حوزه علمیه اصفهان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصفهان در سال ۲۳ هجری در زمان خلافت
عمر فتح شد
و فرمانروایان آن تا سیصد سال از طرف خلفا معین میشدند. لذا این شهر در زمان
آل بویه و
سلجوقیان پایتخت بود.
اولین حوزه علمیه اصفهان در دوره آل بویه به درخواست
ابنسینا از فرمانروای وقت تاسیس گردید. در دوره سلجوقیان فرهنگ مدرسهسازی در بین مردم ایجاد شد و این امر باعث تعدد مدارس در این دوره گردید، البته بیشتر مدارس
مذهب شافعی داشتند و در دوره بعد با وجود این فرهنگ، مدارس شیعه به اوج شکوفایی خود رسیدند، تا جایی که از حکومت
افشاریه تا
پهلوی همیشه حوزه اصفهان در تقابل با حکومتهای جابر و ظالم به عنوان یک قدرت ایستادگی داشت. این شکوفایی و قدرت علمی تا زمان تاسیس
حوزه علمیه قم ادامه داشت ولی با تاسیس آن حوزه اصفهان تحت الشعاع حوزه قم قرار گرفت و از مرکزیت سابق آن کاسته شد.
فتح
اصفهان در سال ۲۳ هجری در زمان خلافت
عمر روی داد
و فرمانروایان آن تا سیصد سال از طرف خلفا معین میشدند. لذا این شهر در زمان
آل بویه و
سلجوقیان پایتخت بود
و در عهد سلجوقیان به سرعت ترقی کرد و جزء مهمترین شهرهای کشور گردید.
«
ابنحوقل» ضمن توصیف اصفهان در نیمه دوم قرن چهارم هجری و اشاره به منسوجات ابریشمی و پنبهای، زعفران و میوههای گوناگون آن که به سایر نقاط صادر میشد، میگوید: از
عراق تا
خراسان شهری تجاری بزرگتر از اصفهان، جز
ری وجود نداشته است.
این موقعیت همچنان رو به رشد بود تا آنکه یورش
تیمور سبب خرابی و سقوط تعدادی از شهر و آبادیهای
ایران شد. وی در اصفهان دستور داد که منارههایی از سر هفتاد هزار نفر مقتول برپا دارند.
در سال ۱۰۰۰ق، پایتخت
صفویه از
قزوین به اصفهان منتقل شد و اصفهان بار دیگر از آبادترین شهرهای ایران گردید و علاوه بر مرکز سیاسی – اجتماعی، مرکز فرهنگی – علمی نیز به شمار آمد و حوزهای بزرگ با دانشمندانی والا مقام به جهان
شیعه ارزانی داشت.
بر اساس آنچه در تاریخ نقل گردیده، نخستین دوره از ادوار حوزه علمیه اصفهان به زمان سلطنت
آل بویه میرسد. زمانی که
ابوجعفر علاءالدوله کاکویه فرمانروای
اصفهان بود، «
ابنسینا» نزد وی رفت.
مدرسه اصفهان یادگار آن دوره است.
مدتی که ابوعلی سینا در زمان امارت علاءالدوله کاکویه دیلمی در اصفهان، در خدمت او بود، با وجود مشاغل وزارتی، به تدریس هم میپرداخت. گنبدی موسوم به
ابوعلی علایی در محله «در دشت» و در نزدیکی
مدرسه شفیعیه اصفهان موجود است که گفتهاند مدرس ابوعلی سینا و متعلق به مدرسهای در آن هنگام بوده است.
«
ابوعبدالله معصومی از محققان و حکمای بزرگ
اسلام است که در علوم
حکمت و
فلسفه استاد مسلم بود. تولّدش در اصفهان اتفاق افتاد و در آن سامان به تحصیل دانش پرداخت و در
علوم طبیعی و
علوم اسلامی تبحّری تام یافت.
هنگام توقف شیخ الرئیس ابوعلی سینا در اصفهان، ابوعبدالله پیوسته جلیس و مصاحب او بود و به تکمیل مقامات فلسفی خود پرداخت. شیخ پیوسته او را بر سایر شاگردان ترجیح میداد. گویند وقتی
ابوریجان بیرونی هیجده مسأله نزد شیخ الرئیس فرستاد که آنها را جواب گوید، او به ابوعبدالله محوّل کرد و این دلیل وسعت فکر و نظر او در مسایل فلسفه است. وفات او حدود نیمه قرن پنجم اتفاق افتاد. از وی تالیفات بسیاری به یادگار باقی مانده است. از جمله کتابی است در «
مفارقات عقلیه و اعداد عقول و اعداد مبدعات.»
شیخ الرئیس رسالهای در
عشق به نام او نوشته و درباره او چنین گفته است:
«ابوعبدالله منی بمنزلة ارسطاطالیس من افلاطون؛ ابوعبدالله در نزد من همان مقامی را داراست که ارسطو پیش افلاطون داشت.»
این دوره همزمان با عصر
سلجوقیان است. در این عصر از طرف
خواجه نظام الملک، نهضت احداث مدارس و رقابتهای مذهبی – سیاسی مطرح شد، به این سبب تاریخ
حوزه شیعه چندان مشخص نیست. هر چند مؤلف
تاریخ مدارس ایران، به شش مدرسه در این عصر اشاره کرده است ولی شیعی بودن آنها محل تردید است.
میتوان گفت
ایران از نیمه دوم قرن پنجم هجری از حمله
مغول تا زمان
غازانخان از پادشاهان
ایلخانی (۶۹۴-۷۰۳) در آشفتگی سیاسی و فرهنگی به سر میبرد. تا اینکه وی قدرت را به دست گرفت و از
مذهب بودایی به
آیین اسلام گروید و محمود خوانده شد و از اطاعتخان بزرگ مغول مستقر در
چین سرپیچید. غازانخان برای بهبود وضع کشور یک سری اصلاحات دامنهدار و قوانین و قواعدی را وضع نمود که نتایج درخشانی به بار آورد.
به پیروی از غازانخان قریب صدهزار نفر از مغول، اسلام آوردند
و جانشین وی
اولجایتو (۷۰۳-۷۱۶) به مناسبت تعلقی که به
مذهب شیعه داشت، از سوی
شیعیان، محمد خدابنده لقب یافت.
بدین ترتیب تا انقراض سلسله ایلخان ایران، آیین اسلام مذهب رسمی دولت و حکومت ایلخان و بر اساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید و اطاعتی که تا این تاریخ ایلخانان ایران نسبت به قاآنخان بالیغ داشتند از میان رفت و به تدریج رابطه بینخان بالیغ و دربار ایلخانی مقطوع گردید.
مدارس حوزه علمیه اصفهان در این عصر بدین قرار است:
۱-۲- مدرسه باباقاسم – مدرسه امامیه
۲-۳- مدرسه جنب مسجد جمعه
۳-۴- مدرسه عصمتیه
۴-۵- مدرسه در دشت
۵-۶- مدرسه شهشهان
۶-۷- مدارس صدرالدین علی – شامل سه مدرسه
۷-۸- مدرسه اوزون حسن
۸-۹- مدرسه باقريّه
۹-۱۰- مدرسه ترکها
۱۰-۱۱- مدرسه درب کوشک
۱۱-۱۲- مدرسه خواجه ملک مستوفی
این دوره یکی از پر رونقترین دورههای حوزه علمیه اصفهان است. با دعوت علما و دانشمندان
جبل عامل به
ایران و مرکزيّت یافتن
اصفهان در
عهد صفوی، حوزه علمیه اصفهان به اوج شکوفایی رسید. نقطه مقابل دوره رونق – که نهضت احداث مدارس از سوی
خواجه نظام الملک برای ترویج
مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و دهها مدرسه در دور افتادهترین نقاط ایران بنیان نهاده شد. لیکن شیوع
خرافات و فساد
اخلاق و روی آوری به
دنیا و مظاهر مادّی، بیتوجهی به علوم و ادبيّات عوامل انحطاط
صفویه را فراهم ساخت.
جبل عامل که از دیرباز دانشگاه
شیعه امامیه و مرکز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون
حدیث و
فقه،
تفسیر و
کلام و
اخلاق بود، با گرایش
شاه اسماعیل به
تشیع و دعوت
فقهای شیعه از آن سامان، زمینهساز رونق تفکر شیعی گردید. هر چند سابقه تشیع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و
شهید اول کتاب «
اللمعة الدمشقیة» را در مقابل درخواست حاکم خراسان «
نجمالدین علی بن المؤید علوی طوسی» حاکم بین سالهای ۷۶۶-۷۸۳ هجری به ایران ارسال نمود.
با دعوت ایرانیان از علما برای چندمین بار، در نهایت علما به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده و از دیار مختلف به ایران آمدند. از آن جملهاند:
۱-
علی بن عبد العالی الکرکی (۸۷۰-۹۴۰ق)
۲-
کمالالدین درویش محمد بن الحسن العاملی۳-
علی بن هلال الکرکی (متوفی ۹۹۳ق)
۴-
حسین بن عبدالصمد الجبعی (۹۱۸-۹۴۸ق)
۵-
بهاءالدین العاملی (۹۵۳ – ۱۰۳۰ق)
همچنین برای نشر تفکر شیعی و مذهب تشیع در ایران لازم بود حرکتی فرهنگی در پی ترجمه و تألیف فراهم آید که با حضور دانشمندان جبل عامل به ایران این حرکت سرعت پذیرفت.
این دوره در گسترش اعتقادات شیعه و
فقه و
حدیث و
ریاضیات و هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیع گامهای بلندی را برداشت، چنانکه کتب سه گانه حدیث در این عصر تألیف گردید. البته بعضی از کتب نیز ترجمه شدند از جمله کتبی که در این دوره ترجمه شد تا اصول اعتقادات شیعه را بیان دارد و به فروع احکام آشنا سازد کتابهای زیر است:
۱-
کشف الغمه فی معرفة الائمه۲-
وسیلة النجاة در معرفت اعتقادات، از
شیخ صدوق، ترجمه زوارهای
۳-
صحیفه سجادیه، ترجمه
ملا محمدصالح بن محمدباقر روغنی قزوینی۴- شرح اربعین حدیث، ترجمه کتاب
اربعین حدیث شیخ بهایی، مترجم
سیدمحمد بن محمدباقر حسینی خاتونآبادی۵-
تفسیر منهج الصادقین،
فتحالله بن شکرالله کاشانی، به فارسی
۶- شرح
نهج البلاغه،
فتحالله کاشانی به فارسی
۷-
مفتاح النجاح، ترجمه کتاب عدة الداعی،
احمد بن فهد حلی – از علی بن حسین زوارهای
۸-
وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة،
محمد بن الحسن الحر العاملی (۱۰۳۳-۱۱۰۴ق)
۹-
الوافی،
فیض کاشانی (۱۰۱۰-۱۰۹۰ق)
۱۰-
بحارالانوار،
محمدباقر مجلسی – الثانی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ق)
صفویه دولتی برخاسته از «
تصوف» بود که صورت روحانی آن تبدیل به سیستم سیاسی روحانی شده و پیروزی آنان را فراهم ساخته بود و «
قطب» آنان با «
امام» شیعیان مفهوم واحدی را در امور سیاسی به نظر میآورد؛ لیکن محدوده امام هر قطبی را نمیگرفت و ولایت نمیتوانست به هر مرشدی تعلق گیرد. از این رو و در دولت صفوی سه قدرت نمایان شد.
۱- تصوف
۲- سلطنت و شاه
۳-
فقهای امامیه به عنوان نایب امام عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
دولت صفوی، از جمله
شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور
دینی این جامعه به کار پردازد و مشروعیت رژیم را فراهم سازد. بدین جهت از میان فقهای موجود یکی را به عنوان «
صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای لبنان به
ایران مهاجرت کردند.
با هجرت «
محقق کرکی» و حضور در ایران، از آنجایی که مرتبه علمی او فزونتر از «صدر» بود، عنوان «
شیخ الاسلام» به وی دادند. صدر با کارهای اداری درآمیخته بود ولی شیخ الاسلام بیشتر جنبه مذهبی و مقام افتاء داشت.
همچنین از دیگر عناوینی که در دوره صفوی رایج بود، عناوین «
مجتهد»، «
پیشنماز»، «مدرس»، «
قاضی» و «
مفتی» است که هر یک موقعیت
دینی و اجتماعی خاص داشتهاند.
یکی از مشکلاتی که در دوره صفویه روی نمود، مقابله برخی از دانشمندان با بعضی دیگر بود؛ به گونهای که
اخباریین در مقابل
اصولیین و
فلاسفه ایستادند و باعث گسیختگی فرهنگی و اعتقادی در جامعه شدند. اخباریان و پیشتر، فقها به عنوان شیخ الاسلام در نظام حکومتی صفویه به ایفای نقش پرداختند. غفلت با دنیاطلبی اواخر عهد صفوی درهم آمیخت و جمود فکری و رکود سیاسی را پیش آورد و صفویه پس از چندی کار خویش را پایان یافته دیدند.
این در حالی بود که کسی میتواند منصب نایب الامامی را به خود اختصاص دهد که در تمامی علوم اسلام و رموز و دقایق آن تخصص و تبحر داشته باشد و
قرآن و
سنت را آن طور که باید، دریابد.
مدارس این دوره عبارتند از:
۱- مدرسه ذوالفقار
۲- مدرسه اسفندیار بیک
۳- پریخان خانم
۴- زینب بیگم
۵- عباس ناصری
۶- سلیمانیه
۷- میرزاخان
۸- ساروتقی
۹- فاطمیه
۱۰- آقاکافور
۱۱- دده خاتون
۱۲- شفیعیه – در محله «دردشت»
۱۳- عربان
۱۴- ملا عبدالله
۱۵- گچ کنان
۱۶- مقصود عصار
۱۷- باغ سهیل
۱۸- آقانور جولا
۱۹- کوچه آقامله
۲۰- آقا شیرعلی
۲۱- وزیر
۲۲- جعفریه
۲۳- دارالبطیخ
۲۴- گلگوز
۲۵- صفوی
۲۶- خواجه محرّم
۲۷- جدّه بزرگ
۲۸- جدّه کوچک
۲۹- میرزا تقی
۳۰- حاجباقر مهآبادی
۳۱- کاسه گران
۳۲- ایلچی
۳۳- میرزاحسین
۳۴- الماسیه
۳۵- شفیعیه – در محله احمدآباد
۳۶- شیخ علیخان زنگنه
۳۷- خواجه محبت
۳۸- مبارکه
۳۹- محرمیه
۴۰- آقا کمال خازن
۴۱- مرتضویه
۴۲- نجفقلی بیک
۴۳- جلالیه
۴۴- نوریه
۴۵- مریم بیگم
۴۶- اسماعیلیه
۴۷- قاسمیه هاشم
۴۸- سلطانی چهارباغ
۴۹- نیم آورد
۵۰- شمس آباد
۵۱- شاهزاده
۵۲- افندی
۵۳- میرزامهدی
۵۴- صدر بازار
۵۵- صدر خواجو
۵۶- پاقلعه
۵۷- کلباسی
۵۸- مسجد سيّد
چهارمین دوره از حوزه علمیه اصفهان برابر است با حکومتهای
افشار،
زند،
قاجار و
پهلوی. حُكّام این رژیمها، افرادی نالایق و فرومایه و توجهی به فرهنگ و علوم نداشتهاند و بلکه تنها هدفشان «انباشتن خزاین» (ژنرال گاسپار دروویل که مدتها در
ایران حضور داشت و با
فتحعلی شاه از نزدیک آشنا بود، در مورد خست او میگوید: «بخل و خست فتحعلی شاه نامنتها است، گویی لذتی جز روی هم انباشتن خزاین ندارد. او همه ساله ده تا دوازده میلیون فرانک جواهر گرانبها میخرد و آنها را در صندوقها روی هم میریزد. ضمناً طلای بیحسابی نیز جمع آوری میکند. از این رو شکی نیست که به زودی زود کشور خویش را دچار ورشکستگی خواهد کرد.»)
و «دادن امتیاز» به کشورهای خارجی است. (از جمله امتیازات، اعطای
امتیاز رویتر بود که به
نهضت تنباکو انجامید.)
فقر اقتصادی منجر به قبول هر نوع قراردادی با دولتهای بیگانه شد و تهاجم فرهنگی را به همراه خود روانه کشور کرد. از جمله قراردادها قبول تأسیس مدارس خارجی در ایران بود که برخی از کشورها چون
انگلیس،
آلمان،
فرانسه و
روسیه در ایران دایر کردند.
مدرسه «ستاره صبح» از جمله مدارسی بود که در ماه سپتامبر سال ۱۹۱۰م در
اصفهان گشایش یافت در حالی که «مدرسه جلفا» پیشتر در این شهر مشغول تربیت دانش آموزان خود بود.
البته باید خاطر نشان ساخت که دانشمندان تقوا پیشه و فرزانگان اصفهان در این دوره بسان شمع سوختند تا پرچم علم و
دین را افراشته نگاه دارند و استوار چون کوه به حیات علمی خویش ادامه دادند، چنانکه بزرگانی نیز چون آیتالله مجاهد شهید
سیدحسن مدرس و
آیتالله بروجردی را در خود پرورید و به جهان ارزانی داشت. سپس به اصرار مردم
تهران به این شهر بازگشتند و مبارزه بر ضد
احمد شاه و
رضاخان را ادامه دادند. چنانکه رضاخان هیچ گاه نتوانست
مسجد و سخنرانی ایشان را به تعطیل کشاند.
در پی تصرف
اصفهان به دست
محمود افغان و سپس به قدرت رسیدن
نادر شاه افشار (حک ۱۱۴۸ـ۱۱۶۱) و ناامن شدن این شهر، حوزه اصفهان رونق پیشین خود را از دست داد، چنان که شماری از
علما ناچار از مهاجرت به شهرهای دیگر شدند.
با این همه، حوزه اصفهان با بهرهگیری از میراث گرانبها و پربار علمی
عصر صفوی، باز هم به حیات خود، هر چند با افت و خیزهایی، ادامه داد.
برخی از علما و مدرّسان این دوره حوزه اصفهان عبارتاند از:
محمدباقر بن حسن خلیفه سلطانی (زنده در ۱۱۴۸)، شاگرد
محمدباقر مجلسی که
تعلیقات علی شرح اللمعة از آثار اوست.
محمدتقی بن محمدکاظم الماسی شمسآبادی (متوفی ۱۱۵۹)، شاگرد محمدباقر مجلسی که
نماز جمعه و
جماعت در جامع عباسی در زمان نادر شاه بر عهده او و مرجع طلاب در
فقه و
حدیث بود.
ملا اسماعیل بن محمدحسین خواجویی (متوفی ۱۱۷۳)،
حکیم و
متکلم و صاحب نظر در فقه و حدیث و
تفسیر که کرسی تدریس فلسفه داشت و گفته شده است سی بار
شفای ابنسینا را تدریس و مطالعه کرد.
از جمله شاگردان او
محمدمهدی نراقی،
محمد بیدآبادی و
ابوالقاسم مدرس اصفهانی بودهاند.
خواجویی حواشی زیادی بر کتابهای فقهی و فلسفی نوشته است.
ملا محراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۲ یا ۱۲۱۷) نیز از حکما و عرفای اصفهان بود و نزد
محمد بن رفیع بیدآبادی و ملا اسماعیل خواجویی شاگردی کرد و خود استاد حاجی
محمدابراهیم کلباسی بود.
همچنین
ابوالقاسم جعفر بن حسین خوانساری (متوفی ۱۲۴۰) فقیه برجسته، جد صاحب روضات الجنات، پس از تحصیل مقدمات نزد پدرش در خوانسار به اصفهان رفت و در
مدرسه چهارباغ،
حکمت و
کلام را نزد
ابوالقاسم خاتونآبادی مشهور به مدرس و دیگر علمای اصفهان آموخت. وی از سیدمحمدمهدی بحرالعلوم اجازه روایت داشته است.
در
دوران قاجاریه (حک: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نیز کرسی تدریس فقه و اصول در حوزه علمیه اصفهان پر رونق بود.
در این دوره بیشتر عالمان تحصیلات و سطوح را در این شهر فرا میگرفتند و برای تکمیل تحصیلات به
حوزه نجف که از نو رونق یافته بود
مهاجرت میکردند.
البته برخی از آنان پس از کسب درجه
اجتهاد و نایل شدن به مراتب بالای درسی به اصفهان باز میگشتند و به تدریس و تصدی دیگر شئون
دینی میپرداختند.
همین رفت و آمد سبب شد که اصفهان همچنان در پرورش مجتهدان مبرِّز پیشگام بماند.
فقیه اصولی مشهوری چون
سیدمحمد مجاهد، فرزند
سیدعلی طباطبائی صاحب ریاض و نواده
وحید بهبهانی، که خود در درس اجتهادی جدّ و پدرش شرکت کرده و جایگاهی معتبر داشت، به اصفهان آمد و چند سال، تا هنگام درگذشت پدرش (۱۲۳۱)، به تربیت طلاب همت گماشت.
ملا علی بن ملا جمشید نوری (متوفی ۱۲۴۶) حکیم مشهور که تحصیلات
دینی خود را در
مازندران و
قزوین آغاز کرده بود، به اصفهان رفت و نزد آقا
محمد بیدآبادی تحصیل خود را ادامه داد.
وی سپس به تدریس
علوم عقلی در اصفهان پرداخت و شاگردان زیادی تربیت کرد.
ملا
علی نوری چندین حاشیه بر کتابهای
ملاصدرا، تفسیری منظوم بر
سوره حمد و کتابی در رد
پادری نصرانی نوشت.
محمدتقی بن محمدرحیم اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸) که به دلیل تألیف کتاب مفصّل
هدایة المسترشدین در شرح
معالم الاصول، به صاحب حاشیه مشهور شده، فقیه و اصولی و مدرّس برجستهای است که در اصفهان شاگردان زیادی پرورش داد.
وی داماد شیخ
جعفر کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸) و جد اعلای خاندان
آقانجفی و مسجد شاهیهای اصفهان است.
او اصالتاً اهل
ایوانکی ورامین بود که برای تحصیل به
عتبات رفت و در
کربلا،
نجف و
کاظمین تحصیل کرد.
پس از حمله
وهابیت به کربلا در ۱۲۲۱، احتمالا قبل از ۱۲۲۵ به
ایران (
اصفهان) مهاجرت کرد.
در
مسجد ایلچی اصفهان در درس او حدود چهارصد نفر شرکت میکردند.
در واقع، از این زمان به بعد، اصفهان رسماً از حوزههای تابع نجف شد و استادان درس آموخته نجف با استقرار در این شهر، دستاوردهای علمی خود را در اختیار طلاب میگذاشتند.
حوزه علميه اصفهان از جمله حوزه هاي نادري است كه بيشترين مهاجرت علمي علما و دانشمندان اسلامي را به خود پذيرفته و از حوزههاي علميه شيعه بسان «
جبل عامل لبنان»، «
احساء» و «
بحرین» بهره ها برده و دانشها اندوخته است. در اين مجال به برخي از رجال اين حوزه اشاره ميكنيم:
فيلسوف فرزانه
محمدباقر داماد (۹۶۹ـ۱۰۴۱ق) فرزند
میرمحمدحسین استرآبادی و دخترزاده
محقق ثانی علي بن عبدالعالي كركي (متوفي ۹۴۰) از بزرگ دانشمندان حوزه علميه اصفهان است كه در
عهد صفوی تربيت شاگرداني بسان
ملاصدرای شیرازی را برعهده گرفته است.
«
قبسات»، «جَذَوات»، «
ایقاظات» و «
شارع النجاة» از جمله تأليفات اين حكيم الهي است.
بهاءالملة و
الدين محمد بن حسين مشهور به
شیخ بهایی (۱۰۳۰ق) در روستاي (جبع) به دنيا آمد و به همراه پدر، راه
ایران را در پيش گرفت تا در نشر معارف علوي گام نهد و علاوه بر رسيدگي به امور سياسي ـ اجتماعي به تدريس
فقه و
اصول و
فلسفه در حوزه علميه اصفهان مشغول بود و علوم نقلي و عقلي را به خوبي آموخته و در تدريس و تأليف دانشمندان موفق بود.
دهها كتاب و رساله از وي باقي است كه ميتوان به «
جامع عباسی» و «
حبل المتین» در فقه، «
عروة الوثقی» و «
عین الصلاة» در تفسير، «اربعين» و «شرح و حاشيه
من لایحضره الفقیه» در حديث اشاره كرد. وي در رياضيات و نجوم و آنچه كه امروز به روانشناسي شناخته ميشود داراي تأليفاتي است و در هنر معماري دست داشت.
ملا
محمدتقی مجلسی پدر علامه
محمدباقر مجلسی و از شاگردان شيخ بهايي است. «
احیاء الاحادیث»، «
الاربعون حدیثا»، «حاشيه
صحیفه سجادیه»، «
روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه»، «شرح
زیارت جامعه»، «شرح فارسي و عربي بر صحيفه سجاديه» از جمله آثار اوست.
علامه محمدباقر مجلسي (۱۰۳۷ـ۱۱۱۱ق) از دانشمندان عهد صفوي است كه در احياي احاديث
اهل بیت (علیهم السلام) تلاشي بسيار نموده است. علامه مجلسي به شرح و تفسير كتب اربعه چون
اصول کافی دست زد كه «
مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول» از اين نوع است. وي دست به تأليف كتاب وزين «
بحارالانوار» زد كه جهاني از چنين همتي حيران است.
كتاب بحارالانوار بالغ بر يكصد جلد است كه در آن احاديث
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
ائمه طاهرین (علیهم السلام) جمع آوري شده است. وي براي نشر
مذهب تشیع علاوه بر تأليف كتب عربي، برخي از تأليفاتش را به زبان فارسي نگاشت. «
حق الیقین»، «
عین الحیوة»، «
حلیة المتقین»، «
حیوة القلوب»، «
مشکوة الانوار» و «
جلاء العیون» از آن قسم است.
سیدنعمتالله جزایری از شاگردان علامه مجلسي بود كه در هنگام تأليف «بحارالانوار» از سوي استاد، وي در خدمت او به تحصيل و تدوين حديث اشتغال داشت. در دوران حياتش علاوه بر منصب شيخ الاسلامي در جنوب
ایران، به تأليف بيش از پنجاه اثر پرداخت، كه «
انوار النعمانیة» و «
نور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین» از آن جمله است.
آيتالله مجاهد
سیدحسن مدرس (۱۲۸۷ـ۱۳۵۷ق) در قريه «سرابه كچو» از توابع
اردستان تولد يافت و پس از فراگيري علوم از پدر در چهارده سالگي راهي حوزه علميه اصفهان گرديد و از مجتهدان عصر بهره برد و در علوم عقلي و نقلي به مدارج عالي نايل آمد و آنگاه راهي
عتبات عالیات شد تا از محضر آيات عظام
میرزا حسن شیرازی و
آیتالله سیدمحمد کاظم یزدی استفاده نمايد.
پس از چندي به اصفهان برگشت و در مدرسه «
جدّه کوچک» به تدريس فقه و اصول اشتغال ورزيد. و بر حسب امر آيات عظام نجف اشرف براي نظارت بر مجلس شوراي اسلامي به
تهران آمد. بارها مورد حمله دشمن واقع شد و سرانجام مسموم و
شهید گرديد.
آيتالله ميرزا
محمدجواد اصفهانی (۱۲۴۰ـ۱۳۱۲ق) در اصفهان متولد شد و در همان جا به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و پس از چندي به عتبات عاليات رفت. از اساتيد
حوزه علمیه نجف بهره برد و از حضرت علامه آيتالله شيخ
محمدحسن نجفی، صاحب جواهر، درجه
اجتهاد گرفت و به
اصفهان بازگشت.
در سال ۱۳۰۴ق
ناصرالدین شاه وي را از اصفهان به تهران تبعيد كرد تا مانع اجراي حدود از سوي ايشان گردد، اما با اين تبعيد، مبارزات اين فقيه متقي پايان نيافت و در طول اقامتشان در تهران نيز ادامه پيدا كرد. معظم له پدر ميرزا محمدعلي ـ معروف به شاهآبادي ـ است.
وي داراي تأليفات عديدهاي است كه ميتوان به «
بساتین الریاحین»، «
کنوز اللیالی»، «
السراج الوهاب فی شرح نتایج الاصول» و «
الریاحین» اشاره نمود كه سه كتاب اول در اصول و كتاب چهارم در فقه است. وي در اصفهان دار فاني را وداع گفته است.
آيتالله ميرزا
احمد بیدآبادی (۱۲۷۹ـ۱۳۵۷ق) در اصفهان متولد شد و به تحصيل علوم پرداخت و از آيات و اساتيد حوزه علميه اصفهان، «آيتالله
سیداحمدباقر موسوی خوانساری»، «علامه
سیدمحمدهاشم موسوی خوانساری چهار سوقي» و والد معظمش «آيتالله ميرزا محمد جواد»
اجازه اجتهاد دريافت داشت.
آيتالله ميرزا
محمدعلی شاه آبادی (متوفي ۱۳۶۹ق) فرزند آيتالله ميرزا محمدجواد اصفهاني است كه در اصفهان متولد شد و از محضر پدر و برادر خويش كسب فيض نمود و در
حوزه علمیه تهران به تحصيل فقه و اصول و فلسفه و
عرفان پرداخت و از اساتيدي چون «آيتالله
میرزا حسن آشتیانی»، «
میرزا ابوالحسن حکیم» مشهور به «ميرزاي جلوه» و «
میرزا هاشم گیلانی» بهره برد و به درجه اجتهاد رسيد.
آنگاه به
حوزه علمیه نجف رفته، از محضر
آخوند خراسانی، شيخ
فتحالله شریعت اصفهانی، آيتالله
میرزا حسن خلیلی كسب فيض كرد و پس از فوت آخوند خراساني در
حوزه علمیه سامرا به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت و خود در درس آيتالله
میرزا محمدتقی شیرازی ميرزاي دوم حاضر شد.
پس از مدتي به ايران آمد و در تهران اقامت گزيد. از آن همه، اجازه اجتهاد ميرزاي
شيرازي كه به ايشان داده محفوظ مانده است. وي يكي از شش نفري است كه آيتالله ميرزامحمدتقي
شيرازي به او اجازه اجتهاد داده است.
«
شذرات المعارف»، «
رشحات البحار»، «
مفتاح السعادة فی احکام العبادة»، «حاشيه
نجاة العبادة»، «رسالة
العقل و الجهل»، «چهار رساله در
نبوت و
ولایت عامه و
خاصه»، «
منازل السالکین»، «حاشيه
کفایة الاصول» و «حاشيه
فصول الاصول» از جمله تأليفاتي اين فقيه، اصولي و عارف فرزانه است.
آيتالله حاج آقا
حسین خادمی (۱۳۱۹ـ۱۴۰۵ق) فرزند آقا
سیدجعفر خادمالشریعه بود كه در اصفهان تولد يافته و به تحصيل علوم پرداخته است. آنگاه در پي تكميل تحصيلات حوزوي راهي
نجف اشرف شد و از آيات عظام ميرزا
محمدحسین نایینی،
آقا ضیاءالدین عراقی و آقا
سیدابوالحسن اصفهانی و آيتالله
سیدابوتراب خوانساری و آيتالله شيخ
محمدجواد بلاغی، فقه و اصول،
رجال،
درایه،
کلام،
ملل و نحل را فرا گرفت. در ۲۶ سالگي به مقام اجتهاد نايل آمد و به موطن خويش بازگشت و تدريس خارج فقه و اصول را آغاز كرد. وي معتقد بود «طلبه تا به درس مشغول نشده تحصيل علم برايش
واجب کفایی است ولي پس از شروع بدان
واجب عینی ميشود.»
در سال ۱۳۴۲ هنگامي كه
حضرت امام به دست رژيم دستگير و به تهران اعزام شد، به پيشنهاد
آیتالله میلانی در تهران پيرامون مرجعيت امام سخن گفت و در پنجم
رمضان ۱۳۵۷ش خانه معظم له از سوي مأموران رژيم شاه تحت محاصره قرار گرفت و عدهاي نزديك منزل ايشان به
شهادت رسيدند. در دوره هاي اول و دوم
مجلس خبرگان نماينده مردم استان اصفهان گرديد تا آنكه در ۲۰ اسفند ۱۳۶۳ش (۱۴۰۵ق) به ديار ابدي شتافت.
تقريرات فقه مرحوم ناييني در صوم و صلاة، تقريرات اصول و حاشيه بر طهارت و صلاة
حاج آقا رضا همدانی از جمله تأليفات اين فقيه فرزانه است.
از دیرباز بیوت آیات عظام و دانشمندان اسلامی، مراکز تعلیم و تربیت بوده و این آموزش به گروهی خاص، اختصاص داده نشده است. بر پایه همین امر از میان این خاندانها علم و فضیلت زنان دانشمندی در فقه و اصول و
حدیث و ... برخاستهاند. خاندان پر فضیلت
علامه مجلسی از این قبیل است.
در دوره اخیر از «بانوی مجتهد ایرانی،
بانو نصرت امین» که از جمله دانشمندان و نویسندگان توانایی حوزه اصفهان است، باید نام برد.
«
اربعین الهاشمیه»، «
تفسیر مخزن العرفان» در پانزده جلد، «ترجمه تهذيب الاخلاق» و «
نفحات الرحمانیّة» از جمله تأليفات اين بانوي دانشمند است.
بانوي اصفهاني پس از رسيدن به مدارج عالي به تأسيس مدارس نيز همت گمارد كه ميتوان از دو مدرسه زير نام برد:
۱. «دبيرستان دخترانه امين» تاسيس در سال ۱۳۴۴ش.
۲. «مكتب فاطمه (سلاماللهعليها)»، كه خود ايشان در آن تدريس ميكردند.
«علويه
زینب السادات همایونی»، «علويه
عفتالحاجیه افتخار امین» و «
فخرالسادات ابطحی» از جمله شاگردان فاضل مكتب بانوي ايراني هستند.
اين بزرگ بانوي ايراني در سال ۱۴۰۳ق (۲۳ خرداد ۱۳۶۳ش) دار فاني را وداع گفت.
برای مدارس علمیه از جمله حوزه علمیه اصفهان علومی تدوین شده بود که در ذیل به آنها اشاره میکنیم.
در حوزه اصفهان مثل سایر حوزهها محور آموزشها فقه بوده است.
تدریس علم فقه در حوزه اصفهان با اقامت
ملا عبداللّه تستری در این شهر رواج یافت و او شاگردان زیادی از جمله
محمدتقی مجلسی را پرورش داد که به رواج و ارتقای این علم در اصفهان کمک شایانی کردند.
اساساً اهمیت و اعتبار فقه، سبب شد که علم
فقه و
اصول از جایگاه خاصی در حوزه اصفهان برخوردار شود، به طوری که تدریس آن تا مرتبه خارج فقه و اصول تا دوران معاصر ادامه یافت.
رواج مجادلات اخباری ـ اصولی از رخدادهای مؤثر در حوزه اصفهان بود و حتی برخی اعاظم حوزه اصفهان را به جریان اخباری متمایل کرد.
از ویژگیهای بارز حوزه اصفهان توجه به
حدیث و
علوم حدیث است.
توجه به حدیث در حوزه اصفهان بیش از هر کس، مرهون مولی عبداللّه تستری و
بهاءالدین عاملی بوده است و پس از این دو، مهمترین نقش و تأثیر از آنِ
محمدباقر مجلسی و شاگردان اوست.
یکی از بزرگترین مجموعههای حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار محصول کار محدّثان این حوزه علمیه بود و از آن پس سنّت نقل و
اجازه نقل حدیث در این حوزه ادامه یافت.
علاوه بر این، نگارش شرح بر احادیث و متون حدیثی در این دوره رواج یافت.
یکی از علومی که در حوزه اصفهان رواج داشت و عالمان حوزه معمولا آن را میآموختند
فلسفه بود.
حضور کسانی چون
میرداماد (سید الفلاسفه)، میرزا
ابوالقاسم میرفندرسکی،
صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و آثاری که این فلاسفه تألیف کردند و نیز حواشی و شروح متعددی که در این دوره بر آثار فلاسفه پیشین نوشته شد به روشنی گواه توجه ویژه حوزه علمیه اصفهان به فلسفه است (برای مطالعه برخی از شروح و حواشی فلسفه به این منابع رجوع کنید.
).
در واقع تفسیر اشراقی از فلسفه
ابنسینا که از پیش توسط کسانی چون
سهروردی،
غیاثالدین منصور و دیگران آغاز شده بود، در اصفهان به همت کسانی چون میرداماد و ملاصدرا، به اوج خود رسید و یکی از ویژگیهای فلسفه
دوره صفویه شد.
سنّت تدریس فلسفه در اصفهان تا دوران معاصر نیز ادامه یافت و کسانی چون
حاج آقا رحیم ارباب به تدریس این دانش اهتمام داشتند.
جلالالدین همایی از تربیت شدگان اوست.
علومی مانند طب و
نجوم نیز در حوزه اصفهان تدریس میشد.
برخی از عالمان حوزه در
علم طب صاحب تألیف بودهاند. هم چون
میرزا حسین طبیب که فردی عالم و فقیه بوده از اطبای دوره صفوی در اصفهان به شمار میرود.
شرف
الدین حسن اصفهانی معروف به
حکیم شفایی (متوفی ۱۰۳۷) ادیب، متکلم و حکیمی فاضل و معاصر
شیخ بهائی و
میرداماد بوده و تصانیفی در علم طب داشته است.
سیدمحمدباقر موسوی حکیم نیز از طبیبان
شاه سلیمان صفوی صاحب کتاب
الادویة القلبیة به
زبان فارسی بود.
تدریس طب در اصفهان تا قرن چهاردهم نیز ادامه یافته و در این عصر در دوره اول
قانونچه چغمینی و
الموجز فی القانون ابن نفیس، دوره رونق شرح ابن نفیس بر الموجز و بر اسباب و علامات
نجیبالدین سمرقندی و
قانون ابنسینا را میخواندهاند.
از استادان این علم آخوند ملا عبدالجواد بوده است.
از علومی که در اصفهان تدریس میشده و عالمان زیادی به آن توجه داشتهاند
ریاضیات بوده است.
در قرن چهاردهم چهار یا پنج مدرّس ریاضیات در اصفهان خلاصة الحساب شیخ بهائی و فارسی هیئت
ملا علی قوشچی و سی فصل
خواجه نصیر طوسی را تدریس میکردهاند.
قطبالدین لاهیجی از مدرّسانِ بنام ریاضی در عهد صفوی بوده و
محمدباقر مجلسی از او با عنوان «استاذنا
فی الریاضیات» نام برده است.
وقتی به عملکرد
حوزه نجف رجوع می کنیم یکی از چالشها که رو در روی عملکرد حوزه علمیه اصفهان قرار میگیرد، انحرافات فکری و عقیدتی ررایج در آن زمان بود. که به بعضی از عملکردها و اقدامات حوزه علمیه اصفهان در ذیل اشاره میشود.
یکی از ویژگیهای حوزه علمیه اصفهان در دوره صفویه
ردّیه نویسی بر
مسیحیت و مقابله با اقدامات تبشیری آنان بود.
در دوره صفویه،
شاه عباس گروهی از
ارامنه را در اصفهان سکونت داد.
علاوه بر این
مسیحیان گرجی که گروگان، اسیر یا با هر عنوان دیگری در دربار صفوی بودند، و نیز اروپاییانی که به جهات تجاری، سیاسی، نظامی یا جهانگردی به اصفهان میآمدند، فعالیتهای تبشیری و نیز شبههافکنی اعتقادی داشتند و این باعث توجه بیشتر عالمان حوزه اصفهان به مسیحیت و
نقد افکار آنان شد.
برای نمونه
میر سیداحمد علوی (متوفی ۱۰۵۴)، شاگرد و داماد میرداماد، کتابهای لوامع ربّانی، مَصْقل صفا و لَمَعات ملکوتیه و ظهیر
الدین تفرشی کتاب نصرة الحق را در رد مسیحیت نوشتند و
سیدمحمدباقر خاتونآبادی نیز
اناجیل اربعه را به فارسی ترجمه کرد.
این گرایش و توجه بعدها در دوره
افشاریه نیز ادامه پیدا کرد و میرزا
مهدیخان استرآبادی انجیل را با همکاری میر
محمدمعصوم حسینی و فرزندش میر
عبدالغنی حسینی خاتونآبادی با نام
انجیل نادر شاهی (تهران ۱۳۸۸ش) ترجمه کرد.
از آن مهمتر،
حاج آقا نوراللّه اصفهانی، مرکزی را به نام «صفاخانه» تأسیس کرد که هدف اصلی آن برگزاری جلسات گفتگو بین
اسلام و مسیحیت بود.
این مرکز مجلهای نیز با عنوان الاسلام منتشر میساخت.
ظهور شیخ
احمد احسایی و شکلگیری جریان
شیخیه و متعاقب آن،
بابیّت و
بهائیت، نیز واکنشهایی را در حوزه اصفهان موجب شد.
در این قضایا نقش شیخ
محمدباقر نجفی و شیخ محمدتقی، معروف به
آقانجفی، بسیار اساسی و تأثیرگذار بود.
از دیگر ویژگیهای حوزه اصفهان در دوره صفوی توجه بسیار زیاد به ترجمه متون عربی به فارسی بود.
این اقدام که معمولا به دستور شاهان صفوی برای آشنایی عموم مردم و فارسی زبانان با
علوم دینی صورت میگرفت از متون اولیه حدیثی شروع شد و گاه متون کلامی و فلسفی و فقهی را نیز در بر میگرفت.
شاخصترین شخصیت این جریان محمدباقر مجلسی بود که هم در ترجمه متون عربی و هم در نگارش آثار فارسی اهتمامی جدی داشت.
شاه عباس دوم از
ملا خلیل قزوینی خواست بر کتاب
کافی کلینی شرحی به فارسی بنویسد و از
محمدتقی مجلسی نیز خواست شرحی فارسی بر کتاب
من لایحضره الفقیه بنویسد و او
لوامع صاحب قرانی را نوشت.
اما یکی از مشهورترین مترجمان این دوره
علی بن حسن زوارهای (متوفی ۹۷۰) مفسر و مترجم مشهور دوره صفوی است که کتابهای بسیار زیادی چون
تفسیر امام حسن عسکری (علیهالسلام) و
الاحتجاج طبرسی را به فارسی ترجمه کرد.
(برای اطلاع از دیگر مترجمان و ترجمههای این دوره به این منبع رجوع کنید.
)
مخالفت با
تصوف، یکی از ویژگیهای حوزه اصفهان به ویژه در دهههای پایانی حکومت صفویه مخالفت علما و فقها با تصوف و صوفیان بوده است.
صدرالدین شیرازی رسالهای به نام
کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیة نوشت. هم چنین
شیخ علی عاملی السهام المارقة فی ردّ الصوفیة،
سیدمحمد میرلوحی از شاگردان
بهاءالدین عاملی رسالة
أعلام المحبین و ملا
اسماعیل خواجویی الرد علی الصوفیة را نوشتند.
محمدباقر مجلسی نیز در کتاب
عین الحیوة به نقد نظری تصوف پرداخت و گرایش پدرش به تصوف را رد کرد
(برای آگاهی از رویارویی فقیهان و صوفیان با یکدیگر و رسالههای که در رد صوفیه نوشته شده به این منبع رجوع کنید.
).
یکی دیگر از ویژگیهای حوزه علمیه اصفهان علی الخصوص در دوره صفویه، رونق مدرسه سازی بوده است.
بیشتر این مدارس را حاکمان و وابستگان آنها میساختهاند.
برخی از آن مدارس موجود و برخی به تدریج از بین رفته است؛ اسامی مدارس بدین قرار:
مدرسه امامزاده اسماعیل، از مدارس کهن اصفهان که حاج
محمدابراهیم بیک یوزباشی در دوره شاه
سلطان حسین صفوی و به دستور وی در ۱۱۱۵ آن را تعمیر و تزیین کرد و از این رو به مدرسه ابراهیم بیک نیز معروف است.
این مدرسه در
دوران پهلوی محل سکونت مساکین و آوارگان قحطی و خشکسالی شده بود تا آنکه در ۱۴۰۰ با نظارت حاجآقا
محمدفقیه احمدآبادی تعمیر شد و طلاب در حجرههای آن ساکن شدند
آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵) مدتی در این مدرسه سکونت داشته است.
مدرسه جلالیه یا احمدآباد از مدارس دوره شاه سلطان حسین صفوی است که در ۱۱۱۴ به وسیله
جلالالدین محمد حکیم بنا شده است.
مدرسه الماسیه در ۱۱۰۴ در زمان سلطنت
شاه سلیمان صفوی به دست حاج الماس از غلامان خاص شاه ساخته شد.
در ۱۳۵۵ اداره اوقاف اصفهان آن را تخریب کرد ولی پس از شهریور ۱۳۲۰ آیتاللّه شیخ مهدی نجفی زمین مدرسه را در اختیار گرفت و در همان مکان مدرسهای بنا کرد که تا کنون پا برجاست.
برخی از مدرّسان مشهور این مدرسه عبارتاند از: شیخ
محمدحسن لاری بیضاوی (متوفی ۱۳۳۵) از شاگردان شیخ
محمدباقر مسجدشاهی نجفی؛
سیدزینالعابدین ابرقوئی (متوفی ۱۳۷۲) از شاگردان
سیدمحمدباقر درچهای و
آخوند کاشی؛
سیدمصطفی مهدوی هرستانی (متوفی ۱۴۰۹) که در مدرسه جده بزرگ نیز تدریس میکرد؛ شیخ
عباسعلی ادیب حبیبآبادی (متوفی ۱۴۱۲) که جامع منقول و معقول و از مدرّسان مشهور اصفهان بود و شیخ
محمدرضا محقق خراسانی.
حاج شیخ
محمدعلی اصفهانی ثقة الاسلام نیز در ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ در جنوب مسجد سارو تَقیخان
مدرسه ثقة الاسلام را ساخت.
مدرسه شفیعیه نیز در ۱۰۹۹ در عهد شاه سلیمان صفوی به همت
محمدشفیع میرزا حسینی ساخته شد.
مدرسه شیخ الاسلام نیز از مدارس این دوره است که ملا
محمدباقر سبزواری در آن تحصیل میکرده است.
مدرسه ملا عبداللّه را
شاه عباس اول صفوی برای
ملا عبداللّه تستری ساخت.
مدرسه کوچک نیمآورد، که چهار حجره داشته ولی طلاب زیادی در آن مشغول تحصیل بودهاند، از همین دوره است.
سیدنعمتاللّه جزایری در ابتدای ورود به اصفهان مدتی در این مدرسه سکونت داشته است.
مدرسه مریم بیگم که بانی آن مریم بیگم دختر شاه صفوی بود در ۱۱۱۵ بنا گردید.
مدرسه شاهزادهها را نیز شهربانوخانم دختر شاه سلطان حسین صفوی ساخت.
از مدرّسان معروف آن
ملا عبدالجواد حکیم بوده است.
مدرسه جده بزرگ و
جده کوچک در زمان شاه عباس دوم صفوی ساخته شد.
تولیت و ریاست تدریس در این مدرسه ابتدا بر عهده
آقا حسین خوانساری بود.
به گفته جناب اصفهانی
در زمان او یعنی اوایل
قرن چهاردهم شمسی مدرسه جده بزرگ ۶۷ حجره و ۵۰ طلبه و مدرسه جده کوچک ۳۸ حجره و ۲۵ طلبه داشته است.
مدرسه فاطمیه در ۱۰۶۷ دایر بوده و طلبه داشته است.
مدرسه کلباسی یا قرقچای بیک که بانی آن حاج
محمدابراهیم کلباسی بود، در ۱۳۵۷ تبدیل به خانه شد.
مدرسه شیخ لطفاللّه یا مدرسه خواجه مَلِک مستوفی نیز در دوره صفویه دایر بوده و عالمانی چون
آقا حسین خوانساری در آنجا تحصیل علم کردهاند.
نام این مدرسه خواجه ملک بوده و تاریخچه آن به پیش از صفویه میرسد.
خواجه ملک در زمان شاه اسماعیل صفوی (حک: ۹۰۷ـ۹۳۰) آن را بازسازی کرد و بدین جهت به نام او شهرت یافت.
اما چون در دوره شاه عباس، شیخ
لطفاللّه میسی مدتها در آن مدرسه تدریس میکرد، به مدرسه شیخ لطفاللّه نیز معروف شده است.
رفیعی مهرآبادی
احتمال داده که این مدرسه همان مدرسه عَرَبان باشد.
در قرن دوازدهم ناظر این مدرسه ملا
محمدزمان بن کلبعلی تبریزی از شاگردان
محمدباقر مجلسی بود که در کتاب
فرائد الفوائد خویش اطلاعاتی درباره این مدرسه داده است.
وی مدرسه شیخ لطفاللّه را برای
شیعیان هم چون مدارس نظامیه نزد
اهل سنّت دانسته و به نام بسیاری از علما و فقهای شیعه که در این مدرسه به تعلیم و تعلم مشغول بودهاند اشاره کرده است.
ساخت
مدرسه نجفقلی بیک نیز در ۱۱۰۴ در زمان شاه سلطان حسین صفوی به پایان رسید.
مدرسه میرزا رضی از بناهای
میرزا رضی صدر اصفهانی است که در دوره صفویه صدارت داشته است.
مدرسه میرزا تقی به کوشش
میرزا تقی بن محمدباقر دولتآبادی در زمان شاه عباس دوم در ۱۰۷۱ برای
سیدنعمتاللّه جزایری ساخته شد و جزایری چند سال در آن سکونت و به تحصیل اشتغال داشت.
با توجه به کتیبه سردر مدرسه نام آن ظاهرآ مدرسه طیبه خالصیه بوده است. این مدرسه را مدرسه حوا بیگم نیز خواندهاند.
مدرسه مبارکیّه به نام آقامبارک از خواجگان شاه سلیمان صفوی بود.
اردبیلی در ۱۱۰۰ کتاب
جامع الرواة را در این مدرسه به پایان رساند و در جلسهای به دعوت شاه سلیمان، عالمان بزرگ آن روزگار از جمله محمدباقر مجلسی،
آقا جمال خوانساری و دیگران در آن مدرسه با نوشتن کلمهای از خطبه و مقدمه کتاب، نسخهبرداری آن نسخه را افتتاح کردند و سپس کاتب، کتابت آن را در همان سال به پایان رساند و مجلسی آن نسخه را از طرف شاه سلیمان صفوی
وقف کرد.
مدرسه اسماعیلیه را میر
محمداسماعیل خاتونآبادی (متوفی ۱۱۱۶) بنا کرد.
این مدرسه سالهای زیادی متروکه بود ولی اکنون دایر است و در بیشتر حجرههای آن طلاب سکونت دارند.
مدرسه دارالعلم نیز مدرسهای است که نسخهای از
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة تألیف
سیدشرفالدین علی حسینی استرآبادی به خط ناصر بن محمد نجفی در ۱۰۶۵ در آنجا نوشته شده است.
مدرسه شاه یا مدرسه مسجد جامع عباسی، که به گفته جناب اصفهانی (در سال ۱۳۷۱)
ده حجره داشته و پانزده طلبه در آن ساکن بودهاند، از مهمترین پایگاههای علمی و آموزشی
شیعه بود و علمای زیادی در آن به تعلیم و تعلم پرداختند.
سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، صاحب
عروة الوثقی، در ابتدای تحصیل از طلاب این مدرسه بوده و در محضر
محمدباقر خوانساری، صاحب روضات، و
محمدباقر مسجدشاهی و جمعی دیگر شاگردی کرده است.
(برای دیگر عالمانی که در این مدرسه تحصیل میکردهاند به این منبع رجوع کنید.
).
مدرسه شیخ بهائی مجاور
مسجد جامع بوده و شیخ
بهاءالدین عاملی آنجا تدریس میکرده و
محمدتقی مجلسی،
شیخ بهائی را در آن مدرسه در حال مقابله
صحیفه سجادیه ملاقات کرده است.
مدرسه عبدالله افندی اصفهانی صاحب
ریاض العلماء نیز محل تدریس وی بوده است.
اگر چه در قرن اخیر با تأسیس
حوزه علمیه قم از اهمیت حوزه اصفهان کاسته شد، اما همچنان
مدارس علمیه در این شهر پا برجاست و طلاب به فراگیری علم مشغولاند.
برخی از مدارس علمیه که در سالهای اخیر در اصفهان تأسیس شده یا از گذشته باقی مانده، هم اکنون دایر است از جمله
مدرسه چهارباغ (سلطانی) که از آثار شاه سلطان حسین صفوی است و اکنون مدرسه امام صادق (علیهالسلام) نام دارد و طلبهنشین است.
این مدرسه با ۹۶ حجره بزرگترین مدرسه اصفهان بوده است.
مسجد و
مدرسه سید را نیز
سیدمحمدباقر شفتی مشهور به حجت الاسلام بنا کرد و بدین جهت به مدرسه سید معروف است.
اتمام ساخت و آمادهسازی این مدرسه در حیات سیدمحمدباقر ممکن نشد و فرزند و نوادهاش آن را تکمیل کردند.
مدرسه صدر که
محمدحسینخان صدراعظم اصفهانی در ابتدای قرن سیزدهم آن را تأسیس کرد، نقشهای مشابه مدرسه چهارباغ یا مدرسه سلطانی دارد.
این مدرسه به گفته جناب اصفهانی (در سال ۱۳۷۱)
۶۲ حجره و ۶۰ طلبه داشته است.
مجتهدان و عالمان بزرگی چون شیخ
عبدالحسین محلاتی (متوفی ۱۳۲۳)،
جهانگیرخان قشقایی (متوفی ۱۳۲۸)،
آخوند ملا محمد کاشانی (متوفی ۱۳۳۳)،
آقا سیدابوالقاسم دهکردی (متوفی ۱۳۵۳)،
آخوند ملا محمدحسین فشارکی (متوفی ۱۳۵۳)،
آقا شیخ علی یزدی (متوفی ۱۳۵۳)،
محمدحکیم خراسانی (متوفی ۱۳۵۵)،
حاجآقا حسین طباطبائی بروجردی و بسیاری دیگر در این مدرسه تحصیل یا تدریس کردهاند.
مدرسه صدر چهارباغ خواجو نیز از آثار محمدحسینخان صدراعظم اصفهانی است.
مدرسه عربان که عربها در آن تحصیل میکردند، رو به ویرانی بود، اما پس از شهریور ۱۳۲۰
سیدمحمدرضا خراسانی آن را تعمیر کرد و اکنون به مدرسه آیتاللّه خادمی معروف است.
مدرسه کاسهگران که به همت امیر محمدمهدی حسنی حسینی مشهور به
حکیمالملک اردستانی در ۱۱۰۵ به اتمام رسید، هم اکنون (سال ۱۳۸۶) پابرجا و طلبهنشین است.
در مدرسه ناصری نیز در دوره ناصر
الدین شاه قاجار تعمیراتی صورت گرفت.
مدرسه نوریه نیز از مدارس اوایل
عهد صفوی است و به گفته جناب اصفهانی (در سال ۱۳۷۱)
۲۲ حجره داشت و ۲۲ طلبه در آن سکونت داشتند.
بنای این مدرسه از نور
الدین محمدجابر انصاری اصفهانی بود.
وقفنامه آن را
سپنتا آورده و در حاشیه آن خط و مهر
محمدتقی مجلسی دیده میشود.
مدرسه محمودیه، مدرسه مسجد رحیمخان، مدرسه میرزا مهدی،
مدرسه الغدیر، مدرسه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، مدرسه باقرالعلوم، مدرسه صدر پا قلعه یا سیدالعراقین، مدرسه جوادیه، و مدرسه رکن الملک
از دیگر مدارس مشهور اصفهان هستند.
علاوه بر این در برخی مساجد اصفهان نیز تدریس علوم
دینی رواج داشته است. در مسجد شاه مدرّسان و طلاب وظایف و مقرری خاصی داشتهاند. این مسجد یازده مدرّس داشته است که دو روز هفته را تعطیل و بقیه ایام هفته را موظف به تدریس در
مسجد بودهاند.
برای اداره امور مدارس علمیه و طلاب آن نیاز به منابعی میباشد که در ذیل به بعضی از آنها در حوزه اصفهان اشاره میکنیم.
اوقاف از مهمترین منابع درآمد مدارس در اصفهان بوده است. (برای نمونههایی از این اوقاف به این منبع رجوع کنید.
)
به علاوه، شاردن از ۵۷ مدرسه طلبهنشین در اصفهان خبر داده که بیشتر آنها از آثار خیریه پادشاهان بوده و مدیر و مدرّسان آنها و بالطبع هزینههایشان را شاهان تأمین میکردند و برای مدرّسان و طلاب از جانب سلاطین مواجب و مستمری تعیین میشده است.
برخی از طلاب نیز به کارهایی چون استنساخ کتاب، معلمی سرخانه یا للگی بچههای دولتمردان میپرداختند و از این راه هزینه زندگی و تحصیل خویش را تأمین میکردند.
حاج ملا هادی سبزواری زندگی خویش را از راه کشاورزی میگذراند.
از مناصب مهمی که در اواخر دوره صفویه ایجاد شد، منصب «
ملاباشی» گری بود.
یکی از وظایف ملاباشی که از میان اهل علم انتخاب میشد، دریافت وظیفه و مقرری طلاب از حکومت و تقسیم آن بود.
(۱) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، الکرام البررة، ج۱ـ۲، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، الکرام البررة، ج۳، چاپ حیدر محمدعلی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷.
(۴) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، نقباءالبشر
فی القرن الرابع عشر، مشهد، ج۱ـ۴، ۱۴۰۴.
(۴) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، نقباءالبشر
فی القرن الرابع عشر، مشهد، ج۵، چاپ محمد طباطبائی بهبهانی، ۱۳۸۸ش.
(۵) ارباب اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان
فی تعریف الاصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ش.
(۶) اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸) جمعی از نویسندگان ریاض العلماء و حیاض الفضلاء.
(۹) محمدباقر، خوانساری، روضات الجنان
فی احوال العلماء.
(۱۰) انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدسسره، قم، ۱۳۷۳ش.
(۱۱) ایمانیه، مجتبی، تاریخ فرهنگ اصفهان، اصفهان، دانشگاه اصفهان، (بیتا).
(۱۲) تبریزی، محمدزمان بن کلبعلی، فرائد الفوائد، در احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفریان، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) خیابانی، علی تبریزی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۶۶.
(۱۴) تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۱۵) جابری انصاری، محمدحسن، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، (اصفهان) ۱۳۲۱ش.
(۱۶) جزایری، عبداللّه بن نور
الدین، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامیحائری، قم، ۱۴۰۹.
(۱۷) جعفریان، رسول، احوال و آثار بهاء
الدین محمد اصفهانی (مشهور به فاضل هندی)، قم، ۱۳۷۴ش.
(۱۸) جعفریان، رسول، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، تهران، ۱۳۸۸ش.
(۱۹) جناب اصفهانی، علی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
(۲۰) جناب اصفهانی، علی، رجال و مشاهیر اصفهان (الاصفهان)، چاپ رضوان پورعصار، اصفهان، ۱۳۸۵ش.
(۲۱) حرّ عاملی، محمد بن حسن، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست، قم، ۱۳۶۲ش.
(۲۲) اشکوری، احمد حسینی، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، چاپ محمود مرعشی، قم، ۱۴۱۰.
(۲۳) خاتونآبادی، عبدالحسین بن محمدباقر، وقایع السنین و الاعوام، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۵) رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملّی اصفهان، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۶) ریاحی، محمدحسین، رهآورد ایام، مجموعه مقالات اصفهانشناسی، اصفهان، ۱۳۸۵ش.
(۲۷) سپنتا، عبدالحسین، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، ۱۳۴۶ش.
(۲۸) طارمیراد، حسن، علامه مجلسی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۹) قرقانی، مهدی، زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان، ۱۳۷۱ش.
(۳۰) قزوینی، عبدالنبی بن محمدتقی، تتمیم املالآمل، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۷.
(۳۱) قمی، عباس، الفوائد الرضویة
فی احوال علماء المذهب الجعفریة، چاپ ناصر باقری بیدهندی، قم، ۱۳۸۵ش.
(۳۲) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۳) مجلسی، محمدباقر، کتاب الاربعین، قم، ۱۳۵۸ش.
(۳۴) مجلسی، مقصود علی، روضة المتقین
فی شرح مَن لایَحضُرُه الفقیه، چاپ حسن موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم، ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳.
(۳۵) مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیه، ج۱، قم، ۱۴۱۴.
(۳۶) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۳۷) موحد ابطحی، حجت، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، اصفهان، ۱۴۱۸.
(۳۸) سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۳۹) مهاجر، جعفر، الهجرةالعاملیة الی ایران
فی العصر الصفوی: اسبابها التاریخیة ونتائجهاالثقافیة و السیاسیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۴۰) مهدوی، مصلح
الدین، اصفهان دارالعلم شرق، مدارس
دینی اصفهان، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان، ۱۳۸۶ش.
(۴۱) مهدوی، مصلح
الدین، بیان سُبُل الهدایة
فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، قم، ۱۳۶۷ش.
(۴۲) سمیعا، میرزا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۴۳) نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام
فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴۴) نجفی، موسی، حکم نافذ آقانجفی: عرفان، مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران، (قم) ۱۳۷۱ش.
(۴۵) نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد، ۱۳۷۸ش.
(۴۶) نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمة مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
(۴۷) واله اصفهانی، محمدیوسف، خلد برین، ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۴۸) وحید قزوینی، محمدطاهر بن حسین، عباسنامه، یا شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک، ۱۳۲۹ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه اصفهان»، شماره۶۶۴۱. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه اصفهان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۹/۱۲. پایگاه اطلاع رسانی مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان