارت شود گویند «طمثت المرئة» یعنی: پیش از شوهران نه انسی و نه جنّی با آنها نزدیکی نکرده و ازاله بکارت ننموده است.
«اَتْرابٌ» جمع ترب به معنی همسال است. ظاهراً مراد آن است که با شوهرانشان همسالاند و احتمال دارد که مراد از آن همتایی باشد یعنی از حیث سنّ و سال و قیافه و زیبایی و غیره با شوهران خود همتا هستند. رجوع شود به «ترب».
«
اَبْکاراً...، عُرُباً، ... کَواعِبَ» گفتهاند مراد از ابکار آن است که همیشه باکرهاند در
صافی روایتی به این مضمون از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل است.
«عرب» «مثل عنق» جمع عروبة و آن زنی است که
الفت و عشق و
محبت خود را به شوهر اظهار میدارد پس عرب یعنی مهربانان نسبت به شوهران. «
کَواعِبَ» جمع کاعب و آن دختری است که پستانهایش بر آمده باشد یعنی: نار پستانها.
خلاصه آنچه در وصف ازواج بهشتی گفته شد به این قرار است:
۱- پاکان و پاک نهادان.
۲- سیمین تنان.
۳- بزرگ چشمان.
۴- یاقوت و مرجان و مروارید صفتان.
۵- نیکو خویان و زیبا رویان.
۶- همسالان با شوهران.
۷- نگاه دوختگان به شوهران خود یا نگاهکنندگان با ناز و کرشمه.
۸- همیشه دوشیزگان.
۹- مهربانان به شوهران خود.
۱۰- نار پستانها.
۱۱- زنانی که احدی به آنها دست نزده است.
در روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) در وصف حوریان بهشتی اوصاف و احوال دیگری هست که از بحث این کتاب خارج است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حور»، ج۲، ص۱۹۲-۱۹۵.