حوزه علمیه نجف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حوزه علمیه نجف اشرف با قدمت بیش از هزار سال، سالهای متمادی ماوا و مرکز تجمع زعمای
شیعه امامیه بوده است. این شهر قبل از هجرت
شیخ طوسی، سرزمینی بود که برخی از
علویان و
شیعیان خاص
امیرمؤمنان (علیهالسلام) را در خود جای داده بود لیکن با هجرت شیخ طوسی دانشجویان علوم اسلامی
نجف اشرف را به مرکز شیعه و دانشگاه بزرگ شیعه امامیه تبدیل کردند و پس از آن هزارن دانشجو و متفکر شیعی در این دانشگاه پرورش یافته به نشر معارف اهل بیت (
علیهمالسلام) همت گماردند.
نجف اشرف تا قبل از شهادت امیرالمؤمنین
علی (علیهالسّلام) سرزمینی معروف نبود و شرافت آن از مولود کعبه است که پس از شهادتش در آن سرزمین آرمید و سیل عشاق را به سوی خود جلب کرد.
اگر چه پیش از شیخ طوسی نیز حلقههای بحث و درس در جوار مرقد امیرمؤمنان (علیهالسلام) برقرار و
حوزه علمیه شکل گرفته بوده است.
حوزه علمیه نجف اشرف با قدمت بیش از هزار سال، سالهای متمادی ماوا و مرکز تجمع زعمای شیعه امامیه بود که نام آنان به ترتیب از این قرار است:
۱.
شیخ الطائفه، ابوجعفر، محمد
بن حسن بن علی طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰)
۲.
شیخ ابوعلی (فرزند شیخ طوسی) (زنده در سال ۵۱۵)
۳. ابونصر محمد
بن ابی علی الحسن بن ابی جعفر محمد طوسی
۴.
فاضل مقداد (متوفی ۸۲۶)
۵. شیخ الاسلام
علی بن هلال جزایری (متوفی ۹۳۷)
۶.
محقق ثانی علی بن عبدالعالی کرکی (متوفی ۹۴۰)
۷. احمد
بن محمد اردبیلی، مشهور به
مقدس اردبیلی (متوفی ۹۹۳)
۸.
سید مهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵ـ۱۲۱۲)
۹.
شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸)
۱۰. شیخ
محمدحسن نجفی، صاحب جواهر (۱۲۰۰ـ۱۲۶۶)
۱۱.
شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴ـ۱۲۸۱)
۱۲. آخوند
ملامحمدکاظم خراسانی (۱۲۵۵ـ۱۳۲۹)
۱۳. علامه میرزا
محمدحسن نایینی (۱۲۷۶ـ۱۳۵۵)
۱۴. آیتالله
شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶ـ۱۳۳۹)
۱۵. آیتالله
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (۱۲۴۷ـ۱۳۳۸)
۱۶. آیتالله
سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۷۷ـ۱۳۶۵)
۱۷. آیتالله
سید محسن حکیم (۱۲۶۴ـ۱۳۹۰)
۱۸. آیتالله
سید ابوالقاسم خویی (۱۳۱۷ـ۱۴۱۳)
نباید تصور کرد که پیش از شیخ طوسی دانشمندان شیعی در نجف اشرف نبودهاند، بلکه پیش از وی رجال علم در آن شهر سکونت داشته و به برخی از دانشمندان شیعی اجازه روایتی دادهاند.
لیکن نجف از زمانی به عنوان مرکز فقه شیعی و علوم آلالبیت (
علیهمالسّلام) درآمد که شیخ طوسی به آن شهر هجرت کرد و با دانشمندان حاضر در مکتب درس خویش، حوزه علمیه نجف اشرف را بنا نهاد.
درباره تأسیس حوزه علمیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد.
گروه نخست بر این
باورند که پس از هجرت شیخ طوسی در ۴۴۸ از
بغداد به
نجف، وی حوزه علمیه را بنا نهاد (ادامه مقاله) و شماری دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، در نجف حلقههای بحث و درس در جوار مرقد امیرمؤمنان (علیهالسلام) برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است.
این عده شواهدی را در اثبات مدعای خود ذکر میکنند؛ از جمله بنا به گزارش
ابن طاووس،
به هنگام دیدار
عضدالدوله دیلمی از نجف در ۳۷۱، ۱۷۰۰ فقیه در این شهر بودهاند.
نجاشی به ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبةاللّه
بن احمد کاتب، مشهور به
ابن برنِیّة، اشاره کرده است.
وی
همچنین اظهار کرده که در سال ۴۰۰ در نجف از
ابن خُمریِ کوفی اجازه روایت دریافت داشته است.
نجاشی
در شرح حال ابوالحسین اسحاق
بن حسن عَقرائیِ تمّار گفته که او را مجاور کوفه (یعنی نجف) دیده که کتاب
کلینی را از خود وی روایت میکرده است.
حضور شخصیتهای دینی و علمی دیگر در نجف، همچون
شیخ صدوق و شنیدن حدیث از
محمد بن علی بن فضل دهقان،
و نیز اقامت برخی نقبای شیعیان همانند
ابن سدره، و اسکان تعدادی از خاندانهای اهل علم، مثل
آل طحّان، در نجف
در زمره مستندات وجود حرکت علمی در نجف، پیش از شیخالطائفه طوسی، ذکر شده است (برای اطلاع از نقد این آرا به این منبع رجوع کنید.)
).
با این همه، گروه دیگر، ضمن اذعان به حضور و آمد و شد دانشمندان به نجف و تلاش علمی ایشان پیش از شیخ طوسی، معتقدند اقدام اساسی برای تشکیل جامعه علمی در نجف چندان که بتوان نام حوزه علمیه بر آن نهاد، پس از مهاجرت شیخ تحقق یافته است.
حوزه علمیه نجف پس از وی فراز و نشیبی را سپری کرده است که مراحل آن عبارتاند از:
این دوره با حضور شیخ طوسی در نجف (۴۴۸ـ۴۶۰) مقارن است.
وی که از شاگردانِ برجسته
شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و
سید مرتضی علمالهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علمالهدی ریاست علمی شیعیان بغداد را بر عهده گرفت.
اندکی پس از ورود
طغرل سلجوقی به بغداد، در ۴۴۹ خانه و کتابخانه او را در حالیکه خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند.
مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاشهای او پا گرفت.
شیخ توانست مراودات علمای شیعه و اوضاع تحصیلی در نجف را که تا آنِ زمان آشفته و نابسامان بود تحت نظم درآورد و حلقههای درسی را تشکل بخشد.
عدهای اندکْ شمار از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد.
کتاب
امالی یا
المجالس شیخ گواهِ انضباطی است که او در حوزه نو تأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود (نخستین مجلس املا: ۲۶
صفر ۴۵۶ در حرم امیرمؤمنان (علیهالسلام)).
کار سترگ دیگر شیخ، سوق دادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود، چه در بغداد و چه در نجف.
علاوه بر پرورش و تربیت شاگردان، کتاب
اختیار معرفة الرجال و کتاب ناتمام شرح الشرح، یادگار دوران زندگی شیخ در نجف است.
این دوره طولانی با وفات شیخ طوسی آغاز شد و تا اوایل قرن دهم ادامه یافت.
عوامل متعددی در ایجاد رکود پس از شیخ دخیل بودند.
نخست آنکه به رغم ابتکارات شگرف شیخ طوسی در حوزه
اصول و
فقه و دفاعش از فقه تفریعی در حوزه شریعت و توفیقش در ترویج و تحکیم روشهای استدلال و استنباط
آرا و نظریات وی تا مدتها به دلیل عظمت شخصیت او در مجامع علمی شیعه بدون معارض و نقدناپذیر رواج یافت و پیروانش بیش از یک قرن در صدد خردهگیری و نقد و بررسی نظریاتش برنیامدند.
به تعبیر
شهید ثانی و
صاحب معالم، ابن شهید ثانی،
همه فقها تنها ناقل گفتههای او بودند.
عامل دیگر این ایستایی، جوانیِ حوزه نجف بود که نمیتوانست همپای مراکزی همچون بغداد، در برخورد با آرای گوناگون، پویایی داشته باشد، مخصوصاً آنکه هنگام مهاجرت شیخ از بغداد به نجف، تنها تعدادی کمشمار او را همراهی کرده بودند.
از میان رفتن قدرت
آلبویه که پیوسته مراکز و شخصیتهای علمی شیعه را تحت حمایت خود داشتند، عامل اثرگذار دیگری بر رکود بود و مخصوصاً از همان آغاز تصرف
عراق به دست سلاجقه، شیعه تحت فشارهای روزافزون قرار گرفت.
ظهور
محمد بن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) در
حلّه رونق حوزه علمیه این شهر را به همراه داشت ولی همین مسئله به رکود حوزه علمیه نجف شتاب بیشتری بخشید.
وی توانست به روحیه پیروی بیچون و چرای مشایخ امامیه که در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی تسلیم و منقاد بودند، پایان دهد و با نقادی آرا و برخی روشهای شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را به محافل علمی شیعه باز آوَرَد.
با همه این احوال، در این دوره نیز حوزه نجف از تکاپوی علمی دور نماند.
از
ابوعلی طوسی، فرزند شیخ طوسی، (متوفی ۵۱۵) اثری چون
المرشد الی سبیل المتعبد و الامالی به جای مانده است.
وی نزد علمای شیعه با عنوان مفید ثانی شهرت دارد.
ابن شهر آشوب مازندرانی، ابوعلی
فضل بن حسن طبرسی مؤلف
مجمع البیان و ابوعبداللّه
حسین بن احمد
بن طحّال مقدادی تربیت یافتگان محضر اویند.
همچنین شیخ ابوالوفاء
عبدالجبار رازی، شیخ ابومحمد
حسن بن بابویه قمی و شیخ ابوعبداللّه
محمد بن هبةاللّه طرابلسی معاصران او و جملگی از شاگردان پدرش در حوزه علمیه نجف بودهاند.
کتاب شرح کافیه
ابن حاجب و شرح قصائد
ابن ابی الحدید از نجمالائمة رضیالدین
محمد استرآبادی (متوفی ۶۸۶)،
الایماقی فی شرح الایلاقی و شرح تعریب الزبدة در طب از عبدالرحمان
بن عتائقی از علمای حلّه و بعد نجف اشرف
و
التنقیح الرایع فی شرح مختصرالشرایع مقداد
بن عبداللّه سیوری مشهور به
فاضل مقداد (متوفی ۸۲۶)
از جمله آثار دانشمندانِ این دوره حوزه نجف است.
از نیمه دوم قرن دهم رونق علمی به حوزه نجف بازگشت.
اقدامات اثرگذاری چون تسهیل دسترسی به آب آشامیدنی از طریق حفر انهار توسط شاهان صفوی و ساخت باروهای استوار و تأمین امنیت جانی ساکنان، به عنوان عوامل شکوفایی مجدد حوزه نجف شمرده شده است.
ولی بعید است چنین طرحهایی به تنهایی شکوفایی علمی را باز آورده باشد، چه پیش از صفویان، برخی فرمانروایان و امیران ایلخانی و جلایری با رویکردی سیاسی به احیای نجف شیعی در برابر بغداد سنّی به اقدامات مشابهی دست زده، اما توفیق چندانی کسب نکرده بودند.
نقش مولی احمد
بن اردبیلی (متوفی ۹۹۳) مشهور به
مقدس اردبیلی در بازیابی رونق حوزه علمیه نجف در این دوره بسیار برجسته بود.
حضور محقق اردبیلی در حوزه نجف و مقبول افتادن مکتب فقهی او، یعنی تتبع همه جانبه در احادیث و توجه به احادیث صحیح السند -که چه بسا مورد بیاعتنایی یا اعراض فقهای سَلَف قرار گرفته بودـ در برابر قول به پذیرش فتوای مشهور، پژوهشگران و طلاب بسیاری را در حلقات درس او حاضر ساخت.
کسانی چون شمسالدین محمد
بن علی عاملی، نوه شهید ثانی، صاحب مدارک الاحکام (متوفی ۱۰۰۹) و
حسن بن زینالدین، فرزند شهید ثانی معروف به صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱) از تربیت شدگان بزرگ مکتبِ فقهی و اصولی او هستند.
مقدمه کتاب
معالمالدین و ملاذالمجتهدین حسن بن زینالدین در اصول فقه است و متن آن به فقه اختصاص دارد که ناقص مانده است.
این مقدمه از زمان تألیف تا به امروز محلّ توجه فقهای اصولی بوده و جایگزین کتابهای سهگانه تعلیمیِ اصول فقه در حوزههای امامیه ــ یعنی الشرح العمیدی
علی تهذیب العلامة، شرح العلامة
علی مختصر ابن الحاجب و شرح العضُدی
علی مختصر ابن الحاجب ــ شده و متداولترین کتاب درسی مقدماتی اصول فقه در نظام تعلیمی شیعه به شمار میرود.
این دوره کوتاه از تاریخ حوزه نجف از حیث تعداد دانشمندان و نویسندگان، کم اهمیت نیست: محییالدین
بن محمود نجفی (متوفی ۱۰۳۰) در شعر و ادب دستی داشت
ملاعبداللّه یزدی (متوفی ۹۸۱) مؤلف حاشیه بر بخش منطق
تهذیبالمنطق و الکلام اثر
تفتازانی متعلق به همین دوره حوزه نجف بوده و کتاب او همچنان یکی از درسنامههای رایج در حوزههای علمیه است.
شیخ ابوالحسن فتونیِ عاملی نجفی (متوفی ۱۱۴۰) که از او به عنوان افقه المحدثین یاد شده، صاحب نوشتههایی چون
مرآة الانوار در تفسیر و
ضیاءالعالمین در کلام است.
کتاب اخیر در زمره مفصّلترین تألیفات کلامی به شمار میرود.
وی همچنین کتابی با عنوان
تنزیهالقمیین در نفی نسبت تشبیه و رؤیت به محدّثان قم، تألیف کرده است.
از دهه چهارم قرن یازدهم حوزه علمیه نجف همانند دیگر حوزههای شیعه درگیر موضوع اخباریگری شد.
بزرگترین تأثیر را در این بین
محمدامین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳) داشت.
وی که خود درس آموخته حوزه علمیه نجف بود و از صاحب معالم و صاحب مدارک اجازه روایت داشت با تألیف کتاب
الفوائد المدنیة در ۱۰۳۰، به نقادی سخت روش اصولی و فقهی مجتهدان شیعه، که میراث پربهای شیخالطائفه طوسی در حوزه علمیه نجف بود، پرداخت.
او امثال
ابن جنید،
ابن ابیعقیل، شیخ مفید،
سید مرتضی، شیخ طوسی و از همه بیشتر
علامه حلی را به انحراف از طریقت ائمه متهم میکرد و تکیه آنان به کلام و اصول فقهِ مبتنی بر افکار عقلی و اعتقاد به
قیاس را
بدعت میشمرد (برای نمونه به این منبع رجوع کنید.)
).
مکتب اخباری، با شتاب، در نجف و دیگر مراکز علمی
عراق و
ایران و
بحرین نفوذ و بیشتر فقیهان را به خود جذب کرد.
دانش اصولِ فقه و اصولیان از جنبش اخباری لطمات بسیار خوردند و حوزه علمیه نجف نیز از این آسیبها مصون نماند،
ولی از حرکت باز نایستاد و در این دوره نیز در نجف به نام دانشمندان یا آثار برجستهای بر میخوریم.
از میان آنها
مجمع البحرین اثر شیخ
فخرالدین بن محمدعلی طُرَیحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵) از مهمترین آثار قلمداد میشود، که موضوع آن واژگان دشوار
قرآن و
حدیث است.
فاضل شروانی (متوفی ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹) از نویسندگان کثیرالتألیف این روزگار و از دانشآموختگان نجف بود که به
اصفهان مهاجرت کرد و ضمن نوشتن کتابهایی چون
شرحالشرایع و حاشیه بر شرح تجرید قوشچی شاگردان بزرگی پرورد، همچون
میرزا عبداللّه افندی مؤلف
ریاض العلماء،
شیخ حسن بلاغی صاحب
تنقیح المقال و مولی محمد اکمل اصفهانی پدر
وحید بهبهانی.
درگیریهای پیوسته صفویان و عثمانیان بر سر تسلط بر عراق، هراس مردم از مهاجرت به عراق، فشار بر علمای مذهبی شیعه پس از سلطه عثمانیها و رویدادهای طبیعی چون
وبا در افزایش رکود علمی در این دوره بیتأثیر نبودند.
همین عوامل باعث شد تا پایان قرن یازدهم از آمد و شد طلاب و دانشپژوهان به نجف کاسته شود و حتی مرکزیت جهان تشیع به
کربلا انتقال یابد.
محمدباقر
بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) نقش مهمی در از میان بردن صولت و قدرت اخباریان داشت.
به قول
ابوعلی حائری (متوفی ۱۲۱۶)، شاگرد بهبهانی، عراق، خصوصآ کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریان بود تا آنجا که اگر کسی میخواست کتابی از آنِ فقهای اجتهادی را حمل کند، برای پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال به دست میگرفت.
جنبشی که وحید بهبهانی در کربلا آغاز کرد، در نجف ثمر داد و با آمدن محمدمهدی
بن مرتضی مشهور به
بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲)، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، به دوره جدیدی گام نهاد.
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که مجموعه انتقادهای دانشمندان اخباری و نیز میراث علمی آنان، به ویژه تلاشهای آخرین فقیه نامبردار این جریان، شیخ
یوسف بحرانی و کتاب مهم فقهی او،
الحدائق الناضرة، در بالندگی و شکوفایی این دوره جدید، تأثیر درخور توجهی داشته است.
دوره بعدی را که از قرن سیزدهم شروع میشود و تا زمان حال ادامه مییابد، میتوان عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف دانست.
با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل شد.
تلاشهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباریگری و پاسخگویی به شبهات آنان و اثبات نیاز به قواعد اصولی در استنباط شد.
این کوششها ثمربخش بود؛ علم اصول را به کمال رساند و در زمینه فقه به طور محسوسی باب بحث و نقد و تحلیل موضوعات و کاوش در آرای پیشینیان و ادلّه آنان گشوده شد
و سرانجام آنکه جریان اخباری هر چند از میان نرفت، به شدت محدود شد.
در امتداد سبک علمی وحید بهبهانی کتابهای نفیسی در حوزه نجف به رشته تحریر درآمد.
نگاشتههای علامه بحرالعلوم، به استوار کردن مکتب اجتهاد و کنار زدن جریان اخباری یاری رساند.
پس از او شیخ جعفر
بن خضر نجفی، معروف به کاشفالغطاء به زعامت امامیه و ریاست حوزه علمیه نجف رسید.
با مساعی او،
میرزا محمد نیشابوری (متوفی ۱۲۳۲) که به شدت برای حفظ و احیای مکتب اخباری میکوشید و حتی به حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیان بازماند.
کاشفالغطاء رساله کشف الغطاء عن معایب المیرزا محمد عدوِّ العلماء خود را برای طرد او نزد
فتحعلی شاه به ایران فرستاد.
دیگر دانشمندان حوزه علمیه نجف، همچون
محمدتقی اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸) در
هدایة المسترشدین فی شرح معالمالدین،
محمدحسین اصفهانی در
الفصولالغرویة، حجةالاسلام
سید محمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) در
الزَهْرة البارقة، شیخ
محمدابراهیم کلباسی (متوفی ۱۲۶۱) در
اشارات الأصول،
سید محمد مجاهد طباطبائی نوه دختری وحید بهبهانی در
مفاتیح الاصول،
میرزا ابوالقاسم قمی در
قوانین الاصول و سرانجام شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) در
فرائد الأصول (مشهور به رسائل) هر کدام سهم مهمی در نقد فکر اخباری و توسعه علم اصول داشتهاند.
انصاری از شاگردان
سید محمد مجاهد و شیخ
علی کاشفالغطاء و شیخ محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر در نجف بود و پس از وفات صاحب جواهر در ۱۲۶۶ به مرجعیت شیعه نایل آمد.
کتاب رسائل او از برترین نوشتههای اصولی مذهب شیعه به شمار میرود؛ به ویژه طرح ابتکاری او در ساماندهی مباحث «حجّت»، افقهایی نو در برابر فقها و مجتهدان گشوده است.
این کتاب از درسنامههای مهم حوزههای شیعی است که هم در مرتبه سطوح
عالی تدریس میشود و هم بسیاری از استادان و مجتهدان حوزههای علمیه، دروس اجتهادی خود را در علم اصول، بر محور این کتاب ارائه میدهند.
مکتب فقهی ـ اصولی شیخ انصاری، با پیگیری جدّی چند تن از شاگردان برجسته او، و در رأس آنان
میرزا محمد حسن شیرازی استقرار یافت.
میرزای شیرازی، پس از شیخ انصاری به
سامرا رفت و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد.
به دعوت او شماری از مجتهدان و فضلای حوزه نجف نیز راهی سامرا شدند و با محوریت میرزای شیرازی، که مرجع
علیالاطلاق شیعه بود، در تثبیت و تبیین آرای شیخ انصاری کوشیدند.
در واقع، حوزه سامرا که نزدیک به نیم قرن پایید، بخشی از حوزه نجف بود و صرفاً با آن فاصله مکانی داشت.
با اینکه دانشمندان دیگری در حوزه نجف، پس از شیخ انصاری، دست به تألیف و تصنیف در علم اصول زدند، ولی هیچیک به رتبه آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) نرسیدند.
وی از تربیتشدگان مکتب اصولی شیخ انصاری است، ولی آرای او در همه مباحث با نظریات شیخ انطباق ندارد (برای بررسی تطبیقی آرای این دو تن به
عنایةالاصول اثر
سید مرتضی فیروزآبادی رجوع کنید).
پس از شیخ انصاری، او بیشترین تأثیر را بر حوزههای علمی شیعی گذاشته است.
کتاب کفایةالأصول او در بردارنده نظریات و بیانهایی ابداعی است و چون به طور موجز تألیف شده، شروح و تعلیقات و تقریرات بسیاری بر آن نوشتهاند.
این کتاب نیز به عنوان آخرین متن آموزشی علم اصول در سطح
عالی مورد استفاده قرار میگیرد.
اغلب فقیهان برجسته اصولی سده چهاردهم از پرورش یافتگان مکتب اصولی شیخ انصاری و شمار زیادی از آنان شاگردان آخوند خراسانی بودهاند.
صدها تن محضر خراسانی را درک کردند و برخی چون
شیخ محمدجواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲)،
ابوالحسن مشکینی (متوفی ۱۳۵۸)،
محمدحسین نائینی(متوفی ۱۳۵۶)،
محمدحسین اصفهانی (متوفی ۱۳۶۱)،
آقا ضیاءالدین عراقی (متوفی ۱۳۶۱)،
سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵)، شیخ
محمدحسین آل کاشف الغطاء(متوفی ۱۳۷۳)،
سید عبدالحسین شرفالدین عاملی (متوفی ۱۳۷۷) و حاجآقا
حسین بروجردی (متوفی ۱۳۸۰) به بالاترین مدارج اجتهاد و مرجعیت نایل آمدند.
به طور کلی، زعامت علمی در دو حوزه فقه و اصول، پس از شیخ انصاری بر محور آثار و آرای خراسانی شکل گرفته و به ویژه نظام مرجعیت شیعه از آن زمان تا عصر حاضر در اختیار شاگردان این مکتب قرار دارد.
از آن گذشته، پس از استقرار مجدد روش اصولی در استنباط، در پی تلاش وحید بهبهانی و ارتقای آن با ظهور شیخ انصاری، حوزه نجف کانون اصلی نظام تعلیمی شیعه شد؛ از یکسو درسآموختگان و استادان حوزههای دیگر، مثل
حوزه علمیه اصفهان و
حوزه علمیه تهران و
حوزه علمیه مشهد و سایر شهرهای ایران و شهرهای عراق و
لبنان و شهرهای شیعهنشین
هند و
پاکستان و
افغانستان، برای تکمیل مدارج بالاتر راهی نجف شدند و از سوی دیگر مجتهدان و دانشآموختگان حوزه نجف پس از بازگشت به موطن خود یا اقامت در شهرهای دیگر امکان تقویت بنیه علمی حوزههای موجود یا برپایی حوزههای دیگر را به دست آوردند (برای اطلاعات درباره این موضوع به این منبع رجوع کنید)
).
دانش فقه نیز در این دوره از تاریخ حوزه نجف، بازگشتِ روشهای اصول استنباط به عرصه مباحث فقهی را آزمود.
مفتاحالکرامة فی شرح قواعد العلّامة از آثار فقهی این دوره، تألیف محمدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) از شاگردان
وحید بهبهانی است که مجمع آرای فقهای شیعی به شمار میرود و آرای آنان در هر موضوع را به اختصار و با ترتیبی خوش و متنی روان آورده است.
مستندالشیعة فی احکام الشریعه ملا احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵) دانش آموخته حلقههای درسی علامه بحرالعلوم و کاشفالغطاء در نجف، از کتب کمنظیر فقهی است که با شمّ استدلالی و بیان جنبههای گوناگون هر مسئله و آرای مختلف درباره آن تصنیف شده است.
اما
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام در میان مجموعههای بزرگ فقهی این دوره چشمگیر و بینظیر است و آرا و استدلالهای فقهای گذشته را با تتبعی درخور و نقادی علمی فراروی پژوهشگران دانش فقه قرار میدهد.
مؤلف این اثر سترگ شیخ محمدحسن نجفی، مشهور به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶) از شاگردان سید محمدجواد عاملی و شیخ جعفر کاشفالغطاء است.
کتاب فقهی دیگر او
نجاةالعباد فی یوم المعاد رساله عملیه اوست که تا زمان تألیفِ
عروة الوثقی جزء متون تحقیقی فقیهان به شمار میآمد و اینان با نوشتن شرح درصدد توضیح مطالب و گشودن پیچیدگیهای آن بودند.
از جدّیترین و ارزشمندترین نوشتههای فقهی این دوره حوزه نجف کتاب
مکاسب شیخ مرتضی انصاری است که تا به امروز متن درسی سطوح
عالی، و معیاری است برای سنجش فهم فقهی و اجتهادی طلاب.
موضوع کتابْ داد و ستد و مباحث پیرامونی آن است و با روش استدلالی وجوه گوناگون هر مسئله بررسی شده و نویسنده کاربرد و اثر قواعد اصولی و فقهی را در فقه به خوبی نمایانده است.
شروح و حواشی بسیاری که بر این متن فقهی نوشته شده از اهمیت آن در میان محققان حوزوی حکایت میکند.
دیگر اینکه در این دوره، نوشتن تقریر، حاشیه، شرح و تعلیقه که خود مجالی بوده است برای تحقیق و ارائه آرای جدید، شیوع فراوان یافته و برای نمونه از بسیاری از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شیخ انصاری در حوزه نجف شرح و تقریری از دروس و آثار او در دست است (برای اطلاع از برخی از آنها به این منبع رجوع کنید)
).
عروةالوثقی مشهورترین اثر فتوایی
سید محمدکاظم یزدی طباطبائی است که به جامعیت، روانی، ترتیب مناسب، و داشتن فروع بسیار (۳۲۶۰ فرع در ابوابی از فقه که در این کتاب مطرح شده است)، به ویژه در باب مسائل مستحدثه تا زمان مؤلف، ممتاز و مشهور است.
این کتاب به سرعت با استقبال فقها مواجه و جایگزین نجاة العبادِ صاحب جواهر شد.
در دورههای اخیر، این جایگاه برای کتاب وسیلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی و بیش از آن برای
منهاج الصالحین سید محسن حکیم پدید آمده است.
علم رجال، به عنوان یکی از شاخههای مطالعات حدیثی، نیز در حوزه نجف محل توجه بوده است و چند اثر جامع و تکنگاری رجالی نیز از دستاوردهای این دوره نجف است.
از جمله:
رساله عدیمة النظیر فی احوال ابی بصیر تألیف
سید ابوتراب خوانساری استاد برجسته رجال.
تنقیح المقال تألیف
مولی عبداللّه مامقانی و
معجم رجال الحدیث تألیف
سید ابوالقاسم خویی.
شهرت و اعتبار علمی حوزه علمیه نجف به علوم نقلی، به ویژه فقه و اصول، اجتهاد پویا و پرورش اندیشمندان در قلمرو این دو دانش بود و عالمانی که در افق علوم معقول ظاهر شدهاند و نیز آثار ایشان، به هیچ روی قابل مقایسه با اصحاب علوم نقلی و نوشتههایشان نیست؛ حتی بر پایه برخی اطلاعات، در حوزه نجف، در دوره جدید، با خواندن فلسفه مخالفت میشده است.
در عین حال، تلاشهایی برای تحقیق و تدریس این علوم صورت میگرفته است.
مثلا شیخ
محمدتقی گلپایگانی نجفی (متوفی ۱۲۹۲) علوم عقلی تدریس میکرد
تا آنکه
آخوند ملا حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱)، شاگرد حاج
ملا هادی سبزواری، در نجف رحل اقامت افکند و شاگردان خویش را با حکمت متعالیه ملاصدرا آشنا ساخت
هر چند شهرت او بیشتر ناشی از ترویج مکتب عرفانی در این حوزه است.
در این میان،
سید حسین بادکوبهای (متوفی ۱۳۵۸) مهمترین شخصیت اثرگذار در تعلیم و نشر علوم عقلی در حوزه نجف بود.
وی در حوزه فلسفی تهران درس آموخت و پس از مهاجرت به نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول آن را فرا گرفت؛ سپس به تدریس متون فلسفی همت گماشت.
از جمله شاگردان معروف او، فیلسوف معاصر، سید محمدحسین طباطبائی بود.
به این نکته نیز باید توجه کرد که شمارِ نه چندان اندکی از استادان و دانشآموختگان حوزه نجف، پیش از انتقال به این شهر یا پس از بازگشت به موطن خود، در حوزههای تهران و اصفهان، به درس و بحث فلسفه اشتغال داشتهاند و این ورود و وقوف، در مباحث اصولی آنان نیز تأثیر گذاشته بوده است: آخوند خراسانی نزد حاج ملا هادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه فلسفه خوانده بود و برخی نگرشهای فلسفی را در مهمترین اثرش، کفایة الاصول، مطرح ساخت؛
میرزا احمد آشتیانی و
شیخ محمدتقی آملی، دو مجتهد برجسته نیمه دوم قرن چهاردهم تهران، که مراتب
عالی اجتهاد را در نجف طی کرده بودند، فلسفه نیز درس دادهاند و شروحی بر متون فلسفی داشتهاند.
در دهههای اخیر، ورود اندیشههای فلسفی غرب، حوزه علمیه نجف را به تکاپو واداشت تا پاسخهای مناسبی به نظریات و فرضیات و مسائل مطرح شده توسط دانشمندان غربی، به ویژه درباره فلسفه مادیگری، ارائه کند.
کتاب نقدُ فلسفةِ داروِن، تألیف عالم بزرگ اصفهانی،
آقا محمدرضا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲) که آن را در ۱۳۳۱ در نجف نوشت و کتاب
انوارالهدی از محمدجواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲) هر دو در رد مادیگری و طبیعتگرایان نوشته شده است؛ به ویژه از آن جهت که فرضیه تکامل دستآویزی برای طرفداران فلسفه مادیگری شده بود، مؤلفان این کتابها به نقد این فرضیه پرداختهاند.
در
تفسیر مواهب الرحمن سید عبدالأعلی سبزواری از مراجع معاصر (متوفی ۱۳۷۲ ش) نیز نقد همین فرضیه مورد توجه بوده است.
محمدجواد بلاغی در موضوع پاسداری از حریم فکری اسلام و شیعه بیش از همه فعال بود.
در کنار جریانات فکریِ پیشگفته و رقبای سنّتی شیعه اجتهادی، یعنی مذهب تسنن و مکتب اخباری، فرقههایی انحرافی در سده اخیر در دنیای اسلام همچون
قادیانیه،
وهابیّه، و
بابیه و
بهائیت پدید آمدند.
از ناحیه دیگر، گروههای تبشیری مسیحی تحت حمایت استعمارگران اروپایی آزادانه در جوامع اسلامی تبلیغ میکردند.
بلاغی برای مقابله با فعالیت تبشیری و تبلیغات ضداسلامی آنان، زبان انگلیسی و عبری آموخت و کتابهای بسیاری، نظیر المدرسة السیارة، را در رد
یهود و
نصارا تألیف کرد.
مصابیحالهدی در نقد قادیانیه و
نصائح الهدی در ردّ بابیان و بهائیان نیز توسط او نگاشته شده است.
سید ابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ نجف نیز شماری از فضلای حوزه را به نواحی مختلف عراق گسیل میکرد تا با جریان تبشیری انگلیسیها به مقابله فرهنگی برخیزند.
حبیب بن محمد مهاجر از نمایندگان وی در جنوب عراق، تلاشی جدّی در این راه به خرج داد، از جمله تأسیس بیمارستان، چاپخانه، نشر مجلهای به نام الهدی و بنیاد چند مدرسه.
جریان
شیخیه نیز موجب بروز واکنشهایی در حوزه علمیه نجف گردید.
همچنین نوشتههای متعددی از علمای نجف در رد وهابیگری در دست است که
منهج الرشاد لمن أراد السداد شیخ جعفر کاشف الغطاء نخستین نوشته شیعی در رد این فرقه به شمار میرود
(برای سایر فعالیتهای کاشف الغطاء در مقابله با حملات مکرر وهابیان به نجف به این منبع رجوع کنید)
).
در سالهایی که رشد و تبلیغ افکار کمونیستی در میان جوانان عراقی چندان بود که حتی دامن طلاب و فرزندان علما را نیز گرفته بود، این امر باعث نگرانی بزرگان حوزه علمیه نجف شد و مقابله با این تبلیغات در کانون توجه آنان قرار گرفت.
تأسیس مؤسسات علمی و تربیتی در سطوح مختلف در شهرهای عراق به توصیه و امر آیتاللّه سید
محسن حکیم از جمله اقدامات فرهنگی در برابر این جریان بود.
آیتاللّه شهید
سید محمدباقر صدر نیز با تألیف کتابهایی چون فلسفتُنا و اقتصادُنا و البنک اللّارَبَوی همین رسالت را ادامه داد.
کتابخانههای بسیاری در شهر نجف برای تأمین منابع مطالعاتی استادان و طلاب حوزه علمیه شکل گرفتهاند.
به همین دلیل، نجف همواره یکی از معتبرترین و مهمترین مراکز کتابخانهای دنیا بوده است.
برخی از این کتابخانهها همچون کتابخانه حیدریه (نام دیگر آن: الخزانة الغرویة) که پیشینه آن به قرن چهارم و شاید قبلتر میرسد و شاهد نظارت فقهای بزرگی چون
علامه حلّی بوده است، در دوران حاکمیت رژیم بعثی آسیب بسیار دید، اما پس از سقوط
صدام حسین بازسازی شد و زیر نظر مرجعیت شیعه در عراق فعالیت میکند.
این کتابخانه در مجموعه حرم امیرمؤمنان (علیهالسلام) واقع است.
کتابخانه
حسینیه شوشتریها از معتبرترین کتابخانههای نجف بود که به تدریج از بین رفت.
کتابخانه شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء از مشهورترین کتابخانههای نجف و مورد استفاده اهل علم بوده و هنوز نیز دایر است.
برخی از کتابخانههای مدارس نجف، دستخوش زوال شدهاند، نظیر کتابخانههای مدارس قوام، خلیلی و آخوند خراسانی؛ ولی برخی همچون کتابخانه مدرسه سید محمدکاظم طباطبائی یزدی اهمیت خود را همچنان حفظ کردهاند.
کتابخانه عمومی امیرمؤمنان (علیهالسلام)، به دست شیخ عبدالحسین امینی، مؤلف
کتاب الغدیر، در بیش از پنجاه سال پیش در نجف تأسیس شد و یکی از غنیترین کتابخانههای این شهر است؛ همچنین است کتابخانه عمومی آیت اللّه سید
محسن حکیم در مجموعه مسجد هندی.
این کتابخانهها، علاوه بر فراهم آوردن منابع مطالعات حوزهای، مورد استفاده سایر دانشپژوهان نیز هستند.
حوزه علمیه نجف را میتوان به چند دوره تقسیم کرد:
نخستین دوره از حوزه علمیه نجف اشرف با هجرت شیخ طوسی از بغداد به نجف آغاز میگردد و تا قرن ششم هجری ادامه مییابد.
در سال ۴۴۸ هجری فعالیتهایی بر ضد شیعه امامیه صورت گرفت. اذان گویان از گفتن «حی
علی خیرالعمل» منع شدند و حتی در شهر کاظمین هم که به موجب سازش قبلی این امر مجاز شمرده میشد، به طور جدی منع گردید و به جای آن «الصلاه خیر من النوم» گفته شد و احدی یارای مخالفت نداشت.
چندی نگذشت که یکی از بزرگان شیعه به نام «
ابن الجلاب» را به قتل رساندند و در پی آزار شیخ طوسی برآمدند. شیخ مجبور گردید تا شبانه به طرف نجف اشرف هجرت کند. پس از هجرت شیخ، خانهاش به یغما رفت.
و شاید قسمتی از تالیفات او در این حمله سوخت.
بدین ترتیب شیخ الطائفه پس از ۲۲ سال مرجعیت در بغداد به نجف اشرف هجرت کرد و پس از گذشت ۱۲ سال به دیار باقی شتافت.
هجرت شیخ طوسی به نجف اشرف موجب گشت تا دهها دانشمند شیعی در این حوزه گرد آیند و صدها دانشپژوه به تحقیق و تالیف پردازند و از محضر دانشمندان بهره
برند. و همین امر به بنیانگذاری حوزه علمیه نجف اشرف انجامید. حوزهای که با برخورداری از بزرگان علم و عمل دانشکدههای مختلف خود را در این دانشگاه بزرگ شیعی تاسیس نمود و به علوم اسلامی در
فقه و
کلام و
تفسیر و
حدیث پرداخت.
پس از رحلت شیخ طوسی در سال ۴۶۰ هجری فرزندش «شیخ ابوعلی طوسی» ـ زنده در سال ۵۱۵ هجری ـ مرجعیت شیعه را عهدهدار گردید و «ابونصر محمد
بن ابی علی الحسن بن ابی جعفر محمد
بن الحسن الطوسی» فرزند ابوعلی پس از پدرش حوزهای را که جدش دایر کرده بود اداره نمود.
در این دوره که از قرن ششم تا نهم هجری به طول انجامیده
حوزه علمیه کربلا از تحرّک بیشتری برخوردار بوده است و دانشمندانی چون «ابوالعباس احمد
بن علی نجاشی»، «عماد الدین،
ابی حمزه طوسی»، «
سید فخار موسوی حائری»، «رضی الدین
علی بن طاووس»، «شمس الدین
محمد بن مکی» (شهید اول)، «
ابن خازن حائری» و «
ابن فهد حلّی» در آن به تربیت دانشجویان علوم دینی مشغول بودهاند. از این رو حوزه علمیه نجف در آن برهه از رونق چندانی برخوردار نبود، چه آنکه اغلب رجال علم در حوزه کربلا سکنی گزیدند. برخی علت رکود علمی این دوره را به سبب تحرک حوزه حله در این عصر دانستهاند و بیوتات علمیه
آل ادریس،
آل شیخ ورام،
آل فهد،
آل طاووس و... را دلیل گفتار خویش ساختهاند.
دوره سوم حوزه علمیه نجف اشرف از قرن نهم هجری آغاز میگردد و تا قرن یازدهم هجری ادامه مییابد. پس از این دوره که عصر حضور فقهای اصولی است، علمای اخباری در این مرکز فعالیت بیشتری داشتهاند.
جمالالدین و شرفالمعتمدین ابوعبدالله مقداد
بن عبدالله
بن محمد
بن حسین بن محمد سیوری حلّی اسد غروی، معروف به «
فاضل مقداد» از فقهای شیعه و دانشمندان بزرگ این دوره است که در روستای «سیور» حلّه متولد گردیده و از شاگردان شهید اول است. وی نه تنها در فقه دانشمندی برجسته است، بلکه متکلمی ورزیده به حساب میآید.
وی با نگارش شروحی بر آثار استادش، مکتب شهید اول را بارورتر ساخت و حوزه فقه استدلالی را وسعت بخشید و با تالیف کتابی در فقهالقرآن مبانی قرآنی فقه شیعی را بیان داشت و پس از آن با دیگر نگاشتههای خود منزلت تفکر شیعی و بینش وی در اصول اعتقادات و فروع احکام را روشن ساخت. از جمله شاگردانی که در حوزه وی تربیت یافتند به دانشمندان زیر بر میخوریم:
۱.
شمس الدین محمد بن شجاع قطان انصاری حلی (صاحب کتاب «
معالم الدین فی فقه آل یاسین»)
۲.
حسن بن راشد حلی با توجه به این نکته که فاضل مقداد از دانشمندان بزرگ شیعه در حوزه علمیه نجف اشرف و مرجع تقلید شیعیان در آن عصر بوده به تاسیس مدرسهای به نام «مدرسه سیوری» اقدام ورزیده است تا دانشجویان علوم اسلامی در آن به تحصیل پردازند.(این مدرسه بعدها به صورت مخروبهای درآمد تا آنکه در سال ۱۲۵۰ هجری سلیم خان شیرازی به تجدید بنای آن اقدام ورزید و تاکنون همان ساختمان باقی است.)
پس از فاضل مقداد که در سال ۸۲۶ هجری از دنیا رفت، شاگرد دانشمندش «
علی بن هلال جزایری» مقام رهبری جامعه شیعه را برعهده گرفت.
احمد
بن محمد اردبیلی معروف به «
مقدس اردبیلی» از دیگر فقهای نامدار امامیه قرن دهم هجری و معاصر شاهان صفوی است. گویند
شاه عباس اصرار داشت که وی به اصفهان رود، ولی او حاضر نشد.
پس از رحلت مقدس اردبیلی در سال ۹۹۳ ه. ق. در نجف اشرف حیات علمی نجف اشرف با وجود دانشمندانی در فقه و اصول ادامه یافت که در این بیان میتوان از «سید محمد
بن علی الموسوی الجبعی» صاحب مدارک، نام برد. وی شرحی بر «شرائع الاسلام» نگاشت و آن را در سال ۹۹۸ هجری به اتمام رساند. «
مدارک الاحکام» یکی از ارزندهترین کتب فقه استدلالی شیعه است که مؤلف آن در سال ۱۰۰۹ هجری از دنیا رفته است.
کتاب شریف «معالمالدین» نیز در این دوره حوزه علمیه نجف اشرف به پایان رسیده است. «مؤلف آن جمال الدین
حسن بن زین الدین» (۹۵۹ـ۱۰۱۱ ه. ق.) فرزند
شهید ثانی و از شاگردان مقدس اردبیلی است. این کتاب تا دورههای اخیر در حوزههای شیعه مورد بحث و تدریس بوده است.
در این برهه علاوه بر فقه و اصول در علومی چون منطق، آیات الاحکام، تفسیر و عقاید و رجال نیز کتابهای گرانسنگی نگاشته شد که حاکی از حیات علمی حوزه نجف در این دوره است. برخی از این کتب عبارتند از:
۱.
حاشیه بر تهذیب المنطق |
ملا عبدالله یزدی۲.
مجمع البحرین | شیخ فخرالدین
طریحی (متوفی ۱۰۸۵ ه. ق.)
۳.
آیات الاحکام |
شیخ احمد بن اسماعیل جزائری (متوفی ۱۱۵۱ ه. ق.)
۴.
مرآةالانوار |
شیخ ابوالحسن فتونی عاملی نجفی (متوفی ۱۱۳۸ ه. ق.)
۵.
ضیاءالعالمین | شیخ ابوالحسن فتونی
۶.
تنقیح المقال فی علم الرجال | شیخ
حسن بن عباس
بن محمدعلی بلاغی
این دوره از اوایل قرن یازدهم شروع شد و تا آخر آن امتداد داشت و به اخباریانی اختصاص یافت که در حوزه علمیه نجف به فعالیت علمی اشتغال داشتند. در این عصر رکود علمی مباحث اصولی مشهور است تا اینکه وحید بهبهانی از ایران به کربلا و نجف آمد و با مباحث علمی پایههای منطق اجتهاد را تقویت کرد.
این دوره که از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم هجری را شامل میگردد از پرتکاپوترین دورههای حوزه علمیه نجف اشرف به شمار میرود.
شروع دوره پنجم حوزه نجف با هجرت وحید بهبهانی و شاگردان وی آغاز میگردد. «
سید محمد مهدی بحرالعلوم» (۱۱۵۵/۱۱۵۴ـ۱۲۱۲هـ.) از شاگردان وحید بهبهانی و شیخ
یوسف بحرانی است که پس از استاد کل زعامت شیعیان و مدیریت حوزه علمیه نجف را برعهده گرفت و آن در حالی بود که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود. بحرالعلوم از دانشمندان فرزانهای است که مقامات معنوی و سیر و سلوکی را به نحو نیکو طی کرده و مورد احترام علمای شیعه بوده است و تالی معصوم به شمار میرود. کرامات زیادی از او نقل شده است و گویند شیخ جعفر کاشف الغطا دانشمند معاصر وی، با تحتالحنک عمامه خویش غبار نعلین او را پاک کرد.
در مکتب وی بزرگان پرهیزکاری پرورش یافتند که هر یک پس از او مباحث فقه استدلالی را پیش گرفتند و مشکلات اجتماعی را با اجتهاد پویا حل نموده، به مسایل مختلف پاسخهای متین ارائه دادند.
از دیگر علمای حوزه علمیه نجف در این دوره میتوان به اسامی زیر اشاره نمود:
۱. شیخ جعفر کاشف الغطا
۲. سید محمد جواد عاملی (صاحب «مفتاح الکرامه»)
۳. شیخ محمد تقی اصفهانی
۴. شیخ
احمد نراقی۵. سید
میرعلی طباطبایی (صاحب «ریاض»)
۶. شیخ
مهدی نراقی۷. شیخ محمد
حسن نجفی، «صاحب جواهرالکلام»
۸. سید محمد باقر، «صاحب انوار»
۹. حاج محمد ابراهیم کرباسی، «صاحب اشارات»
۱۰. آقا جمال
شیخ محمد حسن نجفی ـ قدس سره ـ از دیگر آیات عظامی است که با بهرهوری از اساتید قوی حوزه علمیه نجف اشرف به مقام اجتهاد رسید و با تالیف کتاب «
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» که سی سال به طول انجامید تحول عظیمی در حوزه علمیه ایجاد کرد، به گونهای که تا حال نیز کتاب فوق در حوزههای علمیه شیعه به عنوان یکی از منابع اولیه فقها شناخته میشود.
پس از صاحب جواهر، حرکت علمی حوزه علمیه نجف اشرف ادامه یافت و از بینش عمیقی که در مکتب صاحب جواهر از فقه جعفری به وجود آمده بود، شخصیتهای بزرگ علمی بسان شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی،
میرزای شیرازی،
میرزای نایینی و
شیخ الشریعه اصفهانی و... یکی پس از دیگری مرجعیت و رهبری امت اسلامی را برعهده گرفته، نهضتهای علمی، فرهنگی و سیاسی آفریدند.
شیخ مرتضی انصاری پس از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت و ریاست حوزه علمیه نجف اشرف را عهده دار گردید. برخی از شاگردان شیخ انصاری عبارتاند از:
۱. آیتالله
سید حسین کوه کمری۲. آیتالله
سید میرزا محمد حسن شیرازی۳. آیتالله
شیخ جعفر شوشتری۴. آیتالله
میرزا حبیب الله رشتی۵. آیتالله
شیخ محمدحسن مامقانی۶. آیتالله
ملامحمدکاظم خراسانی۷. آیتالله
میرزا محمدحسن آشتیانی۸. آیتالله
میرزا ابوالقاسم کلانتر۹. آیتالله
شیخهادی تهرانی۱۰. آیتالله شیخ
محمد طه نجف۱۱. آیتالله
میرزا عبدالرحیم نهاوندی۱۲. آیتالله
ملاحسین قلی همدانی۱۳. آیتالله
حسین خلیلی تهرانی۱۴. آیتالله
شیخ عبدالحسین جواهری۱۵. آیتالله شیخ
ابراهیم صادق عاملی۱۶. آیتالله
فاضل شربیانی۱۷. آیتالله
شیخ آقا حسن نجم آبادی (یادآوری این نکته لازم است که برخی از شاگردان شیخ انصاری، شاگردان میرزای شیرازی و
آیتالله کوه کمری میباشند.)
۱۸. آیتالله
ملا قربانعلی معروف به حجة الاسلام
شیخ انصاری دارای تالیفات عدیدهای در فقه و اصول است که «رسائل» و «مکاسب» وی در شمار کتب درسی حوزههای علمیه شیعه قرار گرفته است.
با وفات شیخ انصاری در سال ۱۲۸۱ هجری، مرجعیت شیعه به سه تن از شاگردان مبرّز او رسید:
۱. میرزای شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)
۲. آیتالله کوه کمری (متوفی ۱۲۹۱ ه. ق.)
۳. میرزا حبیب الله رشتی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)
آخوند مولی محمد کاظم خراسانی از دیگر رجال این دوره از حوزه علمیه نجف اشرف است که در تحقیق مبانی اصولی ژرفنگری خاصی را از خود نشان داد و با سبکی نوین به تدوین اصول فقه پرداخت.
از جمله دانشمندان شیعه که پس از آخوند خراسانی به مرجعیت رسید آیتالله العظمی محمد
حسین نایینی ـ قدس سره ـ (متوفی ۱۳۵۵ ه. ق.) است که در حوزههای علمیه اصفهان، سامرا و نجف اشرف به تحصیل پرداخته بود و آخوند خراسانی را در کارهای مهم سیاسی ـ اجتماعی یاری میکرد. کتاب «
تنبیه الامه و تنزیه المله» وی که آخوند بر آن مقدمهای نگاشت، در دعوت به تشکیل حکومت مشروطه بر مبنای اسلام است.
از دیگر دانشمندانی که در این دوره علاوه بر فعالیتهای فرهنگی، به امور سیاسی ـ اجتماعی نیز توجه داشت، حضرت آیتالله شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶ـ۱۳۳۹ ه. ق.) است که پس از وفات میرزای دوم انقلاب عراق را هدایت کرد.
چنانکه گذشت شیخ اعظم انصاری (قدس سره) با نگرشی جدید به مبانی اجتهاد تحوّلی شگرف در علم اصول به وجود آورد و مکتب اصولی وی را شاگردان مبرز او بسان میرزای شیرازی، میرزای رشتی و آیتالله کوه کمری ادامه دادند تا آنکه شخصیتهای متفکر و مجدّدی بسان آخوند خراسانی پا به عرصه نهاد و مکتب اصولی شیخ اعظم را ترتیبی نوین بخشید و امهات مباحث اصولی را در کتاب وزین «کفایه» فراهم آورد.
آیت الله شیخ محمد
حسین اصفهانی، آیتالله
آقا ضیاء الدین عراقی و دیگر شاگردان آخوند خراسانی با تدوین کتب و تدریس اصول فقه با اسلوب جدید، تحولی را که از عصر شیخ اعظم به وجود آمده بود، تداوم بخشیدند. علامه نایینی نیز با ژرفنگری خویش بر عمق و محتوای مباحث اصولی افزود و جایگاه علم اصول در فقه جعفری برازندهتر از همیشه خودنمایی کرد و لیاقت خویش را در اجتهاد شیعی نشان داد.
اینک وقت آن رسیده بود که علم فقه، ترتیبی منسجم به خود گیرد و فروع احکام از امهات مباحث استخراج گردد و با روشی نوین تدوین یابد.
حضرت آیتالله سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷ـ۱۳۳۸ ه. ق.) با تالیف «
عروةالوثقی» و حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۷۷ـ۱۳۶۵ ه. ق.) با نگارش «
وسیلةالنجاه» مسایل شرعی را با جامعیتی فراگیر تدوین کردند و به دنبال حرکت علمای اصول، در فقه شیعی تحولی دیگر به وجود آوردند.
آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی که از حوزههای علمیه اصفهانی و نجف بهره برده بود،راندوختههای خویش را با تالیف و تدریس در اختیار مشتاقان علوم اهل بیت نهاد و با نگارش کتبی در
مناجات،
دعا، فقه و اصول وحدت هدف در اصول معارف و فروع احکام را به اثبات رساند و جامعیت خویش را در این علوم نشان داد.
«العروةالوثقی» با ۳۲۶۰ مساله فقهی کتابی شد مرجع، و مراجع عظام را بر آن داشت تا از اسلوب آن پیروی کنند و فروع فقهی آن را در حوزههای درس خارج مورد بحث و بررسی قرار دهند. چنانکه تاکنون دهها حاشیه و شرح بر آن نگاشته شده است.
کتاب «وسیلةالنجاه» حضرت آیتالله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی (قدس سره) از دیگر نگاشتههای فقه استدلالی شیعه است که به موجب فراگیر بودند مسایل آن مورد توجه فقهای فرزانهای بسان حضرت
امام خمینی (قدس سره الشریف) واقع شد و برخی از کتابهای استدلالی فقه شیعه بر مبنای آن تالیف گردید آیتالله اصفهانی که از حوزههای اصفهان و نجف اشرف بهره برده و به مقام اجتهاد رسیده بود پس از درگذشت آیتالله
میرزا محمدتقی شیرازی در سال ۱۳۳۸ به عنوان مرجع تقلید معرفی شد همزمان با ایشان علامه نایینی نیز مرجع تقلید شیعیان بود تا اینکه در سال ۱۳۵۵ علامه نایینی در نجف و آیتالله شیخ
عبدالکریم حائری در
قم از دنیا رفتند و مرجعیت عامه به آیتالله اصفهانی رسید.
این دو بزرگ علم فقه نیز بسان سلف صالح خویش در مسایل سیاسی ـ اجتماعی عصر خود شرکت داشتند. چنانکه فرزند مجاهد صاحب عروه در حمله انگلیسیها به عراق در مقابل تهاجم دشمن همراه دیگر روحانیون حوزه و مردم عراق شرکت و به فیض شهادت نایل آمد و آن زمانی که فقیه اهل بیت، آیتالله
طباطبایی یزدی فتوایی در دفاع از کشور اسلامی عراق داده بود.
از جمله فعالیتهای تبلیغی آیتالله اصفهانی، تعیین نمایندگانی است که برای ترویج معالم دین و ارشاد شیعیان به دورترین نقاط جهان میفرستاد و برای ترویج مذهب تشیع در آسیا و آفریقا مبالغ ویژهای اختصاص داده بود.
حضرت آیتالله
سید محسن حکیم (۱۲۶۴ـ۱۳۹۰ ه. ق.) از دیگر فقهای شیعه امامیه است که در حوزه علمیه نجف ریاست شیعیان را برعهده داشت. وی از دروس فقه و اصول آخوند خراسانی،
آقاضیاء الدین عراقی و برخی از مردان نامی حوزه نجف بهره برده و به مقام اجتهاد رسیده بود. ایشان کتبی در فقه و اصول استدلالی و بعضی دیگر از علوم چون حدیث شناسی و هیات به رشته تحریر درآورده بود که عبارتند از:
۱.
مستمسک العروةالوثقی۲.
حقائق الاصول فی شرح کفایةالاصول۳.
نهج الفقاهه۴.
دلیل الناسک۵.
شرح تبصرةالمتعلمین۶.
منهاج الصالحین۷.
شرح النافع۸.
منهاج الناسکین۹.
شرح تشریح الافلاک، در علم هیات
۱۰.
شرح کتاب المراح، در علم صرف
۱۱. رسالهای در علم درایه
هرچند آیتالله حکیم در عصر آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی یکی از مراجع تقلید شناخته میشد لیکن پس از رحلت ایشان و آیتالله بروجردی مرجعیت عامه در وی تحقق یافت و اقشار عظیمی از مردم عراق و ایران و کشورهای شیعهنشین از ایشان تقلید کردند.
آیتالله حکیم (قدس سره) از جمله مراجع فعال در فقه سیاسی است و سیره عملی آن بزرگ مرد، درس استقامت و جهاد با کفر و
شرک و
نفاق است. وی در یکی از نامههایش مینویسد:
اگر سیاست به معنای اصلاح امور مردم و تلاش برای بالا بردن و پیشرفت آنها و نیکتر ساختن کارهایشان باشد... پس دین مقدس اسلام جز برای پرداختن بدین امور نیامده است و طبیعی است که
مؤمنان باید با همه توان و قدرت خویش به آن پرداخته، آن را واجب بدانند.
آیتالله حکیم پس از سالها رهبری امت اسلامی در سال ۱۳۴۸ ش. به دیار باقی شتافت و با پرورش صدها تن محقق و دانش پژوه در حوزه درس خویش پرچم علم را در نجف افراشته نگاه داشت.
آیتالله خویی از دیگر مراجعی است که در حوزه علمیه نجف مرجعیت شیعه را برعهده داشت. رهبر معظم انقلاب حضرت
آیتالله خامنهای (مدظله العالی) در خصوص مکتب فقهی و اصول
آیتالله خویی میفرماید:
یکی از عواملی که مرحوم آیتالله العظمی آقای خویی را در کار گسترش علم فقه و ا صول موفق کرد این بود که درسهای ایشان به شکل منظمی نوشته میشد و سبک درس ایشان خیلی منظم و مرتب بود. ما در سال ۱۳۳۶ ه. ش. که حوزه درس ایشان را درک کردیم، دیدم که کسی در درس ایشان اصلاً اشکال نمیکرد. ایشان درس را میگفتند و کسانی آن را مینوشتند و بحث میکردند و بعد هم منتشر میشد.
آیتالله سید ابوالقاسم خویی در قیام شیعیان عراق در
رمضان ۱۴۱۲ ه. ق. نیز ایفای نقش نمود تا اینکه از سوی صدام به
کوفه تبعید گردید. ایشان پس از سالها تدریس در حوزه علمیه نجف در سال ۱۴۱۳ ه. ق. از دنیا رفت.
پس از رحلت حضرت آیتالله خویی اصحاب جلسه فتوای ایشان که از بزرگان حوزه نجف میباشند با تدریس و تحقیق در مباحث اصولی و فقهی و دیگر علوم اسلامی حیات علمی فرهنگی شیعه در آن سرزمین مقدس را تداوم بخشیدند که حضرات آیات
سید عبدالاعلی سبزواری (رحمةاللهعلیه) و
سید علی سیستانی از آن جملهاند.
ایران از عصر
ابن سینا تا
خواجه نصیرالدین طوسی مرکز ثقل فلسفه اسلامی بوده است به گونهای که شاید بتوان گفت هر طالب علوم عقلی میبایست در حوزههای فلسفی ایران به تحصیل میپرداخت. این کانون علوم عقلی تا زمان هجرت خواجه به بغداد ادامه داشت. پس از رحلت خواجه نصیرالدین طوسی در حوزههای علمیه عراق شخصیت برجسته فلسفی دیده نشد تا اینکه آخوند ملا حسینقلی همدانی که از حوزه درسی ملاهادی سبزواری بهره برده بود به عتبات مهاجرت نمود و در
حوزه کربلا و نجف به تحصیل و تکمیل علوم نقلی پرداخت. آنگاه به تربیت شاگردان همت گمارد.
پس از پیدایی مکتب
صدرالمتالهین فلسفه با عرفان و کلام اسلامی درآمیخت و روش جدیدی در علوم نقلی و فلسفی به وجود آمد. آخوند ملاحسینقلی همدانی نیز که یکی از پیروان این مکتب بود شاگردان خویش را با فلسفه صدرایی و سیر و سلوک معنوی آشنا نمود.
ناگفته نماند که «میرزا
حسن» فرزند «آخوند ملامحمد اسماعیل واحدالعین اصفهانی» نیز مدتی در کربلا حضور یافت و به تدریس فلسفه پرداخت.
لیکن عمده شاگردان علوم عقلی از آخوند همدانی بهره بردهاند. در واقع وی فلسفه را از
سبزوار به نجف انتقال داد.
«آقا
میرزا محمدباقر اصطهباناتی» از دیگر شخصیتهای فلسفی است که از حوزه درس «
آقا علی حکیم» «
حکیم قمشهای» و «
میرزای جلوه» در ایران بهره برده و جهت تکمیل علوم نقلی به نجف مهاجرت کرده بود. مدتی که وی در نجف اقامت داشت، شاگردانی چون «آیت الله
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی» و «
شیخ محمدرضا یزدی» را با فلسفه الهی آشنا کرد. آقا میرزا محمدباقر در جریان مشروطیت در سال ۱۳۲۶ در اصطهبانات به قتل رسید.
از دیگر اساتید فلسفه نجف اشرف در این دوره «آقا شیخ
علی محمد نجف آبادی» است که از اساتید
شرح منظومه آیتالله غروی و «شیخ محمد
حسین کاشف الغطاء» محسوب میشد.
همچنین مهاجرت «آقا
سید حسین بادکوبهای» به نجف از دیگر علل نشر فلسفه در این حوزه مبارکه است. وی که از میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم اشکوری و حکیم کرمانشاهی فلسفه آموخته بود، این علم شریف را در نجف اشرف گسترش داد و با تربیت شاگردی چون حکیم الهی استاد علامه
سید محمد حسین طباطبایی( قدس سره) نام خویش را جاودانه ساخت.
ناگفته نماند که «شیخ مرتضی طالقانی» از دیگر حکمای الهی نجف و معاصر «آقا
سید حسین بادکوبهای» است که شاگردی چون استاد علامه
محمد تقی جعفری را به جهان علم تقدیم داشته است.
مدارسی که در حوزه نجف دایر است عبارتند از:
۱. مدرسه علوم اسلامی
۲. مدرسه دینی خواهران
۳. مدرسه عاملیها
۴. مدرسه سید محمد کاظم یزدی
۵. مدرسه مجدد شیرازی
۶. مدرسه شیخ انصاری
۷. مدرسههای آیتالله بروجردی
۸. مدرسه شوشتری
۹. مدرسه هندی
۱۰. مدرسه متوسط آخوند خراسانی
۱۱. مدرسه بزرگ خلیلی
۱۲. مدرسه قزوینی
۱۳. مدرسه قوام
۱۴. مدرسه بادکوبهای
۱۵. مدارس آیتالله سید عبدالله شیرازی
۱۶. مدرسه جامعه النجف
۱۷. مدرسه مقداد سیوری ـ سلیمیه
۱۸. مدرسه شیخ عبدالله
۱۹. مدرسه صحن شریف ـ غرویّه
۲۰. مدرسه صحن شریف بزرگ
۲۱. مدرسه صدر
۲۲. مدرسه معتمد، کاشف الغطا
۲۳. مدرسه مهدیه
۲۴. مدرسه ایروانی
۲۵. مدرسه بخاری
۲۶. مدرسه شربیانی
۲۷. مدرسه بزرگ خراسانی
۲۸. مدرسه کوچک خلیلی
۲۹. مدرسه کوچک آخوند خراسانی
۳۰. مدرسه بزرگ بروجردی
۳۱. مدرسه طاهریه
۳۲. مدرسه کوچک بروجردی
۳۳. مدرسه جوهرچی
۳۴. مدرسه رحباوی
۳۵. مدرسه عبدالعزیز بغدادی
۳۶. مدرسه افغانیها
۳۷. مدرسه یزدی
۳۸. مدرسه حکیم
۳۹. مدرسه کلباسی
احیای حوزه نجف
، قصه دلکش دیگری است که ذهن بسیاری از ژرفبینان را به خود مشغول داشته است. بیشک، هر علاقهمند به تمدن و فرهنگ اسلامی از فتور و فترت ایجاد شده در این دانشگاه بزرگ عالم تشیّع سخت متاسّف است و تفکّر بازسازی آن، شوق درونی او است؛ خاصّه الآن که اسباب و علل آن فراهم شده است. ما نیز همگام و همسخن با این دانش دوستان، به این بازسازی و احیا، سخت باور داریم؛ امّا بر این گمانیم که خطرهای جدیای در کمین است و ناآگاهی یا غفلت از آنها خود خطر دیگری است. از اینرو، باید به هوش بود و از سرفطانت به تحلیل و سنجش مسئله پرداخت و لایههای بیرونی و درونی چنین کاری را در کنار هم نگریست و از بافتهای روئین به نفع لایههای درونی دست نکشید و بنیادهای زیرین را به نفع لایههای سطحی و بیرونی به کناری نینداخت. به این منظور لازم است مطالعاتی ضروری در سه سطح انجام گردد:
۱. مطالعه وضعیت آموزشی حوزه نجف در طول دوران طلایی؛ چرا که زمینهسازی و تمهید دانشپژوهان علوم اسلامی در این سطح انجام میگرفت و اساتید برجسته و محققان ارزنده از این جایگاه هدایت میشدهاند.
۲. جایگاهشناسی پژوهشی در حوزه نجف که تبلور و تجلّی آخرین دستاوردهای آن حوزه و زمینهساز نظریه پردازیهای کلان در علوم اسلامی به شمار میرفت.
۳. مطالعه در موجودیت کلان آموزشی و پژوهشی حوزه نجف در تعامل با فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن روز دنیای اسلام؛ بیشک این مطالعه، سرنخهایی را در چگونگی پیدایی تمدّن عظیم شیعی و حفظ آن تمدن ارزنده در طول قرون، به دست خواهد داد.
نیازها و ابزار لازم برای این حرکت سه لایهای که در نهایت منجر به بینش صحیح جهت اصلاح، بازسازی و احیای دانشگاه عظیم اسلامی نجف اشرف خواهد شد،
بسیارند که پارهای از آنها به شرح زیر است:
۱. تسلط بر تمامی جریانات روشنفکری و اصلاحگرایانه در حوزه علمیه نجف در طول دوران شکوفایی این حوزه و به ویژه در دوره متاخر. این کار، خود نیازمند ابزار ذیل است:
الف. آشنایی با جریانات اصلاح ساختاری در حوزه علمیه، همچون: حرکتهای اصلاحی که منجر به تاسیس (جامعة النجف الاشرف)، (دارالحکمة) و مهاجرت پارهای از علمای نجف به
کربلا و راهاندازی حوزههای نوین در آن شهر شد.
ب. آشنایی با جریانات اصلاح محتوایی در علوم اسلامی که محققانی همچون: علامه
محمد جواد مغنیه،
شیخ بلاغی،
آیت اللّه میلانی، شهید
سید محمد باقر صدر، شیخ
محمد رضا مظفّر و دیگران در صدر آن بودند.
ج. نهضت اصلاح کتب آموزشی که نمونههایی از آن را میتوان در آثار شیخ محمدرضا مظفّر، سیّد محمد باقر صدر،
عبدالهادی الفضلی و دیگران دید.
د. آشنایی با مدارس علمیه نجف و فعالیتهای آنها.
۲. آشنایی کامل با تشکلهای سیاسی ـ فرهنگی که در آن حوزه پیدا شد؛ همچون: تشکل (جماعةالعلما).
۳. انجمنهای ادبی در نجف اشرف که بیشتر اعضای آن از فضلا و محققان شاعر و ادیب حوزه علمیه بودهاند.
۴. توصیف و تحلیل آخرین وضعیت علمی حوزه علمیه نجف در آخرین دوره و نسل این حوزه.
۵. در دست داشتن آمار دقیق آخرین اطلاعات علمی ـ پژوهشی و محققان آن حوزه.
۶. تبیین و سنجش وضعیت اخلاقی حاکم بر حوزه علمیه نجف اشرف.
۷. آگاهی از وضعیت معاشی و سیستم اقتصادی حوزه علمیه نجف.
۸. آشنایی با بافت اجتماعی حوزه نجف.
آنچه ذکر شد، تنها بخشی از نیازهای لازم و ابزار مورد نیاز جهت ارائه طرحی جامع به شمار میرود که ناظر به همه سطوح و لایهها است. در کنار این، باید به تعامل دو حوزه قم و نجف نیز توجه کرد. اکنون که
حوزه علمیه قم ـ به برکت فضای آرام موجود ـ به گسترش کمّی و رشد کیفی نسبتاً قابل قبولی دست یافته است، لازم است که از دستاوردها، تجربهها و بالاخره کامیابیها و ناکامیهای آن در احیا و تجدید ساختار حوزه نجف بهره برده شود تا همسویی و همفکری این دو حوزه به کمال برسد.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۲) ابن شهر آشوب، کتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۳.
(۳) ابن شهید ثانی، معالمالدین و ملاذالمجتهدین، قسمت اصول فقه معروف به معالمالاصول، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴) ابن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین
علیّ بن ابی طالب علیهالسلام فی النجف، قم: منشورات الرضی، (بیتا).
(۶) محمدامین
بن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمةاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۹.
(۷) زهیر اعرجی، «المدارس الاصولیة فی النجف»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دنبلی، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۰) محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۱۱) محمد
بن حسن حرّ عاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ ش.
(۱۳) خویی، معجم رجال الحدیث.
(۱۴) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۱۵) زینالدین
بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
(۱۶)
حسن صدر، تکملة امل الآمل، چاپ
حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
(۱۷) محمدباقر صدر، المعالم الجدیدة للاصول، نجف (۱۳۸۵)، چاپ افست تهران ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۱۸)
حسن طارمیراد، تاریخ فقه و فقها، (تهران) ۱۳۷۵ ش.
(۱۹) محمد
بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۲۱) محمدجواد فقیه، «الدور الثانی للجامعة النجفیة»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۲۲) ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۲۳) محمد
بن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
(۲۴) محمدرضا شمسالدین، بهجةالراغبین، چاپ رضا محمد حدرج، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۲۵) مصطفی جواد، «نظرات فی الذریعة الی تصانیف الشیعة»، البیان، سال ۱، ش ۵ (شوال ۱۳۶۵).
(۲۶)
علی بن عبیداللّه منتجبالدین رازی، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش.
(۲۷) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۲۸) محمد
بن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۰.
(۲۹) احمد
بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۳۰) احمد
بن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۵.
(۳۱) محمدمهدی آصفی، «مدرسة النجف و تطور الحرکة الاصلاحیة فیها»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دجیلی، بیروت: «دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۳۳) جعفر
بن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۴) احمد مجید عیسی، الدراسة فی النجف، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶).
(۳۵) اسحاق نقاش، شیعةالعراق، (قم) ۱۳۷۷ ش.
(۳۶)
حسن اسدی، ثورةالنجف
علی الانگلیز، او، الشرارة الاولی لثورة العشرین، بغداد ۱۹۷۵.
(۳۷) اعلام المعقول فی مدرسة النجف، در موسوعةالنجف الاشرف، بغداد ۱۹۷۵.
(۳۹)
محسن امین و
علی شرقی و فاضل جمالی، «کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، در موسوعةالنجف الاشرف، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۴۰) اوراق تازهیاب مشروطیت مربوط به سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ ش.
(۴۱) محمد بحرالعلوم، «الجامعة العلمیة فی النجف عبر ایامها الطویلة»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۲) محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۳) بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات، (از) محمدتقی فقیه و دیگران، در موسوعة النجف الاشرف، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۴)
علی بهادلی، الحوزة العلمیة فی النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه/ ۱۹۲۰ـ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۴۵) کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکةالجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه/ ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۴۶) رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ ش.
(۴۷) فاضل جمالی، «جامعةالنجف الدینیة»، نقله الی العربیة جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۸) عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۵۰) محمدحسین حرزالدین، تاریخ النجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ ش.
(۵۱) محمد حسینی شیرازی، تلک الایام: صفحات من تاریخ العراق السیاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۵۲) فضلاللّه
بن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵۳) محمد خلیل الزین، «ذکریاتی عن النجف الاشرف»، آفاق نجفیة، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸).
(۵۴) جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة العتبات المقدسة.
(۵۵) محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۵۶) عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۵۷) عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
(۵۸) محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۹) هبةالدین شهرستانی، «فاجعة حضرة آیةاللّه الخراسانی»، العلم، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰).
(۶۰) صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ ش.
(۶۱) محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، (بیتا).
(۶۲) محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینة العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۶۳)
حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، (بیتا).
(۶۴) محمد غروی، الحوزةالعلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۶۵) محمدحسن قاضی، «صفحات مطویة من تاریخ الحرکات الاصلاحیة فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف.
(۶۶) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۷) احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۶۸) عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور: زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۶۹) مدرسة الجزائری: مدرسة النجف الدینیة، در موسوعة النجف الاشرف.
(۷۰) محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیةاللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲).
(۷۱) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ ش.
(۷۲) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۳) عبدالرزاق
بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۷۴) عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکة التیّار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۷۵) مقدام عبدالحسن فیاض، تاریخ النجف السیاسی: ۱۹۴۱ـ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۷۶) مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۷) محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزههای علمیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش.
(۷۹) محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا، زندگینامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران ۱۳۶۲ ش
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه نجف»، شماره۶۶۳۸. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه نجف اشرف»، تاریخ بازیابی ۹۷/۱۱/۲۹. پایگاه حوزه نت